نویسنده: فاطمه کریمی



 

پرسش و پاسخ‌هایی پیرامون بهشت و بهشتیان

ظروف بهشتی چگونه است؟

در سوره مبارکه انسان در مورد چگونگی پذیرایی و وسایل و ظروف پذیرایی از بهشتیان خداوند سبحان می‌فرماید: «و یطاف علیهم بآنیه من فضهٍ و اکوابٍ کانت قواریراً» (1) خدمتکاران در گرداگرد بهشتیان ظرفهایی از نقره و قدحهایی بلورین می‌گردانند. «قواریراً من فضهٍ قدرها تقدیرا» (2) ظرفهای بلورین از نقره که آن را به اندازه لازم آماده کرده‌اند. در این ظرف‌ها انواع غذاهای بهشتی و در آن قدحهای بلورین انواع نوشیدنی‌های لذت بخش و نشاط آفرین به مقداری که می‌خواهند و علاقه دارند موجود است و خدمتکاران بهشتی پیوسته اطراف آن‌ها دور می‌زنند و به آن‌ها عرضه می‌کنند.
«آنیه» جمع «آناء» به معنی هرگونه ظرف است و «اکواب» به معنی ظرف آب است که دسته نداشته باشد و «قواریر» نیز به معنی ظرف بلورین و شیشه ای و کریستال است؛ و عجب این است که می‌فرماید، ظرفهای بلورین بهشتی از نقره ساخته شده است. درحالی که در عالم دنیا چنین ظرفی مطلقاً وجود ندارد و ظرفهای بلورین از سنگ مخصوصی است که ذوب می‌کنند و می‌سازند به هرحال برای قدرت لایزال خدا ساختن چنین شیء بسیار سهل است.
و نهایتاً اینکه از تعابیر فوق چنین استفاده می شودکه ظرف‌ها و جامهای بهشتی هم صفا و شفافیت بلور را دارد و هم درخشندگی و زیبایی نقره را و نوشابه هائی که در آن است کاملاً نمایان است در حدیثی از امام صادق (ع) در این خصوص آمده است که: «ینفد البصر فی فضه الجنه کما ینفد فی الزجاج» نور چشم انسان در نقره بهشتی نفوذ می‌کند آنچنان که در شیشه و بلور دنیا نفوذ دارد (3).
البته در عصر کنونی دانشمندان به اشعه‌هایی پی برده‌اند مانند اشعه x که از اجسام تیره نیز عبور می‌کند و درون آن را مانند بلور نشان می‌دهد. لیکن ابن عباس می‌گوید: همه نعمتهای بهشتی شبیه و مانندی در دنیا دارد جز ظرفهای بلورین که از نقره است که در دنیا شبیه و مانندی برای آن نیست (4).

تختهای بهشتیان دارای چه ویژگی است؟

در آیات متعددی در قرآن کریم از تختهایی که بهشتیان بر آن می‌نشینند و مجالس انس و الفت دارند توصیفهایی دارد از جمله آیه شریفه: «ان الابرار لفی نعیم علی الارائک ینظرون» مسلماً ابرار در میان انواع نعمت هستند آن‌ها بر تختهای زیبای بهشتی تکیه کرده و به آن مناظر زیبا نظر می‌کنند و لذت می‌برند (5). ارائک جمع ارئکه به معنی تختهای زیبای سلطنتی است و یا تخت زینتی که در حجله گاه می‌گذارند می‌باشد و در اینجا اشاره به تختهای بسیار زیبا و مزیّن بهشتی است که نیکان برآن تکیه می‌کنند؛ و در آیه ای دیگر می‌فرماید «فیها سررٌ مرفوعه»: در باغهای بهشتی تختهای بلندی وجود دارد (6). «سرر» جمع سریر به معنای تختهایی است که در مجالس انس و شادی و سرور بر آن می‌نشینند و بلند بودن این تختها به خاطر آن است که بهشتیان بر تمام مناظر و صحنه های اطراف خود مسلط باشند و از مشاهده آن لذت ببرند. ابن عباس (یکی از مفسرین) می‌گوید این تخت‌ها چنان است که وقتی صاحبان آن‌ها اراده جلوس بر آن کنند تواضع می‌کند و فرو می‌نشیند و بعد از جلوس به حالت اول باز می‌گردد؛ و یک تفسیر دیگر در مورد «مرفوعه» بودن آن است که اشاره به گرانبها بودن آن‌هاست و برخی گفته‌اند از قطعات طلا ساخته شده و مزین به درّ و یاقوت است.
همچنین در سوره مبارکه واقعه آیه ای با یک ویژگی دیگری از تخت‌ها آمده است و می‌فرماید: «علی سرر موضونه»: آن‌ها بر تختهایی که صف کشیده و به هم پیوسته است قرار دارند. «موضون» به منسوجی که دارای تار و پود محکم است اطلاق می‌شود و در اینجا منظور تختهایی است که کاملاً در کنار هم قرار گرفته و به هم پیوسته است و یا اینکه خود تخت‌ها دارای بافت مخصوصی است از لولوء و یاقوت و مانند آن چنانکه جمعی از مفسران گفته‌اند.
در آیه شریفه ای به رنگ این تخت‌ها اشاره دارد و می‌فرماید: «متکئّین علی رفرف خضر و عبقری حسان»: ساکنان این دو بهشت در حالی هستند که تکیه برتختهایی زده‌اند که با بهترین و زیباترین پارچه های سبز رنگ پوشانده شده است (7).
«رفرف» به پارچه های زیبای رنگارنگ که بی شباهت به منظره باغ‌ها نیست گفته می‌شود و «عبقری» هم به معنی هر موجود بی نظیر و کم نظیر است و اشاره به این مطلب دارد که تختهای بهشت از رنگ سبز بی نظیر درست شده است.

خصوصیات فرشهای بهشتی چیست؟

آیات کریم قرآن ضمن بیان احوالات بهشتیان به توصیف وضع مکانی و اشیاء بهشتی نیز پرداخته است و در آیاتی نیز از فرشهای بهشت سخن به میان آمده و کیفیت آن را بیان می‌کند از جمله: «متکئین علی فرش بطائنها من استبرق»: بهشتیان بر فرشهایی نشسته و تکیه کرده‌اند که آستر آن‌ها از پارچه های ابریشمین است (8).
«بطائن» به معنی آستر و «استبرق» به معنی حریر ضخیم است و مسئله قابل توجه این است که در اینجا گران قیمت‌ترین پارچه ای که در دنیا تصور می‌شود آستر این فرش‌ها ذکر شده و اشاره به این است که قسمت روئین آن چیزی است که از لطافت و زیبایی و جذابیت در وصف نمی‌گنجد چراکه ما آستر را به خاطر اینکه ظاهر نمی‌شود از جنس کم اهمیت تهیه می‌کنیم و لذا کم اهمیت‌ترین جنسهای آن جهان پر ارزش‌ترین جنس این جهان است.
در آیه ای دیگر اشاره به فرشهای فاخر بهشتی دارد و می‌فرماید: «و زراّبی مبثوثه»: در آنجا فرشهای گرانبها و بسیار زیبا گسترده شده است (9). «زرابی» به معنی فرشهای عالی خواب داراست که هم نرم و راحت است و هم گرانبها و پر قیمت و بسیار زیباست.

اهم لذات روحانی در بهشت کدام است؟

در آیات قرآن مجید گاهی از لذات و نعماتی یاد می‌شود که از افق افکار همه انسان‌ها و از دایره اندیشه و تصور و خیال و وهم بیرون است چنانچه می‌فرماید «فلا تعلم نفس ما اُخفی لهم من قرّه اعین جزاءً به ما کانوا یعملون» (10) هیچ کس نمی‌داند چه پاداشهایی که مایه روشنی چشم‌هاست برای آن‌ها نهفته شده است؟ این جزای اعمالی است که انجام می‌دادند.
در روایتی از نبی اکرم (ص) است که می‌فرماید: «إنّ الله یقول اعددت لعبادی الصّالحین ما لا عین رأت، و لا اذن سمعت، و لا خطر علی قلب بشر» (11) خداوند می‌فرماید: برای بندگان صالحم پاداشهایی فراهم کرده‌ام که هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده، و بر فکرکسی نگذشته است.
در آیه فوق که بسیار سربسته به مواهب عظیم و معنوی و روحانی بهشتیان اشاره می‌کند از جمله آیاتی است که در وصف نعمات آمده که هیچ کس حتی پیامبران مرسل و فرشتگان مقرب الهی نیز نمی‌توانند به حقیقت آن پی ببرند که خداوند چه پاداشی برای بندگان خاصّش قرار داده است ولی آن چه مسلّم است این است که مقربّان خدا به درجاتی از قرب ذات پاک او، و مراحلی از وصال دیدار او و مراتبی از عنایات و الطاف او می‌رسند که تاکسی به آن نرسد نمی‌تواند آن را درک کند.

عوامل و اسباب ورود به بهشت کدامند؟

طبق آیات صریح قرآن عواملی چون ایمان و عمل صالح، تقوی، احسان و نیکوکاری، جهاد و شهادت، ترک هواپرستی، هجرت و جهاد، صبر و تحمل در برابر شدائد، اطاعت خدا و رسول خدا، اخلاص، صدق و راستی، اهتمام به نماز و تولی و تبری و... از عوامل ورود به بهشت هستند.

چگونه ایمان و عمل صالح سبب ورود به بهشت می‌شود؟

در آیات قرآن نخستین چیزی که سرمایه اصلی و خمیرمایه سعادت و کلید درهای بهشت شمرده می‌شود ایمان و عمل صالح است چنانچه می‌فرماید: «والذین امنوا و عملوا الصالحات اولئک اصحاب الجنّه هم فیها خالدون» (12): کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند یاران بهشتند، و جاودانه در آن خواهند ماند، در این آیه و آیات بیشماری ( 13) خداوند انسان را دعوت به دو کار «عقیده» و «عمل صالح» می‌نماید و آن را رمز و راز فلاح، و رستگاری را در این دو می‌داند. بدیهی است رابطه «ایمان» و «عمل صالح» رابطه «درخت» و «میوه» است، یک درخت سالم (از درختان میوه) خالی از میوه نخواهد بود، همچنین ایمان از عمل صالح نخواهد شد، مگر ایمان‌های ضعیف و کم نور که در برابر شهوات و هوی و هوس‌ها و پست و عنوانهای کاذب از اثر می‌افتد؛ لذا در حدیثی از امام صادق (ع) می‌خوانیم که وقتی از حقیقت ایمان سئوال کردند، فرمودند: «الایمان ان یطاع الله فلا یعصی» ایمان آن است که اطاعت خدا شود و معصیت او نشود (14).

احسان و نیکوکاری به چه نحو سبب ورود به بهشت است؟

یکی دیگر از عوامل ورود به کانون بزرگ نعمت الهی احسان و نیکوکاری با آن مفهوم وسیع و گسترده‌اش می‌باشد در آیات بیشماری از قرآن از جمله آیه مبارکه: «فاثابهم به ما قالوا جنّات تجری من تحت‌ها الانهار خالدین فیها و ذلک جزاء المحسنین» (15): خداوند به خاطر این گفتار به آن‌ها باغهایی از بهشت که از زیر درختانش نهرها جاری است بخشید، جاودانه در آن خواهند ماند و این است جزای احسان کنندگان. در بعضی از روایات «احسان» به عنوان عبادت و بندگی توأم با یقین کامل، و احساس مراقبت پروردگار در همه حال، تفسیر شده است، چنانکه در حدیثی از پیغمبر اکرم (ص) آمده است: وقتی از حضرت درباره «احسان» سئوال کردند، فرمود: «اَن تعبد الله کانّک تراه فان لم تمکن تراه فانّه یراک» (16) آن گونه خدا را پرستش کن که گویی او را می‌بینی و اگر تو او را نمی‌بینی قطعاً او تو را می‌بیند. روشن است کسی که احساس چنین مراقبتی می‌کند نه تنها عبادتش، عبادتی شایسته و دارای روح و حقیقت است، بلکه آثار این احساس در تمام اعمال و رفتار و گفتار او ظاهر می‌شود.

چگونه جهاد و شهادت سبب ورود به بهشت می‌شود؟

خداوند در سوره توبه می‌فرماید: «انّ الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم به انّ لهم الجنّه یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یُقتلون وعداً علیه حقا فی التوراه و الانجیل و القرآن و مَن اوفی بعهده مِن الله فاستبشروا ببیعکم الذّی بایعتم به و ذلک هو الفوز العظیم» (17): خداوند از مؤمنان جان‌ها و اموالشان را خریداری می‌کند که در برابر بهشت برای آنان باشد به این گونه که در راه خدا پیکار می‌کنند، می‌کشند و کشته می‌شوند. این وعده حقی است بر او که در تورات و انجیل و قرآن (سه کتاب بزرگ آسمانی) آمده، و چه کسی نسبت به عهدش از خدا وفادارتر است، حال که چنین است بشارت باد بر شما به خاطر معامله ای که با خدا کردید و این پیروزی بزرگی است، به راستی که تجارت بی نظیر و بی مانند است: خریدار خداوند، فروشندگان، مؤمنان مجاهد، متاعی که خریداری می‌شود جان‌ها و اموالی است که خداوند خودش به آن‌ها بخشیده، بهایی که برای آن پرداخته می‌شود، بهشت جاویدان، و سند این معامله سه کتاب بزرگ آسمانی است و به دنبال همه این‌ها تبریکی است که این خریدار به این فروشندگان می‌گوید.
در روایتی آمده است: وقتی که این آیه نازل شد پیامبر اکرم (ص) در مسجد بودند و آیه را با صدای بلند تلاوت فرمودند و مردم تکبیر گفتند، مردی از انصار خدمت پیامبر (ص) آمد و پرسید راستی همین آیه نازل شد؟ پیامبر (ص) فرمودند: آری، مرد انصاری گفت: «بیع ربیح لا نقیل و لا نستقیل»: معامله ای است بسیار پر سود، نه تقاضای فسخ آن را خواهیم کرد و نه فسخ آن را می‌پذیریم.
از آیه فوق استفاده می‌شود که نه تنها شهیدان راه خدا، بلکه پیروزمندان در جهاد نیز مشمول چنین معامله ای با خدا هستند و همین قدر که جان خود را در طبق اخلاص نهاده‌اند و به میدان جهاد می‌روند، مصداق معامله با خداست؛ و هدف اصلی در هم کوبیدن دشمن است نه شهادت، چرا که در آیه «یقتلون» (دشمن را می‌کشند) مقدم بر «یُقتلون» (خود آن‌ها شهید می‌شوند) شده است! لذا شهادت مقام والایی است که در این مسیر عائد گروهی از سعادتمندان می‌شود و به عبارت دیگر شهادت هدف نیست بلکه گذرگاهی است در راه هدف و این چنین، جهاد و شهادت هر دو از اسباب مهم ورود به بهشت برین می‌باشد.

آیاتی که «ترک هواپرستی» و «خوف از خدا» را از اسباب ورود به بهشت می‌داند کدام است؟

آیات بی شماری در قرآن کریم است که ترک هواپرستی و خوف از خدا را از عوامل وصول به بهشت می‌دانند از جمله آیه کریمه: «و امّا من خاف مقام ربّه و نهی النّفس عن الهوی فانّ الجنّه هی المأوی» (18):اما آن کس که از مقام پروردگارش بترسد و نفس را از هوا و هوس باز دارد بهشت جایگاه او است. بدون شک رابطه نزدیکی میان «خوف از خدا» و «نهی نفس از هواپرستی» است، هنگامی که خوف حق در اعماق وجود انسان ریشه دار شد، ستیزی از درون در برابر هوای نفس آغاز می‌گردد، و سرچشمه تمام مفاسد و گناهانی که در روی زمین است همان «هواپرستی» است پس خود خدا سرچشمه همه اصلاحات است. در حدیثی حضرت رسول اکرم (ص) در این مورد می‌فرماید: «ماتحت ظلّ السّماء من الله یعبد من دون الله اعظم عندالله من هوی متّبع»: در زیر آسمان هیچ بتی نزد خدا بزرگ‌تر از هوی و هوسی که از آن پیروی کنند نیست. در آیه دیگری نقطه مقابل (ترک هواپرستی و خوف از خدا) دو صفت «طغیانگری» و «مقدم داشتن دنیا بر آخرت» را مطرح می‌فرماید و این دو را از اسباب وصول به جهنم می‌داند چنانچه می‌فرماید: «و امّا مَن طغی و اثر الحیاه الدّنیا فانّ الجحیم هی المأوی» در آیه ای دیگر می‌فرماید: «و لمن خاف مقام ربّه جنتان» (19):برای کسی که از مقام پروردگارش بترسد دو باغ بهشتی است؛ و به راستی که اساس تمام بدبختی‌ها این دو صفت (طغیانگری و ترجیح دنیا بر آخرت) است و سرچشمه تمام نیک بختی‌ها همان ترک هواپرستی و خوف از خداوند سبحان می‌باشد.

چه صِدقی از عوامل وصول به بهشت است؟

درمیان اعمال انسان، کمتر عملی به زیبایی و جذابیت «صدق و راستی» است و در آیات و روایات به خوبی نشان می‌دهد که وزن این صدق و راستی در ترازوی عمل نیز بسیار سنگین است و یکی از والاترین اوصاف اولیاء الله محسوب می‌شود و قرآن هم آن را یکی از کلیدهای عمده بهشت شمرده، چنانکه می‌فرماید: «هذا یوم ینفع الصّادقین صدقهم لهم جنّات تجری من تحت‌ها الانهار خالدین فیها ابداً» (20):روز قیامت، روزی است که راست گفتن راستگویان به آن‌ها سود می‌بخشد برای آن‌ها باغهایی از بهشت است که زیر درختان نهرها جاری است و جاودانه در آن خواهند ماند.
صدق در عقیده، صدق در گفتار و صدق در عمل هر یک نشانه ای از نشانه های تقوی است و کلاً می‌توان گفت که تمام اعمال نیک را می‌توان در صدق و راستی خلاصه کرد، چراکه همه گناهان بازگشت به عدم صداقت انسان در ادعای ایمان و اسلام می‌کند وگرنه کسی که قانونی را به رسمیّت می‌شناسد چگونه می‌تواند در عمل به مخالفت با آن برخیزد؟ در روایتی از رسول اکرم (ص) درباره اهمیت صدق چنین آمده است: «انّ الصّدق یهدی الی البرّ و البرّ یهدی الی الجنّه» (21): صدق و راستی هدایت به نیکی می‌کند و نیکی هدایت به سوی بهشت.

یکی از کلیدهای بهشت، نماز است، آیاتی در این خصوص ذکر کنید؟

در سوره معارج (22)، صفاتی از صفات مؤمنین را برمی شمرد که یکی از آن‌ها هم نماز است و در انتهای این صفات می‌فرماید: «اولئک فی جنّات مکرمون» (23) این گروه باعظمت در باغهای بهشتی گرامی داشته می‌شوند. در این آیات که نُه صفت را ذکر می‌کند اول آن‌ها با نماز شروع می‌شود «الذین هم علی صلاتهم دائمون» و آخر آن‌ها هم با نماز تمام می‌شود. «والّذین هم علی صلاتهم یحافظون» کسانی که دائماً نماز می‌خوانند و کسانی که برنمازشان محافظت می‌کنند و به این ترتیب آغاز اعمال خیر نماز است و آن هم مداومت بر نماز و پایان آن‌ها نیز نماز است. با حفظ آداب و شرایط و خصوصیات آن، آداب و شرایطی که هم ظاهر نماز را از فساد و بطلان حفظ می‌کند هم روح نماز را که حضور قلب است تقویت می‌نماید، و هم موانعی را که سد راه قبول آن است هم چون خوردن مال حرام، نوشیدن شراب، غیبت و امثال آن، از بین می‌برد و از نظر برنامه زمانی هم نخستین چیزی که بر انسان بالغ واجب می‌شود نماز است و آخرین چیزی هم که تا پایان عمر همراه اوست، نماز است؛ و نکته حائز اهمیت این است که محافظت انسان نسبت به نماز طرفینی است، هم او باید نماز را از فساد و خلل حفظ کند و هم نماز انسان را از تباهی و فساد محافظت می‌کند چرا که خود قرآن می‌فرماید: «اِنّ الصّلوه تنهی عن الفحشاء و المنکر» (24).روایتی از پیامبر اکرم (ص) نیز مؤید گفتارمان خواهد بود، رسول خدا (ص) می‌فرماید: «من حافظ علیها کانت له نوراً و برهاناً و نجاهً یوم القیامه» (25) هر کس نماز خود را محافظت کند، نماز برای او مایه نور و روشنایی و آگاهی و نجات در روز قیامت است.

«تولی و تبری» چگونه از عوامل وصول به بهشت می‌شود؟

دوستی دوستان خدا و دشمنی با دشمنان حق، یا به تعبیر دیگر هم سوئی با نیکان و پاکان و ناهماهنگی با بدان و شروران، یکی دیگر از کلیدهای بهشت است که درآیات قرآن به آن اشاره شده است چنانچه می‌فرماید: «لاتجد قوماً یؤمنون بالله و الیوم الاخر یوادّون من خادّ الله و رسوله و لو کانوا ابائهم او ابنائهم او اخوانهم او عشیرتهم» (26):
هیچ جمعیتی را که ایمان به خدا و روز قیامت دارد نمی‌یابی که با دشمنان خدا و رسولش دوستی کنند، هر چند پدران، یا فرزندان، یا برادران، یا خویشاوندان آن‌ها باشند. سپس در ادامه همان آیه می‌افزاید: «اولئک کتب فی قلوبهم الایمان و ایّدهم به روح منه و یدخلهم جنّات تجری من تحت‌ها الانهار»: آن‌ها کسانی هستند که خدا ایمان را بر صفحه قلوبشان رقم زده و با روحی از سوی خودش آنان را تقویت نموده و آن‌ها را در باغهایی از بهشت وارد می‌کند که نهرها از زیر درختانش جاری است؛ و این پاداش کسانی است با دوستان خدا دوست و با دشمنان دین، دشمنند. علاوه بر بهشت برین که پاداش این‌هاست در مورد پاداش معنوی همین دسته هم قرآن می‌فرماید: «رضی الله عنهم و رضوا عنه»: هم خدا از آن‌ها خشنود است و هم آن‌ها از خدا خشنودند؛ و بالاخره تاج افتخار «اولئک حزب الله» (27) را بر سر آن‌ها زده است و می‌فرماید: «الا اِنّ حزب الله هم المفلحون» (28) این حزب اللهی‌ها رستگارانند.
و البته بدیهی است که در یک قلب، دو محبت جمع نمی‌شود، یا محبت خدا یا محبت دشمنان خدا، بنابراین نیرومندترین علاقه های خویشاوندی و دوستی هنگامی که در برابر علاقه به خدا قرار گیرد مسلماً کم رنگ و بی رنگ خواهد شد، مضافاً بر اینکه مسأله، تنها مسأله علاقه نیست، بلکه علاقه مقدمه ای است برای هم سویی و هم گامی در تمام برنامه‌ها، در ظلم ظالمان، فساد مفسدان گناه مجرمان و حزب الله با تمام این‌ها بیگانه است و به راستی چنین افرادی که مؤید به «روح القدس» نیز هستند «و ایدَّهم به روح منه» (30) شایسته نام حزب الله و مظهر تولی و تبری در برابر اویند؛ و گوارایشان باد نعمات بی حد و حساب الهی در بهشت برین.

ویژگیهای مهم نهرهای بهشت چیست؟

در روایتی در خصوص ویژگیهای نهرهای بهشت آمده است: «انّ انهار الجنّه لیست فی اخادید، اِنّما تجری علی سطح الجنّه منظبطهً بالقدره حیث شاء اهل‌ها» (31): نهرهای بهشت در شکاف‌ها و گودی‌ها جریان ندارد، بلکه همه آن‌ها روی سطح زمین قرار گرفته و به قدرت پروردگار به هر سو که اهل بهشت اراده کنند جریان پیدا می‌کند.

چگونه غرفه های بهشتی روی نهرها بنا شده است و ویژگی‌های دیگر این غرفه‌ها چیست؟

در بهشت، نه تنها نهرها، از زیر درختان عبور می‌کند بلکه به استناد آیات قرآن، غرفه های بهشتی نیز بر روی نهرها ساخته شده است و نهرها از زیر آن‌ها جاری است. چنانچه می‌فرماید: «والّذین امنوا و عملوا الصالحات لنبوّئنهم من الجنّه غرفاً تجری من تحت‌ها الانهار» (32):
کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، آن‌ها را در غرفه‌هایی از بهشت جای می‌دهیم که نهرها در زیر آن جاری است. «غرفه» به قسمتهای فوقانی ساختمان و طبقات بالای منازل اطلاق می‌شود گویی که آن‌ها را از روی زمین بالا برده‌اند و در اینجا ممکن است اشاره به برترین منزلگاه‌ها و درجات عالی بهشت باشدکه دارای هوایی لطیف‌تر، مناظری بهتر و محلی آرام‌تر برای سکنی هستند. چنانچه در آیه ای از قرآن می‌خوانیم: «و هم فی الغرفات آمنون» (33): آن‌ها در غرفه های بهشتی در نهایت آرامش و امنیتند؛ و در تایید مطالب فوق آیه دیگری است که می‌فرماید: «لهم غرف من فوق‌ها غرف مبیّنه تجری من تحت‌ها الانهار» (34) برای پرهیزکاران در بهشت، غرفه‌هایی است و بر فراز آن غرفه هائی دیگر و از زیر آن‌ها نهرها جاری است.

«مساکن طیبه» در بهشت‌ها چگونه مسکنی است؟

در آیات متعددی از قرآن، اشاره به مسکن بهشتیان شده است از جمله «مسکن طیّبه» چنانچه می‌فرماید: «و مساکن طیّّبه فی جنّات عدن» (35) و مسکنهای پاکیزه ای در باغهای جاویدان بهشت است؛ و یا در جای دیگر می‌فرماید: «و مساکن الطیّبه فی جنّات عدن ذلک الفوز العظیم» (36) «طیبّه» معنی بسیار جامعی دارد که تمام مزایا را شامل می‌شود در واقع معنی چیزی است که مورد پسند و کاملاً دلخواه باشد و برای انسان «طیب نفس» حاصل شود و یا زندگی در آن از هر نظر پاک و پاکیزه و شایسته باشد از آنجایی که یکی از مهم‌ترین اسباب آرامش و آسایش انسان، مسأله مسکن است، لذا خداوند این آرامش و سکونت را در نهایت اعلای آن برای متقین فراهم می‌کند، پاک و پاکیزه از هرگونه آلودگی ظاهری و باطنی، امن و امان که انسان با فکر راحت در آن بیارامد و بیاساید.

عوامل آرامش در دنیا و آخرت برای مؤمنان چیست؟

در قرآن مجید چند چیز مایه آرامش شمرده است، از جمله:
الف - خانه های مسکونی مناسب چه در دنیا و چه در آخرت و می‌فرماید: «والله جعل لکم من بیوتکم مسکناً» (37): خداوند برای شما منازلتان را محل آرامش شما قرار داد.
ب - همسران یک دل و مناسب نیز از اسباب آرامش انسان است: «و من ایاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الی‌ها» (204) از نشانه های خداوند این است که برای شما همسرانی خلق کرد تا در کنار آن‌ها آرامش یابید.
ج - شب نیز از عوامل آرامش انسان است چرا که انسان بعد از تلاش و کار روزانه، با فراگیر شدن شب دست از کار و تلاش کشیده و به استراحت می‌پردازد. «و جعل اللّیل مسکناً» (38) خداوند برای شما شب را وسیله آرامش قرار داد.
د- ایمان نیز سبب آرامش خاطر انسان است. چنانچه در قرآن می‌فرماید: «هو الّذی انزل السّکینه فی قلوب المؤمنین» (39) خداوند آرامش را در قلوب مؤمنین ایجاد می‌کند.
ه - دعای پیامبر در حق مؤمنان زکات ده نیز سبب آرامش و سکینه خاطر آنان می‌شود و می‌فرماید: «اِنّ صلاتک سکن لهم».

پی نوشت ها :

1- دهر / 15.
2- دهر / 16.
3- مجمع البیان، ج 10، ص 410.
4- روح المعانی، ج 29، صفحه 159.
5- مطففین / 23 و 22.
6- غاشیه / 13.
7- الرحمن / 76.
8- رحمن / 54.
9- غاشیه / 16.
10- سجده / 17.
11- پیام قرآن، ص 33.
12- بقره / 82.
13- آل عمران /136؛ نساء /124؛ حج / 14 و 23 و 56؛ عنکبوت / 58؛ زمر / 74.
14- اصول کافی، ج 2، ص 33؛ ح 3.
15- مائده / 85.
16- تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 553، ح 579.
17- توبه / 111.
18- نازعات / 40 و 41.
19- رحمن / 26.
20- مائده / 199.
21- محجّه البیضاء، ج 8، ص 140.
22- معارج / 34- 22.
23- معارج / 35.
24- عنکبوت / 45.
25- تفسیر روح البیان، ج 10، ص 167.
26- مجادله / 22.
27- مجادله / 22.
28- مجادله / 22.
29- مجادله / 22.
30- تفسیر قرطبی، ج 1، ص 206.
31- عنکبوت / 58.
32- سباء / 37.
33- زمر / 20.
4- توبه / 72.
35- صف / 12.
36- نحل / 80.
37- روم / 21.
38- انعام / 96.
39- فتح / 4.

منبع: کریمی، فاطمه؛ (1387) تصویر بهشت و بهشتیان در قرآن، قم، انتشارات جامعه القرآن الکریم، چاپ هشتم.