Final Fantasy Versus XIII

پس از گذشت 5 سال از انتشار اولین خبرها مبنی بر ساخت یکی از تاریک ترین و جدی ترین FF های تاریخ، امروز می توانیم با اطمینان بگوییم که صبر ما و طرفداران تمام شده است! البته طولانی شدن زمان ساخت بازی مسلماً بهتر از عرضه کاری ناقص و نصفه و نیمه است؛ اما شکیبایی ما هم حدی دارد! شاید بتوان در مورد تأخیرهای این بازی کمی گذشت کرد، هرچه باشد «تتسویا نمورا» آن را می سازد و هر کس او و کارهایش را بشناساند، به نبوغ او ایمان دارد. به علاوه در تیمی که وی برای ساخت این اثر گرد هم آورده، نام های بسیار پرآوازه دیگری نیز دیده می شوند.
Versus در جهان پیچیده اما نوپای Fabula Nova crystallis رخ خواهد داد اما جز ریشه های مشترک هیچ رابطه ای با سایر آثار مجموعه نخواهد داشت. Noctis قهرمان جوان بازی خواهد بود. مردی با قدرت های خارق العاده و مسئولیت های سنگین به گفته نمورا او متفاوت ترین شخصیت اصلی بازی های FF خواهد بود نه خموش و تاریک، نه دلقک و شلوغ و نه ساده دل و خوشحال! ناکتیس، واقعی، باورپذیر و قابل ارتباط خواهد بود. دنیای بازی نیز همین گونه است، با چالش های سیاسی، خشونت و تبهکاری.
از نظر گیم پلی شباهت های قابل توجهی بین Versus و kingdom Hearts دیده می شود. نمورا اشاره کرده که هدف اصلی اش در گیم پلی، ارایه مبارزه ها و برخوردهایی است که تا امروز ناممکن بوده اند، شبیه به آنچه در فیلم Advent children دیدید. مبارزه های هوایی و استفاده از ادوات نظامی مختلف مثل تانک و ربات ها در بازی وجود خواهند داشت و در عین حال نباید فراموش کرد که این بازی یک FF است و عناصر نقش آفرینی در آن حضوری پررنگ خواهد داشت. شخصیت های قابل استفاده در مبارزه ها نیز نسبتاً زیاد هستند و هر یک مشخصه های ویژه و منحصر به فرد دارند. «خون» عنصر همیشه ممنوع سری FF برای اولین بار در این بازی دیده می شود. به هر حال ما هم مثل میلیون ها نفر با امید بسیار برای عرضه این بازی لحظه شماری می کنیم و اگر FFV13 امسال بالاخره به دستمان برسد، از هم اکنون می توان سال 90 را سالی پرهیجان دانست!

Gears of war3

سومین نسخه از Gears of war به زودی طرفداران این اکشن پرتنش را خوشحال خواهد کرد. داستانی به مراتب عمیق تر در نسخه سوم یکی از بارزترین ویژگی هایی است که می توان به آن اشاره کرد. اضافه شدن جزییات جدید از پیدایش لوکاست ها و نبردهای زمینیان علیه آن ها مواردی است که در نسخه ی سوم با آن روبرو خواهیم شد. قطعاً یکی از ایرادهای بزرگ این سری نبود لوکیشن های متفاوت است که پس از مدتی فوق العاده تکراری به نظر می رسند. خوشبختانه طراحان به ویژه شخص کیلیفی بی با درک این موضوع در آخرین نسخه از بازی، محیط های عمدتا تاریک بازی را با تغییر داده و این بار در روشنایی روز با دشمنان قسم خورده زمین می جنگید.
محیط ها به نسبت گذشته جزئیات بیشترین دارند و همین موضوع باعث پدید آمدن لوکیشن های مختلفی به لحاظ اقلیمی شده است. از جنگل گرفته تا محیط های گرمسیری در این بازی دیده می شود. سلاح ها به عنوان بارزترین مشخصه این سری این بار گستره بیشتری پیدا کرده و شاهد اضافه شدن سلاح ها و ادوات جنگی جدیدی نظیر Retro Lancer و Digger Launcher هستیم. همچنین در طول بازی شخصیت های جدیدی خواهیم دید که به مرور زمان معرفی می شوند. ورود شخصیت های خانم نیز در نوع خود جالب است و تاکنون حضور 3 شخصیت با نام های samantha Byrne, Anya stroud و Bernadette Mataki تأیید شده که قطعاً داستان های جالبی حول شخصیت های جدید اتفاق خواهد افتاد، همچنین کاراکتری جدید با نام Jace stratton در این شماره حضور دارد که از درون سری کامیک های این مجموعه بیرون کشیده شده است. گیم پلی این نسخه در ظاهر تفاوتی با سری های قبلی ندارد؛ اما باید اشاره کرد که تنوع گیم پلی بسیار بیشتر شده و به کمک شخصیت های جدید و دشمنان نوظهور درگیری های عمیق تری را نسبت به گذشته خواهیم دید. در سری Gow همواره نبرد با باس ها از اهمیت بسیاری کمی برخوردار بوده و به روشنی می توان گفت یکی از بدترین باس های آخر این نسل به این عنوان تعلق دارد؛ اما طراحان پس از انتقادهای فراوان تصمیم گرفته اند پایان این حماسه را جاودان کنند و با انتخاب باسی با قدرت بسیار بالا، مارکوس فنیکس و دیگر یارانش را در مهلکه ای سخت و آزمایشی مرگبار قرار دهند. اکنون باید دید آیا سازندگان به وعده ی خود جامه ی عمل خواهند پوشاند یا خیر! Gears of War3 به عنوان یکی از عناوین موفق این نسل و با ارایه اکشنی یکدست و بی وقفه، نه فقط جزو بهترین بازی های سال 90، بلکه می تواند یکی از نامزدهای بازی برتر سال باشد.

The Darkness2

اگر بخواهیم ده عنوان برتر این نسل را معرفی کنیم، بی شک Darkness یکی از نامزدها خواهد بود. بازی ای که در سال 2007 در اوج سکوت وارد بازار شد و با ارایه ی داستانی فوق العاده قدرتمند و فضاسازی بی نظیر توانست به اسطوره ای در ذهن دوستداران بازی های کامپیوتری تبدیل شود. جکی استکادو شخصیت اصلی بازی با داشتن قدرت های تاریکی به جنگ دشمنانش می رود و در این راه معشوقه خود یعنی جنبی را از دست می دهد. تلاش او برای رفتن انتقامی سخت، مثال زدنی است و این حس انتقام از اعماق وجود او نشأت می گیرد. وی مانند دیگر شخصیت ها از روی ضعف و ترس جلو نمی رود؛ بلکه با قدرتی خاص گام برمی دارد. شماره دوم این نسخه تاکنون در مورد اقبال عمومی قرار نگرفته است؛ چرا که تیم توسعه بازی تغییر کرده و به جای Starbreeze شرکت Digital Extremes وظیفه ی ساخت بازی را به عهده دارد. علاوه بر این طراح اصلی بازی و تنی چند از نویسندگان هم در این نسخه نقشی ندارند. داستان تاریکی قطعاً نقطه ی عطف آن محسوب می شد. رخدادهای این بازی دو سال پس از نسخه اول به وقوع می پیوندد و جکی با افکاری پراکنده همچنان به معشوقه خود جکی فکر می کند. تلاش او برای تسخیر قدرت های جدید مثال زدنی است و او بار دیگر قسم می خورد انتقام سختی از Franchetti بگیرد. مصلوب شدن جکی و در ادامه به آتش کشیدن او از جمله صحنه های دراماتیکی است که در این شماره همگان را شگفت زده خواهد کرد. گیم پلی نسخه ی دوم چیزی مانند شماره اول خواهد بود. البته آیتم جدیدی به نام Quad wielding به مکانیسم نیروی تاریکی اضافه شده که با استفاده از آن می توانید علاوه بر نیروی تاریکی از اسلحه های خود نیز همزمان استفاده کنید. قابلیت دیگر استفاده از محیط به عنوان محافظ است و برخلاف نسخه ی اول می توانید از وسیله های مختلفی به عنوان پناه استفاده کنید. تغییر سبک گرافیکی بازی به گرافیک cel-shade نیز صدای بسیاری از علاقه مندان را درآورده است. دیگر با گرافیکی واقع گرایانه روبرو نیستیم و حال و هوای بازی تغییرهای اساسی کرده که اصلاً به مذاق طرفداران خوش نیامده است. بخش Execution ها بسیار بیشتر شده و انیمیشن های زیادی به آن اضافه شده است. حساسیت جکی در مقابل نور بیشتر شده و او میانه خوبی با روشنایی ندارد و همین موضوع باعث می شود بیشتر زمان بازی مانند گذشته در تاریکی دنبال شود. Darkness2 با وجود انتقادهای فراوان به علت ایجاد سبکی جدید و روایت داستانی متفاوت، جزو بهترین بازی های سال 90 بازی رایانه قرار گرفت.

infamous 2

sucker punch که یکی از سه قلوهایی پلتفرمر ساز سونی در کنار دو شرکت Naughty Dog و Insomniac Games محسوب می شود کمتر از یک ماه دیگر بازی جدید خود را به بازار عرضه خواهد کرد. Infamous 2 از آن دسته عناوینی است که سبک پلتفرم را به سبک sandbox گره زده است. همانند گذشته کل مک گرث (cole MacGrath) به دنبال گسترش توانایی های الکتریکی خود است، با این تفاوت که این بار پا به شهر جدیدی به نام New Marais می گذارد. سازندگان برای فرستادن کُل به این شهر خیالی از شهر واقعی New orleans الهام گرفته اند.
بازی از آن جایی آغاز می شود که کُل در حال نبرد با هیولایی عظیم در شهر Empire city است. سپس به همراه Zeke از معرکه می گریزند و به شهر New Marais می روند و در آن جا با افراد سازمان شرور Militia مواجه می شوند که توسط شخصی به نام Bertrand تاسیس شده است و ...
یکی از بهترین تغییرات اعمال شده در بازی امکان ساخت محتویات توسط کاربران است. بدین ترتیب که هر بازیبازی می تواند مراحلی را ساخته و تغییرات مدنظرش از جمله قرار دادن متحد، دشمن و غیره را در بازی اعمال نماید، قدرت های کل را محدود کند یا عناصری نظیر مخفی کاری و مبارزه را در بازی گنجاند و در نهایت سایر بازیبازها پس از اتمام مراحل ساخته شده به آن امتیاز می دهند. بازی از نظر تکنیک های گرافیکی نیز به مراتب با کیفیت تر از قبل شده و به نظر می رسد پتانسیل را دارد که به یکی از برترین بازی های سال بدل شود.

Tom clancy s Ghost Recon: Future soldier

شوتر تاکتیکی از آن دسته از ژانرهاست که طرفداران کمی دارد؛ اما علاقه مندان تعصبی آن، این سبک را بهترین ژانر موجود در بازی های اکشن می دانند. مسلماً در بین بازی های کم تعداد Tactical shooter بازی Ghos Recon علاوه بر قدمت بسیار، همواره جزو بهترین ها بوده و پس از انتشار Advanced warfighter به تعداد علاقه مندان این سبک هر روز اضافه می شود.
نسخه ی جدید این سری با نام سرباز آینده پس از نمایشی کوتاه در نمایشگاه E3 سال پیش ناپدید شد و هنوز هم اطلاعات چندانی از آن عرضه نشده؛ اما قدر مسلم این که نمایش ها پیشین نه تنها شباهتی به GR نداشت؛ بلکه نبرد با ادوات جنگی در آینده ای دور داستان نیز چندان دلچسبی نیست. به همین خاطر، انتشار بازی در سال 2015 اتفاق خواهد افتاد، جایی که سربازان ما باید در مناطقی نظیر خاورمیانه، آسیای شرقی، و نروژ دست به عملیات حساس پاکسازی ناسیونالیست های افراطی بزنند. قابلیت آسیای شرقی، و نروژ دست به عملیات حساس پاکسازی ناسیونالیست های افراطی بزنند. قابلیت مهمی که در نمایش های اخیر بازی دیده ایم optical camouflag (استتار) است که با کمک مهمی که در نمایش های اخیر بازی دیده ایم optical camufalage (استتار) است که با کمک آن می توانید برای مدت محدودی نامرئی شده و از دید دشمنان پنهان بمانید. تیم شما که چهار تن از اعضای زبده ی ارتش هستند، قابلیت های بیشتری نسبت به قبل دارند و همین موضوع تنوع گیم پلی را افزایش داده است. روند گیم پلی دیگر خشکی قبل را ندارد و روانی در روند بازی کاملاً ملموس است؛ البته این بدان معنا نیست که بار تاکتیکی و شبیه سازی بازی گم شده، بلکه تاکتیک های جدید نیز اضافه شده اند تا حس واقع گرایانه بازی را افزایش دهند.
گرافیک این نسخه در مقایسه با سایر نسخه ها پیشرفت بسیار خوبی داشته و این مسأله علاقه مندان این مجموعه بزرگ را امیدوار کرده است. تغییرات بسیار زیاد پتانسیل این بازی را افزایش داده و همین موضوع باعث می شود، GR یکی از عناوین پرسر و صدای امسال باشد.

From Dust

حضور افراد تاثیرگذار در روند ساخت یک پروژه مطمئناً باعث می شود آن عنوان ویژگی های خاصی داشته باشد. یکی از افراد خاص صنعت بازی های کامپیوتری اریک چاهی (Eric Chahi) است که عناوین فوق العاده ای چون Another world و Heart of Darkness (HoD) را در کارنامه دارد. عناوینی که هر کدام در سبک خود یکی از بهترین بازی های موجود شناخته می شوند. یکی از ویژگی های چاهی کم کار بودن وی است. بعد از ساخت HoD دیگر خبری از او نبود تا این که در نمایشگاه E3 سال گذشته پروژه ی بعدی وی با نام prokect Dust به نمایش درآمد که در ادامه به from Dust (FD) تغییر نام داد. FD از لحاظ گیم پلی هیچ شباهتی با عناوین گذشته چاهی ندارد که نشان می دهد که او تنها به تکرار ایده های موفق گذشته اکتفا نمی کند. در FD بازیباز در نقش یک شبه خدا قرار گرفته و وظیفه دارد انسان هایی را که در دهکده های مختلف زندگی می کنند زنده نگه دارد تا آن ها بتوانند خاطرات گذشته خود یک بار دیگر به یاد بیاورند. تاکنون مشخص نشده در ابتدای بازی چه اتفاقی می افتد که این انسان ها خاطرات گذشته خود را از یاد برده اند؛ اما اکنون این وظیفه بر عهده بازیباز است که با حفظ جان آن ها در مقابل بلایای طبیعی همچون فوران آتشفشان، زلزله و حتی سونامی، فرصتی برای به دست آوردن خاطرات گذشته به آن ها بدهد. بسیاری از کسانی که FD را از نزدیک تجربه کرده اند به این مساله اشاره داشته اند که گیم پلی بازی ترکیبی از عناوین موفق این سبک چون Black and white و populous است. بازیباز در FD می تواند کنترل آب، مواد مذاب، شن و طبیعت سبز را به عهده بگیرد. کنترل تمامی این موارد این فرصت را به وجود می آورد که بازیباز به طور مثال با کنترل مواد مذاب در بخشی از محیط بازی و هدایت آب بر روی آن بخش های سنگی را به وجود آورد یا در مثالی دیگر وی می تواند روی شن های روان طبیعت سبز به وجود آورده و به کمک آن موقعیت را برای زندگی مردم دهکده های مختلف مهیا کند. در کنار این حالت از گیم پلی، بازیباز می تواند با ایجاد موقعیت پیشرفت برای هر کدام از دهکده ها، نمونه های دیگری را آزاد کرده و همین روند را ادامه دهد. یکی از بخش های برجسته بازی قسمت تکنیکی آن می شود که برای یک بازی قابل دانلود که قرار است تا برای pc و ps3 و X630 عرضه شود، کاملاً مناسب است. استفاده از یک فیزیک مناسب برای تغییر محیط بازی و ایجاد مسیرهای مختلف برای حرکت آب و دیگر المان ها در کنار یک گرافیک هنری مناسب باعث شده اند، بسیاری از بازیبازها منتظر عرضه این عنوان باشند. مطمئناً دلایل بسیاری وجود دارند تا بازیبازها منتظر FD باشند؛ اما اصلی ترین دلیل حضور فردی چون «چاهی» است که هر کدام از عناوین ساخته شده توسط او دنیایی از خلاقیت، هنر و خاطره هستند.

Rage

وقتی بازیساز بزرگی مانند جان کارمک پس از سال ها یک بازی عرضه می کند؛ نظر بسیاری از بازیبازها در سراسر دنیا به آن جلب می شود. این بازیباز خوشنام که مدتی بود بیشتر در زمینه بازی های Handheld و موبایل فعالیت می کرد بار دیگر با عنوان درخور توجه و تکنولوژی جدید و انقلابی از راه رسیده تا دنیای بازیهای کامپیوتری را تکان دهد.
Rage اولین بازی id software است که با استفاده از موتور جدید و قدرتمند این شرکت یعنی id Teeh 5 ساخته می شود. این موتور علاوه بر بهینه سازی های بسیار نسبت به تکنولوژی های قبلی، از تکنولوژی های کاملاً جدید از جمله virtual Texturing بهره می برد که بافت هایی با کیفیت بالا را به طور پویا بارگذاری می کند و سرعت و کیفیت اجرای بازی را افزایش می دهد. ظاهراً این موتور به قدری خوب است که جان کارمک ادعا کرده است بازی Rage از لحاظ کیفیت گرافیک فنی در میان کنسول های نسل حاضر حرف اول را می زند.
Rage از لحاظ داستانی همبازی جذابی به نظر می آید، هر چند ایده اولیه آن با الهام از Fallout بوده است. داستان بازی در آینده ای نه چندان دور و پس از برخورد یک جرم آسمانی رخ داده است. قهرمان ما یکی از افراد برگزیده ای است که در محفظه های امنی به نام Ark (که یادآور vault های Fallout است) پناه گرفته و پس از برخورد، پی می برد ارک درست عمل نکرده و همراهان او کشته شده اند. او پس از راه یافتن به سطح زمین با یک دنیای آخرالزمانی روبرو می شود که در آن انسان ها همدیگر را برای بقا می کشند و موجودات جهش یافته زندگی را برای دیگران سخت کرده اند. وی برای بقا مجبور می شود آدم بکشد و در مسابقات صحرایی شرکت کند. اما برخلاف بازی های پیشین id software، این بار با یک شوتر اول شخص صرف طرف نیستیم، بلکه Rage یک بازی open-world و ترکیبی از یک شوتر اول شخص با مسابقه های صحرایی به سبک motor storm است که با عناصر نقش آفرینی همراه شده.
با پشتوانه یک موتور بسیار قدرتمند و گرافیک جالب، گیم پلی متنوع، داستان جذاب و چند نفر از بازیسازه ای خوش نام و با سابقه در راست آن ها یکی از بهترین برنامه نویسان بازی های کامپیوتری قرار گرفته، Rage بازی است که شایستگی راه یافتن به لیست برترین بازی های سال 90 را دارد.

Battlefield3

سری بازی های BF از آن دسته عناوینی است که با افت و خیزهای بسیاری همراه بوده است. تقریباً یک دهه از ساخت اولین قسمت این سری می گذرد و سازندگان متفاوتی ساخت این عنوان را به عهده گرفته اند. پس از نسخه های Bad company که تحولی در این سری بود، اکنون نسخه ی سوم با نمایشی فوق العاده در راه است. شاید هنوز هم بسیاری از منتقدان از نمایش های بازی شگفت زده باشند؛ اما باید پذیرفت نسخه ی سوم حرف های بسیاری برای گفتن خواهد داشت. داستان نسبتاً حساس و پس زمینه سیاسی تا حد بسیاری طرفداران بازی رقیب یعنی سری call of duty را نیز به سمت خود جلب کرد است، به طوری که می توان قاطعانه اعلام کرد BF3 رقیبی سرسخت برای عنوان Modern warfare3 خواهد بود. BF3 تلاش کرده با اضافه کردن داستان های جانبی شاخ و برگ بیشتری به داستان بدهد، به نحوی که شما در نقش سرجوخه هنری بلک برن وظیفه هدایت 5 سرباز دیگر را به عهده خواهید داشت. لوکیشن ها بسیار متفاوت خواهند بود و تاکنون وجود 6 شهر در بازی تایید شده است. اما مهم ترین بخش نمایش BF3 که به معنای واقعی کلمه محشر است، تکنولوژی مورد استفاده در بخش های انیمیشن، گرافیک و لوکیشن های جنگی است. در بخش انیمیشن با استفاده از تکنولوژی ANT.ANT که در واقع همان تکنولوژی ساخت انیمیشن ها در بازی های ورزشی EA نظیر فیفا است، شاهد حرکات فوق العاده نرم و روان سربازان خواهیم بود که در حقیقی تر کردن بازی نقش به سزایی دارد. موتور قدرتمند گرافیکی Frostbite 2 که نسل بعدی موتور Frostbit است به خلق تصاویر واقع گرایانه و نمایش قدرت و شکوه بازی کمک می کند. همچنین سیستم صدای منحصر به فرد باعث شده تا بازیباز کاملاً در محیط بازی غرق شود و سطح جدیدی از یک بازی اکشن را تجربه کسب کند. نسخه سوم Battlefield بدون تردید یکی از عناوین بزرگ امسال خواهد شد و باید دید تیم طراحی چگونه به وعده های خود عمل خواهند کرد.

L.A.Noire

بدون شک rockstar Games بهترین شرکت در زمینه ساخت بازی های open-End است که قدرتش را با بازی های GTA و Red Dead Redemption به اثبات رسانده است. پس از تجربه بازی های open-word در دو دوره زمانی مختلف زمان آن فرا رسیده است که به زمان دیگری مهاجرت کنیم.
داستان بازی پس از جنگ جهانی دوم و در شهر فریبنده شهرت و پول اما مملو از جنایت، گناه و فساد یعنی لس آنجلس رخ می دهد. قرار است بازیباز در این بازی نقش کول فلپس را بازی کند، او افسری است که در پس های مختلف نظیر مامور گرافیک، مامور گشت، کارآگاه جنایی و غیره فعالیت خواهد کرد. اما این تمام ماجرا نیست. پلیس ها می توانند دچار لغزش شوند.
فلیپس قصد دارد به غایله ای که در شهر به راه افتاده پایان دهد. او می خواهد اداره پلیس لس آنجلس را از لوث وجود پلیس های فاسد پاکسازی کند که دراین راه ماجراهای مختلفی برای او پدید می آید و ...
گیم پلی بازی، برخلاف آن چه که قبلا در GTA دیده ایم دچار تغییر شده است. مهم ترین تغییر کمتر شدن آزادی عمل بازیباز در جریان بازی است. هرچقدر که درGTA می توانستید در شهر گشت بزنید و مردم بی گناه را زیر کتک بگیرید و باقی قضایا، در این جا با محدودیت هایی روبرو هستید. به نظر می رسد این تغییر می تواند گیم پلی بازی را تا حدودی به جلو براند.
برجسته ترین قسمت بازی انیمیشن های فوق العاده زیبای چهره بازیگرهاست. شکی نیست که تاکنون چنین انیمیشن های زیبایی در هیچ بازی دیگری دیده نشده است.
راک استار که سیستم جدیدی را برای نمایش بیان دیالوگ ها تدارک دیده، شرکت های دیگر بازیسازی را وسوسه کرد تا در محصولات آینده خود از تکنولوژی های مشابه استفاده نمایند.
بر اساس گزارش ها این بازی حدود 20 ساعت دیالوگ خواهد داشت.
<div align="center"><div style="text-align:center"><img class="pic" src="/userfiles/Article/1390/03/0003896.JPG" /></div></div>

Metal Gear solid: Rising

هرچند گیم پلی Rising مانند دیگر نسخه های سری Metal Gear نیست، شخصیت اصلی اسنیک (رییس بزرگ و سالید) نمی باشد و حتی هیدئو کوجیما کارگردانی آن را به عهده ندارد؛ اما این اثر همچنان MGS نام دارد! Rising قصد دارد رایدن شخصیت منفور سری را به کاراکتر محبوب طرفداران تبدیل کند. بازی مقطع زمانی میان رخدادهای sons of Liberty و Guns of the patrions (قسمت دوم و چهارم) را روایت می کند، این که چگونه رایدن از سربازی نه چندان حرفه ای به یک سایبورگ تبدیل می شود. می توان انتظار دیدن شخصیت های محبوب سری را در این شماره داشت. البته مینشی کیمارو کارگردان بازی اعلام کرده است داستان بازی به اندازه بازی های پیشین قوی نخواهد بود و اثر وی بیشتر بر ریشه های اکشن تمرکز کرده است. گیم پلی برعکس شماره های پیشین یک اکشن به تمام معنا است و به همین دلیل پسوند آن به Lightning تغییر یافته است. اسلحه اصلی بازی Katana رایدن است و تمرکز اصلی بر مبارزه با شمشیر و قطع کردن اندام همه موجودات زنده و غیرزنده بازی است. این سیستم zan-Datsu نام دارد که اجازه قطع کردن هر چیزی را می دهد. این سیستم تا حدی شبیه سیستم قطع کردن اجزا در Afro samurai است. با این تفاوت که بازیباز دقیقاً می تواند تعیین کند که هرجسمی را از چه جهتی و با چه قدرتی قطع کند. سیستم مخفی کاری همچنان در Rising دیده می شود؛ اما برخلاف دیگر نسخه ها این مخفی کاری برای شکار سریع و بی سر و صدا است. سیستم Bullet-Time (صحنه آهسته) در بازی گنجانده شده که اکشن آن را لذت بخش تر از بیش می کند. نسخه ps3 بازی 3 بعدی خواهد بود و با توجه به شایعات به نظر می رسد از Move نیز پشتیبانی خواهد کرد. به نظر می رسد پس از 2 سال بالاخره در E3 امسال شاهد عرضه اطلاعات وسیع از این اثر خواهیم بود.

Tomb Raider

مدت ها است طرفداران سری Tomb Raider منتظر تغییرات مثبتی در راستای بهبود کیفیت آن بودند که بالاخره استودیو crystal Dynamics به حرف طرفداران مشتاق این بازی گوش کرد و پرده از قسمت جدید این سری برداشت. نسخه جدید یک Reboot کامل به حساب می آید که شباهت چندانی به نسخه های پیشین ندارد. داستان جدیدترین قسمت سری درباره لارا کرافت جوان و کله شق است. جوانی پرشور و بی تجربه که در یکی از جزایر ساحلی ژاپن به دام می افتد و اکنون به فکر زنده ماندن باشد. بازی دارای ریشه های ترسناک خواهد بود و زنده ماندن یکی از اهداف اصلی بازیباز است. یکی از تغییرهای مهم تاکید بیشتر بر جنبه های انسانی و احساسی لارا است. این احساسات با استفاده از سیستم جدید موشن کیچر در صورت لارا دیده می شود. سازندگان برای هرچه جذاب تر کردن بازی از سری بازی هایی چون Uncarted و Assassins creed الهام گرفته اند. سیستم مبارزه ها نیز پیشرفت کرده و می توان انتظار set peice های فراوانی را داشت. اما در بخش ماجراهای معماهای سختی انتظار شما را می کشد. البته این حرف سازندگان برای اثری که قرار است در سال 2012 عرضه شود، کمی عجیب است؛ اما آن ها به روشنی اعلام کرده اند که نسخه جدید معماهای به شدت سخت تری نسبت به قسمت های قبلی دارد.
فیزیک TR بسیار پیشرفت کرده و سازندگان تلاش کرده اند این بخش را در حد بازی ای چون Half - Life2 ارتقا دهند. در کل به نظر می رسد دارل گرالر و تیمش سعی بسیاری کرده اند تا عناصر جذاب نسخه های پیشین و کلیشه های روز صنعت بازی را با هم مخلوط نموده و اثری تحویل مخاطبان دهند که هم برای طرفداران سری و هم برای بازیباز معمولی لذت بخش و در عین حال چالش انگیز باشد. بازی توسط موتور جدیدی با نام crystal Engine ساخته شده که در نوع خود بی نظیر به نظر می رسد. پس از موفقیت the Guardian of Light می توان انتظار اثر موفق دیگری را داشت.

Mass Effect 3

Bioware از جمله شرکت هایی است که می توان روی هر کدام از عناوینش حساب ویژه ای باز کرد و از آن انتظار خلق یک شاهکار را داشت. با این حال شرکت در طول زمان به ساده سازی بازی هایش پرداخته و سعی کرده قشرهای بیشتری از بازیبازها را جذب کند. به همین دلیل بسیاری نگرانند اتفاقی که برای DA2 افتاد این بار گریبان ME3 را بگیرد و بازی بیش از ساده شود. البته اطلاعاتی که اخیراً و در شماره ماه می مجله Game Inrormer منتشر شده حکایت از این دارد که گیم پلی بازی تغییر چندانی به خود نخواهد دید و راه شماره قبل را ادامه خواهد داد. همان طور که casey Hundson پیش از این اعلام کرده بود، Bioware پیش از انتشار شماره دوم سری کار روی عنوان سوم را آغاز کرده بود. بازی مانند ME2 به شما اجازه می دهد فایل های ذخیره (save) بازی قبل را دوباره استفاده کنید تا تصمیم هایی که در گذشته گرفته اید در بازی بعدی هم تاثیر بگذارند. لازم به ذکر است که میزان تاثیر تصمیم های بازیباز در بازی دوم بر روند بازی سوم، از تاثیر بازی اول روی بازی دوم بیشتر است. شخصیت اصلی بازی همچنان شپرد است که پس از رخدادهای بسته الحاقی Arrival، به زمین آمده تا در یک دادگاه محاکمه شرکت کند. در طول محاکمه Reaper ها به زمین حمله می کنند و شپرد قدرت خود را در مقابل ریپرها ناچیز می بیند چاره ای جز فرار و گردآوری متحدهایی برای خود از سراسر Universe نمی بیند. در واقع مهم ترین مأموریت شپرد در بازی متحد کردن تمدن های سراسر دنیا خواهد بود که چگونگی این عمل تاکنون فاش نشده است. نکته دیگر در مورد داستان بازی این است که cerberus خود را دشمن شپرد اعلام می کند و شپرد علاوه بر ریپرها باید با آن ها نیز بجنگد. بر اساس گفته های هادسن، هدف اصلی ME3 ایجاد تعادلی بیشتر در بازی، بسط ایده اکتشاف مناطق جدید (که پیش از این در ME2 به کار گرفته شده بود)، مبارزه های سنگین، داستان عمیق و غیرخطی که از اعمال بازیباز در طول بازی تاثیر می پذیرد و قابلیت شخصی سازی زره ها، سلاح ها و ظاهر شخصیت اصلی خواهد بود. در مبارزه های بازی هم تغییراتی به وجود آمده است. به عنوان مثال درجه سختی بازی بالارفته و درجه نرمال چیزی در حد Veteran خواهد بود. حدود 10 تا 15 درصد به سرعت مبارزه ها افزوده خواهد شد. تغییراتی در حرکات شخصیت اصلی در مبارزه ها شامل قابلیت های غلتیدن، خیز برداشتن به سمت لبه ها و شکاف ها نقش اساسی سلاح های سرد به طوری که تمام کلاس های بازی یک سلاح سرد منحصر به فرد خواهد داشت و پیشرفت در هوش مصنوعی دشمن ها در بازی اعمال خواهند شد. بازی همچنین یک skill Tree نیز خواهد داشت که به بازیباز آزادی عمل بیشتری در انتخاب مهارت ها می دهد. سازندگان در بخش های دیگر بازی هم تغییرات مثبتی را اعمال کرده اند که ذکر آن ها در این مطلب مختصر نمی گنجد. در نهایت به نظر می رسد ME3 به خوبی راه عناوین پیشین خود را دنبال کرده و حتی می توان موفقیت های بیشتری نیز کسب کند. ME3 بدون شک یکی از بهترین بازی های سال 90 خواهد بود.

The witcher2: Assassins of Kings

اگر به دنبال یک بازی نقش آفرینی بی نقص و با کیفیت بسیار بالا می گردید، The witcher2 تنها گزینه موحود است. این بازی که توسط استدیوی تازه کار cd project RED ساخته شده، به خوبی ثابت می کند با داشتن استعداد و علاقه می توان ناممکن را ممکن کرد. تقریباً هیچ بخشی وجود ندارد که این بازی در آن بی کاستی عمل نکرده باشد. گرافیک در TW2 پیش از هر چیز دیگری به چشم می آید و نه تنها از لحاظ هنری و فنی در میان تمام بازی های نقش آفرینی ساخته شده تاکنون نظیر ندارد؛ بلکه اصولاً در میان سایر بازی های مدعی نیز تقریباً بی رقیب است. صحنه های سینمایی آن در دموهایی که نمایش داده شده خیره کننده و نفس گیر است؛ داستان و دیالوگ آن کیفیتی در خور تحسین دارد؛ مبارزه در آن رضایت بخش است و دنیای بازی پر از شگفتی های فراوان و موجودات جالبی است که بازیباز باید کشف کند. TW2 ویژگی های خلاقانه جدیدی را بسیار پیش از بازی های چون Skyrim حتی وعده آن را بدهند، نمایش داد. TW2 یک بازی جاه طلبانه است و تلاش کرده در تمام زمینه ها سنگ تمام بگذارد و در هیچ زمینه ای کم کاری نکند. این که آیا سازنده بازی می تواند نتیجه تلاش و وسواس خود را هنگام فروش بازی ببیند یا این بازی مانند بسیاری از عناوین انحصاری pc به یک شکست تبدیل می شود، مشخص نیست. اما حتی اگر این بازی کم فروش ترین بازی سال باشد و این شکست بازی های نقش آفرینی عالی در این سطح را محکوم به نابودی کند؛ نمی توان انکار کرد که The witcher 2 یکی از برترین بازی های سال 90 خواهد بود.

uncharted3: Darkes Deception

پس از موفقیت چشم گیر Uncharted 2 و به دست آوردن جوایز بسیار، ساخت ادامه این عنوان امری طبیعی وقطعی به نظر می رسید. Naughty Dog (ND) به عنوان استدیوسازنده بازی سومین عنوان از این سری را در VGA معرفی کرده و بار دیگر همگان را برای تجربه یکی دیگر از ماجراجویی ها Nathan Darke منتظر نگه داشت. طبق یکی از نمایش های بازی به نظر می رسد شخصیت منفی این شماره Katherine Marlowe باشد که از گذشته Nathan و سالی را می شناسد. طبق نمایش بازی به نظر می رسد راز دیگری در انگشتر sir Francis Darke نهفته است (یکی از رازهای آن عنوان اول فاش شد) و مارلو از این موضوع باخبر است و قصد دارد با به دست آوردن انگشتر به هدف خود دست یابد. تا زمان عرضه بازی زمان بسیاری باقی مانده و تیم سازنده این فرصت را دارد که بازی را از جهات مختلف بهبود دهد. تاکنون و در نمایش های مختلف بازی مشخص شده، درگیری های تن به تن نسبت به گذشته بهتر شده و این فرصت به وجود آمده که بازیباز از این قابلیت به نحو بهتری استفاده کند. همچنین طبق گفته های کارگردان بازی قرار است هوش مصنوعی دشمن ها به نسبت شماره دوم پیشرفت کرده و این بار با دشمن های باهوش تری دست و پنجه نرم کنید. استفاده از صحنه های سینمایی از پیش قبل تعیین شده و سکانس های نفس گیر همچون شماره دوم یکی از ارکان اصلی این بازی خواهند بود. البته سازندگان این قول را نیز داده اند که با توجه به ساختار بازی و استفاده از بخش های صحرایی آزادی عمل بیشتری را برای بازیباز به وجود می آورند. این بار و در سومین نسخه شخصیت اصلی داستان به مکان های جدیدی همچون صحرای ربع الخالی و شهر گمشده Iram of the pillars خواهد رفت. مناطقی که تاکنون در این سری سابقه نداشته اند و این طور به نظر می رسد که سازندگان قصد دارند در این نسخه نیز ارتباط هایی میان افسانه های معروف و داستان بازی به وجود آورند. به نظر می رسد این مساله ارتباطی با لورنس عربستان دارد که شخصیتی شناخته شده بوده و می تواند تاثیر خوبی بر داستان بازی بگذارد. از سوی دیگر به نظر می رسد در بخش چند نفره و co-op نیز تغییراتی اعمال شده است و در uncharted 3 شاهد یک سری نقشه کاملاً پویا خواهیم بود که در هر لحظه بازی صحنه جالبی را برای بازیبازها شکل می دهد. هنوز اطلاعات کاملی در این زمینه به دست نیامده؛ اما این نکته تأیید شده که بخش co-op و چندنفره نسبت به گذشته بزرگتر شده و بازیبازهای بیشتری می توانند آن را تجربه کنند. U3 از آن دسته عناوینی است که مخاطبان بسیاری داشته و با توجه به موفقیت عنوان دوم بسیاری از بازیبازها در انتظار تجربه آن هستند. عنوانی که به نظر می رسد در زمینه گرافیکی باز هم بالاترین سطح ممکن را در میان بازی های کنسولی داشته باشد و همچنین از تکنولوژی سه بعدی نیز پشتیبانی خواهد کرد. نکته قابل توجه این که بسیاری از منتقدان به این مساله اشاره کرده اند که تجربه U3 به صورت 3بعدی بسیار مثبت بوده است. با ید دید ND می تواند عنوانی بهتر از نسخه دوم برای مخاطبان فراهم کند یا U3 تنها موفق به تکرار تجربه عنوان دوم خواهد بود.

Batman Arkham city

یک سال بعد از وقایع عنوان اول Quincy sharp که در اصل رییس تیمارستان Arkham بوده توانسته تا با اعتباری که از دستگیری جوکر به دست آورد به عنوان شهرداری شهر Gotham رسیده و بخشی از شهر را خریداری کرده تا بتواند تیمارستانی بزرگ تر و عجیب تر را تأسیس کند که با نام Arkham city شناخته می شود. این در حالی است که وظیفه کنترل امنیت این شهر کوچک بر عهده Hugo strange قرار گرفته که به عنوان یکی از دو دشمن بتمن که از هویت واقعی او با خبر هستند شناخته می شود. از سویی حضور دیگر دشمن های همیشگی بتمن همچون، جوکر و Two Face نشان گر این است که تیم سازنده بازی رویکردی مشابه با عنوان قبلی را پیش روی خود قرار داده تا بتواند از دشمن های متعدد به بهترین شکل ممکن استفاده کند. هنوز به طور دقیق مشخص نشده که بتمن به چه شکلی وارد Arkham city می شود اما به نظر می رسد که افزایش قدرت زندانی ها و ایجاد تهدیدی جدید از سوی Two face که catwoman را نشانه گرفته باعث می شود که بتمن بار دیگر برای مقابله با دشمن های قدیمی خود بازگردد. در ابتدای بازی تمامی تجهیزات معرفی شده در عنوان اول در دسترس هستند و اعلام شده که یک سری تجهیزات جدید یا ارتقاهای به خصوصی برای نمونه های قدیمی در این عنوان وجود خواهند داشت. از جمله تجهیزات جدید بتمن می توان به بمب دودزا و ردگیر سیگنال های ارتباطی اشاره کرد که نمونه اول برای گیج کردن و فرار کردن از میان تعداد زیادی دشمن و مورد دوم در رابطه با پیدا کردن منبع ارسال سیگنال های مختلف کاربرد دارد. یکی از قابلیت های جالب عنوان اصلی Detective Mode بود که در بخش عمده ای از بازی کاربرد داشته اما در طولانی مدت باعث شده بود تا اکثر بازیبازها زمان زیادی از بازی را در این حالت بگذرانند یکی از تغییرات اساسی بازی در همین رابطه بوده و اعلام شده که مکانیزم جدیدی برای این قابلیت بازی طراحی شده تا بازیباز در کنار استفاده از Detective Mode بازی را نیز در حالت عادی خود و با رنگ بندی طبیعی دنبال کند. اگر عنوان اول را تجربه کرده باشید مطمئناً با مکانیزم مبارزات آن آشنایی کافی دارید و می دانید که در Arkham Asylum بتمن تنها می توانست تا در هر لحظه به یک دشمن ضربه بزند. یکی دیگر از پیشرفت های بازی مربوط به همین بخش بازی می شود. بازیباز این بار می تواند ضربات و بدل های متنوعی را بر روی دو دشمن اجرا کرده و در کنار آن عکس العمل مناسبی را نیز برای مقابله با اجسام پرتابی به نمایش درآورد. وجود خط داستانی طولانی و به کارگیری ماموریت های جانبی که در هر کدام یکی از شخصیت های آشنای کتاب های مصور را مشاهده خواهیم کرد نیز از جمله مواردی هستند که باعث شده اند تا Batman Arkham city به یکی از دنباله هایی تبدیل شود که افراد زیادی در انتظار آن بوده و برای مقابله ای دیگر با دشمن های به یادماندنی بتمن لحظه شماری می کنند.

Duke Nukem Forever

آیا عینک آفتابی خود را به چشم زده اید تا در نقش دوک ناکم به جنگ بیگانه ها و نجات زمین بروید؟ عنوانی که پس از گذشت 13 سال از زمان معرفی (در آپریل 97) قرار است تا چندی دیگر منتشر شده و بار دیگر هیجان را به طرفداران سری هدیه کند. قبلاً رسم بود که می گفتند بازی اکشن اول شخص نیازی به داستان قوی ندارد و اگر اصلاً داستانی هم در بازی نباشد اشکالی پیش نمی آید، ولی این عقیده در چند سال اخیر تغییر کرده و امروزه عناوین اکشن اول شخصی می بینیم که از لحاظ داستانی حتی قابل رقابت با فیلم های سینمایی هم هستند، عنوانی مثل: cod Black ops از این دست بازی هاست که یک روایت کاملاً سینمایی را ارایه می دهد. با این حال چون DNF 13 سال پیش معرفی شده، سنت بازی های 13 سال قبل را در پیش گرفته و داستان قابل ذکر و برجسته ای ندارد. قهرمان سری (دوک ناکم) در حال لذت بردن از زندگی خود (به واسطه بازی کردن) است که بیگانه ها به زمین می آیند. اینجاست که خون قهرمان به جوش آمده (البته نه فقط به دلیل حمله به زمین!) و تصمیم به نابودی بیگانه می گیرد! به هر حال او تنها کسی است که می تواند کره زمین را نجات دهد. بیشتر کسانی که خاطرات عناوین قدیمی دوک را در ذهن دارند، انتظار داستان قوی از NDF ندارند و تنها می خواهند توسط این شخصیت دوست داشتنی حساب دشمن ها را برسند که به نظر می رسد این انتظار خیلی دور از دسترس نباشد! گیم پلی DNF مانند داستانش، کلاسیک و به سبک بازی های قدیمی سری کاری شده است. سلاح های زیادی در بازی وجود دارند که شامل سلاح های قدیمی دوک و سلاح های جدیدتر می شوند. دوک قابلیت Melee Attack هم دارد تا بخش اکشن بازی جذاب تر شود. قابلیت های دیگری از جمله هدایت اتومبیل ها هم در بازی وجود دارد تا تنوع گیم پلی تضمین شود (فراموش نکنید که بازی حدود 18 ساعت گیم پلی خواهد داشت که چنین زمان نسبتاً زیادی نیازمند تنوع بسیار بالا در گیم پلی است). بازی همچنین دارای یک بخش چند نفره هم خواهد بود که اخیراً اطلاعاتی در مورد آن منتشر شده است. این بخش از بازی دارای چهار ماد با نام های Dukematc (معادل Deathmatch)، Hail to the king, Team Dukematch (معادل King of the hill)، capture the Babe (معادل Capture the Flag) خواهد بود به نظر می رسد نقشه های بخش چند نفره بازی شباهت زیادی به نقشه های Quake و Unreal Tournament داشته باشند تا حس نوستالژیک بازی به طرفداران این دو اثر نیز سرایت کند! هر اتفاقی که بیفتد DNF طرفداران خود را دارد که مطمئناً از آن لذت خواهند برد. 13 سال انتظار زمان بسیار زیادی برای یک بازی است؛ فقط و فقط امیدواریم این 13 سال ارزش آن همه انتظار را داشته باشد و DNF به خوبی ثابت کند که بی دلیل در لیست برترین بازی سال 90 بازی رایانه قرار نگرفته است.

The Last Guardian

اطمینان دارم که در میان جامعه بازیبازان جهان کسی نیست که با نام Team ico آشنا نباشد، با دست کم نام Ico و به ویژه shadow of the colossus را نشنیده باشد. این ها آثاری هستند که به راحتی در هر لیست برترین های تاریخ بازی های رایانه ای قرار می گیرند و نام خالق شان، Fumito ueda را به شهرت جهانی رسانده اند. این ها بازی هایی به یادماندنی هستند که هر کدام در زمان انتشار، با سنت شکنی و خلاقیت وصف ناپذیر، دنیای بازی های رایانه ای را تکان دادند.
اکنون همان سازندگان با استعداد و خلاق آماده اند تا سومین شاهکار را روانه بازار کنند. آخرین نگهبان بدون شک یکی از بازی های است که انتظارها از آن بسیار بالا است. داستان این بازی مانند همیشه ساده است. این بار حتی مبارزه با غول های خوف ناک یا نجات معشوق از چنگال تاریکی در کار نیست. پسری کوچک باید با کمک موجودی عجیب از قصری زندان مانند فرار کند. پرسش های زیادی هنوز پاسخ داده نشده اند: این پسرک کیست؟ نامش چیست؟ چرا در این قصر زندانی است و ...، پرسش هایی که اگر با کارهای Ueda آشنا باشید، می دانید شاید هرگز هم پاسخ داده نشوند! اما حیوان عجیب بازی که Trico نام دارد و تلفیقی از گربه، عقاب، سگ و شاید موجوداتی دیگر است، در مرکز داستان گیم پلی بازی خواهد داشت. اگرچه کنترل مادر پسربچه متمرکز است؛ اما رابطه و تقابل او و تریکو کلید بقا و پیشرفت در بازی است. ظاهراً تریکو که هوش مصنوعی بسیار پیچیده ای خواهد داشت، در ابتدا اصلاً علاقه ای به همکاری با ما ندارد و یک حیوان تمام عیار است که تنها از غریزه فرمان می گیرد. ایجاد ارتباط با او و پایه گذاری یک دوستی عمیق بین این موجود غول آسا و پسرک از نکات عمیق بین این موجود غول آسا و پسرک از نکات تجربه ای منحصر به فردخواهد بود. با استفاده از این ارتباط عنصر دیگر گیم پلی یعنی حل پازل های محیطی قابل دسترس می شود.
جدا از گیم پلی و داستان که هنوز تا حد زیادی مبهم هستند، گرافیک بازی خیره کننده است. از بازی هرچه دیدیم بی اندازه طبیعی و باورپذیر بود و حتی سازندگان تکنیک های جدیدی را برای خلق چنین درجه ای از واقع گرایی ساخته اند. در واقع گفته شده که 70 درصد زمان صرف شده برای ساخت بازی تا امروز، صرف تحقیق و توسعه مکانیسم های مختلف گرافیک، هوش مصنوعی و گیم پلی است.
به هر صورت در حالی که بسیاری معتقدند این قهرمان جدید و ناهمگن به رسم آثار Team ICo آیندهای غم انگیز خواهند داشت؛ مسلماً برای ما، تجربه ای فراموش نشدنی، احساسی و فوق العاده به ارمغان خواهند آورد که به هیچ وجه قیمت نمی توان از آن چشم پوشی کرد.

Deus Ex: Human Revolution

وقتی درباره بهترین بازی های کامپیوتری تاریخ حرف می زنیم، یکی از نامهایی که تقریباً همیشه مطرح می شود. Deus Ex است. یک بازی هیبرید نقش آفرینی - شوتر اول شخص که با داشتن داستان بسیار قوی و گیم پلی عالی بسیار جلوتر از زمان خود پیش رفت. سومین بازی در سری بازی های Deus EX که Human Revolutiln نام دارد نیز تلاش می کند با الگوگیری از آن چه بازی نخست را موفق کرد، راه آن را ادامه دهد.
Human Revolution مقدمه ای بر بازی نخست این سری است و داستان آن 25 سال پیش از ماجراهای Deus EX و در آینده ای نه چندان دور شروع می شود. قهرمان بازی یک افسر امنیتی به نام آدام جنسن (Adam Jensen) است که در جریان یک حمله، به شکلی مهلک زخمی می شود و دستان او با دست های مکانیکی جایگزین می شود. آدام در طول بازی به توطئه گروهی مخفی پی می برد که با سو استفاده از این تکنولوژی تلاش می کند آینده جهان را تغییر دهند و در پایان در موقعیتی سرنوشت ساز قرار می گیرند که می تواند تاریخ را تغییر دهد.
آزادی عمل بالا در انجام بازی به بازیباز اجازه می دهد مسیر داستانی بازی را تغییر دهد یا شیوه های مختلفی برای انجام بازی (از مبارزه گرفته تا مخفی کاری، هک کردن، چرب زبانی یا هر نوع راه دیگری که ترجیح می دهد یا می یابد) انتخاب کند. آدام در طول بازی قابلیت های فرا انسانی بسیار جالبی به دست می آورد که به بازیباز فرصت می دهد تا در نقش یک ابر قهرمان هنرنمایی کند. او می تواند نامریی شود؛ با قدرتی باورنکردنی دیوارها را در هم بشکند؛ جهش های بزرگ انجام دهد تا جایی که از روی زمین به پشت بام بپرد؛ با سرعت بسیار زیاد به دشمنان شلیک کند و جاخالی دهد و با حرکت های آکروباتیک و ضربه های خردکننده از دشمنان پذیرایی کند.
حتی استیل رافیکی Human Revolution هم منحصر به فرد است. از لباس هایی که یادآور دوران رنسانس است گرفته تا رنگ سیاه و کهربایی آن، همه چیز در این بازی جدید و جالب است. حتی صحنه های سینمایی سوم شخص بازی که سنخیتی با نمای اول شخص ندارد هم خیره کننده و هیجان انگیز است.
Human Revolution صرفاً به دلیل این که ادامه دهنده راه یکی از بهترین بازی های کامپیوتری تاریخ است در لیست برترین بازی های سال 90 قرار نمی گیرد؛ بلکه این بازی به خودی خود نیز عنوانی ارزشمند و در خور توجه است.

Bioshock Infinte

سومین قسمت از سری بازی های Bioshock که Infinte نام گرفته ادامه ای بر بازی اصلی نیست؛ بلکه داستان این بازی پیش از نسخه اول روی می دهد. کارآگاهی خصوصی به نام Booker Dewitt از آژانس بین المللی pinkerton ماموریت می یابد زنی به نام الیزابت را که در شهر هوایی کلمبیا گرفتار شده، نجات دهد. شهر هوایی کلمبیا در واقع بالون هوایی عظیمی است که برخلاف شهر تخیلی Rapture، واقعاً وجود خارجی داشته است. داستان این بازی در سال 1912 یعنی 12 سال پس از ساخته شدن بالون مشهور کلمبیا روی می دهد.
ساختار گیم پلی بازی کمابیش از قسمت های قبلی پیروی می کند. البته عناصری جدید نیز به آن اضافه شده است. در این بازی سازه های شهر کلمبیا توسط خطوط فلزی موازی که Skyline نامیده می شوند، به یکدیگر متصل شده اند. این مسیرها جابه جایی را آسان تر می کنند که این مهم به کمک قلاب (Grappling Hock) میسر می شود. این سیستم تا حدی مشابه سیستم حمل و نقل به کار رفته در بازی Ratchet & clank است. در ادامه با یافتن الیزابت و پیوستن وی به بازیباز، جریان گیم پلی هم دستخوش تغییر می شود. الیزابت توانایی های جالبی دارد. برای مثال می تواند با ایجاد طوفان دشمنان را به دام انداخته و بازیباز را در از بین بردن دشمنان یاری دهد. به گفته سازندگان قرار است الیزابت نقش دستیار Booker را در فرار از کلمبیا ایفا کند و به هیچ عنوان شخصیت دست و پاگیری نخواهد بود. از طرفی با توجه به موقعیت های پیش آمده برای بازیباز می تواند از خود واکنش نشان دهد. خبر خوش دیگر حرف زدن کارآگاه بوکر است. ظاهراً سازندگان تصمیم گرفته اند برخلاف شخصیت های دو نسخه قبلی، به شخصیت اصلی بازی صدا بخشیده و جذابیت بازی را افزایش دهند.

Diablo3

طرفداران پرشمار Diablo بیش از یک دهه صبر کرده اند تا سومین و آخرین قسمت از سه گانه مورد علاقه شان عرضه شود و اکنون که روز به روز به این اتفاق نزدیک می شویم شور و هیجان آن ها هم بیش از پیش شعله ور می شود. داستان بازی قرار است پایانی بر سه گانه عظیم دیابلو باشد. رخدادهای قسمت سوم بیست سال پس از پایان Diablo 2 به وقوع می پیوندد. به نظر می رسد هر سه شیطان بزرگ در پایان قسمت دوم و نسخه الحاقی آن کشته شده اند؛ اما داستان به نحو دیگری شروع می شود. زمانی که شهاب سنگی عظیم به گوشه ای از سرزمین sanctuary برخورد می کند، موجودات شیطانی بار دیگر به انسان ها حمله ور می شوند و به نظر می رسد تهدیدی بزرگ تر از شماره های پیشین در انتظار نسل بشر است. شایع شده (این موضوع همچنان تأیید نشده) هرچند جسم سه برادر شیطانی از بین رفته اما روح شان همچنان زنده و به دنبال راهی برای آزاد شدن است. دیابلو سه آخرین قسمت از این سه گانه است و بالاخره قرار است سرنوشت نبرد میان بهشت و جهنم را به تصویر بکشد. گیم پلی بازی بسیار شبیه به قسمت پیشین است، یعنی اثری Action/RpG با نمای ایزومتریک. همانند D2 بازی دارای 5 کلاس است و تنها کلاس Barbarian در نسخه قبل وجود داشته است. البته می توان انتظار کالس های دیگر و به احتمال زیاد آشنا در بسته الحاقی شماره سوم داشت. D3 دارای بخش Co-op نیز خواهد بود؛ اما به صورت تک نفره هم می توانید آن را به پایان برسانید. با توجه به این که اعضای اصلی سازنده سری دیابلو مدت ها پیش از این تیم جدا شده اند، Blizzard تصمیم گرفته از جی ویلسون طرح اصلی سری Dawn of War و لئونارد بویارسکی یکی از سه طراح اصلی Fallout برای ساخت بازی استفاده کند. گرافیک بازی نیز پیشرفت فوق العاده ای داشته و چه از لحاظ تکنیکی و چه از لحاظ هنری در رتبه بالایی قرار می گیرد. آیا Diablo3 پایانی شایسته برای این سه گانه خواهد بود؟ برای پاسخ به این پرسش باید کمی صبر کنیم.
منبع: نشریه بازی رایانه، شماره 42.