نویسنده: محمد محسن مصحفی



 

روابط ایران و شوروی قبل از پیروزی انقلاب

اقداماتی که شورای انقلاب و دولت موقت پس از پیروزی انقلاب در عرصه سیاست خارجی ایران انجام داد از جمله دلایلی بود که شوروی ها را به ضد امپریالیستی بودن انقلاب ایران بیشتر متقاعد کرد. یکی از این اقدامات مهم خارج کردن ایران از «پیمان سنتو»(1) در فوریه 1979 بود. به زودی پاکستان نیز به راه ایران رفت و بعد از آن پیمان سنتو عملاً از بین رفت. فراموش نکنیم که سنتو یکی از دغدغه ها و زمینه های دائمی نارضایتی مسکو از تهران در طول سال ها بود. پیمان سنتو میان سه کشور ایران، ترکیه و پاکستان و با حمایت آمریکا منعقد شده بود و هدف خود را ممانعت از نفوذ اندیشه ها و نیز عوامل مارکسیست شوروی به سوی جنوب اعلام کرده بود. اما دولت شوروی به مجرد الحاق ایران به پیمان بغداد (سنتو) سه یادداشت اعتراض آمیز پی در پی از مهرماه تا بهمن ماه 1334 تسلیم دولت ایران کرد.(2) در این یادداشت ها مسکو بر ماهیت تجاوزکارانه پیمان بغداد اصرار می روزید و البته دولت ایران به اتکای ایالات متحده پاسخ های تندی به شوروی ارسال می کرد. (3)
ایران، همچنین در تاریخ 18 آوریل 1979 تمام قراردادهای منعقد شده در سال 1955 را که طبق آن شرکت های آمریکایی حق استفاده از ذخایر طبیعی ایران را داشتند، لغو کرده کنسولگری های آمریکا در تبریز، شیراز و اصفهان را تعطیل کرد. دولت انقلابی همچنین قرارگاه جاسوسی الکترونیکی آمریکا را که در مرزهای شوروی برپا شده بود، برچید. (4)
گفتنی است الحاق ایران به پیمان بغداد اگر چه نارضایتی گسترده ای را نزد مسکو برانگیخت و سطح روابط دو کشور را به شکل ملموسی دچار رکود کرد، اما روابط شاه با شوروی به استثنای دوران پس از سقوط مصدق همیشه مؤدبانه ماند. اختلاف های کوچک آنها درباره جنگ 6 روزه عرب و اسرائیل دنباله های جدی پیدا نکرد. برژنف، کاسیگین و پادگورنی همه سفرهای رسمی به ایران کردند و در تمام سخن ها و گفتگوها، مرزهای مشترک با ایران با صفت «مطمئن» و روابط دو کشور با صفت «دوستانه» وصف می شد. (5)

روابط رو به توسعه

در تیرماه 1335 محمدرضا به دعوت هیأت رئیسه اتحاد جماهیر شوروی رسما به آن کشور سفر کرد و مذاکراتی در مسکو به عمل آورد. این مذاکرات تا حدودی روابط فیمابین را بهبود بخشید. در این سفر در مورد واگذاری پایگاه های نظامی و سکوهای پرتاب موشک در خاک ایران به دول غربی به ویژه آمریکا گفت و گوهایی شد و شاه قول سربازی داد که تا وقتی که کسی مزاحم ایران نشده و آن را هدف حمله قرار نداده است، خاک ایران برای تعرض و تهاجم به کشور دیگری مورد استفاده قرار نخواهد گرفت.(6)
این تعهد شاه ظاهرا بیش از چیزی بود که مسکو از تهران انتظار داشت؛ هر چند که موضوع پیوستن ایران به پیمان سنتو تا سقوط حکومت پهلوی همواره از زمینه های گله شوروی باقی ماند.
تعهد ایران در عدم واگذاری پایگاه موشکی به کشور ثالث، پاسخی بود که به یک آرزوی دیرینه و فشارهایی که شوروی از مدتها پیش به ایران وارد می کرد. ما به ازای این تعهد از سوی ایران که گامی به سوی عدم تعهد به شمار می رفت، حمایتی بود که مسکو از «انقلاب سفید» به عمل آورد. این در حالی بود که برنامه اصلاحات شاه (بهمن 1341) در شرایط عادی، نمی توانست مورد حمایت دولتی نظیر شوروی قرار گیرد. شاه می خواست با اصلاحات «از بالا» تحولات اجتماعی و اقتصادی به وجود آورد، اما مارکسیستها همین تحولات را «از پایین» و حق مسلم خود می دانستند. به این ترتیب شاه همه نیروهای چپگرا و در درجه اول حزب توده را محکوم به فعالیت زیرزمینی کرد و منزوی ساخت. علاوه بر آن حزب توده به علت پشتیبانی شوروی از شاه، اعتبار خود را نزد روشنفکران از دست داد.
شاه از ترمیم نسبی مناسبات با مسکو البته هدف مهمتری را دنبال می کرد. از نگاه او فعالیت گروه ها و تشکل های چپ و وابسته به ایدئولوژی مارکیسیتی در داخل ایران نگرانی بزرگی بود. به همین دلیل بود که برای سالها، توجه اصلی سازمان های امنیتی و انتظامی ایران بر گروهای چپ متمرکز شده بود. بهبود نسبی روابط با شوروی این امکان را به شاه می داد تا باخیال آسوده تر فعالیت سیاسی چپها را محدود کند. بدین گونه مناسبات دو کشوری که از دو اردوگاه متخاصم ایدئولوژیک بودند، در ابعاد اقتصادی و بازرگانی به تدریج شکل گرفت. انعقاد نخستین موافقتنامه اقتصادی در 5 مرداد 1342؛ انعقاد نخستین موافقتنامه بازرگانی و ترانزیت در 30 خرداد 1343؛ حفظ همکاری های دو جانبه در زمینه های اقتصادی موجبات رضایت و آسودگی حاضر نسبی تهران و مسکو را فراهم می آورد.(7) داد و ستد و روابط اقتصادی دو کشور به زودی بیش از آنچه قابل پیش بینی بود روند رو به رشد گرفت. در اعلامیه مشترکی که در اول آبان 1351 انتشار یافت، گفته شد که مبادلات بازرگانی بین دو کشور طی پنج سال پیش از آن 400 در صد افزایش یافته است. دولتین همچنین موافقت کرده بودند که ظرفیت کارخانه ذوب آهن اصفهان را به چهار میلیون تن در سال افزایش دهند. (8)
در اسفند ماه 1351 که قرار بود مجتمع ذوب آهن اصفهان افتتاح شود، شاه انتظار داشت که پرزیدنت پادگورنی که هنگام افتتاح لوله سراسری گاز حضور یافته بود، در این مراسم نیز حضور یابد اما به جای او آلکسی کاسیگین نخست وزیر شوروی به ایران آمد. او ضمن ملاقات با شاه سعی کرد ایران را به دوستی و حسن نیت دولت متبوعش متقاعد سازد و در نطقش چند بار به «ادامه همکاری ایران و شوروی» اشاره کرد. اما هیچ یک از این کارها نمی توانست تلخی ناشی از انعقاد عهدنامه دوستی بین شوروی و عراق را زائل کند. شاه در مصاحبه ای با مجله نیوزویک عهدنامه مزبور را «زنگ خطری برای ایران دانست که کوشش او را در به دست آوردن جنگ افزارهای بیشتر توجیه می کند.» و افزود: «اگر مسکو تنش زدایی واقعی با اروپا را در سرلوحه سیاستش قرار داده است باید در خاورمیانه هم همین بازی را بکند. تنش زدایی تقسیم بردار نیست و امنیت اروپا بدون ثبات و امنیت خلیج فارس جدا مسخره است.»(9)
همه این ملاحظات مانع نگردید که مسکو و تهران در آذر 1355 یک موافقتنامه بیست ساله درباره ارسال گاز طبیعی به آلمان و فرانسه از راه شوروی و به وسیله لوله هایی که با همکاری دو کشور تولید می شد امضا کنند. در این سالها حجم مبادلات بین دو کشور به یک میلیارد دلار بالغ می شد که چهار برابر اوایل دهه 1340 بود. در جهان سوم، ایران نخستین مشتری کالاهای شوروی به خصوص ماشین آلات و تجهیزات شده بود و در صدد مذاکره برای ساخت دومین لوله گاز، بندری در ساحل دریای خزر، دو مرکز هیدروالکتریکی جدید، یک مجتمع آلومینیوم و توسعه شبکه جاده ها و راه آهن های کشور و چندین طرح دیگر بود. اگر مناسبات ایران با کشورهای عضو کومکون (بلوک شرق و متحد شوروی) را به فعالیتهای شوروی بیفزاییم تصویر متناقضی از رابطه ایران و شوروی به دست می آید: همکاری اقتصادی و نظامی رو به گسترش بر یک زمینه سیاسی مخالف و متضاد.(10) البته به طور طبیعی شاه در پس ایجاد این رابطه اقتصادی، تلاش برای تأثیر گذاشتن بر سیاست ها منطقه ای مسکو را در نظر داشت؛ تلاشی که با توجه به شرایط و مختصات آن روز جامعه بین الملل، مناسبات نسبتا آرامی را با همسایه ابرقدرت، برای تهران در پی داشت.
شاه می خواست همکاری اقتصادی با شوروی ضامن پشتیبانی از سیاست اعمال نفوذش رد منطقه باشد و در نتیجه شوروی روابطش را با بغداد تعدیل کند. از سوی دیگر شوروی ادعاهای قدرت نظامی شاه را گزاف می دانست و عقیده داشت در وضعی که ایران دارد، مسلح شدن بی اندازه اش قابل توجیه نیست. مسکو ایالات متحده آمریکا را متهم می کرد که می خواهد از مسلح شدن ایران استفاده کند و قوای مسلح این کشور را به صورت نیروی مزدور خودش درآورد. آشتی شاه و صدام حسین در مارس 1975 شوروی ها را از این وضع دشوار نجات داد.
این گونه مسائل آسمان روابط سیاسی ایران و شوروی را در سال های اوایل دهه 1350 تیره می کرد بی آنکه به گسترش روابط اقتصادی دو کشور لطمه وارد سازد. در واقع تنها بحران علنی و حاد بین مسکو و تهران در مورد بهای گاز طبیعی صادراتی ایران به شوروی از طریق لوله «آیگات 1» بروز کرد. همین که ساختمان لوله مزبور به پایان رسید و شروع به کار کرد، شوروی دریافت که معامله سودمندی کرده است.(11) پس از کشمکش های فراوان بر سر قیمت گاز، سرانجام شوروی به نظر ایران تمکین کرد و با این کار اهمیتی را که برای روابطش با تهران قائل بود نشان داد.
با توجه دقیق به تحلیلی که درباره «انقلاب سفید» در شوروی وجود داشت در می یابیم که مفسران مسکو درباره اصلاحات شاه خوشبین بودند و سیاست او را مترقی می دانستند. آنها پیش بینی می کردند که قبل از پایان قرن، ایران از لحاظ پیشرفت، به گروه کشورهای درجه دوم مانند کشورهای کوچک اروپای غربی خواهد پیوست. مفسران مزبور نقاط ضعف برنامه های شاه را متوجه ایالات متحده آمریکا می دانستند که با تشویق ایران به مسلح شدن بیش از اندازه کشور را از پیشرفت مطلوب محروم ساخته و در نتیجه مدت تغییر شکل آن را طولانی کرده است. آنها از سوی دیگر عقیده داشتند که همکاری ایران و شوروی که یکپارچه در راستای پیشرفت اقتصادی ایران هدایت شده بهترین تضمین پیروزی «انقلاب سفید» است. بدین سان شوروی ها خود را ضامن و مسئول مشترک تلاش های مدرنیزه کردن ایران قلمداد می کردند که اگر به موفقیت می انجامید درست بر خلاف نحوه کمک های شوروی به کشورهای دیگر بود که معمولا بر اساس کمک نظامی و به ضرر پیشرفت های صرفا اقتصادی قرار داشت.(12)
شگفت انگیزتر سکوتی است که شوروی ها درباره نظام سیاسی ایران و مشکلات و دشواری های آن در پیش گرفته بودند. در همان حال که شوروی چنین فعالانه به همکاری با رژیم شاه می پرداخت، مخالفت با رژیم در داخل و خارج از کشور گسترش می یافت. در این سالها با آنکه شوروری آن قدر به روابط با ایران علاقه مند بود و تحلیلگرانش از نزدیک تجربه پیشرفت را دنبال می کردند و کارشناسان بی شمارش از نزدیک شاهد اوضاع ایران بودند، نتوانست تحولات درونی و عمق نارضایتی ها را پیش بینی و درک کند.

پی‌نوشت‌ها:

1– کشورهای عراق، ترکیه، انگلیس و پاکستان در ابتدا، اعضای عضو پیمان دفاعی و امنیتی سنتو بودند. پیمان، نخست بین عراق و ترکیه در تاریخ 5 اسفند 1333 منعقد شد. سپس دیگران و از جمله ایران در 30 مهر 1334 به آن پیوستند. آمریکا نیز همواره به عنوان عضو ناظر در جلسات حضور داشت.
2– نشریه وزارت امور خارجه، دوره سوم، شماره 1 (شهریور 1344).
3– هوشنگ مهدوی، عبدالرضا، همان، صص 240- 239.
4– بایمت اف، لقمان، همان، ص 124.
5– بختیار، شاپور، یکرنگی، ترجمه: مهشید امیرشاهی، چ چهارم، بی جا، بی تا، ص 119.
6– هوشنگ مهدوی، عبدالرضا، همان، صص243- 242.
7– همان، صص320 – 319.
8– همان، ص 413.
9– همان، ص 414.
10– همان، ص 415.
11– هن کارر دانکوس، نه صلح نه جنگ، ترجمه: عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران، نشر نو، 1367، ص 240.
12– هوشنگ مهدوی، عبدالرضا، همان، صص 417- 416.

منبع: فصلنامه مطالعات تاریخی شماره 26