اینشتین علیه هیتلر




 
درباره ی نقش آلبرت اینشتین و دانشمندان پناهنده ی دیگر در تصمیماتی که به ساختن بمب اتمی منجر شد، غالباً پرسشهایی مطرح می شود. چگونه این دانشمندان مجبور شدند توصیه هایی بکنند که امروز ممکن است با فلسفه ی اولیه شان متناقض به نظر برسد؟ برای این منظور رویدادهای سیاسی از 1938 تا 1941 را اجمالاً مرور می کنیم.
آنها که روشن بین تر از دیگران بودند، فرارسیدن خطر را از خیلی پیشتر احساس کرده بودند. مردم کشورهای دموکراتیک، رسیدن موج موج پناهندگان از آلمان، سپس از اروپای مرکزی و از ایتالیا را که از ستمهای سیاسی و ضدیهود می گریختند، دیده بودند. در میان این پناهندگان، تعداد زیادی هم دانشمند دیده می شد. نازیها نخستین بازداشتگاههای مخالفان سیاسی را ایجاد کرده بودند. اتریش در 1938 ضمیمه ی آلمان شده بود. هیتلر پس از گرفتن سرزمین سودت (1) در مارس 1939 تمامی چکسلواکی را اشغال کرده بود. حکومتهای مجارستان، رومانی و بلغارستان به صورت کشورهای اقماری محور رم ــ برلین درآمده بودند. استالین به گمان اینکه می تواند خطر را از اتحاد جماهیر شوری دور کند، پیمان عدم تعرض آلمان ــ شوروی را اواخر اوت 1939 با هیتلر امضا می کند. آلمان پس از نبردی خونین لهستان را تصرف می کند. فرانسه و انگلستان علیه آلمان وارد جنگ می شوند. در آوریل 1940 آلمان به دانمارک و نروژ و یک ماه بعد به بلژیک و هلند و سپس به فرانسه حمله می برد و ارتش فرانسه را درهم می شکند. مارشال پتن پیمان متارکه ی جنگ را در حالی که دو سوم خاک فرانسه به اشغال نیروهای آلمان درآمده است، با هیتلر امضا می کند. از تابستان 1940، به مدت یک سال، تا زمان حمله ی نازیها به اتحاد جماهیر شوروی، بریتانیای کبیر در برابر آلمان نازی و ایتالیای فاشیست، با شهرهایش که در معرض بمباران بی وقفه بودند، تنها مانده بود. یونان و یوگسلاوی هم در کمتر از یک سال بعد به تصرف نیروهای آلمانی درآمدند. هیتلر در ژوئن 1941 حمله به اتحاد جماهیر شوروی را آغاز خواهد کرد. در نظر پناهندگان، دنیا در آستانه ی سقوط در چنگ آلمان نازی بود.
جنگ به اروپا محدود نماند. در شرق دور، ژاپن متحد محور، پی در پی منچوری را در 1931، سپس شمال و شرق چین و بالاخره سایر سرزمینهای جنوب شرقی آسیا را تسخیر کرده بود. در دسامبر 1941 نیروهای ژاپنی به بندر امریکایی پِرل هاربور در جزایر هاوایی یورش می برند و همین، باعث ورود ایالات متحده ی امریکا به جنگ می شود.
افکار عمومی جهانیان از مشاهده ی بمبارانهای وحشیانه ی جمعیتهای غیرنظامی و صفهای طولانی آوارگان روی جاده ها، منفعل و منزجر شده بود: همه شاهد گرنیکا در ایالت باسک در جنگ داخلی اسپانیا، روتردام در هلند، کاونتری، سپس لندن در بریتانیای کبیر، شانگهای، چونگ کینگ و قتل عام نانکن بودند.
در ایالات متحده ی امریکا، پیش از حمله برق آسای ژاپنیها به بندر پرل هاربور، بخشی از افکار عمومی، وفادار به ایده های انزواطلبی کشور، به رویدادهای جهانی بی اعتنا مانده بود. اما در عوض، پناهندگانی که از اروپا آمده بودند نسبت به تهدید نازیها و دهشتِ همه جا حاضر آن آگاه بودند. آنها می دانستند که با تسلط نازیها دیگر هیچ کس در هیچ کجا در امان نخواهد بود و بزودی در هیچ کجای دنیا، نقطه ای که بتوان به آنجا پناه برد، وجود نخواهد داشت. زیلارد، که چند لحظه پیش از او صحبت می کردیم، در میان این جمع، نگران آینده بود. او فکر می کرد، اگر واکنش زنجیره ای می تواند به ساختن سلاحی مرگبار بینجامد، هیتلر نباید اولین کسی باشد که به آن دست می یابد. در حالی که، نخست در برلین بود که شکافت هسته ی اورانیوم کشف شده بود و می دانیم که یکی از انستیتوهای کایزر ویلهلم فعالانه روی مسئله ی اورانیوم کار می کرد. امریکا می باید به فوریت تعهد در این مسابقه ی مرگ و زندگی آگاه می شد و همچنین تدابیری می اندیشید که مواد اولیه ی لازم، مثل اورانیوم کنگوی بلژیک، به دست آلمانیها نیفتد.
در آغاز، تحقیقات را چند تن از فیزیکدانان مهاجر سرشناس با دستیاری امریکاییان جوان اداره می کردند. نخستین تماس با یک مرجع حکومتی امریکایی در 16 مارس 1939، فردای اشغال چکسلواکی به توسط نازیها، صورت گرفت. گ. پگرام (2)، رئیس دانشکده ای از دانشگاه کلمبیا به اصرار همکارانش اطلاعیه ای به وزارت نیروی دریایی فرستاد. چند ماه بعد، زیلارد و ویگنر تصمیم می گیرند آلبرت اینشتین را که از پرآوازه ترین دانشمندان اروپایی پناهنده به ایالات متحده ی آمریکا بود از احتمال خطر تهدید کننده آگاه کنند. آنها امکان واکنش زنجیره ای در اورانیوم را برایش شرح می دهند. پس از تبادل نظر با چند تن دیگر، قرار گذاشته می شود که آلبرت اینشتین مستقیماً نامه ای به پرزیدنت روزولت بنویسد. نامه آماده می شود. آلکساندر ساخس (3)، مشاور اقتصادی یک شرکت بزرگ که آشنایی شخصی با پرزیدنت روزولت دارد با پادرمیانی زیلارد می پذیرد که نامه ی آلبرت اینشتین را که به تاریخ 2 اوت 1939 امضا کرده است، در ملاقات حضوری به دست شخص رئیس جمهوری ایالات متحده ی امریکا بدهد. با وجود این، ساخس نامه را روز 11 اکتبر همان سال پس از ورود فرانسه و انگلستان در جنگ، به روزولت می رساند. نامه ی آلبرت اینشتین چنین آغاز می شود: «نتایج آزمایشهای جدید ا. فِرمی ول. زیلارد که به صورت دستنویس در اختیارم گذاشته شده، مرا به این نتیجه می رساند که فکر کنم که عنصر اورانیوم...» پایین تر ادامه می دهد: «این پدیده ی جدید ممکن است به ساختن بمبهایی بینجامد... تنها یک بمب از این نوع که با کشتی حمل شده و در بندری منفجر شود، نه تنها تمامی بندر، که قسمتی از سرزمینهای پیرامون آنجا را هم می تواند ویران کند...»
چند روز پس از دریافت این نامه، روزولت تصمیم می گیرد کمیته ای به ریاست مدیر اداره ی ملی استانداردها تشکیل دهد. نخستین جلسه ی کمیته در روز 21 اکتبر برگزار می شود. کمیته، سفارش تدارک چهار تُن گرافیت و پنجاه تُن اکسید اورانیوم را می دهد. اولین کمک مالی بلاعوض تصویب می شود. این آغاز، هنوز ناچیز، تلاش عظیم امریکایی است.

پی نوشت ها :

1. Sudetes.
2. G. Pegram.
3.A.sachs.

منبع: سرگذشت اتم، شماره 2034