نویسنده: محمود حکیمی



 
بازگشت امین السلطان به صدارت مشکلات بزرگی را برای میرزا حسن رشدیه به وجود آورد. بزرگ ترین مشکل آن بود که امین السلطان عقیده داشت که معلمان هیچ مدرسه ای حق ندارند در امور سیاسی دخالت کنند و هر معلمی باید در محدوده کتاب درسی که برای تدریس انتخاب شده سر کلاس سخن گوید. میرزا میرزا محمدخان، اسداله خان خاکپور، آقا میرزا محسن امیرابراهیمی، آقا شیخ یحیی، میرزا خلیل خلیل خان، محمد رضا خان افسر، آقا شیخ جعفر (خواهر زاده حاج شیخ هادی نجم آبادی)، آقا میرزا حسین (برادر دیگر رشدیه) معلم مدرسه بودند. آنان به جز یک نفر با دستور امین السلطان که عقیده داشت در مدرسه و سر کلاس نباید مسائل سیاسی و اجتماعی مطرح شود به شدت مخالف بودند. آن معلمان آزادیخواه دست پرورده میرزا حسن رشدیه مدیر مدرسه بودند که عقیده داشت هر مدرسه و هر کلاسی باید پایگاه مباحث اجتماعی باشد و معلم ضمن تدریس باید مسائل اجتماعی را برای شاگردان تجزیه و تحلیل کند و خدمتگزاران مردم را به دانش آموزان معرفی کند.
در این روزها به تدریج آزادیخواهان از ضرورت تأسیس «عدالتخانه» سخن می گفتند. چند تن از روحانیون مبارز مانند سید جمال الدین واعظ و روزنامه نگارانی چون ادیب الممالک از «حقوق انسان» و «حریت» سخن گفتند و چند روزنامه ضرورت تشکیل حکومت مشروطه را مطرح کردند و رشدیه از این افکار دفاع می کرد.
مبارزه صدر اعظم با مدرسه رشدیه به تدریج علنی شد. امین السلطان به روسیه نزدیک شده و قصد داشت از آن کشور وام بگیرد و شاه و گروهی از درباریان را به اروپا ببرد. میرزا حسن رشدیه پس از آگاهی از این قصد صدر اعظم یک روز در جلسه ای که ازآزادیخواهان در مدرسه تشکیل شده بود بدون آنکه نامی از امین السلطان (اتابک) ببرد برای آنان توضیح داد که وام گرفتن از یک دولت خارجی، مخصوصا روس و انگلیس که اهداف استعماری دارند برای کشور بسیار مصیب آفرین است. مخالفت شدید رشدیه با وام گرفتن دولت از روسیه موجب شد که آزادیخواهان شب نامه هایی را نوشته و برای آگاه کردن مردم آن ها را در سطح شهر پخش نمایند. مخالفت شدید مردم موجب شد که اتابک به طور موقت از اندیشه وام گرفتن از روسیه دست بردارد. رشدیه ضمن آنکه تلاش می کرد وضع مدرسه هر روز بهتر از روزهای قبل شود اما از سیاست هم دست بردار نبود. او همچنان با مشروطه طلبان همکاری می کرد. یک روز در جلسه ای که از معلمان و پدران و مادران در مدرسه تشکیل شده بود در ضمن یک سخنرانی پر هیجان استبداد را شرک و «ام الفساد» نامید و هدف نهایی پیامبران توحیدی را رهایی انسان از هر گونه استبداد دانست. چون اخبار فعالیت های او به گوش مدرسه رشدیه قطع شود.
شمس الدین رشدیه فرزند میرزا حسن رشدیه که کتاب سوانح عمر را در شرح زندگانی پدر خویش نوشته است پس از بیان قطع اعانه دولتی به مدرسه رشدیه می نویسد:
«...کار به اینجا قطع نشد. بزرگان و اعیان که فرزندانشان در مدرسه رشدیه بودند از ترس اینکه مبادا از بودن فرزندشان در این مدرسه به مخالفت با اتابک متهم شوند، اطفال خود را از این مدرسه در آوردند و مدرسه تق و لق شد.» (1)
این آغاز تهدیدی برای رشدیه بود. امام بنیان گذار مدارس جدید در ایران کسی نبود که از آرمان های خویش دست بردارد. مدرسه او با همراهی چند انسان که به کارهای خیر علاقه داشتند به کار خود ادامه داد. امین السلطان صدر اعظم با دادن امتیاز به کشور استعماری روس توانست از دولت آن کشور وامی سنگین با بهره بسیار دریافت کند و پادشاه ساده دل را با جمعی از درباریان به اروپا ببرد. این سفر سه ماه طول کشید. رشدیه که از عاقبت ایم وام گرفتن ها به خوبی با خبر بود اتاقی از مدرسه را به تکثیر شب نامه اختصاص داد. شب نامه ها، اعلامیه هایی بودند که مشروطه خواهان در آن روزها برای بیدار کردن مردم بی خبر به تعداد محدود منتشر ساخته و میان مردم پخش می کردند. رشدیه در این شب نامه ها به شدت به وام گرفتن از روسیه اعتراض کرده بود.
در آن زمان میرزا حسین رشدیه و دیگر آزادیخواهان گذشته از پخش شب نامه گاه مقالاتی هم در روزنامه های مستقل می نوشتند و از ظلم و ستم شاهزادگان و غارت درباریان به طور غیر مستقیم و با اشاره انتقاد می کردند. پخش شب نامه و یا «پیام های پنهان نوشته» از اواسط دوران سلطنت ناصر الدین شاه توسط روشنفکران و آزادیخواهان در ایران مرسوم شده بود.

پی نوشت ها :

1. سوانح عمر، ص 53.

منبع: حکیمی، محمود؛ (1387)، با پیشگامان آزادی، اندیشه ها و کوشش های فرهنگی و سیاسی حاج میرزا حسن رشدیه ی تبریزی، تهران: قلم، چاپ دوم، 1387.