عبقات الأنوار» و علامه میر حامد حسین(2)
وی در منهج نخست کتاب که در باره بحث از آیات قرآن بود، با ردّ دلالت آیاتی از قرآن که امامت شیعه به آنها مستند است، سعی در تأویل آنها و خدشهدار ساختن دلالت آنها دارد.
نویسنده : مصطفی سلیمی زارع
روش کتاب
الف. روش کلی کتاب
وی در منهج نخست کتاب که در باره بحث از آیات قرآن بود، با ردّ دلالت آیاتی از قرآن که امامت شیعه به آنها مستند است، سعی در تأویل آنها و خدشهدار ساختن دلالت آنها دارد. وی در این بخش، تنها به شش آیه بسنده میکند. در بخش دوم نیز به سند یا به دلالت دوازده حدیث مورد استناد شیعه در امامت، خدشه وارد ساخته و تلاش میکند معنایی جز معنایی که شیعه از آن برداشت کرده، ارائه کند (در باره این احادیث، در قسمت دیگری به معرّفی آنها خواهیم پرداخت). مؤلّف در این بخش، جمله جمله عبارات دهلوی را در باره این احادیث، با شواهد و مستندات، بررسی و نقد کرده است. به گونهای که در برابر یک جمله دهلوی، گاه دستکم دهها صفحه پاسخهای مستند نوشته است. نکته قابل ذکر آن است که این مستندات غالباً از خود منابع اهل سنّت است.ب. روش مؤلّف در حدیث ثقلین
مؤلّف در بحث حدیث ثقلین مطالبی را به ترتیب زیر ارائه میدهد:بحث سندی
1. خردهگیری بر شیوه استدلال صاحب « تحفه»
در این بخش، در ابتدا علامه میر حامد حسین بر شیوه استدلال دهلوی، خرده میگیرد که چرا در مقام استناد به حدیث ثقلین از میان نقلهای فراوانی که از این حدیث وجود دارد، تنها به نقل «زید بن ارقم» اکتفا نموده و حتی روایت وی را نیز به صورت ناقص نقل کرده است. در این بخش، میر حامد حسین برای نشاندادن این که این حدیث از زمان صدور، در طول قرنهای متمادی، توسّط افراد مختلف نقل شده، به ارائه گزارشی از نقلهای حدیث ثقلین و نیز توثیق راویان آن از کتاب رجالی اهل سنّت میپردازد. وی شمار این افراد را از قرن دوم تا سیزدهم به 187 نفر میرساند. از جمله نقدهای دیگری که علامه میر حامد حسین در این جهت بر صاحب تحفه میگیرد این است که چرا دهلوی نه تنها کوچکترین اشارهای به تواتر این حدیث نمیکند بلکه حتی به استفاضه آن نیز ـ در صورت عدم قبول تواتر آن ـ اشارهای نمیکند. در این مورد، علامه میر حامد حسین گزارشهای مختلف این حدیث را در کنار بیانی اجمالی از تراجم راویان آن را ارائه میکند و در پایان، تواتر این حدیث را نمایانده و اثبات میکند (همان جا).2. پاسخ به اشکالات وارد شده بر سند حدیث
در این بخش که در جلد دوم کتاب است، اشکال سه نفر از بزرگان اهل سنّت، همچون بخاری، ابنجوزی و ابنتیمیه، مطرح، و نقد و بررسی شده است. به عنوان مثال، بخاری در تاریخ الصغیر در باره این حدیث میگوید: قال احمد (بن حنبل) فی حدیث عبد الملک، عن عطیة، عن أبی سعید، قال النبی صلی الله علیه و آله: ترکت فیکم الثقلین... . احادیث الکوفیین هذه مناکیر. میر حامد حسین، انتساب این سخن را به احمد بن حنبل توسّط بخاری، بسیار غریب میداند؛ چرا که استاد او، احمد بن حنبل، این حدیث را به طرق گوناگون و به روایات متکثر در مسند خود، از زید بن ارقم، زید بن ثابت و ابوسعید خدری نقل میکند و نسبت جرح به احمد بن حنبل را با مدحهایی که در وصف او و کتاب وی آمده، بسیار عجیب دانسته و از هیچ روی قابل توجیه و تأویل نمیداند. میر حامد حسین، برای اثبات ارزش و جایگاه مسند احمد بن حنبل، نخست به گزارش برخی بزرگان عامّه در باره این کتاب میپردازد. یکی از افرادی که در باره این کتاب، مدحی به کار برده «قاضی القضاة سبکی» است. وی در باره جایگاه این کتاب میگوید: هذا الکتاب ـ یعنی مسند الإمام أبی عبد الله أحمد بن محمّد بن حنبل الشیبانی ـ قدس الله روحه ـ أصل کبیر و مرجع وثیق لأصحاب الحدیث. إنتقی من أحادیث کثیرة و مسموعات وافرة، فجعل إماماً و معتمداً، و عند التنازع ملجأ و مستنداً، علی ما أخبرنا والدی و غیره... قال لنا حنبل بن إسحاق: جمعنا عمّی ـ یعنی الإمام أحمد ـ لی و لصالح و لعبد الله و قرأ علینا المسند، و ما سمعه معنا ـ یعنی تامّاً ـ غیرنا. و قال لنا: إنّ هذا الکتاب، قد جمعته و انتقیته من أکثر من سبعمائة و خمسین ألفاً، فما اختلف فیه المسلمون من حدیث رسول الله صلی الله علیه و آله فارجعوا إلیه، فإن کان فیه و إلا لیس بحجّة. این کتاب، یعنی مسند امام ابو عبد الله احمد بن حنبل شیبانی، اصلی بزرگ و مرجعی موثّق برای اصحاب حدیث به شمار میرود که مؤلّف، آن را از میان احادیث و شنیدههای بسیاری که نزد او مورد اعتماد بوده، گلچین کرده است. این، کتابی است که در مواقع اختلاف و تنازع، مرجع، معتمد و مورد استناد واقع میشود. بر اساس آن چه که پدرم و دیگران به من خبر دادهاند، حنبل بن اسحاق گفت که عمویم (احمد بن حنبل)، من، صالح، و عبدالله را جمع نمود و مسند را بر ما قرائت کرد و هیچ کس جز ما آن را کامل نشنید. و سپس به ما گفت: این کتاب را از میان بیش از هفتصد و پنجاه هزار حدیث گلچین کردم و تدوین نمودم. در مواقع اختلاف در بین احادیث رسول خدا (برای رفع اختلاف) به آن مراجعه کنید، اگر در آن بود، حجّت است وگرنه حجّت نیست (ر.ک: همان، ص16).میر حامد حسین در ادامه میگوید: «چگونه وجود حدیث ثقلین در کتابی که تا این حد از صحت سندی برخوردار است و در نگارش آن دقّت تام به کار رفته و در هنگام اختلاف، مرجع حل اختلاف به شمار میرود، نمیتواند معتبر باشد؟ با این وصف، چگونه بخاری معتقد است که این حدیث، از احادیث منکر است؟» در ادامه، میر حامد حسین با ذکر اقوال دیگری از کتب اهل سنّت، مانند سیوطی، ثعالبی و از خود دهلوی (صاحب تحفه)، به توثیق احمد بن حنبل میپردازد. و در پایان به عنوان نتیجه بیان میکند که برای هر صاحب خرد و هوشی روشن شد که نسبت «منکر بودن حدیث ثقلین» به احمد بن حنبل، دروغی بزرگ و ناشناخته و بهتانی بزرگ است: فقد ظهر لکل ذی تتبّع و فطنةٍ، أنّ نسبة کون حدیث الثقلین من الأحادیث المنکر الی الامام احمد بن حنبل، کذبٌ منکرٌ و بهتانٌ عظیمٌ (ر. ک: همان جا). در باره قدح ابن جوزی نیز میگوید که ابنجوزی در کتاب خود، العلل المتناهیة فی الأحادیث الواهیه این گونه آورده است: حدیث فی الوصیة لعترته: أنبأنا عبد الوهاب الأنماطی، قال: أخبرنا محمّد بن المظفر، قال: أخبرنا أحمد بن محمّد العتیقی،... عن أبی سعید، قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: إنّی تارک فیکم الثقلین، کتاب الله و عترتی. و أنّهما لن یفترقا جمیعاً حتی یردا علی الحوض، فانظروا کیف تخلفونی فیهما (همان جا). ابن جوزی در باره این حدیث، صحّت این حدیث را به دلیل تضعیف راویان آن از سوی احمد بن حنبل و یحیی بن معین، زیر سؤال برده است. حدود چهل صفحه از کتاب خلاصة عبقات الأنوار، پاسخ به ابن حوزی است. وی ابتدا به نقل این حدیث از کتب صحیح اهل سنّت پرداخته و توثیق بزرگان رجالی اهل سنّت را از روایان آن حدیث را گزارش میکند. در پایان نیز نقل دیگری از این حدیث را از کتاب دیگرِ ابنجوزی به نام المسلسلات ارائه میکند که بر اعتقاد صحیح ابنجوزی بر صحّت این حدیث، دلالت میکند. در بخش سوم که «ملحق سند حدیث ثقلین» است، به قلم توانای سید عبد العزیز طباطبایی نگاشته شده است. وی در این بخش، تعداد 126 راوی را نقل کرده و بر شمار راویان مذکور توسّط علامه میر حامد حسین میافزاید. این راویان، از زمان صحابه شروع میشوند و تا قرن چهاردهم ادامه دارند.
بحث دلالی
صاحب عبقات، بحث دلالت این حدیث شریف را با مقدّمهای در باره الفاظ حدیثی که دهلوی نقل کرده، آغاز و بیان میکند که نقل زید بن ارقم، به سه شکل مطوِّل، متوسّط و موجز، نقل شده و نقلی را که صاحب تحفه از زید بن ارقم گزارش میکند، تنها منحصر در اوست و هیچکس بسان او نقل نکرده است: اختار اخصر الفاظ حدیث زید قاصداً بذلک، کتم فضل اهل البیت علیه السلام (ر. ک: همان، ج 2، ص 259). این در حالی است که نقل زید بن ارقم، به صورت مبسوطتری نقل شده که فضیلت اهل البیت و حقانیت آنها را اثبات میکند (همان جا). در این جا مقایسه نقل تحریف شده زید بن ارقم با آن چه در واقعیت از او نقل شده، خالی از لطف نیست. نقلی که دهلوی گزارش میکند بدینگونه است: روایة زید بن ارقم عن النبی صلی الله علیه و آله: إنّی تارک فیکم الثقلین، ما إن تمسّکتم بهما لن تضلّوا بعدی أحدهما أعظم من الاخر کتاب الله و عترتی (همان، ص 8). نقل مطوّل حدیث ثقلین، توسّط زید بن ارقم را نسائی و حاکم نیشابوری، از حبیب بن أبی ثابت، از أبیالطفیل، از زید بن أرقم، بدین گونه است: أخبرنا محمّد بن المثنّی، قال: قال حدّثنا یحیی بن حمّاد، قال: أخبرنا أبوعوانة، عن سلیمان، قال: حدّثنا حبیب بن أبیثابت، عن أبیالطفیل، عن زید بن أرقم، قال: لما رجع رسول الله صلی الله علیه و آله عن حجّة الوداع و نزل غدیرَ خم، أمَرَ بدوحات فقمن، ثم قال: کأنی دعیت فأجبت و أنّی قد ترکت فیکم الثقلین أحدهما أکبر من الآخر: کتاب الله و عترتی أهل بیتی، فانظروا کیف تُخلِّفونی فیهما، فإنّهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض. ثم قال: إن الله مولای و أنا ولی کل مؤمن. ثم أخذ بید علی علیه السلام فقال: من کنت ولیه، فهذا ولیه، اللهم والِ مَن والاه و عادِ مَن عاداه. فقلت لزید: سَمعتَه مِن رسول الله صلی الله علیه و آله؟ قال: و إنه ما کان فی الدوحات أحدٌ إلا رَآه بِعینِه و سَمِعَه بأذُنُیه (همان جا، به نقل از خصائص، ص 93). سپس دلالت حدیث ثقلین بر امامت را بهگونهای مفصّل بحث کرده و وجوه این دلالت را روشن میکند.دلالت حدیث بر امامت اهل بیت علیهم السلام
دهلوی در باره دلالت حدیث ثقلین گوید: و هذا الحدیث لا علامة له بالمدّعی أصلاً، لأنّه لایلزم أن یکون المتمسّک به صاحب زعامة الکبری. میر حامد حسین با بیان و تحلیلی مفصّل، زیبا و متکلّمانه، پاسخ دهلوی را میدهد و روشن میسازد که «إن هذا الحدیث یدل علی ما یدعیه اهل الحق» و در طی مراحل زیر دلالت آن را روشن میسازد: 1. دلالت مفاد حدیث بر وجوب پیروی
میر حامد حسین بیان میکند که وجوب پیروی از برخی انسانها در تمامی حوزههای دین جز از کسانی که زعامت اعظم و کبری را نداشته باشد، ممکن نیست و حضرت امیر المؤمنین علیه السلام از جمله اشخاصی است که پیروی از او واجب است. در ادامه و در مقام شرح حدیث، به بیان اقوال بزرگان و دانشمندان اهل سنّت میپردازد.
به عنوان مثال، در باره معنای تمسّک به قرآن، گفته طیبی را در الکاشف نقل میکند: و معنی التمسّک بالقرآن العمل بما فیه و هو الائتمار بأوامره و الانتهاء عن نواهیه و التمسّک بالعترة، محبّتهم و الاهتداء بهداهم و سیرتهم؛ معنی تمسّک جستن به قرآن، عمل به آن است. یعنی عمل به دستورات آن، اعم از انجام اوامر و پرهیز از نواهی آن و نیز تمسّک جستن به محبّت و هدایت و سیره اهلبیت علیهم السلام است. از جمله قرائن دیگری که علامه میر حامد حسین بر وجوب پیروی از مفاد حدیث اقامه میکند، عبارتاند از: بحثهایی در باره: الفاظ حدیث ثقلین همچون «ثقلین»، «الأخذ» و لفظ «الاتباع» در برخی نقلها و گزارشها؛ عدم افتراق و جدایی قرآن و عترت از یکدیگر؛ امر و تأکید پیامبر به تمسّک و توجّه به اهلبیت علیهم السلام به عنوان لازمه هدایت و عدم گمراهی مسلمانان؛ و... . میر حامد حسین از باب «الفضل ما شهد به الاعداء»، با ارائه شواهدی از خود اهل سنّت، دلالت این حدیث را بر وجوب پیروی از اهلبیت علیهم السلام همچون پیروی از قرآن اثبات میکند.2. دلالت لفظ «الخلافة» بر امامت (برای تفصیل بیشتر، ر.ک: همان، ص 269 ـ 332)
بر اساس برخی از گزارشهای رسیده، پیامبر صلی الله علیه و آله بارها از قرآن و عترت، با تعبیر «خلیفتین» یاد میکند. این تعبیر در برخی از نقلهای حدیث ثقلین، همچون نقل احمد بن حنبل، بخاری و زرقانی و... نیز وجود دارد. نقل این تعبیر از رسول خدا صلی الله علیه و آله در احادیث دیگر، جای هیچگونه شکی در دلالت حدیث ثقلین بر حضرت امیر المؤمنین علیه السلام باقی نمیگذارد. به عنوان مثال، نقل احمد بن حنبل اینگونه است: حدّثنا الأسود بن عامر، ثنا شریک، عن الرکین، عن القاسم بن حسان، عن زید بن ثابت، قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: إنّی تارک فیکم خلیفتین، کتاب الله، حبل ممدود ما بین السماء والأرض أو ما بین السماء إلی الأرض، و عترتی، أهل بیتی، و إنّهما لن یتفرقا حتی یردا علی الحوض» (خلاصة عبقات الأنوار، ج 1، ص 33). در بخش پایانی، مخالفان برای اثبات مدّعای خویش، به احادیث زیر متمسّک شدند و علامه میر حامد حسین به یکایک آنها پاسخ میدهد: 1. «علیکم بسنّتی و سنّة خلفاء الراشدین المهدیین». 2. «خذوا شطر دینکم عن الحمیراء (عائشة)». 3. «اهتدوا بهدی عمار». 4. «تمسّکوا بعهد ابن أم عبد: رضیت لکم ما رضی به ابن أم عبد». 5. «أعلمکم بالحلال و الحرام، معاذ بن جبل». 6. «اقتدوا باللذین من بعدی (أبی بکر و عمر)». 7. «أصحابی کالنّجوم». 8. و به روایت حضرت علی علیه السلام: «إنّما الشوری للمهاجرین و الأنصار». از بین این احادیث، تنها به شیوه پاسخدهی علامه به یکی از این احادیث میپردازیم و خوانندگان را برای تفصیل بیشتر به خود کتاب ارجاع میدهیم. علامه به حدیث «علیکم بسنّتی و سنّة الخلفاء الراشدین المهدیین من بعدی تمسّکوا بها و عضّوا علیه بالنواجذ»، در قالب پاسخهای زیر میپردازد: اولاً، این حدیث، از متفرّدات عامّه است. ثانیاً، ذکر این حدیث، با مبنای خود دهلوی مبنی بر التزام او به نقل مطالب (اصول مذهب شیعه) از کتب معتبر شیعه، منافات دارد. ثالثاً، با فرض قبول موارد فوق، راویان این حدیث در نزد رجالیان اهل سنّت، مجروح و مطرود است و حتی شیخین، بخاری و مسلم نیز آن را در کتب خود نیاوردهاند (همان جا). میر حامد حسین در ابتدا تک تک راویان این حدیث را با استناد به کتب رجالی اهل سنّت، ضعیف یا مجهول میشمارد. و پس از بحث سندی در باره این حدیث، بیان میدارد که منظور از «خلفاء» در این حدیث، «ائمّه اثنی عشر» هستند. همان گونه که در برخی از احادیث وارده از سوی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از «ائمه اثنی عشر» تعبیر به «خلفاء» شده است. به عنوان مثال، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در حدیثی میفرمایند: من أحبّ أن یرکب سفینة النجاة و یستمسک بالعروة الوثقی و یعتصم بحبل الله المتین، فَلیوالِ علیاً بعدی و یعادِ عدوًّه، وَلْیأتم بالأئمّة الهداة من وُلده، فإنّهم خلفائی و أوصیائی و حُجج الله علی خلقه بعدی و سادة أمتی و قادة الأتقیاء إلی الجنّة، حزبهم حزبی و حزبی حزب الله و حزب أعدائهم حزب الشیطان (همان، ج 2، ص 258).پاسخ به شبهه عام عترت
دهلوی در مقام معارضه میگوید: «عترت، در لغت به معنای اقارب و خویشاوندان است و وجوب تمسّک بر امامت، مستلزم امام بودن تمامی اقارب پیامبر صلی الله علیه و آله همچون عبد الله بن عباس، محمد بن حنفیه، زید بن علی، و... است». علامه میر حامد حسین نیز در مقام دفع این شبهه، با استناد به قول لغتپژوهانی همچون جوهری، ابن اثیر، ابن منظور، سیوطی، زبیدی و... نشان میدهد که مراد از «عترت» تمام اقارب و خویشاوندان نیست، بلکه تنها خویشاوندان خاص و نزدیک را شامل میشود. و نیز از طرف دیگر، بیان میکند که حدیث ثقلین دو ویژگی را بر میشمارد و آن را مختص اهل بیت علیه السلام میداند؛ یکی عصمت و دیگری اعلمیت، که دیگران از این دو ویژگی محروماند و همین ملاک تمایز است (همان، ص 368).ـ الذریعة الی تصانیف الشیعه، آقا بزرگ تهرانی، تهران: دار الکتب العلمیة، دوم،1384ه . ـ خلاصة عبقات الأنوار، سید علی حسینی میلانی، قم: مؤسّسة الرسالة، 1405ه . ـ عبقات الأنوار فی إمامة ائمّة الأطهار، میر حامد حسین کنتوری، تحقیق: مولانا بروجردی، قم: سید الشهداء علیه السلام، 1404 ه . ـ گلشن ابرار، جمعی از پژوهشگران، قم: پژوهشکده باقر العلوم علیه السلام. ـ موسوعة الغدیر، سید عبد الحسین امینی، قم: مؤسسة دائرة المعارف الفقه الاسلامی، 1424ه..
مقالات:
ـ «معرّفی کتاب عبقات الأنوار و میر حامد حسین»، محمّد رضا حسینی جلالی، پژوهشهای حوزه، ش 3. ـ «موقف الشیعة من هجمات الخصوم و خلاصة عن عبقات الأنوار»، سید عبد العزیز طباطبایی، تراثنا، قم: موسّسة آل البیت علیه السلام، ش 1.
منبع:دوفصلنامه حدیث اندیشه شماره 8و9..
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}