نویسنده : محسن خوش‌فر



 

بررسی روایات صعب و مستصعب

1. روایات با تعبیر «انّ أمرنا صعب و مستصعب»

امیر مؤّمنان علی علیه السلام می‌فرماید: لَا یَقَعُ اسْمُ الْهِجْرَةِ عَلَی أَحَدٍ إِلَّا بِمَعْرِفَةِ الْـحجَّةِ فِی الْأَرْضِ، فَمَنْ عَرَفَهَا وَ أَقَرَّ بِهَا فَهُوَ مُهَاجِرٌ. وَ لَا یَقَعُ اسْمُ الِاسْتِضْعَافِ عَلَی مَنْ بَلَغَتْهُ الْـحجَّةُ فَسَمِعَتْهَا أُذُنُهُ وَ وَعَاهَا قَلْبُهُ. «إِنَّ أَمْرَنَا، صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ، لَا یَحْتَمِلُهُ إِلَّا عَبْدٌ امْتَحَنَ الله قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ وَ لَا تَعِی حَدِیثَنَا إِلَّا صُدُورٌ أَمِینَةٌ وَ أَحْلَامٌ رَزِینَةٌ». أَیُّهَا النَّاسُ، سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی، فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّی بِطُرُقِ الْأَرْضِ قَبْلَ أَنْ تَشْغَرَ فِتْنَةٌ تَطَأُ فِی خِطَامِهَا وَ تَذْهَبُ بِأَحْلَامِ قَوْمِهَا؛ هجرت بر کسی تحقّق پیدا نکند جز به شناسائی حجّت در روی زمین، بلکه هر کس حجّت خدا را شناخت و به او اقرار و اعتراف کرد، مهاجر است. و کسی که خبر حجّت (خدا) به او رسیده و گوشش نامش را شنیده و آن را در دل نگهداشته، نباید از ضعفا و ناتوانش نامید. معرفت و شناسایی ما، کاری است بسیار صعب و مستصعب که پذیرای آن نیست جز مؤمنی که خداوند دلش را به ایمان آزموده باشد. و نگهدارنده احادیث ما نیست مگر سینه ها و خردهایی که امانت‌پذیر و پابرجایند. ای مردم، از من بپرسید پیش از آن که مرا نیابید؛ چرا که من به راه‌های آسمان از راه‌های زمین داناترم؛ پیش از آن که فتنه (بنی امیه) پایش را بلند سازد و گام بر مهار خویش نهد، و عقول اهلش را از بین ببرد. ( نهج البلاغه، ص 281) در این روایت، امیر المؤمنین علیه السلام می‌فرماید که اسم مهاجر بر کسی که به دنبال یافتن حقیقت و دین حق می‌باشد، صدق نخواهد کرد مگر آن که امام و حجّت خدا در روی زمین را بشناسد و کسی که حجّت را بشناسد و آن را قبول کند، مستضعف نخواهد بود. سپس امام جمله «انّ أمرنا صعبٌ مستصعبٌ» را می‌فرماید که در زبان عربی، این جمله، نقش علّت را برای ما قبل افاده می‌کند. پس عبارت به این معناست که معرفت حجّت تا این مرتبه مهم است که با وجود چنین معرفتی و قبول آن، یک فرد، مهاجر فی سبیل الله محسوب شده و با عدم آن، عدم مهاجرت صادق خواهد بود. و علّت آن در این است که امر معرفت امام و شناخت جایگاه و کمالات ایشان که خارج از وسع غیر ایشان است، به قدری برای مردم غیر قابل باور و غیر قابل تحمّل است که فقط انسان مطیع و بنده خدا که خداوند قلبش را برای ایمان امتحان کرده باشد، می‌تواند آن‌ها را بپذیرد و قبول کند ( اختیار مصباح السالکین، ص443). در نتیجه، روشن است که در این روایت، سخنی در باره بیان معارفی که خارج از فهم توده مردم باشد و در مورد فضایل حضرات نیز نباشد، نیست؛ زیرا در این صورت عبارت «انّ أمرنا، صعب مستصعب» ارتباطی به معرفت حجّت و قبول جایگاه وی ندارد، در حالی که این جمله نقش علّت را برای جمله ما قبل ایفا می‌کند. در تأیید این مطلب، روایت بصائر الدرجات است که همین عبارت با قید «علی الکافر و لا یقرّ بأمرنا» وارد شده است: حدّثنا محمّد بن الحسین، عن وهیب بن حفص، عن أبی بصیر قال: قال أبو جعفر علیه السلام: إنّ أمرنا، صعب مستصعب علی الکافر، لا یقرّ بأمرنا إلا نبیّ مرسل أو ملک مقرّب أو عبد مؤمن امتحن الله قلبه للإیمان (بصائر الدرجات، ص 27). در این روایت، سخن از اقرار به امر است، نه فهم کلام و احادیث حضرات. اگر مقصود، فهم کلام باشد، دیگر بین کافر و غیر کافر فرقی نمی‌بود و حضرت نباید کلام خود را مقیّد به «علی الکافر» می‌فرمود؛ زیرا چه بسا غیر کفّار نیز بعضی از کلام حضرات را نفهمند. امّا آن چه فرق حقیقی بین کفّار و غیر کفّار است، اقرار به ولایت ائمّه و وجود کمالات و فضایل برای ایشان است و همین معنا از قید «علی الکافر» مستفاد می‌شود. هم‌چنین در تأیید همین مطلب، روایت دیگری در معانی الأخبار ذکر شده که سدیر از امام صادق علیه السلام معنای همین قول امیر المؤمنین علیه السلام را سؤال می‌کند و حضرت جواب آن را این گونه می‌فرمایند: أَبِی، عَنْ سَعْدٍ، عَنِ الْبَرْقِیِّ، عَنْ أَبِیهِ، عَنِ ابْنِ سِنَانٍ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَبِی الْبِلَادِ، عَنْ سَدِیرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ الله علیه السلام مِنْ قَوْلِ أَمِیرِ الْـمُؤْمِنِینَ علیه السلام إِنَّ أَمْرَنَا، صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یُقِرُّ بِهِ إِلَّا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ الله قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ». فَقَالَ: إِنَّ مِنَ الْـمَلَائِکَةِ مُقَرَّبِینَ وَ غَیْرَ مُقَرَّبِینَ وَ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ مُرْسَلِینَ وَ غَیْرَ مُرْسَلِینَ وَ مِنَ الْـمُؤْمِنِینَ مُمْتَحَنِینَ وَ غَیْرَ مُمْتَحَنِینَ. فَعَرَضَ أَمْرَکُمْ هَذَا عَلَی الْـمَلَائِکَةِ فَلَمْ یُقِرَّ بِهِ إِلَّا الْـمُقَرَّبُونَ وَ عَرَضَ عَلَی الْأَنْبِیَاءِ فَلَمْ یُقِرَّ بِهِ إِلَّا الْـمُرْسَلُونَ وَ عَرَضَ عَلَی الْـمُؤْمِنِینَ فَلَمْ یُقِرَّ بِهِ إِلَّا الْـمُمْتَحَنُونَ. قَالَ ثُمَّ قَالَ لِی: مُرَّ فِی حَدِیثِکَ؛ سدیر گوید: از امام صادق علیه السلام در باره قول امیر مؤمنان علیه السلام پرسیدم، که فرمود: «قطعاً امر ما، صعب و مستصعب است، به او اقرار نکند مگر فرشته مقرّب، یا پیامبر مرسل، یا بنده ای که خداوند دلش را جهت ایمان آزموده است». در پاسخم فرمود: فرشتگان دو قسمند: آنان که مقرّب درگاه خدایند و آنان که مقرّب نیستند؛ و پیامبران، مرسل و غیر مرسلند؛ و مؤمنان نیز آزموده شده و آزمایش نشده اند. پس این امر شما (ولایت) را فرشتگان به آن اعتراف ننمودند، مگر آزموده شدگان (از ایشان). و بر پیامبران عرضه شد، به آن اقرار نکردند، جز مرسل‌ها. و بر مؤمنان هم ارائه شد، به آن اعتراف ننمودند مگر آزموده شدگان. گوید: آن گاه به من فرمود: مرور کن در حدیثت. (معانی الأخبار، ص 407) در این جا حضرت می‌فرماید: «عرض امرکم هذا علی الملائکة» امرکم، اشاره به همان تشیع و اعتقاد به کمالات معصومان دارد، نه اشاره به کلام و حدیث صادر شده از جانب آن‌ها؛ زیرا در ادامه نیز می‌فرماید که آن‌ها اقرار به آن نکردند، که دو باره صحبت از اقرار و اعتقاد به آن امر است، نه فهم معانی کلمات صادر شده از آن‌ها.

نتیجه

روشن شد که در احادیثی که عبارت «انّ أمرنا، صعب مستصعب» وارد شده است: اوّلاً: مقتضی حمل این روایات بر احادیث و کلام حضرات وجود ندارد؛ زیرا عبارت «احادیثنا» وارد نشده است بلکه «امرنا» ذکر شده است. ثانیاً: قرائن متعدّد متّصل و منفصل (چنان که ذکر شد) نشان از آن می‌دهد که مراد این روایات، بحث ولایت و حجّت بودن حضرات بر خلائق و اقرار به کمالات و فضایل و جایگاهی است که خداوند برای آن‌ها قرار داده است. بنا بر این، در مورد این دسته از روایات که عبارت «انّ أمرنا، صعب مستصعب» را بیان می‌کنند، کلام گروه اوّل از شارحان که در این مقاله مطرح شد، موضوعیت ندارد. امّا معانی مطرح شده توسّط گروه دوم یا سوم، قابلیت تطبیق بر این احادیث را دارد.

روایات با عبارت «انّ أحادیثنا، صعب مستصعب»

متن این روایت در الکافی بدین شرح است: مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْـحسَیْنِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ، عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ، عَنْ جَابِرٍ قَالَ قَالَ: أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ رَسُولُ الله صلی الله علیه و آله: «إِنَّ حَدِیثَ آلِ مُحَمَّدٍ، صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ، لَا یُؤْمِنُ بِهِ إِلَّا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ الله قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ». فَمَا وَرَدَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَدِیثِ آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله، فَلَانَتْ لَهُ قُلُوبُکُمْ وَ عَرَفْتُمُوهُ، فَاقْبَلُوهُ. وَ مَا اشْمَأَزَّتْ مِنْهُ قُلُوبُکُمْ وَ أَنْکَرْتُمُوهُ، فَرُدُّوهُ إِلَی الله وَ إِلَی الرَّسُولِ وَ إِلَی الْعَالِمِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ. وَ إِنَّـمَا الْهَالِکُ، أَنْ یُحَدِّثَ أَحَدُکُمْ بِشَیْ ءٍ مِنْهُ لَا یَحْتَمِلُهُ فَیَقُولَ: وَ الله، مَا کَانَ هَذَا وَ الله مَا کَانَ هَذَا. وَ الْإِنْکَارُ هُوَ الْکُفْرُ ( الکافی، ج 1، ص 401). در این روایت، به ظاهر هر سه معنای مطرح شده قابلیت تطبیق را دارد، ولی برای فهم دقیق‌تر باید به نقل‌های دیگر این روایت مراجعه شود. در روایت دیگری در الکافی آمده است: عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ، عَنْ أَبِیهِ، عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ أَوْ غَیْرِهِ، رَفَعَهُ إِلَی أَبِی عَبْدِ الله علیه السلام قَالَ: «إِنَّ حَدِیثَنَا، صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ، لَا یَحْتَمِلُهُ إِلَّا صُدُورٌ مُنِیرَةٌ أَوْ قُلُوبٌ
سَلِیمَةٌ أَوْ أَخْلَاقٌ حَسَنَةٌ». إِنَّ الله أَخَذَ مِنْ شِیعَتِنَا الْمِیثَاقَ کَمَا أَخَذَ عَلَی بَنِی آدَمَ: أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ. فَمَنْ وَفَی لَنَا، وَفَی الله لَهُ بِالْـجنَّةِ وَ مَنْ أَبْغَضَنَا وَ لَمْ یُؤَدِّ إِلَیْنَا حَقَّنَا، فَفِی النَّارِ خَالِداً مُخَلَّداً؛ امام صادق علیه السلام فرمود: حدیث ما، صعب و مستصعب است؛ تحمّل آن را ندارد جز سینه های نورانی، یا دل‌های سالم، یا اخلاق نیکو. همانا خدا از شیعیان ما پیمان (به ولایت ما) گرفت، چنان که از بنی آدم (به ربوبیت خود) پیمان گرفت و فرمود: «آیا من پروردگار شما نیستم؟» پس هر که نسبت به ما (به پیمان خویش) وفا کند، خدا بهشت را به او پاداش دهد، و هر که ما را دشمن دارد و حق ما را به ما نرساند، همیشه و جاودان در دوزخ است. ( الکافی، ج 1، ص 401) در این روایت، اوّلاً، عبارت «ان الله اخذ من شیعتنا المیثاق» ظهور در این دارد که منظور از میثاق، همان ولایت و امامت است؛ چنان که ملا محسن فیض و علامه مجلسی تذکّر دادهاند (ر. ک: الوافی، ج 3، ص 317؛ المرآة العقول، ج 4، ص 317). ثانیاً: به دلیل این که فقره اوّل روایت باید عرفاً با فقره دوم تناسب داشته باشد. پس منظور از صعب و مستصعب بودن حدیث نیز مطالبی باید باشد که به جنبه ولایتی حضرات ارتباط دارد. اگر فقط صعب بودن فهم کلام حضرات، اعم از مطالب مربوط به کمالات و مقامات ایشان و غیر آن‌ها، منظور باشد، در این صورت، ارتباط بین دو فقره از بین خواهد رفت. در روایت دیگر آمده است: أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْکُوفِیِّ، عَنِ الْـحسَنِ بْنِ حَمَّادٍ الطَّائِیِّ، عَنْ سَعْدٍ، عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: «حَدِیثُنَا، صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ، لَا یَحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ أَوْ مُؤْمِنٌ مُمْتَحَنٌ أَوْ مَدِینَةٌ حَصِینَةٌ». فَإِذَا وَقَعَ أَمْرُنَا وَ جَاءَ مَهْدِیُّنَا علیه السلام کَانَ الرَّجُلُ مِنْ شِیعَتِنَا أَجْرَأَ مِنْ لَیْثٍ وَ أَمْضَی مِنْ سِنَانٍ، یَطَأُ عَدُوَّنَا بِرِجْلَیْهِ وَ یَضْرِبُهُ بِکَفَّیْهِ وَ ذَلِکَ عِنْدَ نُزُولِ رَحْمَةِ الله وَ فَرَجِهِ عَلَی الْعِبَادِ؛ امام باقر علیه السلام فرمود: به راستی، حدیث ما، صعب است و مستصعب. آن را تحمّل نیاورد جز فرشته ای مقرّب یا پیغمبری مرسل یا بنده ای که خدا دلش را به ایمان آزموده است. پس هنگامی که امر ما واقع شود و مهدی ما ظهور کند، هر نفر از شیعیان ما با جرأت‌تر از شیر و برنده‌تر از شمشیر می‌شود. دشمنان ما را زیر پایش له می‌کند و آنها را ناکام می‌کند و آن در زمان نزول رحمت خدا و گشایش بر عباد است. (بصائر الدرجات ، ص 24) در این جا گفته شده که وقتی زمان ظهور بشود، شیعیان از شیر شجاع‌تر می‌شوند و از شمشیر برنده‌تر و با پاهای خود دشمنان را زیر پا می‌کنند. و پر واضح است که اگر منظور از «حدیثنا صعب مستصعب» را به معنای غیر قابل فهم بودن کلام آن‌ها بگیریم، باز هم ارتباطی بین دو فقره از حدیث وجود نخواهد داشت؛ در صورتی که اگر منظور از آن را قبول ولایت و کمالات حضرات بدانیم، دو فقره با هم کاملاً مرتبط می‌شوند؛ زیرا همان ولایت را که سه دسته فقط در زمان قبل از ظهور می‌پذیرند و بقیه آن را نمی‌پذیرند، بعد از ظهور، شیعیان آن قدر قدرت‌مند می‌شوند که این ولایت را به دشمنان می‌قبولانند و هر کسی گردن ننهد او را نابود می‌کنند. از مؤیدات دیگر این که در برخی روایات ذکر شده که انکار احادیث، شرک و یا کفر است: جَبْرَئِیلُ بْنُ أَحْمَدَ، عَنِ الْیَقْطِینِیِّ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَسَّانَ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ کَثِیرٍ، عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: «یَا جَابِرُ، حَدِیثُنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ، أَمْرَدُ ذَکْوَانُ وَعْرٌ أَجْرَدُ، لَا یَحْتَمِلُهُ وَ الله إِلَّا نَبِیٌّ مُرْسَلٌ أَوْ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ أَوْ مُؤْمِنٌ مُمْتَحَنٌ». فَإِذَا وَرَدَ عَلَیْکَ یَا جَابِرُ، شَیْ ءٌ مِنْ أَمْرِنَا، فَلَانَ لَهُ قَلْبُکَ، فَاحْمَدِ الله وَ إِنْ أَنْکَرْتَهُ، فَرُدَّهُ إِلَیْنَا أَهْلَ الْبَیْتِ وَ لَا تَقُلْ کَیْفَ جَاءَ هَذَا وَ کَیْفَ کَانَ وَ کَیْفَ هُوَ. فَإِنَّ هَذَا وَ الله الشِّرْکُ بِالله الْعَظِیمِ؛ امام باقر علیه السلام فرمود: ای جابر، سخن ما صعب، مستصعب، امرد، ذکوان، وعر، اجرد است؛ آن را تحمّل نیاورد جز فرشته ای مقرّب یا پیغمبری مرسل یا بنده ای که خدا دلش را به ایمان آزموده است. پس هرگاه چیزی از امر ما بر تو ارائه شد و قلب تو آن را قبول کرد، سپاس خدا را بگوی و اگر آن را انکار کرد، آن را به ما واگذار کن و نگو چه طور چنین چیزی می‌شود؛ چرا که به خدا چنین چیزی، شرک به خداست. (رجال الکشی، ص 193) عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ الصَّمَدِ، عَنْ أَبِیهِ، عَنِ السَّیِّدِ أَبِی الْبَرَکَاتِ عَلِیِّ بْنِ الْـحسَیْنِ الْـجوْزِیِّ، عَنِ الصَّدُوقِ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ سَعْدٍ، عَنِ ابْنِ أَبِی الْخَطَّابِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ، عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ، عَنِ الْـمُنَخَّلِ، عَنْ جَابِرٍ قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: قَالَ رَسُولُ الله صلی الله علیه و آله: «إِنَّ حَدِیثَ آلِ مُحَمَّدِ، عَظِیمٌ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ، لَا یُؤْمِنُ بِهِ إِلَّا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ الله قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ». فَمَا وَرَدَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَدِیثِ آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله، فَلَانَتْ لَهُ قُلُوبُکُمْ وَ عَرَفْتُمُوهُ، فَاقْبَلُوهُ وَ مَا اشْمَأَزَّتْ لَهُ قُلُوبُکُمْ وَ أَنْکَرْتُمُوهُ، فَرُدُّوهُ إِلَی الله وَ إِلَی الرَّسُولِ وَ إِلَی الْعَالِمِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله. وَ إِنَّـمَا الْهَالِکُ أَنْ یُحَدِّثَ أَحَدُکُمْ بِالْـحدِیثِ أَوْ بِشَیْ ءٍ لَا یَحْتَمِلُهُ، فَیَقُولَ: وَ الله، مَا کَانَ هَذَا. وَ الله مَا کَانَ هَذَا. وَ الْإِنْکَارُ لِفَضَائِلِهِمْ، هُوَ الْکُفْرُ؛ امام باقر علیه السلام از قول پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: به راستی، حدیث آل محمّد صلی الله علیه و آله، بزرگ، صعب و مستصعب است. آن را تحمّل نیاورد جز فرشته ای مقرّب یا پیغمبری مرسل یا بنده ای که خدا دلش را به ایمان آزموده است. پس آن چه از حدیث آل محمّد شنیدید و قلبتان پذیرفت، قبولش کنید و آن چه انکارش کرد، آن را به خدا، رسول او و عالم آل محمّد واگذار کنید. و همانا، هلاک‌شونده کسی است که سخنی یا چیزی را که نتوانسته قبول کند، بیان کند. سپس بگوید: به خدا، چنین چیزی وجود ندارد. و انکار فضائل آل محمّد، کفر است. (بحار الأنوار، ج 25، ص 366)
روشن است که مجرّد عدم فهم کلام حضرات، منجر به کفر نمی‌شود، بلکه اعتقاد نداشتن به کمالات حضرات و ولایت خدادادی آن‌هاست که خلاف ایمان و موجب کفر یا شرک می‌شود؛ چنان چه در روایت دوم به همین نکته (الانکار لفضائلهم) تصریح شده است.
منبع:دوفصلنامه حدیث اندیشه شماره 8و9..