نویسنده : ابوالفضل حافظیان



 
نهضت مشروطیت فصلى مهم از تاریخ پرافتخار مردم مسلمان و آزادى‏خواه کشورمان را تشکیل مى‏دهد. شهر علمى و مذهبى اصفهان یکى از پایگاه‏هاى مهم این نهضت محسوب مى‏شد و حضور مرحوم آیةالله حاج شیخ محمدتقى اصفهانى و مرحوم آیةالله حاج آقا نورالله اصفهانى در تهییج و تحریک نیروهاى انقلابى و مسلمان اثر به سزایى داشت.
رساله سیاسى حاضر نامه‏اى است که در آن اوان از اصفهان، به شاه وقت نگاشته شده است. در این رساله کوتاه، به نکات مهمى اشاره شده که دقت در مضامین آن نشان مى‏دهد نویسنده نامه،فردى دانشمند و پاى‏بند به دین و آشناى به مسائل سیاسى بوده است. تشریح جایگاه مجلس در جامعه اسلامى و تأکید بر نقش ارزنده آن در برقرارى عدالت اجتماعى، لزوم توجه حکومت به نظریات علماى اعلام در اجراى احکام قرآن مجید، دفاع در مقابل تهاجم فرهنگى و سیاسى غرب و برخورد با افراد خود فروخته، رعایت عدالت در مسائل اقتصادى و تنظیم بازار ازجمله محتویات قابل توجه این نامه است. نسخه‏اى از این نامه به شماره 10416 در کتابخانه آیةالله مرعشى نجفى موجود است این نسخه در هفت برگ به قطع رقعى است و در فهرست نسخه‏هاى خطى کتاب خانه مذکور (جلد26) معرفى شده است. مؤلف این رساله در پایان نوشتارش، خود را میرزا اسدالله «وکیل‏الرعایا» معرفى مى‏نماید، از لقب «وکیل‏الرعایا» مى‏توان استفاده نمود که وى منصب سیاسى نیز داشته است، اطلاعات تفصیلى راجع به مؤلف یافت نشد . بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب‏العالمین والصلوة والسلام على خیر خلقه واشرف بریته محمد وآله الطاهرین. و بعد، غرض از این مختصر این است که توفیق الهى و رحمت نامتناهى شامل حال و احوال آن کسانى باد که قصد و مقصودشان اول خیرخواهى دوام دولت ابد مدت قاهره و اسباب آسایش وجود محترم شاهنشاه اسلام پناه- خلدالله ملکه- بوده باشد و قصد خود را خالصاً لوجه‏الله بدون هیچ‏گونه خیالى صرف امور تمام مسلمانان و بندگان خدا و امت خاتم الانبیا صلى‏الله علیه وآله از هر جهت در رفاهیت و امنیت و رفع ظلم و تعدى از خلق ازدست رفته پریشان حال فرماید که باعث دوام دولت و قوى گشتن ملت و زیادتى نعمت در مملکت و خشنودى خدا و رسول است که فرموده: «ارحم ترحم.» [1]
و هرگاه مقصود نظر مبارک اعلى حضرت اقدس، شاهنشاه اسلام پناه-ارواحنا فداه-آسایش عموم مسلمانان [است‏]، البته اثر بر تمام وزرا و حکام و ضباط خواهد نمود و عدالت را پیشه خود خواهند فرمود و تمام خلق از هرجهت آسوده خواهند بودو همیشه دعاى خیر در حق علماى اعلام و خیرخواه دولت ملت خواهند نمود.
چون قلب مبارک پادشاه و قصد علماى عظام، نقطه مرکز است، البته قلب و قصد که رفاهیت و آسایش رعیت شد، خداوند اعلى به طریق اولى، ترحم در حق بندگان خود خواهد فرمود و ان شاءالله بعدها روز به روز اسباب آسایش و رفاهیت و ترقى دولت و ملت خواهد گردید و چشم دشمنان دولت ملت کور و دست امیدشان کوتاه خواهد شد.
البته تمام خلق مى‏دانند که در زمان پادشاهان صفویه- اعلى‏الله درجتهم ونور الله مرقدهم- وزراى آن‏ها علماى اعلام بودند و دولت ملت و تمام خلق و رعیت آسوده و نعمت و رحمت الهى شامل حال خلق بوده و به جزیى کسب (به یک قران) جمعى اهل و عیال معاش گذران مى‏نمودند و در کمال خوبى قلب پادشاهان و قصد علما رفاهیت خلق بود و ترحم خلق در حق یکدیگر، و به این جهت دولت و ملت تمام آسوده بودند.
آن پادشاهان و وزرا از دار فانى رفته و وزراى بى‏رحم در کار آمدند و قلب سلاطین را مغشوش نمودند و بناى ظلم و تعدى گذاشتند و تخم کینه را کاشتند و نفاق را در میان دولت و ملت انداختند و رحم و مروت را از میان خلق به کلى برطرف نمودند و خون و مال مسلمانان را مباح دانسته و مواخذه و دادخواهى را در دولت جلب نفع خود قرار دادند و آن‏چه مسلمانان فریاد از ظلم و تعدى نمودند، ابدا داد خواهى و احقاق نبود. از بى‏رحمى خلق در حق یکدیگر خداوند هم خیر و برکت را از زمین و عشار از مال و جان و عمر خلق برداشت، چنان‏چه مى‏بینید و باز هم در عصر [و] زمان مرحمت و غفران پناه، جنت و رضوان آرامگاه، خلد آشیان، شاه شهید- رحمةالله علیه ونورالله مرقده خلق به این قسم‏ها در ظلم و تعدى گرفتار نبودند تا آن‏که به زمان وزارت عین‏الدوله رسید و او اتابک شد و امیر بهادر وزیر دربار گردید.
این دو نفر، مخرب دولت ملت گردیدند، بلکه تمام وزراى با عقل و دانشمند را خانه‏نشین نمودند و دست آن‏ها را از دامن پادشاه اسلام پناه کوتاه نمودند و پاهاى آن‏ها را از دربار معدلت مدار بریدند که بدون اذن اتابک و امیر بهادر محال بود، احدى بتواند خود را به حضور مبارک شاهنشاه اسلام پنا رساند و عرضى نماید که: پادشاها! دولت ملت از دست رفت. و محال بود عریضه‏اى حضور این دو نفر به نظر مبارک برسد، نه حضوراً، نه شفاهاً و نه مکتوباً.
بلکه تمام وزرا و عقلا و علما را محروم نمودند و هرچه دل‏خواه خود این دو نفر مخرب دولت ملت بود همان بود، بلکه به کلى با علماى دین مبین بد بودند و از دین خاتم‏المرسلین (صلى‏الله علیه وآله) برى بودند و مدام شب و روز با فرنگى‏ها از مرد و زن محشور و روز به روز دین مبین را ضعیف و دست فرنگى‏ها را قوى نموده بودند و غیرت و عصبیت را از میان برده بودند، تا آن که علماى اعلام و خلق تعصب دار و دین‏دار تهران یک مرتبه دست از مال و جان خود برداشته، خود را فدایى تمام مسلمانان ایران نمودند.
به یک مرتبه شورش و بلوا نمودند و چند نفر از آقایان محترم سادات صحیح‏النسب با جمعى عوام کشته گردیده و مبالغ کلى به همت تجار والامقام و علماى عظام مخارج گردید، عاقبت‏الامر به توجه نظر فیض منظر مبارک حضرت صاحب‏العصر والزمان- عجل‏الله تعالى فرجه اسباب بناى آسایش فراهم گردیده و قرار مجلس شوراى ملیه برپا شد، که در این مجلس جمع کثیرى از اشخاص امین بى غرض و وزراى دانشمند و علما و تجار در مجلس شورا حاضر و در تمام امور مملکت در مشورت باشند و رفع ظلم و تعدى از تمام خلق و رعیت ازدست رفته برداشته و ریشه کینه را کنده و تخم محبت را کشته و از هرجهت اسباب آسایش را فراهم نمایند، چه دولت و هم ملت و تمام خلق از هر جهت آسوده باشند.
و اما هرگاه غرض و مرض و نفاق میان خلق برطرف شود و تفاق را پیشه خود فرمایند و در مقام توهین و شکست یکدیگر نباشند به زودى ایران گلستان خواهد شد و تمام خلق آسوده، لکن در ایران نفاقش از تفاقش بیشتر است. نمى‏دانم کسانى که بد را پسندیده‏اند ز نیکى چه بد دیده‏اند؟
تفاق در عالم از هر چه تصور فرمایند بهتر است و البته دوستى بهتر از دشمنى. هر گاه تفاق نمایند و ظاهر و باطن خود را مساوى دارند و به ظاهر دوست و در باطن در مقام توهین یکدیگر نباشند، معلوم است تمام امور مسلمانان به نحو احسن صحیح خواهد شد. و هم‏چنین نفاق مابین دولت و ملت که نباشد احدى را قدرت در بعضى خیالات نباشد که مى‏گویند:

پشه چو پر شد بزند فیل را
با همه سختى و صلابت که اوست
مورچگان را چو فتد اتفاق
شیر ژیان را به درآرند پوست

پس معلوم مى‏شود تفاق در عالم از هر چه تصور فرمایند، بهتر خواهد بود. و البته تمام عقلا و اهل دانش مى‏دانند که این مجلس شورا از براى تمام خلق ایران اول از جهت شاهنشاه اسلام پناه، دوم جهت علماى اعلام ملت، سوم جهت تمام عموم خلق چه قدر فایده داده.
این مطلب مشهور است که کلام حق سبحانه وتعالى مى‏باشد: خطاب به رسول اکرم (صلى‏الله علیه وآله): «وشاورهم فى الامر[2] ، یعنى مشورت با امت در کار کن.»
معلوم است که کلام الهى در امر مشورت چه قدر نتیجه دارد و فایده‏ها خواهد بخشید و منظمى دولت عثمانى و سایر دولت‏ها به همین است که مجلس شورا و قانون برپا نمودند و روز به روز دولت آن‏ها ترقى و خلق و رعیت آن‏ها آسوده و ابداً ظلم و تعدى در دولت آن‏ها نیست و از پادشاه تا وزرا و امراى آن‏ها تمام خیالشان آسودگى رعیت و مملکت است و ابداً نفاق میان دولت، ملت، رعیت آن‏ها نیست و رفاهیت رعیت را منظور نظر دارند و رحم در حق یکدیگر مى‏نمایند و فقراى خود را متحمل معاش گذران هستند، به قسمى که ابداً احدى از آن‏ها سوال نمى‏کنند و در مقام توهین نیستند و اکثر اعمال از ما سرقت نموده‏اند، عمل مى‏نمایند.
والحال، بعد از هزارو سیصدو پنجاه سال گذشته بعد از زحمات بسیار، مجلس شورا قرار دادند که مخربین دین مبین بگذارند که خلق آسوده شوند، پس خلق عوام مى‏دانند که این مجلس شورا قانون محمدبن عبدالله (صلى‏الله علیه وآله) است واحکام آن احکام قرآن است و روز به روز باعث ترقى دولت و ملت و رفاهیت رعیت است و رفع ظلم و تعدى از تمام خلق به خوبى خواهد شد و تمام کسبه از تفرقه حواس و پریشانى حال نجات خواهند یافت، به خصوص در عصر و زمان شاهنشاه عادل که فعلاً از اثر قلب مبارکش واضح است که مخربین دین مبین را قاتل و مروجین ملت را طالب و رفاهیت رعیت را مایل و به اندک زمانى روشنایى آن به قلب تمام خلق و ممالک ظاهر و ان شاءالله روز به روز قلب مبارکشان بر اهالى دین مبین به خصوص فقرا و ضعفا رئوف و مهربان‏تر گردد و خداوند عالم و حضرت حجةالله عجل‏الله فرجه نگهدار جانش باشد، به حق خاتم‏النبیین(صلى‏الله علیه وآله).
غرض از جسارت، عنوان قانون بود که عوام مى‏دانند، قانون جدیدى برپا نشده و دگرگونى به دست نیامده. این مجلس شورا هزارو سیصدو پنجاه سال قبل امر شد و بعد از خاتم‏النبیین(صلى‏الله علیه وآله) هرکس پیروى نکرد تا حال که علما و عقلا دیدند که درواقع عین‏الدوله و امیر بهادر، شیرازه ملت و دولت را از هم پاره نمودند و چاره خلق ناچار شد، متوسل به خدا و رسول و امام زمان گردیدند تا آن که شر آن‏ها را از سر قاطبه اهل اسلام کوتاه گردانید و قرار شد در دولت ملت که جمعى از وزراى اهل دانش و جمعى از علماى اعلام و جمعى از تجار والامقام در مجلس جلیله شورا حاضر باشند و در هر امرى که خیرخواهى دولت و ملت است و رفاهیت و امنیت از جهت آسودگى رعیت و اسباب آسایش در مملکت است به اتفاق یکدیگر بعد از تصدیق کل مجرى و معمول دارند و البته معلوم است ، هر امرى که با مشورت جمعى شد و خیرخواهى خلق، خداوند- على اعلى جل شأنه- اعانت در آن امر خواهد فرمود و مجرى و ممضى خواهد شد.
والحق، بحمدالله تعالى اصفهان و خلق اصفهان از هرجهت آسوده‏تر و راحت‏تر از بعضى تعدیات و ظلم بوده و جهت، آن است [که‏] قریب به سى سال است که فعلاً جناب مستطاب اجل اکرم افخم آقاى رکن‏الممالک- دام‏اجلاله العالى- به امر مبارک حضرت اقدس اشرف امجد ارفع حضرت ظل‏السلطان- روحنا فداه- حکمران بوده و پا را از جاده شریعت خارج نفرموده و مروج و خیرخواه دولت و ملت بوده و هر امرى که راجع به شرع مطاع بود رجوع به شرع مى‏فرمود، تا حال احدى را از خود نرنجانیده و در امورات خیریه ساعى و بناهاى خیر را باقى داشته . و مقصود اذیت و ظلم در حق بندگان خدا نداشته و قدر هرکسى به اندازه مقامش مى‏شناخته و هرکس را به قدر فهمش با او تکلم داشته ، فجزاه‏الله احسن‏الجزاء.
به این واسطه خلق اصفهان راحت‏تر و علما بى‏محنت‏تر بوده‏اند و امید است ان شاءالله همه روز یوماً فیوماً بهتر و خلق آسوده‏تر از هرجهت خواهند گردید و چون در واقع امروز حضرت اقدس اشرف امجد ارفع، ظل‏السلطان- روحنا فداه- در حق عموم خلق، حق پدرى دارند و اهل اصفهان را با کمال مرحمت و رافت آسودگى آن‏ها را طالب و هر کسى به اندازه خود نوازش و فقرا و مساکین را دستگیر و رفع ظلم و تعدى را مایل هستند، امید است به مرحمت ملوکانه اول محض رضاى خداوند، دویم محض سلامتى وجود مبارک ، کمال اقدامات لازمه و توجهات مخصوصه کامله در آسودگى عموم خلق مرحمت فرمایند که عامه و خاصه آسوده خواطر مشغول دعاگویى دوام عمر و شوکت آن حضرت اقدس بوده باشند. و استدعاى جمعى از اهل ولایت اصفهان فعلاً از حضور مبارک است و از رؤساى مجلس ملیه چنان است که این جزئى مطالب را که هیچ‏گونه ضررى از براى ابناى دولت ملت نیست و قدرى اسباب آسایش خلق است توجه و اقدام فرمایند، در این چند مطلب جزیى تا بعد ان شاءالله سایر مطالب همه عرض خواهد گردید و به رحمت ملوکانه و به مشورت کاملانه اهل مجلس شورا و به همت والامقام حضرت مستطاب اجل، متدرجاً اصلاح تمام امورات به نحو اصلح و احسن خواهد گردید.
اول: از جهت استحکام نوشتجات شرعیه که دار و مدار عالم به نوشته است، قرار ثبت و ضبط در دفترى بدهند که صورت آن‏ها ثبت شود و این یک حرف را از میان بردارند که: مدیون نیستم، اطلاع ندارم، این کاغذ جعلى است، بدهکار نیستم، این حرف‏ها را از میان بردارند، قبول نفرمایند.
دویم: از جهت نرخ و نواى شهر از هر چیزى از جزیى و کلى یک شخص امین صحیح بى‏غرض بى‏طمع را محتسب قرار فرمایند که به اطلاع و اجازه اهل مجلس شورا با مشورت، قرار نرخ و نوا داده شود که بسیار بى‏نظم و تعدى فوق‏العاده است از جهت خلق. تصور فرمایند در عین تابستان که گوسفندها تمام در بیابان‏هاى «فریدن» هستند و شیر بسیار کمیاب است، پنیر و ماست به همین قیمت عالیه بوده است، ماست چارکى دو عباسى، پنیر دو سیر و نیم دو عباسى. الحال هم که در چله زمستان است و گوسفند و شیر بسیار است و باید ماست چارکى صد دینار و پنیر دو سیر و نیم صد دینار باشد، ابداً تفاوت قیمت پیدا نکرده است. هر گاه نظم بود، خلق بیچاره پریشان حال به این قسم تعدى نمى‏کشیدند. چون محتسب صحیحى ندارد، نرخ و نواى شهر نظمى ندارد و هم‏چنین سایر چیزهاى دیگر تمام همین حال را دارد و محتسب شهر مى‏خواهد.
سیم: مکرر در مکرر حکم مطاع از حضرت اقدس اشرف والا- روحنا فداه- شرف صدور یافته، محض رفاهیت خلق که جنس از گندم و برنج و روغن و گوسفند از شهر خارج نشود، لکن با حکم مطاع و قدغن اکید حضرت مستطاب اجل اکرم افخم آقاى رکن الملک- دام اقباله العالى- و سفارشات تام و تمام جناب جلالت مآب اجل آقاى منشى باشى- دام مجده- مدام در مدام بلکه هرشب گندم و برنج از شهر خارج مى‏شود. هر گاه اجازه فرمایید، یک نفر امین هم از جانب رؤساى مجلس قرار شود لکن شخص قابل باشد، متیقن است این مسئله هم به خوبى رفع خواهد شد و رفاهیت خلق مزید دعاگویى خواهد گردید.
چهارم: قدغن فرمایند احدى در حلوى هیچ‏گونه بارى نرود که به اختیار فروخته شود. هرگاه این مطلب هم به شخص قابلى ارجاع فرمایند، البته رفع خواهد شد.
پنجم: قدغن فرمایند و التزام سخت گرفته شود، محض رفاهیت خلق که در دهات و در شهر بره کشته نشود که گوسفندان فراوان گردد و هر گاه ضابط هر محل از کدخدایان التزام بگیرند و در شهر هم قدغن فرمایند و اعلان شود یقین است، دیگر بره کشته نخواهد شد و فایده زیاد به جهت ضعفا دارد.
ششم: دو امر عظیم و مهم‏تر از تمام امور است: یکى اول رفع فاحش‏هاى در شهر است، که از معصیت آن‏ها تمام خلق گرفتار هستند، هر بلایى که نازل مى‏شود از شدت معصیت است و چنان جرى و بى‏واهمه گردیده‏اند که ابداً حجاب در کوچه‏ها و بازارها به کلى موقوف گردیده و عصبیت از میان برطرف گردیده و هر قدر از دزد و ورشکسته باقى مانده، صرف فاحش‏ها مى‏شود و هر روز دو نفر ورشکسته در شهر معین است و مال مردم را با خود آن‏ها یا اطفال آن‏ها به این راه خرج مى‏نمایند، چنان‏چه رفع این مشکل هم بفرمایند، خیر دنیا و آخرت است. یکى هم از جهت حفظ و حراست مال و جان و ناموس خلق، احداثى از جهت گردش نمودن شب‏ها در شهر، با جمعیت زیاد، لازم است که دست سارقین خدانشناس بى‏رحم را به کلى از مال و جان مسلمانان کوتاه نمایند، لکن شخص باکفایتى باشد وملتزم شودکه اگر مال احدىدر شب عیب و نقصان نمود از عهده برآید و شب‏ها در تمام شهر، در کوچه‏ها و بازارها گردش نمایند و سر گذرها را پلیس بگذارند که احدى نتواند دینارى مال احدى را ببرد. و هم‏چنین در روزها مواظبت جیب‏برها را بنماید که آن‏ها هم هر روز مال مردم را نبرند و همین که دو نفر از آن‏ها را گرفتند و حکم الهى در حق آن‏ها جارى فرمودند و دست آن‏ها کوتاه شد، البته رفع آن‏ها هم به خوبى خواهد شد.
و البته معلوم است، جهت چنین شخصى احداثى که ملتزم و ضمانت مال مردم را بنماید و هر شب اقلاً دویست نفر در شهر و سر گذرها و در گشت مواظبت از مال و جان و خانه‏ها و دکاکین را بنمایند، مواجبى لازم دارد یا از جانب کارگزاران حضرت اقدس اشرف والا- روحنا فداه- یا از جانب اعیان ولایت یا عموماً قرارى داده شود. البته تمام خلق آسوده خواهند گردید.
اما قلم این‏جا رسید و سر بشکست ، خلق خیال آسودگى مال و جان و ناموس خود را نمى‏کنند که شب آسوده خاطر بخوابند و مال و جانشان محفوظ باشد، همین‏که بناى صد دینار دادن شد، به کلى از این کار چشم مى‏پوشند، نمى‏دانند که در تهران سالى شصت هزار تومان مواجب سفور و پلیس مى‏دهند که در شب‏ها مواظبت شهر را مى‏نمایند و روزها مشغول آب و جاروب در شهر و خیابان‏ها هستند. با آن‏که در تمام شهر هر صد قدم به صد قدم غلام در خانه دارد و سربازها در قلاورخان‏ها هستند و کمال مواظبت را دارند و تهران دروازه‏هاى منظم دارد که شب‏ها تا به صبح مى‏بندند، مثل اصفهان نیست که هزار راه و در رو جهت سارقین دارد.
البته اگر اقدام در این مسئله فرمایند، دست سارقین کوتاه و تمام خلق آسوده خاطر مشغول به دعاگویى خواهند بود.
و این مطالب معروضه جز امنیت ولایت و رفاهیت عموم خلق و رفع معصیت و نهى ازمنکر هیچ‏گونه ضررى از جهت احدى نخواهد بود، بلکه اقدامات لازمه و سعى کامله در مطالب معروضه خشنودى خدا و رسول است و چون در تهران اقدام با کفایت در مهمات خلق به کف کفایت حضرت مستطاب شریعتمدار نائب‏الامام ملاذ الاسلام سیدالعلماء الاعلام قدوةالمحققین ناصرالملة والدین حجةالاسلام والمسلمین آقاى آقا سیدعبدالله [3]-مدظله‏العالى-و سایر علماى اسلام عظام- کثرالله امثالهم-گردیده تمامى اهل اصفهان هم امیدشان به توجه مرحمت حضرت مستطاب شریعتمدار نائب الامام شیخ‏العلماءالاعلام حجةالاسلام والمسلمین آقاى آیةالله [4]-مدظله- و حضرت مستطاب شریعتمدار نائب‏الامام ظهیرالاسلام والمسلمین آقاى ثقةالاسلام [5] است که به زودى اقدام در این جزیى مطالب بفرمایند تا بعدها.

کاتب العرایض العبدالذلیل
الحقیر الضعیف میرزا اسدالله

پی‌نوشت‌ها:

[1]. بحارالانوار، ج‏77، ص‏383.
[2]. آل عمران(3) آیه‏159.
[3]. سیدعبدالله مجتهد بهبهانى (پدر آقاسید محمد بهبهانى) از پیشوایان بزرگ مشروطیت، در سال 1262 ه-.ق در نجف متولد و از شاگردان حاج میرزا حسن شیرازى بوده است. مهدى بامداد در شرح حال رجال ایران (ج‏2، ص‏284 289) شرح حال وى را آورده و مى‏نویسد: سیدعبدالله پس از داشتن چند سالى ریاست تام، در شب نهم رجب 1328 ه. ق در تهران در منزلش به قتل رسید.
[4]. مقصود شیخ محمدتقى اصفهانى (متوفى 1332ق) است.
[5]. مقصود حاج‏آقا نورالله نجفى اصفهانى (متوفى 1346ق مطابق با 1306ش) است. شرح حال این دو برادر (شیخ محمدتقى و حاج آقا نورالله)

منبع: فصلنامه حکومت اسلامی شماره 2