نویسنده: اکبر رضی زاده
منبع:راسخون


 
شعر فارسی را از سه جنبه (لحاظ) مورد بررسی قرار داده اند: الف: به لحاظ معنا و مفهوم. ب: از جنبه ی سبک شعری. ج: به لحاظ قالب شعر (نظم عروضی).
الف: به لحاظ معنا و مفهوم= شعر از جهت مقصود و معنا به انواع زیر تقسیم می گردد: شعر حماسی، مرثیه، بَثّ و شکوی، شعر حِکمی، تعلیمی، اخلاقی، سیاسی و ... که پرداختن به آنها از حوصله ی این مقاله خارج است و فرصت مناسب می طلبد.
ب: به لحاظ سبک= شعر فارسی از جهت سبک شعری سه گونه است: 1. سبک خراسانی (ترکستانی) 2. سبک عراقی. 3. سبک هندی.
مقدمتاً باید یادآور شد که این رده بندی چندان پایه و اساس علمی و منطقی ندارد و فقط جنبه مکانی دارد. بدین معنی که در سیر تحول شعر فارسی شعرای استان خراسان، شیوه های خاص به کار برده اند که به مجموع این شیوه ها و روش ها سبک خراسانی اطلاق می گردد. همچنین گویندگان سبک عراقی، همه از اهالی عراقِ عجم، و نیز بیشتر شعرای سبک هندی مقیم هندوستان و یا منسوب به دربار هند بوده اند.
در اروپا سبک های ادبی عموماً به تصمیم و تأیید گروهی از نویسندگان یا شعرای شناخته شده به وجود آمده است به عنوان مثال سبک کلاسیک به تصمیم ویکتور هوگو، لامارتین، گوته و ... به کناری نهاده شد و به جای آن سبک رُمانتیک پدید آمد، و سبک های بعدی نیز به همین منوال. اما سه سبک شعری بیان شده به تأیید هیچ فرد و یا منابع علمی موثقی نرسیده است و همانطور که گفته شد، تنها جنبه ی مکانی دارد. ذیلاً اشاراتی اجمالی به سبک های شعری خواهیم داشت.

(1) سبک خراسانی

این سبک از اواخر قرن سوم در خراسان و ماوراء النهر (قسمتی از ایران و افغانستان و ترکستان روسیه) آغاز شد و تا نیمه ی قرن 6 هجری رایج بود. بیشتر اشعار این سبک از نوع قصیده است که ساده و روان سروده شده و عاری از هر گونه ترکیبات دشوار و واژه های عربی ثقیل و تشبیهات دور از ذهن است. یعنی روانی و صداقت و سادگی و ترکیباتِ ساده و ملموس از اختصاصات مهم این سبک است.
از نظر بعد تاریخی شعرای عهد سامانی، غزنوی و سلجوقی سبک خراسانی را شیوه ی کار خود قرار داده بودند که اشهر آنان به لحاظ بعد زمانی عبارتند از:
در قرن سوم: محمد بن وصیف سگزی- حَنظَله بادغیسی - محمود ورّاق هروی- ابوحفض سُغدی- فیروز مشرقی - بوسلیک گرگانی و ...
در قرن چهارم: رودکی- شهید بلخی- احمد دقیقی طوسی- کسائی مروزی و ...
در قرن پنجم: فردوسی- فرخی سیستانی- عنصری- عسجدی- منوچهری دامغانی - ناصر خسرو- باباطاهر عریان- اسدی- امیر مُعزی و ...
نیمه ی اول قرن ششم: مسعود سعد سلمان- سنائی - خیام و ...
البته بحث در مورد ویژگیهای سبک خراسانی و دو سبک دیگر، آنقدر مفصل و مبسوط است که گاهی از حوصله ی یک جلد کتاب خارج می شود و ما در این وجیزه فقط به درج رئوس مطالب مهم- آن هم به طور اجمال- بسنده می کنیم.
گفتنی است «سبک خراسانی» را بعضاً سبک «ترکستانی» نیز گفته اند. دلیل آن، این که: یکی از مراکزی که علاوه بر حوزه ی خراسان، این شیوه در آن رشد و توسعه یافت، ترکستان روسیه بود.

(2) سبک عراقی

در سبک عراقی که از قرن ششم طلوع کرد، قصیده جای خود را به غزل داد و سروده های ساده و روان به غزلیاتی سنگین تر با کثرت تشبیهات و تعبیرات و کنایاتی زیبا و پُر مفهوم مبدل شد.
همان گونه که رفت، سبک خراسانی در شمال و جنوب و به طور کلی در نواحی استان خراسان پدیدار گشت. ولی از نیمه های قرن ششم، خراسان که به عنوان مهد شعر فارسی تلقی شده بود، رفته رفته رونق خود را از دست داد. زیرا در منطقه ی عراق عجم (محدوده ی اصفهان، ری، همدان و ...) امروز، شعرائی درخشیدند که حیطه ی شعر و ادب را از خراسان به این نواحی منتقل نمودند و بدین سان سبک خراسانی جای خود را به سبک عراقی داد.
اختصاصات مهم سبک عراقی عبارتند از: رواج واژه های دشوار عربی، رواج اصطلاحات ثقیل علمی، فلسفی، دینی، عرفانی و اشاره به آیات قرآن و احادیث، و برخورداری از افکار صوفیانه و عارفانه.
گویندگان مشهور سبک عراقی:
قرن ششم: سنائی غزنوی- ادیب صابر- ظهیرالدین فارابی- خاقانی شروانی- نظامی گنجوی- جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی- انوری و ...
قرن هفتم: شیخ فرید الدین عطار- مولوی- شمس تبریزی- عراقی- سعدی شیرازی- هُمام تبریزی- کمال الدین اسماعیل و ...
قرن هشتم: شیخ محمود شبستری - اوحدی مراغه ای- خواجوی کرمانی -عبید زاکانی- سلمان ساوجی- حافظ - کمال خجندی و ...
قرن نهم: عبدالرحمن بن احمد جامی- شاه نعمت الله ولی و ...
قرن دهم: وحشی بافقی- محتشم کاشانی و ...

(3) سبک هندی

از اواخر قرن هشتم به بعد، به سبب بی توجهی شاهان تیموری و صفوی به شعر و شاعری، و از سوی دیگر ارتباط فرهنگی زیاد بین ایران و هند و گسترش روزافزون آن، کار به جایی کشید که رفته رفته شعرا و نویسندگان اصیل ایرانی جذب دربار گورکانیان هند- و معدودی از آنها افغانستان - شدند. به طوری که می بینید در قرن نهم و دهم و یازدهم گویندگان معروف چندانی در ایران باقی نماندند و به دلیل استقبال شایسته و بی نظیر شاهان هند، اکثر شعرای با نفوذ ایرانی راهیِ آن دیار شدند. اما به جهت دوری این گویندگان از مرکز زبان و همچنین تحت تأثیر زبان و ادبیات هند و نیز عوامل محیطی، رفته رفته به روشی جدید در سرودن شعر روی آوردند که مجموع این شیوه ها، به سبک هندی موسوم گشت.
در شیوه ی هندی- که هنوز هم کم و بیش در هندوستان و افغانستان رایج است- نه لغات دشوار دیده می شود و نه اصطلاحات علمی و فلسفی و دینی. ولی علیرغم این آسانی ظاهریِ اشعار، به دلیل عدم اصالت و قدمت فرهنگی شاعر و مکان، واژه ها و تشبیهات مبهم و دور از ذهنی در سروده های این سبک دیده می شود که فهم و درک آن را - با همه سهولتش- مشکل می سازد. زیرا غالباً مبتنی است بر بیان احساسات و افکار دقیق و مضامینی بدیع و باریک و غیرملموس.
دوران اقتدار و شکوفائی این سبک قرن ده و یازده بود، با مشاهیری همچون: عرفی شیرازی (ق 10) - نظیری نیشابوری (ق 10) - شیخ بهاء الدین محمد عاملی (شیخ بهائی) [ق 10]- هلالی جغتائی (ق 10) -ظهوری ترشیزی (ق 10)- کلیم کاشانی (ق 11)- شیخ علی حزین (ق 11) و ...
در این ارتباط تنها کسی را که به طور مجزا بایستی نام برد محمدعلی صائب تبریزی است (متولد 1010 متوفی 1088). زیرا که غزلیات پخته ی او نه تنها وی را مشهورترین شاعر هند و ایران و عثمانی نمود، بلکه سبک هندی را به نهایت کمال خود رساند.
کوتاه سخن: قرن یازده و نیمه ی اول قرن دوازده را بایستی متأسفانه دوره ی رکود شعر و نثر فارسی دانست. زیرا که علاوه بر بی توجهی سلاطین و پادشاهان تیموری و صفوی به شعر و فرهنگ و ادب، کشتارها، خرابی ها و کتاب سوزی های دوره ی مغول و تیمور، لطمات فراوانی به شعر و ادب فارسی وارد نمود. خصوصاً فاجعه ی کتاب سوزی مغولان لطمات فراوانی بر فرهنگ و ادب فارسی وارد کرد.

دوره ی بازگشت ادبی

اگرچه سبک هندی مدتی واقعاً گل کرد، ولی همانگونه که رفت و به دلیل دور از ذهن بودن مضامین و دلزدگی گویندگان آن، این سبک نتوانست برای مدتی مدید، توجه شاعران این مرز و بوم - ایران عزیز- را به خود جلب کند و از اواسط قرن دوازده (اواخر حکومت صفوی) که دوباره دولتمردان توجهی نسبی به شعر و شاعری از خود نشان دادند، کم کم سبک هندی پا به رکود گذارد و گویندگان چیره دستی همچون: مشتاق اصفهانی - عاشق اصفهانی- لطفعلی آذر بیگدلی- هاتف اصفهانی و ... عمداً از سبک هندی روی برتافتند زیرا که آنرا خلاف فصاحت و دور از اصول بلاغت زبان فارسی می دانستند و با عنایت به این نقطه نظرات مجدداً به سبک عراقی و خراسانی توجه نموده و آنرا دوباره احیاء کردند. از این روی سبک آنان را دوره ی «بازگشت ادبی» نامیدند.
مرکز اصلی این نهضت ادبی عمدتاً اصفهان بود و بعد از آن شهر شیراز نقشی به سزا در این راستا به عهده داشت. و گویندگان مقتدر این دو استان بودند که با این جهش، روحی دوباره در کالبد شعر اصیل دمیدند.
از آغاز قرن سیزده (معاصر)، دیگر به ندرت رنگی از شیوه ی هندی در غزلیات و قصائد فارسی دیده می شود. خصوصاً در این اواخر که شاهان قاجار مجدداً به تشویق شعرا پرداختند، تقریباً همه آنان به سبک بازگشت ادبی پیوستند و قصائد و غزلیات دلنشین سبک های گذشته، مجدداً رونق فراوان یافت.
تجدید حیات شعر فارسی ادامه داشت تا این که در سال 1324 قمری در زمان سلطنت مظفرالدین شاه قاجار مسأله مشروطیت حادث گردید و تحول و تطوری نوین و پویا، در محتوای شعر و فرهنگ و ادبیات فارسی پدیدار گشت که در مبحث «تحول نوین در شعر فارسی» به شرح مبسوط آن خواهیم نشست.

تحول نوین در شعر فارسی

عده ای سرآغاز پیدایش شعر نو در ایران، دوره انقلاب مشروطه و بعد از آن، و با شعرای نامداری همچون ادیب الممالک، ملک الشعراء بهار، عارف، سید اشرف الدین (نسیم شمال)، میرزاده عشقی و ... ها می دانند. زیرا که شعر فارسی در دوره مشروطیت دستخوش تغییر و تحول فراوان در محتوا گردید، و سوژه های عاشقانه و بعضاً بی مضمون و به درد نخورِ بعد از حافظ مبدل به شیوه های سیاسی، حماسی، اخلاقی، وطن دوستی، ملی، میهنی و اسلامی شد. این تغییر و تحول موضوعات شعری همانگونه که آمد، عده ای را بر این باور داشته که اصل شعر نو از این زمان است زیرا که سروده های این ایام پوینده، متنوع و توأم با جلوه های گوناگون لفظ و معنی و در واقع زائیده حوایج و وقایع تازه زمان بود.
با این که نمی توان انکار کرد که در این عصر با طلیعه ی انقلاب مشروطه و پیدایش آزادی نسبی و همچنین تحت تأثیر ادبیات نوین اروپا، تحول و تطور تازه ای در مضامین شعر فارسی پدیدار گشت، ولی به عقیده ی نگارنده، این را فقط باید تحول نوین در شعر فارسی نامید و زمان پیدایش شعر نو بعد از جنگ جهانی دوم و با سرایش شعر «افسانه» ی نیما یوشیج دانست. چه، در آن هنگام فقط در محتوای شعر فارسی تغییر و تحولی تازه پدید آمد ولی قالبهای موزون شعری هیچ یک دستخوش هیچ گونه دگرگونی قرار نگرفت و اشعار جدید همه در قالب های پولادین کلاسیک بود و در وزن و ساختمان شعر اصیل کوچکترین تغییری صورت نپذیرفت.
اکنون که به شعر و شاعری در دوران انقلاب مشروطیت اشاره شد، بی مناسبت نیست که با تنی چند از این اسوه های شعری و آثار آنها بیشتر آشنا شویم تا بیشتر در آتمسفر متنوع، بیاد ماندنی و پویای آن عصر و زمان قرار گیریم.
امید که در سلسله مطالب بعد بیشتر به معرفی شعرای دوران مشروطیت بپردازیم.