مهارت برنامهریزی در مدیریت (3)
منبع :راسخون
3. میزان توانایی برنامهنویسی
برنامهها مجموعهای از تصمیمات هماهنگ و پی در پی است. اندیشه هایی که در ذهن ما است تا زمانی که مدوّن و مکتوب نشده باشد، برنامه نیست. پس تدوین برنامه الزامی است. هر طرح مکتوب و مدون مانند نقشه راهی است که سازمان را در راه رسیدن به اهداف کوتاه مدت و بلند مدت یاری میکند.تدوین طرحهای عملی برای تحقق آنها از شاخصهای توانایی هر برنامهنویس است. برنامه مدون یعنی زبان کاری مشترک در میان کارکنان.
در هر مجموعه و سازمان، برنامهای میتواند مقدمات موفقیت و پیشرفت را فراهم کند که اصولی، منطقی و متناسب با امکانات و وضعیت سازمان تدوین شده باشد. برنامهریزی غیر اصولی، ضعیف و نامتناسب نه تنها به پیشرفت سازمان کمکی نمیکند، چه بسا باعث شکست، ناکامی و حتی فروپاشی سازمان می شود.
امیرمؤمنان علی علیه السلام میفرمایند:
سُوءُ التَّدْبِیرِ سَبَبُ التَّدْمِیر :
سوءتدبیر در برنامهریزی، موجب هلاک و فروپاشی است. (20)در نگاه اول به نظر میرسد که نوشتن برنامه، کار سادهای نباشد. طرح یا برنامه همانند تابلو نقاشی سه قسمتی است:
قسمت اول: موقعیت کنونی در جواب این سؤال که ما اکنون در کجاییم.
قسمت دوم: هدفها در جواب این سؤال که به کجا می خواهیم برسیم.
قسمت سوم: روشها در جواب این سؤال که ما چگونه به آنجا خواهیم رسید.
هر قسمت دارای عناصر مسلم و مشخصی است.
گام اول در برنامهنویسی: موقعیت کنونی
هر فرمانده و مدیرِ دارای برنامه از خود میپرسد: «سازمانی که من مدیریت آن را بر عهده گرفتهام در چه جایگاهی قرار دارد؟» عناصری مانند رسالت سازمانی و ارزشهای سازمانی در این قسمت تعریف میشود؛ سپس به موقعیت فعلی سازمان نگاه کند و مینگرد که در درون و بیرون سازمان چه اتفاقی میافتد. اینجاست که نیاز او به تغییر دادن وضعیت و عوضکردن جهت حرکت مشخص میشود. او باید، آرمان و رسالت سازمان خویش را مورد بازنگری جدی قرار دهد و رسالت و اهداف جدید سازمان را توصیف کند؛ این که او از این پس چه بنیانی را بنا میگذارد و علت وجود او در سازمان چیست.
نیروی انتظامی، که بر مبنای خدمت به مردم و حفظ و برقراری امنیت بنا نهاده شده است، برنامههای خویش را بر اساس این مأموریت پیریزی می کند.
شناخت چند عامل می تواند فرماندهان را در موقعیت سنجی یاری کند:
تواناییها ، ضعفها ، فرصتها ، تهدیدها
برنامهها باید بر اساس تقویت تواناییها، از بین بردن ضعفها، استفاده از فرصتها و تشخیص تهدیدها باشد. پس برنامه نویس باید تواناییهای خویش و همکارانش را بشناسد؛ از نقاط ضعف آگاه باشد؛ فرصتها را دریابد و تهدیدها را تشخیص بدهد تا بتواند بر اساس این عوامل، قطعه اول تابلو نقاشی را بخوبی ترسیم کند.
اصل دیگری که علاوه بر رسالت در موقعیت سنجی باید مد نظر قرار گیرد، ایمان، اخلاق و ارزشهای هر سازمان است.
بررسی ارزشهای سازمانی این مسئله را روشن میکند که فرمانده به چه ارزشهایی باور دارد.
ارزشها سازمان را در موفقیت و ایجاد انگیزهکاری بین کارمندان هدایت میکند.
مدیر موفق از خود میپرسد در تشکیلات ما ارزشها و باورها بر چه اساسی است. چه ارزشها و باورهایی تعاملات روزانه را بین کارکنان هدایت میکند؟
گام دوم در برنامهنویسی: هدفها
هر فرمانده و مدیرِ دارای برنامه به این قبیل پرسشها پاسخ می دهد که سازمان من در آینده به چه چیز شبیه خواهد بود؛ ما در منتها درجه در کجا خواهیم بود؟ آیندهای که من میخواهم برای سازمان ترسیم، و در آن مشارکت کنم، چیست؟ البته پیشگویی آینده بویژه در سازمانها و مراکز نظامی و انتظامی سخت است ولی غیر ممکن نیست.
فرمانده لایق برای پاسخ دادن به این پرسشها به منحصر به فرد بودن سازمانش و اینکه چگونه میتواند سازمانش بهترین باشد فکر می کند و به برنامههایی می-اندیشد که او را در جایگاه برتری قرار خواهد داد.
گام سوم در برنامه نویسی: روشها
دانستن اینکه فرمانده چطور به اهداف خود دست خواهد یافت، اصلیترین قسمت برنامهنویسی و در عین حال وقتگیرترین گام است به این دلیل که از موقعیت کنونی او تا افق برتری که وی به آن اندیشیده است، تعداد زیادی مسیر وجود دارد. انتخاب درست هر مسیر، تعیین کننده سرعت مدیر به سوی مقصد نهایی است.
در این مرحله، برنامهنویس، اهداف بلند مدت و استراتژیک را به هدفهای عملیاتی تبدیل، و فعالیتهای کلیدی مورد نیاز را برای رسیدن به چشم انداز نهایی مشخص میکند.
نکتهای که برنامهنویس باید مدنظر قرار دهد، انتخاب روش و استراتژیها بر اساس ارزشها و آبروی سازمانی است.
اهداف کوتاه مدت، آرمانهای استراتژیک را به هدفهای اجرایی مخصوص تبدیل میکند.
اهداف مؤثر به روشنی تعیین میکند فرمانده در پایان به چه نتیجهای خواهد رسید؛ چه وقت میخواهد آن را به انجام برساند؛ چطور تصمیم دارد به آن برسد و چه کسی قصد دارد مسئول آن باشد.
در بخش مربوط به اقدام و عمل، برنامه عملکرد نوشته و تنظیم میشود؛ یعنی فعالیتهای خاصی تعیین می شود که به اهداف منجر می شود. این برنامه شامل تاریخ شروع و پایان عمل و گماشتن شخص مسئول است. مدیران و فرماندهان باید در نظر داشته باشند در این قسمت از برنامهنویسی آیا بخشهای عملکردی برنامه برای دستیابی به اهداف مورد نظر کافی است؛ آیا پشتیبانی لازم از نظر مالی، امکانات و زمان برای اجرای طرح مورد نظر وجود دارد؟ چرا که هر طرح مکتوب و مدون باید پشتیبانی شود و زمان کافی برای اجرا داشته باشد و نیروهای کارامد، معتقد و با انگیزه، مجری آن باشند.
این بخش را با سخنی از مولای موحدان حضرت علی علیه السلام به پایان می بریم که فرمودند:
أَدَلُّ شَیْءٍ عَلَى غَزَارَةِ الْعَقْلِ حُسْنُ التَّدْبِیر :
بهترین دلیل بر کمال عقل، خوب برنامهریزی کردن است. (21)4. توانایی برنامهمحوری کار نمودن در سازمان
از آنجا که سازمانها با محدودیتهای مختلفی مانند محدودیت منابع و امکانات، نیروی انسانی کارامد، زمان و... رو به رو هستند، روشن بودن اهداف و مسیر حرکت برای جلوگیری از اتلاف منابع و همچنین افزایش بهرهوری، ضرورت است.
همانگونه که گفته شد برنامه محور بودن از بینظمی، پراکندگی افکار و صرف بیمورد انرژی میکاهد. این ویژگی در فرهنگ اسلامی ما توانایی به شمار می-رود. مدیری که در کارها قدرت تشخیص موقعیتها و تخصص و مهارت لازم را نداشته باشد، صرفنظر از اینکه موفقیتی در مدیریت به دست نخواهد آورد، استعدادها و امکانات موجود را هم از بین خواهد برد. امام على علیه السلام میفرمایند:
دَعْ مَا لَا یَعْنِیکَ وَ اشْتَغِلْ بِمُهِمِّکَ الَّذِی یُنْجِیک :
آنچه را برای تو مهم نیست واگذار و به کار مهمی مشغول باش که موجب نجات تو خواهد شد. (22)بنابراین لازم است که سازمان، اهداف روشن و مشخصی را برای خود تعیین و تعریف کند و تمام فعالیتهای کارکنان خود را در جهت دستیابی به آن هدفها سوق دهد.امام على علیه السلام به مالک اشتر به عنوان فرمانده و مدیر میفرمایند:
أَمْضِ لِکُلِّ یَوْمٍ عَمَلَهُ فَإِنَّ لِکُلِّ یَوْمٍ مَا فِیه :
در هر روز، کار آن روز را به جا آور؛ زیرا برای هر روز، کاری است. (23)ایشان در همان نامه فرمودند:
فَضَعْ کُلَّ أَمْرٍ مَوْضِعَهُ وَ أَوْقِعْ کُلَّ عَمَلٍ مَوقِعَه :
هر چیز را به جای خود بگذار و هر کاری را در وقت آن انجام ده.(که عدل و درستکاری این است، ولی اگر در هر کاری از کارهای دنیا و آخرت افراط یا تفریط نمودی یعنی از حق، تجاوز یا در آن کوتاهی کردی، ستمکار بودهای.) (24)این سخن گرانقدر که به مدیریت زمان نیز اشاره دارد، توصیه مهمی در مورد برنامه محور بودن زندگی است. حضرت در سخن دیگری، نتیجه عزم و تصمیم در برنامههای زندگی را پیروزی می دانند و می فرمایند:
أَصْلُ الْعَزْمِ الْحَزْمُ وَ ثَمَرَتُهُ الظَّفَر :
اصل عزم، دور اندیشى، و میوه آن فیروزى است. (25)زمانبندی در زندگی و انجام دادن کارها در ساعات و مواقع خودش چنان اهمیت دارد که در برخی از احادیث تأکید فراوان بر آن شده است. تمام این روایات بر برنامهمحوری در کارها دلالت دارد. امام کاظم علیه السلام فرمودند:
اجْتَهِدُوا فِی أَنْ یَکُونَ زَمَانُکُمْ أَرْبَعَ سَاعَاتٍ سَاعَةً لِمُنَاجَاةِ اللَّهِ وَ سَاعَةً لِأَمْرِ الْمَعَاشِ وَ سَاعَةً لِمُعَاشَرَةِ الْإِخْوَانِ وَ الثِّقَاتِ الَّذِینَ یُعَرِّفُونَکُمْ عُیُوبَکُمْ وَ یُخْلِصُونَ لَکُمْ فِی الْبَاطِنِ وَ سَاعَةً تَخْلُونَ فِیهَا لِلَذَّاتِکُمْ فِی غَیْرِ مُحَرَّمٍ :
بکوشید زمانتان را به چهار بخش تقسیم کنید: ساعتى براى مناجات با خدا و ساعتى براى زندگى و ساعتى براى معاشرت با برادران و معتمدانى که عیبهایتان را به شما بشناسانند و در باطن به شما اخلاص داشته باشند و ساعتى براى پرداختن به لذتهایى که حرام نباشد. (26)...پایان.
پی نوشت ها :
20. تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص354.
21. غررالحکم و دررالکلم، ص355.
22. تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص477.
23. نهجالبلاغه، نامه 53.
24. نهجالبلاغه، نامه53.
25.تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص476.
26. الحیاة، ج1، ص543.
/ع
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}