ایران و هژمونی منطقه ای
ایران نیز از مدل های قدیمی جاه طلبی ملی است؛ تمدن پارسی و مغرور، که در منطقه اش به داشتن احساس تفوق مشهور است. ایران نیز همچون چین، هندوستان و روسیه کنونی،
نویسنده: رابرت کاگان
مترجم: علی آدمی، افشین زرگر
مترجم: علی آدمی، افشین زرگر
ایران نیز از مدل های قدیمی جاه طلبی ملی است؛ تمدن پارسی و مغرور، که در منطقه اش به داشتن احساس تفوق مشهور است. ایران نیز همچون چین، هندوستان و روسیه کنونی، حس نارضایتی تاریخی دارد و به رغم اینکه زمانی ابرقدرت بزرگ جهان بوده، در بیش از دو قرن گذشته، از طرف امپراطوری های اروپایی چپاول، استعمار و تحقیر شده و از آنجا که ملتی شیعه داشته، در محاصره حکومت های عرب سنی منطقه بوده است. نکته دیگر اینکه حکومت دینی را نیز تجربه کرده است. این چندان حیرت آور نیست که ایران باید هم از منافع و هم از خواسته اش برای عزت و احترام دفاع کند و آن را اشاعه دهد. همان گونه که "رای تاکی" (1) می گوید، ایران بر این باور است که به دلیل مزیت وسعت و دستاوردهای تاریخی اش، حق ظهور به منزله هژمونی منطقه ای در خاورمیانه و خلیج فارس را دارد. امروزه تنها مسئله این کشور است که چگونه باید فضای نفوذش را تحکیم کند و آیا می تواند به منزله هژمونی منطقه ای در مبارزه طلبی با ایالات متحده ظاهر شود یا برعکس، در هم سازی با این قدرت ظهور می یابد؟ [1]
تا کنون، انتخاب ایران مبارزه طلبی بوده است. رهبران این کشور به وضوح مشخص کرده اند که ایران با ایستادگی در مقابل ایالات متحده، ابرقدرت مغرور و غالب، که اتفاقاً شیطان بزرگ نیز نامیده می شود، از خود تعریف و تجلیل می کند. این احساسات پیش از دولت "بوش" نیز مطرح بوده است؛ بدین گونه که عقیده راسخ ایران این بوده که می تواند جلوی فشار ابرقدرت امریکا و متحدانش را بگیرد. این کشور این درس را نه از جنگ 2003م عراق، بلکه از جنگ 1991م این کشور آموخت؛ زمانی که ایالات متحده نشان داد چگونه به سادگی می تواند عراق را حتی با وجود ارتش متعارف عظیمش محو کند؛ البته، برنامه هسته ای ایران نه تنها به امنیت مربوط نیست. همچون هندوستان، ایران نیز برنامه هسته ای را برای تبدیل شدن به قدرتی بزرگ در منطقه اش و فراسوی آن تعقیب می کند. از آنجا که جهان لیبرال غربی بر تکذیب "حق" ایران برای برخورداری از قدرت هسته ای پافشاری می کند، مسئله به موضوع عزت و شرف تبدیل شده است.
تصور اینکه حکومت کنونی ایران عزت و شرافتش را در مقابل کالاهای مادی همچون، پول یا تضمین های امنیتی شیطان بزرگ، که به آنها اعتمادی نیست، معامله خواهد کرد، توهم آمیز به نظر می رسد. ایران، همچون دیگر قدرت هایی که برای به دست آوردن موقعیت در جهان تلاش می کنند، به دنبال شرکایی با منافع مشترک یا دست کم، دشمنان مشترک است. این گونه شرکا را در غرب پیدا نخواهد کرد؛ موضوعی که در شرق امکان پذیر است. همان طور که "علی لاریجانی" یکی از مقامات ارشد ایرانی، می گوید:
«دولت های بزرگی که در نیم کره شرقی مانند روسیه، چین و هندوستان وجود دارند که می توانند نقش متوازن کننده را در جهان امروز بازی کنند.» [2]
ایران با نوع بدیع جاه طلبی ملی اش، به ندرت از جانب خود برای جهان اسلام حرفی می زند. اسلام بسیار متنوع است، نه تنها به دلیل تفاوت های فرقه ای، بلکه به دلیل محیط های بسیار متفاوت جهان اسلام، که از اندونزی تا مراکش را در برمی گیرد. هنوز القاعده و گروه های دیگر افراطی، مانند حماس، حزب الله و اخوان المسلمین (2) احساسات خالصی را در جهان اسلام بازتاب می دهند که به خشم های ناسیونالیستی روس ها، چینی ها و هندی ها بی شباهت نیست. اسلام گرایان، مانند جنبش های ملی تقاضای احترام عزت نفس و شرف را دارند. هویتشان تا حدی در مبارزه جویی علیه قدرت های خارجی قدرتمند و اغلب ظالم و نیز با یادآوری خاطرات تفوق دیرینه بر همین قدرت ها، شکل گرفته است. همان طور که چین "قرن تحقیر" (3) خودش را داشت، اسلام گرایان نیز بیشتر از یک قرن تحقیر دیده اند؛ تحقیری که (در آن) اسرائیل نماد کفر و ظلم تلقی می شود. تا حدی این نشان می دهد که چرا مسلمانانی که نه رادیکال و نه بنیادگرا هستند گاهی نسبت به افراط گرایان همدلی و از آنها حمایت می کنند که می توانند میزها را جلوی غرب لیبرال مسلط برگردانند؛ به ویژه در مقابل امریکای سلطه جو، که سرطان اسرائیل را در میانشان کاشت و هنوز هم آن را تغذیه می کند.
تا کنون، انتخاب ایران مبارزه طلبی بوده است. رهبران این کشور به وضوح مشخص کرده اند که ایران با ایستادگی در مقابل ایالات متحده، ابرقدرت مغرور و غالب، که اتفاقاً شیطان بزرگ نیز نامیده می شود، از خود تعریف و تجلیل می کند. این احساسات پیش از دولت "بوش" نیز مطرح بوده است؛ بدین گونه که عقیده راسخ ایران این بوده که می تواند جلوی فشار ابرقدرت امریکا و متحدانش را بگیرد. این کشور این درس را نه از جنگ 2003م عراق، بلکه از جنگ 1991م این کشور آموخت؛ زمانی که ایالات متحده نشان داد چگونه به سادگی می تواند عراق را حتی با وجود ارتش متعارف عظیمش محو کند؛ البته، برنامه هسته ای ایران نه تنها به امنیت مربوط نیست. همچون هندوستان، ایران نیز برنامه هسته ای را برای تبدیل شدن به قدرتی بزرگ در منطقه اش و فراسوی آن تعقیب می کند. از آنجا که جهان لیبرال غربی بر تکذیب "حق" ایران برای برخورداری از قدرت هسته ای پافشاری می کند، مسئله به موضوع عزت و شرف تبدیل شده است.
تصور اینکه حکومت کنونی ایران عزت و شرافتش را در مقابل کالاهای مادی همچون، پول یا تضمین های امنیتی شیطان بزرگ، که به آنها اعتمادی نیست، معامله خواهد کرد، توهم آمیز به نظر می رسد. ایران، همچون دیگر قدرت هایی که برای به دست آوردن موقعیت در جهان تلاش می کنند، به دنبال شرکایی با منافع مشترک یا دست کم، دشمنان مشترک است. این گونه شرکا را در غرب پیدا نخواهد کرد؛ موضوعی که در شرق امکان پذیر است. همان طور که "علی لاریجانی" یکی از مقامات ارشد ایرانی، می گوید:
«دولت های بزرگی که در نیم کره شرقی مانند روسیه، چین و هندوستان وجود دارند که می توانند نقش متوازن کننده را در جهان امروز بازی کنند.» [2]
ایران با نوع بدیع جاه طلبی ملی اش، به ندرت از جانب خود برای جهان اسلام حرفی می زند. اسلام بسیار متنوع است، نه تنها به دلیل تفاوت های فرقه ای، بلکه به دلیل محیط های بسیار متفاوت جهان اسلام، که از اندونزی تا مراکش را در برمی گیرد. هنوز القاعده و گروه های دیگر افراطی، مانند حماس، حزب الله و اخوان المسلمین (2) احساسات خالصی را در جهان اسلام بازتاب می دهند که به خشم های ناسیونالیستی روس ها، چینی ها و هندی ها بی شباهت نیست. اسلام گرایان، مانند جنبش های ملی تقاضای احترام عزت نفس و شرف را دارند. هویتشان تا حدی در مبارزه جویی علیه قدرت های خارجی قدرتمند و اغلب ظالم و نیز با یادآوری خاطرات تفوق دیرینه بر همین قدرت ها، شکل گرفته است. همان طور که چین "قرن تحقیر" (3) خودش را داشت، اسلام گرایان نیز بیشتر از یک قرن تحقیر دیده اند؛ تحقیری که (در آن) اسرائیل نماد کفر و ظلم تلقی می شود. تا حدی این نشان می دهد که چرا مسلمانانی که نه رادیکال و نه بنیادگرا هستند گاهی نسبت به افراط گرایان همدلی و از آنها حمایت می کنند که می توانند میزها را جلوی غرب لیبرال مسلط برگردانند؛ به ویژه در مقابل امریکای سلطه جو، که سرطان اسرائیل را در میانشان کاشت و هنوز هم آن را تغذیه می کند.
پی نوشت ها :
1. Ray Takeyh
2. Muslim Brotherhood
3. century humiliation
یادداشت ها:
1. Ray Takeyh, "Iran, Assessing Geopolitical Dynamics and U.S policy options, testimony before the House committe on Armed services, June 8, 2006, Ray Takeyh "The Iran puzzle," The American prospect, May 22, 2007
2. Quoted in Takeyh, "Iran:Assessing Geopolitical Dynamics and U.S. policy options"
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}