نویسنده: اعظم فرجامی(1)



 

چکیده

تفسیر المحرر الوجیز ابن عطیه از تفاسیر برجسته روایی در مغرب زمین است که بر تفاسیر بعد خود تأثیر بسزا و آشکاری داشته است. در این پژوهش، مبانی، منابع و قواعد مفسر و نیز روش، گرایش و اسلوب تفسیر با توجه به پنج ملاک و میزان، سنجش و بررسی می شود. ملاک هایی که مربوط به منابع مفسر هستند، همچون « قرآن»، «روایت» و « لغت» یا همانند مباحث « قراءات» و « اسباب نزول»‌در تفسیر آیات تأثیر دارند. با انتخاب جامعه آماری محدود، این موارد، تک به تک، در تفسیر المحرر الوجیز ارزیابی و تحلیل و مثال و مصداقی از آیات برای هریک ذکر می شود. برای روشن تر شدن بحث سعی شده از تفاسیر مشابه برای مقایسه نیز بهره گرفته شود.
کلیدواژگان: المحرر الوجیز، ابن عطیه، روش شناسی تفسیر

مقدمه

تفسیر « المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز»، تألیف« ابی محمد عبدالحق بن عطیه غرناطی»(481-546) از تفاسیر جهان غرب اسلام است که باید بازشناسی شود تا مورد استفاده محققان قرار گیرد. تفسیر در عصری نگاشته شده که دولت مرابطین در اندلس تازه به قدرت رسیده بود و در جنگ های مداوم با دیگر دول بود. ابن عطیه نیز در این جنگ ها به عنوان سرباز شرکت داشته و از این رو، این تفسیر، به آیات جهاد با تأکید بیشتری پرداخته و اشعار حماسی در این تفسیر فراوان است. شرکت در جنگ، تا حدی وی را مشغول می کند که پدرش در نامه ای او را بازخواست کرده و به بازگشت فرا می خواند. از مطالعه اجازه نامه های ابن عطیه از اساتیدش برمی آید که وی در نبردها و گذر از شهرهای مختلف آن ها را دریافت کرده است؛ به طور مثال وی اجازه نقل روایات ابن ابی العصافیر را از او در سال 503 ق( قبل از نبرد طلبیزه) به دست می آورد.(ابن عطیه، الفهرس، 137) پس از جنگ و استقرار حکومت مرابطین، او مقام قضاوت شهر مریه، از شهرهای ساحلی و ثروتمند اندلس را دریافت می کند. وی ده سال در این شهر ساکن می شود و به نظر می رسد عمده تلاش های علمی وی در این شهر به بار می نشیند و شاگردان و مجالس درسی برقرار می کند. این شوکت و نفوذ دیری نمی پاید؛ زیرا ابن عطیه پس از زوال دولت مرابطه توسط حاکم جدید از شهر اخراج و در شهرهایی سرگردان می شود تا آنکه در شهر لورقه در سال های شصت زندگیش درمی گذرد.
از ابن عطیه، فهرستی به جا مانده که وی اسامی اساتید و سال اخذ اجازه نامه هایش را در آن ها ذکر کرده است. گفته می شود بیش از همه پدرش در این تربیت علمی بر او اثر گذاشته است؛ زیرا در تاریخ ثبت شده است که وی در مواردی فرزندش را از خواب شبانه بیدار می کرده و نکته ای درباره تفسیر آیات به او عرضه می کرده تا در بخشی از تفسیرش بگنجاند.
ابن عطیه کم تألیف بوده؛ به طوری که امروزه جز تفسیرش و همین فهرست کتابی دیگر از او باقی نمانده است. گفتنی است « آرتور جفری» در « مقدمتان فی علوم القرآن» مقدمه تفسیر المحرر الوجیز را با مقدمه ای دیگر به چاپ رسانده است.
اکنون برای آشنا شدن و تحلیل تفسیر ابن عطیه با توجه به ملاک های زیر، مجموعه ای از آیات سوره بقره( بنا به فراخور بحث گاه 50 و گاه 100 آیه اول) انتخاب و مورد مداقّه قرار می گیرد.

روش های تفسیری

1. روش تفسیری قرآن به قرآن

بنابر دسته بندی کتاب های منهج شناسی و تفاسیر، تفسیر المحرر الوجیز، تفسیری روایی است(‌برای مثال نک: ذهبی، 22/4)؛ با این همه، از آن جا که مفسر در آیات قرآن مسلط؛ و به بیشتر علوم اسلامی آشنا بوده است، چند شیوه تفسیری قرآن به قرآن در این تفسیر یافت می شود که آن ها را می توان ذیل این دسته بندی ارائه کرد:

1-1. تفسیر معنای آیه به کمک آیات دیگر:

در این بخش، توضیح معنای یک لغت یا توضیح و شرحی درباره عبارتی از آیه، با کمک آیات دیگر بیان می شود.

الف) تفسیر موضوعی و مجموعی آیات

در آیه 33 بقره:« قلنا للملائکة اسجدوا لآدم فسجدوا الا ابلیس»ابلیس یا استثنای متصل یعنی از جنس ملائکه یا استثنای منقطع و از جنس جنّ است. در تفسیر دوم به آیه «... لا یعصونَ الله ما امرهم و یفعلون ما یؤمرون»(تحریم، 60) استناد می شود که بر عصمت ملائکه دلالت دارد و در صورت پذیرش تفسیر اول یعنی از جنس ملائکه بودن ابلیس،‌ آیه « کانَ من الجنّ ففسق عن امر ربه افتتخذونهُ و ذریتهُ اولیاءَ من دونی»(الکهف، 50) نیز با دو بیان توجیه می شود؛ یا به سبب انجام عمل مشابه جنیان به ابلیس جن گفته شده و یا همانند آیه « و قالوا إن هذا الا سحرٌ مبینٌ»(صافات، 15) بدین سبب که ملائکه پوشش و پرده هستند.
در آیه 29« هو الذی خلقَ لکم ما فی الارض جمیعاً ثمّ استوی إلی السماء» ابن عطیه برای تفسیر کلمه استوا، پس از نقل اقوال مختلف درباره معنای آن و ردّ آن ها، تفسیری کلی برای این آیه و از این قبیل آیات مثل‌« الرحمن علی العرش استوی»(طه، 5) به دست می دهد که « القاعده فی هذه الآیه و نحوها منع النقلة و حلول الحوادث و یبقی استواء القدرة و السلطان».
در آیه 40 بقره:« یا بنی إسرائیل اذکروا نعمتی التی انعمتُ علیکم و اوفوا بعهدی اوف بعهدکم» در معنا و مراد« عهد» اختلاف شده از جمله « عهد» را همان آیه « خذوا ما آتیناکم بقوةٍ»(بقره، 63 و 93) و طبق قول ابن جریج« و لقد اخذ اللهُ میثاقَ بنی اسرائیل»(مائده، 12) دانسته شده است.

ب) تفسیر یک واژه یا عبارت با توجه به کاربرد واژه در دیگر آیات قرآن:

توضیح تعبیر آیه 19« محیطٌ بالکافرین» که به معنای احاط السلطان از هر سو و هر جهت است، مانند « و احیطَ بثمرهِ»(کهف، 42).
در آیه 22« و السماءَ بناءً»تشبیه سماء به بناء در آیه « و السماء بنیناها بأیدٍ» مشابه است.(ذاریات، 47).
واژه ابلیس مشتق از ابلس و معنای آن، همانند هم ریشه این واژه در آیه « فإذا هم مبلسون»(انعام، 44) ناامیدی و دوری از خیر دانسته می شود.
در آیه 44« تنسون انفسکم» واژه تنسونَ به معنای « تترکون» تفسیر می شود، همانند آیه « نسوا الله فنسیهم»(توبه، 67).
در آیه 46« الذین یظنونَ انهم ملاقو ربهم»واژه یظنون همانند آیه « فظنوا انهم مواقعوها» (الکهف، 53) به معنای « یوقنون» است.

1. استناد و استشهاد به آیات دیگر به عنوان مؤید یک قول و برداشت تفسیری

ذیل آیات 13 و 14 ضمن بحث منافقان و اینکه آیا کافران و منافقان در یک مرتبه هستند و ریختن خونشان جایز است؛ در پاسخ به آیه اول سوره منافقون استشهاد می شود.
در آیه 23 برای تعبیر « إن کنتم صادقینَ» دو تفسیر بیان می شود؛ « صادقین فیما قلتم من الریب» یا « فیما قلتم من انکم تقدرون علی المعارضه» که برای مؤید تفسیر دوم آیه ای دیگر از زبان شک کنندگان ذکر می شود« ... لو نشاءُ لقلنا مثلَ هذا...»(الأنفال، 31).
در آیه 33« و أعلم ما تبدونَ و ما کنتم تکتمون» در اینکه مکتوم چیست اختلاف است. بنابر قولی از ابن عباس و ابن مسعود گفته می شود: منظور و مخاطب آیه ابلیس است که با آنکه فاعل تنها یک نفر می باشد، به همه عرب اتساع پیدا کرده است. ابن عطیه در توضیح این قول می آورد: این کار با قصد تعنیف صورت می گیرد همانند این آیه که برخی مرتکب عمل( ندای پیامبر با صدای بلند) شدند ولی خدا همه را مخاطب فرموده است:« إنّ الذین ینادونک من وراء الحجرات اکثرهم لا یعقلون»(الحجرات، 4).
در تفسیر« حین» ذیل آیه 36 « و لکم فی الارض مستقرٌ و متاعٌ الی حینٍ»ضمن ذکر اقوال مختلف، معنای « المدة الطویلة من الدهر» نیز ذکر می شود که به طور مشابه در آیه « توتی اکلها کلّ حینٍ بإذن ربها» ( ابراهیم، 25) به کار رفته است.
در آیه 45« و استعینوا بالصبر و الصلاة»طبق قولی« صلاة» به معنای دعا است. مؤید این قول در آیه « إذا لقیتم فئة فاثبتوا واذکروا الله» (الانفال، 45) است.

2. استناد به آیات دیگر برای توجیه قرائت:

از آن جا که ابن عطیه در سرزمین و عصری می زیسته است که علم قرائت به اوج خود رسیده و تداول بسیار داشته است، چنان که آگاهی و علم به این دانش، خود لازمه و آغاز راه تفسیر و علوم قرآنی محسوب می شده است، در تفسیر المحرر الوجیز بیش از هر چیز به نقل قرائات مختلف بها داده شده است: ابوطالب عبدالسلام بن شداد در آیه 9 « و ما یخدعون إلا أنفسهم»« یخدعون» را با ضمه قرائت کرده و ابن عطیه در توجیه این قرائت چند وجه را ذکر نموده است، از جمله مقدر بودن کلام و حرف جر مثل آیه « و اختار موسی قومهُ»( الاعراف، 155) که حرف جر« من» برای « قومه» در تقدیر است.
در آیه 10« و لهم عذابٌ الیمٌ بما کانوا یکذبون»ابن کثیر و ابوعمرو و نافع و ابن عامر برخلاف عاصم « یکْذبون» را ( با تشدید) خوانده اند. ابن عطیه مؤید این قرائت را عبارت « و ما هم بمؤمنین» در آیه قبل دانسته است که دلالت بر کذّاب بودن این افراد می کند.
در آیه 33 « و إذ قلنا للملائکة اسجدوا » ابوجعفر یزید بن قعقعاع برخلاف عموم « للملائکة» را ( با ضم تاء) قرائت کرده است. هرچند برخی این قرائت را غلط دانسته اند، اما ابن عطیه توضیح می دهد که مذهب ابوجعفر چنین است که اگر قبل از همزه حرف صحیح ساکن باشد، می توان به حرف ساکن ضمه داد مثل آیه « و قالت اخرج علیهنّ»(یوسف، 31).

3. توضیح نحو و اعراب آیه با توجه به آیات دیگر:

از آن جا که سرآمد علوم ابن عطیه دانش وی در زبان و ادبیات عرب می باشد، به خوبی این فن را در تفسیرش به کار گرفته، چنان که نمونه های فراوانی از اشعار و اقوال مشهور عرب را می توان در توضیح و تشریح جنبه های ادبی و بلاغی و نحوی کلمات و ترکیبات قرآن به کار برده است و گاه موارد مشابه را در آیات دیگر بیان می کند:
در آیه 3« الذین یؤمنون بالغیب» فعل یؤمنون با حرف باء متعدی شده است، هرچند گاهی با لام نیز متعدی می شود:‌«و لا تؤمنوا إلا لمن تبع دینکمْ»(آل عمران، 73).
در آیه 6« سواءٌ علیهم أأنذرتهم»فعل انذار دو مفعولی است، مثل آیات « فإن اعرضوا فقل انذرتکم صاعقةً مثل صاعقةٍ عادٍ و ثمودَ»(فصلت، 13) و « إنا انذرناکم عذاباً قریباً»(النساء، 40) وی همچنین در آیه 15« و یمدّهمْ فی طغیانهم» فعل یمدُّهم را معنا و سپس تفاوت مدد و امدد را در کاربرد آیات بیان می کند و آیه « و امددناکم بأموالٍ و بنین»(الاسراء، 6) را مثال می زند.

تحلیل آماری

در یک نگاه کلی می توان گفت از مجموع 50 آیه بررسی شده، در 26 آیه مفسر به مثال ها و استناد به آیات دیگر یا روش قرآن به قرآن توجه داشته و از آن ها استفاده کرده است. بیشتر موارد حین شرح و توضیح و تفسیر متن آیه به کار رفته است تا موارد حاشیه ای و فرعی مثل اعراب و بررسی نحوی و یا توجیه قرائات. با این همه آمار نشان می دهد این تفسیر که روایی محسوب شده با آنکه داعیه و هدف مفسرش این نوع تفسیر و روش تفسیری نبوده، از روش تفسیری قرآن به قرآن نیز بهره برده است. رویکرد نه چندان گسترده این روش تفسیری دور از انتظار نیست؛ اغلب معاصران سعی در رویکردی چنین به تفسیر قرآن دارند. در قرن های پنجم و ششم( عصر ابن عطیه) به مرور بعد از جامع البیان طبری از تفسیر روایی و نقلی صرف فاصله گرفته شده با این همه اغلب تفاسیر قرآن هنوز رنگ و بوی متأثر از روایات و احادیث را دارند. تفسیر المحرر الوجیز نیز تنها از آن رو که مؤلف به قرآن و آیات آن مسلط است، گاهی که به فراخور بحث نیاز دیده، از آیات دیگر یاد کرده است وگرنه وی به طور واضح و صریح قصد استفاده از این روش را نداشته است. با مقایسه روش المیزان- که از تفاسیر بنام قرآن به قرآن است- و تفسیر ابن عطیه، این نتیجه به دست آمد که حتی نوع استفاده از آیات نیز در این دو تفسیر متفاوت است؛ زیرا علامه بیشتر به قصد یافتن مراد و مدلول آیه (نک: طباطبائی، 5/1، 28، 30، 48 و..) و دسته بندی موضوعی و ذکر آیات مشابه(نک: طباطبائی، 26/1، 27، 31، 34 و...) از آیات دیگر سودجسته، در حالی که مشاهده شد ابن عطیه در تفسیرش نقش کارکردی و کلیدی به این نوع روش نداده است و اغلب برای ذکر مؤید یک قول یا کاربرد واژه یا عباراتی از آن در دیگر آیات به ذکر آیات پرداخته است.
نکته دیگر آنکه در عصر حاضر مفسران کمتر به قرائات می پردازند؛ زیرا بین قرائت متواتر مسلمانان که قرآن را حکایت می کند، با قرائات تفاوت می گذارند و قرائات غیر قرائت متواتر ( که مطابق حفص) است را حجت نمی دانند.

2. روش تفسیر روایی

چون روایت و نقل هنوز نقش مهمی در تفاسیر قرن ششم همچون تفسیر المحرر الوجیز دارد که اساساً مشهور به تفسیر روایی هستند، همچون مباحث قبل نمی توان با دسته بندی ساده ای به آن پرداخت؛ از این رو از منظرهای مختلف، آن را دسته بندی می کنیم.

1-2. بیان نظر تفسیری بعد از ذکر روایات:

در این موارد، گاه مفسر یکی از روایات یا اقوال بیان شده را می پذیرد و تفسیری موافق آن ارائه می دهد:
درباره معنا و چیستی حروف مقطعه ابن عطیه تا 14 روایت از افراد مختلف و گاه چند روایت از ابن عباس نقل می کند که در هریک سخنی و تفسیری برای این حروف ارائه می شود و در بیشتر آن ها به نوعی این حروف به کلمات و عبارات خاصی تأویل می شوند، مفسر بعد از ذکر این اقوال نظر جمهور را صحیح می داند.

2-2. ذکر روایت به عنوان شاهد

ابن عطیه ذیل آیه 14« و إذا لقو الذین آمنوا قالوا آمنا و إذا خلوا إلی شیاطینهم قالوا إنا معکم إنما نحن مستهزئون» بحث منافقان را مطرح می کند و اینکه در مذهب مالکی طبق سنت پیامبر تا وقتی که نفاق آن ها پنهان است؛ یعنی ظاهر اسلام را حفظ می کنند، بایستی از قتل آن ها خودداری کرد. سپس مفسر برای این نوع تفسیر و برداشت به حدیثی از پیامبر استشهاد می کند.

3-2. جمع اقوال و روایات متعارض

در آیه 3« و مما رزقناهم ینفقون» اقوال تفسیری متفاوتی ذکر شده و سرانجام مفسر برای جمع این اقوال آیه را عام می داند که همه اقوال، تمثیل آن هستند و بین آن ها اختلافی نیست.
در آیه 14 « و إذا خلوا إلی شیاطینهم» درباره معنای شیاطین اقوال متفاوتی از جمله « شیاطین الجن» ذکر می شود. ابن عطیه آن را ردّ می کند؛ زیرا دور از معنای ظاهری آیه است و برای بقیه اقوال، با توجه به معنای اصلی و عمومی « الشیطنة» همه اخبار ذکر شده را مصداقی از آیه می داند. بدین ترتیب بین آن ها سازگاری ایجاد می کند.

4-2. نقد و ردّ روایت

در آیه 6« إن الذین کفروا سواءٌ علیهم أأنذرتهمْ ام لم تنذرهمْ لا یؤمنون»اختلاف است که آیه درباره چه کسانی نازل شده است. هرچند اتفاق است که این آیه عمومی نیست؛ زیرا همیشه کفاری هستند که ایمان می آورند. در یکی از اقوال می آید:« نزلت فی قادة الاحزاب». ابن عطیه این قول را رد می کند؛ زیرا اغلب کافران جنگ بدر ایمان آوردند.
در تفسیر واژه «برق» در آیه 20 « یکادُ البرقُ یخطفُ ابصارهم کلما اضاء لهم مشوا فیه و إذا أظلم علیهم قاموا و لو شاء الله لذهبَ بسمعهم و ابصارهم إن الله علی کل شیء قدیرٌ» نقل می شود که برخی مراد از آن را « ماء» دانسته اند؛ آن گاه ابن عطیه بدون بیان و توضیح علت، فقط این قول را ضعیف می شمارد.

تحلیل آماری

اگر جامعه آماری 50 آیه فرض گرفته شود، بالغ بر 200 خبر و روایت ذیل این آیات نقل شده است که فقط 10 حدیث از پیامبر(ص) هستند. اقوالی نیز از صحابه همچون علی(ع)، ابن مسعود، سلمان فارسی، عمار یاسر و نیز ابن عباس و از تابعینی چون: ‌قتاده، مجاهد، ضحاک، ابن جریح و دیگر مفسران تابعی وجود دارند. بیش از همه از ابن عباس، بالغ بر 100 مورد، نقل روایت می شود. تفسیر ابن عطیه بر مبنای روایات و اقوال تفسیری بنا شده است؛ هرچند مشحون از آراء تفسیری و نقد و نظرهای خود مفسر بر روایات نیز هست و به شیوه تفسیر جامع البیان که ابن عطیه از آن تأثیر پذیرفته، صرفاً به نقل اخبار و روایات تفسیری پرداخته نشده، چنان که در موارد زیادی بالغ بر 15 مورد از این 50 آیه روایات را با بیان « هذا قول ضعیف» یا « قول غیر قوی» بی توضیح نپذیرفته است. همچنین چنان که اشاره شد، در مواردی نیز بین اخبار و اقوال متفاوت و ناسازگار جمع می کند که معمولاً این کار با عام دانستن آیه انجام می شود.
ابن عطیه معمولاً منابع حدیثی خود را یاد نمی کند و حتی مانند طبری سندهای تفسیرش را کامل بیان نمی نماید، بلکه تنها به ذکر نام راوی آخر اکتفا می کند.
شیوه چینش روایات او چنین است که عموماً روایات و اخبار را اول آورده و سپس نظر تفسیری خود را به هنگام نقد روایت یا پس از آن بیان می کند. به نظر نمی رسد آراء تفسیری او متأثر از روایات یا اقوال باشد، بلکه بیش از همه با توجه به بحث لغت و شواهد شعری یا نظر جمهور مفسران آیه را تبیین می کند.
گفتنی است در این شمارش و بررسی روایات، افزون بر احادیث پیامبر(ص)، اقوال تفسیری صحابه و تابعین نیز ملاک قرار گرفته؛ زیرا در تعریف تفسیر اثری هر دوی این اخبار مورد توجه است و در کتاب های تفسیری روایی مثل جامع البیان طبری نیز بیش از روایات مرفوع پیامبر، این اخبار موقوف و مقطوع یافت می شود.

پی نوشت ها :

1. دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث دانشگاه تربیت مدرس قم

منبع: نشریه علوم و معارف قرآن کریم، شماره 7