درآمدی بر فلسفه ی اخلاق تجارت با رویکردی اسلامی(1)
چکیده
در چند دهه اخیر شکل گیری جنبش اخلاق کسب و کار و نهضت علمی اخلاق حرفه ای دیدگاه های دوگانه گرای اخلاق فردی و اجتماعی را به چالش کشیده است. بسیاری از متفکران اقتصادی به این نکته پی برده اند که بر خلاف تفکرات سنتی در اقتصاد، فشار قانون و همچنین دست نامرئی بازار نمی تواند از آسیب های اخلاقی تجارت جلوگیری کند. در مقابل گسترش اخلاق کسب و کار می تواند با پر کردن خلاء های قانونی به کارکرد بهتر تجارت کمک نماید: بر اساس فرضیه مطرح شده در این مقاله، که با روش تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته، اسلام با گذر از رویکرد کارکرد گرایانه صرف به تجارت، اخلاق تجارت را راهکاری برای گسترش فضایل اخلاقی در بازار و جامعه اسلامی قلمداد می کند. توجه به این رویکرد، می تواند از طرفی منعکس کننده ضرورت مهندسی فرهنگی بازار باشد؛ و از طرف دیگر جهت گیری های سیاستی به منظور نهادینه کردن اخلاق اسلامی تجارت را دگرگون نماید.کلید واژه ها: اخلاق تجارت، اخلاق سودگرایانه، اخلاق دینی، اخلاق حرفه ای، آسیب های اخلاقی تجارت، مهندسی فرهنگی بازار.
مقدمه
تجارت و کسب و کار سابقه ی دیرینه ای در تمدن بشری دارد. انسان ها از دیرباز برای رفع نیازهای خود به تجارت رو آورده اند. این داد و ستد در فرآیند تکاملی اش به تدریج از شکل تهاتری (مبادله ی کالا به کالا) اولیه ی خود فاصله گرفته، به صورت مبادله ی پولی (کالا ـ پول ـ کالا) درآمده است. درپی این تحول، تجارت به تدریج به منزله ی وسیله ای برای کسب سود و منفعت درآمده و ورود به عرصه ی تجارت نیز به طور عمده با هدف کسب موفقیت در بازار و سودآوری انجام می گیرد. فرد تاجر می کوشد با تصاحب سهم مناسبی از بازار، مشتریان بیشتری را به سمت خود جذب کند. در این مسیر، موفقیت تاجر به طور عمده به عواملی چون توانایی رقابت با دیگران، بازاریابی مناسب، رونق بازار و عواملی اینچنینی نسبت داده می شود.(1)در میان عوامل مؤثر بر موفقیت تجارت، گاه از اخلاق حرفه ای تجارت نیز سخن به میان می آید. این ادعا به گونه ای متناقض نما است؛ زیرا ماهیت سودگرایانه کسب و کار تجاری، به ظاهر تناسبی با مباحث اخلاقی ندارد. بر اساس دیدگاه های سنتی در اقتصاد، تجارت و اخلاق دو گونه فضیلت متفاوت را ترویج می کنند. تجارت کسب سود و منفعت را دنبال می کند؛ در حالی که اخلاق به دنبال کسب فضیلت است. این دو هدف متفاوت، موجب تمایز این دو از یکدیگر می شود. از این رو، نمی توان از تاجر انتظار داشت در حوزه ی کسب و کار به دنبال اخلاق باشد. وی بنا بر نوع کار خود، می باید در پی کسب سود و منفعت باشد و این امر قابل جمع شدن با توصیه های اخلاقی نیست.(2)
در مقابل، برخی با رد این پیش داوری معتقدند تجارت توأم با اخلاق می تواند تاجران را در دستیابی به موفقیت در کسب و کار خود کمک رساند. این مهم می تواند با کسب اعتبار و شهرت در فضای کسب و کار و در نتیجه جلب اعتماد مشتریان صورت گیرد. گذشته از آنکه تجارت بدون اخلاق، همواره آسیب های اجتماعی فراوانی را دربر داشته است و به طور مستقیم و یا غیرمستقیم حتی به خود تاجران و بازاریان آسیب می رساند. این دیدگاه به طور خاص در ده های اخیر طرفداران زیادی در میان متفکران علوم اجتماعی و همچنین افکار عمومی پیدا کرده است.(3)
پاسخ به پرسش مطرح شده در زمینه ی رابطه ی میان اخلاق و تجارت، به ضرورت بررسی فلسفه ی وجودی اخلاق حرفه ای در فضای تجارت می انجامد. نگاه کارکردگرایانه صرف به اخلاق تجارت می تواند به ظهور و بروز نوعی اخلاق حرفه ای سودگروانه بینجامد.(4) در مقابل، اتخاذ رویکردی اسلامی می تواند زمینه ساز حرکت به سمت نوعی اخلاق متعالی کسب و کار باشد. در واقع، رویکرد دوم می تواند افزون بر تأمین اهداف تجارت، مانع از بروز بسیاری از آفت های نهفته در ورای اندیشه ی سودگروی باشد. اثبات این فرضیه از طرفی نیازمند بررسی امکان پذیری طراحی و ترویج اخلاق تجاری بر اساس آموزه های اسلامی، و از طرف دیگر نشان دادن برتری آن در مقایسه با اخلاق حرفه ای سودگروانه است.
لازم به ذکر است که آنچه از آن در این مقاله با عنوان اخلاق تجارت(5) یاد می شود مفهومی گسترده تر از مبادلات تجاری است و شامل فعالیت های تولیدی و خدماتی صورت گرفته به منظور تولید و عرضه کالاها و خدمات به بازار مصرف نیز می شود. همچنین با توجه به گسترش فعالیت های تولیدی و خدماتی اقتصادی در قالب بنگاه های اقتصادی، بحث از اخلاق تجارت علاوه بر بررسی ملاحظات اخلاقی ناظر به رابطه میان فروشنده و خریدار، به جنبه های سازمانی اخلاق کسب و کار به ویژه در مورد جنبه های اخلاقی در رابطه میان نیروی انسانی فعال در یک بنگاه تولیدی و همچنین رابطه بنگاه های تولیدی و خدماتی با محیط انسانی و طبیعی پیرامونشان به خصوص محیط زیست نیز می شود.(6)
بر اساس تعبیر فوق، اساسی ترین سوال در اخلاق تجارت آن است که آیا اساسا اخلاق و تجارت رابطه ای دارند؟ در این زمینه سوال های فرعی دیگری نیز مطرح می شود: آیا می توان در سطح خرد قواعدی برای مبادله منصفانه و مسئولانه میان افراد طرح کرد و به عدالت مبادله ای دست یافت؟ آیا می توان در بعد کلان سخن از قواعد فرهنگی ونهادی بازرگانی برای جهان تجاری زد؟ آیا بنگاه ها و موسسات تجاری مسئولیتی اخلاقی در مورد کارکنان خود، مجاورین کارخانه و همچنین محیط زیست دارند؟ آیا می توان برای بنگاه ها مسئولیت اجتماعی در نظر گرفت؟ آیا نظام بازار آزاد ساز و کاری منصفانه و مناسب ترین شیوه در توزیع کالاها و خدمات در سراسر جامعه است؟ آیا در نظام بازار آزاد، به افراد درمانده و مستاصل توجهی می شود؟ دولت چه نقشی در کاستن از اسیب های اخلاقی تجارت دارد؟ (7)
در این مقاله پس از مروری بر پیشینه ی تحقیق، به بررسی دیدگاه های مطرح شده درباره ی رابطه ی اخلاق و تجارت، امکان پذیری اتخاذ رویکردی دینی ـ اسلامی به اخلاق تجارت و کاربرد این رویکرد در سیاست گذاری اخلاق حرفه ای کسب و کار می پردازیم.
پیشینه تحقیق
در چند دهه ی اخیر، شکل گیری جنبش اخلاق حرفه ای زمینه ساز ایجاد نهضت علمی در زمینه ی اخلاق کسب و کار بوده است. اکنون اخلاق حرفه ای به رشته ای دانشگاهی تبدیل شده است و کتاب ها، مقاله ها و حتی نشریه های تخصصی زیادی در این حوزه از اخلاق کاربردی متتشر می شود.(8) متأسفانه ادبیات فارسی موجود در زمینه ی اخلاق حرفه ای و به ویژه اخلاق کسب و کار، آن گونه که باید گسترش نیافته است. این نقص به طور خاص در مورد اخلاق کسب و کار با رویکرد اسلامی مشاهده می شود. اندیشمندان مسلمان به رغم از میراث ارزشمند اخلاق اسلامی، هنوز به صورت جدی به عرصه ی اخلاق حرفه ای تجارت و از جمله مبحث بنیادین فلسفه ی اخلاق اسلامی کسب و کار وارد نشده اند.احد فرامرز قراملکی در کتاب اخلاق حرفه ای، اخلاق کسب و کار را شرطی لازم برای موفقیت در تجارت در دنیای معاصر قلمداد می کند. به اعتقاد او، گسترش اخلاق کسب و کار می تواند با ایجاد روحیه ی اعتماد متقابل میان صاحبان بنگاه های تولیدی و مشتریان به موفقیت هرچه بیشتر صاحبان کسب و کار بینجامد.(9) وی به صورت پراکنده در بخش های مختلف کتاب بر این نکته تأکید می کند که این کارکرد تنها زمانی محقق می شود که از اتخاذ رویکرد ابزارگرایانه به اخلاق کسب و کار اجتناب شود. فرامرز قراملکی و نوچه فلاح، این نکته را به تفصیل در کتاب موانع رشد اخلاق حرفه ای در سازمان بسط می دهند. به نظر آنها مشتری مداری ابزارنگارانه می تواند مانع گسترش اخلاق حرفه ای در سازمان ها و بنگاه های اقتصادی شود.(10)
احمدحسین شریفی در تحلیل فلسفه ی اخلاق معیشت، به تأثیر اخلاق در موفقیت کسب و کار اشاره می کند. وی با استناد به روایات واردشده از معصومان(ع) تاثیر مثبت اخلاق نیکو بر گسترش رزق و روزی، و همچنین تأثیر اخلاق بد بر تنگدستی و فقر را یادآوری می کند. نکته ی برجسته در این تحلیل، اشاره به گسترش مفهوم رزق است که افزون بر دربرگرفتن مواهب مادی، رزق های معنوی و اخروی، ازجمله توفیق در عبادت خداوند را نیز دربر می گیرد.(11) معصومی نیا نیز در تحلیلی اقتصادی با الهام از نظریه های عمر چاپرا اخلاق را به منزله ی دست نامرئی نظام اقتصادی اسلام برای مقابله با شکست بازار قلمداد می کند.(12)
آلبرت سالامون(13) در مقاله ای با عنوان «اخلاق تجارت»، با گذر از تحلیل های کارکردگرایانه، مسئولیت اجتماعی تجار و صاحبان حرفه ها را در قالب نظریه ی مسئولیت اجتماعی بسط می دهد.(14) پائول کامنیش (15) نیز با تفکیک میان سودآوری و عرضه ی کالاها و خدمات به مثابه دو عنصر تعیین کننده در کسب و کار، عنصر دوم را زمینه ساز معرفی اخلاق کسب و کار می داند.(16)
ورود به مباحث فلسفه اخلاق کسب و کار از منظر دین را می توان در مقاله ی آندرو گاستافسون(17) جست وجو کرد. او برای اثبات امکان پذیری اخلاق کسب و کار مسیحی یا دینی به انتقاد از دوگانه گرایی اخلاقی پرداخته، تفکیک اخلاق فردی از اخلاق کسب و کار را مردود می شمارد.(18) رفیق عیسی بکان در کتاب اخلاق کسب و کار اسلامی سعی کرده است بر ویژگی های اخلاق کار از دیدگاه اسلام تأکید کند. به اعتقاد او، نظام اخلاقی اسلام که بر آموزه هایی چون توحید، عدل، آزادی انتخاب، مسئولیت و خیرخواهی استوار است، به اخلاق کسب و کار اسلامی رنگ و بوی توحیدی می دهد.(19)
در ادامه تلاش های صورت گرفته برای ارائه رویکردی دینی به اخلاق کسب و کار، مقاله حاضر تلاش دارد تا ضمن نقد دلایل منتقدان اخلاق تجارت، به ویژه اخلاق کسب و کار دینی، به تبیین رویکرد خاص اسلام به فلسفه ی اخلاق تجارت در چارچوب ادبیات امروزی اخلاق حرفه ای بپردازد. در این تحلیل، افزون بر استفاده از رهیافت های اخلاق حرفه ای، از ادبیات رو به رشد اخلاق و اقتصاد به منزله ی زیر بخشی از فلسفه ی اقتصاد استفاده می شود. برخلاف نگرش سازمانی ارائه شده در آثار احد فرامرز قراملکی، تمرکز تحقیق حاضر بر فلسفه ی اخلاق کسب و کار در بازار است و رویکرد اسلامی به فلسفه ی اخلاق تجارت، به مثابه ی بدیلی برای رویکرد کارکردگرایانه تبیین می شود. تمرکز بر آثار سیاستی این رویکرد، از ویژگی های خاص این تحقیق است.
دیدگاه های رقیب در اخلاق تجارت
بحث از اخلاق تجارت، سابقه ای به اندازه ی عمر شش هزار ساله ی تجارت دارد. تجارت از زمان سومری ها با قضاوت های منفی همراه بوده است. ارسطو با تفکیک میان تجارت منزل(20) و تجارت برای سود،(21) اولی را ممدوح و دومی را مذموم می داند. وی افراد طرفدار تجارت سودگروانه را افرادی بی فضیلت می داند. ارسطو رباخواری را که در تجارت آن روز رواج داشته، مذموم شمرده است. در تاریخ شواهدی نیز از برخورد منفی مسیحیت با تجارت دیده می شود. نقل شده است که حضرت عیسی(ع) صرافان را از معبد بیرون راند؛ مسیحی از پولوس تا مارتین لوتر نیز از این رویه پیروی کرده اند.(22)با شکل گیری دوران مدرن، دیدگاه منفی درباره ی تجارت تعدیل شد. مرکانتلیست ها تجارت را منبع ثروت تلقی کردند.(23) مقبولیت تجارت در آن دوران در افکار جان کالوین،(24) پیورتین های انگلیسی(25) و آدام اسمیت منعکس شده است. این تحول بر نوعی نگرش جدید به جامعه مبتنی بود که با شکل گیری پدیده هایی چون شهرنشینی، تمرکز جوامع، رشد صنعت و فناوری تحقق یافت و بر پایه ی آن، «تجارت برای سود» به منزله ی هدف محوری و فضیلت جامعه تلقی شد. این برداشت اشتباه، به آدام اسمیت نسبت داده شده است که حرص زدن خوب است. گرچه در گذشته تجارت به انگیزه سود محکوم بود، در دنیای مدرن تجارت به منظور کسب سود غیراخلاقی به شمار نمی آید.(26)
اقتصاد دانان در توجیه این رویکرد، به فرمول بندی رفتار اقتصادی بر اساس ایده ی حداکثر سازی سود توسط عاملان اقتصادی روی آورده اند. در نگرش اقتصادی، افراد با هدف کسب سود وارد بازار تولید و همچنین مبادله کالاها و خدمات می شوند. این انگیزه ی سود جویی به منزله ی موتور محرک اقتصاد باعث می شود تا افراد حداکثر تلاش خود را برای کسب منفعت مبذول دارند. نتیجه تلاش تک تک افراد برای کسب سود، تأمین منافع جامعه است؛ ثمره ای که آن را به طور معمول به دست نامرئی(27) بازار نسبت می دهند. بر اساس این منطق، وجود رقابت میان دست اندرکاران فعالیت های اقتصادی می تواند موجب شود تا افراد به گونه ای به رعایت اخلاق کسب و کار مجبور شوند. برای نمونه، اگر دست اندرکاران اقتصادی، کالایی نامرغوب تولید کنند، دست نامرئی بازار آنها را از چرخه ی رقابت در بازار حذف می کند.(28)
این دیدگاه به طور معمول به بزرگانی چون آدام اسمیت نسبت داده می شود. فراز معروفی از کتاب ثروت و ملل او عمدتاً به منزله ی شاهدی بر عدم دخالت اخلاق در تجارت و کسب و کار ذکر می شود. به نظر اسمیت، به دلیل خیرخواهی قصاب و یا نانوا غذای خود را از آنها مطالبه نمی کنیم، بلکه این انتظار ناشی از توجه آنها به منافع خود است.(29)
در میان اقتصاددانان متأخر، میلتون فریدمن از برندگان جایزه ی نوبل اقتصادی را می توان از طرفداران جدی این نظریه دانست. به اعتقاد فریدمن، یک تاجر خوب تنها موظف به رعایت قانون است و نمی توان از او رعایت اخلاق را خواستار شد. در بیان او، مشاغل و بنگاه های اقتصادی رسالتی جز کسب سود ندارند. از این روی، سخن از مسئولیت اجتماعی آنها اشتباه است. به اعتقاد او تنها خط قرمز صاحبان حرفه ها و مشاغل قانون است.(30)
بسیاری از محققان علوم اجتماعی از این رویکرد افراطی به اخلاق تجارت انتقاد کرده اند. بر اساس دیدگاه های جدید اقتصادی، اخلاق و تجارت را نمی توان و نباید از یکدیگر جدا کرد. از دیرباز اخلاق و تجارت رابطه ای دیرینه ای داشته اند. اساساً تجارت بر پایه ی ملاحظات اخلاقی و لزوم فراهم کردن اسباب راحتی سایرین بنا شده است؛(31) گذشته از آنکه دغدغه های بسیاری هم در میان تاجران و هم در میان مردم برای شکل گیری تجارتی اخلاقی وجود داشته و دارد. در ادبیات اقتصادی نیز به جنبه های اجتماعی تجارت توجه شده است. برای مثال، نظریه ی مزیت مطلق آدام اسمیت و نظریه ی مزیت نسبی ریکاردو در حمایت از تجارت آزاد، بر منافع اجتماعی آن تأکید می کند.
سالامون در انتقاد از این نظریه بیان داشته است که سود را نمی توان هدف غایی تجارت تلقی کرد. کسب سود تنها وسیله ای برای سامان دهی تجارت است. حتی در جایی که سود برای عده ای ابزار امتیازخواهی شده است، باز هم هدف غایی نیست؛ بلکه عاملی برای کسب شأن و منزلت و ارضای میل به برنده شدن می باشد که هدف نهایی است.(32)
وانگهی جدا کردن اخلاق از تجارت می تواند فاجعه آفرین باشد. با نگاهی به تاریخ فعالیت های اقتصادی بشر، می توان این نکته را تأیید کرد، که ضعف اخلاق حرفه ای در کسب و کار موجب بروز مشکلات بسیاری در جوامع بشری شده است. بروز مشکلات زیست محیطی در دنیای معاصر، بروز فجایع انسانی همانند حادثه بوپال هند، شکل گیری تجارت های ضداخلاقی (تجارت مواد مخدر، قاچاق انسان) و تخریب پیوسته محیط زیست، همه ناشی از نبود نظام اخلاقی در تجارت است.(33) جان گالبرایت،(34) اقتصاددان برجسته، در تحلیل عواقب شکل گیری تجارت بدون اخلاق چنین می گوید: «زمانی که کسب سود هدف اصلی یک ملت می گردد، کاهش معنی داری در سطح زندگی بشریت به وجود می آید. اهداف اقتصادی قادر هستند که توجهات را از موضوعات حیاتی انسانی دور کنند و آزادی، هویت و خلاقیت در جامعه ای که توسط شرکت های بزرگ سودجو احاطه شده است، از دست رفته است».(35)
از طرف دیگر، گسترش اخلاق در فضای کسب و کار می تواند موجب رونق فعالیت های تجاری شود. بنا بر تجارب موجود، غالبا شرکت های وفادار به اخلاق حرفه ای موفق تراند. گذشته از آنکه تقویت اخلاق در تجارت می توان به آن مفهومی انسانی بخشیده، ریشه ی بسیاری از تعارض های موجود را از بین ببرد.(36)
پی نوشت ها :
* ( دانش آموخته حوزه و عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).دریافت: 88/10/1 ـ پذیرش: 88/12/15- mj_tavakoli2@yahoo.com)
1. ر.ک: احد فرامرز قراملکی، اخلاق حرفه ای، ص 33ـ40.
2. Ferrell & Fraedrich Business Ethics، Ethical Decision Making and Cases، 3rd ed، p.7-10 / Jones، C. et. al 2005. For Business Ethics.
3. ریچارد گئورگه، تاریخچه اخلاق کسب و کار، ترجمه جواد ابراهیمی، ص 35-9 / احد فرامرز قراملکی، اخلاق حرفه ای، ص 43ـ52.
4. Roger Bradburn، Understanding Business Ethics، p.4-7.
5. Business Ethics
6. با توجه به اینکه واژه اخلاق تجارت مفهومی عام تر از اخلاق داد و ستد و خرید و فروش دارد و به به جنبه های اخلاقی فعالیت های تولیدی به ویژه در حیطه سازمانی نیز مرتبط است، برخی اصطلاح Business Ethics را به اخلاق کسب و کار ترجمه کرده اند. این گسترش مفهومی به معنای آن نیست که اخلاق تجارت تمامی حوزه های اخلاق کاربردی را شامل شود. اخلاق تجارت یا کسب و کار به طور خاص می تواند از مباحثی چون اخلاق پزشکی، اخلاق آموزش و پرورش، اخلاق پژوهش، اخلاق مدیریت، اخلاق شهروندی، اخلاق رسانه، اخلاق فن آوری اطلاعات و اخلاق ورزش متمایز باشد (رک به : Sorel 1998، 150، سولومون 1386، 285-271).
7. ر.ک: آلبرت سی سالامون، اخلاق تجارت، ص 279-278.
8. ریچارد گئورگه، تاریخچه اخلاق کسب و کار، ص 32ـ16.
9. احد فرامرز قراملکی اخلاق حرفه ای، ص 41ـ33.
10. احد فرامرز قراملکی و رستم نوچه فلاح، موانع رشد اخلاق حرفه ای در سازمان، ص 52ـ45.
11. احمدحسین شریفی، آیین زندگی، اخلاق کاربردی، ص 110-107.
12. غلام علی معصومی نیا، «اخلاق اقتصادی، مبانی بینشی، آموزه ها و آثار»، اقتصاد اسلامی، ش 26، ص 149-119.
13. Solomon Robert C.
14. آلبرت سی سالامون، اخلاق تجارت، ص 285-279.
15. Comenisch Paul F.
16. پاول کامنیش، اخلاق کسب و کار؛ دست یابی به اصل موضوع، ترجمه امید فرمان آرا، ص 48.
17. Andrew Gustafson
18. اندور گاستافسون، حمایت از کل گرایی اخلاقی، پاسخی به رویکرد های دینی در اخلاق کسب و کار، ترجمه محمد حسین نوروزی، ص 72-67.
19. Rafik Issa Beekun، Islamic Business Ethics، p.8-29.
20. Oikonomikos
21. Chrematisike
22. آلبرت سی سالامون، اخلاق تجارت، ص 272.
23. Blaug، Mark، Econmic Theory in Retrospect، 5th ed، P.10.
24. Johan Calvin
25.English Puritans
26. آلبرت سی سالامون، اخلاق تجارت، ص 272.
27. Invisible hand
28. See: De George، Richard T، Business Ethics، p.112.
29. Smith، Wealth of Nation، In Bullock، C. J. (ed)، Harvard Classics، p.19-20
30.Milton Friedman، The Social Responsibility of Businesses is to Increse Profit، p.250.
31. ر.ک: ریچارد گئورگه، تاریخچه اخلاق کسب و کار، ترجمه جواد ابراهیمی، ص 16-19.
32. آلبرت سی سالامون، اخلاق تجارت، ص 275.
33. ریچارد گئورگه، تاریخچه اخلاق کسب و کار، ترجمه جواد ابراهیمی، ص 29-28.
34. Galbraith.
35. پاول کامنیش، اخلاق کسب و کار؛ دست یابی به اصل موضوع، ص 61ـ60.
36. ر.ک: احد فرامرز قراملکی، اخلاق حرفه ای، ص 52ـ46.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}