نویسنده: علی جابری*



 

چکیده

علم اقتصاد در حالی در قرن هجدهم متولد شد که بستر خاصی از طبیعت گرایی، انسان گرایی، دئیسم و نیز زدودن آثار متافیزیکی و کلامی از فلسفه فراهم شده بود. این دانش گرچه در یک بستر اخلاقی شکل گرفت و رشد کرد، ولی ارزش های اخلاقی به تدریج از آن زدوده شد. در سیر تحول اندیشه های اقتصادی، اقتصاددانان کلاسیک به خصوص آدام اسمیت تحت تاثیر نظریات فلاسفه اخلاق از جمله هابز و دیوید هیوم، نظریات خود را بر پایه خودگروی بنیان نهادند. اسمیت اصطلاح "دست نامرئی" را با توجه به این مفهوم مطرح ساخت و آن را به عنوان یکی از مهم ترین مکانیزم های اقتصادی مطرح کرد. بر این اساس ادعا شد که پیگیری نفع شخصی با کمک دستی نامرئی منافع جامعه را نیز تامین می کند. فرضیه اساسی این مقاله که با روشی تحلیلی عقلی بررسی شده آن است که اقتصاد دانان نئوکلاسیک با پذیرش ایده خودگروی لذت گرایانه آن را وارد مدل های اقتصادی کردند. در این فرمول بندی، علم اقتصاد متعارف نئوکلاسیکی خودگروی لذت گرایانه را به مثابه قانونی حتمی همانند قانون جاذبه در فیزیک نیوتنی قلمداد کرده و رفتار اقتصادی را نه تنها به عنوان تلاشی برای حداکثر کردن لذت تفسیر می کند، بلکه رفتار غیر خودخواهانه را غیر عقلایی قلمداد می نماید.
کلید واژه ها: علم اقتصاد متعارف، خودگروی روانشناختی، خودگروی اخلاقی، لذت گرایی، دیگرگرایی، پیروی از نفع شخصی.

مقدمه

علم اقتصاد در حالی در قرن هجدهم پا به عرصه وجود گذاشت، که به دنبال رنسانس و نیز طرح افکار فلسفی قرون هفدهم و هجدهم، بستر خاصی از گرایش به علوم طبیعی (و طبیعت گرایی)، انسان گرایی، دئیسم و نیز زدودن آثار متافیزیکی و کلامی از فلسفه فراهم شده بود. با این همه علم اقتصاد در حین تولد نه تنها راه خود را از ارزش ها و اخلاق جدا نکرد، بلکه در یک بستر اخلاقی و ارزشی شکل گرفت و رشد کرد.(1)
نگاهی اجمالی به تاریخچه و ماهیت علم اقتصاد نئوکلاسیک نشان می دهد که اصول موضوعه «پیروی از نفع شخصی» و «حداکثر کردن» آن، نقشی اساسی در این علم ایفا می کنند. بر این اساس، رفتار اقتصادی انسان فقط در صورتی عقلایی قلمداد می شود که بر اساس این دو اصل شکل گرفته باشد. هرچند ایده ی خودگروی(2) (یا پیروی از نفع شخصی)(3) به دوران یونان باستان بر می گردد، این نگرش به طور عمده در قرن های هفدهم و هجدهم توسط توماس هابز(4) با ساختاری جدید در ادبیات اقتصادی مطرح شده است. از این رو، تحقیق حاضر از بررسی دوران اولیه صرف نظر می کند و به بررسی نظر هابز در مورد پیروی از نفع شخصی می پردازد.(5)
علم اقتصاد در تحلیل رفتار افراد از آنچه در علم اخلاق از آن با عنوان «غایت گرایی»(6) یاد می شود، استفاده می کند. در مباحث فلسفه ی اخلاق، «غایت گرایی» به دو نوع «خودگرایی»(7) و «سود گرایی یا مطلوبیت گرایی»(8) تقسیم می شود. هرچند این دو اصل که شومپیتر از آنها به مثابه اصول اساسی و وحدت بخش همه ی علوم اجتماعی تعبیر می کند،(9) در علم اقتصاد با هم و در کنار هم به کار می روند، تحقیق حاضر صرفاً به خودگرایی می پردازد.
نظریه پردازی در مورد علم اقتصاد اسلامی باید بر اساس ارزش های اخلاقی برخاسته از متن دین مبین اسلام باشد؛ از این رو، این تحقیق فرصتی را فراهم می کند تا ضمن آشنایی با نقش موثر «خودگروی» از نوع «لذت گرایانه»(10) آن در علم اقتصاد متعارف، زمینه برای تبیین دیدگاه اسلام در مورد خودگروی فراهم، و میزان کارآیی آن در اقتصاد اسلامی بررسی شود. البته طرح مباحث اسلامی در این مقاله امکان پذیر نخواهد بود.
فرضیه ی اساسی این تحقیق آن است که غایت گرایی به مفهوم «خودگروی لذت گرایانه»(11) مبنای تحلیل های علم اقتصاد متداول نئوکلاسیکی را شکل می دهد؛ مفهومی که در شکل نوین خود با عنوان «ترجیحات»(12) یا «تمایلات نفسانی»،(13) در ادبیات اقتصادی ظاهر شده است. برای اثبات این فرضیه، پس از تبیین مفهوم «خودگروی لذت گرایانه»، به بررسی نقش این مفهوم در اقتصاد نئوکلاسیک و همچنین توانایی آن در تبیین و توجیه رفتار اقتصادی انسان می پردازیم.

پیشینه تحقیق

ادبیات موجود در تحلیل خودگروی در علم اقتصاد را می توان به دو دسته تقسیم کرد: دسته اول که حجم عظیمی از کتاب ها و تألیف های علم اقتصاد را به خود اختصاص می دهد، همان چیزی است که ادبیات علم اقتصاد متعارف بر اساس آن شکل گرفته است و این مسئله در مقاله ی زبیر حسن(14) به خوبی به نمایش گذاشته شده است. دسته دوم عبارت است از آنچه که از آن به «گرایش مادیگریانه»(15) در نظام اقتصادی سرمایه داری تعبیر می شود. اینگونه تلقی از علم اقتصاد متعارف، به طور عمده توسط شهید صدر ارائه شد، ولی در نوشته های علمی دانشگاهی دنبال نشده است.
زبیر حسن در مقاله ی خود با عنوان «اصول موضوعه بهینه سازی و سودمندی آنها برای علم اقتصاد اسلامی»،(16) می کوشد این واقعیت را مطرح سازد که شرایط تعادلی در علم اقتصاد متعارف در صورتی محقق می شود که اصول موضوعه «پیروی از نفع شخصی» و «بهینه سازی» همراه هم برقرار باشند.(17) وی سپس به بررسی رابطه بین «نفع شخصی» و «اخلاق» می پردازد و بر این نکته تأکید می کند که از نظر اقتصاددانان در بین محرک های رفتار اقتصادی انسان، «پیروی از نفع شخصی» عمومی ترین و با ثبات ترین انگیزه ها را تشکیل می دهد.
زبیر حسن معتقد است که اولاً اصول و مبانی دین مبین اسلام مخالف پیروی از نفع شخصی نیست؛ ثانیاً پیروی از نفع شخصی هیچ منافاتی با دیگرگرایی و همدردی با دیگران ندارد. دو ادعای مطرح شده توسط ایشان به تأمل نیاز دارد که در این مقاله تنها به بررسی ادعای دوم ایشان در مورد سازگاری خودگروی و دیگرگرایی می پردازیم.
در حالی که زبیر «پیروی از نفع شخصی» را به صورت مطلق مطرح کرده است، آیت الله شهید صدر به مسئله ی «لذت گرایی مادی» نیز توجه کرده است. ایشان از این مسئله با عنوان «گرایش مادیگرایانه»(18) در نظام سرمایه داری تعبیر می کند و مدعی است که مادیگرایی در نظام اقتصادی سرمایه داری، از مادیگرایی در نظام اجتماعی این مکتب سرچشمه می گیرد.(19) شهید صدر استدلال می کند که در نظام اجتماعی سرمایه داری، به واسطه ی محدود کردن مردم به زندگی مادی و لذایذ مادی آن، انسان ها از مبدأ و هدف غایی خودشان جدا شده اند. ایشان نتیجه گیری می کند که در این سیستم «نفع شخصی» بالاترین هدف به شمار می آید؛ اما انواع مختلف آزادی، ابزاری برای نیل به این هدف است.(20) در حالی که آیت الله صدر بین روحیه مادیگری و فلسفه ی مادیگرایانه از زندگی تمایز قایل می شود و تأکید می کند در حالی که نظام اجتماعی سرمایه داری به روحیه ی مادیگرایانه استوار است، ولی مبتی بر فلسفه ی مادیگرایانه از زندگی نیست.
شهید صدر به گرایش به «لذایذ مادی» در مکتب سرمایه داری توجه کرده، ولی این مسئله را در فضای به وجود آمده به وسیله ی رنسانس و انقلاب صنعنتی بررسی کرده است؛ بدون اینکه آن را در فضای مبانی ارزشی تحلیل کند. این مقاله با تکمیل و تعمیق این ایده سعی می کند به شکلی عمیق و اساسی به نقد ایده ی خودگروی لذت گرایانه به منزله ی مفهوم محوری اقتصاد نئوکلاسیک بپردازد.

خودگروی و لذت گرایی

در مباحث فلسفه اخلاق، خودگروی به دو مفهوم متفاوت «خودگروی روانشناختی»(21) و «خودگروی اخلاقی»(22) به کار رفته است. بر اساس نظریه ی خودگروی روان شناختی، افراد بشر به گونه ای سرشته شده اند که همواره در پی سود یا بهروزی خود هستند. فرانکنا با استناد به تعبیر باتلر،(23) می نویسد: «این بدان معناست که «خود دوستی» تنها «اصل» مبنایی در سرشت بشر است».(24) در برابر، بر اساس خودگروی اخلاقی، انسان از نظر اخلاقی باید به دنبال تأمین منافع شخصی خود باشد.(25) به اعتقاد برخی،(26) خودگروی اخلاقی بر پایه «خود گروی روان شناختی» استوار است؛ یعنی استدلال خودگرایان اخلاقی برای توجیه این نکته که چرا افراد تنها باید منافع خود را دنبال کنند، این است که اساساً انسان به طور ذاتی دنبال منافع خود است. بر این اساس، «حب ذات»، خوددوستی و خودارضایی تنها اصل اساسی در سرشت انسان است که هدف نهایی همه فعالیت های انسان را مشخص می کند.
فرانکنا در تبیین واژه «خودگروی روان شناختی»، تأکید می کند که بر اساس این اصل، «ارضای نفس»(27) هدف نهایی فعالیت انسان، یا اصل لذت «محرک» اصلی فعالیت های انسان به شمار می رود. در مقابل، تصور رفتاری غیر از این، در تضاد با واقعیت ها خواهد بود. به نظر او، خودگروی روان شناختی تنها به معنای این نیست که سرشت انسان بنا به سرشتش، خودگراست؛ بلکه این اصل بدین معناست افراد بشر هیچ تمایلی به بهروزی دیگران، جز به منزله ی ابزار و وسیله ای برای بهروزی خودشان، ندارند. فرانکنا این ادعا را با نقل قولی از باتلر تبیین می کند: «باتلر معتقد است که تمایل به خیر خاص خود، مترتب یا مبتنی بر وجود تمایلات بنیادی تر به غذا، شهرت، آمیزش جنسی و غیره است. اگر هیچ یک از این «شهوت های اولیه»(28) در ما نباشد، خیری نخواهد بود تا به آن علاقه مند باشیم. بهروزی ما عبارت از ارضای این قبیل تمایلات است».(29) از این رو، بر اساس خودگروی روان شناختی، چه بسا فرد کاری را به نفع دیگران انجام دهد، ولی هدف او از این کار ارضای خود و نه دیگرگرایی است. بر این اساس، فرانکنا ادعا می کند خودگروی اخلاقی عموماً بر خودگروی روان شناختی استوار است.
خودگروی به مثابه نوعی نظریه ی غایت گرایانه به طور عمده تفسیری لذت گرایانه از منفعت خود ارائه می دهد. بر این اساس، منفعت فرد مفهومی جز خوشی و لذت ندارد و ضرر نیز به مفهوم رنج و الم است؛ یعنی خودگرایان اخلاقی لذت گرا رفتاری را اخلاقی می دانند که لااقل به اندازه ی هر بدیل دیگری، غلبه ی خوشی بر رنج را به دنبال داشته باشد.(30) این مفهوم در خودگروی روان شناختی نیز منعکس شده است. بنابراین، انسان بنا بر سرشت خود، تنها به دنبال جلب لذت و دفع الم است.

پی نوشت ها :

* (استادیار علمی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) دریافت: 88/10/5 ـ پذیرش:88/12/7jaberi@qabas.net)
1. البته اولا این فضای اخلاقی از اصول و مبانی شکل گرفته در قرون هفدهم و هجدهم برخاسته بود و با آن هماهنگ بود. ثانیا به لحاظ تحولات پیش آمده در علم اقتصاد نئوکلاسیک، بخصوص به دنبال تاثیر پذیری این علم از اثبات گرایان منطقی، در حدود پایان نیمه دوم قرن بیستم علم اقتصاد از اخلاق فاصله گرفت. ثالثا هر چند که تلاش هایی برای احیای اخلاق در اقتصاد شروع شده است، ولی به خاطر حفظ چارچوب مبانی فکری، عقیدتی و ارزشی قرون هفدهم و هجدهم، ره به جایی نخواهد برد و نیاز به تجدید نظر جدی در مبانی مذکور، بخصوص در مورد انسان و انگیزه های رفتاری وی می باشد. خلایی که شاید بتوان با اتخاذ رویکرد دینی به مباحث انسان شناسی پرکرد.
2. Egoism
3. Self-interestedness
4 Hobbes
5. Blackburn، Simon،1994، P. 176.
6. Teleological theories
7. Ethical Egoism
8. Utilitarianism
9. Schumpeter، Joseph A.1994، p. 130.
10. Hedonistic
11. Hedonistic egoism
12. Preferences
13. Appetite
14. Zubair Hasan
15. Materialistic tendency
16. Maximization Postulates and their Efficacy for Islamic Economics.
17. Zubair، Hasan،2002.
18. Materialistic tendency
19. محمد باقر صدر، فلسفتنا، ص 14-25.
20. این مسئله در متن اصلی فلسفتنا مطرح شده، در ترجمه انگلیسی آن نیز منعکس شده، ولی متاسفانه در ترجمه فارسی آن مورد غفلت قرار گرفت است.
21. Psychological egoism
22. Ethical Egoism
23. J. Butler
24. فرانکنا ویلیام کی، فلسفه اخلاق، ص 58.
25. ر.ک: جیمز ریچلز،، فلسفه اخلاق، ترجمه آرش اخگری، ص. 120.
26. ر.ک: علی شیروانی، اخلاق اسلامی و مبانی نظری آن، ص 68-69.
27. Self-satisfaction
28. Primary appetites
29. علی شیروانی، همان، ص 59-60.
30. ویلیام کی فرانکنا، فلسفه اخلاق، ترجمه هادی صادقی با مقدمه مصطفی ملکیان، ص 46.

منبع: معرفت اقتصادی شماره 1