رابطه اغنیاء با فقرا با رویکرد کارگشایی
منبع:راسخون
مقدمه :
با توجه به موضوع مقاله که پیرامون رابطه اغنیاء با فقر با رویکرد کارگشایی است و مفهوم آن این است که توزیع عادلانه ثروت و جلوگیری از گسترش فقر و غیر مقابله با اثرات نامطلوب تکاثر با توجه به این که جامعه دینی که مورد رضایت خدا قرار میگیرد، اجتماعی است که در آن روحیه تعاون و کمک رسانی، هر کس در حد توان خود با تمام ابعاد ان را فرا گرفته باشد. پس اگر در جامعه ای حاجتمند محرومی به سختی زندگی میگذرانند عده ای به راحتی در حال زندگی هستند و هر چه بخواهند در اختیار دارند، نمیتوان ابعاد عدالت را گسترش داد و برای این تحقیق با استفاده از آیات و روایات کتابهای مربوط به موضوع پرداخته شده است که ضرورت ارتباطات اجتماعی و خانوادگی و روحی و روانی و ... ما را به این مطلب میرساند که کارگشایی از امور مردم به وظیفه شرعی و اجتماعی است که باعث ایجاد توازن در جامعه و آرامش روحی و روانی در میان مردم میگردد. موانع موجود در تحقیق کم بودن منابع به روز و کم توجهی به موضوع اقتصاد در اسلام که باعث ایجاد خلل در تأمین مطالب که برای تحقق نیاز است شده است از جمله مسائل مطرح شده در تحقیق پیامد های دنیوی تلاش در جهت کارگشایی دیگران چیست؟ پیامدهای اخروی تلاش در جهت کارگشایی دیگران چیست؟ و...رابطهی اغنیاء با فقرا – کارگشایی (پیامدهای دنیوی و اخروی)
مسلمانان واقعی که دین را با جان و دل پذیرفته، به این باور رسیده است که اگر قرآن کریم و روایات معصومین (ع) فریاد «اخوت اسلامی» سرمی دهند، تنها با لقلق زبان و شعار نمیتوان به آن رسید. جامعهی دینی که مورد رضایت خدا قرار میگیرد، اجتماعی است که در آن روحیهی تعاون و کمک رسانی – هر کس در حد توان خود – تمام ابعاد آن را فرا گرفته باشد. پس اگر در جامعهای حاجتمند محرومی به سختی زندگی میگذراند و در همان اجتماع، ثروتمند یا ثروتمندانی به راحتی نفس میکشند – که هرچه بخواهند با کمترین اشاره ای در اختیار میگیرند – و ثروتمندانی اگر بخواهند میتوانند باری از دوش آن افتاده بردارند و او را کمکی در خور توجه نمایند اما از این کار دریغ بورزند، اسلامی زیستن این اجتماع و مسلمان بودن این گروه توانا، از نگاه دین، زیر سؤال میباشد. احادیث نورانی اهل بیت (ع) کمک رسانی به یکدیگر را یکی از واجبات و حقوق دینی بر یکدیگر برشمرده اند؛ در احادیث، مصادیق قابل توجهی از کمک رسانی ذکر شده است که سایهی آن تمام شئونات زندگی را در بر میگیرد، مصادیقی همچون؛ مال، خوراک، پوشاک، وسایل زندگی، اساس خانه، وسایل حمل و نقل، درمان، تعلیم و تربیت، استراحت، سفر و زیارت و... و توانگران مؤمن را به اندیشیدن و حرکت در جهت رفع این گونه نیازها دعوت نموده است. لحن احادیث فوق – علاوه بر فزونی شماره آنها – لحنی بسیار قاطع و تأکید آمیز است.ابعاد کمک رسانی
آموزه های دینی در حوزه کمک رسانی را میتوان به چند دسته تقسیم کرد:1.تأکید و ترغیب در جهت رفع نیاز و کارگشایی حاجت مندان
2.تشویق و تهدید در جهت سوق دادن جامعه به اصل انفاق
3.ترغیب در جهت تقویت قرضالحسنه
4.تأکید در جهت پر رنگ نمودن سنت نیکوی وقف
کارگشایی از حاجت مندان
در مکتب غنی اسلام، گره گشایی از مشکلات عدیده مردم – به ویژه افرادی که به فرموده قرآن کریم «یحسبهم الجاهل اغنیاء من التعفف» هستند و با سیلی صورت خود را سرخ نگه داشته و آبروداری میکنند – از اهمیت به سزایی برخوردار است. همچنین قدم برداشتن و حرکت در جهت کارگشایی و راه اندازی افرادی که به نوعی کارشان به ما ارتباط پیدا میکند، مانند کارمندان و کسانی که ارباب رجوع دارند، از جایگاه ویژه ای برخوردار است به نوعی که تلاش برای گره گشایی آنان با تشویق و بی تفاوتی و تعلّل در راه اندازی کار آنها با هشدار و تهدید مواجه شده است. اینک به برخی از این تشویقها و تهدیدها اشاره میکنیم: هرچند بنا بر تعریف عام از انفاق، تمام موارد، در مفهوم انفاق گنجانده میشود، اما به خاطر اهمیت به صورت جداگانه به آن پرداخته میشود.الف. پیامدهای دنیوی تلاش در جهت کارگشایی دیگران
1.کارگشایی خدا در دنیا
اگر شخصی درصدد رفع نیاز نیازمندان بکوشد، خداوند خودش در جهت گره گشایی زندگی و مشکلات او وارد عمل میشود. الإمام علیّ (ع) : مَن کانَ فی حاجة أَخیهِ کانَ الله فی حاجَته (1) هرکس در پی برآوردن نیاز برادرش برآید، خدا حاجت او را برآورده مینماید. النبیّ (ص) : مَن قَضی لأخیه المؤمن حاجةً قَضی اللهُ له حَوائجَ کثیرةً ... (2) هرکس یک حاجت مؤمنی را برآورده کند، خداوند حاجتهای بسیاری را برای او برآورده میکند. الإمام الصادق (ع) : إِنَّ اللهَ عزّوجلّ فِی عَون المؤمن –ما کانَ المؤمِنُ فی عَونِ أخیه المؤمن (3) تا زمانی که مؤمن در کار کمک رسانی به برادرش باشد، خدا در راه کمک رسانی به اوست. قرآن کریم و روایات، موارد متعددی را بیان میدارد که حتی شخصی که خود در زندگی دچار مشکلات زیادی است، با گره گشایی از دیگران، کاری میکند که خداوند از سختیها و مشکلات او گره گشایی نماید. به عنوان مثال میتوان به داستان حضرت یوسف (ع) که در زندان گرفتار شده بود و در عین حال به زندانیان – همچون پدری مهربان – رسیدگی مینمود و از مشکلات آنها در حد امکانات خویش گره گشایی میکرد، تا اینکه خداوند مقدمات عزت و شوکت او را فراهم کرد، اشاره نمود. (4) همچنین است داستان موسی (ع) که تحت تعقیب فرعونیان، از شهر مصر به مدینه وارد شده بود، در عین اینکه جانش در خطر و در حال فرار بود، با دیدن دختران شعیب که به خاطر کهولت سن پدر، مجبور بودند خود، گوسفندان را به چرا برده و سیراب کنند، در کمک و حمایت آنان کوتاهی نکرد، نتیجهی گره گشایی از آنها، این شد که خداوند برای موسی (ع) کارگشایی نمود و نه تنها کار پیدا کرد- و در استخدام حضرت شعیب (ع) درآمد – بلکه شعیب نبی یکی از دخترانش را به ازدواج او درآورد. ((5)2.نشانهی خلوص ایمان
هر چیزی خالصش به درد میخورد، به عنوان مثال در امور مادی، اگر بنزین ناخالص و آغشته به آب باشد، هیچ گاه باعث روشن شدن موتور خودرو و حرکت آن نخواهد شد، اگر به جای یک بار، صد بار هم استارت زده شود و حرکتی در کار نخواهد بود. مسلمانی که تنها اسلامش به اسم و شناسنامه باشد، حرکت و رشدی نخواهد داشت، به خاطر همین، در آیات و روایت نشانههایی ذکر شده است تا با آن، درجهی خلوص ایمان خود را اندازه گیری کنیم و در صورت ناخالصی، در جهت رفع عیب تلاش کنیم. از جملهی گره گشایی و تلاش در جهت برآوردن حاجات افراد به عنوان علامت خلوص ایمان معرفی شده است:الإمام الصادق (ع) : مِن خالِصِ الإیمانِ البِرُّ بالإخوانِ والسَعی فی حَوائجِهم (6) نیکویی کردن به برادران و کوشش در برآوردن نیازمندیهای ایشان از ایمان خالص است.3.محبوبیت نزد خدا
یکی از آمال و آرزوهای هر شخص – حتی غیر متدین – این است که در جامعه، محبوب باشد؛ به خاطر همین تلاش میکند تا با اموری که به نظر خود محبوبیت ساز است، این امتیاز را برای خود کسب کند. متأسفانه بسیاری از افراد برای جلب محبوبیت به سراغ کارهایی میروند که محبوبیت کاذب و موقت به دست آورند و در نهایت نه تنها محبوبیتی باقی نمیماند بلکه باعث انزجار دیگر افراد از او و اعمالش را فراهم میسازد. آموزه های دینی، محبوبیت ایده آل برای یک مسلمان را، تنها در محبوبیت زمینی خلاصه نکرده است و افراد را به اعمالی سوق میدهند که محبوب خالق خود شوند، که در این صورت افراد زمینی نیز او را دوست خواهند داشت. امام سجاد (ع) در زیارت امین الله یکی از خواسته های خود را این گونه بیان میدارد: ... مَحبُوبَة فی أَرضِکَ و سَمائک ... یکی از اسباب جلب رضایت خداوند و اولیائش، رسیدگی و تلاش در رفع نیاز دیگران بیان شده است: الإمام الصادق (ع) : قال اللهُ عَزَّوجَلّ: اَلخَلقُ عیابی فَاَحَبُّهُم إِلَی اَلطفٌهُم بِهم و أَسعاهُم فی حَوائِجِهِم (7) خدای بزرگ فرموده است که: آفریدگان، روزی خور من هستند و محبوب ترین آنها در نزد من کسانی اند که مهربانترند و در برآوردن حاجتها کوشاتر میباشند.4.شادمانی پیامبر
در منابع دین، تأکید زیادی بر ادخال سرور و شاد کردن یکدیگر وارد شده است. این آموزه ها تأکید بر ادخال سرور را به حدی میرساند که میفرماید: کسی که مؤمنی را شاد کند رسول خدا (ص) را شاد کرده و کسی که رسول خدا (ص) را شاد کرده باشد خدا را شاد نموده است. کاملاً واضح است که گره گشایی از یک نیازمند یا رسیدگی به کار ارباب رجوع و پرهیز از تعلّل در انجام کار او، سرور و شادی آن فرد را به همراه دارد. به برخی از روایات در این زمینه توجه فرمایید:النبیّ (ص) : مَن سَرَّ مؤمناً فَقَد سَرَّنِی و من فَقَد سَرَّ الله. (8) هر کس مؤمنی را خوشحال سازد، به راستی که مرا خوشحال ساخته و هر که مرا خوشحال سازد، همانا خدا را شاد نموده است. الإمام الصادق (ع) : لایَری أَحَدِکُم إذا أدخَلَ عَلی مُؤمِنٍ سُرُوراً أَنَّه عَلَیهَ اَدخَلَهُ فَقَط بَل وَ لا لهِ عَلَینا، بَل و اللهِ عَلی رسول الله (ص) (9) کسی چنین تصور نکند که اگر مؤمنی را شادمان سازد، تنها او را مسرور نموده؛ بلکه به خدا قسم ما را خوشحال کرده است، بلکه به خدا سوگند رسول خدا (ص) را شاد نموده است. جالبتر اینکه در روایات آمده است که پیامبر بیشتر از شخصی که از کارش گره گشایی شده است شاد میشود! آیا با وجود این آموزه ها، باز جای تعلّل در رسیدگی به امور نیازمندان توسط توانگران باقی میماند!؟ الإمام الصادق (ع) : و اللهِ لَرَسُوُل اللهِ اَسَرُّ بِقَضاءِ حاجَةِ المومِنِ إِذا وَصَلت إِلیه مِن صاحِبِ الحاجَة (10) به خدا سوگند که پیامبر خدا از برآوردن حاجت مؤمن بیش از شخص صاحب حاجت شادمان میگردد.5.پیک رحمت الهی
اسماعیل بن عمّار صیرفی قال: قُلتَ لأبی عبدالله (ع) : جُعِلتُ فداکَ! المؤمن رحمة عَلَی المؤمن به؟ قال: نَعَم. قُلتُ: و کَیفَ ذاک؟ قالَ: َیما مؤمنٍ آتی اَخاه فِی حاجَةٍ فَإِنَّما ذلِکَ رحمة مِنَ اللهِ ساقَها الیه و سَبَّبها له، فَإِن قَضا حاجَتَهُ کانَ قَد قبِلَ الرحمة بِقَبولِها؛ و إِن رَدَّهُ عَن حاجَتِهِ – و هُوَ یتدر علی قَضائها – فَإِنَّما رَدَّ عَن نَفسِه رحمةً مِنَ الله عزّوجلّ و عزّ، ساقها إلیه و سَبَّبَها لَهُ...(11) اسماعیل بن عمّار صفّار میگوید به امام صادق (ع) عرض کردم: فدایت شوم! آیا مؤمن برای مؤمن رحمت است. فرمود: آری. گفتم: چگونه چنین است؟ فرمود: هر مؤمنی که برای رفع نیازش نزد مؤمن دیگری برود، همین خود رحمت است که خدا به سوی او روانه کرده و سبب رسیدن آن رحمت را پذیرفته است؛ و اگر – با وجود توانایی بر رفع نیاز او- خواهندهی حاجت را ناکام بازگرداند، خود را از رحمتی که خدای بزرگ به سوی او روانه کرده و سبب آن شده بود، محروم ساخته است. در روایت دیگری رجوع حاجت مندان و گرفتاران به سوی شخص، یکی از نعمتهای الهی شمرده شده است و معلوم است که انسانها در برخورد با نعمت دو گونه اند، یعنی اگر آن گرفتار را تحویل گرفته و با تمام وجود، سعی در گره گشایی از مشکل او نمایند، شاکر این نعمت الهی هستند و اما اگر با بی توجهی با او روبرو شوند و در حل مشکل او کارشکنی کنند، در حقیقت این نعمت الهی را کفران نموده اند، همان طور که خداوند در قرآن کریم میفرماید: ... لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابی لَشَدید... (ابراهیم/7) اگر کفران کنید عذاب من شدید خواهد بود. قال الحسین بن علیّ (ع) :إِنَّ حوائِج الناسِ إلیکُم مِن نِعَمِ اللهَ عَلیکُم – فَلا تَمَلُّوا النِعَم. (122) از نعمت هایی که خداوند به شما ارزانی داشته است، (برطرف شدن) نیاز مردم توسط شما میباشد؛ پس هرگز از نعمتهای الهی آزرده خاطر نشوید.ب) پیامدهای اخروی تلاش در جهت کارگشایی دیگران
علاوه بر پاداشهایی که انسان مؤمن کارگشا در زمان حیات خود از آنها بهرهمند میشود، پاداشهای فراوانی نیز در آن دنیا – (از لحظهی مرگ به بعد در انتظار اوست) - که به برخی از آنها اشاره خواهیم کرد:6.ملاک قبولی اعمال
الإمام الکاظم (ع) : ... إِنَّ خواتیمَ أعمالِکُم قَضاءُ حوائِج إِخوانِکُم و الإحسانُ إلیهِم ما قَدَرتُم و إِلاّ کم یقبَل مِنکم عَمَلٌ ...(13) همانا پایان و خاتمه کارهایتان، برآوردن نیازهای برادرانتان باشد و احسان به آنها تا آنجا که در توان شما است؛ اگر این کار را نکنید (و در رفع نیاز برادران دینی خود تعلل بورزید) هیچ یک از اعمال شما پذیرفته و قبول نمیشود. با توجه به این روایت، علت برخورد تند امامان ما – همچون به حضور نپذیرفتن برخی از افراد که دارای توان و قدرت کارگشایی از دیگران میبودند و به هر دلیل تعلل میورزیدند – روشنتر میشود.7.کارگشایی، برترین اعمال
در روایات متعدد، ثوابهای مختلفی برای برآوردن حاجت برادر دینی بیان شده است که پاره ای از آنها را ذکر مینماییم:اشرف اعمال متقین
الإمام علیّ (ع) : قَضاءُ حُقُوقِ المؤمنین اَشرَفُ اَعمالِ المُتَّقینَ، یستَجلِبُ مَوَدَّةَ الملائکةِ المُقَرِّبینَ وَ شُوقَ الحُورِ العین (14) برآوردن حقوق مؤمنین، اشرف اعمال پرهیزکاران و جلب کنندهی نظر فرشتگان مقرّب خدا و شوق حوریان زیبا چشم است.بالاتر از طواف خانه خدا
عَن إبراهیمَ التیمی قال: کنتُ أطُوفُ بالبیتِ الحرام فاعتَمَدَ عَلیَّ أبو عبداللهِ (ع) فقال: ألا اُخبِرُکَ یا إبراهیمُ! ما لَکَ فی طوافِکَ هذا به قالَ: قُلتُ: بَلی، جعلتُ فداک! قالَ: مَن جاءَ إلی هذا البیتِ عارفاً بِحَقِّهِ، فَطافَ به اُسبُوعاً و صَلّی رَکعَتَینِ فی مقامِ إبراهیمَ (ع)، کَتَبَ اللهُ لَهُ عَشَرَةَ آلافِ دَرَجَةٍ، ثُمّ قالَ: ألا اُخبِرُکُ بِخَیرٍ مِن ذلک به؟ قلتُ: بلی جعِلت فداک، فقال (ع) : مَن قَضا أخاهُ المؤمِنَ حاجَةً کانَ کَمَن طافَ طوافاً حَتّی عَدَّ عَشَراً (15) ابراهیم بن تیمی میگوید: من در حال طواف خانه خدا بودم، که امام صادق (ع) به من تکیه داد و فرمود: ای ابراهیم! آیا میخواهی اجر طواف خودت را بدانی؟ عرض کردم: فدایت شوم بله. فرمود: هرکس با معرفت به خانه خدا بیاید و هفت بار طواف کند و دو رکعت نماز در مقام ابراهیم بگذارد، خدای بزرگ ده هزار حسنه به او میدهد و ده هزار درجه مقام او را بالا میبرد. سپس فرمود: آیا بهتر از آن را به تو خبر دهم. عرض کردم: فدایت شوم بله. آن گاه امام صادق (ع) فرمود: هر کس حاجت برادر مؤمنش را ادا کند همانند کسی است که طواف خانه را نموده باشد، سپس فرمود: همانند کسی است که طواف خانه خدا کند و تا ده بار برایش حساب نمایند. (یعنی ثواب ده حج مقبول).بالاتر از یک ماه روزه گرفتن و اعتکاف در مسجدالحرام
الإمام الصادق (ع) : إِنّ أبانا رسولَ اللهِ (ص) کان یقولُ: إِنَّ مَعونَةَ المُسلِمِ خَیر و أَعظَمُ أجراً مِن صیام شَهرِ و اعتکافهِ فی المسجد الحرام (16) پدرمان رسول خدا (ص) میفرمود: به یاری مسلمانی برخواستن، پاداشی بهتر و بزرگتر از یک ماه روزه گرفتن (مستحبی) در مسجدالحرام و اعتکاف نمودن در آن دارد. همچنین در روایات آمده است که اگر کسی در جهت رفع مشکل برادر دینی خود، تلاش لازم را کرد ولی موفق نشد، باز هم برای او پاداشهای زیادی در نظر گرفته میشود.8.اندوه زدایی در قیامت
یکی از هولناک ترین مواقف انسان، هنگام مرگ به بعد به ویژه صحرای محشر است که قرآن کریم، روایات و ادعیهی مأثوره نیز این مطلب را تأیید و تأکید مینماید و با هشدارهایی که در قالبهای مختلف به انسان میدهد، میکوشد تا انسان را از خسران و بیچارگی راه نجات داده و از صحرای قیامت، به سرای امن الهی یعنی بهشت جاویدان راهنمایی کند. با بررسی روایات به این نتیجه میرسیم یکی از بهترین و کارآمدترین راه های ایجاد امنیت و آرامش در آن سرا، برخورد مناسب با برادران دینی و تلاش همه جانبه در جهت رفع نیازهای آنها میباشد. الإمام الصادق (ع) : مَن نَفَّسَ عَن مُؤمنٍ کُربَةً نَفّسَ اللهُ عَنهُ کُرَب الآخِرَةِ و خَرَجَ مِن قَبرِه و هو ثلج الفؤاد (17)هر که مؤمنی را از گرفتاری نجات دهد، خداوند او را از گرفتاریهای آخرت نجات میبخشد و در حالی از قبر خارجش میسازد که دلش آرام و مسرور است. النبیّ (ص) : مَن اَعَانَ مؤمِناً نَفَّسَ اللهُ عزّوجلّ عَنهُ ثَلاثاً و سَبعینَ کربة، واحِدَةً فِی الدُنیا و اِثنتَینِ و سَبعینَ کَربَةً عِندَ کُرَبِهِ العُظمی. قال: حیثُ یتَشاغَلُ الناسُ بِأنفُسِهُم (18) کسی که مؤمن را (در جهت رفع حاجتش) یاری کند خداوند بزرگ، هفتاد و سه گرفتاری را از او بر می دارد، که یکی در دنیا باشد و هفتاد و دو سختی دیگر هنگام گرفتاریهای بزرگ و هنگامی که مردم به خود مشغولند. (یعنی روز قیامت که هر کس گرفتار اعمال خودش است، خدا او را کمک مینماید)9.امنیت و آرامش در صحرای محشر
النبیّ (ص) : مَن أدخَلَ علی مُؤمِنٍ فَرَحاً فَقَد أدخَلَ عَلیَّ فَرَحاً و مَن أدخَلَ عَلیَّ فَرَحاً فَقَد اَتَّخِذَ عِندَ اللهِ عهداً، جاءَ مِنَ الآمنین یومَ القیامَة (19) هر که مؤمنی را شاد کند، مرا شاد کرده و هر که مرا شاد کند، از خدا عهدی گرفته است که در قیامت از زمرهی کسانی باشد که در امان و امنیت اند. حَنّانِ بنِ سَدِیر، عَن أبیه، قال: کنتَ عند أبی عبدالله (ع)، فَذُکِرَ عِندَهُ المؤمِنُ و ما یجِبُ مِن حَقِّهِ، ... فقال (ع) : إذا بَعَثَ اللهُ المؤمِنَ مِن قَبرِه خَرَجَ مَعَهُ مِثالُ یقدُمُهُ اَمامَهُ – فَکُمَّا رَأی المؤمِنُ هُؤلاء مِن اَهوالِ یوم القیامَةِ، قالَ لَهُ المِثالَ: لاتَجزَع و لا تَحزَن وَ أبشِر بالسُرورِ و الکَرامَةِ مِنَ اللهِ عَزّوَجَلّ، فَما وجلّ و یحاسِبُه حِساباً یسیراً، و یأمرَ به إلی الجَنَّةِ و المِثالُ اَمامَهُ، فیقُولُ لَهُ المؤمِنُ: رَحمِکَ اللهَ نِعمَ الخارِجُ مَعی من قبری، ما زِلتُ تُبَشِّرُنی بالسرورِ و الکرامَةِ مِنَ اللهِ عزّوجلّ، حتّی کانَ، فَمَن أنتَ؟ فَیقُولُ لهُ المِثال: اَنا السُرُور الذی اَدخَلَتهُ عَلی اَخِیکَ المُؤمنِ فی الدنیا؛ خَلَقِنی اللهُ لأُبشّرکَک (20) سدیر میگوید نزد امام صادق (ع) بودم که سخن از مؤمن و حقوق واجب او به میان آمد، ... هنگامی که خداوند بنده مؤمنش را از قبر مبعوث میکند، همراه او تمثالی که پیشاپیش او به راه میافتد، از قبر خارج میشود؛ و چون آن شخص مؤمن با یکی از دشواریهای ترسناک روز قیامت روبرو شود، آن تمثال به او میگوید: اندوهگین و پریشان مباش! تو را به سرور و بزرگداشت خداوندی بشارت باد؛ و پیوسته چنین باشد تا آنکه در پیشگاه خداوند بایستد، آنگاه خداوند به آسانی به حساب او رسیدگی میکند و سپس فرمان میدهد که او را به سوی بهشت ببرند، در حالی که آن تمثال در پیش روی مؤمن قرار دارد. مؤمن به او میگوید: رحمت حق بر تو باد، تو چه خوب همدمی بودی که از قبر (تا به اینجا) با من همراه شدی و همواره مرا به شادی و کرامت بشارت دادی، به آنچه که مژده میدادی دست یافتم. اکنون (به من بگو که) تو کیستی؟ تمثال در جواب مؤمن میگوید: من همان شادمانی و سروری هستم که تو (در دنیا) به برادر دینی خود ارزانی داشتی، خداوند مرا از آن شادمانی و سرور آفرید تا تو را شاد کنم.10.فرمان روایی در بهشت
مؤمن کارگشا نه تنها به بهشت الهی راه پیدا میکند، بلکه از بالاترین درجات بهشت نیز برخوردار خواهد بود. عَن أبی جعفر (ع) : أوحَی اللهُ عزّوجلّ إِلی موسی (ع) : أنَّ مِن عبادی مَن یَتَقَرَّبُ إِلیَّ بالحَسَنَةِ، فَاُحَکُمُهُ فِی الجَنَّةِ. فقال موسی: یا رَبِّ! و ما تِلکَ الحَسَنَة؟ قال: یمشی مَعَ أخِیهِ المُؤمنِ فی قضاءِ حاجَتهِ، قُضیت أو لَم تُقضض. (21) خداوند بزرگ به موسی (ع) چنین وحی فرستاد: برخی از بندگان من با انجام حسنه به من تقرّب میجویند و من در بهشت به آنان فرمان روایی میدهم. موسی (ع) گفت: پروردگار من! این حسنه چیست؟ خدا فرمود: با برادر دینی خود برای برآوردن نیاز او به راه میافتند، خواه این نیاز برآورده شود و یا نشود. النبیّ (ص) : ما فی أمَّتی عَبدٌ ألطَفَ أخاهُ فِی اللهِ بِشیء مِن لُطفٍ، إِلاّ أخدَمه الله مِن خَدَمِ الجَنَّةة. (22) بنده ای نیست که برای رضای خداوند، برادر دینی خود را مورد لطف قرار دهد، مگر اینکه خداوند (در آخرت) خادمی از خادمان بهشت را به خدمت او میگمارد.پیامدهای بی توجهی در رفع نیاز دیگران
علاوه بر تشویقهای فوقالعاده ای که ذکر شد، آموزه های دینی، پیامدهای ناگواری را برای مسلمانی که به نیازهای دیگران اهمیت نمینهد و در برآوردن حاجات آنان تعلل میورزد، ذکر کردهاند که به برخی از آنها اشاره میکنیم:11.خائن نامیده شدن
الإمام الصادق (ع) : اَیّها رَجُلٍ مِن اَصحابِنا اِستَعانَ بِه رَجُلٌ مِن إخِوانه فی حاجةٍ، فَلَم یبالِغ فیما بِکُلِّ جُهدِهِ، فَقَد خانَ اللهَ و رسولَهُ و المؤمنین. قال أبو بصیرٍ: قُلتُ لأبی عبدالله (ع) : ما تَعنِی بِقَولِکَ: و المؤمنین؟ قال: مِن لَدُن أمیر المؤمنینَ (ع) إلی آخِرِهم. (23) هر کس از اصحاب ما که شخص دیگری از برادرانش از او طلب کمک و حاجت کند و او با تمام توان در جهت یاری رساندن به او اقدام نکند، به خدا و رسول خدا و مؤمنین خیانت کرده است. ابو بصیر میگوید: به امام عرض کردم مقصود از مؤمنان چه کسانی هستند؟ فرمود: از زمان امیرالمؤمنین تا آخرین ایشان. الإمام الصادق (ع) :مَن مَشی مَعَ أخِیه المؤمِنِ فی حاجَةٍ فَلَم یناصِحُهُ، فَقَد خانَ اللهَ و رسُولَهه. (244)هر کس در رفع حاجت برادر دینیاش قدم بردارد ولی خیرخواه و دلسوز او نباشد، به خدا و رسولش خیانت کرده است. خیانت داری درجه بندی است و شدت آن بستگی به شخصی دارد که نسبت به او خیانت میشود؛ هرچه آن طرف، مهمتر، بزرگتر و عزیزتر باشد، درجه سختی و تلخی خیانت بیشتر است. در روایات، کارگشایی نکردن از برادر مسلمان (در صورت توانایی بر حل مشکل او) خیانت به خدا و رسول و مؤمنین داشته شده است، آیا موجودی عزیزتر از اینها هستند!؟
12.مزدور دشمنان دین شدن
أیّما رَجُلِ مِن شیعتنا أتاه رَجُل مِن إِخوتِه و استَعانَ بِه فِی حاجَتهِ فَلَم یعِنِهُ و هُوَ یقدر، ابتلاهُ اللهُ تعالی بِقَضاءِ أعدائنا لیعذّبه بها. (25)اگر مؤمنی نزد برادر مؤمنش برود و از او حاجتی طلب کند ولی آن یکی با وجود توانایی در رفع مشکلش، به او کمک نکند، خداوند متعال او را مبتلا به برآوردن حوائج دشمنان ما میکند؛ تا با این عمل، او را عذاب نماید.13.اعلام جنگ با خدا
قال رسول الله (ص) : قال الله تبارک و تعالی: بأذن بحربٍ مِنِّی مِن آذی عبدی المؤمن...(26) پیامبر اکرم (ص) : از قول خداوند نقل کرده است که فرمود: آن کس که بندهی مؤمن مرا آزار میدهد، (با این کار) اعلام جنگ با من مینماید.14.قطع رشتهی دوستی و ولایت خدا با او
الإمام الصادق (ع) : مَن قَصَدَ إلیهَ رَجُلٌ مِن إخوانه مستجیراً به فی بَعضِ أحوالِه فَلَم یجِرهُ بَعدَ أن یقدِرَ عَلَیه، فَقَد قَطَعَ ولایةَ اللهِ تبارک و تعالی (27)هر شخصی که یکی از برادران دینیاش برای رفع گرفتاریهایش به او مراجعه کند و او با اینکه توانایی خدمت رسانی به او را دارد، او را کمک نکند، پس همانا رشتهی ولایت و دوستی خدا را از خود بریده است. لحظات زندگی انسان یا با ولایت و سرپرستی خداوند همراه است و یا اگر ولایت خدا در زندگیاش نبود، ولایت طاغوت و شیطان جایگزین آن خواهد بود که قرآن میفرماید: اللهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُماتِ... (بقره/257) خدا یار و سرور اهل ایمان است آنان را از تاریکی ها بیرون آورده و به سوی نور برد و آنان که راه گم گزیند یاران ایشان طاغوتند که آنها را از نور به تاریکی ها درافکند.15.سبک شمردن مؤمن، سبک شمردن امامان معصوم و بی حرمتی به خدا
عن أبی هارون عن أبی عبدالله (ع) قال: قالَ لَنِفَرٍ عِندَهُ و أنا حاضِرٌ: ما لَکُم تَستَخفّونَ بِنا؟ قالَ: فَقامُ إلیه رَجُلَ مِن خُراسانُ فَقال: مَعاذ لِوَجهِ الله أن نَستُخِفَّ بِکَ أو بَشَیءِ مِن أمرِکَ. فَقال: بَلی، إِنَّکَ أحَدٌ مَن استَخَفَّ بی، فَقالَ مَعاذ لِوَجهِ الله أن أستَخِفَّ بِک. فقالَ: وَیحَکَ اُوَ لم تَسمَع فُلاناً –و نَحنُ بِقُربِ الجَحفَة- و هُوَ یقولُ لَک: اِحمِلنِی قَدرَ مِیلٍ؛ فَقَد وَ اللهِ أعییتُ؛ و اللهِ ما رَفَعت بِه رأساً و لَقَد اِستَخفَفتَ به، و مَن اِستَخَفَّ بِمؤمنٍ فِینا اِستخَفَفَّ و حُرمُةَ الله عزّ و جل. (28) ابو هارون میگوید: من در خدمت امام صادق (ع) بودم که به چند تن فرمود: چرا شما ما را سبک و خوار میکنید؟ سپس مردی خراسانی از میان جمع بلند شد و گفت: به خدا پناه میبریم از اینکه به شما یا به چیزی از اوامر شما بی توجه باشیم و آن را سبک انگاریم. امام علی (ع) فرمود: آری تو خود یکی از کسانی هستی که مرا سبک می شماری؛ مرد خراسانی گفت: به خدا پناه میبرم از اینکه شما را سبک شمارم. امام فرمود: وای بر تو! آیا نشنیدی فلانی وقتی که ما نزدیک حجفه بودیم به تو میگفت: مرا تا مسافتی یک میل سوار مرکب خود کن که به خدا قسم وامانده ام؟ و به خدا سوگند تو به او نگاه هم نکردی و هیچ پاسخی به او ندادی، او را سبک شمردی و هر کس مؤمنی را سبک شمرد، ما را سبک شمارده است و حرمت خدا را ضایع نموده است. روایات فوق، شکوه و حرمت یک مؤمن را در نگاه معصومین میرساند و از طرف دیگر دل گیر شدن آن بزرگواران را از کسی که در کارگشایی و گره گشایی نیازمندان و ارباب رجوعان سست و باری به هر جهت هستند را بازگو می کندد. کرمند، رئیس، توانگر و ثروتمند مؤمن پس از شنیدن روایت فوق مراقبت بیشتری از نوع برخوردهای خود با زیردستان و نیازمندان خواهد داشت. دیگر کاری را که میتواند امروز و در عرض چند دقیقه انجام دهد، به فردا و فرداها موکول نمیکند، دیگر اگر در بازار یا اداره یا کارخانه بتواند غم و اندوه یک نیازمند را برطرف سازد، با تمام وجود آن را انجام میدهد تا مبادا خدای ناکرده موجبات آزردگی اولیاء دین را فراهم سازد.16.عذاب اخروی
الإمام الصادق (ع) : مَن أتاهُ أخُوه فِی حاجَةٍ یقدِرُ عَلی قَضائِها فَلَم یقضِها لَهُ، سَلَّط اللهُ عَلَیهِ شجاعاً ینهش فی قبره إلی یوم القیامة، مَغفُوراً لَهُ أو مُعَذَّباً. (29) کسی که برادرش، برای رفع نیازی نزد او بیاید که او میتواند آن نیاز را برآورد، ولی این کار را نکند، خداوند مار را بر او مسلط میکند که در قبر تا قیامت پای او را بگزد. خواه آن میت در قیامت آمرزیده باشد یا معذّب. نکته: روایت فوق دلیل بر آن است که عذابهایی که در قبر برای گنه کاران وجود دارد، به پیکر جسمانیشان وارد نمیشود، بلکه بر پیکر مثالیاش وارد شود؛ زیرا بدن در گور رفته پس از مدتی تبدیل به خاک میشود در صورتی که گزیدن انگشت پا تا روز قیامت معین شده است.نتیجه :
با در نظر گرفتن موضوع مقاله که پیرامون رابطه اغنیاء و فقرا با رویکرد کارگشایی است نتیجه میگیریم که توجه به موضوع رابطه اغنیاء و فقرا با در نظر گرفتن کارگشایی امور مردم در جامعه راه حل بسیاری از مشکلات روحی و روانی و اجتماعی در جامعه و اقتصادی میباشد و جامعه متعالی که در رأس آن امام معصوم حکومت خواهد کرد نیاز به آمادگی اقتصادی و اصلاح ارتباطات اغنیاء و فقرا و کارگشایی از امور مرجع دارد به امید روزی که امام زمان (عج) ظهور نمایند.پینوشتها:
1. بحارالانوار، ج 75، ص 12.
2. جامع الاخبار، ص 85.
3. بحارالانوار، ج 72، ص 85.
4 . یوسف/ آیات 36-57.
5. قصص/ آیات 20 تا 27.
6 . کافی، ج 4، ص 41.
7 . کافی، ج 2، ص 199.
8.. همان، ص 188.
9. همان، ص 189.
10. همان، ص 195.
11. همان، ص 193.
12. بحارالانوار، ج 71، ص 311.
13. همان، ج 72، ص 379.
14. همان، ص 414.
15. بحارالانوار، ج 71، ص 319.
16. کافی، ج 8، ص 9.
17. کافی، ج 2، ص 200.
18. همان، ص 199.
19. بحارالانوار، ج 71، ص 413.
20. امالی مفید، ص 178.
21. کافی، ج 2، ص 196.
22. بحارالانوار، ج 71، ص 298.
23. بحارالانوار، ج 71، ص 287.
24. همان.
25. همان، ج 72.
26. همان، ج 64، ص 71.
27.کافی، ج 2، ص 318.
28. همان، ج 8، ص 102.
29. همان، ج 2، ص 194.
1. قرآن
2. الحیاه، حکمی، محمدرضا، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دفتر انتشارات اسلامی، قم،1360
3. بحارالانوار، مجلسی، محمدباقر، دارالحیاه التراث الربی، بیروت،1403 ق
4. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، دارالکتب السلامیه، تهران،1372
5. تفسیر نور، قرائتی، محسن، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، تهران،1379
6. کافی، کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق، دارالکتب الاسلامیه، تهران، بی تا
7. صحیفه سجادیه، علی بن حسین زینالعابدین، ترجمه صلواتی، نشر مبارک، 1381
8. نهجالبلاغه، امیرالمؤمنین، مرکز البعوث السلامیه، بیروت، 1387 ق
9. مجمع البیان، طبری، انتشارات دارالمعرف، قم، 1367
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}