نویسندگان: احسان ترکاشوند* و اکبر میرسپاه**



 

با نگاهی تطبیقی به رساله ی اعتبارات و تفسیر المیزان

چکیده

علّامه طباطبائی گاه باید و نباید را از اموری اعتباری می داند که انسان آن را از بین خود و فعلش جعل می کند تا فعل ضرورت یابد. درباره ی معنای حسن و قبح هم ایشان دو نظر دارد: 1)حسن و قبح را امری اعتباری، و عبارت از ملایمت و منافرت با طبع انسان دانسته است، و از آنجا که انسان ها در طبع با هم متفاوت اند، حسن و قبح را از امور نسبی شمرده است؛ 2)حسن و قبح را عبارت از ملایمت و منافرت فعل با غایت مطلوب دانسته است. معنای دوم علّامه از حسن و قبح ما را به این نکته رهنمون می سازد که ایشان حسن و قبح را در این معنا معقول ثانی فلسفی می داند؛ اگرچه به آن تصریح نمی کند. مهم تفکیک این دو معنا از یکدیگر است، کاری که هیچ کدام از شارحان علّامه به آن نپرداخته اند. نگارنده در این مقاله کوشیده است با نگاهی تطبیقی به رساله ی اعتباریات و مباحث تفسیر المیزان دیدگاه علّامه را واکاوی، تفاوت نظریه ی او را از دیدگاه نسبی گرایان و شکّاکان آشکار کند.

کلید واژه ها: اعتباریات، حسن، قبح، باید، نباید، علّامه طباطبائی، المیزان.

مقدمه

در دیدگاه مشهور، اعتباریات علّامه معمولاً بدون در نظر گرفتن سخنان او در تفسیر گران سنگ المیزان و تنها بر اساس رساله ی اعتباریات در اصول فلسفه و روش رئالیسم مورد نقد و بررسی قرار گرفته است؛ در حالی که حقیقت اعتباریات را با تفسیر المیزان به گونه ای می توان تفسیر کرد که فاقد اشکالات مشهور و یا لااقلّ دارای اشکالات کمتری باشد. نگارندگان این مقاله به جدّ معتقدند: تفسیر و توجیه اعتباریات بدون توجه به المیزان، نادیده گرفتن دیدگاه علّامه بوده و شاید خیانت علمی به این صاحب اندیشه ی منحصر به فرد عصر شمرده شود. جملات اخلاقی، و مانند سایر گزاره ها، از دو جزء «موضوع» و «محمول» تشکیل شده اند. عمده ی بحث در محمولات جملات اخلاقی به کار می روند. محمولات جملات اخلاقی به دو قسم تقسیم می شوند:
1.مفاهیم الزامی (لزومی)؛ مانند: باید، نباید، وظیفه، بایستی، نبایستی و... .
2.مفاهیم ارزشی، مانند: خوب (حسن)، بد (قبح)، درست، نادرست، صحیح، غلط، صواب، خطا و... .
از آنجا که مفاهیم الزامی یا هم معنای «باید و نباید»، یا به نحوی قابل ارجاع به معانی «باید و نباید» هستند و مفاهیم ارزشی یا هم معنای «خوب و بد» (حسن و قبح)، یا به نحوی قابل برگشت به معانی «خوب و بد» (حسن و قبح) می باشند، و با توضیح حقیقت معنای «باید و نباید» و «خوب و قبح» معانی سایر محمولات اخلاقی هم معلوم می شود، به همین جهت اجمالاً باید و نباید را به نمایندگی از مفاهیم الزامی (لزومی) و خوب و بد را به نمایندگی از مفاهیم ارزشی به طور جداگانه از نظر علّامه بررسی می کنیم.

تحلیل حقیقت باید و نباید از دیدگاه علّامه طباطبائی

از آن جا که مفاهیم الزامی از دیدگاه علّامه ارتباط تنگاتنگی به مبحث «اعتباریات» دارند و علّامه آنها را به یک معنا جزء اعتباریات می داند، شایسته است که قبل از بررسی و تحلیل نظریه ی او در باب مفاهیم الزامی، خلاصه ای از مباحث اعتباریات علّامه را بیان کنیم.

اعتباریات و تقسیمات آن از نظر علّامه طباطبائی

علّامه تمام معارف و علوم بشری (علوم حصولی) را به دو قسم «حقیقی» و «اعتباری» تقسیم می کند و سپس، اعتباریات را نیز دو قسم می داند:
الف)اعتباریات بالمعنی الاعم: که آنها را همان اعتباریات در مقابل ماهیت می پندارد.
ب)اعتباریات بالمعنی الاخص: که آنها را همان اعتباریاتی می انگارد که لازمه ی فعالیت قوای انسان (یا هر موجود زنده) می باشد، و از آنها به اعتباریات عملیه نیز تعبیر می کند.(1) و با توجه به اینکه «اعتباریات عملیه» را مولود و طفیلی احساساتی می داند که مناسب قوای فعّاله ی انسان می باشند و از جهت ثبات و تغییر و بقا و زوال تابع احساسات درونی هستند و احساسات درونی هم دو گونه اند: یکی لازمه ی نوعیت نوع و غیرقابل تغییر (مانند: اراده و کراهت مطلق، و حبّ و بغض مطلق) و دیگری احساسات خصوصی و قابل تغییر و تبدّل، اعتباریات بالمعنی الاخص را نیز به دو قسم تقسیم می کند:
الف)اعتباریات عمومی، غیرمتغیّر و دائمی الوجود: اعتباریاتی که انسان از ساختن و اعتبار کردن آنها ناگزیر است؛ مانند: اعتبار متابعت از علم و اعتبار اجتماع.
ب)اعتباریات خاصّه، خصوصی و قابل تغییر؛ مانند: زیبایی های خصوصی و گونه های مختلف اجتماعات.(2)
وی در تقسیمی دیگر، اعتباریات بالمعنی الاخصّ (اعتباریات عملیه) را به دو قسم تقسیم می کند:
1.اعتباریات قبل الاجتماع: که نیازمند به اجتماع نیستند و بود و نبود اجتماع در اعتبار آنها دخلی ندارد و به شخص قائم اند؛ مانند: به کار انداختن قوای مدرکه و غاذیه، اعتبار وجوب، اعتبار حسن و قبح، انتخاب اخفّ و اسهل، اصل استخدام و... .
2.اعتباریات بعد الاجتماع: اعتباریاتی که بدون فرض اجتماع امکان پذیر نیستند. این گونه افعال و اعتباریات، قائم به نوع جامعه اند، نه فرد؛ مانند: افعالی که مربوط به اجتماع می باشند؛ از قبیل اصل ملکیت، سخن (کلام)، ریاست و مرئوسیت و لوازم آنها و... .(3)

دو نکته راجع به تقسیم فوق

1.در تقسیم علوم و معارف بشری به حقیقی و اعتباری، علّامه هیچ ذکری از نظریه ی مشهور فلاسفه (در تقسیم علوم به نظری و عملی) به میان نمی آورد. حال، اینکه آیا او آن تقسیم مشهور را قبول دارد یا این تقسیم را جایگزین آن کرده است دقیقاً معلوم نیست! با تفحّصی اجمالی در دیگر آثار علّامه هم، تقسیم علوم به نظری و عملی را نیافتیم. از برخی کلمات تقسیم مشهور کرده است؛ (4) همان طور که برخی از صاحب نظران نیز چنین مطلبی را بیان کرده و گفته اند که علّامه در اینجا فقط در صدد جلوگیری از خلط و اشتباهی بوده است که برخی از متجدّدان بین علوم حقیقی و اعتباری می کرده و حکم ادراکات اعتباری را به همه ی علوم (اعم از حقیقی و اعتباری) تسرّی می داده اند.(5)
2.علّامه از اعتباریات عملیه دو تقسیم بندی ارائه کرده است؛ یکی تقسیم اعتباریات عملیه به اعتباریات عمومی و اعتباریات خصوصی، و دیگری تقسیم اعتباریات عملیه به اعتباریات قبل الاجتماع و اعتباریات بعد الاجتماع. در اصول فلسفه، او این دو تقسیم را جداگانه ذکر کرده و حتی بعد از تقسیم اعتباریات به عمومی و خصوصی، با عبارت «اعتباریات با نخستین تقسیم به دو قسم منقسم است: 1.اعتباریات پیش از اجتماع؛ 2.اعتباریات بعد از اجتماع...»، (6) تصریح به جداسازی این تقسیم بندی از تقسیم قبل (عامّه و خاصّه) نموده است؛ ولی با توجه به برخی عبارات وی و مراجعه به مصادیق هر کدام از این دو تقسیم، آشکار می شود که: این دو تقسیم کاملاً بر هم منطبق اند، و او حتی در برخی موارد با استفاده از پرانتز آنها را به جای یکدیگر قرار داده است.(7)
بنابراین، اعتباریات عمومی با اعتباریات قبل الاجتماع یکی هستند؛ همچنان که اعتباریات خصوصی با اعتباریات بعد الاجتماع یکی هستند.

ویژگی های اعتباریات از دیدگاه علّامه طباطبائی

ویژگی هایی که علّامه برای اعتباریات بیان می کند ظاهراً شامل همه ی اقسام اعتباریات می شود: اعتباریات بالمعنی الاعم و اعتباریات بالمعنی الاخص؛ اعتباریات عمومی و قبل الاجتماع و اعتباریات خصوصی و بعد الاجتماع. این ویژگی ها عبارت اند از:
1.این معانی در ظرف توهّم، مطابق دارند؛ یعنی مثلاً انسان در ظرف توهّم و تخیّل، تعریف و حدّ شیر را بر انسان منطبق می کند.
2.مصادیق اعتباریات تا زمانی که دواعی و احساساتی که منجر به اعتبار کردن می شوند باشند، موجودند و با از بین رفتن آن دواعی و احساسات، آن اعتبارات هم از بین می روند.
3.هر یک از معانی اعتباری فوق، اگرچه وهمی اند، بر حقیقتی استوارند، علّامه در رسائل سبعه می گوید: «هذه المعانی و الامور الغیر الحقیقیه لابد أن تنتهی انتزاعها الی الامور الحقیقیه، سواء کانت تصوریه أو تصدیقیه... .» (8) یعنی علاوه بر این مصادیق اعتباری و وهمی، یک سری مصادیق واقعی دیگری هم دارند؛ مثلاً وقتی که حدّ شیر را به انسان شجاع می دهیم، در واقع یک شیر واقعی هم هست که حدّ حقیقی شیر از آن اوست.
4.این معانی وهمیه، حد ندارند و طبعاً غیرقابل برهان شمرده می شوند؛ به تعبیر دیگری از علّامه، این معانی ارتباط تولیدی با علوم و ادراکات حقیقی ندارند.
5.اعتباریات، در عین اینکه غیرواقعی و وهمی هستند، آثار واقعیه دارند.
6.هدف و غایت از اعتبارکردن این معانی، همان ترتّب آثار واقعیه ی آنهاست.
7.این معانیِ اعتباریِ وهمی را می توان اصل قرار داد و معانی وهمیه ی دیگری را از آنها ساخت. علّامه این قسم را سبک (مجاز از مجاز) می نامد.
8.قیاس جاری در اعتباریات «جدل» است که مقدّمات استفاده شده در آن، مشهورات و مسلّمات می باشد.(9)
9.اعتبار در این معنا فقط وصف تطبیق مفاهیم است، نه خود مفاهیم؛ یعنی اعتباری فقط در ظرف قضایا ممکن است (چون ما هیچ گونه تصرّفی در مفاهیم نمی کنیم، و مفهوم همان مفهوم است؛ بلکه در تطبیق و نسبت تصرّف کرده ایم.) پس قوام هر اعتباری به قضیه است.(10)

پی نوشت ها :

* دانشجوی دکتری مدرسی معارف، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (قدس سره)
** استادیار مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (قدس سره)
1.سید محمّدحسین طباطبائی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، پاورقی مرتضی مطّهری، ج 2، ص 185.
2.همان، ص 187؛ سید محمّدحسین طباطبائی، رسائل سبعه، ص 137.
3.همان.
4.مرتضی مطّهری، مقالات فلسفی، ج 2، ص 202.
5.ر.ک: رضا داوری اردکانی، ملاحظات در باب ادراکات اعتباری، دومین یادنامه علّامه طباطبائی، ص 170.
6.سید محمّدحسین طباطبائی، اصول فلسفه، ج 2، ص 188.
7.همان، ج 2، ص 202 و 206.
8.همو، رسائل سبعه، ص 129.
9.همو، اصول فلسفه، ص 148ــ 155؛ همو، رسائل سبعه، ص 131ــ134؛ همو، نهایة الحکمة، ص 189.
10.صادق لاریجانی، جزوه ی درسی فلسفه ی اخلاق، ص 21و 22.

منبع:نشریه معرفت فلسفی شماره 29