نویسندگان: دکتر حسین خنیفر(1)، نفیسه زروندی(2)، جواد زروندی(3)



 

مؤلفه های اساسی در مدیریت نبوی

1- حاکمیت بر محور توحید(4) و یگانه پرستی

توحید، محور و اساس زندگی مؤمنان را تشکیل می دهد. خداوند علت فرستادن پیامبران در محیط های مختلف را توحید معرفی کرده است: «و در حقیقت در میان هر امتی فرستاده ای برانگیختم تا بگوید خدا را بپرستید؛ هود/36». آنجا که توحید، محور زندگی انسانی قرار گیرد، نابرابری های غیر توحیدی همچون نژاد و برتری های اجتماعی و اقتصادی رنگ می بازد و الهی زیستن، ملاک حقیقی سنجش قرار می گیرد.
قرآن کریم می فرماید: گرامی ترین شما نزد خداوند، پرهیزکارترین شماست (حجرات/ 13). بر این اساس روزهای آغازین دعوت علنی اسلام آنگاه که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با پیام مشرکین مواجه شد که از سوی آنان، و به تصور باطل خودشان، می خواستند حضرت را وادار به سازش نمایند؛ به حضرت به ابوطالب، ابلاغ کننده پیام مشرکین، فرمود: «تنها یک سخن را از من بپذیرند تا بر عرب پادشاهی یابند و عجم به دین آنان درآیند».
ابوجهل گفت: «حاضریم ده کلمه بپذیریم».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «گفتن لا اله الا الله و ترک بت پرستی» (جعفریان، 1373، ص 201).
همه برنامه ها و حرکت های پیامبر اکرم بر این اساس تنظیم شده بود و این مطلب برای هیچ یک از آشنایان با مرام اسلام قابل تردید نیست؛ چنانکه در
اولین بند از بیعت معروف به بیعت عقبه فرمود: «بایعونی علی ان لا تشرکوا بالله شیئاً (... بخاری، 1426ق، ص 12).

2- اصل عدالت(5) محوری

اهمیت اصل عدالت محوری به گونه ای است که در قرآن، یکی از اهداف بعثت پیامبران معرفی شده است: «به راستی پیامبران خود را با دلایل آشکار روانه کردیم و با آنها کتاب و ترازو را فرود آوردیم تا مردم به انصاف برخیزند؛ حدید/25».
فلسفه مدیریت نبوی، تحقق آرمان های اسلامی، از جمله عدالت اجتماعی، در ابعاد فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و... بود. در این صورت امنیت روحی و فکری در سایه عدالت اجتماعی تأمین می گردد. پیامبراکرم آگاه بود تا هنگامی که عدالت عقلی - معرفتی و عدالت اخلاقی - تربیتی ایجاد نگردد، خبری از عدالت عمومی و جمعی نیز حادث نمی شود. بر این اساس، بسط عدل را از مهم ترین اهداف رسالتش و بهترین دلیل لزوم دین ورزی و خداگروی در متن حیات معقول انسانی قرار داد. عدالت، رایگان یا به بهای اندک به دست نمی آید، بلکه عمل به عدالت و عادل حقیقی بودن هزینه های سنگینی در پی دارد که پیامبر و یارانش هزینه های آن را در مکه و مدینه قبل از تکوین حکومت دینی و پس از آن تحمل کرده و پرداخت نمودند (رودگر، بی تا، 136 - 137).
پیامبر اکرم، پس از جنگ حنین، غنائم جنگی را میان مسلمانان قسمت کرد و خمس بیت المال را که مخصوص خود او بود، میان سران قریش، که تازه اسلام آورده بودند، تقسیم نموده و به ابوسفیان، معاویه و پسر او، حکیم بن حزام، سهیل بن عمرو و... صد شتر داد که در فقه اسلامی به مؤلفه القلوب معروف است. این امر حتی بر برخی مسلمانان، به خصوص انصار که به مصالح عالی عطایای پیامبر واقف نبودند، گران آمد و آن را بر تعصب خانوادگی
پیامبر حمل کردند و مردی از قبیله بنی تمیم به نام ذوالخویصره گستاخی را به جایی رساند که رو به پیامبر کرد و گفت: من امروز کارهای شما را دقیقاً بررسی کردم و دیدم در تقسیم غنائم راه عدالت را پیش نگرفتید. پیامبر از سخن گستاخانه این مرد ناراحت شد و فرمود: «وای بر تو اگر عدالت و انصاف پیش من نباشد، پیش کیست؟» (سبحانی، 1383، 843- 844).

3- مدارا در مدیریت در کنار صلابت و اقتدار

قرآن کریم یکی از عوامل مهم مدیریتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را، که از عوامل بنیادین گسترش اسلام بود، چنین معرفی می نماید: «فبما رحمه من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم و استغفر لهم» (آل عمران/ 159).
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با نرمش و مهربانی با جامعه برخورد می کرد. یعنی در اوج نرمش و ملایمت فردی، در مسائل اصولی و کلی اسلام صد در صد صلابت داشت و انعطاف ناپذیر بود (مطهری، 1378، 174).
به بیان دیگر مدارا و مدیریت، حلم و حکومت، مهر و قهر را به هم آمیخته بود و می فرمود: «امرنی ربی بمداره الناس کما امرنی باداء الفرائض؛ کلینی، 1413ق، ج 2، 117». به تعبیر استاد شهید مطهری:
«سبک و متد و روش و منطقی که اسلام در رهبری و مدیریت می پسندد، لین بودن و نرم بودن و خوش خو بودن و جذب کردن است، نه عبوس بودن و خشن بودن... پیغمبر با مسلمین آن چنان اخلاق نرمی داشت که عجیب بود، فریفتگی و شیفتگی مسلمین نسبت به پیغمبر فوق العاده است...» (مطهری، 1378، ج 16، صص 176- 178)
از جمله رفتار با مدارا و رأفت، که در اوج قدرت و اقتدار سیاسی اما با عفو و گذشت توأم بود، حادثه فتح مکه بود. همه کسانی که با پیامبر، چه در مکه و چه در مدینه، مبارزه کردند و از هیچ گونه تهمت و افترا و محاصره اقتصادی، جنگ و خونریزی و... ابا نداشتند، نگران برخورد انتقام جویانه پیامبر اکرم بودند
و انتظار می کشیدند که پیامبر آنها را از دم تیغ بگذراند و کشته و اسیر نماید. پیامبر اکرم فرمود: چه می گویید و درباره من چه فکر می کنید؟ مردم بهت زده و حیران و بیمناک، با صدای لرزان و شکسته و با آگاهی از عواطف بزرگ پیامبر گفتند: ما از تو جز خوبی و نیکی چیزی ندیده و سراغ نداریم، تو را برادر بزرگ خویش و فرزند برادر بزرگوار خود می دانیم... پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز فرمان عفو عمومی صادر کرد (مجلسی، 1308 ق، ج 21، صص 109 و 132).

4- اصل تعلیم حکمت و تهذیب نفوس

قرآن کریم در آیات متعدد(6) هدف رسالت پیامبر را تعلیم کتاب و حکمت در اصلاح بینش و جهان بینی مردم و ارائه منطق و فلسفه درست زندگی و تزکیه نفوس و از بین بردن رذائل اخلاقی بیان کرده است. قرآن کریم نیز هدف دیگر رسالت پیامبر را ارائه ایدئولوژی جامع و فراگیر زندگی و تنظیم رابطه انسان با خدا، خود، جامعه و جهان و حاکمیت اخلاق در حوزه های فردی، خانوادگی و اجتماعی دانسته است. در نظام سیاسی و حکومتی اسلام نیز اصل را بر آموزش توحید، تربیت اسلامی و الهی قرار داده است. مقایسه عصر جاهلیت با عصر بعثت و انقلاب درونی و برونی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ایجاد کرد، نشانه و شاهد کاملی بر نوع تدبیر و تربیت فرد و جامعه از سوی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است تا یک جامعه قرآنی را ساماندهی نماید. چنان که پیامبر اسلام وقتی معاذبن جبل را به یمن فرستاد ضمن دستوراتی به او فرمود:
«... و اظهر امر الاسلام کله صغیره و کبیره...؛ حرانی، 4041ق، ص 52).
در این میان، نماز و عدالت از اوصاف جامعه قرآنی است، که ناظر بر معنویت و معرفت و عقلانیت و عدالت اجتماعی است (حکیمی، 1378، 39-40). زیرا به تعبیر علامه جوادی آملی:
«تفویض تدبیر انسان ها به نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، تنها در محور تدبیر تعلیمی،
تهذیبی و تزکیه ای نیست بلکه تدبیر همه شئون جامعه انسانی و اسلامی است زیرا رسول اکرم هم شأن تلاوت آیات و تعلیم کتاب و حکمت را داراست و هم شأن تهذیب و تزکیه و هم شأن سیاست و اداره امور حکومتی را». (جوادی آملی، 1379، ج9 ،105).
لذا پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) برای این که حکومتی مبتنی بر عدالت اجتماعی بنا نماید به فردسازی، تربیت نیروی انسانی حکیم، مسئولیت پذیر، مهذب و دارای اخلاق حسنه، الهی و توحیدی، عادل و عدالت خواه و عدالت گستر پرداخت و اصلاح بنیادین و انقلاب حقیقی و بعثت آفرین خود را در پرتو اصلاح انگیزه، اندیشه، اخلاق و عمل افراد جامعه قرار داد تا عمل صالح دینی، ضامن تشکیل، تحکیم یا تکوین و تکامل جامعه اسلامی باشد. (رودگر، بی تا، ص 130).
چنانکه فرمود: «کما تکونوا یولی علیکم» (محمدی ری شهری، 1377، ج 10، 733).
استاد مطهری در معنای آن می گوید: «معنایش این است که تا وقتی شما وضع خودتان را اصلاح نکرده اید، آنها بر شما حاکم هستند، اگر شما وضع خودتان را اصلاح کنید خود به خود آنها طرد می شوند و می روند، نه این که همیشه کار باید از بالا شروع شود، این جور نیست. جامعه اگر از بنیاد یک حرکت اصلاحی را شروع کند، خود به خود اگر وضع نامتناسبی وجود داشته باشد، طرد و رفع می شود؛ مطهری، 1378، ج 13، 808».

ماهیت الهی مدیریت پیامبر

امام خمینی در کتاب «مصباح الهدایه الی الخلاقه و الولایه» چنین می نگارد:
«حقیقت محمدیه، همان خلافت و نیابت عظمی و کبری است که آن حضرت، تجلی آن خلافت و تجلی آن نیابت شده است، پیامبر با خلافت کبرای خودش از ناحیه خداوند در ساحت حکومت، چهره ای به عالم انسانی
گشوده و با توجه به نیابت عظمی و کبرایی که دارد، در عرصه حکومت در مسیر تجلی صفات الهی حرکت نموده است و لذا جوهر حکومتش، آمیخته با مهربانی، تزکیه، تربیت، هدایت، بصیرت، عدالت و سایر صفات الهی گردیده است؛ نقل از دری، 1381، ص 59».

مدیریت پیامبر دارای ویژگی های زیر است:

الف- برخورداری از نیروی معنوی عقل در حد کمال که نه تنها برای امت اسلام، بلکه برای سایرین نیز راه گشا است.
ب- برخورداری از اتصال به سرچشمه زلال دانش الهی و قرار گرفتن در مدار توحید ناب.
مورد فوق از این جهت دارای اهمیت است که او «و ما ینطق عن الهوی» است و احکام و دستوراتش از منشأ نفس سرکش اماره نیست (نجم/ 5 - 3). این باوری است که نه تنها از فحوای قرآن کریم که از مطالعه در سیره آن بزرگوار به دست می آید.
شناخت حقیقی از بی اعتباری دنیا و نیالودن دامن خویش به متاع دنیوی، دومین وجه گرایش است. زیرا در اثر چنین روحیه ای خصوصیت سعه صدر به فرد ارزانی می شود. چیزی که امام علی (علیه السلام) آن را ابزار سروری نامیده است (رودگر، بی تا، 129).
از دید کارکرد مدیریتی، سعه صدر موجب جلب اعتماد و محبت دوست و دشمن است. زیرا مدیر واجد این خصلت کریمه تحمل مخالفان و مشی و مدارا داده می شود.
پیامبر، به تصریح قرآن، از امتیاز شرح صدر برخوردار است (انشراح/1). بنابراین پیامبر دارای محبوبیت عام و غیر ارادی انسان ها می شود؛ زیرا وقتی انسان در مدار توحید و خلوص قرار گرفت و زبانه های نفس را خاموش کرد و زوایای خفی شرک و خودخواهی را از خود دور ساخت، واجد همه ارزش ها می شود و در این حال، انسان های ارزش خواه و حق طلب گرد او می آیند.
این دوری از حجاب خودخواهی که شهره اصلاح و پاکی نفس و مدیریت بر خویشتن خویش است، موجب نزدیکی قلب ها به وی و مهیا شدن قدرت رهبری و مدیریت بر قلب هاست (سید علوی، 1381، 46).
پیامبر اکرم در تأسیس نظام سیاسی مورد قبول خود، هدفی اخروی داشت و آن قرب الهی است. پیامبر می فرماید: «انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق». این هدف رسالت است، ولی می توان برای دولتش اهدافی دنیوی نظیر دعوت به پذیرش حق و گسترش قلمرو اسلام را در نظر گرفت. این برخلاف دیدگاه کسانی است که غایت دولت را پاسخ گویی به مطالبات دنیوی انسان دانسته و تنها تلاش دارند که ارزش های اخلاقی را در محدودسازی و کنترل انسان در جامعه، جست و جو کنند. بدین ترتیب جوهر اندیشه سیاسی پیامبر مبتنی بر آموزه هایی است که از یک نظام منسجم دینی حاصل می آید. آیین اسلام، مجموعه ای از تعالیم قدسی است که در کلام وحی - قرآن - از طرف خداوند به پیامبر اکرم نازل گردیده است. سیره پیامبر به عنوان نص مفسر در کنار قرآن به عنوان نص اول، بنیاد معرفتی شکل گیری دولت اسلامی در مدینه است. بر پایه همین بنیاد معرفتی است که معیار فضیلت اخلاقی دولت و کار ویژه های دولت اخلاقی نزد پیامبر با سایر اندیشمندان پیشین تفاوت های آشکاری می یابد. در سیره و سنت پیامبر، فرمان های اخلاقی همان اوامر الهی است که منشأ خوبی ها، کمالات و فضایل اخلاقی است و از بدی ها و رذایل نهی می کند. معیار فضیلت اخلاقی و غایت کنش های اخلاقی نزد ایشان، رستگاری و وصول به مقام قرب الهی و خلیفه اللهی است که حیات معنوی انسان را در برگرفته و از جنس ایمان است (زهیری، 1385، 161).
در نهایت، در خصوص ماهیت مدیریت نبوی، چند ویژگی بارز را می توان بیان کرد:
1) حق مداری و حق گویی مدیریت؛
2) عطف قدرت و مدیریت به ارزش ها (نه نفسانیت شخصی)؛
3) برخورداری از فلسفه تربیتی تزکیه و رشد انسان؛
4) نزاهت مدیران و سیستم مدیریت.
از مجموع اقدامات، تأکیدها و الزام هایی که در ارتباط با مدیریت از پیامبر اکرم صادر شده و از نتایج عملی مدیریت آن حضرت، یک نکته مهم را در باب ماهیت مدیریت نبوی در می یابیم: مدیریت نبوی در قوانین مبنایی حاکمیت، در ساختار مدیریت، انتصاب مدیران، ساختار حاکمیت و نهادها و ساختارهای اجتماعی کاملاًً ماهیت الهی داشته و امری نیست که با انگیزه های شخصی پیامبر یا خواست نفس مدارانه اجتماعی تحقق یافته باشد. شاکله حاکمیت پیامبر، شاکله ای الهی، معنوی، رحمانی و ملکوتی است (دری، 1381، ص 59).

نتیجه گیری

با نگرش به آیات بسیاری در قرآن کریم که در مورد لزوم اطاعت از خدا رسول و پرهیز از مخالفت او آمده و آنچه به صراحت به موضوع سرپرستی و زعامت جامعه اشاره دارد، این آیات عمدتاً دال بر وجوب اطاعت از پیامبر اسلام است. به خصوص از آیاتی که در آنها لفظ «اطیعوا» تکرار شده به خوبی استناد می شود که اطاعت از آن وجود مقدس مختص احکام الهی نیست که وی فقط حامل، مبلغ و مبین آنها باشد، بلکه شامل امر و نهی هایی که از خود او صادر می شود نیز می باشد (سید علوی، 1381، 53).
مناسبات پیچیده اجتماعی، ضرورت ایجاد نظمی که در آن حیات بشری تداوم یابد و زندگی دارای معنا شود و سرانجام سعادت و بهروزی انسان را فراهم آورد، آشکار می سازد. ایجاد چنین نظمی از اهداف مدیریتی پیامبر به شمار می آید. از این رو پیامبر برای رسیدن به چنین سامانی، بر تربیت اخلاقی انسان تأکید می کند.
امام خمینی در این باره می گوید:
اگر برای هر دولتی برنامه ای است، برنامه رسول اکرم را می شود گفت همان سوره ای که در اول وارد شده است، آن برنامه رسول خداست. تمام انبیا موضوع بحث شان موضوع تربیت شان، موضوع علم شان، انسان است. آمده اند انسان را تربیت کنند. آمده اند این موجود طبیعی را از مرتبه طبیعت به مرتبه عالی مافوق الطبیعه، ما فوق الجبروت برسانند (قوامی، 1384، 154).
آنچه از این آموزه ها حاصل می شود آن که کمال انسانی به اتصال با جامعه است نه انقطاع از آن؛ بنابراین سلوک پیامبر در انسان سازی، داخل کردن دین به حوزه عمومی است. این امر نیز زمانی تحقق می یابد که پیامبر با مدیریت خویش و تدوین قوانین اجتماع و تشکیل نهادهای مدنی در عصر مدنی، مناسبات جدیدی بر پایه آموزه های اسلامی بنا گذارد (زهیری، 1385، 162 - 163).
این ها نشان می دهد که مدیریت اگر هم از لوازم ذاتی نبوت نباشد، پس از تحقق شرط مردمی آن، یعنی پذیرش و بیعت آنان - یا مشابه آن - به عنوان مقوم موضوعیت می یابد.
در چنین طرحی مدیریت در کنار دستورات دین به مثابه یک کل خواهند بود که این دو بخش در آن مکمل یکدیگرند. دین به مثابه روح و مغز آن تحقق بخشنده بخش نظری و ایدئولوژیکی است و مدیریت اندام های عملی و اجرایی آن را مجسم می کند.
با این توصیف همچنان که روح و مغز بدون وجود اندام جسمی فاقد توانایی برای اندام حسی می باشد، دین نیز بدون حضور در عرصه مدیریتی فاقد تضمین عملی برای اجرای دستورات نجات بخش می باشد. (سیدعلوی، 1381، 58)
در واقع پیامبران الهی برای این که بتوانند اهداف الهی خود را در جامعه خاص اجتماعی آن، تحت تدبیر و مدیریت شایسته، بستر مناسبی را برای رسیدن به این مهم فراهم نمایند.

پی نوشت ها :

1. دانشیار دانشگاه تهران
2. کارشناسی ارشد مدیریت دانشگاه تهران و مدرس دانشگاه (نویسنده مسئول)
nzarvandi@yahoo.com
3. کارشناسی ارشد الهیات و مدرس دانشگاه (نویسنده مسئول)
jzarvandi@yahoo.co.uk
4. Unification , Unity
5. Justice
6. سوره های جمعه: 2، بقره: 151 و 129، آل عمران: 61 و...


• قرآن کریم
• نهج البلاغه
• ابن شعبه، حسن بن علی (1404ق)؛ تحف العقول عن آل الرسول صلی الله علیهم، قم: انتشارات جامعه مدرسین.
• اعرافی، علیرضا (1380)؛ نگرش به حکومت و مدیریت از منظر امام علی (علیه السلام)؛ مجله حوزه و دانشگاه، شماره 26.
• بخاری، محمد بن اسماعیل (1426ق)؛ صحیح البخاری؛ بیروت: دارالکتب العلمیه، چاپ سوم.
• جعفریان، رسول (1373)؛ تاریخ سیاسی اسلام، ج 1؛ تهران: سازمان چاپ و انتشارات.
• جوادی آملی، عبدالله (1379)؛ تفسیر موضوعی قرآن مجید؛ قم: مرکز نشر اسراء.
• حائری شیرازی (1365)؛ مدیریت عقلانی و مدیریت نفسانی؛ مجله تربیت، سال دوم، شماره سوم.
• حکیمی، محمدرضا (1378)؛ جامعه سازی قرآنی؛ تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
• دری، بهروز (1381)؛ تعامل دین و مدیریت در اندیشه علوی (علیه السلام)؛ مجله اندیشه حوزه، شماره 32 و 33.
• ربانی گلپایگانی، علی (1379)؛ حکومت ولایی از دیدگاه امام علی (علیه السلام)؛ مجله کلام اسلامی، شماره سی و شش.
• رودگر، محمدجواد (بی تا)؛ اصول اخلاقی در مدیریت نبوی؛ مجله حکومت اسلامی، سال یازدهم، شماره چهارم.
•زهیری، علیرضا (1385)؛ کار ویژه های دولت نبوی؛ مجله علوم سیاسی، سال نهم، شماره سی و پنج.
• سبحانی، جعفر (1383)، فروغ ابدیت، قم: بوستان کتاب.
•سید علوی، سید ابراهیم (1381)، رهبری صالح از دیدگاه نهج البلاغه، فصلنامه پژوهش های نهج البلاغه، شماره 4 و 5.
• علوی، سید جعفر (1385)؛ روش های پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) در مدیریت محیط های اجتماعی، مجله تخصصی الهیات و حقوق، شماره 21 و 22.
• فرامرز قراملکی، احد (1381)؛ امامت روش شناختی و چیستی؛ مجله الهیات و حقوق دانشگاه علوم اسلام رضوی، شماره 3.
• قوامی، سید صمصام الدین (1384)، نقش عدالت در مدیریت، مجله حکومت اسلامی، شماره 35.
• کریمی والا، محمدرضا (بی تا)، حکومت لازمه شأن نبوی پیامبر اعظم، مجله معرفت، شماره 12.
• کلینی، محمد بن یعقوب (1413ق)، اصول کافی؛ بیروت: دارالتعارف للمطبوعات، چاپ دوم.
• ماندگار، محمدمهدی (1379)، نهج البلاغه و مبانی خط مشی گذاری در حکومت، مجله علوم سیاسی، شماره یازدهم.
• مجلسی، محمدباقر (1308ق)؛ بحارالانوار، بیروت: مؤسسه الوفا.
• محمدی ری شهری، محمد (1377)، میزان الحکمه، نشر دارالحدیث.
• مطهری، مرتضی (1378)؛ مجموعه آثار، تهران: انتشارات صدرا.
• میرحسینی، سید احمد (1385)؛ مولفه اساسی در مدیریت دینی، فرهنگ مدیریت، سال چهارم، شماره سیزدهم.
منبع: نشریه النهج، شماره 31.