حکایت ذاتی در بوته ی نقد (3)
مطابق دیدگاه مشهور، حاکی صورت ذهنی، و مطابق دیدگاه استاد فیّاضی، حاکی نفس فاعل شناساست؛ بنابر هر دو دیدگاه، در فرایند حکایت، «توجه فاعل شناسا» نقشی ندارد و
نویسندگان: مهدی برهان مهریزی* و مجتبی مصباح**
نقد دوم: نادیده گرفتن نقش توجه فاعل شناسا (اشکال بنایی)
مطابق دیدگاه مشهور، حاکی صورت ذهنی، و مطابق دیدگاه استاد فیّاضی، حاکی نفس فاعل شناساست؛ بنابر هر دو دیدگاه، در فرایند حکایت، «توجه فاعل شناسا» نقشی ندارد و مفاهیم در حکایت خویش به هیچ شرطی نیاز ندارند. در واقع، مفاهیم بالفعل از محکی خود حکایت دارند و این ویژگی ذاتی آنهاست. در مقابل بنا به دیدگاه حکایت شأنی، در فرایند حکایت، «توجه فاعل شناسا» شرط اساسی است و تا زمانی که فاعل شناسا توجه آلی به مفاهیم نداشته باشد، حکایت به فعلیت نمی رسد.
در مقام نقد دیدگاه مشهور که حاکی را صورت ذهنی می دانند، چنین به نظر می رسد که:
اولاً اینکه حکایتِ صورت ذهنی (حاکی) از محکی خود به توجه نفس به حاکی نیازی ندارد، امری خلاف وجدان است؛ چون تا فاعل شناسا به مفاهیم توجه نکند، انتقالی از حاکی به محکی صورت نمی پذیرد و حکایت تحقّق نمی یابد.ثانیاً صورت ذهنی از آن جهت که صورت است، مانند صورت روی کاغذ بوده، هیچ گونه نمایشگری نداشته و صرف صورت روی کاغذ، قطعاً چیزی را به ما نشان نمی دهد؛ چرا که اگر فاعل شناسای ذی شعور، دارای توانایی های ادراکی نباشد تا این صورت ها را درک کند و مورد توجه قرار دهد، این صورت ها به تنهایی هیچ گونه نمایشگری ندارند و از این صورت ها نمی توان به چیز دیگری منتقل شد. به عبارت دیگر، صورت های ذهنی مانند دیگر صورت ها می باشند و تا زمانی که به قابلیت نمایشگری آنها توجه نشود، انتقالی از صورت ذهنی به محکی شکل نمی گیرد.
بنابراین، به نظر می رسد، بیان اینکه صور ذهنی ذاتاً و بدون توجه فاعل شناسا، همچون ابزاری، در حال نشان دادن اشیا هستند، تحلیل و تفسیری عرفی است و تحلیل دقیقی برای نمایشگری و حکایت صور ذهنی نمی باشد؛ زیرا با دقّت در حکایتگری و نمایشگری صور ذهنی، پی می بریم که نشان دادن صور ذهنی به معنای انتقال دادن است و در واقع، فاعل شناسا با توجه خود و به وسیله ی ابزاری از چیزی به چیز دیگری منتقل می شود.
بنابراین، چنین می توان نتیجه گرفت که حکایت و نمایشگری صور ذهنی، یک عمل اختیاری و با اراده و توجه است؛ به گونه ای که اگر فاعل شناسا توجهی به صور ذهنی نکند، انتقالی صورت نمی پذیرد و صور ذهنی از آن جهت که صور ذهنی اند، اختیار و شعوری ندارند و قادر نیستند به خودی خود فاعل شناسا را به محکی منتقل کنند.
البته آن گونه که بیان شد، چه بسا استناد نمایشگری به صور ذهنی به این جهت باشد که عرف، ابزار نمایش را حقیقتاً نمایش دهنده می پندارد و حال آنکه صور ذهنی از آن جهت که صورت ذهنی می باشند، همانند مابقی صور، تنها ابزار بوده، برای انتقال به محکی، نیازمند توجه فاعل شناسا هستند، صور ذهنی نیز تنها ابزار نمایش می باشند؛ با این تفاوت که ابزارهای ذکر شده، برای انتقال، نیازمند جعل و اعتبار مؤونه زایده می باشند. امّا صور ذهنی به طور طبیعی و بدون اعتبار و قراردادی این قابلیت را دارند که فاعل شناسا را به محکی منتقل کنند و این ویژگی خاصّ صور ذهنی است.
بنابراین، در صورت ذهنی نیز اگر فاعل شناسای ذی شعور دارای توانایی های ادراکی نباشد و توجه به این صورت ذهنی نکند، انتقالی از صورت ذهنی به محکی شکل نمی گیرد و حکایتی تحقّق نمی یابد.
در مقام نقد دیدگاه استاد فیّاضی که حاکی را نفس فاعل شناسا می داند، چنین به نظر می رسد که تفاوت نظر ایشان با نظر مشهور در جنبه ی وجودشناختی حاکی است؛ استاد فیّاضی با توجه به مبنای اتّحاد جوهر و اعراض خود و تغییر نفس به تبع عالم شدن، نفس فاعل شناسا را با علم حصولی متحد می داند و معتقد است که ذات نفس همچون آیینه ای می شود که محکی را نشان می دهد. امّا در این دیدگاه نیز نشان دادن مطابق معنای عرفی، فعل خود ابزار تلقّی شده و نفس نیز همچون آیینه نمایشگر حقیقی قلمداد گردیده است. این دیدگاه از این جهت که نقش توجه و اراده را در انتقال نادیده گرفته، با دیدگاه مشهور مشترک است.
نقد سوم: وجدان، مستند حکایت شأنی
طرفداران حکایت ذاتی بر این باورند که حکایتگری مفاهیم، ذاتی آنهاست و این ویژگی بالوجدان و با علم حضوری قابل درک است؛ در واقع مستند خود را وجدان و علم حضوری قرار داده اند.(1) آنچه درباره ی این استناد به نظر می رسد این است که اگر منظور از مستند قرار دادن وجدان و یافت حضوری در حکایت ذاتی مفاهیم، آن است که فاعل شناسا در مواجهه با اشیا دچار حالتی می شود که با علم حضوری و وجدان آن را درک می کند، در این صورت دیدگاه مخالف (شأنی بودن حکایت) نیز این یافت حضوری را می پذیرد؛ منتها نفس فاعل شناسا این نکته را نیز با علم حضوری می یابد که حکایت مفاهیم تنها با ایجاد حالت نفسانی تحقّق نمی پذیرد، بلکه برای تحقّق حکایت شرایطی از جمله توجه فاعل شناسا لازم است. این همان نکته ای است که در تحلیل فرایند حکایت توضیح داده شد. افزون بر این، استاد فیّاضی در تقسیم مراتب علم به آگاهانه، نیمه آگاهانه، و ناآگاهانه، (2) به نقش توجه فعل شناسا اذعان کرده و به نوعی، تحلیل ارائه شده مطابق دیدگاه حکایت شأنی را پذیرفته اند. در واقع، وجدان و علم حضوری، خلاف دیدگاه حکایت ذاتی را به ما نشان می دهد.پی نوشت ها :
*کارشناس ارشد فلسفه، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (قدس سرّه).
**استادیار مؤسسه ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره).
1.غلامرضا فیّاضی، درآمدی بر معرفت شناسی، ص 160؛ ر.ک: مصاحبه اوّل و دوم با استاد فیّاضی.
2.همان، ص 81.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}