نویسنده: علی اکبر نوایی*



 

چکیده

فلسفه ی سیاسی اسلام، مبتنی بر مفروضاتی عقلانی، فطری و وحیانی و در راستای ایجاد اقتداری عالی و معنوی برای جوامع اسلامی است. در فلسفه ی سیاسی اسلام، نفی قیمومیت های غیرالهی، اصلی کلی و مهم است و پذیرش ولایت های غیرالهی، خروج از مدار توحید و ولایت دانسته شده است. در راستای این آموزه های مهم «تکالیف و الزامات سیاسی»، با تکیه بر مفاهیم بلند اسلامی مطرح می شود. الزام جوامع اسلامی، در عصر غلبه ی اهریمن ها به مقوله ی تقیه ی سیاسی، ریشه در آرمان های بلند فلسفه ی سیاسی اسلام دارد. در نتیجه، عمل به تقیه، دیگر نمی تواند محدود به فرهنگ شود، زیرا معیارهای تقیه ی سیاسی، چه در دوران اولیه ی اسلام و چه در دوران معاصر، تفاوتی را نشان نمی دهد؛ جز در حجم گسترده. این کلیت از آیات قرآن کریم به خوبی دانسته می شود. این مساله نیز از دید عالمان روشن بین اهل سنت نیز مخفی نمانده، که در نتیجه می توان این نکته را دریافت که تقیه ی سیاسی، یک راهبرد استراتژیک و اصولی در میان همه ی مسلمانان و فرق اسلامی است و مسلمانان می بایست تهدیدهای مشترک را فهم نمایند، سرنوشت مشترک جوامع اسلامی را تحلیل کرده و حرکات راهبردی را با همگرایی عملی پیشه گیرند. تقیه ی سیاسی در مرکز ثقل این راهبردها و استراتژی ها قرار می گیرد. بدین روی مسلمانان که می خواهند اندیشه ی اسلامی را حفظ نموده، بسط و گسترش دهند و حوزه ی نفوذ خود را توسعه بخشند و به هدایت گری جوامع و ایجاد اقتدار در درون جوامع اسلامی بپردازند، الزام سیاسی به تقیه را باید استراتژی فعال خود قرار دهند. این مقوله هم به اقتضای ضرورت ها و اضطرارهاست، زیرا جبهه ی کفر و الحاد جهانی، امروز بیشترین تلاش را در بایکوت جوامع اسلامی دارند. لذا به انواع تهدید، تهمت، افترا، تحدید و بستن فضاهای روبروی مسلمین متمسک می شوند. دنبال بهانه اند تا اسلام را در درون مرزهای خود محدود سازند. بنابراین مقولاتی چند، تقیه ی سیاسی را برای همه مسلمانان الزام می نماید. اضطرارها و ضرورت ها، که همه ی عالمان شیعه و سنت بر تقیه در مواقع اضطرار و ضرورت حکم داده اند. اقتضاهای استتار، از قبیل دفاع از موجودیت اسلام و جهان اسلام، بسط و گسترش اندیشه ی اسلامی، لزوم تشکیل حکومت اسلامی، لزوم حفظ اسرار مختلف درون جوامع اسلامی و ...، که این موارد کلیت و عمومیت راهبرد تقیه را تا حصول شوکت و اقتدار مسلمین، قهری و طبیعی می نماید.
واژگان کلیدی: فلسفه ی سیاسی، تقیه ی سیاسی، استراتژی، اضطرار و ضرورت، اقتضا، الحاد جهانی، موجودیت، بسط اندیشه، اسرار.

مقدمه

فلسفه ی سیاسی اسلام، راهبردهایی برخاسته از دامن وحی و منطبق با مفروضاتی فطری و عقلانی است که برای روزآمد نمودن اقدام ها، تصمیم ها، عمل ها و عکس العمل های جوامع اسلامی، به ارائه ی چارچوب های نظری و عملی می پردازد. وظیفه و رسالت فلسفه ی سیاسی اسلام، ایجاد اقتداری عالی و معنوی برای جوامع اسلامی است و در عمق لایه ها و شالوده های خود، از کلیت اندیشه ی اسلامی و جوامع اسلامی صیانت می کند و می خواهد جوامع اسلامی را به عنوان الگو، شاهد، پیشوا و مقتدای بشریت قرار دهد. می خواهد قیمومیت پذیری جوامع اسلامی را به سمت نفی قیمومیت ها و ولایت های غیرالهی سوق دهد. سلطه های اهریمنی و شیطانی و استعماری را بر نمی تابد. جنس سلطه و ولایت غیرالهی را شرک، کفر و خروج از مدار ولایت الهی می داند. هدایت گری، رهایی بخشی و آزادی از قیود را در جغرافیای عالم، در عمق آموزه های خود نهفته دارد.
حرکت در راستای این ایده های بلند، رسالت و وظیفه و تکلیف همه ی مسلمانان است. در فلسفه ی سیاسی اسلام، اراده ها، اقدامات و اعمال امت اسلامی صورتی منضبط می یابد. اعمال ناموجه و بی قاعده، در راستای این «تکلیف مهم سیاسی»، مورد انکار شدید قرار می گیرد. کیاست، عقلانیت و فطانت در اقدام ها و تدبیر در آن، آموزه های مهم در فلسفه ی سیاسی اسلام است. بدین روی، عنوان «تکلیف سیاسی» صورت وجودی می یابد و طبق فلسفه ای بنیادی که در آن است، باید این «تکلیف سیاسی» با نظمی عقلانی و ملهم از قواعد وحی، شکل بگیرد و بدین جهت، «الزامات سیاسی» در این اقدام الهی، به حوزه ی «تکالیف سیاسی» وارد می گردد؛ الزاماتی که مسلمانان بدون آنها نخواهند توانست کاری منتج و قاعده مند ارائه دهند. آموزه ی «تقیه» برجسته ترین و پرمعناترین و پراثرترین این الزام هاست؛ آموزه ای که جزء دین و روشی اثربخش در کلیت دین است.
جایگاه این اصل مهم در فلسفه ی سیاسی اسلام، جایگاه راهبردی و استراتژیک است. تکلیف و الزامی عام به کلیت جهان اسلام است، که ساختار اولیه و شکل یابی نخستین آن، این نکته را بازگو می نماید. این آموزه ی مهم، هرگز نباید در حصاری بسته و تنگ و اختصاصی به شیعه، آن هم در برابر اهل سنت، مطرح شود. مگر مسلمانان یک کلیت نیستند؟ مگر سرنوشت مشترک و دشمن مشترک ندارند؟ مگر تهدیدها یکسان نیست؟ مگر دشمن با شگردهای شیطانی نمی خواهد بر جوامع دینی سلطه یابد؟
چنان دانسته می شود که اختصاص تقیه به فرهنگ شیعه و تمرکز تبلیغاتی روی آن، طرحی از بیرون کلیت جهان اسلام باشد، تا مسلمانان را با هم به شکل دو رقیب درآوردند.
واضح است که امروز، خطراتی جدی برای مسلمین از ناحیه کلیت معارضان اندیشه ی اسلامی وجود دارد، که هشیاری و کیاست مسلمانان را در قالب تقیه ی سیاسی می طلبد.

مفهوم سیاسی تقیه

وقایه، در لغت، نگهداری چیزی از خطر و نابود شدن است.
ابن اعرابی در تاج العروس گفته است:
تقاه، تقیه، تقوی و اتقاء از یک ریشه اند. از این رو در برخی از قرائت های قرآنی، به جای تقاه در آیه اِلّا اَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاهً «تقیه» قرائت شده و اگر در حدیث شریف نبوی توقه آمده، یعنی خود را نگه دار و نفس خویش را در معرض تلف و هلاکت قرار مده و از آفات دوری و پرهیز کن از همین اصل می باشد (ابن اعرابی، بی تا، ج1 ماده ی وقی).
الخلیل در کتاب العین مفهوم تقیه را در تحفظ و جلوگیری می داند و چنین می نگارد:
و کل ما وقی شیئاً فهو وقاء له و وقایه ... و اصله اتقی فقلبت الواء یاء لکسره قبلها ثم ابدلت تاء و ادغمت (الخلیل، بی تا)؛ و هرچیز که امری را نگه دارد آن امر وسیله ی حفظ و نگهداری آن شیء است. اصلش اتقی بوده و او به یاء تبدیل شده است.
شیخ مفید در تعریف تقیه می نگارد:
تقیه، مخفی کردن حق و پوشاندن عقیده ی حق است و نیز مخفی کاری و ترک آشکارسازی با مخالف در مورد چیزهایی است که ضرر دینی یا دنیایی را در پی دارد (مفید).
از این مفاهیم برمی آید که تقیه در شکل مخفیانه و در حالت استتاری، از موجودیت مکتب و اندیشه و خود دفاع کردن و ضربه نخوردن است.
در همین راستا ابن حجر عسقلانی شافعی گفته است:
پروانمودن از اظهار قولی یا عملی در امور اعتقادی که انسان در دل دارد، برای غیر (ابن حجر عسقلانی).
سید محمد رشید رضا گفته است:
تقیه، عبارت است از گفتن و انجام هر سخن و عملی که در ظاهر به خلاف حق انجام گیرد، به خاطر حفاظت خویش از ضرری که از ناحیه ی کفار متوجه آن است (رشید رضا).
علامه شهید مطهری (قدس سره) درباره ی تقیه می نگارد:
مفهوم معقول و خردمندانه ای وجود دارد که هم قرآن آن را تأیید می کند و هم خرد؛ آن، مفهوم تقیه است. تقیه عبارت است از تاکتیک معقول به کار بردن در مبارزه برای حفظ بهتر و بیشتر نیروها. بدیهی است که هر فردی چه از نظر جانش و چه از نظر امکانات اقتصادی اش و چه از نظر امکانات اجتماعی اش، برای جبهه ای که در آن کار می کند، یک نیرو است، یک سرمایه است. حداکثر کوشش برای حفظ این نیروها و سرمایه ها باید به کار برده شود. چرا نیروها بی جهت هدر برود؟ چرا قدرت ها بی جهت ضعیف گردد؟ باید جبهه هرچه قوی و نیرومند بماند. تقیه نوعی سپر به کار بردن است، برای مبارزه. این کلمه، از ماده ی «وقی» است، که به معنای نگهداری است. وظیفه ی یک فرد مبارز در مبارزه تنها این نیست که حریف را بکوبد، خود نگهداری تا حد امکان نیز وظیفه ی مبارزه است. تقیه، یعنی هرچه بیشتر زدن و هرچه کم تر خوردن. به هر حال، تقیه تاکتیک معقول و خردمندانه ای است در مبارزه (مطهری، 1368، 185).
با توجه به سبک بیان مطالب درباره ی تقیه از ناحیه ی معصومین (علیه السلام) و نیز لحن آیات کریمه ی قرآن، به دست می آید که تقیه بیشتر ناظر به حوزه ی سیاست است، تا حوزه ی شخصی و فردی. زیرا ساختار دعوت دینی، جریان های معاند و ستم گر را در برابر خود به مقابله وامی دارد. دلیل مقابله ی آن ها هم، یک مسأله است و آن، مسأله ی حکومت، قدرت و حاکمیت آنهاست، نه مسائل مربوط به عقیده ی فردی و عبادت و حکم و ... .
از این فرازها و مفاهیم، به دست می آید که تقیه ی سیاسی عبارت است از: «انتقال مفاهیم ناب و عالیه ی اسلامی به انسان ها، همراه با پیاده نمودن غایات دینی در جامعه، در عین تحفظ و حراست و نگهبانی از موجودیت دین و وانگذلشتن میدان به مخالفان تفکر اسلامی و ضربه نخوردن از آنها.» اساس تقیه ی سیاسی، خود را از شر دشمنان سوگند خورده ی اسلامی و مسلمانی حفظ کردن در عین انجام دادن وظیفه است.

پی‌نوشت‌ها:

* پژوهشگر و رئیس گروه سیاست و جامعه ی دو ماهنامه اندیشه ی حوزه

منبع: نشریه امامت شناسی 88-87.