نویسنده: علی اکبر نوایی*



 

تهدیدات مشترک علیه مسلمین

مسلمانان، دارای یک هویت هستند، کلیت واحدی را تشکیل داده اند و آن کلیت عنوان «مسلمانان» است. مسلمانان در جغرافیای بزرگ اسلامی قرار دارند. آموزه ها و تعالیم کلیه ی مذاهب اسلامی، خاستگاه واحدی دارند و آن قرآن مجید و سنت نبوی است. پیروان مذاهب اسلامی، با اتفاق نظر، قرآن و سنت نبوی را به عنوان منبع غنی و ارزشمند فقه، حقوق و احکام اسلامی، مورد تأکید قرار داده اند. مسلمانان، همگی بر حفظ و حراست از نظام ارزشی و اخلاقی اسلام تأکید دارند. ایجاد تضییقات، محدودیت ها، بایکوت های سیاسی، عقیدتی، اخلاقی و مرامی، به صورت مشترک در برابر کلیت جوامع اسلامی اعمال می شود. تهدیدات مشترک، مسلمانان را مورد تعرض قرار داده است. تهمت ها، افتراها، تخاصم ها در جهان معاصر، از ناحیه ی مستکبران و زورمندان، بیش از همه در نقطه ی ثقل اسلامی متمرکز است و این، اثبات گر یک باور است که مسلمانان دارای سرنوشتی مشترک اند. مسلمانان واحدی غیرقابل انفکاک اند.
مسلمانان، در دنیا حق اظهار نظر ندارند. در فرانسه، آمریکا، انگلیس و ... مورد اتهام شدید قرار دارند. امروزه مسلمانان، به عنوان پیش قراولان تروریسم، به سبک ناجوانمردانه ای متهم می شوند. زکی بدوی، مدیر دانشکده تحقیقات اسلامی لندن، گزارش مفصلی را از موج تهاجم ها علیه مسلمانان در انگلستان ارائه می دهد که در حجم و گستره، قابل مقایسه با گذشته نیست. او همچنین گفته است:
در اکثر نقاط انگلستان نیروهای پلیس در اطراف مساجد شهرهای بیلفورد و تلیفورد و ... مستقر شده اند و مظنونان را بازجویی می کنند (www.AVINY.COM 84/04/22/06)
این وضعیت، در تمام کشورهای غربی، بدون تفاوت با یک وحدت ساختاری وجود دارد. امروزه تهدید شمردن جهان اسلام برای غرب، یک امر رونمایی شده و ملموس و عینی است که جای هیچ گونه شکی را باقی نمی نهند، که مسلمانان هراسی چگونه به شکل توفنده تعقیب و پیگیری می شود.
از این تهدیدها و بایکوت ها و تهاجم ها و تضییعات، یک نکته را می فهمیم و آن این که برای غرب معاصر، تفاوتی میان فرق اسلامی وجود ندارد. مسلمانان همگی یک جنس و ماهیت دارند و باید منزوی شوند، بایکوت گردند و در نهایت از صحنه ی جغرافیای ادیان و جغرافیای حاکمیت ها حذف شوند.

لزوم حرکات راهبردی و هشیارانه در جوامع دینی

در چنان وضعیتی که بدان اشارت رفت، همگرایی و حرکات راهبردی در جهان اسلام، امری حیاتی است.
تقیه ی سیاسی، یکی از نقاط ثقل این راهبرد و استراتژی است. در تفسیر منسوب به امام حسن عسکری (علیه السلام) از حضرت علی (علیه السلام) نقل شده است:
التقیه من افضل اعمال المؤمن، یصون بها نفسه و اخوانه عن الفاجرین (حرعاملی، 1362، 461)؛ تقیه، از برترین اعمال مؤمن است، که به وسیله ی آن، خودش و برادرانش را از گزند فاجران حفظ می نماید.
در روایات دینی ما، به تقیه از منظری راهبردی و استراتژیک نگریسته شده و به عنوان وظیفه ی عام مسلمین تلقی گردیده است.
قال الباقر (علیه السلام) التقیه فی کل ضروره و صاحبها اعلم بها حین تنزل به (کلینی، بی تا، ج2، 219)؛ امام باقر (علیه السلام) فرموده است تقیه در هر ضرورتی است و صاحب تقیه داناتر به رعایت آن است در وقتی که برایش پیش آید. و نیز فرموده است:
التقیه فی کل شیء یضطر الیه ابن آدم فقد احله الله له (همان، 220)؛ تقیه، در هر امری است که فرزند آدمی به آن اضطرار یابد، که در این صورت، خداوند برایش تقیه را حلال فرموده است.
اگر چنین نگاهی به تقیه بیفکنیم، درمی یابیم که کاربرد تقیه، یک اجتهاد شخصی و شیعی نیست که تنها با اجتهاد فکری شیعی مطرح شده باشد. بلکه این آموزه، آموزه ای اسلامی است و وظیفه ای مشترک برای همه مسلمین است.
به جهت یاد شده است که مسلمانان به دلیل موضع سیاسی خویش در قبال دشمنان سوگند خورده ی اسلام، باید این فرهنگ بالنده را بسان یک راهبرد عام در میان طبقات مسلمین مطرح کنند، تا هم به ترویج اندیشه ی خویش و بسط حوزه ی نفوذ و اقتدار خود بپردازند و هم از خطرات گسترده ای که برای مسلمین تدارک دیده شده، در امان مانند.
و لعلنا ندرک بصوره اوضح موجبات التقیه الفکریه و السیاسیه، اذا تجاورنا احداث التاریخ الماضیه، و انتقلنا الی المعارضه الفکریه و السیاسیه المعاصره (هاشم الموسوی، بی تا، 47)؛ شاید ما به صورت واضح تری، موجبات و زمینه های عمل به تقیه را در حوزه ی فکری و سیاسی درک کنیم، هنگامی که مروری بر حوادث مهم تاریخ گذشته بنماییم و در نتیجه منتقل شویم (به ضرورت تقیه) در معارضات فکری و سیاسی دوران معاصر.
اکنون موضوع عمومیت راهبرد تقیه در میان مسلمانان را در سه امر بنیادی مورد بررسی قرار می دهیم.

الف- اضطرار و ضرورت ها

وجود اضطرار در جوامع اسلامی را نمی توان مورد انکار قرار داد. در تطبیق وضعیت معاصر و وجود پدیده ی اضطرار در جوامع اسلامی، مقداری بسط موضوع دهیم.
اضطرار در لغت به معنای درماندگی و بیچارگی و ناچاری است و در اصطلاح، حالت شخصی را گویند که ناگزیر از اختیار میان دو امر است (گلدوزیان، بی تا، 258).
تفاوت اضطرار و ضرورت آن است که اضطرار، مجبور بودن مشخص میان دو یا چند امر منحصر است، اما ضرورت، به معنای لزوم، نیاز و حاجت است.
ضرورت، نیاز شدیدی را گویند که برآورده نشدن آن، ممکن است خطر جانی یا زیان مالی جبران ناپذیری را پدید آورد (شریفی، 1385، 12).
درباره ی ضرورت ها، اگر محذوری هم باشد، ارتکابش فاقد اشکال است. این مسأله در قاعده ی فقهی معروف ذیل منعکس است.
«الضرورت قبیح المحذورات»؛ ضرورت ها، فعل محذورات را توجیه کرده و مباح می سازد.
ندوی، از عالمان بزرگ اهل سنت، چنین می گوید:
اذا اجتمع للمضطر محرمان، کل منهما لا یباح بدون الضروره، وجب تقدیم اخفهما مفسده و اقلهما ضرراً لان الزیاده لا ضروره الیها فلا یباح (علی احمد الندوی، 1990، 225)؛ هنگامی که دو حرام با یکدیگر برای مکلف، اجتماع نمایند هیچ کدام از آنها بدون ضرورت، مباح نخواهند بود، اما واجب است آن که مفسده اش کم تر است و ضرر کم تری دارد، مقدم داشته شود، زیرا آن که ضرر بیشتری داشته باشد، ضرورتی در انجامش نیست، پس انجامش روا نخواهد بود.
اساساً وصف اضطرار، تقصیر را از فعل زیان بار زدوده و فعل به ظاهر زیان بار را در قالب فعل بایدی در می آورد. پس اضطرار همگام با «بایستی» به پیش می رود، زیرا مصلحت اهمی در بین است که عبارت است از حفظ نفس، موقعیت، جایگاه و نفوذ بسط گستره ی آن.
میرزا حبیب الله رشتی، از فقیهان وارسته ی شیعه، در مواردی که جان یا مال انسان در معرض خطر قرار بگیرد، رفع ضرر را به حکم عقل و نقل واجب می داند و در چنین وضعیتی بر آن است که اضطرار پیش آمده هر عمل ممنوعی را مباح می سازد. لذا چنین می نگارد:
ضرورت ها، محرمات را در هر درجه ای که باشد، مباح می سازد، لذا دفع ضرر از جان و مال به حکم عقل و نقل واجب و از ضروریاتی است که هیچ امر حرامی نمی تواند با آن مقابله کند (رشتی، 1322، 43).
در هر حال اضطرار، مسأله ای است که مبنای احکام فراوانی قرار گرفته و جایگاه مهمی در استنباط های فقهی دارد. البته عالمان اهل سنت نیز درباره ی حکم اضطرار، مباحث فراوانی را مطرح نموده اند. فقهای اهل سنت، اصطلاحی عقلانی دارند و آن «مصالح اضطراریه و ضروریه» است، که طبق آن می گویند: «مصالحی که حیات جامعه و قوام و بنای جامعه ی اسلامی بر آن ها متوقف است به گونه ای که عدم توجه به این مصالح، موجب اختلال نظام و هرج و مرج گردد» (ابن حجر عسقلانی، 1980، 214).

امام شافعی می نگارد:

ان الحال بین المسلمین اذا شاکلت الحاله بین المسلمین و المشرکین حلت التقیه محاماه علی النفس (فخر رازی، 1934، 14)؛ وضعیت بین مسلمین آن است که هرگاه وضعیت بین مسلمین و مشرکین، دچار تنگنا و مشکل حادی گردد، تقیه رواست، جهت حفظ نفس.
مشهور اهل سنت، در مقام اضطرار و پیشامد خطری برای مسلمین، توریه و تقیه را در مقابل کفار و مشرکین جایز، بلکه لازم شمرده اند.
امروز آمریکایی ها از شیعه و هم از اهل سنت، افرادی را به جرم واهی و کذب تروریسم که در میان مسلمانان عالم آن را منحصر کرده اند، دستگیر نموده و به زندان گوانتانامو برده اند. تمام مظنونان اهل سنت در زندان گوانتانامو از ابراز عقیده ی خود خودداری ورزیده و تقیه کرده اند.
در ویکی پدیا، دانشنامه ی آزاد که منبع خبر است، چنین می خوانیم:
یکی از مجاهدان شیعی که از زندان گوانتانامو آزاد شده بود، صحبت می کرد که وهابیان و اهل سنت در آنجا شیعیان را به خاطر تقیه ملامت و سرزنش می کردند. من به آنها گفتم: شما هرچه در دل دارید و هرچه را می دانید، به آمریکایی ها می گویید؟ می گفتند: نه. می گفتیم: تقیه، یعنی همین. شما برای جان خود، اسرار نمی گویید، ما هم به همین جهت نمی گوییم، اگر به این جهت بر ما ملامتی است بر شما نیز ملامت است (fa.wikipedia.org.wiki/%D8%AA%D9%82).
در هر حال تمام علمای اهل سنت، تقیه خوفی در مقابل کافران را جائز، بلکه لازم می دانند، اما در عین حال آن را مقید به وضعیت بحرانی می سازند.
زمخشری، مفسر و ادیب مشهور اهل سنت، می گوید:
و خص لهم فی موالاتهم اذا خافوهم و المراد تبلک الموالاه مخالفه و معاشره ظاهره و القلب مطمئن بالعداوه و البغضاء و انتظار زوال المانع من قشر العصا کقول عیسی صلوات الله علیه کن و استطاد امش جانباً (زمخشری، 1410ه، 380)؛ برای مردم جائز است که اگر از کفار ترسیدند، با ایشان ظاهراً دوستی کنند و مقصود از این موالات، مخالفت باطنی و معاشرت ظاهری است و حال آن که قلب، مطمئن به دشمنی و کینه آنهاست و منتظر است تا مانع برطرف شود. مانند عیسی که فرمود: در میان مردم باش اما راه تو راه احتیاط باشد.

ابوحامد غزالی می گوید:

ان عصمه دم المسلم واجبه فمتی کان فی الصدق سفک دم امریء مسلم قد اختفی من ظالم، فالکذب فیه واجب (غزالی، بی تا، 137)؛ حفظ جان مسلمانان واجب است، پس اگر به سبب راستگویی خون مسلمانان از بین رود و حفظ نشود، دروغ گفتن واجب است.

ابن جوزی در تفسیر آیه ی اکراه می گوید:

الاکراه علی کلمه الکفر یبیح النطق بها و فی الاکراه المبیح لذلک عن احمد روایتان احداهما انه یخاف علی نفسه او علی بعض اعضائه التلف ان لم یفعل ما امر به و الثانیه ان التخویف لا یکون اکراهاً حتی ینال بعذاب و اذثبت جواز التقیه ذاالفضل الا یفعل (ابن جوزی، 1404ه، 496)؛ اگر کسی را مجبور به گفتن کلمات کفرآمیز نمایند، گفتن آن جائز است. در این مورد دو روایت از احمد نقل شده است؛ اولی این است که شخص برای خود و یکی از بستگانش در صورت نگفتن کلمات شرک آلود احتمال کشته شدن بدهد و دومی آن است که ترسیدن به تنهایی مصداق اجبار نیست، بلکه باید احساس زجر و عذاب در آن باشد.
عالمان شیعی، اضطرار را مبنای جواز بسیاری از اعمال تلقی نموده اند.
امین الاسلام طبرسی، در ذیل آیه ی 173 سوره ی بقره «فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ باغٍ وَ لا عادٍ» (بقره، 173)؛ اضطرار را چنین تعریف می کند.
الاضطرار کل فعل لا یمکن المفعول به الامتناع منه و ذلک کالجوع الذی یحدث للانسان فلایمکنه الامتناع منه (طبرسی، 1415ه، 274)؛ ناگزیری و ناچاری، عبارت است از هر کاری که شخص نتواند از آن خودداری بورزد، مانند گرسنگی که انسان گرسنه نمی تواند از آن خودداری نماید.

شیخ صدوق می فرماید:

اعتقادنا فی التقیه انها واجبه من ترکها کان بمنزله من ترک الصلوه (صدوق، 1414ه، 107)؛ اعتقاد ما درباره ی تقیه این است که تقیه واجب است و کسی که آن را ترک نماید، مانند کسی است که نماز را ترک نموده باشد.
این موضع، موضع همه ی عالمان اهل سنت و شیعه است که در هنگام بروز خطر برای جان و مال مسلمین و برای تهدیدی که علیه اسلام است، تقیه نمایند و در نزد کافران ابراز ایمان ننمایند.
امام خمینی (قدس سره)، در بحث اضطرار، آن را ناظر به تمامی موارد الزامی می دانند. مواردی که خطر مالی یا جانی در میان باشد، و یا خطری ناظر به مصلحت کلی و یا شأنی از شؤون اسلامی، هتک به آن و یا تعرض و تعرض کافران به آن باشد. در این زمینه می فرمایند:
یظهر من کثیر من الروایات ان التقیه التی بالغ الائمه (علیهم السلام) فی شأنها هی هذه التقیه فنفس اخفاء الحق فی دوله الباطل واجبه و تکون المصلحه فیه هات سیاسه و دینیه، و لولا التقیه لصار المذهب فی معرض الزوال و الانقراض (امام خمینی، 1365، 623)؛ از بسیاری از روایات روشن می شود که تقیه ای که امامان (علیهم السلام) در مورد آن اهتمام ورزیده اند این نوع از تقیه است. (یعنی اخفای حق) در دولت باطل، پس نفس اخفای حق، در دولت باطل واجب است و مصلحت در آن از جنبه های دینی و سیاسی است، و اگر این تقیه نبود، مذهب در معرض زوال و نابودی قرار می گرفت.
با این دیدگاه ها، که از ناحیه ی عالمان سنی و شیعه، به دست می آید، علاوه بر منابع روایی ما از ناحیه ی فریقین مسأله ای عقلانی است که ظاهراً عقیده ارزش فوق العاده ای دارد، اما اگر از اظهار آن فایده ی مهمی حاصل نشود و بلکه همراه با ضرر باشد، عقلای عالم از اظهار آن چشم پوشی خواهند نمود.
فالعقل السلیم یحکم فطریاً بانه عند وقوع التزاحم بین الوظیفه الفردیه مع شوکه الاسلام او وقوع التزاحم بین حفظ النفس و بین واجب و محرم آخر، لابد من سقوط الوظیفه الفردیه و لیست التقیه الا ذلک (روحانی، 1418ه، 376)؛ عقل سلیم به طور فطری حکم می کند که اگر بین عمل به وظیفه ی فردی، با شوکت و عزت و قدرت اسلام تزاحم شود، یا بین حفظ جان و عملی واجب یا حرام تقابل صورت گیرد، در این هنگام وظیفه ی فردی ساقط می شود، و تقیه جز این نیست.
در هر حال، در شرایط پیچیده و خاص که خوفی بر مسلمین برود و مذهب، مال یا جان آنها و یا شرایط امنیت آنها در معرض خطر قرار گیرد، تقیه ی خوفی امری واجب دانسته شده و این، روش عمومی همه ی مسلمین است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) سه سال اول دعوت خود را در خفا و پنهانی انجام می داد. حضرت ابراهیم (علیه السلام) نیز برای شکستن بت ها از روش تقیه استفاده کرد و تنها در مقاطع خاصی، ایمانش را اظهار داشت. حضرت موسی (علیه السلام) نیز چند سالی را در حال تقیه به سر می برد. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) صدیقین را معرفی نموده و فرمود آنها تقیه می کردند.
الصدیقون ثلاثه: حبیب النجار و هو الذی من اقصی المدینه یسعی، و مؤمن آل فرعون الذی یکتم ایمانه، و علی بن ابی طالب و هو افضلهم (ابن بطریق، 1392ه، 221)؛ صدیقون سه نفرند: حبیب نجار، مؤمن آل فرعون و علی بن ابی طالب که برترینشان است.
نتیجه این که تقیه ی خوفی، روش همه پیامبران الهی (علیه السلام) بوده و نیز روش اصحاب کهف است و مسأله ای است که در تمام دوره های تاریخی مطرح است و خصوصاً در شرایط معاصر، که مسلمین در معرض انواع خوف و وحشت ها از جانب قدرت های اهریمنی و در رأس آنها صهیونیسم قرار دارند، رعایت تقیه ی خوفی را در میان آنها قطعی و مسلم می سازد.

فرازهای مهم و دستاوردها

از کلیت بحث اضطرار و ضرورت، چند دستاورد مهم را در می یابیم.
1) تقیه ی خوفی، دیدگاه مشترک همهی فرق اسلامی و قاعده ای عقلانی و دینی است.
2) تقیه و عقیده به آن، در میان مسلمین، سبب ایجاد همگرایی عقیدتی و مرامی است.
3) عامل بقای مسلمانان در کلیت جهان است.
4) تقیه، عامل میدان ندادن به دشمن برای نابودی حقیقت اسلامی و مسلمین است.
5) تقیه، یک استراتژی است و برای اعمال این استراتژی و راهبرد، تاکتیک های متفاوتی وجود دارد.
6) تقیه، نباید عامل زبونی و وانهادگی و تسلیم محض باشد، بلکه همواره خشمی مقدس و درونی را لازم دارد.
7) انتظاری عقلانی برای باز شدن فضای باز برای همه ی مسلمانان است.
8) وسیله ای برای خلع سلاح کردن دشمن لجوج و عنود است.
9) اندیشه ی نشر آیین، همگام با استتار، وظیفه ی مشترک و عمومی همه ی مسلمین است.
10) در موارد اضطرار و ضرورت واجب است.
11) هنگام الزام به صدور کلمه ی خلاف عقیده حفظ عقیده به صورت باطنی است.
12) تا هنگام پیدایش زمینه برای بسط اندیشه ادامه دارد.

پی‌نوشت‌ها:

* پژوهشگر و رئیس گروه سیاست و جامعه ی دو ماهنامه اندیشه ی حوزه

منبع: نشریه امامت شناسی 88-87.