نویسنده: محمّد جعفری*



 

دیدگاه کانت در مورد ذهن و عین

با تتّبعی اجمالی می توان به دو رویکرد از کانت در این باره دست یافت:
1)رویکرد اوّل که بیشتر مورد توجه و عنایت اندیشمندان قرار گرفت و عمدتاً هم آن را به کانت نسبت می دهند، دیدگاه تمایز میان ذهن و عین است. بر این اساس، عالم واقع نه فی نفسه بلکه از لحاظ ارتباطش با ما انسان ها به دو بخش قابل تقسیم است: بخشی ادراک شدنی، و بخشی ادراک ناشدنی است. کانت از بخش دوم به بود، نومن، (1) شی ء فی نفسه، (2) و واقع، (3) و از بخش اوّل به نمود، فنومن، (4) شیء در نزد ما (5)، و ظاهر (6) تعبیر می نمود. کانت معتقد است: ذهن ادراکات حسّی خود را نخست در دو مقوله ی حسّی به نام زمان و مکان کانالیزه می کند و سپس آنها را در دوازده مقوله از مقولات فاهمه ی محض صورت بندی و شاکله سازی می نماید. به اعتقاد کانت، اگر مُدرَکات ما بتوانند از این صافی ها عبور کنند، آنها را «نمود» می دانیم؛ در غیر این صورت، آنها مربوط به عالم «بود» می شوند.(7) بدین سان، آنچه ما درمی یابیم دارای واقعیت نموداری است و نه واقعیت به خودی خود.(8) در نگاه کانت، نومن مفهومی است که به فهم (فاهمه) اختصاص دارد و به تعبیر دیگر، از دسترس حسّاسیت خارج است و به شهود حسّی ما درنمی آید.(9)
کانت در کتاب تمهیدات تمایز میان عین و ذهن را به صراحت پذیرفته است:
از قدیم ترین اعصار فلسفه، اهل تحقیق در عقل محض، چنین فکر کرده اند که علاوه بر موجودات محسوس یا پدیدارها که عالم محسوس از آنها ترکیب شده است، موجوداتی عقلانی خاص (ذوات معقول) نیز هست که به گمان ایشان، مقوّم عالم معقول است. از آنجا که آنها پدیدار را با توهّم یکی می گرفته اند، واقعیت را فقط از آن موجودات معقول می دانسته اند. در واقع، ما اگر چنان که شایسته است محسوسات را صرف پدیدار بشماریم. در عین حال به همین لحاظ قبول کرده ایم که شیء فی نفسه ای به عنوان اساس آنها وجود دارد: هر چند نمی دانیم که آن خود در واقع چگونه است و فقط پدیدار آن، یعنی نحوه ی اثری را که حواس از این چیز نامعلوم می پذیرد، می شناسیم. پس فاهمه، درست با قبول پدیدار، وجود شیء فی نفسه را نیز تصدیق می کند.(10)
وی در ادامه می گوید:
باید همواره این قاعده ی استثناناپذیر را مؤکّداً ملحوظ داشت که درباره ی این موجودات عقلی محض، هیچ چیز معیّنی نمی دانیم و نمی توانیم بدانیم؛ زیرا مفاهیم محض و همچنین شهودهای محض ما، هیچ کدام جز به متعلّق های تجربه ی ممکن که صرفاً موجودات محسوس اند، راجع نیست.(11)
2)رویکرد دوم که از برخی عبارات کانت در کتاب نقد عقل محض به ویژه ویرایش اوّل آن برمی آید، فاصله ی او را با ایده آلیسم تجربی کم می کند. کانت در نقد عقل محض می گوید: «تقسیم اشیا به پدیدارها و ذوات معقول و تقسیم عالم به عالم محسوسات و عالم فاهمه... در معنای ایجابی کاملاً غیرقابل قبول است.» (12)
جی اس بک، (13) شاگرد کانت، با الهام از مکاتباتی که با این اندیشمند داشته است، «شیء فی نفسه» را هویّتی مستقل محسوب نمی کند. وی شیء فی نفسه را به نحوی در راستای توصیف همان شیئی می داند که آن را با عنوان «نمود» می شناسیم.(14) کانت در نامه ای بر همین رأی صحّه گذارده است: «همه ی اشیایی که بتوانند به ما عرضه شوند، می توانند به دو صورت مفهوم سازی شوند: از یک سو، به صورت نمودها؛ از سوی دیگر، به صورت اشیای فی نفسه.» (15)
کانت معتقد است که اشیای بیرونی (یعنی همه ی اشیای عالم خارج) اموری نیستند که ما آنها را استنتاج کرده باشیم، بلکه ما آنها را بی واسطه مشاهده می کنیم؛ بنابراین، در وجود آنها نمی توان شک کرد.(16) وی در ویرایش اوّل نقد عقل می گوید:
بنابراین، هر ادراک بیرونی خود دلیلی است بی واسطه بر امری واقعی در مکان، و بلکه خود همان امر واقعی است. با چنین معنایی، دیگر جای تردید در رئالیسم تجربی باقی نمی ماند؛ بدین معنا که امری واقعی در مکان متناظر با شهودهای بیرونی ماست.(17)
از همین جاست که ماکس آپل در شرح خود بر تمهیدات پس از طبقه بندی بیانات کانت در مورد ایده آلیسم نهایتاً نظر خود را این گونه بازگو می نماید:
بیهوده نیست که گاروره و فِدِر در نقد خود بر نقد عقل محض، بدین نتیجه رسیدند که بر اساس این نوع ایده آلیسم، عالم به تصوّرات ما مبدّل می شود. و فِدر ما را به نظریه ای مشابه بارکلی در این زمینه ارجاع می دهد.(18)
با این توصیف، شاید بتوان ادّعا کرد که کانت در قبال مسئله ی تمایز و یا عینیت ذهن و عین، موضع روشنی نداشته و همین امر منجر به نوعی ابهام اساسی در فلسفه ی او شده است که در ادامه، به برخی از چالش های آن اشاره خواهیم کرد:
در جمع بندی این بحث، ذکر چند نکته حائز اهمیت است:
1)وجه اشتراک هر دو تلقّی در آن است که کانت اعتقاد دارد: نومن را با تفکّر محض نمی توان شناخت؛ مفهوم ذات معقول تنها می تواند به صورت سلبی، و برای تعیین حدود معرفت ما به کار رود.(19) از این لحاظ، سهم امور نفس الامری در تشکیل شناسایی نظری در نزد انسان صرفاً جنبه ی سلبی دارد؛ (20) به تعبیر دیگر، این امور فقط مرز شناسایی است نه متعلّق آن.(21)
2)پذیرش هر یک از رویکردهای فوق تفاوتی در نظریه ی صدق کانت ایجاد نمی کند؛ زیرا پاشنه ی آشیل ایده ی کانت در این بحث، اصرار او بر عدم علم به نومن است که تکلیف ما را در مورد صدق سازها از دیدگاه کانت و رئالیستی ها یا غیررئالیستی بودن دیدگاه او روشن می سازد. این نکته را به زودی خواهیم شکافت.
3)اگر بخواهیم بدون نظر از این بحث خارج نشده باشیم، می توانیم دست کم ادّعا کنیم که کانت ایده آلیست تجربی نیست؛ زیرا درست است که تعابیر کانت در مورد تغایر ذهن و عین دو پهلوست، ولی او با شدّت مخالف آن بوده است که پیرو نحله ی اصالت معنای محض شمرده شود. برخی بر این اعتقادند که حذف مطالب مفصّلی که کانت در باب ایده آلیسم استعلایی در چاپ اوّل آورده بود، بیشتر در جهت تعدیل مطالبی صورت گرفته که احتمالاً افکار او را به ایده آلیست های تجربی نزدیک می کرده است.(22)
کانت فلسفه ی خود را استعلایی و انتقادی می داند و از این لحاظ است که برخی طرح مسئله ی نومن و فنومن را از سوی کانت در راستای پرهیز از فروغلطیدن در دیدگاه اصالت معنای محض از یک سو و دیدگاه پدیدارگرایی هیوم از سوی دیگر می دانند.(23)
از همین جاست که کانت در ویرایش دوم کتاب نقد عقل محض بخشی را با عنوان «ابطال ایده آلیسم» اضافه کرد که هدف از آن، ارائه ی برهان نقض در ردّ ایده الیسم تجربی بود.(24) کانت این دیدگاه را که جهان خارجی امری غیرواقعی است، مایه ی بدنامی فلسفه می داند.(25) وی می گوید که جهان امری موهوم نیست.(26) او در تأیید این سخن بر تمایز میان ایده آلیسم استعلایی و رئالیسم تجربی از یک سو، و رئالیسم استعلایی و ایده آلیسم تجربی از سوی دیگر تأکید می نماید. کانت خود موافق اوّلی است.(27) او گاهی از ایده آلیسم تجربی به ایده آلیسم جزمی (28) نیز یاد می کند که بر اساس آن، وجود مکان و در نتیجه اشیای مکانی امری ممتنع است.(29) کانت در پاسخ به این ادّعا، و در بیان مرز ایده آلیسم خود با آن، می گوید:
زمان و مکان دارای واقعیت اند؛ یعنی در قلمرو موضوع های بیرونی که ما با آنها برخورد می کنیم، از اعتبار موضوعی برخوردارند و در قلمرو همه ی دریافت های سوبژکتیو ما از اعتبار درونی. تصوّری بودن آنها از آن روست که چیزهایی که به ما نمایان می شوند، چیزهایی به خودی خود نیستند.(30)

پی نوشت ها :

*استادیار مؤسسه ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی (قدس سرّه).
1.Noumenon.
2.thing - in- itself.
3.reality.
4.Phenomenon.
5.thing - for - ourselves.
6.appearance.
7.مصطفی ملکیان، تاریخ فلسفه ی غرب، ج 3، ص 123.
8.کارل یاسپرس، همان، ص 74.
9.Immanuel Kant, Critigue of Pure Reason, trans. By Norman Kemp Smith A, 248-249,B 305-306.
10.ایمانوئل کانت، تمهیدات، ترجمه ی غلامعلی حدّاد عادل، ص 157ــ 158.
11.همان، ص 158.
12.Immanuel kant,Ibid,a 255, b311.
13.G.S.Beck.
14.راجر اسکروتن، همان، ص 96.
15.همان.
16.یوستوس هارتناک، همان، ص 142.
17.Immanuelkant, Ibid, A372 & 375.
18.مارکس آپل، شرحی بر تمهیدات کانت، ترجمه ی محمّد رضا حسینی بهشتی، ج 1، ص 106ــ107. وی در صفحه ی 109 این کتاب می نویسد: «کانت در نقد عقل محض می گوید که اگر من فاعل اندیشنده را حذف کنم، تمام عالم اجسام حذف خواهد شد، آیا بر این اساس هر فردی از افراد انسان به نوعی عالم را ایجاد و امحا می کند؟!.»
19.کریم مجتهدی، فلسفه ی نقّادی کانت، ص 54.
20.همان، ص 55.
21. راجر اسکروتن، همان، ص 96.
22.همان، ص 98.
23.کریم مجتهدی، همان، ص 54، و نیز 52 ــ 53.
24.راجر اسکروتن، همان، ص 98.
25.ر.ک: ایمانوئل کانت، همان، ص 130ــ 132. وی همان جا می نویسد: «ایده آلیسمی که مصطلح من است به وجود اشیا مربوط نمی شود، زیرا چنین شکّی هرگز به ذهن من خطور نکرده است.»
26.کارل یاسپرس، همان، ص 98.
27.یوستوس هارتناک، همان، ص 142.
28.در برخی مواضع هم، آن را ایده آلیسم تخیّلی می نامد (ر.ک: ایمانوئل کانت، همان، ص 131).
29.یوستوس هارتناک، همان، ص 114.
30.کارل یاسپرس، همان، ص 172.

منبع:نشریه معرفت فلسفی شماره 29