نویسنده: مظفر شاهدی



 
وقوع کودتای تأسف بار سوم اسفند 1299 پایه گذار حداقل دو جریان بی سابقه در عرصه ی سیاسی و اجتماعی کشور شد. اول، دست نشاندگی و وابستگی صریح نظام سیاسی به قدرت های بیگانه و به طور مشخص استعمار بریتانیا بود. هر چند حداقل از اوایل دوره سلطنت قاجارها کشورهای استعماری غرب و نیز روسیه در روندی تدریجی و مداوم نفوذ و سلطه ی روز افزونی در شئون مختلف ایران پیدا کرده بودند، با این حال هیچ گاه شاهان قاجار و نیز مجموعه ی حکومت علناً و این همه صریح و آشکار سلطه ی بیگانگان را به رسمیت نشناختند. بدین ترتیب واقعه ی کودتای سوم اسفند در درجه ی اول بزرگ ترین و بی سابقه ترین ضربه را بر استقلا ل کشور وارد ساخت. دومین نتیجه و فرایند تأسف بار و البته بسیار بد فرجام کودتای سوم اسفند تکوین، شکل گیری و استقرار نظام متمرکز استبدادی و دیکتاتوری خشن نظامی در عرصه سیاسی و اجتماعی ایران بود که آن هم هیچ گاه در صدها سال تاریخ گذشته ی ایران قرینه ای نداشت. روش خودکامانه، و البته ستمکارانه و زورگویانه، ولی غیر متمرکز حکومت و سیاست طی دوران قبل از انقلاب مشروطیت هیچ شباهتی ولو موردی، با آن چه به دنبال وقوع کودتا و نهایتاً تأسیس سلسله ی پهلوی (و به طور مشخص در دوره ی حکومت رضا شاه) در عرصه ی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی ایران بنیان نهاده شد، نداشت. (1) و باید به این دو مقوله بند دیگری نیز افزود و آن بی هویتی سلسله پهلوی و فقدان ارتباطی منطقی میان آن با فرهنگ ایرانی- اسلامی گذشته ی ایران و نیز پارامترها و مقتضیات دنیای مدرن بود؛ ضمن این که به رغم تمام مدعیات، رژیم پهلوی را هیچ گاه قرابتی فکری، فرهنگی و سیاسی با دنیای باستانی ایران نبود.
مطالعه و بررسی مجموعه شرایط سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و نیز نظامی ایران آن روزگار هیچ گونه توجیهی بر ضرورت وقوع کودتا ارائه نمی دهد و به رغم وجود بحران های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی که عمدتاً از دخالت ها و تجاوز کاری های قدرت های بیگانه و در درجه اول انگلستان و نیز روسیه تزاری نشأت می گرفت، هیچ شاهد و قرینه ای وجود نداشت که نشان دهد کودتا تنها و حیاتی ترین راه حل فائق آمدن بر مشکلات پیش روی دولت و ملت ایران است. بدین ترتیب هم چنان که منایع دست اول تاریخی، آگاهان به امور در آن روزگار و نیز محققان نکته سنج و دقیق روزگار ما به درستی دریافته و تبیین کرده اند، کودتای سوم اسفند 1299 جز علایق و استراتژی نوین استعماری بریتانیا و مجموعه کانون های سلطه جوی متاثر و مرتبط با سیاست های آن کشور در ایران و منطقه خاورمیانه نمی توانست منشأ و مبدأ دیگری پیدا کند. بلکه ده ها دلیل و منطق سیاسی، اجتماعی، اقتصادی ونظامی وجود داشت که نشان می داد برای برون رفت جامعه ی ایرانی آن روزگار از بحران ها و مشکلات دامنگیر آن راهی جز پشتیبانی، تقویت و توسعه نظامی مشروطه حکومت و توانمند ساختن ساز و کارهای مشارکت جدی تر و تأثیر گذار تر عموم مردم کشور در عرصه سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و نظامی در سطوح و شئون مختلف وجود نداشت. (2) جالب تر آن بود که از ماه ها قبل از وقوع کودتا، عوامل داخلی و خارجی بریتانیا در ایران تلاش های توطئه آمیز پیدا و پنهان فراوانی را برای گسترش باز هم بیش تر بحران های سیاسی، اجتماعی و امنیتی در اقصی نقاط ایران صورت می دادند تا ذهنیت مردم کشور از اقشار مختلف را برای پذیرش عمل کودتا آماده کنند. (3) بدین ترتیب نقش و جایگاه انگلیسیان در به راه انداختن کودتا و اهداف و مقاصدی که از آن دنبال می کردند، آشکارتر از آنی بود که حتی در همان زمان از نگاه ناظران و آگاهان به امور پوشیده مانده باشد. در این باره اخبار و گزارش های پر شماری وجود دارد. (4) محمد تقی ملک الشعرای بهار از بازیگران سیاسی آن روزگار که اطلاعات زیادی از مجموعه تحولات، رفت و آمدها و تاثیر گذاران خرد و کلان داخلی و خارجی در عرصه سیاسی ایران داشت، پیرامون نقش و مشارکت جدی و تعیین کننده انگلیسی ها در کودتای سوم اسفند 1299 چنین نوشته است:
... سید ضیاء الدین به مساعدت مستر هاوارد کنسول انگلیس در تهران که مردی صاحب نفوذ بود، پیش افتاده، کودتا را اداره کرد... سید ضیاء الدین زیاد می جنبید. با مستر هاوارد که مدتی بود جای مستر چرچیل را گرفته و در عهد سر پرسی کاکس با سید ضیاء گرم گرفته بود، دمخور بود. در این اوقات دیپلمات دیگری به نام مستر اسمارت که در آغاز مشروطه با دمکرات ها دوستی داشت و در ایران و لندن به مشروطه خواهان کمک زیادی کرده بود نیز، وارد تهران شد. مستر اسمارت معتقد بود که باید مأمورین انگلیس با احرار و آزادیخواهان و افرادی که وجهه ملی دارند همکاری کنند، ولی مستر هاوارد به خلاف، میل داشت دوستان تازه و فعال خود را بلند کند و جلو بیندازد. بالاخره فکر کودتا در یک هفته به وجود آمد. (5)
از صبح روز پس از کودتا که احمد شاه ناگزیر فرمان نخست وزیری سید ضیاء، عامل غیر نظامی کودتا را توشیح کرد، رعب و وحشتی مثال زدنی در تهران و به تدریج در دیگر شهرهای کشور پدیدار شد و مأمورین اداره ی تأمینات و کار آگاهی نظمیه به همدستی نیروی قزاق که اینک رضاخان در رأس آن قرار گرفته بود به اقدامات خلاف قاعده و دلهره آور دامنه داری برای دستگیری رجال و شخصیت های سیاسی و مذهبی مخالف کودتا دست زدند و به تدریج تعداد دستگیر شدگان سرشناس از سیصد تن فراتر رفت. فقط کسانی که همکاریشان با کودتاچیان محرز بود، از دستگیری و حبس مصون ماندند. آیت الله سید حسن مدرس از جمله این دستگیر شدگان بود. ترتیبی داده شد تا بانک شاهنشاهی ایران که بانکی انگلیسی بود، مقادیر معتنابهی پول در اختیار کودتاچیان قرار داده و نیروی قزاق و دیگر همکاران و همراهان در کودتا را پاداش و انعام دهند. هر چند
طی روزهای نخست کودتا، سید ضیاء و رضا خان با انتشار اعلامیه ها و بیانیه ها به اصطلاح وطن پرستانه، برخی از فعالان سیاسی و نیز اقشاری از مردم کشور را فریفتند، اما این ترفند زمان زیادی کارگر نشد و به سرعت نقش انگلیسی ها در کودتا و اهداف سوء کودتاچیان دامنه مخالفت با کودتا را در میان مردم کشور و نیز بسیاری از دولتمردان، علما و مجتهدان در تهران و سایر شهرهای کشور گسترش داد. به ویژه که این دولت کودتا در زمانی کوتاه، قریب به تمام نشریات و روزنامه های مستقل و منتقد را توقیف کرده و به زودی همگان فهمیدند که از آن پس فعالیت های سیاسی و بالاخص مخالفت با کودتاچیان و دولت کودتا بسیار خطرناک است و کودتاگران حتی از قتل مخالفان جدی خود غفلت نخواهند کرد. از سوی دیگر اخباری وجود داشت که نشان می داد رضا خان با تهدید و ایجاد رعب از دستیگر شدگان متمکن تقاضای پول کرده و نیز سایر افراد متمکن کشور هم از این دست مطالبات خلاف قاعده مصون نمانده اند. آنچه بود دراز دستی ها، زیاده خواهی ها و مطالبات زور گویانه و هتا کانه نیروی قزاق و نیز مأموران شهربانی از اقشار مختلف مردم کشور که از همان آغازین روزهای پس از کودتا به سرعت در بخش های مختلف فزونی می یافت. بر التهاب سیاسی و اجتماعی جامعه شدت بخشیده، فضای مخالفت و اعتراض به کودتاچیان را گسترش چشمگیری داد.
بدین ترتیب تا سلطه ی کامل تر کودتا گران بر شئون مختلف کشور و انجام یارگیری های جدید، حتی رجال، نظامیان و دولتمردان معتدل تری هم که در گوشه و کنار کشور به فعالیت و خدمات خود ادامه می دادند، سوء ظن ها و مخالفت های روز افزونی با دولت سید ضیاء و سوء عملکرد نیروی قزاق و رعب افکنان شهربانی که فرماندهان آن به زودی تحت سلطه ی رضا خان در آمدند، پیدا کردند. در این میان هر چه زمان بیش تری سپری می شد، بر اهمیت و جایگاه رضا خان در واقعه ی کودتا و تحولات پس آیند آن افزوده می شد و چنین به نظر می رسید که برای تعدیل اوضاع سیاسی- اجتماعی کشور و از میان بردن آثار سوء تندروی های سید ضیاء و بالاخص بهره گیری گسترده تر از همکاری رجال و دولتمردانی که اغلب آنان در آغاز کودتا دستگیر و یا تحت فشار قرار گرفته بودند در روند تحولات آتی کشور ناگزیر باید سید ضیاء پست نخست وزیری را ترک کند. جاه طلبی های رضا خان که مدت کوتاهی پس از کودتا در مقام وزارت جنگ جایگزین ماژور مسعود کیهان شده بود، از دیگر دلایل سقوط کابینه سید ضیاء پس از حدود سه ماه فعالیت اعلام شده است. بدین ترتیب رضا خان خیلی زود نشان داد که نمی خواهد در مجموعه تحولات سیاسی آتی کشور نقش کمتر قابل اعتنایی ایفا کند. چنان که «وزارت جنگی او [در کابینه سید ضیاء] هم زورکی بود و در هیأت وزراء به ماژور مسعودخان تندی کرده بود و حتی می گویند صندلی اورا تصاحب کرده بود.» رضا خان برای آن که حساب خود را از سید ضیاء جدا کند، پس از احراز پست وزارت جنگ، چندان اعتنایی به او نداشت و به ویژه در نزد احمد شاه و درباریان و دیگر کسانی که دل خوشی از سید ضیاء نداشتند چنان وانمود می کرد که گویا در صدر مخالفان او قرار دارد. اما در همان زمان هم علایم آشکاری از خطر آفرینی رضا خان برای مقام سلطنت و شخص شاه وجود داشت. با این حال مجموعه تحرکات و مخالفتهای داخلی و نیز اشارات محافل انگلیسی باعث شد تا احمد شاه، سیدضیاء را از مقام نخست وزیری کناربگذارد. در این برهه رضا خان سخت وانمود می ساخت که نسبت به احمد شاه و مجموعه ی حاکمیت وفادار است. (6)
آگاهان به امور درباره رفتار و دغدغه های سید حسن مدرس در زندان کودتاچیان در قزوین چنین نوشته اند:
مدرس در عزت نفس و مناعت طبع آیتی بود و بدون شبهه کمتر نظیر داشت، چنان که اطلاع صحیح در دست است که مشارالیه دوره ای که در زندان قزاقخانه به سر می برده مطلقاً برای استخلاص خود تشبثی نکرد، فقط از ترس این که مبادا کابینه وقت شئون سیاسی را متزلزل کند، اندوه بسیار داشته و بارها این موضوع و دست هایی را که در کودتا شرکت داشته به رفقای خود در زندان متذکر می شده و تمام وقایعی را که کودتا در بر داشت، پیش بینی کرده، حتی گفته بود از روزی که سید ضیاء رئیس الوزراء شده استقلال کشور در مخاطره افتاده است. برای اثبات عزت نفس مشارالیه همین قدر کافی است که مانند سایر محبوسین سیاسی از بستر زندان استفاده نمی کرد، بلکه تمام مدت را هنگام خواب عمامه خویش را به زیر سر می نهاده و در زیر عبای خود می خفته است. (7)

پی نوشت ها :

1-برای کسب اطلاعات بیشتر در این باره بنگرید: عبدالله شهبازی، «کودتای 1299 نقطه عطفی در فرآیند تحول جامعه ایران»، فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر ایران، س5، شمـ 17، بهار 1380، صص 22- 7.
2-برای کسب اطلاعات بیشتر در این باره بنگرید به: سید مصطفی تقوی مقدم، «ایران در آستانه کودتای 1299، فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر ایران، س 4، شمـ 15 و 16، پاییز و زمستان 1379، صص 163- 155 و مظفر شاهدی، معرفی 180 شرکت تجاری و دولتی- صنعتی خارجی در سال های 1299- 1298 ش، فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر ایران، س 5، شمـ 19 و 20، پاییز و زمستان 1380، صص 199- 167.
3- لقمان دهقان نیری، نقش انگلستان در ترویج گرایشات گریز از مرکز در قبل از کودتای 1299 ش، فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر ایران، س 4، شمـ 15 و16، پاییز و زمستان 1379، صص 180- 165.
4-برای نمونه بنگرید به: عطا آیتی ، نقش اسمارث در کودتای 21 فوریه 1921/ 3 اسفند 1299 ش، فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر ایران، س 7، شمـ 28، زمستان 1382، صص 85-79 و سید مصطفی تقوی مقدم، تاملی در کودتای 1299، فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر ایران، س 8، شمـ 32، زمستان 1383، صص 44-5.
5- محمد تقی ملک الشعرای بهار، تاریخ مختصر احزاب سیاسی: انقراض قاجاریه، ج1، چاپ اول، تهران، بی نا، 1323، صص 65- 62.
6- همان، صص 109- 80 و حسین مکی، تاریخ بیست ساله ایران، ج1، چاپ سوم، تهران، ناشر، 1361، صص 239- 214.
7- حسین مکی، پیشین، ج1، ص 239.

منبع: مطالعات تاریخی شماره 27