استبداد صغیر
روزی که مردم تبریز نمایندگان برگزیده خود را به تهران می فرستادند، مظفرالدین شاه آخرین نفسهای زندگی را می کشید. این روز، چهارشنبه «24 ذی القعده سال 1324 ق» بود.
نویسنده: محمد احمد پناهی (پناهی سمنانی)
روزی که مردم تبریز نمایندگان برگزیده خود را به تهران می فرستادند، مظفرالدین شاه آخرین نفسهای زندگی را می کشید. این روز، چهارشنبه «24 ذی القعده سال 1324 ق» بود. تشریفات کفن ودفن پادشاه یکی دو روز به طول انجامید.
اینک محمدعلی شاه بر تخت نشسته بود و می رفت که دشمنی های خود را با مشروطه پی گیرد. اولین دهن کجی را به مجلس در جشن تاجگذاری خود نشان داد. نمایندگان مجلس را به جشن دعوت نکردند و نمایندگان این را اهانت به مجلس تلقی کردندو در اولین جلسه پس از مرگ شاه لب به شکایت گشودند. میرزا طاهر سخنی پر معنا گفت:
سلطان، سلطان ملت است، باید از طرف ملت تاج گذارند و مجلس نماینده ملت است.(1)
مراسم تاجگذاری با حضور رؤسای روحانی، سفراء دول، شاهزادگان، سران و سرداران، وزیران و امراء برگزار شد. ناظم الاسلام می نویسد:
صدراعظم تاج شاهی را به دست گرفته به سرشاه گذارد. فرمود: جناب صدراعظم تاج خیلی سنگین است. سنگینی آن مرا صدمه می زند. صدراعظم عرض کرد: قربان باید متحمل این بار سنگین شوید و طاقت آورید.(2)
کوشش محمد علی شاه و درباریان و دولت را در راه به ضعف کشاندن هر چه بیشتر مجلس ملی، این بار هم تبریز خنثی کرد. انعکاس رخدادهای تهران، سران جنبش را در تبریز به واکنش برانگیخت. انجمن تبریز عده ای از نمایندگان مجلس را برای تلگراف حضوری به تلگرافخانه خواست. روحانیان و ححج الاسلام طی تلگرافی خطاب به بهبهانی و طباطبائی از «دلتنگی اعضای محترم دارالشورای ملی طهران، از عدم پیشرفت امورات مشروطه » و «عدم موافقت همایونی» واینکه بر اثر اینها» اهالی تبریز تماماً مشوش و بازارها بسته وهنگامه است و... این اخبارات موحشه اسباب هیجان عمومی شده» آگاهی ها دادند. (3)
این کوششها برای آن بود تا مجلس شورای ملی به حرکت آید و تمهیدات لازم را برای بقای مشروطه جوان ایران بیندیشد. جلسات متعدد و پر گفتگو و هیجان آوری بین نمایندگان و صدراعظم، و محمد علی شاه صورت گرفت. او با لجاجت وسرسختی با خواسته های مردم مخالفت می کرد. هیجان در تهران و تبریز و ارسال تلگرافهای پی در پی سرانجام شاه کینه توز را به قبول درخواستها مجبور کرد. توفیقی راکه مجلس به دست آورده بود، به شهرها و از جمله به تبریز آگاهی داد.
امین السطان طرح برانداختن بساط مشروطه را از چند موضع آغاز کرد:
از طریق نفاق افکنی میان علما، و تحرک برخی از آنها برای اینکه متمم قانون اساسی را از نظرگاه مذهبی زیر سؤال ببرند و با ایجاد مشاجرات طولانی بین آنها، کار را به درازا بکشند و به شاه و درباریان فرصت دهند تا نقشه های خود را اجرا کنند بر اثر این توطئه، شیخ فضل الله نوری را از صف بهبهانی و طباطبائی جدا کردند. بحث «مشروطه مشروعه » ای که او پیش آورد، در واقع اساس بینش تئوریک علمای مذهبی شیعه اثنی عشری بود، اما طباطبائی و بهبهانی «مشروطه و قانون» می خواستند و شیخ فضل الله خواهان رواج شریعت بودو همین دیدگاهها، آنها را از هم دور کرد.(4)
اینک محمدعلی شاه بر تخت نشسته بود و می رفت که دشمنی های خود را با مشروطه پی گیرد. اولین دهن کجی را به مجلس در جشن تاجگذاری خود نشان داد. نمایندگان مجلس را به جشن دعوت نکردند و نمایندگان این را اهانت به مجلس تلقی کردندو در اولین جلسه پس از مرگ شاه لب به شکایت گشودند. میرزا طاهر سخنی پر معنا گفت:
سلطان، سلطان ملت است، باید از طرف ملت تاج گذارند و مجلس نماینده ملت است.(1)
مراسم تاجگذاری با حضور رؤسای روحانی، سفراء دول، شاهزادگان، سران و سرداران، وزیران و امراء برگزار شد. ناظم الاسلام می نویسد:
صدراعظم تاج شاهی را به دست گرفته به سرشاه گذارد. فرمود: جناب صدراعظم تاج خیلی سنگین است. سنگینی آن مرا صدمه می زند. صدراعظم عرض کرد: قربان باید متحمل این بار سنگین شوید و طاقت آورید.(2)
باز هم تبریز
در شهرها حکام ولایات به اشاره محمد علی شاه و درباریان در کار مشروطه کارشکنی می کردند و با خودداری از اجرای آئین نامه انتخابات، مانع می شدند تا مردم وکلای خود را انتخاب کنند.کوشش محمد علی شاه و درباریان و دولت را در راه به ضعف کشاندن هر چه بیشتر مجلس ملی، این بار هم تبریز خنثی کرد. انعکاس رخدادهای تهران، سران جنبش را در تبریز به واکنش برانگیخت. انجمن تبریز عده ای از نمایندگان مجلس را برای تلگراف حضوری به تلگرافخانه خواست. روحانیان و ححج الاسلام طی تلگرافی خطاب به بهبهانی و طباطبائی از «دلتنگی اعضای محترم دارالشورای ملی طهران، از عدم پیشرفت امورات مشروطه » و «عدم موافقت همایونی» واینکه بر اثر اینها» اهالی تبریز تماماً مشوش و بازارها بسته وهنگامه است و... این اخبارات موحشه اسباب هیجان عمومی شده» آگاهی ها دادند. (3)
این کوششها برای آن بود تا مجلس شورای ملی به حرکت آید و تمهیدات لازم را برای بقای مشروطه جوان ایران بیندیشد. جلسات متعدد و پر گفتگو و هیجان آوری بین نمایندگان و صدراعظم، و محمد علی شاه صورت گرفت. او با لجاجت وسرسختی با خواسته های مردم مخالفت می کرد. هیجان در تهران و تبریز و ارسال تلگرافهای پی در پی سرانجام شاه کینه توز را به قبول درخواستها مجبور کرد. توفیقی راکه مجلس به دست آورده بود، به شهرها و از جمله به تبریز آگاهی داد.
طرح برانداختن مشروطه
پیروزیهای نهضت و مجلس، و شکستهای پیاپی محمد علی شاه، او را سخت نگران می کرد.او دریافت که برای مقابله با نهضت و مردم، قدرت کافی ندارد. پس بر آن شد تا علی اصغرخان اتابک را دوباره به صدارت اعظمی بنشاند. این عامل روسیه تزاری را که اینک در اروپا بود، به ایران فراخواند. مجلس و آزادیخواهان به واکنش شدید پرداختند و با یاد آوری بدخواهیهای او در ایام صدارتش، اعلام کردند که او برای بر هم زدن مشروطه بر می آید. ولی شاه و امین السطان به این مخالفت ها اهمیتی ندادند.امین السطان طرح برانداختن بساط مشروطه را از چند موضع آغاز کرد:
از طریق نفاق افکنی میان علما، و تحرک برخی از آنها برای اینکه متمم قانون اساسی را از نظرگاه مذهبی زیر سؤال ببرند و با ایجاد مشاجرات طولانی بین آنها، کار را به درازا بکشند و به شاه و درباریان فرصت دهند تا نقشه های خود را اجرا کنند بر اثر این توطئه، شیخ فضل الله نوری را از صف بهبهانی و طباطبائی جدا کردند. بحث «مشروطه مشروعه » ای که او پیش آورد، در واقع اساس بینش تئوریک علمای مذهبی شیعه اثنی عشری بود، اما طباطبائی و بهبهانی «مشروطه و قانون» می خواستند و شیخ فضل الله خواهان رواج شریعت بودو همین دیدگاهها، آنها را از هم دور کرد.(4)
همه جا آشوب
اتابک از طریق تحریک سران ایلات و خوانین و حکام محلی و حتی برخی از «وعاظ السلاطین» متنفذ کوشید تا هر چه بیشتر در کار کشور ایجاد آشفتگی کند. عمال این افراد در شهرها و روستاها به جان مردم افتادند و دست به قتل و غارت زدند. در کوتاه مدتی، آذربایجان، فارس، اصفهان، خراسان و دیگر جاها، یکی پس از دیگری دستخوش اغتشاش و نابسامانی شدند.پی نوشت ها :
1. همان، کتاب، ص 203.
2. تاریخ بیداری ایرانیان، ج 2، ص 65. کتاب آبی هم به این مطلب اشاره کرده و نوشته است که چون تاج سنگین بود محمد علی شاه آن را با هر دو دست نگهداشت و پس از چند لحظه آن را برداشت و کلاه رسمی ایرانی بر سرگذاشت. (تاریخ مشروطه ایران، ص 202).
3. تاریخ مشروطه ایران، ص 211.
4. از آنجا که ورود در بحث مشروطه مشروعه و حوادث مربوط به آن اوراق بسیاری از کتاب را خواهد گرفت لذا ما به رعایت زمان و مکان از ورود در این بحث خودداری و خوانندگان علاقمند را به مطالعه تاریخ بیداری، تاریخ مشروطه وغیره رجوع می دهیم.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}