امام زمان (علیهالسلام) وارث ودایع نبوت و امامت
ارسال رسل و انزال کتب
بدیهی است تا کنون در دوره های گوناگون زندگی بشر چنین قانونی که تنظیم یافته عقل و خرد باشد، درک نشده است و اگر وضع چنین قانونی بر عهده خرد انسانی گذاشته شده بود؛ البته در این روزگاران دراز برای بشریّت، این قانون درک و مفهوم می شد. ولی از چنین قانونی که تا کنون خبری نیست و قوانینی که خود به خود یا با وضع یک فرد فرمانروا یا افراد یا ملل که تاکنون در جامعه های بشری جریان یافته، برای جمعی مسلّم و برای غیر آنان غیر مسلّم است و دسته ای از آن بااطّلاع و دسته ای بی اطلاع می باشند و هرگز همه مردم که در ساختمان بشری مساوی و همه با خرد خدادادی مجهّزند درک مشترکی در این باب ندارند.انیجاست که خالق بشربرایِ ابلاغ این قانونِ مشترکِ سعادت آفرین پیامبران را مبعوث نموده و به دستِ آنان کتاب هایِ آسمانی را برای هدایتِ و سعادتِ بشر فرو می فرستد.پیامبران مردانی بودند که دعویِ وحی و نبوّت نمودند و به دعویِ خود حجّت قاطع اقامه کردند و موادّ دینِ خدا را که همان قانون سعادت بخش خدائی است به مردم تبلیغ نموده و در دسترس عموم گذاشتند و چون پیغمبران که با وحی و نبوّت مجهز بودند، در هر زمان که ظاهر شدند بیش از یک فرد یا چند فرد نبودند، خدای متعال هدایت بقیه مردم را با مأموریت دعوت و تبلیغ که به پیغمبران خود داده، تتمیم و تکمیل فرمود.مصون بودن از گناه و اشتباه،ارتباط با خالقِ عالَم توسّطِ وحی و و ارائه دلیل و معجزه از خصوصیاّت جدا نشدنی با دعوی نبوّت است.برای ثبوت دعوی نبوت، حجّت و دلیل لازم است و مجرّد اینکه شریعتی که پیغمبر می آورد مطابق عقل می باشد، در صدق دعوی پیغمبری کافی نیست زیرا کسی که دعوی پیغمبری می کند علاوه بر دعوی صحّت شریعتِ خود، دعوی دیگری دارد و آن این است که با عالم بالا رابطه وحی و نبوّت دارد و از جانب خدا مأموریت دعوت یافته است و این دعوی در جای خود دلیل می خواهد.
درخواست معجزه
قرآن کریم در آیاتِ بسیاری خبر می دهد که پیوسته مردم با ذهنِ ساده خود از پیغمبران خدا برای اثبات صدق دعوی نبوّت معجزه و نشانه می خواسته اند.دقت دارید که معنی این منطق ساده و درست این است که وحی ونبوت که پیغمبر خدا ادّعا می کند، در سایر مردم که مانند وی انسانند یافت نمی شود و ناچار نیرویی است غیبی که خدا بطور خرق عادت به پیغمبر خود داده که بوسیله آن سخن خدا را شنیده از روی مأموریت، به مردم برساند اگر راست است، پس پیغمبر از خدای خود بخواهد که خارق عادت دیگری بوجود آورد که مردم بوسیله آن صدق نبوت پیغمبری مدّعی نبوّت را باور کنند.چنانکه روشن است درخواست معجزه از پیغمبران طبق منطقی است درست و بر پیغمبر خداست که برای اثبات نبوت خود ابتداء یا طبق درخواست مردم، معجزه بیاورد و قرآن کریم نیز این منطق را تأیید کرده از بسیاری از پیغمبران ابتداء یا پس از درخواستِ مردم، معجزه نقل می فرماید.
ختم نبوّت و ضرورتِ وجودِ امام
امامت به معنای پیشروی، و رهبری است.امام نیز به معنای پیشوا، پیشرو، مقتدا، قیّم، مصلح، الگو، راه اصلی و راهنماست.کسی یا چیزی که مورد پیروی واقع می گردد، انسان باشد یا کتاب یا چیزی دیگر، به حق باشد یا بر باطل امام است.ریشه این واژه «ا ـ م ـ م»و به معنای قصد یا قصد با توجّه خاص واین معنا در همه مشتقّات آن محفوظ است.امام نیز کسی است که همواره مقصود و هدف حرکت و تلاش دیگران قرار گیرد.دراصطلاح کلامی معانی متعدّدی از این واژه ارائه شده که شایع ترین معنای آن ریاست عمومی در امور دین ودنیاست و برخی جانشینی پیامبر درحفظ دین و سیاست دنیا را در تعریف اصطلاحی آن آورده اند.برخی کامل ترین تعریف را، ریاست بالاصاله عمومی در امر دین ودنیا دردار تکلیف می دانند که عموم مردم را به حفظ مصالح دین و دنیایشان ترغیب و از آنچه به حال آنان زیانبار است منع کنند، بنابراین، امامت به معنای ریاست عمومی فردی خاص بر اموردین و دنیای مردم در دنیا بالاصاله یا به جانشینی از پیامبر است، زیرا امامت دارای شئونی همچون رهبری سیاسی و زعامت اجتماعی و مرجعیّت دینی و تبیین و تفسیر وحی و ولایت باطنی و معنوی است که از جهت امام حجت خدا در زمان، ولیّ الله، انسان کاملِ حامل معنویّت کلی انسانیّت و قطب است و چون امامت دارای شئون والایی است، شیعه آن را همانند نبوت به نصّ و امر الهی و از اصول دین(مذهب)می داند، در حالی که در دیدگاه اهل سنّت از فروع دین شمرده شده و از این جهت از افعال مکلفان به شمار می آید.به گفته بیشتر مفسّران، امامت در قرآن با معنای لغوی آن هماهنگ است و امام کسی است که به اواقتدا کنند و او را الگو و سرمشق خود قرار دهند؛ خواه عادل و راه یافته باشد و خواه باطل وگمراه.
رشته نبوت با رحلتِ پیامبرِ گرامیِ اسلام با عنوانِ خاتم پیامبران خاتمه یافت و امرِ هدایت و ولایتِ بر مردم به دستِ اوصیاء و امامان سپرده شد.هر چه دلیل بر لزومِ وجودِ نبیّ برای ِ هدایت و سعادت بشر اقامه شود، همان بر ضرورتِ وجود امام نیز دلالت خواهد نمود.
وجود امام در هر عصر و زمان و هر جامعه ای برای هدایت انسان ها به سوی کمال ضرورت دارد.
رکن اصلیِ اسلام،امامت و حکومتِ امامِ معصوم بر مردم
بنا به اصلِ اعتقادی شیعه، رکن اصلیِ اسلام،امامت و حکومتِ امامِ معصوم بر مردم است.امامت و رهبری امّت عهدِ الهی است، که به انتخابِ خدا صورت گرفته و علم و عصمتِ امام از شرایطِ اولیه اعطای این منصب است.امامت، مقامی رفیع و از مناصب الهی است.امام باید حتما از طرف خداوند منصوب شود.منشا امامت وراثت نیست، لیاقت است که با پیروزی در امتحانات الهی ثابت می گردد و این امام باید وارثِ تمامیِ علومِ انبیاء ماقبلِ خود باشد تا هم مروّج و مبلّغِ معارفِ قبل از خود بوده باشد و هم حرفی جدید برایِ گفتن داشته باشد.امامت همان مقام رهبری همه جانبه مادّی و معنوی، جسمی و روحانی و ظاهری و باطنی است، امام رئیس حکومت و پیشوای اجتماع و رهبر مذهبی و مربی اخلاق و رهبر باطنی و درونی است.امام از یک سو با نیروی مرموز معنوی خود افراد شایسته را در مسیر تکامل باطنی رهبری می کند، با قدرت علمی خود افراد نادان را تعلیم می دهد و با نیروی حکومت خویش یا قدرتهای اجرایی دیگر، اصول عدالت را اجرا می نماید.مقامِ امامت مقامِ تحقّق بخشیدن به تمامِ برنامه هایِ الهی است، به تعبیر دیگر ایصال به مطلوب و هدایتِ تشریعی و تکوینی است.ضرورت وجود امام بر اساس روایات و قرآن
در کتب کلامی برای اثبات ضرورتِ وجود امام به براهین عقلی مانند قاعده وجوب لطف هم استناد شده است. افزون بر استدلال عقلی بر ضرورت وجود امام در همه اعصار که مجالِ بیانِ آن در این فرصتِ کوتاه نیست، دلایلِ نقلیِ بسیار وجود دارد که تیمِناً و تبرّکاً به برخی از آنان اشاره می شود.به عنوانِ مثال قرآن کریم خطاب به پیامبر(ص)می فرماید:
«انّما انت منذر و لکل قوم هاد»(1)
«ای پیامبر، تو فقط هشداردهنده ای، و برای هر قومی رهبری است.»
روایات تفسیری این آیه این حقیقت را تأیید می کند که امامی زنده همیشه تاروز قیامت در میانِ انسانها حضور دارد؛ همچنین براساس روایاتی درباره سوره قدر، در شب قدر هر سال تا روز قیامت، فرشتگان بر امام آن زمان نازل می شوند و مفاهیم این سوره ها دلیل روشنی بر وجود امام در همه زمانهاست.برخی از آیه 119 سوره مبارکه توبه که به مؤمنان فرمان همراهی با صادقان می دهد:«یا ایها الذین آمنوا اتقوالله و کونوا مع الصادقین»
ای کسانی که ایمان آورده اید!از(مخالفت فرمان)خدا بپرهیزید، و با صادقان باشید!
استفاده کرده اند که باید در هر عصری صادقانی باشند که مردم برای پیمودن راه پرهیزکاری لازم است با آنان باشند.روایات، مقصود از صادقان را، امامان دانسته است.افزون بر آیات از روایات فراوانی نیز استفاده می شود که زمین هیچ گاه از حجت الهی تهی نخواهد بود و هر گاه از حجّتِ الهی، تهی باش، اهلش را فرو خواهد بُرد.به گونه ای که حتّی اگر دو نفر بر روی زمین زندگی کنند یکی از آنان حجّت و امام خواهد بود.
در برخی از روایات نیز بر ضرورت وجود امام استدلال شده است، چنان که درمناظره ای تأیید شده از سوی امام صادق(ع)امام قلب عالم دانسته شده که وجود وی برای عالم مانند وجود قبل برای انسان ضروری است.و نیز براساس مناظره ای دیگر که آن هم از سوی امام صادق(ع)تأیید شده بهره وری صحیح و کامل از قرآن، بدون امام معصومی که به تمام قرآن، عالِم بوده و با توجّه به احاطه بر سراسر قرآن بتواند آن را برای امّت تفسیر کند میسور نیست.
آیات فراوانی با توجه به روایاتی که در تفسیر آنها وارد شده به مصادیق امام در زمانهای گوناگون اشاره دارد که براساس آنها امام پس از پیامبر اسلام(ص)حضرت علی بن ابی طالب(ع)و پس از وی فرزندان ایشان هستند، قرآن می فرماید:
«یایها الذین آمنوا اطیعوالله واطیعوالرسول و اولی الامر منکم»(2)
ای کسانی که ایمان آورده اید!اطاعت کنید خدا را!و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولوالامر(اوصیای پیامبر)را!
در این آیه عنوان «اولی الامر»برحسب معنای لغوی عام است؛ ولی مصادیق آن افراد خاصّی هستند که بر اساس روایات متواتر عبارتند از:حسن بن علی(ع)،حسین بن علی(ع)،علی بن الحسین(ع)،محمد بن علی(ع)، که در تورات به باقر معروف است، جعفربن محمد(ع)،موسی بن جعفر(ع)،علی بن موسی(ع)،محمد بن علی(ع)،علی بن محمّد(ع)، حسن بن علی(ع)و حضرت مهدی(ع)که تا روز قیامت مؤمنان موظف اند از آنان به عنوان اولوالامر و اولیای خدا اطاعت کنند.
پس بدیهی است از آنجا که پیامبران چون از جهت عمر و امکانات محدودند برای محقّق ساختن اهداف خود به امر الهی جانشین خود را به مردم معرّفی و مردم را به اطاعت از آنان سفارش می کنند، بر این اساس اگر پیامبر خلیفه و امام معرفی نکند، رسالتش را به انجام نرسانده است.قرآنِ کریم ابلاغِ امرِ امامت را مکمّلِ دین و نعمتِ الهی و مایه ناامیدیِ دشمنان می داند:
«الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم و اخشون الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا»(3)
امروز،کافران از(زوال)آیین شما، مأیوس شدند بنابراین، از آنها نترسید!و از(مخالفت)من بترسید!امروز،دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین(جاودان)شما پذیرفتم.
از این آیه برمی آید موضوع مهمّی که تبلیغ آن برعهده پیامبر گذاشته شده همسنگ نبوّت است، به گونه ای که اگر ابلاغ نشود رسالت پیامبر ناتمام می ماند.از سوی دیگر تبلیغ آن امر مهم و حساس ممکن استخطراتی برای پیامبردرپی داشته باشد، از این رو خدا به او وعده حفاظت می دهد و این موضوع مهم، جز ابلاغ خلافت و جانشینی نبوده است.مسئله خلافت به قدری اهمیّت دارد که با تحقّق آن، کافران و دشمنان از تعرّض به دین مأیوس می شوند و دین با آن کامل ونعمت با آن تمام و اسلام دین مرضیّ خدا خواهد شد.
خداوند عدم ابلاغ این امرِ مهم را مساوی با نابودیِ تمامیِ زحماتِ پیامبرِ گرامی اسلام(ص)می داند.چنانچه خطاب به ایشان فرموده است:
«یایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس ان الله لا یهدی القوم الکفرین»(4)
ای !پیامبر!آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است،کاملاً(به مردم)برسان!و اگر نکنی، رسالت او را انجام نداده ای!خداوند تو را از(خطرات احتمالی)مردم، نگاه می دارد و خداوند، جمعیّت کافران(لجوج)را هدایت نمی کند.»
(به خاطرآورید)هنگامی که خداوند،ابراهیم را با وسایل گوناگونی آزمود.و او به خوبی از عهده این آزمایشها برآمد.خداوند به اوفرمود:«از دودمان من(نیز امامانی قراربده!)»خداوند فرمود:پیمان من، به ستمکاران نمی رسد!(و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند).»
این آیه یکی از آیاتی است که پشتوانه فکری و اعتقادی شیعه قرار گرفته است که امام باید کامل و بدون ِ هیچ گونه نقص باشد.این کامل بودن هم در مسائلِ تکوینی همچون علم و دانش، عصمت و ...بوده و هم در امور ِ اجتماعیِ امّت نظیرِ هدایت است.سرّ بهره مندی برخی از انبیای الهی از مقام امامت این است که امام افزون بر مقتدا و الگو بودن در گفتار و رفتار، عهده دار امور سیاسی و اجتماعی و مهمتر از همه هدایتِ امّت است، حدود را اجرا و امیران را عزل و نصب و از امّت دفاع و جانیان را تأدیب می کند و چنانکه نسبت به ظاهر اعمال مردم پیشوا و راهنماست، همچنان در باطن نیز سِمَتِ پیشوایی و رهبری دارد واوست قافله سالار کاروان انسانیّت که از راهِ باطن بسویِ خدا سیر می کند.از این رو ممکن است کسی پیامبر باشد؛ ولی امام نباشد.چنانچه در قرآن می خوانیم:
«وجعلنهم ائمّه یهدون بامرنا و اوحینا الیهم فعل الخیرت و اقام الصلوة و ایتاء الزکوة و کانوا لنا عابدین»(6)
و آنان را پیشوایانی قراردادیم که به فرمان ما،(مردم را)هدایت می کردند و انجام کارهای نیک و برپاداشتن نماز و ادای زکات را به آنها وحی کردیم و تنها ما را عبادت می کردند.»
در روایتی نورانی از امام صادق(ع)می خوانیم:
«ان الله تبارک و تعالی اتخد ابراهیم عبدا قبل ان یتخذه نبیا و ان الله اتخذه نبیا قبل ان یتخذه رسولا و ان الله اتخذه رسولا قبل ان یتخذة خلیلا و ان الله اتخذه خلیلا قبل ان یجعله اماما فلما جمع له الاشیاء قال انی جاعلک للناس اماما»(7)
خداوند تبارک و تعالی ابراهیم را به بندگی گرفت پیش از آن که او را به پیامبری برگزیند، و او را به نبوّت رساند پیش از آن که به رسالت گزیند و او را رسول خود ساخت پیش از آن که به دوستی برگزیند و او را دوست و خلیل خود گردانید پیش از آن که امامش قرار دهد.و چون همه این مقامات را در او گِرد آورد، فرمود:من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم.»
در روایت پیرامونِ این معنا می خوانیم که امام باقر(ع)فرمود:
«یمصّن الثّماد ـ و یدعون النهرالعظیم قیل له و ماالنهر العظیم قال رسول الله(ع)و العلم الذی اعطاه الله ان الله عزّوجلّ جمع لمحمد(ع)سنن النبیین ن آدم و هلم جرّا الی محمد(ع)قیل له و ما تلک السنن قال علم النبیین باسره و ان رسول الله(ع)صیّر ذلک کله عند امیرالمومنین(ع)فقال له رجل یاابن رسول الله(ع)فامیر المومنین اعلم ام بعض النبیین فقال ابو جعفر(ع)اسمعوا ما یقول ان الله یفتح مسامع من یشاء انی حدثته ان الله جمع لمحمد(ع)علم النبیین و انه جمع ذلک کله عند امیر المومنین(ع)و هو یسالنی اهو اعلم ام بعض النبیین»(8)
«مردم رطوبت را می مکند(9)و نهر بزرگ را رها می کنند!»عرض شد:نهر بزرگ چیست؟ فرمود:«رسولِ خداست و علمی که خدا به او عطا فرموده است.خدایِ عزّوجل سنّت هایِ تمامِ پیغمبران را از آدم تا برسد به خودِ محمّد(ص)برایِ او گِرد آورد.»عرض شد آن سنّت ها چه بود؟ فرمود:«همه علمِ پیغمبران، و رسول خدا(ص)تمامِ آن را به امیرالمؤمنین(ع)تحویل داد.»مردی عرض کرد:ای پسرپیغمبر!امیرالمؤمنین اعلم است یا بعضی ازپیغمبران؟امام باقر(ع)به اطرافیان توجّه کرد و فرمود:گو ش دهید این مرد چه می گوید؟!خدا گوش هایِ هر که را بخواهد باز می کند.من به او می گویم:خدا علمِ تمام پیغمبران را برایِ محمّد(ص)جمع کرد و آن حضرت همه را به امیرالمؤمنین تحویل داد، باز او از من می پرسد که علی اعلم است یا بعضی از پیغمبران!»[و نمی فهمد که معنیِ سخنِ من این است که آنچه همه پیغمبران می دانستند علی به تنهایی می دانست.]
در روایتی دیگر نیز از عبدالله جندب روایت شده که حضرت رضا(ع)به او نوشت:
«عن عبدالله بن جندب انه کتب الیه الرضا(ع)اما بعد فان محمدا(ع)
کان امین الله فی خلقه فلما قبض(ع)کنا اهل البیت و رثته فنحن امناء الله فی ارضه عندنا علم البلایا و المنایا و انساب العرب و مولد الاسلام و انا لنعرف الرجل اذا رایناه بحقیقة الایمان و حقیقة النفاق و ان شیعتنا لمکتوبون باسمائهم و اسماء آبائهم اخذالله علینا وعلیهم المیثاق یردون موردنا و یدخلون مدخلنا لیس علی ملة الاسلام غیرنا و غیرهم نحن النجباء النجاة و نحن افراط الانبیاء و نحن ابناء الاوصیاء و نحن المخصوصون فی کتاب الله عزّوجلّ و نحن اولی النّاس بکتاب الله و نحن اولی النّاس برسول الله(ع)و نحن الذین شرع الله لنادینة فقال فی کتابه ـ شرع لکم یا آل محمد من الدین ما وصی به نوحا قد وصانا بما وصی به نوحا والّذی اوحینا الیک یا محمّد ـ و ما وصینا به ابراهیم و موسی و عیسی فقد علمنا وبلغنا علم ما علمنا و استودعنا علمهم نحن ورثة اولی العزم من الرّسل ...»(10)
«...محمد(ص)امینِ خدا در میانِ خلقش بود و چون آن حضرت(ص)در گذشت، ما خانواده وارثِ او شدیم، پس امینِ خدا در زمین ما هستیم، علمِ بلاها و مردن ها و نژادِ عرب و کسی که مسلمان به دنیا می آید نزدِ ماست [یعنی نژاد صحیح و فاسد عرب را می شناسیم و از محلّ تولد اسلام که دلِ انسان است آگاهیم]و چون هر مردی را ببینیم می شناسیم که او حقیقةً مؤمن است یا منافق ونام شیعیان ما ونام پدرانشان، نزد ما ثبت است.
خدا از ما و آنها پیمان گرفته است(که ما رهبر آنها باشیم و آنها پیرو ما)بر سر هر آبی که ما وارد شویم آنها هم وارد شوند و در هر جا در آئیم، در آیند [اشاره به حوض کوثر و بهشت و مقدم علیین دارد و یا متابعت در مقام عمل را می رساند]جز ما و ایشان کسی در کیشِ اسلام نیست، ماییم نجیب و رستگار و مائیم بازماندگان پیغمبران و مائیم فرزندان اوصیاء و ما در کتاب خدای عزوجل خصوصیت داریم و ما بقرآن سواوارتریم تا مردم دیگر و ما به پیغمبر نزدیک تریم تا مردم دیگر، و خدا دینش را برایِ ما مقّرر داشته و درقرآنش فرموده:مقررفرمود برای شما(ای آل محمّد)و آنچه را به ابراهیم وموسی و عیسی سفارش کردیم(به ما آموخت و رسانید آنچه را باید بدانیم و علوم این پیغمبران را به ما سپرد، ما وارثِ پیغمبران اولوالعزم هستیم)...
بنابراین در آخر این چنین می توان نتیجه گرفت که در هرامّتی، پیغمبر و امامِ آن امّت، در کمالِ حیات معنویِ دینی که به سوی آنِ دعوت و هدایت می کنند، مقامِ اوّل را حائز می باشند زیرا چنانکه شاید و باید به دعوت خودشان عامل بوده و حیات معنوی آن را داشته باشند و چون ایشان اول و پیشرو و راهبرِ همه هستند، از همه افضل خواهند بود و کسیکه رهبری امّتی را به امر خدا بعهده دارد چنانکه درمرحله اعمال ظاهری رهبر و راهنما است در مرحله حیات معنوی نیز رهبر و حقائق اعمال با رهبری او سیر می کند.
در میان این معصومان و امامان، حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف که همنام و هم کنیه پیامبر اکرم(ص)است هم اکنون زندهاست و روزی که دنیا پر ازستم و جور شده باشد ظهور می کند و با ظهرش حق پیروز و دنیا پر از قسط و عدل می گردد.قرآن کریم می فرماید:
«وعدالله الذین آمنوا منکم و عملوا الصلحت لیستخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم امنا یعبدوننی لا یشرکون بی شیئا و من کفر بعد ذلک فاولئک هم الفسقون»(11)
خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، وعده داده است که حتماً آنان را در زمین جانشین قرار دهد، همان گونه که کسانی را که پیش از آنان بودند جانشین قرار داد و آن دینی را که برایشان پسندیده است به سودشان مستقر کند و بیمشان را به ایمنی مبدّل گرداند[تا]مرا عبادت کنند و چیزی را با من شریک نگردانند، و هر کس پس از آن به کفر گراید، آنان اند که نافرمان اند.
و این وعده پیروزی با خروج آن حضرت تحقّق پیدا خواهد کرد.
امام زمان عج میراث دار آیات و معجزات
حکومتِ جهانیِ حضرت مهدی «عج»که پس از کمرنگ شدنِ اعتقاداتِ مذهبی و دینیِ بسیاری از مردم در هنگام آکندگیِ جامعه بشری از ظلم و فساد، اتّفاق خواهد افتاد، همچون دورانِ نبوّتِ پیامبران، نیاز به دلایل و معجزاتِ بسیاری دارد و باید آن امام همام، علاوه بر میراث داریِ علم و رسالتِ انبیاء قبل از خود، میراث دارِ آیات ومعجزاتِ آنان نیز باشد.به اعتقادِ ما همه این آیات و معجزات و یادگارهای انبیای پیشین اکنون در نزد آخرین حجت حق حضرت صاحب الامر«عج»است که در رویارویی با منکران یا احیاناً جاهلان، دلیل بر منجی و موعود بودنِ ایشان باشد.ناگفته نماند که وجودِ این ودایع در نزدِ ائمّه(ع)و امام زمان(ع)در روایات دلیلِ محکمی بر امرِ امامت شمرده شده است که در این کتاب بارها روایاتی در این زمینه را مرور خواهیم کرد و از آنجا که این ودایع نسل اندر نسل به امامِ دیگر منتقل می شود تا دلیلی بر امامتِ او باشد، بدون شک نهایتاً تمامِ آنان به بقیة الله فی الارضین امام زمان «عج»رسیده است.به عنوان نمونه امیرالمؤمنین(ع)در یکی از احتجاجات خود فرمود:«شما را به خدا قسم کسی در بین شما هست که سلاح و پرچم و انگشتر رسول الله نزد او باشد، غیر از من؟»
همه گفتند:نه!
لِذا درروایاتِ بسیاری آمده است که اشیایِ اختصاصی و ارزشمندی از انبیاء گذشته،رسول خدا(ص)و امیرالمؤمنین(ع)نزدِ ائمّه اطهار(ع)بوده است که یکی پس از دیگری به امامان شیعه رسیده و اکنون نزد حضرت ولی عصر(عج)موجود است.در روایاتِ زیادی دراین کتاب خواهیم خواند که ائمّه در حفظِ این ودایع بسیار کوشیده و نسبت به آن حسّاس بودند.به عنوان نمونه امام صادق(ع)فرمودند:«امیرالمؤمنین(ع)هنگامی که قصدِ عزیمت به عراق را داشت، کتاب هایِ مخصوصِ خود را نزدِ امّ سلمه به امانت گذاشت.پس از شهادتِ امیرالمومنین، کتاب ها به امام حسن مجتبی(ع)و سپس به امام حسین(ع)و سپس به امام سجاد(ع)و بعد از آن به دست پدرم امام باقر(ع)رسید.»یا امام باقر(ع)فرموده اند:«وقتی شهادت حضرت امام حسین(ع)نزدیک شد،چون حضرت امام سجّاد(ع)به شدّت مریض بود، دختر بزرگِ خود، فاطمه، را صدا کرد و کتابی به او داد.پس از شهادتِ امام، فاطمه آن کتاب را به امام سجّاد سپرد و اکنون نزد من است.»(13)
امام سجاد(ع)پیش از شهادت خود به حضرت باقر(ع)فرمود:«ای محمد!این صندوق را به خانه ات ببر!»
امام باقر(ع)آن صندوق را که حاوی سلاح و کتب رسول الله بود، به کمک چهار نفر به خانه خود برد.(14)
مقصود از میراث در این جا، فقط مال ودارایی که شخص از دنیا رفته برایِ ورثه خود باقی می گذارد، نیست بلکه مقصود یادگارهایِ ویژه الهیِ نفیس و پربهایی است که پیامبران برایِ اوصیایِ پس از خود به عنوانِ ودایعِ نبوّت باقی می گذراند و از یک وصی به وصیِّ بعد منتقل می گردد.
معنای ودایع و موارث
«ودایع»جمع «ودیعه»به معنای امانت است.وجهنامگذاری «مواریث»به «ودایع»، از این رو است که آن ها امانت هایی بودند که از پیامبران به پیامبر سلام انتقال یافتند و از پیامبر، با افزودن چیزهای دیگر، به امام علی منتقل شدند.همچنین به ترتیب از امام قبل به امام بعد انتقال یافتند و اکنون در اختیار حضرت مهدی ـ عجّل الله فرجه ـ می باشند.امامان آنها را چون جان خویش، از دستبرد بیگانه حفظ می کردند و مانند امانتی گرانبها، نگه داشته و سپس به وصی خود منتقل می نمودند.مواریث
«مواریث»جمع میراث است.علوم به عنوان ارث مادی و معنوی، از پیامبران و پیامبراسلام به امامان و اوصیا آنان می رسید و هیچ کس نمی توانست آن میراث را از دست آنان خارج سازد.«مواریث»به قدری اهمیّت داشت که بخشی از منابع علوم امامان بود، تا آن جا که امام باقر(ع)به جابر جُعفی فرمود:
«یا جابر!لوکنا نحدّث النّاس او حدّثناهم براینا لکنا من الهالکین، ولکنا نحدثهم بآثار عندنا من رسول الله»(15)
ای جابر!اگر ما از خود به مردم حدیث بیاموزیم، یا براساس رأیمان با آنان گفتگو کنیم،از هلاک شدگان خواهیم بود، ولی ما براساس آثاری که از رسول خدا نزد ما است، گفتگو می کنیم.
همانطور که قبلاً هم اشاره شد، پس از وفاتِ پیامبر گرامی(ص)،این ودایع، به علاوه میراثهای شخص رسول خدا(ع)به وصیِّ آن بزرگوار، یعنی حضرت علی بن ابی طالب(ع)و پس از ایشان،به حضرت امام حسن(ع)و به همین ترتیب به امام پس از وی و سرانجام به خاتم الاوصیاء دوازدهمین جانشین یعنی حضرت مهدی(عج)رسیده است.
ابوحمزه ثمالی در روایتی می گوید، به حضرت علی بن الحسین(ع)عرض کردم:فدایت شوم، آنچه درنزد پیامبر اکرم(ص)بود، به امیرالمؤمنین(ع)عنایت شد، بعد از امیرالمؤمنین به امام حسن، سپس به امام حسین(ع)و بعد به هر امام تا روز قیامت؟ امام(ع)فرمودند:«صحیح است، و به اضافه پیشامدهایی که هر سال رخ می دهد و درهر ماه و آری.به خدا قسم در هر ساعت»(16)
ثقه الاسلام مرحوم کلینی در کتاب شریفِ «اصول کافی»از قول سلیم بن قیس هلالی که از جمله اصحابِ امام علی(ع)است و تا زمانِ امام سجّاد(ع)، به فرزندش، حسن(ع)،بودم، آن حضرت پس از انجامِ وصیّت، حسین(ع)و محمّد حنیفه و همه پسرها و بزرگان شیعه و خانواده اش را بر آن وصیّت گواه گرفت و آنگاه کتاب و سلاحِ خود را به فرزندش، حسن(ع)تحویل داد و فرمود:«پسرم، رسول خدا(ص)به من امرفرمود که تورا وصی خود گردانم وکتابها واسلحه ام رابه توتحویل دهم ،همانطور که رسول خدا(ص)مرا وصِّی خود قرار داد و کتاب ها و اسلحه اش را به من سپرد و نیز فرمان داده تا به تو دستور دهم که چون مرگت فرا رسد، آنها را به برادرت،حسین(ع)تحویل دهی.»سپس امیرالمؤمنین(ع)روی به جانبِ حسین(ع)کرد و به او فرمود:«رسول خدا(ص)به تو نیزفرمان داده که آنها را به این پسرِ خویش، علی بن الحسین(ع)، تحویل دهی.»سپس ست علی بن الحسین(ع)را گرفت و فرمود:«و رسول خدا(ص)به تو نیز فرمان داده تا آنها را به پسرت، محمّد، تحویل دهی و از جانب رسول خدا(ص)و من، به او سلام برسان.»(17)
ملاحظه می گردد که تمامی مواریث انبیاء، به وسیله پیامبر(ص)تحویلِ علی(ع)می شود و به وسیله علی(ع)تمامیِ آن مواریث به علاوه کتابِ جامعه، تحویلِ امام حسن(ع)و امام بعدی تا امام باقر(ع)می شود و این حدیث روشن می سازد که مواریث انبیای الهی(ع)و امام علی(ع)به دستِ امام محمّد باقر(ع)رسیده و پیداست وقتی که این ودایع دست به دست به امام باقر(ع)رسیده، بعد از ایشان نیز دست به دست به سایر ائمه رسیده است و هم اکنون تمامِ این ودایع نزدِ امام زمان(عج)موجود است و تا روز ظهور آنها راحفظ خواهند فرمود.این میراث ها، به عنوانِ نمادهایی، بیانگر حقانیّت آن حضرت و معرّفی آن بزرگوار در زمان ظهور است و بدون شک وجود این همه آیات و نشانه ها از پیامبران سلف در دستِ آخرین ذخیره الهی، نشانه اقتدار مهدی«عج»است تا مردم آن زمان بدانند که امام زمان«عج»با چه قدرت عظیمی وارد صحنه می شوند.
افزون بر این، هر یک از این آثار نفیس، کارآیی خود را خواهد داشت و این دیگر به دست مهدی «عج»است که از این ذخایر چگونه بهره برداری کند.
در ضمن این آثار و اشیای گرانبها، احتمالا برای اتمام حجّت بر انسانها، به ویژه پیروان ادیان الهی، در اختیار امام زمان«عج»است؛ این بدین معنی که پیروان هر دین و پیامبری، وقتی که عیسی(ع)و برخی از پیامبران مرسل، با آثار شاخص انبیا را همراه امام عصر می بیند، دیگر هیچ عذر یا بهانه ای برای پیروی نکردن نخواهد داشت.
نکته آخر اینکه شاید علّت اینکه برخی از آثار و ذخایر در برخی مناطق دوردست مدفون گردیده ـ چنانچه در این کتاب روایات مربوط به آن آمده است ـ این باشد که حضرت مهدی«عج»با رفتن به آن مناطق و بیرون آوردن آنها باعث هدایت مردم آن سامان شود.
لقب وارث هم که در بسیاری از منابع(18)به امام زمان «عج»داده شد از این رو خواهد بود.چنانچه در خطبه غدیریه ازرسول خدا(ص)نقل شده که درباره حضرت«عج»فرمود «الا انّه وارث کل علم و المحیط به»(19)و هویدا است که آن حضرت، وارث علوم و کمالات ومقامات و آیات بیّنات جمیع انبیا و اوصیاء و آباء طاهر خود(ع)است.در زیارت آن حضرت می خوانیم:
«السّلام علی وارث الانبیاء ...ولدیه موجود آثار الاصفیاء»(20)
«سلام بر بقیةالله در شهرهایش و حجّت او بر بندگانش؛همو که مواریث پیامبران به او رسیده و آثار اصفیا در نزد او موجود است...»
فلسفه مواریث
نکته پایانی اینکه فلسفه وجود مواریث پیامبران و پیامبر اسلام نزد امامان کیست؟درباره فلسفه وجود مواریث نزد امامان، می توان امور زیر را ذکر کرد:
الف)مواریث نزد امامان برای اثبات حقانیت امامت آنان درمقابل مدّعیان دروغین بود؛ چنان که امامان در موارد متعدد، درمقابل مدّعیان ناحق، به مواریث استدلال می کردند.
ب)اسرار و علوم مخفی در آنها وجود داشت، که اطلاع از آنها از راه های معمولی ممکن نبود و امامان در فرصت های مخصوص، از آن اسرار و علوم استفاده می کردند.
ج)مواریث جنبه «سمبلیک»داشت، مثلا وجود:زره،عمامه، شمشیر و پرچم پیامبر نزد امامان، به معنای راه پیامبر است.نیز صلح و جنگ و منطق آنان، صلح و جنگ منطق پیامبر است و آثار پیامبر در وجود امامان آشکار می باشد.
د)این آثار، جنبه تاریخی و فرهنگی پرخاطره داشت و محافظت از آنها بیانگر خاطرات مهم زندگی رسول خدا بود، مانند انگشتر که مُهر پیامبر بود و با همان نامه ها را مهر کرده و برای سران کشورها می فرستاد.همچنین پرچم و شمشیر و پیراهن حضرت به هنگام معراج ودر جنگ احد،پیام آور و تداعی بخش خاطرات و آموزنده و بزرگ عصر پیامبر بود،که نگهداری آنها با نقش مهمی در پیوند معنوی با پیامبرداشت.
بهره مندی معنوی از عصای پیامبر
امامان از مواریث مادی پیامبر مثلاً عصای او، مهم ترین و وسیع ترین بهره برداری را برای گسترش تشیع و آیین حق نموده اند.در این مورد به این گزارش عجیب توجه کنید:در عصر منصور وانیقی(دومین طاغوت مقتدر عباسی)خفقان و سانسور شدیدی همه جا را فراگرفته بود تاآن جاکه امام صادق(ع)ممنوع الملاقات بود،حتی کسی نمی توانست ازحضرت مسأله عادی بپرسد.در این اوضاع سخت، خداوند به دل منصور انداخت از امام صادق درخواست هدیه ای کند که نزد هیچ کس نباشد.امام صادق عصای کوچکی را که طول یک ذراع(از سر انگشتان تا آرنج)و از یادگارهای رسول خدا بود، برای منصور فرستاد.
منصور بسیار خوشحال شد ودستور داد آن را چهار قسمت کردند و هر کدام در یک جا(مثلاً در چهارگوشه تختش)نصب نمودند.آن گاه به امام صادق عرض کرد:پاداش تو در مقابل این هدیه جز این نیست که تو را آزاد سازم.تا شیعیانت از علمت بهره مند گردند و دیگر مزاحم تو وشیعیانت نگردم.در مسند علم و فتوا بنشین و فتوای خود را برایمردم بیانکن، ولی در شهری که من زندگی می کنم نباش.(21)
فرمان منصور، موجب آزادی و رواج علم امام صادق و تشکیل حوزه علمیه و جذب شاگردان بسیار گردید.(22)
نویسنده: خطیب شهیر استاد سید حسن احمدی اصفهانی و محمد رحمتی شهرضا
پی نوشت ها :
1.سوره مبارکه رعد، آیه 7.
2.سوره مبارکه نساء، آیه 59.
3.سوره مبارکه مائده، آیه 3.
4.سوره مبارکه مائده، آیه 67.
5.سوره مبارکه بقره ، آیه 124.
6.سوره مبارکه انبیاء ، آیه 73.
7.الکافی 1:آیه 175
8.الکافی 1:آیه 223.
9.مقصود علمِ غیرِ امام است که منبع و سرچشمه اش قیاس و هوایِ نقس است در مقابلِ علمِ امام که متّصل به علمِ الهی است.
10.الکافی 1:224
11.سوره مبارکه نور، آیه 55.
12.الاحتجاج:152.
13.بحارالانوار26:18تا 66.
14.بحارالانوار26:18تا 66.
15.المعالم2:313.
16.بحارالانوار26:91؛بصائرالدرجات:16؛الاختصاص:314.
17.الکافی1:297.
18.همچون الهدایة الکبری:328.
19.خطبه غدیریه:151.
20.شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، زیارت حضرت صاحب الامر به نقل از سیّد ابن طاووس.
21.شیوه ائمه اطهار(ع)در مسائل فرهنگی وسیاسی، بر اساس اولویت ها واهم ومهم بود.آنان گاهی د اوضاع خاص، با رعایت همه جوانب، مهم را فدای اهم می کردند.امام صادق در وضعی بود که تشکیل حوزه علمیه و نشر فرهنگ تشییع را مهم تر از قیام مسلحانه برضد بنی عباس می دانست و عقیده داشت نهضت فرهنگی، اساس نهضت ها است.برهمین اساس سعی می کرد منصر را بر ضد خود تحریک نکند.
22.انوارالبهیّه، محدث قمی:263؛اقتباس از کتابِ حیات فکری امامان شیعه.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}