اندیشه های اجتماعی اخوان الصّفا
با توجه به گسترده بودن مباحث اجتماعی اخوان الصفا، دست به گزینش زده، از آن میان مسائل زیر را مورد بررسی قرار می دهیم: 1)فرد و جامعه؛ 2)قشربندی اجتماعی؛ 3)فرهنگ؛ 4)حکومت و سیاست؛ 5)مدینه فاضله ی اخوان الصفا؛ 6)دین و شریعت مباحثی از قبیل اخلاق؛ نهاد تعلیم و تربیت، آسیب شناسی اجتماعی، معرفت شناسی و کتابشناسی اخوان الصفا، از دیگر مباحثی است که تحقیقی جداگانه می طلبد.
1.فرد و جامعه
منشأ زندگی اجتماعی
اخوان الصفا در باب منشأ زندگی اجتماعی به نقش زیست جمعی در تداوم زندگی و رسیدن به کمالات انسانی تکیه کرده اند، ولی ایشان دایره ی کمالات را از محدوده زندگی اینجهانی فراتر برده، معتقد شده اند که کمالات اخروی انسان نیز، در گرو زندگی اجتماعی است. آنان در این زمینه می نویسند:پس همانگونه که بتنهایی نمی توانی جز در سختی و بیچارگی زندگی کنی و زندگی سهل و آسان را جز با تعاون و همکاری اهل مدینه و همنشینی شرافتمندانه با ایشان نمی یابی، همانطور باید در نظر داشته باشی و بدانی که به برادران [دوستان] همکار و با صداقتی نیازمندی، تا با وساطت و شفاعت (1) ایشان از آتش دوزخ نجات یابی و با کمک آنان به ملکوت آسمان صعود کنی.(2)
و در جای دیگر می نویسند:
بدان که این دو امر [صلاح دنیا و سعادت آخرت]، جز با تعاون و همکاری فراهم و تمام نشوند و تعاون جز بین دو نفر بیشتر تحقق نیابد. برای دستیابی به تعاون، چیزی بهتر از این نیست که توان پیکرهای پراکنده گردهم آمده، نیروی واحدی را تشکیل دهند و تدابیر جانهای الفت یافته همسو و همرأی گشته، تدبیر واحدی شوند، تا آنجا که گویا همه یک پیکر و یک روحند.(3)
از آنجا که احتیاج انسانها یک امر قراردادی نیست و نشأت گرفته از ذات انسان است، می توان گفت اخوان الصفا انسان را فطرتاً اجتماعی می دانند.(4) به این معنی که اجتماعی زیستن، در متن خلقت طرحریزی شده است.
مراحل زندگی اجتماعی
با توجه به اینکه اخوان الصفا دیدگاهی دینی نسبت به تاریخچه ی زندگی اجتماعی دارند، شروع حیات انسانی را بر روی کره زمین همراه با خلقت حضرت آدم و حوّا (ع) دانسته، برای آنان سه مرحله قائلند. مرحله ی نخست، زندگی آدم و حوّاست که بدون فرزندان با دیگر حیوانات زیست کرده، از میوه درختان تغذیه می کردند و از آب چشمه ها و جویبارها می نوشیدند.(5) در مرحله دوم، آدم معلومات مورد نیاز برای زندگی مادی، مانند کشاورزی و تهیه خوراک و پوشاک را فراگرفت و با سختی و رنج بسیار از دسترنج خویش خوراک و پوشاک تهیه می کرد.(6) مرحله ی سوم، پدید آمدن فرزندان آدم و افزایش نسل انسانی است، که آدم به تربیت و تعلیم فرزندان همت گماشت و انسانها به ساخت مسکن و اهلی کردن برخی حیوانات و استخدام آنها برای رسیدن به اهداف خود پرداختند. در این مرحله، انسانها با مشاهده ی زندگی حیوانات، به اقتباس از رفتار آنها به بهره بری از یکدیگر و آبادانی زمین اقدام کردند.(7)اجتماعی شدن
از نظر جامعه شناسان، اجتماعی شدن فرایندی است که طی آن کودک ناتوان به تدریج به شخصی خودآگاه، دانا و ورزیده در به کارگیری شیوه های فرهنگی ای که در آن متولد گردیده، تبدیل می شود.(8) این فرایند از بدو تولد کودک شروع شده، تا پایان زندگی او ادامه خواهد داشت.مراحل اجتماعی شدن
این گروه بر اساس آیه ی شریفه ی «و الله اخرجکم من بطون امهاتکم لا تعلمون شیئاً»، اعتقاد دارند که کودک قبل از تولد هیچ گونه شناختی ندارد و از هیچ خصلت روحی و دیدگاه ویژه و مهارت و ... برخوردار نیست.(9) طفل کم کم از طریق حواس خود محسوسات را درک کرده، به ترتیب زیر چیزهایی را درک می کند: با قوه ی لامسه زبری و نرمی، با قوه ی بینایی روشنی و تاریکی، با قوه ی ذائقه طعم شیر مادر، با قوه ی شامّه بوها و با قوّه ی شنوایی صداهای ضعیف و شدید را تشخیص می دهد. او سپس قدرت فرق گذاری بین صور و اشکال را به دست می آورد و پس از آن، بین صدای پدر و مادر، برادران و خواهران، خویشاوندان و دیگر افراد بیگانه فرق می نهد.در دوره ی دوم که پس از تمام شدن دوران شیرخوارگی و سن تربیت کودک (دوران پرستاری مادر از او) است، کودک کم کم لغات را یاد می گیرد و به فهم سخنان دیگران نایل می شود و به مرحله ی تفهیم و تفهّم می رسد.
در مراحل بعدی که طفل از پرورش پدر و مادر بی نیاز می شود، از طریق ارتباط با دیگران و تعلیم و تربیت، خواندن و نوشتن را یادگرفته، کم کم با آداب اجتماعی، صنایع، ریاضیات، تاریخ، دین و روش استدلال آشنا می شود و قدرت عقلانی وی شکل می گیرد. در این مراحل، شخص از معلمان و همسالان خود، از طریق تقلید و آموزش تأثیرپذیرفته، خلق و خویی شبیه به آنان پیدا می کند.(10) اخوان الصفا، بر جامعه پذیری فرزندان از پدر و مادر، کودکان و نوجوانان از دوستان و همسالان، شاگردان از معلمان، و توده مردم از رفتار رهبران خود تأکید دارند.(11)
با نظر به اینکه افراد در دوره های مختلف زندگی (کودکی، نوجوانی، جوانی و پیری) برخوردهای متفاوتی با جریان اجتماعی شدن دارند، جامعه شناسان به چهار دوره ی زندگی انسانها اشاره می کنند و اعتقاد دارند که مراحل مختلف دوره ی زندگی انسان، علاوه بر ماهیت زیستی، ماهیت اجتماعی هم دارد. این مراحل، از تفاوتهای فرهنگی و نیز شرایط مادی مردم در انواع معین جامعه تأثیر می پذیرند.(12)
اخوان الصفا مراحل مختلف دوره زندگی انسان را ذکر کرده، حتی برای ورود به هر دوره ای از دوره های زندگی عید خاصی را ذکر می کنند، (13) امّا با توجه به اینکه جامعه پذیری افراد، بیشتر در اواخر دوران نوجوانی و اوایل دوران جوانی صورت می گیرد، عنایت خاصی به قشر جوان داشته، بر این باورند که جوانان به واسطه ی پاکی باطن، حقایق را بسرعت درک کرده، در برابر اجتماعی شدن مقاومت کمتری از خود بروز می دهند. آنان در این باره چنین می گویند:
بدان که اندیشه ی انسان، قبل از آنکه علمی از علوم یا اعتقادی از اعتقادات در آن نقش ببندد، مانند لوح سفید و پاکی است که در آن چیزی نوشته نشده، ... پس بر تو باد توجه به جوانانی که قلب سالم دارند؛ ... بدان که خداوند نیز پیامبری را مبعوث نکرد، مگر اینکه او جوان بود و به بنده ای از بندگان خود حکمتی عطا نکرد، مگر اینکه او نیز جوان بود.(14)
اخوان الصفا، قلمرو جامعه ی پذیرای انسان را به همان گستردگی که در جامعه شناسی امروز مطرح است، فراگیر دانسته، معتقدند که آداب و رسوم، خلق و خویها، آراء و اندیشه ها و مذاهب و ادیان، در پرتو اجتماعی شدن به فرزندان منتقل می شود.(15)
عوامل مؤثر در اجتماعی شدن
جامعه شناسان، آن دسته از گروهها یا زمینه های اجتماعی را که فرایند مهم اجتماعی شدن در آن رخ می دهد، عوامل اجتماعی شدن می نامند (16) و از وراثت و محیط، به عنوان مهمترین عوامل مؤثر در اجتماعی شدن نام می برند. اخوان الصفا نیز مانند جامعه شناسان، به دو عنصر محیط و وراثت توجه دارند.(17)محیط
الف)محیط طبیعی (جغرافیایی). اخوان الصفا اعتقاد دارند که محیط طبیعی و نوع آب و هوایی که اشخاص در آن رشد می کنند، می تواند در رفتار افراد تأثیر بگذارد و سبب پیدایش تفاوت در خصلتها و امور نهادی شده ی آنان گردد. آنان یادآوری می کنند که افراد، بسته به آنکه محل زندگی آنان در سرزمینهای خوش آب و هوا و حاصلخیز قرار گرفته و دارای آبهای گوارا باشد یا اینکه در سرزمینهای کم حاصل و دارای آبهای شور باشد، اختلاف مزاج پیدا می کنند و اختلاف مزاج، در خصلتهای فردی و جمعی را به دنبال دارد.(18)اخوان می نویسد که تمامی این اختلافهای آب و هوا و مکانهای خاص، سبب پدید آمدن اختلاف در نوع ترکیب ارکان اصلی تشکیل دهنده ی جسم انسان هستند، و اختلاف ترکیب عناصر، سبب اختلاف اخلاق، طبیعت و رنگ و لغت و آداب و رسوم و آراء و مذاهب، اعمال و صنایع و تدابیر و سیاسات ساکنان آن سرزمین و آب و هوا می شو، به گونه ای که هیچ یک از آنان به یکدیگر شباهت ندارد، بلکه از آمیزه ای از امور یاد شده که ویژه اوست، برخوردار است.(19)
اخوان الصفا به محیط طبیعی با دیدی بسیار وسیع می نگرند و به تأثیر عوامل نجومی و فلکی در زندگی اجتماعی انسانها معتقدند و می گویند که انسانها از بدو تولد (و حتی قبل از آن) تا هنگام مرگ تحت تأثیر افلاک هستند؛ تا آنجا که در بعضی موارد، علت ایجاد مساجد و مکانهای دینی و همچنین اجتماع مردم در روزهای جمعه و اعیاد، یادگیری قوانین و دستورهای دینی، پیشرفت صنایع و ایجاد بازارها و ... را به عوامل نجومی نسبت می دهند.(20)
ب)محیط اجتماعی. اخوان الصفا معتقدند که محیط اجتماعی می تواند تأثیر خاصی در خصوصیات جمعی و فردی اشخاصی که در آن زندگی می کنند بگذارد، به گونه ای که این افراد در جامعه ی دیگری زندگی می کردند، عادات، اخلاق، اعتقادات و رفتارهای دیگری را پیدا می کردند. اخوان الصفا در قالب یک تمثیل این نکته را مطرح می کنند که تعدادی از انسانهای مؤمن و صالح، بر اثر غرق شدن کشتی به جزیره ای رسیدند که اهل آن را افراد فاسق و فاجر و متمایل به شهوات نفسانی تشکیل می دادند. سرانجام، این افراد بر اثر مجالست با گروه جدید و زندگی با آنان، حالت جدیدی به خود گرفته، همانند آنان شدند.(21) علاوه بر این تمثیل، همانطور که گذشت آنان معتقد به اجتماعی شدن افراد جامعه در پرتو گروههای اولیه و ثانویه اجتماعی هستند و برای پدر و مادر، آموزگاران، دوستان و همسالان تأثیر جدی در اجتماعی شدن افراد قائلند.(22)
وراثت
اخوان الصفا اعتقاد دارند که جسم هر انسان دارای نوعی ترکیب عناصر است که به طور موروثی به وی منتقل می شود و تعیین کننده خصلتهای اخلاقی اوست؛ (23) مثلاً افرادی که جسم آنان از بهترین عناصر تشکیل دهنده ترکیب شده باشند؛ از سلامت جسمانی و قوت بدنی و خوش رنگی پوست برخوردارند و در صورتی که ترکیب اعضای بدنشان متناسب باشد، خوش سیما، خوش هیکل و خوش اخلاق می شوند، و افرادی که فاقد تعادل جسمانی باشند، دارای صورتی زشت و اخلاقی ناپسند هستند. افرادی که بر عناصر تشکیل دهنده جسم آنها گرمی غلبه دارد، لاغر بوده، غضب و تهوّر و سخاوت در رفتار آنها به چشم می خورد و بالعکس، افراد سرد مزاج، ترسو، تنبل و کم تحرک هستند.(24)اخوان همچنین می گویند که نوع غذای مادر در هنگام بارداری و شیردهی که در ترکیب عناصر اصلی بدن کودک مؤثر است، در نوع اخلاق و رفتارهای اجتماعی او تأثیر می گذارد.(25)
تعاون و همبستگی اجتماعی
اخوان الصفا بر اساس بینش مذهبی خویش، تأمین بهترین شیوه ی زندگی را ــ که ضامن سعادت دنیوی و اخروی انسانهاست ــ در گرو تعاون می دانند و بر این باورند که همبستگی اجتماعی، برترین سبب فراهم آمدن تعاون اجتماعی است. آنان معتقدند که داشتن باورها و ایدئالهای مشترک، عامل همبستگی اجتماعی است و محبت، رحمت، دلسوزی، مدارا و رعایت مساوات از سوی افراد، همبستگی اجتماعی را تداوم می بخشد.(26) بر این اساس، در بینش اجتماعی اخوان الصفا عامل همبستگی اجتماعی، یک عنصر فرهنگی و پیامدهای آن است و به همین دلیل آنان از دین، اخلاق و وابستگی به گروه خاص به عنوان عوامل همبستگی اجتماعی یاد کرده اند.(27) اخوان الصفا بر این باورند که فزونی جهالتها (افول فکری و معرفتی جامعه)، سبب می شود که نسل بعدی از دوران کودکی نسبت به فساد اخلاقی، اجتماعی شود و فساد اخلاقی سبب پدید آمدن آراء و معتقدات نادرست و باطل گردد و در نتیجه باعث بروز نابهنجاری رفتاری شود. در چنین شرایطی، نظام اجتماعی از هم گسیخته می شود.(28)تقسیم کار اجتماعی
از منظر اخوان الصفا، انسان برای اینکه بتواند به خوشی و راحتی زندگی کند، نیازمند صنایع مختلف است. از آنجا که انسان بتنهایی نمی تواند به تمامی صنایع دسترسی پیدا کند و عمر کوتاه و صنایع بسیار است، بنابراین انسانها در هر شهر یا روستا دست به تقسیم کار زدند. آنان به منظور ایجاد همکاری اجتماعی، گروهی به تجارت و گروهی دیگر به معماری و ساختمان سازی و جماعتی به امور سیاسی و دسته ای به تعلیم و تربیت اشتغال یافتند و گروهی دیگر خدمتکار جمع شدند. اخوان اعتقاد دارند که مردم جامعه، مانند برادرانی از یک پدر هستند که در منزل واحدی زندگی می کنند که هر یک باید به سهم خود این خانواده را اداره کنند. برای اینکه تقسیم کار استحکام یابد و هر یک در کار خود تلاش بیشتری بکنند و نیز از نظر مزد و اجرت عمل نیز به حق خود برسند، کیل و وزن و مزد را وضع کردند، که به این ترتیب ارزش کارها مشخص و مشاغل درجه بندی شدند.(29)اخوان الصفا در جای دیگر از رسائل، به بحث درباره طبقه بندی مشاغل پرداخته، علت برتری بعضی را بر بعض دیگر اینچنین ذکر کرده اند که بعضی از مشاغل مانند بافندگی، کشاورزی و معماری، به جهت اینکه از احتیاجات عمومی مردم هستند، شرافت دارند، امّا مشاغلی از قبیل عطاری و رنگرزی به دلیل موادی که در آن مشاغل به کار می رود، برتری دارند. بعضی دیگر از مشاغل، مانند ساختن آلات ستاره شناسی، به جهت مصنوعات آن و ارزشِ افزوده ای که برای عموم مردم است، مانند رفتگری از جهت عمومیت منافع آنها بر سایر مشاغل برتری دارند؛ زیرا تعطیلی این مشاغل باعث کثیف شدن شهر و آلوده شدن آن و سختی زندگی برای مردم می شود، امّا ترک شغل عطاری این همه ضرر به دنبال نخواهد داشت. اخوان برای موسیقی و نقاشی و شعبده بازی، به جهت خود این مشاغل، شرافت ذاتی قائل هستند.(30)
فقر، یک مسأله ی اجتماعی
یکی از پدیده های اجتماعی که در همه جوامع وجود داشته و دارد و توجه جامعه شناسان را به عنوان یک مسأله اجتماعی به خود جلب کرده است، پدیده فقر است. جامعه شناسان و اقتصاددانان در زمینه ی عوامل پیدایش و پیامدهای فقر و راه حلهای ممکن برای زدودن آن، بررسیهای انجام داده و دیدگاههایی را مطرح ساخته اند.(31)اخوان الصفا در رسائل خویش به این مسأله نیز توجه کرده اند و ضمن ارائه دیدگاههای مختلفی که در باب عوامل پیدایش فقر در زمان ایشان وجود داشته، به بیان دیدگاههای خود پرداخته اند و در یک نگاه کلی، از عامل الهی، عامل طبیعی و عامل انسانی در وقوع این مسأله سخن گفته اند. همچنین دیدگاه دیگری را نیز مطرح کرده اند که به جای تحلیل علّی پدیده ی فقر، آن را تحلیل غایی می کند و از فقیر شدن به منظور بهره مندی از پاداش تحمّل سختیهای فقر در جهان آخرت سخن می گوید.
هر چند اخوان الصفا صریحاً به نقد و بررسی این دیدگاهها نپرداخته و نسبت به آنها موضعگیری مثبت یا منفی نکرده اند، ولی از تبیینی که نسبت به کارکرد فقر و نیز در سنخ شناسی (32) فقیران ارائه می دهند و راه حلی که برای زدودن فقر پیشنهاد می کنند، چنین به دست می آید که آنان عدم رعایت حقوق فقیران از سوی ثروتمندان را عامل اصلی فقر می دانند (33) و نظریّه های یادشده را نمی پذیرند.
اخوان الصفا به مسأله ی فقر با دیدی مثبت نگریسته اند و از این رو برای آن کارکردهای مثبت اخلاقی و رفتاری قائلند و از نقش آن در تقسیم کار اجتماعی، پیشرفت صنایع و هنرها و فراهم آمدن زمینه ی آزمایش برای فقرا و ثروتمندان و دستیابی به سعادت و پاداش اخروی سخن به میان آورده اند.
بر این اساس، اخوان الصفا در سنخ شناسی فقیران نیز دیدگاهی مثبت داشته و ویژگیهای زیر را برای آنان ذکر کرده اند:
1.به زندگی پس از مرگ، اعتقادی مستحکمتر از دیگر طبقات جامعه، بویژه ثروتمندان دارند؛
2.انسانهایی قانع و کم توقّعند و به داشتن امکانات اولیه زندگی بسنده می کنند،
3.زودتر از ثروتمندان به دعوت پیامبران پاسخ مثبت داده، به آنان ایمان می آورند؛
4.در آشکار و پنهان خدا را بسیار یاد کرده، رقیق القلب و مهربان هستند.(34)
2.قشربندی اجتماعی
گروههای اجتماعی
اخوان الصفا افراد جامعه را بر اساس میزان برخورداری از عقل و برتری عقلی بر یکدیگر گروهبندی آماری کرده اند و از آنجا که دستیابی به میزان عقل مستقیماً غیرممکن است، یادآور می شوند که این درجه بندی عقلی از تفاوت طبقات (درجات) آنان در امور دنیوی و دینی ایشان به دست می آید و بر این اساس، افراد جامعه را ــ که تعداد آنان از این منظر عقلی بیشمارند ــ در نُه طبقه به شرح زیر جای می دهند:1.دین آوران و صاحبان شرایع، پیامبران و قانونگذاران؛
2.پاسداران احکام دین، رعایت کنندگان آداب دینی و متعبدان به دین؛
3.صاحبان علم و حکمت و ادب؛
4.کارمندان دولت، از پادشاهان تا کارگزاران جزء؛
5.صاحبان مشاغل عمومی، مانند بنّایان و کشاورزان؛
6.صنعتگران و صاحبان حِرَف و تعمیرکنندگان؛
7.تاجران و واردکنندگان کالا؛
8.کارگران روزمزد؛
9.فقرا و بینوایان و ناتوانان و امثال آنان.(35)
رهبری گروه اجتماعی
اخوان الصفا اعتقاد دارند که هر گروه اجتماعی، نیازمند یک رهبر است که آن گروه را اداره می کند و دیگران در آن جمع باید از او تبعیت کنند. آنان بر اساس اینکه اصالت را به عقل می دهند، معتقدند برتری عقل رهبر به این شناخته می شود که سیاستی مناسب نسبت به تمامی افراد داشته باشد و در ریاست خود تدبیر به کار بندد، با همنوعان خود به خوبی و نیکی رفتار نموده، از سنّت دین و حکم شرع خارج نشود.(36) در این دیدگاه، رهبران موفق گروه، آنهایی هستند که آمیزه ای از ویژگیهای رهبری رسمی و ارشادی را دارا باشند و از هر یک از عناصری را در برداشته باشند. اخوان می نویسند که هیچ جمعیتی گردهم نمی آیند تا کاری از امور دین را به انجام رسانند و بخواهند که کار آنها استوار پیش رود و روششان بر هدایت و ارشاد باشد، جز آنکه ناچارند رهبری داشته باشند که آنها را دور هم گردآورده، نظام امور آنها را حفظ کند و احوال آنها را مراعات نماید و میان آنان اتحاد ایجاد کرده، از فساد جمع جلوگیری نماید. هر رهبری نیازمند اصلی است که بر اساس آن، امر و نهی کرده، حکم خود را بنا نهد و نظام جامعه را حفظ کند؛ و ما به رهبری عقل که حق تعالی آن را به رهبر فضلای خلق خویش قرار داده، راضی شدیم و پذیرفتیم که به آنچه حکم نماید، گردن نهیم.(37)کجرویهای گروههای اجتماعی
اخوان الصفا ضمن برشمردن انواع مختلف انحرافات اجتماعی، کجرویهای مربوط به هر گروه اجتماعی را به شرح زیر یادآور می شوند:1.تجّار، که اموال خود را از راه حلال و حرام جمع کرده، مغازه هایی بنا می کنند و آنها را از کالاهای مختلف پر می کنند و سعی در احتکار کالاهای کمیاب دارند و آن کالاها را فقط خود مصرف می کنند یا در اختیار همسایگان و دوستان خود می گذارند؛ فقرا و مساکین را از حقّ خود محروم کرده، به آنها انفاق نمی کنند، تا آنکه اموال این گروه به واسطه ی آتش گرفتن یا غرق شدن در دریا یا دزدی یا مصادره از طرف سلطان جائر از بین برود.
2.کارکنان دولت، که اشرار این گروه، به دلیل توانمندی فکری بیشتر، پرگویی و ظرافت در حیله گری و سیاست بازی از پشت به یکدیگر خنجر می زنند و با گفتار فریبنده خویش، به برادران و دوستان خود آسیب می رسانند.
3.قاریان و عبادت کنندگان، که ریاکاری در اعمال برخی از آنها دیده می شود و ظاهر و باطن آنها یکسان نیست.
4.فقها و علما، که انحراف آنان در این است که از تفقّه در دین برای رسیدن به اغراض دنیوی و به دست آوردن ریاست و ولایت بر شهرها و قضاوت و فتوا دادن با نظر و قیاس با تأویلات خویش استفاده می کنند و یک موضوع را گاه حلال و گاه حرام می کنند.
5.قاضیها و والیها و مأموران جمع آوری زکات، که منحرفان از این گروه سیره ای بدتر از فرعونها و ستمگران تاریخ دارند و قبل از اینکه به ولایت برسند، در مساجد به نمازگزاردن و روزه گرفتن و انجام دادن کارهای خیر می پردازند، اما وقتی به حکومت می رسند، می بینید که بر اسبهای قیمتی سوار شده، اموال ایتام و وقفی را تصرف می کنند. قاضیها امر قضاوت از طرف سلطان ظالم را قبول می کنند تا در عوض به آنها از اموال ایتام و وقفی حقوق بپردازند. آنان از برخی ظالمان رشوه می گیرند و به آنها اجازه می دهند که جنایت کنند، شهادت دروغ بدهند و امانتها را به صاحبان آنها نرسانند.
6.خلفا، که مردم آنها را جانشین پیامبر (ص) می دانند، ولی اخوان الصفا آنان را مورد حمله قرار داده، در باب آنها می گویند: اینها اسم خلاف پیامبر را دارند، اما به روش زورگویان عمل می کنند، نهی از منکر می کنند، ولی خودشان همه منکرات را انجام می دهند، فرزندان انبیا را می کشند و به آنان ناسزا می گویند و حقشان را غصب می کنند، شراب می نوشند و فسق و فجور می کنند.(38)
اقشار اجتماعی
نظام قشربندی اجتماعی اخوان الصفا که بر اساس تقسیم کار ارائه می شود، دارای شش قشر به شرح زیر است:1.صاحبان سلاح (لشکریان) که کار آنان عبارتند از: الف)جنگ با دشمنان خارجی؛ ب)مقابله با شورشیان داخلی، مانند خوارج، دزدان، راهزنها و آشوبگران.
2.کارکنان دربار، از جمله وزرا، دبیران، کارگزاران، پزشکان و مؤدّیان مالیاتی که پادشاه به کمک این گروه اموال را جمع آوری کرده، مایحتاج مردم را اعم از غذا و لباس و لوازم منزل فراهم می نماید.
3.معماران، دهقانها و زارعان (صاحبان حرفه های کشاورزی و دامداری) که نتیجه ی کارکرد این گروه، ساخته شدن شهرها و برآورده شدن مایحتاج روزانه مردم است.
4.قضاوت، علما و فقها. هر پادشاهی نیازمند دینی است که بر اساس آن امت را حفظ نموده، آنها را به بهترین روش سیاست و تدبیر کند. این گروه، حافظ دین مردمند.
5.تجّار، صنعتگران و صاحبان مشاغل. صنعتگران افرادی هستند که با کار بدنی به کارگرفتن ابزار، در مصنوعات نقشها و شکلهایی پدید می آورند و تجّار افرادی هستند که برای سود بردن خرید و فروش می کنند. معیشت مردم بدون همکاری این گروه انجام نمی گیرد.
6.خدمتگزاران، غلامان، کنیزها، دربانها، خزانه داران، سفیران، خبرچینها و ندیمهای پادشاه (39) که شئون و تشریفات پادشاهی وجود آنها را اقتضا می کند.
طبقات اجتماعی
اخوان الصفا در نظام قشربندی خویش، افراد جامعه را به سه طبقه تقسیم می کنند: 1)طبقه ی حاکم یا بالا، شامل رؤسا و پادشاهان؛ 3)طبقه ی متوسط یا میانه، مانند تجار، کدخدایان و صاحبان نعمت؛ 3)طبقات پایین یا محرومان، مانند فقرا، مساکین و گدایان.اخوان معتقدند که تحرک اجتماعی، فقط از یک طبقه، به طبقه بالاتر یا فروتر امکان دارد، ولی آن دسته از افراد جامعه که در دوران سعادت فلکی متولد شده اند، دارای تحرک عمودی بالارونده یا صعودی هستند؛ به این صورت که اگر از فقرا و مساکین و گدایان باشند، امکان انتقال به طبقه ی تجار، کدخدایان و صاحبان نعمت را دارند و اگر از طبقه تجار و ... باشند، می توانند به طبقه رؤسا و پادشاهان برسند و اگر از فرزندان رؤسا و پادشاهان باشند، می توانند به پادشاهی برسند. ولی اگر این فرزندان در دوران نحوست فلکی متولد شوند، تحرک عمودی پایین رونده یا نزولی دارند و در جهت عکس مراحل دسته ی نخست، انتقال طبقاتی خواهند داشت.(40)
اخوان الصفا هر چند از قشر بردگان نیز سخن گفته اند، ولی شاید به دلیل آنکه این قشر در شرایط خاصی در جوامع وجود دارد، (41) در طبقه بندی خویش از آن نام نبرده اند.
3.فرهنگ
دانشمندان علوم اجتماعی، تعریفهای مختلف و متنوعی برای فرهنگ بیان داشته اند؛ یکی از تعاریفی که در کتاب فرهنگ مردم شناسی آمده چنین است:فرهنگ، مجموعه ای از آگاهیها [شناختها] و رفتارهای فنی، اقتصادی، آیینی [شعایر]، مذهبی، اجتماعی و غیره است که یک جامعه معینی را مشخص می کند. انسان بدون فرهنگ وجود ندارد: اندیشه انسان در «حالت پیش از تمدن» مربوط به یک فرضیه ی فلسفی است.(42)
بر اساس این تعریف، می توان گفت که تمام دستاوردهای مادی و معنوی بشر از مصادیق فرهنگ هستند. در مباحث اخوان الصفا، به کلمه ی فرهنگ تصریح نشده، اما عناوینی که در تعریف فرهنگ ذکر شد، مورد بررسی قرار گرفته است.(43)
تقسیمات فرهنگ
اخوان الصفا، تمامی صنایع و معارف بشر را به دو دسته تقسیم می کنند: 1)دسته ای که مربوط به تأمین ضروریات جسم انسان هستند؛ 2)دسته ای که مربوط به اصلاح نفس انسان بعد از این جهان هستند.دسته اول را می توان فرهنگ جسمانی و دسته دوم را فرهنگ معنوی یا روحانی نامید.(44)
آنان صنایع را به لحاظ منشأ پیدایی آنها به چهار دسته تقسیم می کنند: 1)صنایع برخاسته از ضروریات زندگی مادّی؛ 2)صنایع تابع و خادم صنایع ضروری؛ 3)صنایع متمّم و مکمّل صنایع ضروری؛ 4)صنایع برخاسته از زیباطلبی و آراسته خواهی انسان.(45)
پیدایش و توسعه ی فرهنگ جسمانی
اخوان الصفا علت پیدایش فرهنگ جسمانی را نیاز طبیعی انسان می دانند، به این معنی که انسان به منظور برآورده شدن نیازهای ضروری خود، با کمک جسم و عقل خود وسایلی را اختراع کرد (46) و فنونی را یاد گرفت که پایه گذار فرهنگ جسمانی شده و با گسترش آنها، صنایع به حالت امروزی درآمده است.آنان فقر و غنا را دارای کارکرد مثبت اجتماعی در پیدایش صنایع و تأمین نیازهای جامعه می دانند و معتقدند که فقرا به منظور رهایی از فقر و اغنیا به منظور دوری از فقر، برای فراگیری صنعت و مهارت یافتن در آن تلاش می کنند یا به تجارت روی می آورند و در نتیجه ی تلاش آنان، نیازهای جامعه برآورده می شود.
اخوان الصفا آتش را به عنوان یکی از عوامل اساسی پیدایش و کمال صنایع مطرح کرده، اکثر صنایع را در مرحله ایجاد یا تکمیل نیازمند حرارت می دانند (47) و در میان علوم، علم هندسه را عامل کسب مهارت در علوم و صنایع معرفی می کنند.(48) اخوان الصفا تقسیم بندیهای مختلف و متنوعی در مورد صنایع ارائه کرده اند که نشاندهنده اهمیت دادن فوق العاده ایشان به صنعت در زندگی بشر است.(49)
مراحل مختلف فرهنگ
دو مرحله اساسی فرهنگ، مرحله ی گفتاری و نوشتاری است. اخوان الصفا در رسائل به هر دو مرحله اشاره دارند. آنان در یکی از رسائل خود، به طور مفصّل زبان، کلام، خط، حروف و چگونگی پیدایش و گسترش آنها را مورد بررسی قرار داده اند.(50) از نظر این گروه، حروف اولیه ای که انسان با آن سخن می گفته، نُه حرف بود، که همان اعدا یک تا نُه مرسوم در بین اقوام هندی است.(51) آنان کامل شدن فرهنگ را در فرهنگ عربی می دانند.(52) و معتقدند که هر قومی زبانی مخصوص به خود داشته است.(53) به عنوان مثال، درباره ی زبان عربی می نویسند که برخی گفته اند اولین کسی که به زبان عربی تکلّم کرد، یعقوب بن سام بوده، سپس قبایل دیگر کلماتی به آن اضافه کرده اند، تا اینکه زبان عربی به این درجه از کمال رسید.مرحله دوم، زمانی است که انسان خط را آموخت و به نوشتن مطالب پرداخت. اخوان، پیدایش نویسندگی را برخاسته از سه امر می دانند: 1)حفظ آثار علمی و صنعتی برای آیندگان و انتقال آن به غایبان؛ 2)عدم اعتماد به نقل دهان به دهان و شفاهی مطالب، به دلیل فراموشی و احتمالاً دروغگویی؛ 3)عدم امکان انتقال همه ی معارف و فنون به طور شفاهی.(54)
اخوان الصفا، در عین حال طبق بینش دینی، وجود این عوامل را بخشی از برنامه ریزی و حکمت خداوند دانسته، می گویند که حکمت الهی چنین اقتضا کرده که صنعت نوشتن در میان انسانها به وجود بیاید و هر امت و کشوری، خطی مخصوص به خود داشته باشند.(55)
آنان شروع کلام و کتابت را از حکما و پیامبران و مبتنی بر الهام یا وحی الهی می دانند.(56)
آداب و رسوم اجتماعی
اخوان الصفا در بخشی از رسائل خود، به بیان آداب و رسوم دوران خود پرداخته، ضمن برشمردن انواع مختلف اعیاد و مراسم ملی و مذهبی، به توضیح آنها و بیان باورهای مردم در مورد امور مختلف یا معتقدات خودشان در آن زمینه پرداخته اند. آن گاه دیدگاههای ویژه و تعاریف خاصی در باب برخی از پدیده های اجتماعی ارائه کرده اند.(57) به عنوان مثال، آنان اعیاد را به عیدهای فلسفی، عیدهای اسلامی، عیدهای انسان یا انسانی و عیدهای ویژه ی اخوان الصفا، تقسیم می کنند و برخی از اعیاد را روز حزن و اندوه یا همراه با حزن و اندوه می دانند.(58) قربانی نیز از نظر آنان به قربانی فلسفی، قربانی شرعی، و قربانی اخوان الصفا تقسیم می شود.(59) آنان در مورد سحر و جادو تعریف خاص خود را دارند، و می نویسند:بدان ای برادر، که جمیع اعمال و صنایع و حرفه ها و شغلها، خرید و فروش، جدل و کلام، احتجاج در ادیان، اقامه دلیل و برهان، کارهای خارق العاده، تغییر اجسام و تبدیل برخی اشیاء به اشیاء دیگر، همه اینها سحر است و قوام زندگی دنیا، بر علم و عمل [نسبت] به آن است.(60)
موسیقی
اخوان الصفا به موسیقی با دیده ای مثبت نگریسته، برای آن کارکردهای مطلوبی قائلند. آنان موسیقی را علمی می دانند که دانشمندان آن را برای منافع و کارکردهای مثبت آن اختراع کرده اند.(61) اخوان معتقدند که هر قومی، موسیقی مخصوص به خود را دارد و از نوع خاصی از آن لذت می برد. تمامی حیواناتی که قدرت شنیدن دارند، از موسیقی لذت می برند و در مقابل آن واکنش نشان می دهند.(63)آنان علت تحریم موسیقی را در شرایع انبیا استفاده ی نادرست از آن در مسیر ترغیب به لذّات و شهوات دنیوی می دانند.(63) اخوان استفاده از موسیقی را در جهت منافعی که بر آن مترتّب است، حرام نمی دانند.
کارکردهای مثبت موسیقی از دیدگاه آنان عبارت است از:
1.تهییج قوه ی غضبیه جنگجویان در هنگام جنگ که معمولاً با شعر است؛
2.تحریک افراد برای انجام دادن کارهای سخت و صنایع خسته کننده، مانند بنّایی و کشتیبانی؛
3.مداوای بیماران؛ چون موسیقی باعث کم شدن درد بیماران شده، در بعضی موارد به بهبود آنان کمک می کند.
4.برقراری صلح میان دو گروه متخاصم؛ چرا که بعضی از الحان موسیقی التهاب و قدرت غضب را در افراد کم کرده، در طرفین تمایل به صلح ایجاد می کند؛
5.ایجاد حالت متناسب با شرایط شادی و غم در مراسم حزن و اندوه و در زمان لذت و سرور، مانند عروسیها؛
6.ایجاد نشاط و رفع خستگی در شتران و دیگر گلّه های به هنگام چرانیدن آنها؛
7.ایجاد زمینه ی مناسب برای آب دادن به حیوانات یا دوشیدن شیر آنها و نیز هنگامی که به بچه های خود شیر می دهند؛
8.برای شکار بهتر پرندگان.(64)
دین و توسعه
اخوان با اینکه بر اساس بینش دینی شان، هدف اساسی خود را صفای باطن و عدم علاقه ی قلبی به دنیا ذکر می کنند، با الهام از معارف دینی، یاران خود را به توسعه و آبادانی دنیا تشویق کرده، آن را عبادتی شرعی می دانند:بدان ای برادر که تمام عبادت، نماز و روزه نیست، بلکه آباد کردن دین و دنیا با هم است؛ زیرا خداوند اراده کرده که هر دو آباد باشند. پس هر کسی که سعی در آباد کردن یکی از هر دوی آنها داشته باشد، اجر او با خداست... دوستدارترین بندگان، کسانی هستند که سعی در مصالح بندگان او و آباد کردن هر دو جهان او دارند. بدترین بندگان او کسانی هستند که سعی در فساد هر دو جهان یا یک جهان دارند، همانگونه که خداوند در قرآن می فرماید: همانا جزای کسانی که با خدا و رسول او جنگ می کنند و سعی در فسادانگیزی روی زمین دارند، این است که کشته شده یا به دار کشیده شوند یا اینکه دست و پای آنها از خلاف بریده شود یا اینکه تبعید شوند.(65)
دنیاگریزی و بی تفاوتی نسبت به دنیا و توسعه و پیشرفت علمی و فنی، در دیدگاه اخوان الصفا جایی ندارد. آنان به یاران خود سفارش می کنند که تمامی علوم و صنایع را یاد بگیرند و یکی از شرایط برادری و عضویت در گروه را یادگیری تمام علوم ــ به گونه ای که از بیگانگان بی نیاز شوند ــ می دانند. اگر کسی به این بی نیازی نرسد، او را از اهل صفا نمی دانند.(66)
از دیدگاه اخوان، توسعه ی کامل زمانی حاصل می شود که در جامعه، توسعه ی مادی و معنوی، توأماً به وجود آمده باشد.(67)
تغییرات فرهنگی
دیدگاهی که اخوان الصفا درباره ی تغییرات فرهنگی و اصلاح اجتماعی ارائه داده اند، مشتمل بر عناصری است که قابل مقایسه با برخی دستاوردهای جامعه شناختی است. آنان با توجه به عوامل مؤثر در بروز مقاومت در برابر تغییرات اجتماعی، معتقدند که برای ایجاد تغییرات اجتماعی باید محورهای زیر را مدّنظر قرار داد:1.ایجاد زمینه ی مناسب برای تغییر و آماده کردن افراد برای پذیرش آن؛
2.انجام دادن کارهای اولیه به صورت مخفیانه، تا کم کم فرهنگ جدید جای خود را باز کرده، مقبولیت عام پیدا کند؛
3.آگاهی دادن به افراد نسبت به اینکه اوضاع و احوال آینده از وضعیت فعلی بهتر خواهد بود و در این راستا باید از تمامی روشهای علمی و عملی استفاده نمود؛
4.هنگامی که این فرهنگ جدید مورد پذیرش عموم قرار گرفت، اگر افرادی قصد مخالفت داشتند، باید از طریق زور آنها را وادار به قبول آن کرد.
اخوان این مطالب را در قالب داستانی بیان می کنند که در آن، پزشک دلسوزی قصد درمان بیمارانی را دارد که از بیماری خود بیخبرند. در این داستان، آن پزشک فردی را که فاضلتر از دیگران است و زمینه ی پذیرش را در او مشاهده می کند، انتخاب کرده، به درمان او می پردازد و بعد از درمان، از او می خواهد که دیگران را هم به استفاده از این دارو تشویق کند. کم کم تعداد زیادی با استفاده از این دارو سلامت خود را باز می یابند و هنگامی که اعتقاد به درمان وی عمومیت یابد، سایر بیماران را به زور به استفاده از آن دارو وامی دارد، تا سلامت خود را به دست آورند. اخوان الصفا معتقدند که ساز و کار پدید آمدن تحول فرهنگی در پرتو نهضت انبیا یا مورد نظر آنان اینگونه بوده است.(68)
سنخ بندی های هنجارهای اجتماعی
اخوان هنجارهای اجتماعی را بر اساس تفاوت جاعلان آنها و عاملانِ به آنها، در نُه دسته تقسیم بندی کرده اند:1.هنجارهای مربوط به اطاعت فرزندان از پدر و مادر، در انجام دادن آنچه به صلاح آنان است و ترک آنچه موجب فساد و هلاکت آنهاست.
2.هنجارهای مربوط به اطاعت دانش آموزان از معلمان خود در تربیت پذیری، در آنچه به صلاح آنان است.
3.هنجارهای مربوط به اطاعت هنرجویان از استادان خود در قبول تعلیم صنایع مختلف.
4.هنجارهای مربوط به اطاعت زنها از همسران خود، در آنچه به آنها امر می کنند (از جمله ماندن در منزل، حفظ حجاب در مواردی که اجتناب از آن یا عمل به آن، به صلاح آنان است).
5.هنجارهای مربوط به اطاعت بیماران از پزشکان در مصرف دارو و آنچه باعث سلامت آنان می شود.
6.هنجارهای مربوط به اطاعت انسانهای ناآشنا با مسائل دینی از علما در اصول بنیادین دین، ادای واجبات و ترک محرّمات.
7.هنجارهای مربوط به اطاعت مردم از سلطان عادل، در مواردی که آنها را امر به معروف و نهی از منکر نموده، مانع ظلم کردن آنان بر یکدیگر می شود.
8.هنجارهای مربوط به اطاعت سلاطین، امیران و پادشاهان از جانشینان پیامبران در اصل حکومت خویش و سایر اموری که از جانب آنان به ایشان واگذار شده است؛ مانند گرفتن مالیات، جنگ با دشمن، پاسداری از مرزها و حفظ نظام حکومت، بر اساس آنچه مصلحت همگان در آن است.
9.هنجارهای مربوط به اطاعت جانشینان پیامبران از آنان، در مواردی که از سوی پیامبران مشخص شده است.(69)
اخوان از دو دسته دیگر از هنجارها سخن به میان آورده اند که به لحاظ جنبه ماورایی آنها، در حیطه ی هنجاری اجتماعی نمی گنجند.
پی نوشت ها :
1.چنانکه در جایگاه خود بررسی شده است، شفاعت هم به معنای وساطت در عالم آخرت است و همیاری و تعاون دنیوی در رساندن فیض الهی و زمینه ی شفاعت اخروی نیز از طریق زندگی با دیگران و همسویی با ایشان فراهم می شود. در هر صورت، شفاعت به زندگی اجتماعی مرتبط است.
2.«فکما انّک لا تقدر علی ان تعیش وحدک الّا عیشا نکداً و لا تجد عیشاً هنیئاً الا بمعاونة اهل المدینة و ملازمة شریفة فهکذا ینبغی لک ان تعتبر لتعلم بانّک محتاج الی اخوان اصدقاء متعاونین لتنجو بشفاعتهم من جهنم و تصعد الی ملکوت السماء بمعاونتهم» (رسائل اخوان الصفا؛ ج 2، ص 139 و 140؛ نیز ر. ک.: ج 1، ص 99 و 100).
3.«و اعلم انّ هذین الامرین لا یجتمعان و لا یتمّان الآ بالمعاونة و المعاونة لا تکون الّا بین اثنین او اکثر من ذلک و لیس شیء ابلغ علی المعاونة من ان تجتمع قوی الاجساد المتفرقة و تصیر قوة واحدة و تتفق تدابیر النفوس المؤتلفة و تصیر تدابیراً واحداً حتی تکون کلّها کانّها جسد واحد و نفس واحد» (همان؛ ج 4، ص 170؛ و نیز ر. ک.: ج 3، ص 375).
4.در باب منشأ زندگی اجتماعی نظریات مختلفی بیان شده است (برای اطلاع بیشتر ر. ک: دفتر همکاری حوزه و دانشگاه؛ مبانی جامعه شناسی؛ ج 1، ص 249ــ 306).
5.رسائل اخوان الصفا؛ ج 3، 112 و 113.
6.همان، ج 2، ص 321 و 322.
7.همان؛ ص 202، 203، 204، 208، 221، 222، 321 و 322؛ ج 3، ص 112 و 113.
8.گیدنز، آنتونی؛ جامعه شناسی؛ ص 84.
9.رسائل اخوان الصفا؛ ج 3، ص 457.
10.همان، ج 1، ص 208 و 307.
11.همانجا.
12.گیدنز آنتونی؛ جامعه شناسی؛ ص 91ــ 95.
13.رسائل اخوان الصفا؛ ج 4، ص 269.
14.همان؛ ص 51 و 52.
15.همان؛ ج 1، ص 307.
16.گیدنز آنتونی؛ جامعه شناسی؛ ص 84.
17.«بدان ای برادر که اخلاق مردم و طبیعت آنها به واسطه چهار چیز، مختلف است: الف)از جهت ارکان تشکیل دهنده جسم آنها و چگونگی ترکیب آنها با یکدیگر (مزاج)؛ ب)نوع خاک کشورها و اختلاف آب و هوا؛ ج)پرورش یافتن افراد بر ادیان پدران و مادران و معلمان و اساتید و افرادی که آنها را تربیت و تأدیب کرده است؛ د)عوامل نجومی که هنگام تولد و هنگام انعقاد نطفه وجود داشته، که این مسأله اصل و مابقی به عنوان فروع مطرح هستند» (رسائل اخوان الصفا؛ ج 1، ص 299).
18.همان؛ ص 179، 180، 299، 302 و 308.
19.همان؛ ص 302 و 303.
20.همان؛ ج 2؛ ص 137؛ ج 3؛ ص 149، 180، 317، 318، 362، 363 و 364.
21.همان؛ ج 4، ص 37ــ40.
22.همان؛ ج 1، ص 290ــ292.
23.همان؛ ص 44.
24.همان؛ ج 1، ص 254.
25.همان؛ ج 2، ص 321.
26.همان؛ ج 4، ص 127، 169 و 170.
27.همان؛ ص 19، 32، 47، 48، 49، 170، 195 و 196.
28.همان؛ ص 170 و 171؛ همچنین ر. ک.: ج 2، ص 328؛ ج 3، ص 176.
29.همان؛ ج 1، ص 99 و 100.
30.همان؛ ص 287 و 288.
31.برای اطلاع از این دیدگاهها، ر. ک.: گیدنز، آنتونی؛ جامعه شناسی؛ ص 250 و 252.
32.typology.
33.رسائل اخوان الصفا، ج 2، ص 358 و 359.
34.همان؛ ج 3؛ ص 429ــ431. همچنین ر. ک.: ج 1، ص286.
35.همان؛ ج 3، ص 428 و 429.
36.همان؛ ص 428.
37.ر. ک.: همان؛ ج 4؛ ص 127 و 137.
38.همان؛ ج 2؛ ص 358ــ361.
39.همان؛ ج 2، ص 299 و 300.
40.همان؛ ج 1، ص 149.
41.همان؛ ج 2، ص 214.
42.پائوف، میشل و پرن میشل؛ فرهنگ مردم شناسی؛ ص 103.
43.با ورود مفهوم کولتور به وسیله جامعه شناسان و مردم شناسان در ادبیات و زبان عربی، اصطلاح «الثقافة» را دانشمندان علوم اجتماعی عرب معادل آن قرار دادند و در فارسی پس از ورود این واژه، دانشمندان علوم اجتماعی، اصطلاح فرهنگ را معادل آن قرار دادند.
44.در این نامگذاری، از به کار بردن واژه های فرهنگ مادی و فرهنگ معنوی خودداری شد؛ زیرا این دو واژه در اصطلاح علوم اجتماعی بار معنایی خاصی دارند که با معنای مورد نظر اخوان الصفا متفاوت است (رسائل اخوان الصفا؛ ج 4، ص 395).
45.«منشأ صنعت، نیازهای ضروری زندگی یا علاقه به زیبایی و زینت است .. توضیح مطلب فوق این است که چون انسان با پوست نازک آفریده شده است، در حالی که از مو و پشم و کرک و پر و ... عریان بود، ضرورت او را به سوی اتخاذ لباس فراخواند، و روشن است که روی آوردن به لباس، یعنی رفتن به سوی صنعت بافندگی، امّا بافندگی بدون حلّاجی و ریسندگی تحقق نخواهد یافت. پس این دو صنعت، به عنوان تابع و خادم بافندگی به وجود آمد...
چون انسان به گونه ای آفریده شده است که به غذا نیازمند است و غذا بدون دانه ی گیاه و میوه ی درخت حاصل نمی شود، ضرورت او را به سوی صنعت کشاورزی فراخواند، امّا کشت دانه ها و کاشتن نهال درختان، نیازمند به کندن زمین و حفر چاه و ایجاد قنات و جاری ساختن نهر است، و این بدون بیل و یوغ و گاو نر و امثال اینها ممکن نیست؛ و این امور بدون صنعت نجاری و آهنگری حاصل نمی شود... .
چون انسان به جایی نیازمند است که او را از سرما و گرما و خطر درندگان پناه دهد و غذای خود را از اینها به صنعت معین یا متممّ نیاز دارند. اما قسم دوم از صنایع که بر اساس علاقه به زیبایی و زینت پدید آمد، عبارتند از: صنایع بافتنی دیبا و حریر، عطرسازی و امثال اینها (تاریخچه جامعه شناسی؛ ص 204 و 205؛ به نقل از رسائل اخوان الصفا؛ ج 1، ص 284 و 285).
46.ر. ک.: رسائل اخوان الصفا؛ ج 1، ص 279 و 286؛ ج 3، ص 438.
47.همان؛ ج 1؛ ص 283 و 284.
48.همان؛ ج 1، ص 96، 97، 98، 101 و 113.
49.همان؛ ج 1؛ ص 280ــ 285.
50.ر. ک.: همان؛ ج 3، ص 84 ــ 177 (رساله ی هفدهم)؛ و نیز ص 414 و 415.
51.همان؛ ص 141، 142، 143، 149 و 150.
52. همان، ص 143.
53. همان؛ ص 151ــ153.
54.همان؛ ص 142 و 143.
55.همان؛ ص 151ــ 153؛ ج 1، ص 219ــ 222.
56.همان؛ ص 149 و 150.
57.همان؛ ج 2، ص 128ــ 228؛ ج 4، ص 265ــ270.
58.همان؛ ج 4، ص 520 و 521.
59.همان؛ ص 270 و 271.
60.همان؛ ص 327؛ و نیز ص 340.
61.همان؛ ج 1، ص 183 و 184.
62.همان؛ ج 1، ص 188.
63.همان؛ ص 210 و 211.
64.همان؛ ص 183ــ 188؛ ج 3، ص 139.
65.همان؛ ج 2، ص 124 و 125.
66.همان؛ ج 4، ص 411 و 412.
67.رسائل اخوان الصفا؛ ج 1، ص 349.
68.همان؛ ج 4، ص 14ــ16.
69.همان؛ ص 453 و 454.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}