از نظر اخوان، جسم آدمی مورد تدبیر نفس اوست و چنانچه شخص بتواند از راه تهذیب و ریاضت به تدبیر جسم خویش بپردازد، خانواده و خدمتکاران خود را هم می تواند به خوبی اداره کند. به نظر آنان، شخصی که خانواده خود را به شیوه ی مناسبی تدبیر نماید، می تواند قبیله ای را از نظر سیاسی بخوبی اداره کند و کسی که اداره ی قبیله ای را بخوبی به انجام برساند، می تواند زمامداری جامعه را به عهده گرفته، به صورت شایسته ای ادای وظیفه کند و کسی که بدین نحو بتواند جامعه را اداره کند، می تواند شریعت الهی را هم در جامعه اجرا کند و جامعه را بر اساس آن اداره کند ــ که این مقام انبیا (ع) است ــ و اگر برای چنین شخصی زمینه ی ارتباط مستقیم با وحی فراهم نشده باشد، باید در فهم آن شریعت مهارت کافی یابد (1) تا بتواند در مسیر سعادت و نجات گام برداشته، از فروغلتیدن در مهلکات دوری جوید.
اخوان الصفا با توجه به تعریف و تفسیر خاصی که از سیاست ارائه کرده است و آن را بهبود وضع موجودات و پایدار ماندن بهترین حالتها و کاملترین هدفها دانسته اند، آگاهی سیاسی یا علم سیاست را پنج نوع می دانند. انواع یادشده بر اساس زمینه و قلمرو سیاست، به شرح زیر ترسیم شده است:
1.سیاست نبوّیه، که شامل آگاهی از چگونگی وضع قوانین مورد پسند و سنتهای پالایش یافته، درمان انسانهای آلوده به انحرافهای اخلاقی، عقیدتی و رفتاری، چگونگی بهسازی انسانهای شرور و آگاهی بخشی به انسانهای غفلت زده و بیخبر است.
2.سیاست ملوکیّه، که عبارت است از شناخت کیفیت حفظ شریعت برای امت، زنده کردن سنّتهای پیامبر (ص) در بیان آنها در قالب امر به معروف و نهی از منکر، اقامه ی حدود شرعی، جاری کردن احکام الهی، زدودن ظلم از جامعه، از بین بردن دشمنان، کنترل اشرار و یاری کردن نیکان. این سیاست مخصوص جانشینان پیامبران و امامان هدایت شده است که در میان مردم بحق حکم نموده، با عدالت رفتار می کنند.
3.سیاست عامیّه، یعنی شناخت طبقات زیردست، حالات، انساب، صناعات، مذاهب و اخلاق آنان، شناخت سلسله مراتب افراد در گروه، مراعات امور و ایجاد اتحاد میان آنان، با انصاف رفتار کردن و به کار گرفتن افراد در صنایعی که صلاحیت آن را دارا هستند و شایسته ی مقام آنهاست. این سیاست، به افرادی اختصاص دارد که بر اجتماعات انسانی ریاست می کنند؛ مانند ریاست امیران بر شهرها و کشورها، ریاست دهقانان بر اهل ده و ریاست فرماندهان نظامی بر لشکریان.
4.سیاست خاصیّه، که شناخت هر انسان نسبت به چگونگی تدبیر منزل و امر معیشت خود، مراعات امور خدمتکاران، فرزندان و خویشاوندان، معاشرت با همسایگان، همنشینی با دوستان و ادای حقوق آنان و بررسی مصالح دنیوی و اخروی آنان است.
5.سیاست ذاتیّه، که عبارت است از خویشتن شناسی هر انسان و آگاهی از خصلتهای اخلاقی و وارسی کردار و گفتار خود و بررسی افعال و گفته های خود در هنگام ابراز تمایلات نفسانی و حالتهایی چون خشم و خوشنودی و تأمل در تمام امور مربوط به خویشتن.(2)
اخوان الصفا انواع سیاست را با توجه به مفهومی که بیان شد، به سه نوع سیاست جسمانی، سیاست نفسانی و سیاست اصحاب تقسیم کرده اند و با تفصیل نسبی به شرح آنها پرداخته اند. آنان در این تقسیم بندی، سیاست خانواده را در ضمن سیاست نفسانی مطرح می کنند و در خصوص آن معتقدند که سیاستگذار خانواده، باید به گونه ای خانواده را سامان دهد که در آن اختلاف و ناسازگاری مشاهده نشود و افراد آن را به گونه ای تدبیر کند که بر یک روش نهادینه شده رفتار کنند. اختلاف در سیاست و ناپایداری سیاست واحد در خانواده، سبب می شود که افراد خانواده دست از روش نهادینه شده بردارند. پس از این سیاستگذاری، اعمال نظارت بیواسطه ی مداوم بر آنان ضروری است؛ زیرا شرایط و اوضاع و احوال، به زودی و آسانی در آنان تأثیر می گذارد و احتمال انحراف از شیوه ی نهادینه شده بسیار است. اما پس از آنکه فرد وظایفش را در قبال فرزندان، غلامان و اطرافیان انجام داد، نباید آنان را از نیازمندیها و نابسامانی امور مطلع سازد؛ زیرا این امر، سبب از دست دادن منزلت اجتماعی خود نزد آنان می شود.(3)
در مورد سیاست اصحاب، اخوان الصفا آگاهی دقیق از همه امور اصحاب را ضروری می دانند و لزوم سیاستگذاری دینی و دنیوی هر فرد یا گروه را متناسب با ویژگیهای آن یادآور می شوند. اخوان تأکید می کنند که به رغم آنکه رئیس باید آگاهی کامل و دقیقی از اصحاب خویش داشته باشد، نباید اصحاب را بر امور خویش کاملاً مطلع سازد؛ زیرا آگاهی کامل آنان، زمینه را برای فریبکاری و ضربه زدن به وی فراهم می سازد و اگر افرادی خائن در میان آنان باشند، به آسانی می توانند علیه وی توطئه کنند یا آن آگاهی و اطلاعات را در اختیار دشمن قرار دهند. سیاست رئیس در جمع اصحاب نباید با سیاست او در بین خانواده متفاوت باشد؛ زیرا هر کس، حتی خویشاوندان، اگر از قوانین و سیاستهای تعیین شده تخلف کنند، باید از آنان تبرّی جست و آنان را از جمع خویش راند.(4)

مشروعیت و ضرورت حکومت

اخوان الصفا مشروعیت حکومت را یک حق الهی می دانند که خداوند به جانشینان خود در روی زمین تفویض کرده است. پیامبران الهی، علاوه بر نبوّت وظیفه تشکیل حکومت نیز داشته اند؛ زیرا از دیدگاه آنان نبوّت بدون حکومت و حکومت بدون نبوّت تداوم ندارد. دین اساس حکومت است و حکومت، نگهبان دین. این گروه، حضرت آدم (ع) را اولین خلیفه ی خدا بر روی زمین دانسته، بعد از او پیامبران و اولیای الهی را به عنوان کسانی که حق ولایت بر مردم دارند، معرفی کرده اند.(5)
اخوان جدایی دین از سیاست را به طور کلی رد می کنند و در این زمینه می نویسند: بدان که خداوند تعالی، حکومت را به نبوّت پیامبران، به دلیل علاقه شدید آنان به دنیا نیفزود؛ بلکه با اینکه هدف اصلی، دین بود، ولی می خواست برای بندگان خویش دین و دنیا را فراهم آورد. زیرا اگر حکومت در دست غیر مؤمنان باشد، هیچ تضمینی وجود ندارد که کافران حاکم، مؤمنان را از راه خدا منحرف نسازند، یا همانند فرعون آنان را به بدترین وجه شکنجه نکنند. بعلاوه، همانگونه که اردشیر گفته است، دین و حکومت انفکاک ناپذیرند و بدون یکدیگر دوام نیابند. همچنین مردم به طور طبیعی تمایل به دین پادشاهان دارند و فقط از آنان بیمناکند. به هر حال، به دلایل یادشده دیگری که ذکر آن به درازا می کشد، خداوند برای پیامبر (ص) دین و حکومت را فراهم آورد.(6)
اخوان بر این باورند که حاکمانی که از سوی خدا منصوب نشده باشند، حاکم جائر و ظالم بوده، خلیفه ی شیطانند و چون از طرف خدا نظارتی بر آنان نیست، سرانجام به ستمگری رو می آورند و اگر کسی با آنان مخالفت کند، او را زندانی می کنند یا به قتل می رسانند. آنان بر مبنای اعتقاد به ارتباط کامل میان حکومت و دین، تمام سیاستها را بر اساس دستورهای دینی و عقلی تبیین می کنند. اخوان حکومت پس از پیامبر (ص) را از آن اهل بیت (ع) می دانند و به دلیل ویژگیها و امتیازهای انحصاری آن، هیچ کس را شایسته ی این مقام نمی دانند. بعلاوه، دلیل مشروعیت حکومتشان را به منصوب شدن از سوی خدا می دانند.(7)

تحولات دوری حکومتها

اخوان الصفا که نوعاً قوانین حاکم بر پدیده های اجتماعی را متناظر با قوانین حاکم بر جهان می دانند، در زمینه ی تحول و تغییر حکومتها نیز اینگونه می اندیشند. آنان در نظام جهانی، قائل به ادوار و اکوار هستند (8) و به همین دلیل، در مورد پیدایش و انقراض حکومتها، نظریه ی تحولات دوری خود را اینگونه ارائه کرده اند که همانگونه که نیمی از زمان روز است و نیمی از آن شب و با رفتن یکی نوبت دیگری فرا می رسد و همانگونه که بخشی از آن تابستان گرم و بخشی دیگر زمستان سرد است و با رفتن یکی، دیگری جانشین آن می شود، دولتها نیز چنین هستند. هر دولتی که پدید می آید، شروع به رشد و ترقی می کند و هنگامی که به هدف نهایی خود رسید، نقصان و افول آن آغاز می شود و خواری و نگونبختی اهل آن فرا می رسد، تا به نابودی آن منتهی می شود. به موازات انحطاط این دولت، دولت دیگری پا می گیرد و مسیر رشد و ترقی را طی می کند و با از بین رفتن دولت پیشین، جانشین آن می شود. این تحول دوری، همیشگی است. براین اساس، گاه حکومت و قدرت در دست خوبان و گاه در دست بدان است، چنانکه خداوند فرموده است: «و تلک الایام نداولها بین الناس» (9) (روزگاران را بین مردم دست به دست می گردانیم). اخوان در تأیید دیدگاه خود، به ذکر نمونه های تاریخی تحول دوری حکومتها پرداخته اند.(10)
البته آنان به ظهور منجی بشر در پایان جهان و فرارسیدن دورانی که ظلم و فساد از جهان رخت بربندد، معتقدند و پذیرش چنین دیدگاهی با نظریه تطور دوری آنان ناسازگار نیست؛ زیرا می توان گفت که دوران منجی بشر هم یکی از همین دوره ها و آخرین دولت و دوران است.(11)

رابطه ی قدرت و فساد

اخوان الصفا بر این باورند که اگر قدرت سیاسی در اختیار کسانی قرار گیرد که هدایت و کنترل دینی بر آنان حاکم نباشد، ابزاری برای ستمگری و سوء استفاده رهبران می شود. آنان ضمن یک تمثیل، موضوع یادشده را اینگونه تبیین می کنند که افراد، قبل از به قدرت رسیدن به مردم وعده می دهند که مجری عدالت اجتماعی خواهند بود، ولی پس از دستیابی به قدرت و یکّه تاز میدان شدن، خواسته های نفسانی بر آنها غلبه می کنند و کم کم خود را مالک اموال عمومی می پندارند، تا آنجا که آن را با یک نعمت الهی مخصوص به خود فرض کرده، از آن در جهت بهره برداری بیشتر از لذّات دنیوی و پایمال کردن حقوق دیگران استفاده می کنند و با تهدید و خشونت و کشتار، مردم را از مطالبه ی حقوق خود بازداشته، آنان را سرکوب می کنند. از نظر اخوان، این افراد ظالم سرانجام با اتحاد مردم و توسط افرادی قوی تر از خود از بین خواهند رفت.(12)
اخوان الصفا در این تمثیل بر این نکته نیز تأکید دارند که حاکمان باید از سوی خدا منصوب شوند و بشر از تشخیص دقیق حاکمان صالح، ناتوان است.

مدینه ی فاضله اخوان الصفا

اخوان الصفا پیش از ارائه ی تصویر خود از جامعه ی فاضله و ویژگیهای آن، این نکته را یادآور می شود که آدمی از دو جوهر متباین به نام جسم و روح ترکیب شده و تا زنده است وظیفه دارد به تأمین نیازهای مادی که مطابق بُعد جسمانی اوست، بپردازد و برای دستیابی به آنچه نجات و سعادت اخروی وی در آن است، تلاش کند. آنان اشاره می کنند که تحقق این وظایف، در گرو همکاری بین انسانها و تشکیل زندگی جمعی است.(13) به همین دلیل است که آنان منشأ زندگی اجتماعی را در نیاز انسانها به همکاری با یکدیگر و همیاری می دانند و تصریح می کنند که آنچه سبب دوام زندگی اجتماعی است، محبت و شفقت و یاری رساندن به یکدیگر بر اساس عدالتخواهی است. مدینه ی فاضله از دیدگاه اخوان الصفا، دارای ویژگیهای زیر است:
1.همبستگی اجتماعی در بین اعضای جامعه، در بالاترین حد وجود دارد، به گونه ای که همه به منزله ی یک وجود جمعی واحدند.
2.نظام ارزشی و اجتماعی واحدی بر همه ی جامعه حاکم است.
3.این جامعه، تحت اشراف و سلطه کسی است که جسم و جان مردم را در اختیار دارد (از فره ایزدی به حد تمام و کمال برخوردار است).
4.اعضای جامعه در چهارچوب یک نظام ارتباطی بسیار خوب، با یکدیگر تعامل دارند و از نظام ارتباطی ویژه ای برای ارتباط با اعضای جوامع غیرفاضله برخوردارند.(14)
5.از نظر مهندسی، پایه های شهر مستحکم است و مکان مناسبی برای بنای آن در نظر گرفته شده است و در مسیر آب نیست تا به مشکلاتی که برای شهرهای ساحلی پیش می آید، دچار نشود.
6.موقعیت جغرافیایی شهر به گونه ای است که هوای آلوده ی شهرهای مجاور به سوی آن صعود نمی کند و هوای آن را آلوده نمی سازد.
7.این شهر بر سایر شهرها اشراف کافی دارد تا اهل مدینه ی فاضله دائماً از احوال مردم سایر شهرها مطلع باشند.
8.شهر بر اساس تقوای الهی بنیان نهاده شده، با صدق در گفتار و باورداشت قبلی مستحکم می شود و ارکان آن با وفای به پیمانها و امانتداری استوار می گردد تا هدف اصلی و نهایی، یعنی جاودانگی در نعمت تأمین شود.(15)
9.ارتباطات جامعه، در قالب چهار طبقه به شرح زیر و در طول یکدیگر صورت می پذیرد: 1)صاحبان صنایع؛ 2)صاحبان ریاست؛ 3)پادشاهان و صاحبان امر و نهی؛ 4)الهیّونی (رهبران دینی) که دارای مشیّت و اراده هستند.(16)

دین و شریعت

برخی از جامعه شناسان معاصر، در مقام تعریف دین، ویژگیهای مشترک ادیان را اینگونه بیان کرده اند که ادیان متضمّن مجموعه ای از نمادهایی هستند که احساساتی را نسبت به حرمت به یک موجود یا ترس از آن طلب می کند و با شعایر یا تشریفاتی (مانند مراسم کلیسا) که توسط اجتماع مؤمنان رعایت می شود، پیوند دارد.(17)
به نظر اخوان الصفا، نمود عینی اطاعت از دیگران تنها در تبعیت از یک سلسله بایدها و نبایدها پدید می آید و اینها نیز در قالب احکام، مقررات کیفری و قوانین و شرایط ویژه ای شناخته می شوند. مجموع امور یادشده، شریعت نامیده می شود.(18)
اخوان بر این باورند که جوهر دین همه انبیا دعوت به اطاعت از خدای یگانه است و تفاوت آنها در شریعت هر یک از آنهاست که با بایدها و نبایدهای خاصّ هر دین مشخص می شود. از این رو، از دیدگاه اخوان الصفا تفاوت شرایع به معنای تقابل و تعارض ادیان با یکدیگر نیست، بلکه هر یک از ادیان راه و طریق ویژه ای به سوی خدا و اطاعت از اوست که متناسب با شرایط دوران خود از سوی خداوند مشخص شده است. اخوان برای اثبات دیدگاه خود در این زمینه، از آیات قران بهره می گیرند.(19)
بر این اساس، از دیدگاه آنان اختلاف ادیان نه در اهداف، اصول و معارف، بلکه در فروع و شیوه های عملی (دستورالعملها) است و دلیل آن، تغییر حالات انسانها در دوره های مختلف است.
اخوان الصفا معتقدند که متناسب با اخلاق، عادات و نیازهای معرفتی مردم در هر مقطع زمانی، شرایع خاصی مورد نیاز بوده است و به این دلیل، شرایع متفاوت پدید آمده اند؛ مانند بیماریهایی که در زمانهای مختلف و متناسب با حالات افراد، درمانها و راههای علاج متفاوتی را طلب می کنند.(20)

عوامل پیدایش مذاهب

در میان پیروان هر یک از ادیان، به علل مختلفی شاهد مذاهب و فِرَق مختلفی هستیم. اخوان الصفا در رسائل خویش، علل یادشده را در پنج عنوان به شرح زیر دسته بندی کرده اند:
1.وجود موضوعات مختلف مورد ابتلای مردم جامعه در هر منطقه؛
2.تفاوت زبان اقوام مختلف و گوناگونی آب و هوای محل زندگی آنان؛
3.تفاوت نسلهای انسانی در مواجهه با یک شریعت و پذیرش آن؛
4.تنوّع برداشتها و تفسیرهای دانشمندان و محققان از بیانات دینی؛
5.بدعتها، تحریفها و تأویلهایی که ریاست طلبان برای کسب قدرت، در دین پدید می آورند.
اخوان الصفا، علل اصلی پیدایش فرق و مذاهب را دو قسمِ چهارم و پنجم می دانند.(21)

صور گوناگون اختلاف در یک شریعت

اخوان الصفا معتقدند که اختلافهایی که در یک شریعت واحد ــ مانند طوایف مختلف یهود و مسیحی و مسلمان ــ به وجود می آید، پنج نوع است:
1.اختلاف در صورت الفاظ متون مقدس، مانند اختلاف قاریان؛
2.اختلاف در معانی الفاظ، مانند اختلاف مفسران؛
3.اختلاف در اسرار دین و حقیقت معانی مخفی آن، مانند اختلاف مقلّدان و مستبصران (افرادی که رشد علمی پیدا کرده، نسبت به دین بصیرت دارند)؛
4.اختلاف در جانشینان پیامبران؛
5.اختلاف در احکام شریعت و سنّتهای دین، مانند اختلاف فقها.(22)
اخوان برای پیدایش هر یک از این صور پنجگانه دلایلی را ذکر می کنند و در ادامه، کارکردهایی را برای اختلاف دانشمندان و فقها در احکام شریعت ذکر می کنند و از جمله معتقدند که تضارب آراء آنان، موجب آشکار شدن خطاها و در نتیجه، دستیابی به راه صواب و پیشرفت دانش خواهد شد و از این راه، همه ی افراد جامعه با پیروی از نظریات آنان، در مسیر صلاح و درستی قرار خواهند گرفت.

منشأ شرک و بت پرستی

اخوان الصفا منشأ شرک و بت پرستی را جهل امتها می دانند و معتقدند که عدم آگاهی، آنها را به این مذاهب کشانده است. عدم آگاهی نیز از این قرار است که وقتی حکمای سابق مبدأ را شناختند و به وحدانیّت حق اقرار کردند، طبعاً به پرستش او کمر بستند. از طرف دیگر دیدند که ملائکه، مقرّبان درگاه حقند؛ پس برای تقرّب جستن به حق، به ملائکه متوسل شدند ــ نظیر تقرّب مردم به درگاه سلاطین از طریق خویشان آنها ــ اما پس از آن حکیمان، یعنی مردمی که در علم و حکمت در حد ایشان نبودند، از سرّ مطلب غافل مانده، از روی نادانی و به رغم اینکه حکمای سابق ملائکه را پرستش نمی کردند، به پرستش آنها پرداختند. به این ترتیب، اولین خشت بنای بت پرستی نهاده شد و آنگاه به طور گسترده ای در بین جوامع رواج یافت.(23)

دین و جادو

اخوان در بحث درباره علت عدم استفاده انبیا از علم سحر می نویسند که بین دین و جادو تفاوتهای ریشه ای وجود دارد و ساحت انبیا از دست یازیدن به سحر، که ساخته دست بشر در راستای اهداف دنیوی است، مبرّاست. آنان برای اثبات مدعای خود به چهار دلیل استناد کرده اند:
1.دین توسط انبیا، برای هدایت انسانها و از طرف خداوند نازل شده، ولی جادو نوعی حیله و مکر است که هیچ نوع هدایتی در آن وجود ندارد؛ بنابراین، چون هدف پیامبران هدایت انسانهاست و علم سحر (جادو) با هدایت منافات دارد، آنان از این علم استفاده نکرده اند.
2.وظیفه ی پیامبران سوق دادن مردم به سوی علم و واقعیت است تا باعث نجات آنها شود و استفاده از جادو از سوی پیامبران، سبب سوق دادن مردم به نیرنگ و تزویر است و این امر، با هدف انبیا که تصفیه نفوس است سازگاری ندارد؛ زیرا نفس انسانها به واسطه چیزی که در آن مکر و حیله است، تصفیه نمی شود.
3.دعوت پیامبران به سوی ملکوت آسمانهاست. آنان مردم را به طرف علوم آسمانی که بالاترین علوم است، سوق می دهند؛ اما علم سحر علمی است زمینی، پس در حیطه ی دعوت و عظمت آنها قرار نمی گیرد.
4.وحی الهی توسط ملائکه مقرّب و با تأیید الهی به پیامبران می رسد؛ بنابراین، جایز نیست که حیله های بشری و نیرنگهای فلکی (جادو) را به آن ضمیمه کنند.(24)

شرایط و صفات پیامبران (صاحبان شریعت)

اخوان الصفا در یک تقسیم بندی کلی، پیامبران را به دو دسته ی شریعت و مبلّغان شریعت تقسیم کرده، برای پیامبران صاحب شریعت ویژگیهایی به شرح زیر ذکر کرده اند:
1.از نظر قوای بدنی کامل و بی نقص بوده، قادر بر انجام کارهایی هستند که به عهده آنان است؛
2.از سرعت انتقال و توان درک فوق العاده ای برخوردارند؛
3.حافظه ی آنان کامل است و فراموشی بر ایشان عارض نمی شود؛
4.در مباحث استدلالی زیرک و باهوش بوده، در تدبیر و برنامه ریزی از قوّت و توان بسیاری برخوردارند، تا حدّی که می توانند از کمترین امکانات، بیشترین استفاده را در جهت نیل به مقاصد خود ببرند؛
5.از فصاحت و بلاغت (قدرت بیان) برخوردارند و می توانند با کمترین الفاظ، مقصود خود را به شنوندگان بفهمانند؛
6.دوستدار علم و معتقد به استفاده از آن هستند و از علم تبعیت کرده، آن را براحتی پذیرفته اند و سختی و مشکلات علم را با سماحت تحمّل می کنند؛
7.دوستدار راستی و حُسنِ برخوردند و خود را به اهل آن نزدیک می سازند؛
8.اهل زیاده روی در خوردن و آشامیدن و ارضای تمایلات شهوانی نیستند و چندان رغبتی به این لذّات ندارند؛
9. بلندهمت و دوستدار کرامت نفسند و خود را از تمام چیزهایی که باعث ذلت و خواری آن می شود دور نگه داشته، آن را به بالاترین درجات کمال خویش می رسانند؛
10.درهم و دینار (زخارف دنیوی) نزد آنها بی ارزش است و هیچ رغبتی به آنها ندارند؛
11.دوستدار عدل و اهل آن و دشمن ظلم و اهل آن هستند، عدل را به صاحبان آن می رسانند و غمخوار مظلوم هستند، هر عملی را که خوب و مناسب می یابند، بدون سختی انجام می دهند و اگر آنان را به ظلم و عملی قبیح دعوت کنند، ردّ می کنند؛
12.در کاری که انجام دادن آن را صلاح می دانند، جرأت و جدیت دارند و از هیچ قدرتی هراس به دل راه نمی دهند.(25)

پی نوشت ها :

1.همان؛ ج 3، ص 48.
2.همان؛ ص 273 و 274.
3.همان؛ ج 4، ص 258 و 259.
4.رسائل اخوان الصفا؛ ص 260 و 261.
5.همان؛ ج 4، ص 377ــ381.
6.همان؛ ج 3، ص 496.
7.همان؛ ج 4، ص 374 و 375.
8.ر. ک.: همان، ج 1، ص 154 و 155؛ ج 3، ص 249ــ 267.
9.ر. ک.: همان؛ ج 1، ص 181 و 182؛ ج 4، ص 186 و 187.
10.ر. ک.: همان؛ ج 3، ص 266 و 267.
11.تاریخچه جامعه شناسی؛ ص 202 و 203.
12.ر. ک.: رسائل اخوان الصفا؛ ج 3، ص 170 و 171.
13.همان؛ ج 4، ص 169.
14.همان؛ ص 171.
15.همان؛ ص 172.
16.همان؛ ص 172 و 173.
17. Gidens, Anthony, sociology, p. 458.
18.همان؛ ج 3، ص 486.
19.همان؛ ص 486 و 487.
20.همان؛ ص 484، 485، 487 و 488.
21.همان؛ ص 152 و 153.
22.همان؛ ص 488.
23.تاریخچه جامعه شناسی، ص 460 و 461.
24.رسائل اخوان الصفا؛ ج 4، ص 460 و 461.
25.همان؛ ص 129 و 130.

منبع: تاریخ تفکر اجتماعی در اسلام