نهضت مشروطه، محمد علی میرزا و بمباران مجلس (3)
فراماسون ها در اندیشه ی آتش افروزی
انجمنی ها با انگیزه ی شعله ور کردن آتش جنگ و سرکوب پیشروان عدالت و عدالتخواهان وارسته به دست قزاقان رژیم محمدعلی شاهی، پیاپی اطلاعیه هایی مبنی بر عزل او از سلطنت صادر می کردند. گاه به نام «همه ملت» او را به عنوان شاه به رسمیت نمی شناختند و گاه از ملت می خواستند که او را شاه ندانند! بدون اینکه پروا کنند که در پی برقراری نظام پارلمانی در کشور و رسمیت یافتن قانون اساسی، چگونه «انجمن تبریز» به خود رخصت می دهد که فرمان عزل شاه را صادر کند؟ این گونه کردار و رفتار، نشان از این واقعیت دارد که انجمنی ها نه خواهان مشروطه بودند، نه هوادار قانون و قانونمداری، بلکه نقشه ها و برنامه های دیگری در کار بود و دست های دیگری انجمن ها را برپا می کرد و می چرخاند. در گزارشی آمده است:... در روز هفتم دسامبر 27 آذر [1286] 14 ذیقعده [1325] انجمن تبریز تلگرام هایی را به کلیه میسیون ها و مجلس ارسال کرد که در آنها با اشاره به تخلفات محمدعلی شاه از سوگندی که ادا کرده و کارهای مخالف با قانون اساسی که از او سر زده است، از ملت خواسته شده که دیگر وی را شاه ندانسته و فردی را که توسط پارلمان محترم تعیین خواهد شد شاه بشناسند... (1)
فردای آن روز (28 آذرماه 1286) تلگرام دیگری از انجمن تبریز مخابره می شود. در این تلگرام آمده است:
... شاه ما که طبق قانون اساسی به قرآن سوگند یاد کرده بود، از وعده ی خود سر باز زده است. به همین جهت، ما (همه ملت) بر طبق آیه ی قرآن وی را دیگر شاه ندانسته و از کسی اطاعت خواهیم کرد که پارلمان محترم وی را به مقام سلطنت برگزیند... (2)
با وجودی که انجمنی ها و دیگر دست افزاران انگلیس با تندروی ها آتش اختلاف را دامن می زدند، لیکن در دربار و نزد شاه چنین وانمود می شد که این مشروطه خواهان هستند که بی پروا بر شاه می تازند و اندیشه ی براندازی دارند. از آن طرف، به پیشروان مشروطه و مجلسیان نیز پیوسته گوشزد می شد که محمدعلی شاه در اندیشه ی ریشه کن کردن مشروطه و نظام پارلمانیست و با برقراری قانون در کشور سر ناسازگاری دارد.
با این وجود محمدعلی شاه از خود شکیبایی و خویشتن داری نشان می داد و از تندروی و پرخاشگری دوری می گزید. پیوسته بر آن بود با مجلس و پیشروان مشروطه به شیوه ای کنار آمده و راه سازش و همدلی را باز نگهدارد. با آنکه انجمنی ها از جشن و چراغانی و آذین بندی به مناسبت زاد روز او پیشگیری کردند، به روی خود نیاورد و رنجشی از خود نشان نداد. مجلس، سیصد و هشتاد هزار تومان از دریافتی سالانه ی دربار را کاهش داد، محمدعلی شاه از کنار آن بی تفاوت گذشت. در برابر اعلامیه ها و تلگرام هایی که انجمن تبریز به عنوان کنار زدن او از سلطنت صادر می کرد، واکنشی از او دیده نشد. آنگاه که انجمنی ها به او پیام دادند که امیر بهادر جنگ، سعدالدوله و علاءالدوله را برکنار و از تهران دور کند، در پاسخ تنها به این بسنده کرد که این کار، خودسر نشاید و «...اخراج هر فرد از پایتخت می تواند فقط پس از آنکه مجرمیت و گناه آنان توسط دادگاه به اثبات رسید، صورت پذیرد...» (3) آنگاه که مجلس درخواست او را سبک شمرد و آن را رد کرد (4) با نرمی و آرامی پاسخ داد: «درخواست ما آرامش و سامان کشور و آسایش مردم است و آرزو و یا خواست دیگری نمی داریم...» (5) در برابر زبان درازی ها و زشت گویی های انجمنی ها نیز برنیاشفت و شکیبایی از دست نداد. (6)
بمب اندازی به سوی کالسکه ی شاه
این بردباری ها و خویشتن داری های او آیا از روی بیم و بی جربزگی بود یا از روی خردمندی و آگاهی از نقشه و نیرنگ انگلیس، روشن نیست، لیکن به هر سبب و علت که بود، خشم و کین انجمنی ها و دیگر دست افزاران دولت انگلیس را افزون می ساخت. آنها از اینکه محمدعلی شاه به رغم آن فتنه گری ها و پرخاش گری ها به ستیز با رهبران و پیشروان نهضت عدالت خواهی برنمی خیزد و آتش جنگ را شعله ور نمی کند، سخت آشفته بودند. از این رو، بر آن شدند به ترفندی دست بزنند که تیر خلاص به روحیه ی آشتی جویانه ی محمدعلی شاه باشد و به شکیبایی و بردباری او پایان بخشد.روز آدینه، هشتم (یا نهم) اسفندماه 1286 (25 محرم 1326)، محمدعلی شاه آهنگ دوشان تپه را داشت که دار و دسته ی تقی زاده بمبی به سوی کالسکه ی او انداختند. چند تن زخمی و کشته شدند. شاه که در کالسکه ی دیگری نشسته بود، آسیبی ندید. بمب انداز – بنا بر نوشته ها و گزارش ها - «حیدر عمواغلی» بود که از ششلول بندهای تقی زاده به شمار می رفت. پس از ترور اتابک، این دومین شاهکار او بود که طبق سیاست انگلیسی ها به اجرا درآمد. اینکه او آیا به راستی اندیشه ی ترور محمدعلی شاه را داشت یا دستور این بود که با این بمب اندازی شاه را به خشم آورد و این پندار را در او استوار سازد که پیشروان نهضت عدالت خواهی تا مرز کشتن او ایستاده اند، به درستی روشن نیست.
نکته اینجاست که این حمله و بمب اندازی در هنگامی روی داد که بنا بر اعتراف برخی از بدبین ترین کسان به محمدعلی شاه، او راه همراهی با مجلس و نگهداری آن را برگزیده بود و از کارهای مجلس – حتی به صورت کتبی – اظهار خرسندی و خشنودی می کرد.
باید دانست که کسروی در تاریخ نگاری خود از آغاز تا پایان کوشیده است محمدعلی شاه را دشمن سوگند خورده ی مشروطه و مجلس بنمایاند و چنین وانمود کند که انگار او از مادرزادی با مشروطه و آزادی دشمنی داشت و هرگز نمی توانست با آن کنار بیاید و در هر موردی که سخنی و موضعی از او آورده است که نشان از دید مثبت او نسبت به مشروطه دارد، بی درنگ در کنار آن واژه های «دورویی»، «دروغ پردازی»، «رویه کاری»، یا «از روی ترس» و ... ردیف کرده است، با این وجود موضع او را پیش از بمب اندازی چنین بازگو می کند:
... محمدعلی میرزا همچنان با مجلس رفتار نیکو می نمود و می توان پنداشت که این هنگام از نبرد با مجلس نومید گردیده و خواه ناخواه گردن به نگهداری آن گزارده بود. زیرا چنانکه گفتیم هر پیشامدی را دستاویز گرفته گام دیگری به سوی دوستی با مجلس برمی داشت. از جمله در آغازهای اسفند چون مجلس توانست قانون انطباعات را به پایان رساند شاه آن را فرصت شمرده دستخطی به نام خشنودی و خرسندی از کارهای مجلس فرستاد که در نشست هفتم اسفند (24 محرم 1326) در مجلس خوانده گردید، لیکن فردای آن روز که آدینه هشتم اسفند (25 محرم) می بود، داستانی رخداد که آب را گل آلود گردانید... (7)
محمدعلی شاه در برابر بمب اندازی و به اصطلاح سوء قصد به جانش، خونسردی خود را از دست نداد و به کار ناروایی برنخاست، تنها شهربانی را برای یافتن بمب گذاران زیر فشار گذاشت و چون از پیگیری و جستجوی شهربانی برایندی دیده نشد، نامه ای به مجلس نوشت و چنین هشدار داد:
... اگر تا چند روز دیگر هم اثری از تعیین محرکین و دستگیری مرتکبین ظاهر نشود، لابد بعضی اقدام مجدانه به عمل خواهد آمد که خیانت مجرمین هویدا و اغراض مغرضین آشکار و پیدا شود... (8)
شهربانی در جستجوی بمب اندازان، شبانه به خانه های این و آن یورش می برد و کسانی را دستگیر می کرد و به بازجویی می کشید تا اینکه در شب چهارشنبه 19 فروردین 1287 (6 ربیع الاول 1326) چهار تن از کارکنان چراغ گاز را که یکی از آنان حیدر عمواغلی بود دستگیر کردند و برای بازجویی به کاخ گلستان گسیل داشتند. همدستان حیدر عمواغلی برای اینکه نگذارند بازجویی صورت گیرد و پرده از روی توطئه های پشت پرده کنار رود، با دستاویز اینکه شهربانی هنگام دستگیری آنان قانون شکنی هایی کرده، نیمه شب به خانه ها ریخته، با دستگیر شدگان بدرفتاری کرده و آنان را به جای بردن به عدلیه به کاخ گلستان گسیل داشته است، جار و جنجال و هیاهو به راه انداختند. انجمنی ها به گردهمایی و نامه پراکنی دست زدند و مجلس را به واکنش و واخواهی وا داشتند و چنین وانمود کردند که بازداشت شدگان بی گناهند! و بدین گونه آنان را از چنگ قانون رهانیدند. (9)
پی نوشت ها :
1. پیشین، ص 74.
2. پیشین، ص 63.
3. پیشین، ص 72.
4. محمدعلی شاه طی نامه ای به مجلس دو چیز خواست: یکی آن که مجلس از مرز خود نگذرد و به کارهای دولت و قوه ی مجریه وارد نشود، دیگر آنکه انجمن هایی که مایه ی آشوب هستند، برچیده شود. مجلس پاسخ داد: «...مجلس هیچگاه پا از مرز خود بیرون ننهاده، این دولتست که باید مرز خود شناسد و جلوی کار مجلس نگیرد. اما انجمن ها از روی قانون اساسی آزاد است ولی هرگاه بی قانونی نمودند، باید دولت جلو گیرد...».
5. تاریخ مشروطه ایران، ص 501.
6 یکی از زشت گویی های انجمنی ها به محمدعلی شاه را کسروی چنین بازگو کرده است:
«امروز تهرانی ها در دشمنی با محمدعلی میرزا اندازه نشناختند و آنچه می دانستند و توانستند گفتند. امروز نام مادر او «ام الخاقان» را به زبان ها انداختند و سخنانی را که در سی و اندی سال پیش درباره ی آن زن گفته شده بود، سخنانی که بنیادی جز پندار و گمان نمی داشت تازه گردانیدند...» تاریخ مشروطه ایران، ص 341.
7. تاریخ مشروطه ایران، ص 542.
8. پیشین، ص 549.
9. پس از آزادی دستگیر شدگان، انجمنی ها و عناصری از مجلس به صدا درآمدند که چرا شهربانی چند تن از بی گناهان را دستگیر کرده است و تا آن پایه فشار آوردند که امیر معظم حاکم تهران و رئیس شهربانی از کار کناره گیری کردند!!
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}