نویسنده: محمد طالبیان



 
کپکام یکی از بزرگ ترین شرکت های بازیسازی ژاپن است. که از زمان تأسیس خود عناوین متعددی را عرضه و به موفقیت های چشم گیری دست پیدا کرده است. با این که اکثر این موفقیت ها مدیون بازیسازهای معروف و خوش سابقه این شرکت بوده اما کپکام در سال های گذشته با آن ها به خوبی رفتار نکرده و باعث شد تا بسیاری از این بازیسازها از کپکام جدا شده و اکنون تبدیل به رقیبی جدی شوند. این در حالی است که به طور کلی عملکرد کپکام به جز چند نمونه در این نسل راضی کننده نبوده و شاهد این بوده ایم که با عرضه عناوینی متوسط یا ضعیف خاطره خوب بازی های قدیمی خود را نیز از بین برده است. با این که اثر بازیبازها و منتقدین عملکرد کلی کپکام را در این نسل راضی کننده نمی دانند اما بایستی به این مسئله توجه کرد که پلتفرمی همچون DS برخلاف نمونه های دیگر شاهد عناوین خوبی از سوی این شرکت بازیسازی بوده، عناوینی که هر کدام در زمینه ای دارای خلاقیت و نکات مثبت مختلفی هستند. یکی از این عناوین (Ghost Trick (GT است که سعی و تلاش خود را بر روی ترکیب سبک ماجراجویی و پازل گذاشته و در انجام این کار موفق نیز بوده.

مرز مابین دو دنیا

بخش عمده ای از GT مربوط به داستان و نحوه پرداخت آن می شود که تا حدودی شبیه به سری بازی های Ace Attorney طراحی شده، شباهتی که مسلماً به خاطر یکسان بودن سازنده این دو بازی به وجود آمده است. بازی از جایی شروع می شود که شخصیتی بی نام (در ابتدای بازی) توسط کارآگاهی به نام لین (Lynne) کشته شده و در ادامه به صورت یک روح در می آید. تفاوتی که در این میان وجود دارد مربوط به همین روح است که بر خلاف روح های معمول داستان های تخیلی بی آزار و یا خراب کار نیست و تنها مشکلی که دارد از دست دادن حافظه خود است که باعث شده تا با شخصیت های دیگر موجود در داستان ارتباط برقرار کرده تا در نهایت متوجه این مسئله شود که چه هویتی داشته و به چه دلیلی توسط لین از پا در آمده است. این روح که تنها تا صبح فردای ماجرای به قتل رسیدن خود وقت دارد می بایستی توسط بازیباز کنترل شده و با رفتن به بخش های مختلف شهر و در ادامه ارتباط بر قرارکردن با افرادی خاص در نهایت از راز و رمز حادثه ای که گریبان گیرش شده پرده بر دارد. تمامی روند داستانی سرایی بازی به کمک دیالوگ های رد و بدل شده ما بین شخصیت ها بازگو می شود و تنها در بعضی مواقع شاهد یک سری فلش بک هستیم که همچون ظاهر اصلی بازی به نمایش در می آیند و تفاوتی با دیگر بخش های بازی ندارند. داستان GT شاید در ابتدا کمی گنگ بوده و جاذبه لازم را نداشته باشد اما در ادامه و با مشخص شدن یک سری از جزئیات بازیباز را در خود غرق کرده و تا انتها همراه می کند. این در حالی است که یکی از عوامل جذابیت داستان شخصیت پردازی های مناسب و جالب بازی هستند که هر کدام دارای شخصیت های منحصر به فردی بوده و با کلیشه های رایج داستان های رمز آلود و کاراگاهی متفاوت هستند. این شخصیت ها به نحوی با یکدیگر ارتباط بر قرار می کنند که بازیباز بتواند با کمی دقت از جزئیات اهداف و علایق آن ها خبر شود. مسئله ای که با وجود نبود ظرافت های تصویری امری قابل توجه است. اما مشکلی که در انتهای بازی گریبان گیر داستان
می شود. شتاب زدگی در بازگو کردن وقایعی است که در تمام طول بازی توضیح داده نشده و مدام به لحظات انتهایی موکول شده اند. این مشکل باعث شده تا با مشخص شدن تمامی جوانب ماجرای مورد نظر به یک باره بازیباز این احساس را پیدا کند که تمام کارها و جان هایی که نجات داده نه تنها هیچ سودی برای خود نداشته بلکه چیزی را برای وی تغییر نمی دهد. در اصل بازیباز به طرزی کاملاً نامناسب در انتهای بازی به حاشیه رانده و از خط اصلی داستان خارج شده و اهمیتی پیدا نمی کند. نکته ای که باعث می شود تا بازیباز و شخصیت اصلی تبدیل به یک راوی داستان شوند تا نقش اصلی و قهرمان بازی که در GT فردی دیگر است.

خنجر زمان

گیم پلی کلی بازی بر خلاف دیگر عناوین موجود در این سبک تمرکز خود را بر روی معماها گذاشته است. بازیبازها که در ابتدای بازی در نقش یک روح ظاهر می شود قادر به حرکت مابین اجسام بی جان موجود در محیط است که با به نمایش در آوردن یک نقطه نورانی از دیگر اجزای محیط جدا شده اند. در حالت کلی هر مرحله از بازی روند عادی خود را طی می کند اما بازیباز با وارد شدن به دنیای روح ها این نقطه های ذکر شده را دیده و قادر به حرکت بر روی آن ها است. در کنار این مسئله بایستی به قابلیت ایجاد تغییر بر روی یک سری از اجسام مشخص شده نیز اشاره کرد که در دنیای واقعی و توسط بازیباز انجام می شوند. به طور مثال بازیباز بر روی یک یخچال قرار گرفته باشد در دنیای واقعی می تواند درب این یخچال را باز کرده و با محیط اطراف خود تعامل داشته باشد. نکته دیگر در مورد قابلیت ارتباط برقرار کردن با بدن افرادی است که جان خود را از دست داده اند. روح این افراد به هیچ وجه قابلیت های بازیباز را نداشته و پس از مرگ بر روی بدنشان باقی می ماند. این مسئله فرصتی را برای بازیباز به وجود می آورد که با حرکت در محیط و رساندن خود به بدن بی جان شخصیت های دیگر با روح آن ها ارتباط بر قرار کرده و از قابلیت دیگر بازی بهره ببرد. در زمان بر قراری ارتباط بازیباز می تواند زمان را به 4 دقیقه قبل از مرگ فرد مورد نظر برده و از مرگ او به نحو ی جلوگیری کند. اگر بازیباز موفق به این شود بعد از زنده شدن فرد ذکر شده وی می تواند به راحتی با بازیباز ارتباط برقرار کرده و اطلاعات مورد نظر را در اختیار وی قرار دهد. کلیت گیم پلی GT تشکیل شده از همین روند اشاره شده که در آن بازیباز مدام جان افراد مختلفی را با ایجاد تغییرات و حرکت در محیط نجات داده و اطلاعاتی را در مورد خود به دست می آورد. البته این مسئله نیز قابل ذکر است که در بخش پایانی بازی شخصیت دیگری نیز همراه بازیباز می شود که قابلیت تعویض اشیای یک شکل را با یکدیگر فراهم می کند که در بعضی مراحل کارساز است. گیم پلی دراین عنوان به طور کلی مشکل اساسی ای ندارد و سازندگان به خوبی توانسته اند تا بخش های چالش برانگیزی را در آن طراحی کنند اما به وجود آمدن یک تمرکز اصلی بر روی داستان این بخش از بازی به رتبه دوم اهمیت وارد می شود. در اصل این گونه باید گفت که در GT این داستان است که در حال روایت بوده و بازیباز در طول آن لحظات کوتاهی را به بازی می پردازد. اگر به نحوی داستان و گیم پلی بازی در دو بخش مجزا و پشت سر یکدیگر قرار می گرفتند مسلماً شاهد یک داستان منسجم تر و البته گیم پلی بهتری بودیم که همچون حالت اکنون از هم گسیخته نبود.

زنده تر از همیشه

بر خلاف سری بازی هایAce Attorney که تمرکز خود را بر روی طراحی کلی محیط و شخصیت ها گذاشته بود، در GT شاهد این هستیم که جزییات مورد توجه قرار گرفته اند. دلیل اصلی این امر چیزی جز ساختار گیم پلی بازی نیست که باعث شده تا بازیساز دقت بیشتری را برای طراحی اجزای محیط گذاشته و در کنار آن از یک سری طراحی شخصیت جالب و کاملاً پویا نیز بهره برده تا به خوبی بتواند داستان بازی را پیش ببرد. این شخصیت ها از دید انیمیشن نیز در صف عناوین عالی حال حاضر نیز طبقه بندی می شوند. طراحی انیمیشن های شخصیت ها بسیار خوب بوده و به نوعی خصوصیت فرد مورد نظر را شکل می دهد. این در حالی است که بازی از لحاظ موسیقی و صدا گذاری حرف زیادی برای گفتن ندارد و در طول بازی یک تم کلی را تکرار می کند که در انتهای آن بیش از گذشته تکراری به نظر می رسد. GT از آن دست بازی هایی است که تمرکز اصلی خود را بر روی روایت داستان گذاشته اما بر خلاف آن ها دارای گیم پلی خوبی نیز هست که مشکلی همچون کوتاه بودن و از هم گسستگی را یدک می کشد. عنوانی که می توانست به کمک تقسیم مناسب در زمینه داستان و گیم پلی عملکرد بسیار بهتری را به نمایش در آورد.

امتیازات:

داستان پررمز و راز، شخصیت پردازی مناسب، گیم پلی جذاب، انیمیشن های فوق العاده و دقت به جزییات محیط.

معایب:

اشاره های مبهم داستان، تمرکز بیش از حد بر روی داستان، صداگذاری و موسیقی های تکراری.
17 گرافیک
14 موزیک و صدا
16 گیم پلی
خوب ارزش 16
منبع: بازی یارانه شماره نشریه: 41