خانواده هسته ای از دیدگاه پارسونز(1)
الگوی تقسیم جنسیتی نقش ها در خانواده
نویسندگان: زهرا امین مجد(دانش آموخته خارج فقه و اصول جامعه الزهرا) / دکتر محمد تقی کرمی(استادیار دانشگاه علامه طباطبایی)چکیده
شکل هسته ای، الگوی نسبتا فراگیر خانواده در جهان معاصر است. پارسونز به عنوان یکی از چهره های پر نفوذ در جامعه شناسی، در حوزه مباحث مربوط به خانواده به توصیف خانواده هسته ای و البته توصیه به آن می پردازد. از نظر او، خانوده ی هسته ای، خانوده ای متشکل از زن، شوهر و فرزندان آنهاست که بر اساس الگوی تقسیم جنسیتی نقش ها اداره می شود و کارکرد اقتصادی ندارد. در این مقاله بر اساس آثار پارسونز و تفاسیر معتبر آنها، دیدگاه های او درباره خانواده که به طور مستقیم تحت تاثیر اندیشه های کلان او در جامعه شناسی، بخصوص نظریه نظام کنش است، بررسی می گردد. همچنین ارتباط میان پیش زمینه های علمی و نظریات جامعه شناختی او با اندیشه های وی درباره ی خانواده، روشن می شود. در انتها نیز به طور گذرا برخی ملاحظات و انتقادهای ناظر به اندیشه ی او در این حوزه، و نیز بعضی تفاوت های دیدگاه او با اندیشه ی اسلام درباره ی خانواده مطرح می گردد.کلیدواژه ها: خانواده ی هسته ای، پارسونز، نظام کنش، تقسیم جنسیتی نقش ها.
1.مقدمه
مهم ترین نظریات جامعه شناسی در عصر حاضر عبارتند از: نظریه ی کارکردگرایی، نظریه ی تضاد، و نظریه ی کنش متقابل نمادین. (عضدانلو، 1384، ص 635) حتی اگر نظریه ی کارکردگرایی(1) را پرتأثیرتر از دو نظریه دیگر ندانیم، دست کم باید به این نکته اذعان نماییم که این نظریه، یکی از مهم ترین و پرنفوذترین نظریات جامعه شناسی معاصر است. از همین جا، اهمیت پارسونز(1902-1979) که- به همراه رابرت مرتون- کارکردگرایی را در عصر حاضر به جامعه شناسی بازگردانید (گیدنز، 1374، ص 749) و به همین علت، می توان وی را- البته در کنار مرتون- مهم ترین کارکردگرا در جامعه شناسی معاصر دانست، روشن می گردد. «پارسونز، پژوهش در جامعه شناسی را دوباره فرمول بندی کرده و حتی آن را از سمت و سو و برنامه ای نظری برخوردار کرده که قبلا فاقد آن بوده است.» (همیلتون، 1379، ص 1) شاید پارسونز را جامعه شناس محبوبی ندانیم، اما نظریات وی دست کم تا میانه دهه شصت و حتی پس از آن در شکل نو کارکردگرایی، «در قلمرو زبان انگلیسی بر نظریه ی جامعه شناسی سیطره داشت. (کرایب، 1385، ص 51)» پارسونز در میان جامعه شناسان معاصر، از اهمیت و جایگاه ویژه ای برخوردار است. تاثیرگذاری وی به حدی است که کسانی مثل رابرت هلتن(1379)، معتقدند که «حوزه های معدودی از تأثیر میراث فکری پارسونز بر کنار مانده است.» (هلتن، 1379، ص 163)یکی از موضوعات جامعه شناسی مورد توجه و مطالعه پارسونز، موضوع خانواده است. اهمیت اندیشه های پارسونز درباره ی خانواده، کمتر از اندیشه های کلان جامعه شناسی او نیست. وی با مطالعه بر روی خانواده های طبقه ی متوسط آمریکا (به عنوان جامعه ای مدرن و مطلوب) الگوی هسته ای خانواده را به عنوان الگوی شایع در دنیای مدرن رصد کرده، آن را کارآمدترین الگو در شرایط جدید جهان می داند. پارسونز مباحث نظری مربوط به الگوی هسته ای خانواده را بر اساس اندیشه های کارکردگرایانه خود، و نیز بر اساس نظریه ابتکاری خود، یعنی نظریه ی نظام کنش، پایه ریزی می کند. از نظر او، خانواده ی هسته ای خانواده ای نکاحی، فرزندیاب، نومکان، واحدی مصرفی و وابسته به شغل بیرون از منزل شوهر است. این خانواده که تأمین منافع افراد را اولویتی اصلی می داند، بر اساس همسرگزینی آزاد و بر پایه ی عشق رومانتیک به وجود می آید.
بسیاری از جامعه شناسان و مورخان جامعه شناسی پس از پارسونز، به دلیل اهمیت وی، همچنین برای ایضاح و تفهیم بیان پیچیده و ادبیات مغلق او،(2) درباره ی اندیشه های کلان او و نیز دیدگاه وی در مورد خانواده قلم زده اند. برخی از آنان مانند پیتر همیلتون، رابرت هلتن، یان کرایب، گی روشه و ویلیام اسکیدمور تمرکز خود را بر معرفی دستگاه فکری پارسونز در جامعه شناسی گذاشته اند و اگر هم به بحث از اندیشه ی پارسونز درباره ی خانواده پرداخته اند، یا از باب مثال و به منظور ایضاح بوده است و یا این بخش را به عنوان یکی از اجزای مطالعات نظری پارسونز آورده اند. در مقابل، برخی به دلیل اهتمام نظری بر بحث خانواده، دیدگاه پارسونز در مورد خانواده هسته ای را به عنوان یکی از نظریات مهم و تاثیرگذار ذکر کرده اند. از جمله این افراد می توان به اندره میشل، هایدی روزن باوم، شهلا اعزازی، و نیز حسین بستان اشاره کرد. نکته ی قابل توجه آن است که از میان این دو دسته، تعداد بسیار کمی به تشریح رابطه میان اندیشه های کلان پارسونز با دیدگاه او درباره خانواده، آن هم در مواردی اندک پرداخته اند. گی روشه تا حدودی و شهلا اعزازی در چند مورد خاص به این، امر اهتمام ورزیده اند. بنابراین، تطبیق کامل تر اندیشه های کلان جامعه شناختی پارسونز با دیدگاه های او درباره ی خانواده یک نیاز پژوهشی به نظر می رسد. مقاله حاضر درصدد پاسخ گویی به این نیاز است.
در این پژوهش، که بر اساس روش تحلیل- اسنادی و با اتکا به آثار پارسونز و جامعه شناسانی که پس از او به مطالعه آثارش پرداخته اند، انجام شده است، دو بخش اصلی وجود دارد: در ابتدا اندیشه ی پارسونز درباره ی خانواده هسته ای بیان می گردد، سپس ربط میان دیدگاه های او در باب خانواده، با پیش زمینه های نظری اش تا حدودی روشن می گردد.(3) البته از آن رو که همواره انتقادهایی بر اندیشه های پارسونز، از جمله در موضوع خانواده، وارد بوده است، در پایان مقاله به برخی از انتقادهای اساسی در این موضوع اشاره می شود.
2.بحث
1-2.نگاهی گذرا به اندیشه ی پارسونز نسبت به خانواده
پارسونز، خانواده را یک پاره نظام از نظام کل جامعه می بیند(نه یک اجتماعی کوچک بریده و منفک از جامعه.) از همین روست که اهمیت زیادی برای آن در دستگاه فکری اش قایل است؛ چون اساسا - چنان که در ادامه خواهد آمد - از نظر پارسونز، وظیفه جامعه شناسی، مطالعه جامعه به مثابه یک نظام با تمام ویژگی های آن است.این جامعه شناس معاصر، در تحقیقات خود، معمولا خانواده ی متوسط آمریکایی را مورد مطالعه قرار می دهد، ولی به دو دلیل نتایج مطالعات و تحقیقات وی برد جهانی پیدا می کند. از یک سو، به دلیل اهمیت جامعه شناسی آمریکایی در جامعه شناسی بین المللی(4) و از سوی دیگر به دلیل جهانی شدن روندها و تغییرات در همه ی سطوح از جمله خانواده ها(اعزازی، 1376، ص 16) نتایج مطالعات و تحقیقات وی برد جهانی پیدا می کند.
در زمینه ی جهانی شدن باید گفت: همان گونه که خود پارسونز هم به این قضیه معتقد است، در عصر اخیر، روند مدرنیزاسیون، با تاثیر در همه ی عرصه های حیات بشری از جمله اقتصاد، و پیدایش نهادهای جدید بر اثر همین روند - نهادهایی مثل بازار و نظام پولی - و همچنین ایجاد تحولی جهت دار و رو به تکامل در ساختارهای مدنی و حتی هنجارهای اجتماعی، در همه مقوله های مربوط به ساحت جامعه، تغییرات اساسی ایجاد نموده است. توجه به همین گونه تغییرات است که تحلیل پارسونز نسبت به تبدیل الگوی خانواده ی گسترده به خانواده هسته ای در جوامع مدرن امروزی را شکل می دهد. وی معتقد است: در شرایط کنونی و با تغییر ساختار اجتماعی از شکل سنتی به مدرن و در نتیجه، ایجاد نهادهای هم عرض خانواده در عرصه های مختلف از جمله اشتغال و تامین نیازهای اقتصادی، خانواده کم کم کارکرد تولیدی خود را از دست می دهد و تنها نقش خویشاوندی اعضا نسبت به یکدیگر در آن باقی می ماند. به همین دلیل، دیگر خانواده شکل گسترده نداشته، تبدیل به خانواده ی هسته ای می گردد.
از نظر پارسونز، این تغییرات، دامنه ای جهانی دارد و به سرعت باعث تغییر شکل خانواده در همه ی جوامع - چه جوامع مدرن و چه جوامع در حال توسعه - می شود. چنان که روشن است، در عمل این نظریه ی پارسونز، نسبت به فراگیر شدن الگوی هسته ای خانواده در همه ی جوامع بشری، شاید با خیزشی آرام تر از آنچه او ادعا می کرد، تحقق پیدا کرده است.
1-1-2.کارکردهای اساسی خانواده از نظر پارسونز:
پارسونز کارکردهای خانواده هسته ای را از دو منظر متفاوت مورد بررسی قرار می دهد: از منظر جامعه شناسی کلان(5) و از نگاه جامعه شناسی خرد.(6) به تعبیر رنه گونیک، جامعه شناسی کلان خانواده یعنی: نگرش به خانواده در ارتباط با کل جامعه، با در نظر گرفتن مناسبات کلی جامعه و جامعه شناسی خرد خانواده یعنی: نگرش به خانواده به عنوان نظامی خاص با ساختار و کارکرد خاص خود. (به نقل از: اعزازی، 1376، ص 72)جامعه از نظر پارسونز در نگاهی کلان، نیازمند به افراد دارای هویت اجتماعی است که اولا، جامعه را بسازند (تشکیل دهند) ثانیا، آن را در جهت اهداف خاص به پیش برند. از آن رو که دست کم در اغلب موارد، به طور طبیعی، تولید نسل در خانواده رخ می دهد، یکی از کارکردهای اساسی خانواده، با این نگاه، کارکرد تولید نسل می گردد. از سوی دیگر، همان گونه که از ملاحظه دستگاه فکری پارسونز - که ما سعی داریم به آن اشاراتی داشته باشیم - برمی آید، صرف وجود و یا ایجاد افراد انسانی برای تشکیل و پیشبرد جامعه و اهداف آن کافی نیست، بلکه حتما باید آن افراد، تبدیل به افراد اجتماعی شوند؛ یعنی پیوستگی خود با جامعه و نیاز خود به جامعه را درک نمایند و در حقیقت، بعد اجتماعی وجود خویش را بشناسند. از همین رو، کارکرد دیگر خانواده در دیدی کلان، اعطای هویت اجتماعی به فرزندان است.
اما از منظر جامعه شناسی خرد، که در نگاه پارسونزی، مصداق آن جامعه شناسی شخصیت در مطالعات مربوط به خانواده است، خانواده دو کارکرد عمده و پراهمیت دیگر دارد: اجتماعی کردن ابتدایی کودکان [ تا شخصیت آنها ظرفیت اجتماعی پیدا کنند؛ یعنی بتوانند در اجتماع حاضر شوند]، و حفظ و تقویت شخصیت بزرگ سالان. (پارسونز(7)و بیلز(8)، 1956) به اعتقاد پارسونز، بر اساس همین دو وظیفه اصلی، وظایف هر یک از اعضای خانواده (زن، مرد و فرزندان) مشخص می گردد.
جامعه پذیر نمودن کودکان، از نظر پارسونز به هیچ وجه مفهومی هنجاری نیست؛ یعنی وظیفه ی خانواده در این رابطه صرفا مهیا کردن فرزند برای حضور اجتماعی و احراز مناصب اجتماعی- و شغلی- متناسب با توان، انتظارات و ویژگی های اوست و نه آموزش ارزش های اجتماعی؛ مثلا مذهبی و مهیا کردن فرد برای مبارزه با شرایط نامناسب اجتماعی حاکم بر جامعه ی محل سکونت. پس در این عرصه، خانواده، فرد را متناسب با فرهنگ جامعه محل تولد یا سکونت، جامعه پذیر می نماید.
دقیقا به همین سبب است که خانواده ی هسته ای به دلیل ساختار ویژه اش، به سادگی از عهده ایفای این نقش بر می آید. خانواده ای که دیگر عهده دار تولید نبوده و کارکرد اقتصادی- به معنای گذشته اش را - ندارد؛ خانواده ای که دیگر یک واحد سیاسی به حساب نمی آید «و شرکت اعضای آن را در نظام سیاسی جنبه ی فردی دارد»(میشل، 1354، 68) مسلما به سادگی این مطلب را به فرزندانش منتقل می سازد که برای بقای اقتصادی و مشارکت سیاسی، چاره ای جز حضور در اجتماع ندارند (آن هم اجتماع پیرامونی شان و نه اجتماع آرمانی.) از همین روست که جامعه پذیری نه چندان پیچیده و مشکل، در خانواده ای با شکل واقعا هسته ای رخ می دهد. وظیفه خانواده آن است که فرزند را به شکفتگی کامل برای حضور در اجتماع برساند. از همین رو، باید به او عاطفه بورزد و همچنین وی را آزاد بگذارد (یعنی در امور او کمترین میزان دخالت را داشته باشد) تا استعدادهای وی شکوفا گردد. این دقیقا الگوی صحیح و ایدئال تربیتی از نظر پارسونز است.
از سوی دیگر، استقرار شخصیت بزرگسال نیز در این شکل از خانواده، با سختی و دشواری چندانی همراه نیست. از نظر پارسونز، در خانواده ای که اساس آن بر روابط زن و شوهری و نه خویشاوندی(9) است - یعنی خانواده هسته ای - این وظیفه به خوبی قابل انجام است. وی مدعی است که « وظیفه ی مزبور، ابتدا به وسیله ازدواج انجام می گیرد.» (میشل، 1354، ص 69) همین قضیه در شکل جدید خانواده، دو نتیجه ی مهم به دنبال دارد. اولین نتیجه، انفصال فرد از خانواده ی پدر و مادری خود، و در نتیجه، اتکای بسیار زیاد وی به همسر خویش است. (ردمن،(10)، 1966، ص 191) و دومین نتیجه، کم شدن روابط عاطفی همسر نسبت به خانواده ی پدر و مادری خویش و نزدیکی عاطفی وی به همسرش است که از نظر پارسونز این خود موجب تعادل عاطفی این فرد می گردد. (میشل، 1354، ص 69)
پی نوشت ها :
1.در نظریه ی کارکردگرایی، کارکردهای یک نهاد و یا یک شیوه عمل اجتماعی، اهمیت ویژه ای داشته و مورد مطالعه قرار می گیرد. کارکرد هر نظام یا خرده نظام، سهمی است که در بقا و ادامه ی حیات جامعه برعهده دارد. در این اندیشه، انسجام اجتماعی و دوام جامعه، به عنوان ارزش ها و آرمان های مسلم پذیرفته شده اند.
2.چارلز رایت میلز(1389) به عنوان یکی از مهمترین منتقدان پارسونز، در کتاب بینش جامعه شناختی خود، به طور مفصل اغلاق زبانی آثار پارسونز را (با تاکید بر کتاب نظام اجتماعی) تشریح می کند.(ص 41-51)
3.پیش زمینه های علمی و نظری پارسونز، برای رسیدن به نظریاتش در باب خانواده نیز گردآوری شده است، اما به دلیل کمی فضا در مقاله علمی، از بدنه مقاله حذف شد. در صورت تمایل در اختیار علاقه مندان قرار خواهد گرفت.
4.همیلتون (1379) می گوید: «جامعه شناسی آمریکایی [دست کم در سده ی اخیر]، در فرایند تبدیل تفکر جامعه شناسی به شیوه تفکری قابل فهم برای عموم، برخوردار از موضوع، مسائل و روش شناسی مشخص، نقش رهبری داشته است.» (ص 1) اندیشه ی پارسونز هم در جامعه شناسی آمریکایی دقیقا همان نقش را داشته است که جامعه شناسی آمریکایی در میان جامعه شناسی سایر ملل. اساسا پارسونز از جامعه شناسی و به شکل خاص نظریه ی جامعه شناختی، قرائتی جدید و متناسب با شرایط زمانی عصر حاضر ارائه می دهد و همین خود، جایگاه او را در این عرصه رفیع تر می نماید.
5.منظور از جامعه شناسی کلان، مطالعه ی جامعه در نگاهی کلی و کلان است. بر این اساس وقتی جامعه شناسی به عنوان یک علم کلان با موضوعات و پدیده های اجتماعی، از این حیث که اجتماعی اند و یا اجتماع را می سازند، مرتبط می گردد و آنها را مورد مطالعه قرار می دهد، جامعه شناسی در مقیاس وسیع شکل می گیرد.(برای اطلاع بیشتر، ر.ک: گیدنز، 1374، ص 118)
6.منظور از جامعه شناسی خرد، مطالعه بر روی جامعه و نظام های اجتماعی، از حیثی خاص، مثل بررسی شخصیت افراد و یا مذهب است. از همین روست که ما با عناوینی مثل جامعه شناسی شخصیت و یا جامعه شناسی مذهب در این رشته ی علمی مواجهیم. (برای آشنایی با مفهوم جامعه شناسی مذهب، ر.ک: عضدانلود؛ 1384، ص 221)
7.Talcott Parsons
8.Robert F.Bales
9.«مراد از خویشاوندی، پیوندی اجتماعی است که اساس آن را رابطه ی خونی، ازدواج [نه ازدواج فردی که می خواهیم خویشاوندانش را مشخص نماییم، بلکه ازدواج هم خونان وی با دیگران و در نتیجه، توسعه گروه خویشاوندی از راه پیوندهای سببی]، یا فرزندخواندگی تشکیل می دهد.» (عضدانلود، 1384، ص 293)
10.Hyman Rodman
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}