نویسنده: مهدی شهسوار



 

گفت و گو با پروفسور زادنوسکی، استاد دانشگاه ورشو

حوزه خلیج فارس تا قبل از ورود استعمارگران اروپایی منحصرا در قلمرو ایران قرار داشت و تنها همسایه آن امپراتوری عثمانی بود که سیاست نگاه به اروپای این امپراتوی باعث بی توجهی عمثانی به منطقه خلیج فارس می شد. با ورود انگلیس به منطقه، ماهیت تجاری خلیج فارس تغییر پیدا کرد. جنگ جهانی اول به تجزیه امپراتوری پروفسور یژی زادنوسکی، استاد دانشگاه ورشو و رئیس موسسه مطالعاتی شرقی و مدیترانه آکادمی علوم لهستان که دارای سوابق علمی در مطالعه اسناد تاریخی خلیج فارس است. گفت و گویی داشتیم که در ادامه از نظرتان می گذرد. بدیهی است که نظرات ایشان به طور کامل با دیدگاه ایرانی نسبت به مالکیت تاریخی و مسلم ایران بر این جزایر انطباق ندارد.

ریشه واهی اعراب مخصوصا امارات در مورد مالکیت جزایر سه گانه ایران (بوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک) را در چه می دانید؟ این ادعاها از کجا منشا می گیرد؟

خلیج فارس که همیشه محل رقابت کشورهای بزرگ بوده است. برای اولین بار در قرن شانزدهم پرتغالی ها و به دنبال آن هلندی ها در قرن هفدهم، پا به منطقه گذاشتند و به نوعی قصد داشتند با ایران باب مراودات تجاری را باز کنند. در سال 1776 انگلیسی ها هند را اشغال کردند و در کنار آن تلاش کردند تا در مناطق اطراف، نفوذ پیدا کنند تا کشورهای دیگر قدرت دست اندازی بر هند را نداشته باشند. این گونه بود که ماهیت خلیج فارس تغییر پیدا کرد و نقش تجاری و اقتصادی آن به نقشی سیاسی تبدیل شد چون انگلیسی ها می خواستند تمام راه هایی را که به هند منتهی می شود، کنترل کنند و دراین میان خلیج فارس کوتاه ترین راه بود. انگلیسی ها به خاطر اینکه نفوذشان را در منطقه افزایش داده و کنترل بیشتری بر منطقه داشته باشند، کمپانی ها را در مناطقی مانند کویت، بوشهر، منامه و مسقط دایر کردند و با شیوخ منطقه قراردادهایی امضا کردند که اولین آنها قرارداد با شیخ بحرین در سال 1817 بود. هدف اول این قراردادها، کاهش نفوذ رقبای انگلستان در منطقه بود. بر اساس این قراردادها، شیخ های منطقه با هیچ یک از کشورهای دیگر اروپایی در خصوص مسائل منطقه همکاری نمی کردند چرا که انگلیسی ها می خواستند مطمئن شوند که کشورهای دیگر مانند فرانسه، ایتالیا یا آلمان که رقبای آنها بودند، نخواهند توانست وارد خلیج فارس شوند. در مقابل، انگلستان نیز متعهد می شود که در برابر خطرات و حملات احتمالی به این کشورها کمک کند. یکی از شیخ نشین هایی که چنین قراردادی را امضا کرد، شیخ نشین بحرین بود که با قبول قرارداد، طرف انگلیسی متعهد شد از دخالت دیگر کشورها مخصوصاً ایران در مسائل این شیخ نشین، جلوگیری کند و این را می توان اولین موضع انگلیس در برابر ایران در خصوص بحرین محسوب کرد اما در مورد جزایر سه گانه بوموسی، تنب بزرگ و کوچک، هیچ گونه موضوعی مطرح نشده بود چرا که این جزایر عاری از سکنه بودند و به خاطر موقعیت آب و هوایی، بحث حاکمیت بر آنها آن موقع مطرح نبود و تنها بعضی ازماهیگیران آن هم به صورت فصلی بر این جزایر می رفتند. در شرایط آن زمان، حتی گاهی عرب ها به برخی دیگر از مناطقی که متعلق به ایران بوده هم وارد می شدند چون منطقه باز بوده و هیچ محدودیتی برای ورود و خروج در این رابطه وجود نداشته است. تا جنگ جهانی اول، شیخ نشین های عرب متعلق به امپراتوری عثمانی بودند و تمامی این مسائل بعد از جنگ جهانی اول با سقوط امپراتوری عثمانی به وجود آمد و همزمان با سقوط عثمانی، بحث مرزها مطرح شد و تا آن موقع کشوری به نام عربستان سعودی وجود نداشت و مرزهای قطر و امارات هم مشخص نبود.
همه این کارها تحت نظارت انگلیس انجام شد. به خاطر همین، اختلاف ایران با امارات بر سر جزایر سه گانه، تنها مشکل و اختلاف موجود در منطقه نبوده و بیشتر کشورهای عربی بر سر مرز با هم مشکل داشته و دارند.

آیا در به وجود آمدن اختلافات مرزی می توان انگلیس را مقصر دانست و گفت انگلیس برای اعمال نفوذ در آینده خواسته است اختلافی در منطقه وجود داشته باشد؟

موضوع خیلی پیچیده تر از آن است که انگلیس بتواند اعمال نفوذ کند. به عنوان مثال امیر کویت طی سال هایی که حکومت می کرد، سعی داشت با انگلیس روابط خوبی داشته باشد. از سوی دیگر انگلیسی ها سعی می کردند که منطقه را آرام نگه دارند. تا زمان امپراتوری عثمانی، انگلستان دخالت چندانی در منطقه نداشت چرا که انگلستان بعضی از شیخ نشین ها را به عنوان بخشی از امپراتوری عثمانی قلمداد می کرد اما شیخ نشین ها حاضر نبودند به امپراتور عثمانی باج بدهند. به عنوان مثال، امیر کویت چون نمی خواست به امپراتوری باج بدهد، در سال 1899 با انگلیس قراردادی امضا کرد که وی را در مقابل امپراتوری عثمانی محافظت کند و این اولین قراردادی بود که علیه امپراتوری عثمانی امضا شد. چنین قراردادی بین انگلیسی ها و ابن سعود هم بسته شد و ابن سعود با امضای این قرارداد تعهد کرد که با هیچ کشوری همکاری نکند و انگلیس او را در مقابل امپراتور عثمانی محافظت کند.

آیا این سیاست انگلیس بوده است تا شیخ نشین های عرب با امضای این قرادادها خود را از سلطه امپراتوری عثمانی خارج کنند یا خیر؟

به طور حتم انگلیسی ها تمایل نداشتند که امپراتوری عثمانی قدرت خود را در منطقه از دست بدهد چون در غیر این صورت قدرت روسیه افزایش پیدا می کرد.

به گفته شما اولین بار پرتغالی ها و هلندی ها به خلیج فارس آمدند که با ایران روابط تجاری برقرار کنند. آیا می توان برای نامیدن خلیج فارس به این نام به این مساله استناد کرد؟

قصد آنها برقراری ارتباط تجاری با ایران بوده چون بازار ایران در آن برهه پررونق و شلوغ بود و جذابیت فراوانی برای اروپایی ها داشت. ایران از یک سو در مسیر جاده ابریشم قرار داشت و از سوی دیگر کالاهای هندی در ایران به وفور یافت می شد. کالاهای ایرانی مانند ابریشم، فرش و ... چشم هر تاجری را برای تجارت نوازش می داد. در آن زمان شیخ نشین های عربی در مقایسه با ایران عملاً چیزی برای تجارت در نداشتند.

آیا پیشینه تاریخی سرزمین های جنوبی خلیج فارس که از زمان هخامنشیان تحت نظر ایران بوده اند و فقط در مدت کوتاهی در زمان قاجار که ایران از لحاظ قدرت ضعیف شد و انگلیس در این جزایر نفوذ پیدا کرد، می تواند دلیل دیگری باشد برای اینکه جزایر را جزء لاینفک سرزمین ایران بدانیم؟

وقتی که امپراتوری ایران ضعیف شد، بخش هایی شروع به ادعای خودمختاری کردند. انگلستان در منطقه به صورت مستقل نقش نداشته که بتواند بیاید و این کشورها را اشغال کند؛ البته گاهی تعداد کمی نیرو و سرباز انگلیسی در برخی مناطق حضور داشتند. فقط در بعضی از مناطق شیخ نشین، انگلیسی ها به صورت مستقیم نظارت داشته اند؛ مثلا وقتی که بین شیخ نشین ها اختلافی پیش می آمد، انگلستان نیروهایی می فرستاد و شاید گروه هایی که اهمیت چندانی نداشتند را از بین می بردند تا اختلاف از بین برود. انگلیس هیچ گاه نمی خواست در منطقه هزینه کند و همیشه به دنبال اعمال نفوذ با کمترین هزینه بوده است.

دیدگاهتان نسبت به این گزاره که انگلستان ترجیح می داده کشورهایی به وجود بیایند تا ایران قدرتمندی وجود نداشته باشد، چیست؟

اول اینکه ایران از گذشته تا کنون کشور قدرتمندی بوده است. قدرت ایران به اندازه ای بالا بوده که افزایش قدرت شیخ نشین ها هیچ تاثیری بر قدرت ایران نداشته است. بنابراین انگلس شاید سعی می کرد که مانع از قدرت گیری بیش از حد ایران در منطقه شود اما با این حال تمایل داشت کهایران همچنان قدرتمند باقی بماند تا روسیه نتواند از طریق ایران و سپس افغانستان، وارد هند شود.
حتی انگلیس چندین بار از ایران در مقابل روسیه حمایت کرد بنابراین نمی توان پذیرفت که این سیاست انگلیس بوده که ایران کشور ضعیفی در منطقه باشد. یکی از دلایلی که انگلیس قراردادهایی را با شیخ نشین ها امضا کرد، این بود که شیخ نشین ها به کشتی ها و تاجرهای انگلیسی حمله و ایجاد مشکل می کردند.
انگلیس با امضای این قرارداها به نوعی می خواست این شیخ نشین ها را محدود کند که به بازرگانان و کشتی های انگلیسی و اروپایی حمله نکنند.

روی جلد کتاب (برده داری درخلیج فارس در نیمه قرن اول قرن بیستم) Slavery in the Gulf in the first half of the 20 th century، واژه «persian» حذف شده است. در حالی که در روی همان جلد،سندی مربوط به آرشیو انگلستان مشاهده می شود که عبارت persian Gulf در آن دیده می شود. توضیح شما به عنوان مولف این اثر چیست؟

با توجه به این که ناشران در اروپای یهودی یا عرب هستند و اگر غیر از اینها کسی دیگر باشد، قطعاً نفوذ دو گروه اول بیشتر است، من برای انتشار کتاب باید هزینه می کردم که تامین هزینه نشر برایم سخت بود. هنگامی که قرار شد ناشر، کتاب من را منتشر کند، گفت ما نمی خواهیم مشکلی در خصوص اسم خلیج فارس به وجود بیاوریم. به خاطر همین تصمیم بر آن شد که تنها کلمه Gulf باشد و شرط چاپ، همین بود. این کتاب قرار بود که در کشورهای عربی هم منتشر بشود و آنها حتی از من خواستند که نام کتاب را خلیج عربی بگذارم ولی من قبول نکردم و حاضر نشدم عنوان عربی را روی کتاب بگذارم و برای چاپ کتاب قبول کردم که عنوان فارس هم نباشد ولی به هیچ وجه نپذیرفتم که عربی نیز باشد.

اما شما با نیاوردن کلمه و عنوان خلیج فارس به نوعی حقیقت را کتمان کرده اید. خلیج فارس به نوعی نشانگر هویت، تاریخ و تمدن این منطقه و ایران است.

درست است که کلمه فارس در کنار خلیج، قرار ندارد ولی به این معنا نیست که این خلیج، خلیج فارس نیست.

ولی این کار شما می تواند تحریف در تاریخ باشد.

شما می توانید کتاب هایی پیدا کنید که از خلیج عربی نام برده اند ولی ما حداقل کاری که کرده ایم این بوده، که با نیاوردن، نه نام عربی و نه فارسی به عرب ها مالکیت نداده ایم.

امکان دارد محتوای کلی کتاب خود را در چند سطر بیان کنید؟

در وهله اول اهمیت استراتژیک و راهبردی خلیج فارس برای لندن مطرح است و سپس بازی های انلگیس برای کسب منافع ملی و اینکه انگلیس به بهانه از بین بردن برده داری وارد حوزه خلیج فارس شد اما نیات دیگری را دنبال می کرد و در نهایت تاسیس کمپانی ها و ادارات در منطقه حجاز، جده، مسقط و حتی در بوشهر برای افزایش نفوذ انگلیس انجام شد.

سفر رئیس جمهوری ایران به جزیره ابوموسی بهعنوان قسمتی از خاک ایران، اعتراض امارات را به دنبال داشت. آیا این اعتراض تایید نمی کند که ماهیت این مساله سیاسی است تا حقوقی؟

بحثی که مطرح شده، این است که بوموسی به امارات نزدیک تر است تا به ایران ولی این امر هیچ گاه نمی تواند ملاک نظردهی باشد. همان طور که جزایر فالکلند با وجود نزدیکی به آرژانتین و دوری از انگلیس، متعلق به این کشور است.
اکنون درمورد مساله جزایر چون زیاد مطرح شده اند بحث غرور، افتخار و وطن به میان می آید ولی می توان برای حل این اختلاف، یک الگوی قرار داد؛ مثل جزایر کوریل و ساخالین بین ژاپن و روسیه که جمعیتی از ژاپن و روسیه در آنجا زندگی می کنند و هر دو کشور هم ادعای مالکیت دارند ولی هیچ گاه این مساله را مطرح نمی کنند و سعی می کنند از اختلاف در این خصوص فاصله بگیرند و در مقابل، روابطشان هر روز گسترده و گسترده تر می شود.

اعراب این موضع را به چالش می کشند و غرب هم از اعراب حمایت می کند. برخی از کشورهای از این طریق به دنبال واردکردن فشار سیاسی بر ایران هستند.

طبیعتاً شکایتی به دادگاه بین المللی ارجاع داده می شود اما به دلیل کافی نبودن مدارک و مستندات، دادگاه جواب روشنی نمی دهد و پرونده به نوعی مسکوت می ماند، بهتر است که دو کشور نیز مساله را مسکوت باقی بگذارند یا با هم به توافق برسند و با گفت وگو مساله را حل و فصل کنند اما اگر کشورهای عربی و اروپایی از یک طرف ماجرا دفاع کنند، قابل قبول نیست و هیچ کشوری حق ندارد که دخالت کند و ازامارات حمایت کند. اگر اختلافی باشد، باید بین دو کشور و در مراجع قضایی و حقوقی بحث و بررسی شود.

اسناد فراوانی در رابطه با مالکیت ایران بر جزایر وجود دارد. چه دلیلی وجود دارد که ما به خاطر این مساله و ادعای واهی اعراب به دادگاه لاهه مراجعه کنیم؟

سوال شما درست است ولی وقتی امارات ادعا می کند که جزایر متعلق به این کشور است، شما می خواهید چه کار کنید. این اختلاف همیشه باقی می ماند؛ یا باید آن را مسکوت نگه داشت یا به دادگاه بین المللی ارجاع داد تا هر چه زودتر به آن فیصله داده شود. باید از اقداماتی که باعث بروز و طرح مجدد اختلافات می شود، پرهیز کرد. باید از بروز حساسیت ها جلوگیری کرد.

راهکار پیشنهادی شما در این خصوص چیست؟

یکی مسکوت گذاشتن قضیه و دوم ارجاع دادن قضیه به دادگاه لاهه. اگر اختلاف خاموش باشد به نفع دو کشور است. گفت و گو می تواند بهترین راه باشد. وقتی دو کشور با هم گفت و گو کنند، زمینه سوء استفاده برای کشورهای دیگر هموارنمی شود. احداث یک منطقه آزاد اقتصادی نیز می تواند هم باعث پیشرفت و توسعه روابط دو کشور در منطقه شود و هم باعث حاکم شدن امنیت در منطقه و جزایر. در این زمینه، منافع مشترک زیادی وجود دارد. در عین حال ایران حق دارد هر زمان که جلسه ای در مورد این قضیه برگزار و اظهارنظری می شود آن اظهارنظر را پاسخ دهد. ایران می تواند سکوت کند ولی پاسخ به ادعاها نیز حق ایران است.

جزایر سه گانه دارای اهمیت راهبردی هستند. چرا که ایران با داشتن جزایر برتنگه هرمز مسلط است. نظر شما چیست؟

نگاه امنیتی به موضع، باعث بالا رفتن حساسیت ها می شود. ین امر باعث افزایش تنش می شود و زمینه سوء استفاده کشورهای دیگر را فراهم می آورد. گسترش همکاری های منطقه ای و بهبود روابط ایران با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، می تواند به حاکم شدن امنیت در خلیج فارس و تنگه هرمز کمک کند و منافع حاصله باعث خاموش ماندن اختلافات می شود.
منبع: همشهری دیپلماتیک شماره 60