حکومت علوی معیار دینمداری و مردم گرایی(2)
در اندیشه ی امام علی (ع) حقوق متقابل والی و مردم، وظیفه و فریضه ای الهی بر دوش هر یک است و حتی بزرگ ترین فریضه ی الهی است که موجب نظام و سامان یافتن امور
نویسنده: احمد ضابطی پور
پژوهشگر و مدرس مراکز تربیت معلم
پژوهشگر و مدرس مراکز تربیت معلم
حقوق متقابل، یک فریضه
در اندیشه ی امام علی (ع) حقوق متقابل والی و مردم، وظیفه و فریضه ای الهی بر دوش هر یک است و حتی بزرگ ترین فریضه ی الهی است که موجب نظام و سامان یافتن امور مردم و عزت دین و به پا داشته شدن احکام الهی و پیدایش عدالت اجتماعی خواهد شد و در صورت بی توجهی هر یک از حکمران یا مردم نسبت به حقوق خود و یا جفا و ستم حکمران و طغیان مردم بر وی، با پیدایش آتش کینه و نفرت و اختلاف، دین بر باد رفته، سنن و احکام خدا معطل شده و بیماری های نفسانی و شیطانی افزایش خواهد یافت. در چنین شرایطی اگر بزرگ ترین حق و حکم خدا معطل یا انکار شود، یا بزرگ ترین جنایت و فحشا یا باطلی انجام شود، نباید وحشت و تعجب کرد. در چنین شرایط است که نیکان خوار، و اشرار عزیز و بزرگ و صاحب منصب خواهند شد!بدین سان آشکار می گردد که بی تفاوتی حکومت در برابر خواست ها و انتظارات به جا و به حق و طبیعی مردم نتیجه ای جز طغیان آنان بر حکومت نخواهد داشت؛ همان که امام(ع) فرمودند و پیش از این اهمیت آن گفته آمد.
در فرازی دیگر از خطبه ی 136 نهج البلاغه امام(ع) می فرماید:« لم تکن بیعتکم ایّای فلتهً و لیس امری و امرکم واحداً. انّی اریدکم لله و انتم تریدوننی لانفسکم» (همان، خطبه ی 136).
هرچند از این جمله می توان نوعی گلایه از برخی اصحاب و مردم و هدف آنان در بیعت با امام استنباط نمود، چنان که انتظار جمعی مثل طلحه و زبیر، جای یافتن در ارکان قدرت و حکومت بود؛ اما با نگرش واقع بینانه تر شاید بتوان ابعاد مثبت دیگری را از این جمله دریافت و آن این که امام علی(ع) با نگرشی عالمانه به هدف مردم و انتظارات واقعی آنان از حکومت می فرماید:
هدف من از پذیرش حکومت و بیعت شما، فقط ایفای وظیفه ی الهی و انجام مسئولیتی است که خدا بر دوش امامان و علما قرار داده است، اما رویکرد ما به بیعت با من- یا به هر حکومت و حکمران دیگری- برای تأمین امنیت رفاه اجتماعی، عدالت، رشد اقتصادی و یا هر هدف دنیایی دیگر است که زندگی شما را تأمین نماید.
به هر جهت تلاش برای تحقق این اهداف نیز وظیفه ای الهی بر دوش حکمرانان است تا در پناه آن، حدود الهی و شریعت خداوند اجرا شود.
کوتاه سخن در این بخش این که پذیرفتنی نیست حکومتی با توسل به دین یا احساسات مذهبی مردم یا بهره گرفتن از احساسات سیاسی زودگذر، میان مردم مقبولیتی برای خود پدید آورد و از این رهگذر به قدرت و سرمایه برسد، اما پس از آن، مردم و انتظاراتی که از حکومت دارند فراموش کند.
امام علی(ع) می فرماید: «أأقنع من نفسی بأن یقال هذا امیرالمومنین و لا اشارکهم فی مکاره الدّهر، أو أکون اسوهً لهم فی جشویه العیش!» (همان، نامه ی 45). گو این که در این نامه، همدردی با طبقات محروم امام علی(ع) از همدردی با طبقات محروم جامعه یاد می کنند، اما بی تردید وظیفه ی زدودن چهره ی کریه فقر را از جامعه ی دینی و مسلمانان، وظیفه ی مهم و اصلی خود می دانند. البته، با کمال تأسف مشکلات سیاسی که در دوران حکومت ظاهری امام(ع) پدید آمد، مانع از تحقق عینی این مسئولیت شد و رقیبان آگاه و نابخردان از صحابه، پا به پا کردن جوی فکری سیاسی، چنان جامعه اسلامی را دوران حکومت اش به اضطراب، تشویش و ناامنی کشاندند که برخی مقدسان تهی از اندیشه به زعم خدمت به دین، با تبر جهل و تعصب به جان اصل دین و قرآن ناطق افتادند و آن امام را در هدفش ناکام کردند.
بی تردید شرایط سراسر اضطراب آلود فرهنگی سیاسی کنونی جامعه که بنیاد امنیت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را به مخاطره انداخته و سبب ناامنی فرهنگی، دینی، عرضی، ناامنی در مرزها و فرار مغزها و خروج سرمایه های کلان مردمی از چرخه ی سرمایه داری اقتصادی گردیده، شائبه ی یک حرکت سیاسی براندازی را از نوع آن چه در صدر حکومت امام علی(ع) پدید آمد و آن چه در شوروی گذشت، به ذهن می آورد؛ موضوع بسیار مهم و حیاتی که با تأسف برخی از وابستگان کارگزاران رسمی دولتی و فرهنگی خود به وجود آورنده ی این وضع هستند و برخی با کمال خوش بینی ساده لوحانه، همه چیز را توهم توطئه دانسته، از کنار آن به راحتی عبور می کنند!
اگر بپذیریم که با رویکرد و اقبال عمومی مردم به نظام جمهوری اسلامی در اصل تشکیل آن، و حضور جانانه و افتخار آفرین و همیشگی آنان در دفاع از این نظام و تداوم آن در تمام صحنه های اجتماعی نظامی، اصل این نظام تثبیت شده است، باید حاکمان، دولتمردان و کارگزاران این نظام با نگرش واقع گرایانه به خواست ها و انتظارات فرهنگی، معرفتی، معیشتی، اقتصادی، اجتماعی، امنیتی و... آنان به برنامه ریزی در ایفای این مسئولیت الهی بپردازند و از انجام این وظیفه سربلند بیرون آیند تا مشروعیت بیابند -که قبلاً گفته آمد یک رکن مشروعیت حاکم، انجام مسئولیت شرعی و الهی خود در برابر دین خدا و مردم است- وگرنه با شعار به اصطلاح دفاع از مردم برای کسب قدرت و برخورداری از امکانات آن، با از دست دادن مشروعیت الهی، عملکرد آنان خیانت به خدا و رسول خدا(ص) و تمام مردم خواهد بود.
در این بخش، به برخی از وظایف امام نسبت به امت اشاره می کنیم.
1) تعمیم تعلیم و تربیت
الف-تعلیم
یکی از شاخصه های اصلی مکتب اسلام توجه عمده و اصلی آن به آموزش و خواندن است، به صورتی که نزول وحی با فرمان خواندن آغاز شد: «إقرأ بِاسمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ» (علق،1) و یکی از اهداف بزرگ رسالت و نزول قرآن و دین را آموزش و تربیت انسانها دانسته است «لَقَد مَنَّ اللهُ عَلَی المُومِنِینَ إِذا بَعَثَ فِیهِم رَسُولا مِن اَنفُسِهِم یَتلُوا عَلَیهِم آیاتِهِ وَ یُزُکِّیهِم وَ یُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَالحِکمَهَ وَ إِن کانُوا مِن قَبلُ لِفِی ضَلاَلِ مُبِینٍ» (آل عمران،164) و سفارش ها و دعوت های مکرر خداوند در قرآن به تدبر (نساء 82 و محمد، 24)، تعقل(بقره، 242و164)، و نگاه و نظر محققانه و از روی اندیشه به هستی و طبیعت (یونس،101 و عنکبوت،20)، چنان چهره ای از اسلام به جهانیان ارائه کرد که طلوع اسلام را طلوع تفکر و اندیشه و دانش در جهانی ظلمانی و یک انقلاب بنیادین فکری عقیدتی دانستند. این هدف بعثت، اختصاص به قشر و گروه خاصی در جامعه نداشت و همین شاخصه (تعمیم آموزش) بود که در کنار سایر ویژگی های ممتاز دستورات مکتب اسلام سبب گرایش شدید مردم جهان به اسلام و ایمان آنان شد.بر این باوریم که نفوذ دین اسلام در اعماق قلب ها و گسترش عظیم جغرافیایی آن به زور سلاح و جنگ نبود و اساساً هیچ گاه یک اعتقاد به زور سلاح در قلب ها منزل نمی کند، بلکه سبب گرایش جهانیان به دین اسلام همین دستورات زیبا و عدالت خواهانه ی آن بود؛ از جمله ویژگی تعمیم آموزش و اختصاصی نبودن آن در اسلام وقتی به مرزهای ایران وارد می شود، در جامعه ی طبقاتی که جمعی محروم از برخی حقوق طبیعی و اجتماعی خود از جمله آموزش بودند، گرایش قلبی آنان را به دین سبب می شود.
آموزه های دین اسلام در باب اهمیت آموزش و تعلیم و تعلم و تعقل و روایات و سفارش های مکرر رهبران دینی به آن سبب شده بود که جامعه ی اسلامی در هزاره ی اول حیات خود با بهره گیری از دانش و تجارت سایر تمدن ها و کشورها به رشد مطلوب فضای علمی و تحقیقاتی در جامعه ی اسلامی و گسترش کتابخانه ها، دانشگاه ها و پیدایش محققان و دانشمندان بزرگ در سرتاسر کشورهای اسلامی دست یابد و با آشنایی که در اثر جنگ های صلیبی و نفوذ مسلمانان به انطاکیه از شمال و اندلس از جنوب اروپا، دنیای غرب دوران قرون وسطی با فضای باز آموزشی و تحقیقاتی اسلام پیدا کرد، مقدمات پیدایش نهضت بزرگ علمی و غرب و رنسانس پدید آمد (سولینه، 1369،فصل2).
از این رو است که امام علی(ع) که خود را بقیه السلف و خلف صالح رسول خدا(ص) می داند و هدف رسالت را بر دوش خود احساس می کند، توجه خاص به آموزش مردم و تعمیم آن میان تمام اقشار جامعه داشته، فراهم آوردن زمینه های لازم آموزشی را از وظایف اصلی حاکم و والی اسلام می داند.
امام (ع) در بخشی از خطبه ی 34 در باب حقوق متقابل مردم و حکومت می فرماید:«فمّا حقّکم علیّ فالنّصیحه لکم، و توفیر فیئکم علیکم، و تعلیمکم کیلا تجهلوا، و تأدیبکم کیما تعلموا» (امام علی، 1395هـ، خطبه 34).روی دیگر سخن در تبیین این وظیفه ی حکومت و حکمران نظام اسلامی این است که آموزش مفید، نه در موضوع محدودیت دارد و نه در فراگیران، به بیان دیگر، هرچند آموزش دین و تعالیم حیات بخش آن از ضروری ترین نیازمندی های انسان است، اما تمام نیازهای اجتماعی و طبیعی افراد، در حوزه ی آموزه های خاص عبادی و احکام علمی و معرفتی دین خلاصه نمی شود، بلکه موضوعات علمی، تجربی، رفاهی، بهداشتی، عمرانی و... در جهت کسب قدرت مشروع در بهره وری از مواهب طبیعت و... همه و همه از نیازمندی های اولیه و حیاتی انسان از جمله مسلمانان است که نظام اسلامی باید شرایط آموزش آن را برای پیشرفت بیشتر آنان فراهم آورد. اگر زمامداران کشورهای اسلامی در طول تاریخ حکومت خود حداقل به این مهم توجه کرده، هدایت فکری و عملی افراد جامعه را به دست می گرفتند و زمینه های تحقیقات و کاوش های علمی تجربی را برای مسلمانان فراهم می کردند، این همه عقب ماندگی در حوزه ی دانش تجربی و تکنولوژی انسانی برای کشورهای اسلامی پدید نمی آمد.
بهره مندی از طبیعت
در تبیین این اندیشه باید گفت مطمئناً سفارش های قرآن به مطالعه ی آفاق و انفس (فصلت،53) و نظر به پدیده های طبیعی (یونس، 101 و عنکبوت،20) و کسب قدرت برای سلطه بر طبیعت و تسخیر فضا (الرحمن،33)، تنها جنبه ی خداشناسی محض ندارد. فهم و شناخت خدا و قدرت او یکی از آثار این مطالعات و نظر خردمندانه به هستی است.اما روی دیگر سخن و سفارش های قرآنی، افزودن به دانش تجربی و کسب قدرت علمی و به خدمت گرفتن طبیعت و مواهب آن برای تسهیل زندگی طبیعی و اجتماعی انسان هاست. مطمئناً در سفارش نبی اکرم که فرمود:« اطلب العلم و لو بالصّین»، هدف کسب دانش فقه و آگاهی به احکام خدا از دانشمندان چینی آن زمان نبوده است؛ بنابراین فراهم آوردن زمینه های گسترش دانش تجربی در تمام حوزه های معرفتی، عقلانی و فلسفی، اخلاقی، روان شناسی، تجربی و طبیعی از وظایف حکمران اسلامی است.
غیرانحصاری بودن دانش اندوزی
نکته ی دیگر در این راستا انحصاری نبودن کسب دانش و علم در جامعه ی دینی است. برابر آموزه های اسلامی کسب دانش وظیفه ی تمام مسلمانان از ابتدای تولد تا پایان زندگی است،(1) و طبقاتی شدن کسب دانش خلاف آموزه های دینی است. بنابراین وظیفه ی حکمران و دولتمرد در جامعه تعمیم آموزش عمومی رایگان و تسهیل آموزش های تکمیلی برای همگان است، تا تمام برخورداران از نبوغ و استعداد در صورت تمایل بتوانند به کسب دانش و افزایش معلومات خود بپردازند.بر این اساس طبقاتی شدن آموزشگاه ها و خصوصی سازی افراطی آن به صورتی که جمعی خاص برخوردار از توان اقتصادی و اجتماعی با بهره گیری از رانت هایی که در اختیار دارند، بتوانند از امکانات بهره ببرند و جمعی مستعد، اما محروم از ادامه ی تحصیل و شکوفایی نبوغ و اندیشه محروم شوند، به هیچ وجه با عدالت اجتماعی در آموزش در نظام اسلامی سازگار نیست.
ب- تربیت
وظیفه ی دیگر نظام اسلامی تربیت درست افراد جامعه و تزکیه ی آنان است؛ هدفی که رسالت به خاطر آن شکل گرفت و امام علی(ع) در بیان حقوق مردم بر خود فرمودند وظیفه ی من نسبت به شما این است که شما را باید چنان آموزش دهم که جاهل نمایند و چنان باید شما را تربیت کنم تا راه و رسم زندگی را بدانید (امام علی، 1395هـ، خطبه ی 34).نخستین رکن حکومت خوب، فضیلت و آگاهی آدمیانی است که بر سازنده ی جامعه اند و مهم ترین نقطه ی کمالی که هر نوع حکومت می تواند به آن دست یابد، رشد فضیلت و آگاهی مردم است.
وی معتقد است نخستین پرسش در باب هر نهاد سیاسی این است که به چه میزان به پرورش ویژگی های مطلوب اخلاقی و معنوی جامعه توجه دارد، حکومتی که این وظیفه را به نحو مطلوب انجام دهد بی گمان در همه ی زمینه های دیگر موفق خواهد بود (میل، 1369 ،50).
یک نکته در این راستا قابل توجه و تأمل است و آن این که عموماً میان آرزوهای نفسانی برخی افراد در جامعه و مصالح اخلاقی همگان تضاد و تصادم وجود دارد. ضرورت توجه به انتظارات مردم، هیچ گاه نباید مصالح اخلاقی و تربیتی آنان را تهدید نماید؛ چه این که در هر جامعه ای افراد ناصالح و هواخواه که در جست و جوی مفاسدند وجود دارند. اما دستگاه حکومتی و نظام دینی وظیفه دارد، اولاً از گسترش فساد و عوامل آن جلوگیری کند و ثانیاً با طرح روش تربیتی صحیح و جایگزینی برنامه های سازنده برای اقشار مختلف جامعه و اوقات فراغت آنان و همچنین از بین بردن زمینه ها و عوامل فساد، برخورد اصلاحی و در جای خود قهرآمیز با آن، تسهیل شرایط اجتماعی برای تشکیل خانواده و ازدواج جوانان، ... در راستای تربیت مردم تلاش کند.
بی تردید در این جهت، ابزارهای آموزشی فرهنگی، رسانه های ارتباط جمعی و مطبوعاتی، نقش بنیادین و تعیین کننده دارند که می توان با بهره وری صحیح و برنامه ریزی شده از آنها، به این هدف نایل شد.
در همین زمینه، باید توجه داشت دشمن با شناخت دقیق از خواست ها و نیازهای روحی، روانی و غریزی جوانان، با ارائه ی طرح ها و الگوها و راه کارهای اغواگرانه، سعی در نبرد و رویارویی با تربیت صحیح مردم و حتی ایجاد تقابل بین یک نظام دینی و مردم دارد. گسترش فساد، سکس، فحشا، پوشش ماهواره ای توسط شبکه های امپریالیستی، ارائه ی طرح های تلویزیون خصوصی، رمان های سکسی و... هدفی جز رواج فساد میان مردم و ایجاد تقابل بین آنان و نظام اسلامی ندارد. لذا یکی از زمینه های مهم اصلاح در وضع و حال مردم، اصلاح تربیتی و اخلاقی آنان است؛ آن چه امام علی(ع) می فرماید:«... لکن لنرد المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک» (امام علی، 1395هـ، خطبه ی 131).
تربیت سیاسی
در پایان این بخش بی مناسبت نیست به روی دیگر تربیت که همان تربیت سیاسی افراد جامعه و اهمیت آن است اشاره کنیم؛ چه این که ماندگاری نظام برآمده از رأی و مشارکت فعال مردم، وابسته به درک صحیح موقعیت و معادلات سیاسی جامعه و دنیا توسط همانان است. لذا آگاهی دهی مناسب، تحلیل به جا و منطقی و هوشیارانه شرایط سیاسی دنیا و تاکتیک های عملیاتی دشمنان برای مردم می تواند قدرت و ابتکارات مردمی را در جهت خنثی سازی توطئه های دشمنان ملت بسیج کند و از آنان قدرتی بزرگ در صحنه ی جهانی بسازد، چنان که ناآگاهی مردم از شرایط زمان و عدم تحلیل صحیح واقعیت های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و در نهایت بی تفاوت مردم در برابر دشمنان، مطمئناً نظام و دولت را با خطر سقوط روبرو خواهد کرد.یکی از جنبه های مهم تربیتی سیاسی ملت ها، بحث مشارکت فعال آنان در صحنه های مهم سیاسی انتخاباتی است که آرمان و پایه های نظام اسلامی را شکل می دهد و تقویت می کند، در این جهت به مشارکت و احساس مسئولیت در برابر اصل انتخابات و چگونگی شرایط منتخبان از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
جام استورات میل می نویسد:
حکومت بر پایه ی کارکردهای آدمیان استوار می شود. چنان چه کارگزاران یا افرادی که آنان را می گزینند یا افرادی که کارگزاران در برابر آنها پاسخ گویند یا افرادی که عقاید و افکارشان بر دیگران اثر می گذارد و مهارکننده است، توده های گرفتار جهل، تعصب و سفاهت باشند، تمام افعال حکومت به راه خطا خواهد رفت (میل، 1369، 50).
این مهم در دوران کوتاه حکومت علی(ع) از چنان جایگاه ویژه ای برخوردار بود که می توان به جرأت گفت بخش اعظم خطبه ها و نامه های آن امام (ع)، تحلیل شرایط سیاسی، اجتماعی زمان خود، چگونگی عملکرد مردم و تحلیل سیاست های عملیاتی دشمنان، و نیز اظهار گله و ناراحتی از کج اندیشی برخی یاران و بی تفاوتی گروه دیگر و تفرقه ی یاران خود می باشد، که به دلیل فراوانی آنها و موضوعات مطروحه امکان طرح تمام خطبه ها یا مکاتبات در این نوشتار نیست.
پی نوشت ها :
1. رسول خدا(ص) فرموده است: «طلب العلم فریضه علی کل مسلم و مسلمه، اطلب العلم من المهد الی اللحد».
منبع: نشریه اندیشه حوزه، شماره 85
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}