نویسنده: هانری کوربن با همکاری سید حسین نصر و عثمان یحیی
مترجم: سید اسد الله مبشری


 
معمولا تاریخ فلسفه را نیز بطور کلی مانند، به سه دوره، به نام عهد باستان، و سده های میانه و عصر جدید، تقسیم می کنند. اما مسلماً این طرح متداول در تاریخ، با تقسیمات ادواری تاریخ فلسفه ی اسلامی جز در لفظ شباهت و مطابقت ندارد. از این رو اگر بگوییم دامنه ی سده های میانه تا روزگار ما ادامه دارد و بی نتیجه است و مرحله ی مشخصی را از حیث تاریخ نشان نمی دهد. زیرا مفهوم «سده های میانه» مستلزم آن است که در تاریخ از مرحله ای به بعد بینشی تاریخی از تفکری برجسته حاصل شده باشد.
برای اینکه ادوار تاریخ فلسفه ی اسلام تقسیم بندی شود، و « نمونه ی افکار» در مراحل مختلف آن مشخص گردد، نیازی نیست که رویدادهای تاریخ را شاخص ادوار قرار دهیم و فقط به آن استناد جوییم. زیرا، برای این تقسیم بندی، شاخصهای گویاتر و ثابت تر وجود دارد. برای مشخص کردن نمونه های تفکر، بجای اینکه توالی رویدادهای تاریخ را شاخص قرار دهیم و فقط به آن استناد جوییم نشانه های مهمتر و پای برجاتری موجود است. بعلاوه، در اسلام نمونه های متمایز و مشخص فکری وجود دارد که از آغاز تا امروز همچنان باقی است. به همین علت اشتغال خاطری که متفکران اسلامی برای تقسیم بندی ادوار تاریخ فلسفه ی اسلامی داشته طرح مشخصی را بوجود آورده که مخصوص خود آنان است ( و با تصوری که از دوره های نبوت (1) دارند سازگار می باشد).
مثلا قطب الدین اشکوری تاریخ خود را درباره ی متفکران و روحانیان، به سه دوره ی بزرگ تقسیم کرده است: متفکران قبل از اسلام؛ متفکران سنی اسلام؛ متفکران شیعی اسلام. ما نیز به نوبه ی خود ناچاریم از این نحوه طبقه بندی، پیروی کنیم و نمی توانیم بیرون از روش متفکران اسلام، ادوار را تقسیم نماییم. بنابراین، تاریخ فلسفی اسلام را بر حسب سه دوره ی بزرگ زیر مشخص کرده ایم:
الف. دوره ی اول، دوره ای است که از اوایل اسلام تا مرگ ابن رشد، (595 ه، 1198 م) ادامه داشته است.
این دوره از پاره ای جهات تا امروز کمابیش بهتر شناخته شده است. در جای خود توضیح خواهیم داد که چرا دوره ی اول را به این زمان محدود ساخته ایم. با ابن رشد، در غرب عالم اسلام نحوه ای تفکر پایان یافت و در همان دوره با ظهور سهروردی و ابن عربی، در شرق اسلام نحوه ای دیگر تفکر آغاز گردید که تا روزگار ما همچنان ادامه دارد.
اینک برای توضیح این دوره لازم بود نظرگاهها و جهاتی چند را که در جریان تحقیقات بیست سال اخیر آشکار شده است روشن سازیم. اما محدودیتهایی که بر ما تحمیل شد و حداقلی که یک مطلب منسجم فلسفی را نمی توان از آن محدودتر و مختصرتر ادا کرد، ما را ملزم ساخت تا در شرح و بیان دوره ی نخستین، که نخستین قسمت این کتاب را تشکیل می دهد از آن حدود تجاوز نکنیم.
ب. دوره ی دوم مشتمل است به سه قرن قبل از رنسانس صفویه در ایران. وجه مشخص این دوره، که بجاست آن را دوره ی «الهیات تصوف» (2) بنامیم، چنین است که در طی آن، مکتب ابن عربی و مکتب نجم کبری بارور گردید و تصوف از یکسو با شیعه ی دوازده امامی، و از سوی دیگر با مذهب اسماعیلیه که پس از خرابی الموت که در سال 1256 میلادی به دست مغولان اتفاق افتاد، اصلاح شده بود از نو پیوند یافت.
ج. دوره ی سوم. با اینکه بعضی پنداشته اند از دوران ابن رشد به بعد، تحقیقات فلسفی در سراسر عالم اسلام متوقف گردید، و این نظر موجب عقیده ای سطحی شد که در بالا به آن اشاره کردیم، اما می بینیم در قرن شانزدهم، با دوره ی تجدد در عهد صفویه، از حیث تفکر و متفکران جهشی شگرف در ایران پدید آمد و نتایج آن به دوره ی قاجاریه رسید و تا امروز نیز همچنان ادامه دارد.
این مسأله را که چرا و به چه دلیل این پدیده، درست در ایران و در محیط شیعه پدید آمد در جای خود تجزیه و تحلیل خواهیم کرد. در پرتو آن دلیلها و به نور هدایت مکتبهای تازه تر که در دیگر محیطهای اسلامی پدید آمد، بررسی راه آینده میسر تواند بود.

پی نوشت ها :

1. Cycle la prophetie.
2. Metaphysique du soufisme.

منبع: کوربن، هانری، (1371)، تاریخ فلسفه ی اسلامی، با همکاری سید حسین نصر و عثمان یحیی، دکتر اسدالله مبشری، تهران، امیرکبیر، پنجم /1389.