نویسنده: هانری کوربن با همکاری سید حسین نصر و عثمان یحیی
مترجم: سید اسد الله مبشری


 
1. در این فصل از تأخیری قاطع در حیز زمان و مکان سخن می گوییم. مراتب «حدود»، به هر منوال درجه ی نزدیکی نسبی آن «حدود» را نسبت به امام مشخص می کند. اما از آن به بعد، جهت این سلسله مراتب، توجه به گرایش درونی است زیرا «حدود» را به منزله ی درجات « انطباق با امام»، در قوس صعودی، معرفت درونی مشخص می سازد؛ تأویل، جهان مقدس (یعنی وابستگی باطنی مراتب وجود) را، با مثال عالم اصغر ممثل می کند. بالنتیجه برای مرتبه ای که مخصوص (ناطق) است یعنی مرتبه ی پیمبری که قانونی آورده است، حالت قهقرایی حاصل می شود و از دور نبوت، نظری متفاوت بدست می دهد.
اینجاست که برای تعظیم مقام حجت دو نتیجه پدید می آید. برتری امام و حجت او، جایگزین برتری اقتران ( پیمبر- امام)، می گردد. بنا به الهیات شیعه ی دوازده امامی، زمان بعثت پیمبر اسلام، در عین ظهر تعیین شد، ( یعنی تعادل بین ظاهر و باطن)، سپس بیدرنگ، نزول به سوی مغرب، یعنی دخول در شب سر و باطن که عبارت است از دوران ولایت مطلق، آغاز گردید.
از نظر حکمت الهی اسماعیلی، دخول حقیقت، یا حصول مذهب روحانی محض، در شب سر و باطن، با محمد [ص] خاتم انبیاء آغاز نشد، بلکه قبلا بوسیله ی آدم که نخستین پیمبر بود و دور فعلی غیبت یعنی آغاز بشریت فعلی را افتتاح کرد شروع گردید. در مقابل این غائله ی اصلی بود که بدبینی مذهب اسماعیلی با کمک فلسفه ی رستاخیزش به مقابله برخاست، یعنی برضد «شریعت» قیام کرد. شش مرحله ی بزرگ «نبوت تشریعی» مفهوم « شش روز» خلقت جهان (1) دینی، ( یا عالم قدس) (2) است که هر روز آن، یک هزار سال بوده است. فصول نخستین تکوین یعنی شش روز اول خلقت، شش روزی است که در عالم دینی سنجیده شده است. ولی در حقیقت، این شش روز، شب دین یا شب امام می باشد زیرا که بهنگام این شش روز، قانون پیمبران مقنن، یعنی شریعت، حجابی بود که خورشید وجود امام، یعنی حقیقت را، مستور ساخت. همچنانکه ماه به شب می تابد و جهان را بر می فروزد و جانشین و مکمل خورشید می گردد، همچنان نیز حجت، جانشین امام می شود و عمل او را تکمیل می کند، حجت، دلیل امام، و ضامن امام و («سلمان »او) است.
شناختن حقیقت امام فقط در روز هفتم مسیر خواهد شد، یعنی فردای روز ششم که هنوز آن روز ادامه دارد. فقط روز هفتم است که براستی واجد طبیعت روز می باشد و آن روزی است که در آن روز، خورشید ظاهر خواهد شد، آن روز، (یوم القیامه یا روز رستاخیز) است.
2. تنزل مرتبه ی پیمبر شارع از همین نظر ادراک می گردد در صورتی که به عقیده ی امامیه اثناعشری و اسماعیلیان فاطمی، پیمبر شارع، واجد نخستین مرتبه ی عظمت می باشد ( نبی، مشابه عقل اول است در عالم مادی). اما اسماعیلیان الموت برای پیمبر، این عقیده را اتخاذ نکردند بلکه از حیث تقدم مقام، ترتیبی را پذیرفتند که نزد فاطمیان اول مقبول بود و آن حسب توالی سه حرف رمزی نموده شده است از این قرار: عین (علی، امام)، سین ( سلمان، جبرائیل، حجت)، میم ( محمد، پیمبر). این است که در حقیقت، پیمبر از حیث اینکه (ناطق) بشمار می رود، اعلام کننده ی شریعت است و رتبه و نقش داعی دارد و مردمان را به امام که معنی سری و باطنی شریعت اوست دعوت می نماید. لذا هر پیمبری در اصول ارشاد و دعوت خود، قبل از حجت که امام زمان اوست بعنوان داعی تلقی می شود، و این حجت نسبت به او، همان نسبتی را دارد که خضر نسبت به الیاس داشت. خضر پیمبری است که مرشد و راهنمای موسی بود.( تفسیر مذهبی اسماعیلی مسلمیات تاریخ پیمبران را در این معنی تفسیر می کند: بهشت برای آدم، کشتی برای نوح، آتش طور، «کوه سینا» برای موسی، مریم برای عیسی، سلمان برای محمد [ص] چهره ی حجتهای آنانند.) هرمرید به نوبه ی خود به پیمبری داعی اقتدا می کند، در حالی که با حجت به سوی اتحاد روحانی، سیرصعودی می نماید. آن مریدان، عارفانی می گردند که از همان عرفان پیمبر برخوردارند. این وعده ای است که امام به پیروانش داد و گفت که آنان را شبیه خود خواهد ساخت چنانکه سلمان را شبیه خویش ساخت. تقلیل تعداد «درجات» در سلسله مراتب نزد پیروان فلسفه ی الموت، به هیچ روی با «تقلیل حقیقی» درجات مطابقت نمی کند بلکه با تعمق مفهوم امامت از نظر فلسفه ی الهیات منطبق است چنانکه فلسفه ی نبوت به فلسفه ی رستاخیز منتهی می گردد. امام نسبت به حجت خود دارای همان نسبتی است که «امرکن» (3) از طرف خالق نسبت به عقل اول داشت. چنین است وضع ممتاز حجت ( یعنی وضع کسانی که سلمان نمونه ی آنان است). حجت کسی است که ارجع به او گفته شده است که از آغاز مبدأ نخست، معنای شخص او همان معنای امام بوده است. ( چهارمین راه معرفت و قرابت از این مطلب استنباط می گردد). ارتقاء به مقام حجت، یعنی خود را در نفس خویش به حالت سلمان درآوردن، به «سلمان زمان خویشتن واصل شدن»، یا ( چنانکه کتاب قدیمی ام الکتاب توضیح داده است، حجت شدن، یعنی به «سلمان عالم اصغر پیوستن»). اما در موضوع سر این وصول، شاید این چند خط که پیام فلسفه ی اسماعیلیه را در دسترس ما گذاشته است وافی مقصود باشد:
« امام گفت دوستانم هرکجا جستجویم کنند با آنان هستم، در کوهساران، در دشت و در صحرا. آنکس که حقیقت و کنه خود را به او الهام کرده باشم دیگر به نزدیکی جسمانی نیازی ندارد. این است رستاخیز بزرگ، این است قیامة القیامه.»

پی نوشت ها :

1. I Hexaemeron.
2. Hierocosmose.
3. Esto باش.

منبع: کوربن، هانری، (1371)، تاریخ فلسفه ی اسلامی، با همکاری سید حسین نصر و عثمان یحیی، دکتر اسدالله مبشری، تهران، امیرکبیر، پنجم /1389.