آیا ابوالبرکات بغدادی یک انقلابی بود؟
مترجم: سید اسد الله مبشری
به این جهت، اس. پینه برای تسمیه ی اثر فلسفی اساسی او، کتاب المعتبر، این ترجمه ی دلنشین و مناسب را پیشنهاد کرده است:
کتابی که در اثر تفکر شخصی تدوین شده است.
این اثر بزرگ و مهم از یادداشتهای شخصی بیشماری که در طول عمری دراز فراهم شده بود مدون گردید. فیلسوف از تنظیم تعلیقات و نوشته های خود بصورت کتاب امتناع می ورزید چه، از نفهمیدن مطالعه کنندگان نامستعد بیم داشت. اما به فرجام، مجموعه ای واقعی از معارف علمی در سه مجلد مشتمل بر منطق و الهیات و طبیعیات فراهم آورد ( چاپ حیدرآباد 1358-1357 هجری). شک نیست افکار جدیدی که گاهی انقلابی است و در این کتاب مندرج است ثمره ی تعمقات و تفکرات اوست. مع ذلک اتفاق افتاده که مؤلف، مطالبی دیگر را نیز قبول کرده است مثلا بعضی از مطالب شفای ابن سینا را پذیرفته، چه، آن را با آنچه در کتاب هستی مطالعه کرده مطابق یافته است.
2. وضع ابوالبرکات راجع به عقل فعال، عقیده ی فلسفی او را در مورد ( ارزش انسان بطور کلی)، صمیمانه منعکس ساخت و بطور قطع فلسفه را از دشواریهای حاصل از قبول یک عقل منحصر برای نوع بشر، یا قبول یک قدرت عاقله و پیشوای جامع، اعم از قدسی یا زمینی که منحصراً جانشین رابطه ی مستقیم افراد بشر با عقل متعال وبرین باشد نجات بخشید. مفروضات مسأله نزد او به این منجر گردید که آیا نفوس بشری همه با هم یک جنس منفرد را تشکیل می دهند یا هر نفسی با نفس دیگر از حیث جنس مختلف است، یا نفوس به طریق خانواده های روحانی مجتمع اند، و به همان اندازه که جنس مشترک موجود است انواع مختلف تشکیل می دهند. به خلاف فیلسوفانی که فرضیه ی اول را پذیرفته اند، و بعلت فقدان دلایلی که بطور وضوح عقیده ی دوم را تأیید کند، فریضه ی سوم مورد توجه ابوالبرکات قرار گرفت. اما در این صورت چگونه می توان پذیرفت که عقل فعال منحصراً علت موجده نفوس بیشمار و متکثر باشد؟ چون نفوس بشری از انواع متعدد تشکیل یافته، پس مقتضی ظهور این کثرت آن است که همه ی سلسله مراتب موجودات آسمانی همکاری داشته باشند.
بعلاوه، باید علت موجده (2) را از علت استکمالی یا متقنه (3) تمیز داد چه، با هم تفاوت دارند، چنانکه معلم روحانی از حیث گوشت و پوست با پدر متفاوت است. چون نفوس بشری گوناگونند، پس ممکن نیست تعلیمی که نفوس کسب می کنند بشکل منحصری یا به عقل فعال منحصری محدود باشد. لذا حکیمان سلف معتقد بوده اند که برای هر نفس منحصر یا برای نفوسی که دارای یک سرشت و قرابتند، در جهان روحانی موجودی وجود دارد که در مدت زیست آنان، بطرف آن نفس یا آن دسته از نفوس، مهر و توجهی مخصوص دارد، همین موجود است که به آن نفوس، معرفت می آموزد و آنان را راه می نماید. و نیرو می بخشد. این دوست و راهنما را فیلسوفان، الطباع التام یعنی طبیعت کامل نامیده اند و در زبان دینی آن را «ملک» یا فرشته گفته اند.
3. در اینجا دخالت چهره ی مکتب هرمسی ثمرات فراوان داشته است. صابئین و سهروردی و اشراقیون به نوبه ی خود در عالم جذبه ای که هرمس در آن عالم به شهود طباع تام خود نایل شده بود تأمل و تعقل کرده اند. ابوالبرکات از طریق طباع تام در مورد مسائلی که اصول عقاید فلسفی ابن سینا راجع به عقل فعال طرح کرده است راه حلی بدست داده که بی شک در تاریخ فلسفه، آغاز و مبدأیی محسوب می شود زیرا او با راه حل خود بعنوان فیلسوفی معتقد به (ارتباط صرف خطا و رفتار شخص به خود شخص) (4) [40] تطورات و سیر تکاملی ( اصل اختلاف بین ابناء بشر) (5) را که نظریه ی ابن سینا متضمن آن است صریحاً راه حل مشکل ابراز داشت. میزان گستاخی این نوآوری را با توجه به این نکته می توان سنجید که در اروپای قرون وسطی مخالفت با «مکتب لاتینی ابن سینا» بخصوص از این جهت برانگیخته شد که از نتایج «فردگرایی» (6) [41] که ثمره ی ملایک شناسی ابن سینا بود بیم داشتند. ابوالبرکات مانند سن توماداکن معتقد بود برای هر شخص یک عقل فعال وجود دارد اما این عقل، عقل مفارق از ماده، یعنی در بعد متعال است و فقط استعداد و اختیاری نیست که در کمون فرد زمینی مادی باشد. بنابراین، او برای فرد انسان از این حیث مرتبه ای در «بعد» متعال و جهان برین قایل است، بالاتر از همه اندازه ها و قواعد معمول و قدرتهای جامعی که در سطح قواعد و اندازه ها و قدرتهای این جهان است. به این دلیل می توان گفت ابوالبرکات یک «انقلابی» بوده است.
پی نوشت ها :
1. S.Pines.
2. Cause Existentiatrice.
3. Cause Perfectrice.
4. Philosophe personnaliste.
5. Individuation.
6. Individualisme.
[40] صفحه ی 241- Personalisme - پرسونالیسم به دستگاههای فلسفی اطلاق می شود که ارزش انسان را در شخص انسان من حیث المجموع می داند و معتقدند بشر در غایت امر، به عقل کل یا خرد مطلق اتصال می یابد، و ارزشهای عالی حیات علاوه بر اینکه وابسته به کوشش آدمی است، در بعد متعال ریشه دارد و این امر مایه وحدت حقیقت است، و باید مراحل ادراکات حسی و عقلی و عاطفی و دینی و اخلاقی و جمالشناسی شخص در رابطه با یکدیگر مورد تحلیل قرار گیرد. این مکتب به چهار طریقه منقسم شده است که در وجوه مذکور متفقند و وجوه مشخص و متفاوتشان از این قرار است:
1. پرسونالیسم معتقد به اصالت خارج و واقع، یا پرسونالیسم واقع بین، (رئالیست)، الوهیت را مبدع وجود و مبدء ماده می داند. نمایندگان برجسته ی این مکتب عبارتند از ارسطو، اوگوستین، دکارت و جان وایلد. سایرمکتبهای پرسونالیسم را ( ایدالیست ) می دانند زیرا طرفداران آن مکاتب همه چیز را ذهنی می پندارند.
2. پرسونالیسم مونیستی، طبیعت و اشخاص را از وجود و فعالیت خود مطلق جدا نمی داند و نظریه ی هگلی را بسط داده است. گرایش این مکتب به امپرناسونالیسم Impersonalisme است.
3. پرسونالیسم ذهن گرا، بشر را مخلوق خدا می داند، مخلوقی که در اعمال خود مستقل است و اعمال او باذات متعال برخورد ندارد و موازی آن پیش نمی رود.
از نظر این مکتب، شخص فی حدنفسه دارای وحدت کامل است و از لحاظ ادراک و تفکر و احساس و اراده و اخلاق، و از جنبه ی استعداد انجام امور اخلاقی و دینی و جمالشناسی یگانه است. جهان مدرک، نتیجه ی اعمال متقابل افراد محدود و شخصیت نامتناهی آنان است.
پرسونالیسم روانی بجای اینکه عناصر و اجزای جهان واقعی و ذهنی را ناشی از «وجود کل» یا وجود نیروبخش بداند، آنها را در مقام وحدتهای ذهنی شان ملحوظ می کند.
[41] صفحه ی 241 - Individualisme مکتب اصالت فرد، یا توجه به فرد و تأکید شخصیت او می باشد. در عرصه ی اخلاقی عبارت است از عقاید و اصولی که سعادت و بهروزی فرد را تأکید می کند و بر تلقینات احساس فرد استوار است. بنابراین مکتب، اگر فرد در راه نیکبختی خود گام بردارد سعادت جامعه، خود به خود تأمین می گردد.
این مکتب در مقابل سوسیالیسم است.
پایه گذاران و مدافعان بنام آن، ژان استوارت سپس و هربرت سپنسر می باشند. بنابراین نظریه، حکومت نباید در کار فرد مداخله کند مگر هنگامی که برای حفظ محیط مناسب دخالت او ضروری باشد زیرا ابتکار و عمل فرد عامل طبیعی است اما عمل حکومت مانعی است تصنعی.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}