مبارزه ی شیخ عبدالحسین لاری با استعمار
قراردادهای استعماری
در 31 اوت 1907 م برابر با 1325 هـ. سه قرارداد بین ایسولسکی وزیر خارجه ی روسیه و نیکولسون، سفیر انگلستان در سن پترزبورگ به امضا رسید، طبق قرارداد سوم، کشور ایران به سه قسمت تقسیم گردید؛ قسمت شمالی از خط فرضی بین قصر شیرین، اصفهان، یزد، خواف و مرز افغانستان، منطقه نفوذ روسیه شناخته شد. قسمت جنوبی از خط فرضی بین بندرعباس، کرمان، بیرجند، زابل و سرحد افغانستان که دارای ارزش سوق الجیشی برای دفاع از هند بود، منطقه نفوذ انگلستان بود. قسمت سوم که شامل کویر و بیابان های بی آب و علف و فاقد اهمیت بود منطقه بی طرف متعلق به دولت ایران شناخته شد، آن هم بدین منظور که دو دولت تا حدودی با هم فاصله بگیرند و از برخوردهای احتمالی و اختلافاتشان در این منطقه جلوگیری شود.(1)انگلیسی ها پس از قرارداد مذکور، به لحاظ موقعیت خطیر جنوب ایران و به طمع نفت آن، به تدریج کشتی های جنگی خود را به ساحل بندرهای جنوب آوردند و گهگاهی به بهانه های مختلف به شهرهای مجاور حمله برده و در امور داخلی آنها دخالت می کردند. سید عبدالحسین در هر فرصت مناسب که پیش می آمد ضربات شکننده و مهلکی بر نیروهای اشغالگر انگلیس وارد می کرد. در آن زمان که بندرعباس در تصرف انگلیسی ها بود و آنجا کنسولگری داشتند، سید برای آزاد ساختن بندرعباس، قشونی ترتیب داد و فرماندهی آن را به مرحوم حسین حاجی آبادی واگذار نمود و خطیب فاضل سید اسدالله اصفهانی را به نمایندگی خود در این عملیات انتخاب کرد. قشون سید بندرعباس را فتح کرده و مرکز کنسولگری انگلیس را تسخیر نمودند.
بسیج عمومی
در سال 1914م برابر با 1332 هـ جنگ جهانی اول شروع شد، استعمار متجاوز انگلستان از موقعیت استفاده کرده و برای اشغال ایران در بوشهر نیرو پیاده کرد و شب بیست و سوم ربیع الثانی 1333هـ.بوشهر را تصرف و تریور ژنرال نظامی انگلیس را به عنوان حاکم، به مردم مسلمان بوشهر تحمیل کرد! آیت الله سید عبدالحسین لاری با شنیدن این خبر دردآور اعلان جهاد و بسیج عمومی داد و از قهرمانان بوشهر و تنگستان خواست تا با کمال شهامت از میهن اسلامی ایران و نوامیس مسلمانان مردانه دفاع کنند. مؤلف کتاب شجره طیبه در این باره می نویسد:«آنگاه جنگ بین المللی بر پا شد، قشون انگلیس داخل بوشهر و شیراز شدند. مرحوم سید اعلان جهاد داد که در تاریخ ثبت است و ملت را به دفاع تشویق نمود و یگانه عالم مجاهد مرحوم سید مرتضی مجتهد اهرمی را برانگیخته کرد، از برای دفاع و جلوگیری از آنها و خود نیز در محلی که بود کاملاً مرابطه می فرمود و رؤسای دشتستان و برازجان و ناصر دیوان کازرونی و رئیس علی دلواری و هزاران هزار مردان باایمان و تقوا و میهن دوست که اوامر مطاعه آن بزرگوار را به منزله ی وحی منزل می دانستند و به راستی تا سر حد کمال او را تعظیم و احترام به نمودند، به دفاع اجانب پرداختند و برای حفظ بیضه اسلام و ثغور مسلمین جانبازی ها نمودند.(2)»
...به نماز خود ادامه داد
سید سپس برای تشویق مجاهدان و تهییج مبارزان و به منظور جلوگیری از هجوم بیگانگان به قریه کورده لارستان رفت و در آنجا موضع گرفت. انگلیسی ها پس از تصرف بوشهر و شیراز چون کینه سید را به دل داشتند با همکاری قوام الملک و با تأیید مخبرالسلطنه، که در آن زمان حاکم فارس بود، قشونی مجهز نموده و به قصد تصرف لار و کشتن سید حرکت کردند. هنگامی که قشون دوازده هزار نفری انگلیس قریه کورده را محاصره کرد، سید مشغول ادای فریضه نماز بود. یاران سید هر چه اصرار کردند که آقا انگلیسی ها آمدند! ایشان اعتنا نکرده و به نماز خود ادامه داد تا اینکه یکی از مریدان و فداییان سید به نام رئیس علی مراد، احساس خطر نموده، وارد مسجد شد و سید را بغل کرده بر ترک اسب خود سوار کرد و از میان دوازده هزار قشون انگلیس عبور داد، قشون انگلیس سید را تیرباران کردند و چند گلوله به عبا و عمامه سید اصابت کرد ولی هیچ یک به بدنش نرسید، این واقعه را مریدان سید حمل بر کرامتش کردند.(3) آنگاه نظامیان انگلیس قریه مذکور را ویران کردند و جایگاه سید و مسجد و محراب را به آتش کشیده و سپس به شهر لار هجوم بردند و در آنجا خانه سید، را غارت کرده و خاندان و فرزندانش را به اسیری گرفتند و به شیراز فرستادند. داماد ارشد سید مرحوم سید عبدالباقی شیرازی کوشید تا خاندان سید را به منزل خود ببرند و با مخبرالسلطنه وارد مذاکره گردید، مخبرالسلطنه حاکم فارس گرچه مایل بدین کار نبود، لکن از بیم شورش مردم اجازه این کار را داد ولی آنان را تحت نظر داشت.سید بعد از این واقعه دردناک و رقت بار به فیروزآباد رفت تا از آنجا مبارزات خود را بر ضد انگلیس متجاوز ادامه دهد، اهالی آن سامان مقدمش را گرامی داشتند و صولت الدوله سردار عشایر قشقایی که از هواداران سید بود از او تقاضا نمود در فیروزآباد بماند و میهمان وی باشد، سید توقف در فیروزآباد را پذیرفت، اما میزبانی سردار عشایر را نپذیرفت. آنگاه خاندانش از شیراز مخفیانه به فیروزآباد آمدند و به او پیوستند.(4)
ادامه ی نبرد
اشغالگران متجاوز انگلیسی هر روز به تجاوز خود ادامه می دادند و شهر و قصبه جدیدی را اشغال می کردند. سید برای جلوگیری از این تجاوزات فرمان جهاد صادر کرد و آن را برای صولت الدوله سردار عشایر قشقایی فرستاد. مرحوم رکن زاده آدمیت در این باره نوشته است:«وقتی فرستاده ی سید نزد صولت الدوله رسید، خطاب به او گفت؛ آقا سید عبدالحسین مطالب ذیل را ابلاغ فرموده اند: امروز خبر مصیبت وارده به مملکت و ایل قشقایی را شنیده و دنیا در نظرم تیره و تار گشته است. ببینید بدبختی ما به کجا کشیده است که یک عده انگلیسی بی دین باید از اقصی بلاد عالم آمده با کمک جمعی هندی بت پرست بر ما حکمفرمایی کنند و به ناموس ما لطمه وارد آورند. این است که من که مجتهد و جانشین پیغمبر اسلام هستم بدین وسیله فتوا می دهم که امروز بر تمام افراد مذکور ایرانی جهاد با این کفار حربی واجب است و هر که از جهاد رو برتابد یا به نحوی از انحا به آنها خدمت و مساعدت کند، مردود جامعه ایرانی است و زن در خانه اش حرام خواهد بود، شما که رئیس و ایلخانی هستید باید به مجرد رؤیت حکم جهاد که علیحده نوشته و به شما تسلیم خواهد شد، جهاد را آغاز کنید و کلیه افراد قشقایی و سایر ایلات و عشایر باید تحت امر و پیشوایی شما مشغول شوند تا زمانی که این قوم حیله باز و مکار را از ممکلت بیرون کنند و هر که در این جنگ کشته شود شهید خواهد بود و آن کسی که از دشمنان بکشد استحقاق ورود به بهشت خواهد یافت. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته. آنگاه حاج سید علی شیر حکم جهاد را که به خطی خوش نگاشته شده بود و در آخر مهر حضرت مجتهد را داشت و در پارچه سبزی پیچیده شده بود از جیب بیرون آورده به دست سردار عشایر داد.(5)»
حکم جهاد سید بازتاب گسترده ای در فارس داشت، مردم به جنب و جوش و خروش آمدند و تمام عشایر و طوایف، متحد و جبهه واحدی بر ضد قشون متجاوز انگلستان تشکیل دادند، گویی حکم جهاد سید به منزله ی خونی بود که در شریان مردم غیور فارس تزریق شد و صولت الدوله سردار عشایر با سپاهش آهنگ شیراز نمود و با متجاوزان انگلیس به نبرد سخت و بی امان پرداخت. ژنرال سایکس فرمانده کل نیروهای انگلیس در ایران از حکم جهاد سید عبدالحسین سخت به وحشت افتاد و دید اگر درنگ کند دیری نمی پاید که شکست می خورد، از این رو در وهله اول سراغ صولت الدوله سردار عشایر آمد تا او را بفریبد، ولی صولت الدوله با کمال شهامت و اعتقاد راسخ گفت:
«من گوش به فرمان مراجع هستم، آقا سید عبدالحسین حکم جهاد داده و من تابع او می باشم.»
آنگاه که از وی مأیوس گردید به سوی برادران وی رفت و با تطمیع و فریفتن آنان، صفوف مجاهدان را بر هم زد. عشایر غیور مدت زیادی پایمردی نمودند، ولی چون جبهه متحدشان از هم پاشید پس از چهار سال حماسه و ایثار و جانفشانی های وصف ناپذیر شکست خورده و تاب مقاومت نیروی مجهز انگلستان و مزدوران داخلی آن را نیاوردند.(6)
در این هنگام انگلیسی ها موقعیت را غنمیت شمرده و برای دستگیری و انتقام از سید، آهنگ فیروزآباد نموده و آنجا را اشغال کردند.
می خواهم مانند جدم حسین(ع) شهید شوم
خبر اشغال فیروزآباد به سید رسید. یاران سید از او خواستند که بگریزد. او نپذیرفت. میرشریفی در این باره می نویسد:«سید وقتی می شنود که انگلیسی ها فیروزآباد را اشغال و برای دستگیری او می آیند بدون یک ذره ترس و وحشت می گوید: من از اینجا تکان نمی خورم. وقتی خانواده اش اصرار می ورزند که آقا شما را می کشند و... می گوید می خواهم مانند جدم حسین علیه السلام شهید شوم. خلاصه سید را به زور به روستای قیروکازرین می برند. هنگامی که اهالی جهرم از این امر باخبر شدند سید را با احترام به شهر خود بردند. اما انگلیسی ها هنوز از دستگیری سید ناامید نشده بودند. ژنرال سایکس از حاکم فارس-فرمانفرما-خواست به هر نوعی شده سید را دستگیر کرده و برای گرفتن انتقام تحویل آنها دهد. فرمانفرما کوشید تا نقشه ی خائنانه انگلیسی ها را اجرا کند.(7)»
اما حاکم فارس نتوانست در اجرای آن نقشه موفق شود زیرا که مردم متدین جهرم همچنان پشتیبان سید بودند و مانع اجرای نقشه ی انگلیسی ها شدند.
پایان یک عمر تلاش
سید عبدالحسین چهل و پنج سال از عمرش را در شهر مقدس نجف سپری کرد. آنگاه به فرمان مرحوم میرزای شیرازی به لارستان هجرت کرد و حدود بیست و سه سال هم در لار مشغول انجام وظیفه بود تا اینکه انگلیسی ها خانه و کاشانه اش را ویران کردند . سید به فیروزآباد رفت، سپس مردم جهرم وی را به شهر خود بردند و قریب شش سال هم در جهرم اقامت داشت تا آنکه در روز جمعه چهارم شوال 1342 هـ.ق (برابر با پانزده اردیبهشت 1303هـ.ش) پس از آنکه نماز جمعه را اقامه کرد و به منزل بازگشت، دعوت حق را لبیک گفت و مرغ روحش به سوی فردوس اعلی پر کشید و بدین سان عمر عزیز و گرانبهای خود را وقف ترویج دین مقدس اسلام و آسایش مسلمانان نمود. هم اکنون مرقد مطهر آن بزرگوار در شهر جهرم به نام «قبر آقا» و یا «مقبره» زیارتگاه عاشقان و شیفتگان آن مرحوم است.مرحوم سید علی اکبر فصیح الزمان تهرانی در رثای سید عبدالحسین چنین سرود:
ما حی الحاد و کفر و حامی شرع مبین
حجة الاسلام لاری پیشوای مسلمین
آیة الله معظم صاحب فتوا و حکم
شمس چرخ علم و فضل و شمع بزم شرع و دین
در تمام عمر کرد آسودگی بر خود حرام
از پی ترویج و نشر دین ختم المرسلین
اورع ایام بد در مسجد و محراب حق
اشجع آفاق بد با خصم دین در رزم کین
نیست جز از قوت ایمان که خود با چند تن
ایستد اندر بر صدها سپاه مشترکین(8)
پی نوشت ها :
1.عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران از ابتدای دوران صفویه تا پایان جنگ دوم جهانی، جلد3، (تهران: مؤسسه انتشارات امیرکبیر، 1364)، ص 320، به نقل از کتاب فریادی به بلندای تاریخ، ص 239.
2.شجره طیبه، ص 16.
3.همان، ص 15؛ دانشمندان و سخن سرایان فارس، جلد 4، ص 580. به نقل از فریادی به بلندای تاریخ، ص 241.
4.شجره طیبه، ص 15.
5.محمدحسین رکن زاده آدمیت، فارس و جنگ بین الملل اول، (تهران: انتشارات اقبال، 1357)، ص 354. سید علی میر شریفی متن کامل حکم جهاد سید را در صفحات 243 و 244 کتاب فریادی به بلندای تاریخ آورده است.
6.فارس و جنگ بین الملل اول، ص 419.
7.فریادی به بلندای تاریخ، ص 247.
8.شجره طیبه، ص 15 با تلخیص.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}