نویسنده : محمدرضا رمزی‌اوحدی



 

عنصر شهادت در دعای علوی مصری
قطب نما

در برخی از تشرفات، امام عصر(ع) شیعیان خود را به خواندن زیات‌نامه‌ها و ادعیه‌هایی سفارش نموده‌اند. بیش‌ترین تأکید امام(ع) در این تشرفات فراوان، دعا برای فرج ایشان بوده که در بخش‌های مختلف کتاب‌های معتبر، مرتب به آن‌ها اشاره شده است. در این‌جا، نخست به معرفی دعایی خواهیم پرداخت که کم‌تر در جامعة امروز ما به آن‌ها پرداخته شده است. دعای «علوی مصری» از جمله دعاهایی است که امام خود شخصاً به «علوی مصری» یاد داده‌اند. برخی از دعاها به‌خاطر این‌که امام آن را به فرد مورد نظری یاد داده‌اند، به‌نام همان شخص مشهور شده‌اند؛ مثل دعای «کمیل»، دعای «ابوحمزه ثمالی»، دعای «یمانی»، دعای «خضر»، دعای «ادریس» و نماز «جعفر طیار».
دعای علوی مصری از حیث محتوا بسیار جامع و پرمغز است و همة جنبه‌های مادی، معنوی و اجتماعی را در خود دارد. مرحوم سیدالمراقبین، عارف کامل «سیدبن طاووس» که در قرن ششم می‌زیست، می‌فرماید: «من این دعا را در نسخه‌ای بسیار قدیمی دیده‌ام.» و در کتاب خود با ذکر ماجرا و داستان دعا، آن را نقل نموده است. این دعا در کتاب‌های معتبر و قدیمی ادعیة جهان تشیع، مکرر نقل شده است؛ از جمله در کتاب شریف «بلدالامین» کفعمی که در قرن نهم زندگی می‌کرد.
این دعا برای رفع گرفتاری‌ها، سختی‌ها و شداید بسیار مؤثر است و یکی از نکات برجستة دعا، این است که امام در آن از خداوند درخواست شهادت در راه او را می‌طلبد.

و اما ماجرا و داستان دعای علوی مصری:

«ابوالحسن علی‌بن حماد مصری» می‌گوید: «ابوعبدالله الحسین‌بن محمد علوی» به من خبر داد و گفت: «محمدبن علی علوی حسینی مصری» برای من چنین حکایت کرده است که مردی از اهل دیار من و از فرمانداران آن، مرا در فشار و سختی قرار داد. بنابراین اندوهی شدید از او به دلم افتاد که هرگز امید نجاتی از آن نداشتم. قصد زیارت پدران خود را نمودم تا به آن‌ها پناه ببرم و در کنار مرقد پاک آن‌ها آرام گیرم و فریاد‌رسی نمایم. پانزده روز در حائر حرم امام حسین(ع) مشغول گریه‌ و زاری بودم و شب‌ و روز خود را با راز و نیاز، به سر آوردم. تا این‌که امام عصر(عج) بر من رخ نمود و مرا در جذبة ملکوتی دیدارش غرق شادی و سرور نمود. در بین خواب و بیداری بودم که امام نزد من آمد و به من فرمود: فرزندم! آیا از فلانی بیم و ترس داری؟
عرض کردم: آری! او برای من مشکلاتی فراهم آورده و قصد آزار و نابودی مرا دارد. از این رو به سراغ امامان خود آمده‌ام و شکایت نزد ایشان آورده‌ام تا مرا از چنگال این ظالم نجات دهند.
امام(ع) به من فرمود: پس چرا خدای خود و پدرانت را با آن‌ دعا نمی‌خوانی که اجداد من و انبیای الهی (صلوات الله علیهم اجمعین) به وقت بروز سختی و فشار می‌خواندند و خداوند گرفتاری‌ها را از آن‌ها رفع می‌نمود؟
عرض کردم: آن دعا کدام است که آن را بخوانم؟
امام(ع) فرمودند: وقتی شب جمعه فرا رسید،‌ برخیز و غسل کن و نماز خود را به‌جای آور. وقتی از سجدة شکر برخواستی، در حالتی که نشسته‌ای، با دیدة اشکبار و دل شکسته این دعا را بخوان.
راوی می‌گوید: حضرت، پنج شب پی‌درپی تشریف آوردند و گفتار خود را تکرار کردند و هر بار دعا را به من یاد دادند تا آن را کامل آموختم و در خاطرم نگه داشتم. شب جمعه نیز دیدار با امام(ع) حاصل نشد. برخواستم و طبق دستور امام(ع) عمل کردم. پس از نماز شبم دعا را خواندم. شب شنبه بود که امام با همان هیأت و هیبت پیشین تشریف آوردند و فرمودند: ای محمد! خواستة تو برآورده شد. خداوند قادر متعال دشمنت را نابود کرد، او به قتل رسید.
وقتی صبح شد، وداع کردم و به سوی خانه‌ام حرکت کردم. قسمتی از راه را رفته بودم که فرستاده‌ای از طرف فرزندانم به من رسید و نامة آن‌ها را به من داد. آن‌ها در نامة خود آورده بودند که آن مرد بدسرشتی که تو از شر او گریختی، عده‌ای از دوستان خود را به میهمانی فراخوانده بود. همگی خوردند و آشامیدند و پراکنده شدند و آن مرد و خدمتکارانش خوابیدند. صبح‌دم بعد از این‌که همه بیدار شدند،‌ از او خبری نیافتند، تا این‌که سراغ او رفتند و روانداز او را کنار زدند. دیدند که گردن او از پشت سر بریده شده و خون از آن روان است. این حادثه در شب جمعه اتفاق افتاد و هنوز کسی نمی‌داند که قاتل او کیست؟
آن‌گاه فرزندانم از من خواسته بودند که به خانة خود بازگردم. وقتی به خانة خود رسیدم و از ماجرا پرسیدم، دریافتم که کشته شدن او درست در همان زمانی رخ داده است که من از دعای خود فارغ شده بودم و آن دعا این است:
رَب مَن ذالَّذی دعاک فَلم تجِبه و مَن ذالذی سألک فَلم تعطله...
در دعای علوی مصری در هر بند آن به تناسب، نام‌های حضرت آدم(ع)، ادریس(ع)، نوح(ع)، صالح(ع)، ابراهیم(ع)، اسماعیل(ع)، لوط(ع)،‌ یعقوب(ع)، یوسف(ع)، موسی(ع)، داود(ع)، سلیمان(ع)، ایوب(ع)، یونس(ع)، عیسی(ع)، آصف‌بن برخیا(ع)، زکریا(ع)، آسیه(س)، مریم(س) و پیامبر اسلام(ص) آورده شده است و کلمة «یا قریب»، فراوان در آن تکرار شده است.
در این‌جا شایسته است به بخش‌هایی از این دعا اشاره شود:
ای خدای بزرگ! من بر آستان تو دست نیاز آورده‌ام. مسکینی هستم که در خانه‌ات را می‌کوبم و بی‌چاره‌ای هستم که بر کنار خانه‌ات ایستاده‌ام.
خدایا! ...در همة کارها و برنامه‌ها برای من خیر اراده فرما و مرا از آن خشنود نما. بر من و پدر و مادرم و همة فرزندان با ایمان و مسلماننم؛ چه زنده و چه مرده، رحمت فرست.
خدایا بر محمد(ص) و آل محمد(ع) درود فرست و ستمکاران و فرومایگان را در دام‌هایی که گسترانده‌اند،‌ بیفکن؛ آن‌ها را در گودال‌هایی که کنده‌اند سرنگونشان ساز؛ با تیرهای خودشان، آن‌ها را از پای درآور؛ با کاردهایی که خود آماده کرده‌اند، جانشان را بگیر؛ بینی آن‌ها را به خاک بمال؛ گلویشان را بفشر؛ نیرنگشان را به خودشان بازگردان و پشیمانی را سبب هلاکتشان قرار ده... آن‌ها اسیر همان بندهایی شوند که آرزو داشتند، ما را در آن بندها ببینند.
خدایا! ...تو هستی که همه چیز را در اختیار داری. اینک ای سرور من! این همه گناه را در برابر چند قطره اشک ببخش و ناپدید کن.

امام عصر(عج) و درخواست شهادت در راه خدا

امام عصر(عج) آخر این دعا به خداوند چنین عرضه می‌نمایند:
اَسئَلُک اَن تُصَلی عَلی مُحمَّدٍ و آل محمد و اَن تحیینی حیاة السعداء وَ تمیتنی مَیتة الشُّهداء...
از تو می‌طلبم که بر محمد و آل محمد درود فرستی و مرا هم‌چو نیک‌بختان، زنده بداری و مانند شهیدان بمیرانی و آن‌گونه که دوستانت را نزد خود می‌پذیری، مرا پذیرا باشی...
خدایا! به تو پناه می‌آورم و به حمایت تو دل بسته‌ام... و خود را به تو می‌سپارم و از تو امان می‌طلبم و از آستان تو توان می‌جویم و از تو می‌خواهم که بر محمد و آل‌ محمد(ع) درود فرستی و مرا از درگاه غفلت خود بازگردانی... مرا از هرگونه امر ناگوار رهایی بخش و هر ستمی را از من دور گردان.
منبع: ماهنامه امتداد شماره 61