نویسنده: عبدالمحمد روح بخشان
کتاب ماه ادبیات و فلسفه، آذر 1382، شماره 74، صص 32 تا 37.



 

مقدمه

پس از ظهور اسلام در مکه و مدینه و پا گرفتن آن در شبه جزیره عربستان و شروع به گسترش در سمتهای شمال شرقی (ایران)، شمال (روم شرقی، بیزانس، بیزنطیه) و شمال غربی (مصر)، عالم مسیحیت که در آن هنگام بر بیشتر جهان سیطره داشت و دین آن، آیین غالب جهان بود، با پدیده دینی تازه‌ای روبه‌رو شد که در آغاز واکنش جدی و همه جانبه‌ای نسبت به آن نشان نداد. اما با چیرگی اسلام بر ساسانیان و گسترش و پذیرش آن در ایران تا ماوراء النهر و سند در شرق، و استقرار آن در مصر و شمال آفریقا در غرب و پیشروی آن در اندلس، حکام و کشیشان و دست‌اندرکاران مسیحی به اندیشه پرداختند و دیری نپایید که با تبلیغات پردامنه و ترفندهای گوناگون همگان، حتی پادشاهان را برای پیکار با اسلام بسیج کردند، سرانجام با نام‌ها و بهانه‌های گوناگون یک رشته جنگ را بر مسلمانان تحمیل کردند که به نام «جنگ‌های صلیبی» شهرت یافتند و نزدیک به دویست سال طول کشیدند.
این جنگ، صرف نظر از عوارض و آسیب‌ها و زیانهای بسیار برای هر دو طرف، مخصوصا جامعه مسلمانان که متحمل ویرانی‌ها و کشتارهای بسیار شد، فوایدی هم داشت. از آن جمله اینکه مسیحیان با فرهنگ و معارف و علوم و فنون مسلمانان آشنا شدند و بسیاری از علوم و فنون جامعه اسلامی را فرا گرفتند و به کار بستند و توسعه دادند و بهره‌های مادی و معنوی بسیار بردند. در همان دوره توجه به ماهیت اسلام، کیفیت قرآن کریم و زندگی پیامبر اسلام (ص) هم افزایش یافت. ترجمه قرآن به زبان لاتین و تحقیق در زندگی پیامبر تقریبا به موضوع روز محافل علمی و دینی تبدیل شد.
برخورد مسیحیان با اسلام، قرآن و پیامبر عمدتا دو وجه داشت: دشمنانه و نسبتا بی‌طرفانه و احیانا جانبدارانه، که این هر دو وجه تا به امروز به صورتهای مختلف تداوم یافته‌اند و هر یک از آن‌ها محققان و پیشگامان و تألیفات خود را داشته است. ما در اینجا به نگرش دشمنانه فرنگی‌ها (مسیحیان) نسبت به اسلام نمی‌پردازیم زیرا در گزارشی که درباره یکی از تازه‌ترین تألیفات اروپایی در دست تهیه داریم، به این موضوع پرداخته خواهد شد. نگرش نسبتا بی‌طرفانه هم در طول ده قرن گذشته تحول عمیق یافته تا به امروز که به طور جسته و گریخته به نگرش جانبدارانه رسیده و موجب شده است که در سی-چهل سال اخیر شمار درخور توجهی از متفکران غربی به اسلام بگروند.
ع. روح بخشان یکی از کسانی که با نگاهی مثبت به اسلام و پدیده‌های اسلامی مثل فقه، کلام، عرفان، تصوف و مانند این‌ها نگریسته است، هانری کوربن محقق و فیلسوف معاصر فرانسوی است که چون در معرفی کتاب مکاتبات ایوانف و کوربن شرح اجمالی احوالش را نقل کرده‌ایم در اینجا به تکرار آن نمی‌پردازیم.

اسلام ایرانی کوربن

مشخصه عمده کوربن این است که در تحقیقات خود اساساً به اسلام غیر سنّی و عمدتا اسلام شیعی، که خودش آن را «اسلام ایرانی» نامیده پرداخته است-بگذریم از اینکه همین توجه موجب بروز بغض و دشمنی فرنگیان نو مسلمان متسنّن شده است (نگاه کنید به: عبد الله دیوان آبادی، «استغراق نه التباس» [معرفی و نقد کتاب فرانسوی چهار رساله چاپ نشده از روزبهان بقلی شیرازی]، نامه پارسی، سال 6، شماره 1، بهار 1380، ص 192 تا 202).
اینکه کوربن کی و چگونه متوجه اسلام و ایران شد، مطلبی است که کاملاً روشن نیست و حداقل این است که من چیزی در این زمینه نمی‌دانم، اما این نکته مسلم است که آزاداندیشی یا آزادنگری تشیع موجب جلب کوربن شد و تا پایان عمر در افکار و آثارش انعکاس یافت و اسلام ایرانی حاصل جمع منتجه آن‌هاست.
*** *
کتاب «اسلام ایرانی» که در سال 1971(1350) به وسیله مؤسسه گالیمار در پاریس منتشر شده متشکل از چهار جلد است، به این شرح:
1.تشیع دوازده امامی، بیست و نه+332 ص، که به بررسی «وجود شیعه دوازده امامی» اختصاص دارد؛
2.سهروردی و افلاطونیان ایران، 384 ص؛
3.رهروان عشق، تشیع و تصوف، 358 ص؛
4.مکتب اصفهان، مکتب شیخی، امام دوازدهم، بیست+570، که حاوی «نمایه عام» چهار جلد در 107 صفحه است.
ذیلا به معرفی اجمالی آن‌ها می‌پردازیم.

نبوت و امامت و ولایت

جلد اول چنانکه از عنوانش برمی‌آید به شناسایی و معرفی تشیع اختصاص دارد و مقدمه آن با این جمله آغاز می‌شود که: «در این کتاب مدعی آن نیستیم که تاریخ عمومی تفکر فلسفی و معنوی ایران را عرضه کنیم زیرا این کار هم بر حجم کتاب-که هم اکنون نیز سنگین است-می‌افزاید و هم مستلزم مطالعات کاملی است که در وضع کنونی، از آن بس دور هستیم و در نتیجه بسیاری از مطالب و مباحث از این کتاب غایب خواهند بود...»
گزارش ما در اینجا عمدتا به مباحثی مربوط می‌شود که در طی قرون به صورت «امواج روح» ایرانی جلوه کرده‌اند اما هنوز ناشناخته‌اند. کوربن در این کتاب کوشیده است تا «چند وجه اصلی تشیع دوازده امامی را که از ابتدا عمیقاً در ایران استقرار یافته است» شرح دهد. او نشان می‌دهد که «ماوراء الطبیعة شیعی» و «معنویت شیعی» هر یک جوهر دیگری است و از تصوف که در تسنن جلوه‌گر است فراتر می‌روند. با طنیت شیعی بدون نیاز به فرقه و نحله و مانند این‌ها خود «طریقت» است و شناخت امام در مقام راهنمای فرد، او را به شناخت خود می‌رساند.
کوربن این چکیده را که از «مقدمه» او نقل کرده‌ایم در هفت فصل مستقل جلد اول به تفصیل توضیح داده است.
در باب شیعه تحقیقات اندکی در زبان فرانسوی صورت گرفته است و عامه مردم [روزگار کوربن] حتی اگر هم اهل فلسفه و تاریخ باشند یو مثلا به خوبی افلاطون را بشناسند، هیچ اطلاعی درباره تشیع و شیعه ندارند و یا اطلاعات‌شان بسیار سطحی و ناقص‌اند؛ و این مشکل اصلی محققی است که می‌خواهد تشیع را به خواننده فرانسوی بشناساند (ص 3 و 4).لذا فصل اول با طرح مسئله و تعریف لغوی و تاریخ تشیع که یک «عالم معنوی» است و اینکه «تاریخ فلسفه و معنویت اسلامی آکنده از شخصیتهای ایرانی است» (ص 11) آغاز می‌شود و به طرح «برخی پیش‌داوری‌ها درباره تشیع» و اصرار مخالفان برای وانمودن تشیع همچون «اسلام جنبی» (ص 15) می‌رسد و پس از تصور مشابهت‌هایی میان مشکلات تشیع و تأله مسیحی از «ضرورت حل جمعی مسائل» سخن به میان می‌آورد (ص 22).
در فصل دوم «مفهوم تشیع دوازده امامی» مطرح و بررسی شده است. در اینجا با «اندیشه بنیادی اعتقاد به امام» (ص 39)، «فلسفه پیامبرانه و آیین تعلیمی» که «داو پیکار معنوی» تشیع در چند جبهه است و به کمک «کلام» و «باطن» تحقق می‌یابد (43) و بر اندیشه‌های امام جعفر صادق استوار است (51)، «همه وجودی دوازده امام» (53) و «چهارده معصوم» (55)، «تناقض‌هایی که بر سر راه امامیه و شیعه قرار دارند» (74) آشنا می‌شویم.
در فصل سوم موضوع «پیکار معنوی تشیع» (86) مطرح می‌شود که شامل این مباحث است: وضعیت روحانیان شیعه (86)، «بار امانت الهی» که به انسان سپرده شده است (94) و بخش اصلی آن را «اولیاء الله» بر دوش می‌کشند، «گفت‌وگوی امام اول با کمیل بن زیاد» (110) که اندیشه امام را در باب «پیکار معنوی» انسان نشان می‌دهد، «سلسله مراتب معنوی نامرئی» (118) که متکی بر «حقیقت محمدیه» است، «موضوع پیکار معنوی تشیع ودامنه آن» (127).
«پدیده کتاب مقدس» (135) موضوع فصل چهارم است و ضمن آن به «اهل کتاب»، تأویل آیات، فضاها و چشم‌اندازهای تفسیر و تأویل معنوی (138)، توجه به قبله و کعبه (143)، شعور تاریخی و شعور کیهانی (151) که به بحث ظاهر و باطن می‌انجامد (153)، تاریخی‌سازی یا درونی‌سازی (159) که عمدتا حاوی آرای فیلسوفان غربی است و انطباق آن با عرفان و تجلی عرفانی، معرفت معنوی و صورت‌های زمانی بر حسب آرای سمنانی و قاضی سعید قمی (176).
فصل پنجم به بررسی «باطنی‌گری و تأویل» (186) اختصاص دارد و ضمن آن مباحث زیر بررسی شده‌اند: «سرّ امامان یا چهار سطح (درجه) باطنی‌گری، (186) و مراحل باطن، باطن نبوت، ظاهر، عصمت، غیبت، سرّ السر، حق الحق...، نزول تجلی گونه کتاب مقدس (199) از لوح محفوظ به عالم امر و عالم خلق، تأویل باطنی قرآن (212) و تفاوت آن با تفسیر.»
فصل ششم مربوط است به «پیامبر شناخت و امام شناخت» (219) که ضمن آن به مباحث زیر پرداخته شده است: ضرورت وجود پیامبر و ائمه و توضیح نبی، نبی مرسل، رسول، نبوت، ولایت، حجت، نایب، وحی، الهام؛ طبقات پیامبران و امامان (235) که مخبرعن الله برای القاء العلوم و تعلیم هستند؛ میراث پیامبری و امامت (251)؛ علمی که از پیامبران به میراث می‌رسد (262) و اینکه پیامبر خزانه علم است و خانواده‌اش یعنی ائمه «بیت العلم و المعرفة و الحکمة» (264)؛ دایره نبوت و دایره ولایت (271).
در فصل هفتم (آخر) موضوع «معنای امام برای معنویت شیعی» (285) مورد بحث قرار گرفته که در مباحث زیر تبیین شده است: «تشیع در مقام کیش عشق روحانی که به معرفت خود می‌انجامد» (285) و بحثهای ولایت، محبت، محب، ولی و... رسیدن به «جان جان»؛ «امام در مقام راهنما و قطب» (303) و اینکه هادی و حجت و انسان کامل و برخوردار از علم لدنی (307) است؛ و اینکه «امام عارف است» (310) و «شاهد و شهید خدا و مظهر شهود و حضور است» (321) و بالاخره «امام غایب» که موضوع کتابی مستقل است.

سهروردی و افلاطون ایران

جلد یکم، چنانکه دیده شد به طرح و بررسی چند وجه اصلی تشیع امامی یا دوازده امام که درایران شکل گرفته و ریشه دوانده است، اختصاص داشت. در جلد دوم به وجه دیگر از اسلام ایرانی پرداخته می‌شود که به همان اندازه اصلی و اساسی است، اما بر فلسفه و معنویت اسلام استوار است و آن وجهی است که با صفت یا عنوان «اشراق» مشخص می‌شود که از شرق و جایگاه برآمدن خورشید گرفته شده است.
فلسفه اشراق همچون تأله نور خداحافظی «شرقی» است و فلاسفه اشراقی «فلاسفه شرقی» در معنای ماوراء الطبیعی کلمه شرق هستند و در تقابل با مشائیون مسلمان «فلاسفه افلاطونی» هم نامیده می‌شوند. سرمنشأ این فلسفه یک فیلسوف جوان قهرمان و نابغه ایرانی به نام شهاب الدین یحیی سهروردی است که در سی و شش سالگی در حلب، در راه آرمان خود شهید شد. آثارش به خوبی مبین اندیشه‌اش هستند: باززایی حکمت ایران باستان یعنی فلسفه نور و ظلمت از طریق تأویل که تأویل اسلامی سرشار از منابع آن است.
در آثار سهروردی نامهای افلاطون و زرتشت در هم می‌آمیزند و در مقام پیشگامان یک سنت شرقی، تبارشان به هرمس پدر حکما می‌رسد. سهروردی اندیشه‌های افلاطون را با مفاهیم و اصطلاحات زرتشتی تعبیر و تفسیر می‌کند: میان عالم معقول و عالم محسوس یک عالم سوم به نام «عالم مثال» [هور قلیا] وجود دارد که فلاسفه به شناخت آن نایل نشده بودند. این عالم «تخیلی» نیست، بلکه کاملا واقعی است که نامی جز همان عالم مثال ندارد. سهروردی با تدوین «علم مکوّنات» یا مجردات به شناسایی این سه عالم رسید و آن را به این صورت بیان کرد: واقعیت عینی وحی‌های پیامبران، رؤیتهای عارفان، وقایع وحی پیامبر. یعنی در واقع نوعی «ماوراء الطبیعه نور» که با «سرچشمه ازلی» یکی است و در آیین زرتشتی «خورنه» (نور پیروزی و افتخار) نامیده می‌شود.
این مباحث در هفت فصل بررسی شده‌اند: زندگی و شهادت و پیدایی اشراقیون؛ الهیات شرقی و حکمت و معرفت شرقی و سلسله مراتب معنوی و قطب عرفانی؛ خورنه زرتشتی و فرشته‌شناسی و سرچشمه شرقی حکمت و الهامات کیخسرو... و طبیعت کامل؛ مکتب هرمس و مکتب میترا و چگونگی بروز و ظهور شجره خورنه و غایت شرقی و اندیشه‌های یک عارف خسروانی؛ رساله عقل سرخ و رفتار عرفانی ایرانی: هدف رساله، مقدمه آن که شامل پنج مرحله است، هفت موضوع مورد بحث در آن از تولد زال تا در گذشت اسفندیار، ترجمه (فرانسوی) متن رساله.
فصل ششم به بررسی رساله قصه غربت غربی و رفتار عرفانی تعلق دارد و با بحث از تاریخ غنوص (اصول حکمت دینی) آغاز می‌شود. پس از آن به تجزیه و تحلیل «قصه» می‌رسیم که متن عربی و فارسی آن را خود کوربن منتشر کرده است (تهران، 1331) و با ترجمه فرانسوی آن (288 تا 294) تکمیل می‌شود. پس از آن مبحث مفصلی (294 تا 325) به «دیدار عارف و فرشته (ملک مقرب)» اختصاص دارد و با بیان «راز مقام شخصی (ملکوت)» پایان می‌یابد.
فصل هفتم (آخر) به «سنت شرقی» اختصاص یافته (335) و متشکل از این مباحث است: میراث معنوی در راه خسروانی (335)، تداوم اشراقیت در ایران و هند (346)، تغییر شکل کیش «اروس/ Eros »خدای یونانی عشق...
این جلد صورت کمال یافته و تکمیل شده یک سخنرانی است که هانری کوربن در آبان 1324، به هنگام پذیرفته شدن به عضویت انجمن ایران‌شناسی (به ریاست روانشاد پورداود) ایراد کرد و متن فرانسوی آن، همراه با ترجمه فارسی با عنوان روابط حکمت اشراق و فلسفه ایران باستان (محرک‌های زرتشتی در فلسفه اشراق)، گزارش احمد فردید و عبدالحمید گلشن، به صورت نشریه شماره 3 انجمن در 1325 منتشر شد. نگارنده ترجمه تازه‌ای از این متن تهیه کرده که انتشارات اساطیر آن را چاپ کرده است.

رهروان عشق، تشیع و تصوف

جلد سوم اسلام ایرانی به بررسی احوال و آثار چند تن از بزرگان عرفان شیعی با متأثر از تشیع اختصاص دارد و پس از دیباچه‌ای کوتاه با شرح حال و زندگی روزبهان به قلی شیرازی (522 تا 606 ق) و ترجمه فرانسوی این آیه آغاز می‌شود که: «یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً» (فجر، 27 و 28).
روزبهان به قلی شیرازی از عارفان شوریده سر و دل از دست داده‌ای است که از نوجوانی به «رؤیت» می‌رسد و به عالم تصوف گام می‌نهد و پس از آشنایی با افکار و آرای حسین منصور حلاج و کیش «انا الحق» او به تبلیغ و تعلیم صورت تلطیف یافته آن می‌پردازد. آثار و آرای او به خوبی معرّف معنویت تصوف ایرانی هستند.
به عقیده روزبهان، صوفی نه گناهکار است نه بیمار و نه محروم (و حرمان دیده) و نیازی به «توجیه» احساس نمی‌کند. او یک بیگانه (غریبه) و مطرود است و فقط به این می‌اندیشد که به اصل خود باز گردد؛ لذا از شریعت به طریقت روی می‌آورد تا به حقیقت برسد، و این امر قواعد و اصولی دارد که روزبهان آن‌ها را در کتاب عبهر العاشقین دسته بندی و بیان کرده است و هانری کوربن با همکاری دکتری محمد معین متن فارسی آن را با دو مقدمه به فارسی و فرانسوی چاپ کرده‌اند. آنچه کوربن در اینجا نوشته صورت اصلاح شده و تکمیل یافته همان مقدمه است.
اما تصوف ایرانی منحصر به روزبهان به قلی نیست، زیرا بسیار بزرگان دیگر هم در این عرصه وجود داشته‌اند که یکی از بزرگ‌ترین و اثرگذارترین آنان سید حیدر آملی، موضوع فصل اول کتاب دوم از این جلد سوم است.
کوربن پیش از این در همین مجموعه (جلد اول، فصل سوم) و موقعیتهای دیگر از سید حیدر آملی یاد کرده است. سید حیدر در تفسیر آیه «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا وَ أَشْفَقْنَ مِنْهَا وَ حَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُوماً جَهُولاً» (احزاب، 72) معتقد است که فقط انسان شایستگی حمل «بار امانت الهی» را دارد، نهایت اینکه آدمی باید به «عرفان» شیعی از طریق تعالیم ائمه (ع) دست یابد تا توانایی حمل این امانت را بیابد. آثار سید حیدر جوهر باطنیت اسلام را که از راه تشیع تحقق می‌یابد نشان می‌دهند. این امر مخصوصا در کتاب جامع الاسرار مطرح و تبیین شده است. خلاصه اینکه در نظر سید حیدر آملی تشیع دوازده امامی، باطن اسلام و مذهب معنوی و روحانی و معنای واقعی وحی است و چون تصوف هم به باطن می‌پردازد شکلی دیگر از تشیع را عرضه می‌دارد.
کوربن پس از بحث در کلیات و زندگینامه و آثار سید حیدر، فصلی را به گفت‌وگو از «تشیع و تصوف» اختصاص داده که درآمدی است بر فصل «توحید الوهی و توحید وجودی» و تبیین معنای «لا اله الا الله».
در اینجا توضیحا بیفزایم که هانری کوربن با همکاری عثمان یحیی [مصری] در سال 1348 کتابی با عنوان فلسفه شیعی در تهران- پاریس انتشار داد که در 1368 تجدید چاپ شده است (76+832+68 ص).ما مقدمه فرانسوی کوربن را به فارسی درآورده‌ایم که با این مشخصات چاپ شده است: هانری کوربن، «سید حیدر آملی (سده هشتم) : متأله شیعی عالم تصوف»، معارف (مرکز نشر دانشگاهی)، سال نوزدهم، شماره سوم (آذر-اسفند 1381)، ص 61 تا 87.
فصل دوم به معرفی و بررسی رساله‌ای اختصاص دارد که مؤلف آن ناشناخته است و در تعریف «هفت معنای باطنی قرآن» است. این رساله که در قرن هشتم نوشته شده تفسیری بس والا درباره حدیث مربوط به وجود هفت معنای باطنی قرآن به زبان فارسی است و در مجموعه شهید علی در ترکیه جای دارد که هلموت ریتر آن را شناسایی و معرفی کرده و کوربن آن را در محل کتابخانه وارسی کرده است. این رساله به تعریف اصطلاحات (یا مراحل و یا مقامات) ی همچون اهل تصوف، مقالات، مدارج، معارج، مکاشفه، وقت، حال، وجد، ذوق، سکر، قبض، سبط... اختصاص دارد.
در فصل سوم به بررسی آرای صائن الدین علی ترکه اصفهانی (در گذشته در 830 ق) پرداخته شده است که فیلسوفی عارف بوده و به حکمت اشراق سهروردی آشنایی داشته و فصوص ابن عربی و نیز گلشن راز شیخ محمود شبستری را شرح کرده است. او رساله‌ای در باب انشقاق قمر با عنوان رساله شق القمر دارد که مؤلف از نسخه خطی آن استفاده کرده است.
کوربن در اینجا درباره معنای شق القمر و تأویل آن و زمان آفاقی و زمان انفسی و آرای فقها و محدثان در این زمینه به اجمال بحث کرده و به مبحث «فلاسفه اسلام» رسیده است (که البته موضوع کتابی جداگانه از او نیز هست با عنوان فلسفه اسلامی).او از فلاسفه مسلمان با عنوان «حکمای اسلام» نام می‌برد که در نزد اهل سنت «متکلمون» نامیده می‌شوند و عمدتا از «حکمای ظاهر» و مشائیون پیرو ارسطو هستند.
در اینجا با مباحثی مثل اصول (عقاید)، کوکب، فلک، عقل فعال، عقل مستفاد و تأویل آن‌ها آشنا می‌شویم و یک بار دیگر به الهیون نور (اشراقیون) می‌رسیم که در آمدی برای پرداختن دوباره به «صوفیه» است که اهل شهودند و میان نبوت و ولایت جمع می‌کنند.
اما توجه به باطن در میان اهل تصوف به اشیاء و موجودات محدود نمی‌ماند و دوره‌ای می‌رسد که «علم حروف» مورد توجه قرار می‌گیرد و برای حروف هم باطن تصور می‌شود که ریشه در اسلام اسماعیلی قرن هفتم ق. دارد و مهم‌ترین نماینده آن شیخ فضل الله استرآبادی است که در سال 796 ق. به فرمان تیمور کشته می‌شود. اما همه این تحولات در مجموع به رونق تشیع و تحکیم آن می‌انجامند که به روزگار صفویان به مذهب رسمی ایران تبدیل می‌شود.
در فصل چهارم «هفت رکن لطیف آدمی بر حسب رأی علاء الدوله سمنانی (در گذشته در 736 ق)»مورد بحث و بررسی قرار گرفته است که صاحب شمار درخور توجهی تألیفات عرفانی است، هر چند که تعدادی اندک از آن‌ها بازمانده است، مثل کتابی در تفسیر قرآن مجید که «اثری استثنایی در ادبیات عرفانی متأثر از داده‌های قرآنی» شمرده می‌شود.
سمنانی به وجود «لطائف انسانیه» معتقد است و آن‌ها را هفت رکن لطیف یا هفت پیامبر وجود آدمی می‌شمارد (آدم وجودک) این لطایف عبارت‌اند از: «لطیفه قالبیه» و «لطیفه نفسیه» و «لطیفه انائیه» و «لطیفه سریّه» و «لطیفه خفیه» و «لطیفه روحیه» و «لطیفه حقیه» که هر کدام را متعلق یا وابسته به یک پیغمبر می‌داند: نوح، ابراهیم، موسی، داوود، عیسی...و محمد (ص).
اما نقطه حساس در عرفان سمنانی که متأثر از طریقت نجم الدین کبر است، این است که وجود آدمی را برخوردار از عنصر جبرئیلی هم می‌داند، و از «جبرئیل وجود تو» سخن می‌گوید و معتقد به «لطیفه جبرئیلیه» ای است که به اعتقاد او همان روح القدس است.

مکتب اصفهان، مکتب شیخی، امام دوازدهم

چنان که پیش از این دیده شد کتاب اول این مجموعه چهار جلدی به طرح مسائل عمده و کلی عالم تشیع اختصاص داشت و ضمن آن و نیز در کتاب‌های دوم و سوم مراحل و مباحث ومکاتب مختلف تشیع در طی قرن‌های اول تا نهم هجری مورد بررسی قرار گرفتند تا وجوه مختلف روابط تشیع با تصوف روشن و نموده شوند. در جلد سوم مخصوصا به تحقیق در آثار و آرای چهار مؤلف و متفکر بزرگ قرن‌های هشتم و نهم هجری و تحلیل آن‌ها پرداخته شده بود که عبارت‌اند از: سید حیدر آملی، صائن الدین اصفهانی، علاء الدوله سمنانی و شیخ نجم الدین کبری. اما محتوا و ساختار جلد چهارم به کلی متفاوت است، زیرا از نظر زمانی دوره‌ای را در بر می‌گیرد که اولا تشیع مذهب رسمی کشور است و ثانیا مرکزیت علمی و تحصیلی و تحقیقی تشیع به اصفهان انتقال یافته و به همین دلیل است که کوربن از «مکتب اصفهان» نام می‌برد که موضوع دفتر اول از این جلد است.
رونق یافتن تشیع با شکوفایی یک تفکر فلسفی همراه است که در اسلام بی‌سابقه است، اما برخاسته از صفر یا عدم نیست، بلکه نوعی باززایی تفکر فلسفی شیعی است که در قرنهای گذشته پدید آمده و شکل گرفته است و نمایندگان هر دو مکتب عمده فلسفی افلاطونی (اشراقی) و ارسطویی (مشائی) در آن جلوه می‌کنند.
در رأس متفکران جدید شیعی میرداماد (در گذشته در سال 1041) جای دارد که در مسجدی در قم به مکاشفه می‌پردازد و در عالم تنهایی به کشف و شهود می‌رسد و به راز «غیبت» پی می‌برد و علم را در خدمت عرفان در می‌آورد. میرداماد بنیان‌گذار مکتبی است که بزرگانی همچون محمد باقر مجلسی (در گذشته به سال 1111) و محمد تقی مجلسی (1070) و ملاصدرای شیرازی (1051) را در عرصه خود پرورده است.
از ملاصدرا که نامدارترین شاگرد میرداماد است، غالبا در طی مجلدات پیشین این مجموعه نام برده شده است. او نیز از طریق الهام به عالم فلسفه و عرفان فلسفی و تشیع عرفانی راه برد و مکتبی پدید آورد که بر پایه فلسفه نبوت استوار است و به رستاخیز و جنبه ماوراء الطبیعی آن می‌رسد. حاصل این سیر و سلوک دینی- عرفانی چند تألیف عمده و پرمایه است که مهم‌ترینشان کتاب الاسفار الاربعة العقلیه نام دارد و از امهات کتب فلسفی-عرفانی شیعی به شمار می‌رود. اهمیت تفکر ملاصدرا و آثار او مخصوصا در این است که به حکمت اشراق آشنایی تمام داشته و حتی متأثر از آن بوده است.
یکی دیگر از نمایندگان عمده مکتب اصفهان قاضی سعید قمی (در گذشته به سال 1103 ق) است که به سبب اصالت تفکر و تألیفاتش هنوز هم مورد توجه پژوهندگان است و دنباله روانی در ایران دارد. تألیفات او به خوبی محتوا و جهت فکری‌اش را نشان می‌دهند: کلید بهشت (حاوی آرای اصلی او درباره ماوراء الطبیعه)، کتاب الاربعون (تفسیر چهل حدیث)، کتاب الاربعینیات و کتاب التوحید (که تفسیر کتابی از ابن بابویه صدوق و مهم‌ترین تألیف اوست).
دفتر دوم این جلد درباره «مکتب شیخی» است و در آن، احوال و آثار شیخ احمد احسایی و پیروان جانشینان او همچون سید کاظم رشتی، شیخ محمد کریمخان کرمانی، شیخ محمد خان کرمانی، شیخ زین العابدین خان کرمانی، شیخ ابو القاسم خان ابراهیمی...و همچنین نکات اصلی این مکتب معرفی شده‌اند.
دفتر آخر کتاب به «امام دوازدهم و فتوت معنوی» اختصاص دارد و متشکل از سه فصل است: مدح و ستایش امام دوازدهم (که سلسله امامت به او ختم می‌شود، زیرا که خاتم ولایت محمدی است و به فرمان الهی در حال غیبت به سر می‌برد)؛ دوره «غیبت کبری»؛ و «فتوت معنوی» یا روحانی.
کتاب با یک «فهرست عمومی» چهار جلد در 107 صفحه به پایان می‌رسد. ناگفته نماند که اولا هانری کوربن این فصل یا دفتر آخر را بعدا مورد بررسی و تجدید نظر و تصحیحات و الحاقات قرار داد که به صورت کتابی مستقل با عنوان امام غایب منتشر شده است و ترجمه فارسی آن با عنوان از سهروردی تا هایدگر به قلم آقای دکتر حامد فولادوند به همین زودی‌ها انتشار می‌یابد.
ثانیا موسسه انتشاراتی قصیده‌سرا در تدارک ترجمه و چاپ مجموعه اسلام ایرانی است و تاکنون قسمتهایی از آن ترجمه شده است.