نویسنده: احمد ابراهیمی هُرستانی
منبع:راسخون


 

چکیده

همه تلاش انسان‌های که مبنایشان تحقق وعدۀ الهی است صَرف زمینه‌سازی ظهورمصلح آخرالزمان می‌شود. تأثیر انتظار در تمام ابعاد وجودی انسان قابل تردید نیست؛ یعنی این انتظار است که بعد فردی و اجتماعی انسان را تحت الشعاع قرار می‌دهد. ما در این مقاله به انتظار و رابطه آن با حضرت حجت (علیه السلام) و امتداد داشتن این انتظار در آفت زدایی از امّت و حتی سیر آن در عالم برزخ سخن به میان آورده‌ایم و سپس به مقدمات این انتظار از جمله، یقین داشتن به وقوع چیزی و نزدیک دانستن وقوع آن چیز و... صفات منتظران از جمله، داشتن کرامت و برتری اخلاقی، اطاعت پذیری پرداخته‌ایم که این سیر باعث قِوام بخشی وجود منتظر خواهد بود.
کلیدواژگان: منتظر، انتظار، تشیع، مقدسات انتظار، امّت، وعده الهی.

مقدمه

انتظار از اساسی‌ترین وعده های پروردگار است که در آن بسیاری از انسان‌ها در بوته آزمایش الهی مردود وعده ای هم پیروزمندانه وسربلند خواهند بود. کُنه انتظار، حالت آفت زدایی بشریت از کدورات وآلودگی های ظاهر وباطن است که در طول مدتهای مدیدی که حضرت ولی عصر (علیه السلام) درغیبت به سر می‌بردند بشر را فراگرفته بود. یکی از کارهای که در طی مسیر انتظار انجام خواهد گرفت وریشه در آفت زدایی دارد، عدالت حقیقی در انتظار است که ازطریق مقاومت پذیریی در برابر ظلم ستمگران این وعده‌ی الهی محقق خواهد شد و بزودی انسانیت آن را درک خواهد نمود.

انتظار در مکتب تشیع

مکتب تشیع دارای مبناهای اصیلی است که از طریق آن مبناها، انسان‌ها را به سمت تحقق وعده های الهی رهنمون می‌سازد. یکی از آن مبناهای اساسی و اصیل «انتظار» است که حالتی انسانی است که انسان به خاطر وجود آن، ضمن پیراستن وجود خویش از زشتی‌ها و پستی‌ها و آراستن آن به زیبائی‌ها و خوبی‌ها، در ارتباط مستدام با امام معصوم علیه السلام، همه تلاش خویش را صرف زمینه‌سازی ظهور مصلح آخرالزمان می‌کند و در جهت محقق نمودن وعدۀ پروردگار نسبت به قیام و برپایی دولت اهل بیت (علیهم السلام) با تمام وجود همت خود را مصروف می‌کنند.
طبق این تعریف انتظار فرج عامل مهمی در جهت خودسازی فردی، اصلاح جامعه و کاهش جرائم و مفاسد خواهد بود. تأثیر بسزایی که انتظار در تمام ابعاد وجودی انسان دارد قابل تردید نیست؛ یعنی انتظار، بُعد فردی و اجتماعی انسان را تحت الشعاع قرار داده همه مناسبات او را فرامی گیرد؛ و این خود بالاترین تلاشی است که در راه خدا صورت می‌پذیرد.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله )فرمودند: «أفضَلُ جِهادِ اُمّتی اِنتظارُ الفرج» (1)؛ با فضیلت‌ترین جهاد امت من، انتظار فرج است؛ و پیشوایان معصوم (علیهم السلام) اجر بسیاری برای منتظران بیان کرده‌اند؛ چنان که امام صادق علیه السلام فرمود: «مَن سُرَّ أن یَکُونَ مِن أصحابِ القائم علیه السلام فَلینتَظِر وَ لیَعمَل بِالوَرَعِ وَ مَحاسِنِ الأخلاقِ وَ هُوَ مُنتَظِرٌ فاِن ماتَ وَ قامَ القائم علیه السلام به عدهُ کانَ لَهُ مِنَ الأجرِ مُثلُ أجرِ مَن اَدرَکَهُ فَحِدُّوا و انتَظِرُوا هَنیئاً لَکُم أیَّتُها العِصابَةُ المَرحُومَة» (2)؛ «کسی که دوست دارد از اصحاب و یاران حضرت قائم علیه السلام باشد، باید منتظر ظهور باشد و به پاکدامنی و نیک خُلقی خود را بیاراید در حالی که پیوسته به انتظار نشسته است. پس اگر با این اوصاف از دنیا برود و حضرت مهدی علیه السلام بعد از او قیام کند؛ پاداش او همانند فردی است که امام قائم را درک کرده است. ای گروهی که مورد رحمت خدا قرار گرفته‌اید کوشش کنید و انتظار بکشید [که این مقام والای انتظار] برای شما گوارا باد.»
امام صادق (علیه السلام) در روایت دیگری به یکی از پیروانش دستور داد که «وَ انتَظِر الفَرَجَ صَباحاً وَ مَساءاً» (3)؛ «شب و روز منتظر فرج باش»
بنابراین تنها عامل نجات بخش انسان و امید به سربلندی و تکامل انتظار فرج حضرت مهدی (علیه السلام )است؛ یعنی نه تنها باید منتظر بود بلکه باید منتظری باشیم که لحظه ای از انتظار خویش دست نشَُسته و در تربیت خویش و اصلاح جامعه قدم برداریم.

انتظارِ عدات اَنفسی و آفاقی

بی تردید مصلحان زیادی در طول تاریخ سخن از «عدالت» بیان داشته‌اند؛ اما عدالتی که منحصر در اجتماع است؛ یعنی اجرای عدالت در سطح اجتماعات بشری و در حقوق اجتماعی، در حالی که مرحلۀ اجتماعی عدالت بعد از عدالت در مرحلۀ نفوس است. هر گاه درون و جان آدمی بوی عطر عدالت را استشمام نمود و عجین آن شد و در ذات خود پدیدار نمود او می‌تواند عدالت را در مرحلۀ اجتماع به ظهور رساند. بنابراین تحقق عدالت ابتدا از نفس آدمی شروع می‌گردد که ما آن را به «عدالت اَنفسی» نام گذاری نمودیم. پس از این مرحله گستردگی عدالت به گونه ای است که بعد از عدالت أنفسی آدمی به دنبال است که این عدالت را در بستر هستی و عالم وجود برای تمام جانوران، گیاهان و دیگر مظاهر طبیعت بهره مند سازد. که به نام «عدالت آفاقی» معلوم است.
بنابراین وقتی انسان در تحقق عدالت‌های نام برده شده (عدالت انفسی و آفاقی) توانست به کمال مطلوب دست یابد، تحقق عدالت اجتماعی (که بشریت با همۀ پیشرفت‌های خویش نتوانسته است خود را به آن نزدیک سازد) امری سهل و پیش افتاده خواهد بود. البته این نکته را نباید به فراموشی سپرد که به دست آوردن عدالت انفسی و آفاقی نیز مشکل است و دارای موانع متعددی بر سر راه خود دارد. همچون تمایلات و خواسته های درونی و موانع برونی همانند قدرت‌ها و فسادها. پیشنهاد چنین عدالتی که أنفسی و آفاقی باشد نخست توسط انبیاء بیان شد که البته با سخت گیری‌ها روبرو شد، به ویژه توسط طغیانگران و طاغوتیان که نمی‌خواستند انسان در آزادی خویش به زندگی رفاه گونه و آرام خود مشغول باشد. اینان نمی‌خواهند انسان عدالت خواه و آزاد گردد و با ظالمین به ستیزه برخیزد. آری، منتظران حقیقی حضرت قائم علیه السلام در طول تاریخ انتظار در شوق و طلب اند، آرمانی که یاد شد محقق گردد.
منتظران عدالتی را خواهانند که جامع جمیع کمالات است و انسان را به سر منزل مقصود می‌رساند و تربیتِ فردی و اجتماعی وی را در تحت توجّه عدالت مورد توجّه قرار می‌دهد. بنابراین انتظار برای رسیدن به چنین روزی که کمال بزرگ بشریت در پرتو عدالت انفسی و آفاقی محقق می‌گردد بجا و نیکوست. (4)

انتظار دعوت به نپذیرفتن

نباید پنداشت که انتظار حضرت مهدی علیه السلام بدین معناست که حرکت‌های مصلحانه و عدالتخواه را به کناری گذاشته، عادت به پذیرش وضعیت موجود کنیم. انتظار پرچم هدایت و مقاومت پذیری در مقابل سختی‌ها و مشکلات بر سر راه است. مکتب انتظار مکتب پذیرش و سازش نیست بلکه هماره «جاء الحق و زهق الباطل» را بر زبان جاری ساخته، مبارزه را بر سردست حمل می‌کند.
شیعه با حضور در آرامشگاه «نپذیرفتن باطل» در برابر هر ظلم و ستمی می‌ایستد. منتظر، متعهد شده است که درا جرای عدالت از پا ننشیند و هیچ ظلم و ناحقی را تحمل نکند. آن‌ها سکوت را برنمی تابند بلکه ایده‌آل‌گراترین هستند و به تحقق عدالت متعهدانه عمل می‌کنند.
چگونه عده ای به خود اجازه می‌دهند که مکتب انتظار را، مکتبی نامتعهدانه تفسیر کند و ازتشعشعات نورانی «نپذیرفتن باطل» بکاهند. کجاتکلیف مسلمان این بود که به کناری نشسته تا دین و اعتقادات او را بربایند؟ کی تکلیف شیعه این بوده است که ذلت پذیرد و به قعود سوق پیدا کند؟ بنابراین انتظار یعنی دعوت همه به امید و نپذیرفتن باطل که ظهور آن در مکتب مهدویت رساتر خواهد بود.

انتظار و مرابطۀ با امام علیه السلام

خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (5)
یکی از معانی رباط، مرزبانی، سنگرداری و دیده بانی است. که نوعاً در خطوط مقدّم جبهه اتفاق می‌افتد. انسان منتظر نیز به مرزبان شباهت دارد، که نه تنها در حوزۀ جغرافیایی، فرهنگی و اعتقادی، بلکه در تمام ابعاد کمالی خود دیده بانی داشته باشد؛ تا هم خود را توانمند کند و هم تلاشش در این باشد که هوشیارانه و تیزبینانه به افق‌های دور و نزدیک، چشم بدوزد تا ببیند مهدی علیه السلام در غیبت چه یاری را در کجا و در کدام بُعد می‌طلبد؛ از این رو در هر سنگری آماده‌ی دفاع است. شیعه باید همواره و در هر زمان در مرابطه باشد؛ یعنی منتظر، همیشه باید درخط مقدّم جبهه، آماده‌ی دفاع در برابر حمله‌ی ناگهانی و هجوم مخفیانه‌ی دشمن باشد.
از معانی دیگر مرابطه، پیوند و ارتباط با امام علیه السلام است؛ یعنی در خدمت امام زیستن و مرزبان دستورات و خواسته های او بودن؛ و یا دیگری معارف و حقایق ازآبشخورش و با او هم پیمان و متحد شدن. امروز یکی از پایه های عمیق ایمان ما، ارتباط با امام است و عمل ما بدون این ارتباط مورد قبول واقع نخواهد شد.
آنچه در این آیه مورد نظر ائمه (علیهم السلام) است این است که «رابطو علی الأئمه» بر من و شما واجب عینی است که با همه امامانمان که عصاره‌شان حضرت مهدی علیه السلام است رابطه داشته باشیم. از امام باقر (علیه السلام) نیز روایت است که: «اصبروا علی أداءِ الفرائض و صابروا عدوّکم و رابطوا إمامَکم المنتظر» (6) صبر کنید بر انجام واجبات الهی و بر دشمنانت صبر کرده و رابطه ای با امام منتظر داشته باشید. این، امر امام است که از من و شما خواسته با امام منتظر، رابطه داشته باشیم، وگرنه مسیرمان، مسیر الهی نیست. زیرا بدون امام، همه چیز در تشتّت و تفرقه است.
علامه مجلسی در تفسیر این حدیث فرموده‌اند: «أی یَجب عَلیَ الشیعه أن یَربِطُوا أنفُسَهُمُ عَلی اِطاعَةِ الإمام الحَق و انتظار فرجه و تَهَیَّؤوا دائماً لِنُصرتِه» (7)؛ «بر شیعه واجب است جان خود را با اطاعت امامشان با او مرتبط کنند، منتظر فرجش باشند و پیوسته برای یاری مولایشان آماده و گوش به فرمان باشند.»
عده ای سر در بت نفس نموده بدنبال وجاهت‌های کاذب خویش هستند، همانند شهرت، مقام و... اینان نمی‌توانند به کمالی که برای ما ترسیم شده راه یابند. تعلق کاذب در وجود ما حس گرای و ظن گرایی را تقویت و در مقابل اعتقاداتمان را ضعیف و سست می‌کند. در نتیجه ارتباط با حضرت مهدی علیه السلام جای خود را به بُعد و دوری می‌دهد. در مکتب انتظار هر لحظه باید با امام مرتبط و متعالی شد. اجتماع باید متعالی شود. آری، هر بلائی و هر فتنه ای که گریبان گیر ما می‌شود از نبود ارتباط با امام عصر علیه السلام است. (8)

انتظار، یعنی حل نشدن در فساد محیط

درزمانی که فساد همۀ دنیا را فرا می‌گیرد و اکثریت را به فساد و آلودگی سوق می‌دهد، گاهی افراد پاک سرشت در یک بن‌بست سخت روحی قرار می‌گیرند، بن بستی که از ناامیدی سر برمی آورد. گاهی بدین فکر می‌افتند که چون جامعه را آلودگی فرا گرفته و انسان‌های صالح کمتر هستند باید همرنگ با اجتماع شد تا موجب رسوایی نشد. ذوب در محیط شدن به بهانه همشکلی با اجتماع و روح نوامیدی، بستری برای دوری از امام معصوم علیه السلام را فراهم آورده موجب هلاکت می‌شود. تنها چیزی که می‌تواند اینگونه افراد را نجات دهد و روح امید را در کالبد جانشان بدمد و نگذارد در محیط آلوده و فسادانگیز حل شوند، امید به اصلاح‌گر و عدالتخواه نهایی، حضرت حجت علیه السلام است. نقطۀ عطف زندگی چنین افرادی همین امید بخشی به تغییر وضع موجود است. نتیجه اینکه، انتظار ظهور مصلحی که هر قدر دنیا فاسدتر می‌شود، امید ظهورش بیشتر می‌گردد اثر فزایندۀ روانی در معتقدان دارد، و آنان را در برابر امواج نیرومند فساد بیمه می‌کند. بلکه به مقتضای:
وعدۀ وصل چون شود نـزدیـک
آتـش عشـق تیزتـر گـردد
رسیدن به مقصد را در مقابل خود می‌نگرد و تلاش و کوشش‌هایشان برای مبارزه با فساد و یا حفظ خویشتن با شوق وعشق زیادتری تعقیب می‌گردد. پس اگر ما بخواهیم درانتظار باشیم باید در فساد حل نشده و حیات خویش را با وصل جانمان به معصوم (علیهم السلام) رقم بزنیم.

انتظار و خودآگاهی

انسان وقتی در جهان مدرنیسم و تجددگرا وارد می‌شود، همچون طوفان خانه‌ی پر مهر و محبت و سرشار از ایمان و انس خود به پروردگارش را از دست می‌دهد. «زیرا در فرهنگ مدرنیسم از بقاء با حق، به تزلزل به زمین گرفتار می‌گردد و برای غلبه بر زمین متزلزل، همواره ابزارهای مهیب را بوجود آورد؛ و همه زندگی‌اش ساختن ابزارهایی می‌شود که خود عین بی قراری است.» (9) منتظر حقیقی کسی است که به خود آید و سمت جان خود را بسوی مقام ظهور ولی الله علیه السلام متوجه سازد، آری، منتظر وقتی به خودآگاهی رسید روز به روز به عظمت آن وعده بزرگ بیشتر می‌اندیشد و با انتظار تنهایی خود را حیات می‌بخشد. خودآگاهیِ منظتر یعنی بیرون شدن وی ازجریان تجددگرا و مدرنیسم امروزی که افق اش دل بستن به جلوه های کاذب مادی دنیا و فرو رفتن در جریان تاریک و ظلمانی، تکنیک سلطه و استیلا بر دیگران به هر قیمت و ارزشی که باشد. اینجاست که پشت پا زدن به چنین امری می‌طلبد که آدمی به درون خویش توجه بیشتری نموده خود را از بهشت بقاء و وصل براند و افق جان خویشتن را به انتظار فعلیت رسیدن حقیقت ظهور ولایت امام علیه السلام بیاندازد.

انتظار از ارکان قبولی اعمال

انتظار، یکی از تکالیف مردم در زمان غیبت است و مسلماً به عنوان یک تکلیف، شرایطی برای صحت و قبولی آن مطرح می‌شود. به عبارت دیگر، هر عملی شرایطی در صحت و شرایطی در قبول دارد. شرایط صحت عمل، شرایط ظاهری است که فاعل یا فعل باید واجد آن باشد، تا عمل صحیح انجام شود؛ اما شرایط قبولی، آن دسته ازعلل و عوامل است که باعث ارتفاع و رفعت گرفتن وجود به وسیله آن عمل می‌شود. باید دانست آنچه عابد را در مسیر عبودیت بالا می‌برد، قبولی عمل است، نه صحیح بودن آن. البته لازم به ذکر است که هر عمل مقبولی، حتماً صحیح است؛ اما هر عمل صحیحی ممکن است مقبول نباشد. پس قبل از هر عملی، باید ازنظر بینشی و معرفتی به دنبال شرایط قبولی آن باشیم. چه بسا کارهایی که در صورت ظاهر، هم برای خود ما و هم برای دیگران، غیرمحسوب می‌شود؛ ولی درمیدان قبولی، چون مورد تأیید حضرت حق قرار نگرفته، عین شرّ شده است! یعنی نتیجه ای مطلوب در روند قرب الهی به دست ما نداده است.
بنابراین در روند تکاملی و قدم نهادن در مسیر سعادت، حرکت بر اساس ایمان و عمل صالح ضروری است هرچند علم و ایمان از عمل منفک نیستند و در حقیقت به مثابه‌ی دو روی یک سکه‌اند، اما آن رویی که ابتدا باید مدّنظر قرار گیرد، روی معرفتیِ آن است که از آن به «آمنوا» تعبیر می‌شود و موجب قبولی عمل است.نقل است فردی در حالی که نوشته ای به همراه خود داشت، خدمت حضرت باقر علیه السلام رسید. حضرت پیش از اینکه نامه را باز کنند فرمودند:«هذه صَحیفَةُ مُخاصِمٍ یَسئَلُ عَنِ الدِّینِ الّذی یُقبَلُ فِیهِ العَمَل» (10)
این نوشته برای بحث کننده ایت که درباره‌ی دینی که عمل در آن دین پذیرفته است سؤال می‌کند. شخص گفت: خدا شما را رحمت کند؛ این همان چیزی است که من می‌خواهم حضرت پاسخ دادند:«شهادَةُ أن لا اله الاّ الله وحدَهُ لاشریک لَهُ وَ أنَّ محمداً (صلی الله علیه وآله) عبدهُ وَ رَسُولُهُ وَ تُقِرَّ بَماجاءَ مِن عندِ اللهِ وَ الوَلایَةُ لَنا أهلَ البیتِ وَ البَرائَةُ مِن عَدوِّنا وَ التَّسلِیمُ لِأمرِنا وَ الوَرَعُ و التّواضُعُ و انتظارُ قائِمنا فَاِنَّ لَنا دَولَةً اذاشاءَ اللهُ جاءَ بِها» (11)؛ «دینی که عمل در آن قبول می‌شود، عبادت است از شهادت دادن به اینکه خدایی جز الله نیست و او شریکی ندارد و اینکه محمد(صلی الله علیه وآله) بنده و رسول خداست؛ و اقرار به آنچه از جانب خداوند رسیده، و ولایت ما اهل بیت؛ برائت از دشمنان ما و تسلیم به امرمان؛ و ورع، تواضع و انتظار قائم ما. پس به درستی که برای ما دولتی است که خداوند هرگاه بخواهد، آن را خواهد آورد. پس انتظار از ارکان قبولی اعمال است و اگر نباشد، اعمال، مقبول درگاه الهی نخواهد بود. اگر غیبت حضرت، هزار و اندی سال طول کشیده است و اگر ما هزار و اندی سال، خودرا جزء مکلّفین در وادی تکلیف الهی دانسته‌ایم وعمل کرده‌ایم، اما از مولایمان خبر نداریم، به این علت است که حقیقت انتظار را درکنار اعمال عبادیِ واجب خود قرار نداده‌ایم.»
آری هیچ عملی بدون انتظار حجّت، مقبول درگاه خداوند نیست و عمل هرگز بدون ولایت پذیرفته نمی‌شود. متأسفانه اکثر ما به اصطلاح شیعیان به حقیقت انتظار، معرفت پیدا نکرده ایم، لذا با آن یا افراطی یا تفریطی عمل کرده‌ایم در حالی که کمترین حق حضرت حجت علیه السلام در زمان غیبتش آن است که شیعیان و محبین درکنار اعمال عبادی به ذهن و فکر، خود او را باور داشته و منتظرش باشند. آیا براستی ما نمازهایمان را با انتظار فرج مولایمان اقامه می‌کنیم؟ آیا قرآن را با انتظار او ورق می‌زنیم. انتظار از واجبات دین است و به همین دلیل، سایر ائمه (علیهم السلام) نیز منتظر حضرت بودند. در روایت از حضرت جواد الائمه علیه السلام است که فرمودند: «انّ القائّمَ مِنّا هُوَ المَهدیُّ الّذی یَجِبُ أن یَنتَظَرُ فی غیبَة» (12) «همانا قیام کننده از ما، مهدی است؛ کسی که واجب است در غیبتش، انتظار او را بکشند.»

انتظار، دافع و رافع خطر

آخرالزمانی‌ها چه از نظر مادی و چه از نظر معنوی، در دورانی سخت به سر می‌برند؛ چه آنان که غرق انواع تجهیزات مادی و در رفاه کاملِ ظاهری‌اند و چه آنان که دستشان به جایی نمی‌رسد، اما در آرزوی فرهنگ رفاه هستند. همه و همه، ناآرام اند و دنبال چیز دیگری می‌گردند. البته در اینجا نمی‌خواهیم از اضطراب‌ها، فشارها و فتنه های آخرالزّمان در بُعد مادی، صوری و ناسوتی بحث کنیم؛ چه با وجود به کارگیری انواع علوم و فنون در جهت تأمین رفاه انسانی، رنگ رخساره‌ی صاحبان اومانیسم و مکتب سکولاریسم، خود، نشان دهنده‌ی آن است که از وضع موجود، راضی نیستند، و با اینکه جَلَوات میل، شهوت و دنیا در این زمانه، فراوان است؛ تجربه نشان می‌دهد آرامش در جوامع نیست. اینکه در آخرالزّمان، دین داری بسیار مشکل است؛ به دلیل سختی ظاهری نماز و روزه و سایر عبادات که شکل و صورت اعمال، سختی ندارد. بلکه درک حقیقت این عبادات، سخت است و زمانه زمانه‌ی است که بسیاری قدرت خروج از فتنه های اومانیسم، تکنولوژی و مدرنیته‌ی غرب را ندارند و در این فضا به سر می‌برند؛ اما باید مراقب باشند که مغلوب آن نشوند.
در این وانفسا، تنها چیزی که می‌تواند ما را از خطر بی دینی مردن، نجات دهد، انتظار حقیقی و شناخت فرهنگ صحیح انتظار است؛ چه منتظر هرگز از وضعی که در آن به سر می‌برد، راضی نیست؛ هرچند ممکن است به جبر دوران، درون او باشد. بر این اساس می‌توان گفت: افراد در برخورد با فرهنگ سکولاری و اومانیستی که جبر در آن قرار می‌گیرند، ممکن است دو موضع از خود نشان دهند:
ـ یکی اینکه خود را تخدیر کنند؛ یعنی چون آرامش حقیقی رانیافته اند، سعی می‌کنند خود را با این فضا و امکانات رفاهی، آرام کنند.
ـ دیگر آنکه با انتظار صحیح حضرت حجت علیه السلام به وضع موجودی که در آن قرار دارند، دل ندهند و با خیال و آرزوی دولت کریمه‌ی آن حضرت زندگی را سپری کنند. این دسته حتی اگرمجبور به استفاده از امکانات رفاهی باشند، فقط به حدّ ضرورت از آن استفاده می‌کنند، نه برای رفاه و آسایش و پاسخگویی به امیالشان. پس کسانی که با تخدیرات اومانیستی تخدیر نشده اند، می‌فهمند شرایط زمان غیبت امام زمان علیه السلام، امر صناعی آرام و بی دردسر نیست. شرایط به گونه ای است که خطر از هر سو، افراد را تهدید می‌کند؛ آن هم نه خطرمادی، بلکه اصل خطر، خطر معنوی و وجودی است؛ به طوری که یک لحظه غافل شدن، همان و دین را از دست دادن، همان!
امام باقر علیه السلام فرمودند: «لَتُمَحَّصُنَّ یا شیعَهَ آلِ محمَّدٍ، تمحیصَ الکُحلِ فِی العَینِ و إنَّ صاحِبَ العَینِ یَدری مَتَی یَقَحَ الکُحلُ فی عَینِهِ وَ لایَعلَمُ مَتی یَخرُجُ مِنها؛ وَ کَذلِکَ یُصبِحُ الرَّجُلُ عَلَی الشَریعَةٍ مِن أمرِنا وَ یُمسِی وَ قَد خَرَجَ مِنها وَ یُمسی عَلی شَریعَةٍ مِن أمرِنا وَ یُصبِحُ وَ قَد خَرَجَ مِنها» (13)؛ «ای شیعه آل محمد علیهم السلام همانا پاک و خالص می‌شوید، همچون پاک شدن سرمه در چشم؛ که فرد متوجه می‌شود کی سرمه به چشمش می‌رود و نمی‌فهمد کی از آن خارج می‌شود.»
و این چنین مردی صبح می‌کند در حالی که بر جاده‌ی امید [امامت] ماست و شب می‌کند در حالی که از آن خارج شده است؛ یا شب می‌کند در حالی که بر جاده‌ی امر ماست و صبح می‌کند در حالی که از راه بدر شده است!
آری! در آخرالزمان، دین افراد چنان بر باد می‌رود که خود نمی‌فهمند؛ مثل سرمه ای که از چشم پاک می‌شود و فرد فکر می‌کند هنوز سرمه در چشمش است؛ چون جلوه‌ی آیینه نایستاده است! پس برای آنکه دینمان را در این دنیای وانفسا از دست ندهیم، باید دقت داشته باشیم در هر کار، اعم از خوردن، خوابیدن، عبادت و ... در مقابل آیینه‌ی وجود انسان کامل بایستیم. (14)
باید منتظر حقیقی انسان کامل باشیم؛ که گر امروز این انتظار را درست بفهمیم ما را از فتنه ه ای زمان نگه می‌دارد؛ چرا که انتظار، حالتی نفسانی و قلبی است که تمام وجودها را به خود معطوف می‌کند و نمی‌گذارد جلب و جذب امور خارجی و بیرونی شویم.
کسی که به راستی و صدق در حال انتظار است، هرگز اسیرگناهان، وسوسه‌ها وجاذبه های اطرافش نمی‌شود و نمی‌تواند ساعتی دور از یاد و ذکر محبوب، مشغول جاذبه‌ها باشد.امام صادق علیه السلام می‌فرماید: «انَّ لِصاحِبِ هذا الأمرِ غَیبَةً المُتَمَسَّکُ فیها بدینهِ کالخارِطِ للقَتادِ ثُمَّ قالَ هَکذَا بَیَدِهِ فَأیُّکُم یُمسِکُ شُوک القتادِ بِیدِهِ!؟ ثم أطرَق مکِیّاً مَلِیّاً ثم قال: انَّ لِصاحِبِ هذا الأمرِ غَیبَةً فَلیَتَقِّ الله عَبدٌ وَ لیَتَمَسَک بِدینِهِ» (15)
امام جواد علیه السلام نیز می‌فرمایند:«اذا ماتَ البنی عَلِیٌّ بَدَا سِراجٌ به عدهُ ثُمَّ خَفِیَ. فَوَیلٌ لِلمُرتَابِ وَ طُوبَی لِلغَریبِ الفَارِّ بِدینِهِ! ثُمَّ یَکُونُ بَعدَ ذلِکَ أحداثٌ تشیبُ فِیهَا النّواصِیَ وَ یَسیرُ الصُّمُّ الصَّلابُ» (16)؛ «زمانی که فرزندم علی از دنیا رفت، پس از او چراع نورانی و روشنی می‌آید و بعد مخفی می‌شود. پس وای بر کسی که به شک افتد و خوشابه حال غریبی که دین خود را برداشته، فرار کند! سپس به دنبال این‌ها، پیش‌آمدهایی روی دهد که در آن بر پیشانی‌ها، نقش پیری می‌نشیند و کوه های سخت و سنگین از جای کنده می‌شود.»
در این حدیث به دو دسته از انسان‌ها در زمان غیبت اشاره شده است. یکی عده ای که به تعبیر امروزی، دین سکولاریزه دارند؛ دینی که به امور دنیای آنان خوب جواب می‌دهد و منافات با دنیایشان ندارد! اینان مرتاب به امام زمان اند؛ یعنی منتظر نیستند. دسته‌ای دیگر کسانی هستند که غریب اند و دینشان را برمی داردند و از جلوات پر زرق و برق دنیای مدرن فرار می‌کنند. اما چرا غریب‌اند؟ زیرا منتظر واقعی امام، سمت و سوی حرکتش با ذائقه‌ی عموم مردم سازگار نیست؛ درنتیجه غریب، ناشناخته و تنها می‌ماند و به تعبیر قرآن مستضعف می‌شود و البته مشمول این بشارت حق که: «وَ نُریدُ أن نَمُنَّ عَلَی الّذینِ استُضعِفُوا فِی الأرض وَ نَجعَلَهُم ائمَّةً وَ نَجعَلَهُمُ الوارثین» (17)؛ «و اراده کرده‌ایم بر مستضعفین در زمین، منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان قرار دهیم. چنین کسی چه بمیرد و چه بماند، در حکومت حضرت است.»

امتداد انتظار در برزخ

از مفضّل بن عمر نقل شده است که درخدمت امام صادق علیه السلام، از قائم علیه السلام و کسانی از شیعیان که در حال انتظار او می‌میرند، یاد کردیم. امام صادق علیه السلام فرمودند: «إذا قَامَ اُتِیَ المُؤمِنُ فی قَبرِهِ؛ فَیُقالُ لَهُ: یا هَذا، إنّه قَدظَهَرَ صَاحِبُکَ؛ فَإن تَشَأ أن تَلحَقَ بِهِ، فَالحَقَ وَ إن تَشَأ أن تُقِیمَ فِی کَرَامَةَ رَبِّکَ فَأقِم» (18)؛ «هنگامی که [قائم علیه السلام] قیام کند، بر سر قبر مؤمن می‌آیند و به او گفته می‌شود: ای فلانی! همانا [امام و] صاحبت ظهور کرده است؛ اگر می‌خواهی به او ملحق شوی، پس ملحق شو و اگر می‌خواهی نزد کرامت پروردگارت مقیم باشی، پس اقامت کن.»
آری؛ منتظر نه تنها در دنیا، که در برزخ هم منتظر است! منتظر است تا امامش بیاید و او را از قبر بیرون بکشد و در رکاب مولایش باشد. او مُرده است، ولی اگر بخواهد با شمشیرِ کشیده و نیزه‌ی افراشته از قبر می‌خیزد:
«اللّهم ان حالَ بینی و بَینَهُ المَوت الّذی جَعَلتَهُ عَلی عِبادِکَ حتماً مَقضِیِّاً فَأخرِجنی مِن قَبری مُؤتَزِراً کَفَنِی شاهراً سَیفِی، مُجَرِّداً قَناتِی مُلَبِّیاً دَعوَةَ الدّاعِی فِی الحاضِرِ وَ البادِی» (19)؛ «پروردگارا، اگر میان من و او موتی که بر تمام بندگانت قضای حتمی قرار داده‌ای، جدایی افکند، پس مرا از قبرم برانگیز، در حالی که کفنم را ِازار خود کرده و شمشیرم را از نیام برکشیده و لبیک گویان دعوتش را که بر تمام مردم شهر و دیار عالم است اجابت کنم.»
عده ای هستند که در ظاهر زنده‌اند، ولی در حقیقت مرده‌اند؛ چون علی رغم اینکه خود را منتظر می‌دانند، منتظر نیستند. عده‌ای هم هستند که مرده‌اند، ولی در اصل زنده‌اند؛ اگرچه مرده‌اند، ولی منتظرند و روزی خواهند آمد.

انتظار، آفت زدایی از شیعیان و عموم مردم

آخرالزمان دوران، ناپایداری جهان و تسلط ظلم بر عالم هستی است. در این زمان است که بسیاری از مشکلات و سختی‌ها فرا روی مسلمانان به ویژه، شیعیان و محبین آن حضرت قرار می‌گیرد که منتظر را وامی دارد که برای فتح و گشایش ناگواری‌ها سخت در تلاش و کوشش باشد و در انتظار حجّتی قرار گیرد که می‌آید تا همچون باغبان صالح و سالم علف‌های هرزۀ پیچیده شده در اطراف شیعیان را بزداید و قدرت والایی را به آن‌ها ببخشد تا آن‌ها خود با استعداد درونی خویش در آینده‌ی نزدیک وجودشان را از لوث ناپاکی‌ها خالی نمایند. مشکلات و سختی‌های مادّی آخرالزمان چیزی جز حیرت و سرگردانی و بی سامانی چیزی دیگر به همراه ندارد از این رو آن کسی که در انتظار به سر می‌برد و می‌داند که فقط محبت خداست که قدرت دارد تمام این سرگردانی‌ها را به توقف گاه آرامش و اطمینان خاطر مبدّل سازد.
امام سجاد (علیه السلام )فرمودند: «إذا قامَ قائمنا أذهَبَ الله عَن شیعَتِنا العاهَه و جَعَل قلُوبَهُم کَزُبَرِ الحدیدِ وَ جَعَل قُوَّة الرَّجُلِ مِنهُم قُوَّةَ أربعینَ رَجُلاً وَ یَکُونُونَ حُکّام الأرضِ وَ سَنامَها» (20)؛ «زمانی که قائم ما قیام کند خداوند آفت را از شیعیان مابزداید و دل‌های آنان را چون پاره‌های (سخت و تزلزل ناپذیر) کند و هر مرد آنان را قدرت چهل مرد دهد. آنان فرمانروا و سالار جهان خواهند بود.»
حضرت علی علیه السلام می‌فرمایند:
«بِمَهدّینا تُقطَعُ الحُجَجُ، فَهُوَ خاتِمُ الأئِمَّةِ وَ مُنقِذُ الأُمَّةِ و مُنتَهَی النُّور» (21)؛ «با مهدی حجت‌ها تمام می‌شود، او پایان بخش امامان و نجات بخش امت و منتهای نور است.»
بنابراین برکت وجودی امام عصر علیه السلام آنقدر فراوان است که امتی را نجات بخش است و تحولات عظیم را با شعاع نورش شامل حال آن‌ها خواهد نمود.
در دعای افتتاح می‌خوانیم: «اللّهُمَّ إنّا نَشکُوا إلَیکَ فَقَد نبیِّنا صَلواتُکَ عَلیهِ وَ آلِهِ وَ غَیبَةَ وَلِیِّنا»؛ «خدا ما به سوی تو، از دوری پیغمبران (صلواتت بر او و آل او) و غایب بودن ولی‌مان شکایت می‌کنیم.»
شکایت ما از سر فرو رفتن در «غمة»؛ یعنی گرفتاری سنگین است که بسیاری زیر آن مشکلات خم شدند و به بیراهه رفتند و عده‌ای منکر امام علیه السلام شدند در این حال سر بر آوردن به برطرف کردن این گرفتاری با ظهور ولی الله العظم علیه السلام صورت می‌پذیرد.
«اللّهم اکشِف هذهِ الغُمَّة عن هذهِ الأُمَّةِ بِحُضُورِهِ وَ عجِّل لَنَا ظُهُورهُ...» (22)؛ «خداوندا با حضور حضرت حجت علیه السلام این گرفتاری را از این امت برطرف کن و ظهور او را برای ما نزدیک کن.»

انتظار در پرتو تلاش برای محوریت دین

گذشت زمان و آمیخته شدن بسیاری از افکار و عقاید شخصی و خرافات گرفته شده به مسائل مذهبی و دراز شدن دست مفسده‌جویان به سوی تعالیم آسمانی، اصیل بودن پاره ای از قوانین الهی از دست می‌رود و دین دستخوش تغییرات زیانبخش می‌گردد. برای اینکه اصالت آیین الهی و محوریت دین مداری در جامعه مصون از هر آسیبی شود باید این رشته به وسیلۀ یک پیشوای معصوم ادامه یابد.
منتظر خالص و صادق در انتظار دیانت بی شائبه و قانون خالص به دور از تحریف‌ها، پیرایه‌ها و خرافات و یا اضافات و نوآوری‌هاست.
در دعای ندبه چنین می‌خوانیم: «أینَ مُحیِی مَعالم الدّینِ وَ أهلِهِ»؛ «کجاست آن کسی که آثار و نشانه های دین و أهل آن را زنده می‌کند.»
«أینَ أعلامُ الدین وَ قَواعِدُ العلم»؛ «کجایند آن نشانه‌ها و راهبران دین و پایه‌ها و ستون‌های دانش.»
«أینَ المُؤمَّلُ لِإِحیاء الکتاب وَ حُدُودِه»؛ «کجاست آن کسی که برای زنده کردن قرآن و حدود آن، آرزو شده است؟»
این عبارت بیانگر این است که انتظار نه تنها درموضوع حضور یک انسان کامل برای اجرای منویات سیاسی است، بلکه معرفی و اجرای دین خالص و ناب نیز در دستور کار آن منجی آسمانی است.
یا در دعای افتتاح از درگاه الهی درخواست می‌کنیم: «اللّهُمَّ اجعَلهُ الدّاعِیَ إلی کِتابِکَ وَ القائِمَ بِدینک...»؛ «خداوندا او را خواننده به سوی کتابت و قائم بر دینت بگردان.»

انتظار، قِوام مثبت اندیشی و مثبت رفتاری

یکی از معضلات بشر امروزی ابتلاء روحی و روانی، منفی اندیشی، تاریک بینی و بدبینی نسبت به خود، دیگران و تاریخ است. در صورتی که انسان به این رذیله اخلاقی یا بیماری روانی دچار شود، به فردی بی فایده، منفی گرا و نامطلوب تبدیل خواهد شد، اما در صورت حاکمیت مثبت اندیشی و خوش بینی به خود و آینده ثمرات گوناگونی مانند تلاش فراگیر و همیشگی و سلامت روابط فردی و اجتماعی را به دنبال خواهد داشت؛ بر همین اساس باید به دنبال راه حل‌هایی بود که ضمن پرهیز از سراب اندیشی و ارزوگرایی و تخیل گرایی، به یک خوش بینی واقع معقول دست پیدا نمود و این حاصل نمی‌شود مگر با اندیشه و اعتقاد به منجی و مهدویت و تقویت فرهنگ انتظار. (23)

انتظار دائمی در نگرش منتظر

منتظران حجت خدا بدون آنکه تردید و شکی به دل راه دهند منتظر ظهور امام خویش به سر می‌برند و با ایقان به حضرت مهدی علیه السلام طولانی بودن غیبت را بر خود آسان جلوه می‌دهند و فقط دوست دار ایشان بوده و از آن حضرت پیروی می‌کنند.
عن الصادق علیه السلام اذا اصَبَحتَ و أمسَیتَ لاتَری فِیه اِماماً مِن آل محمد علیهم السلام فَأحَبَّ مَن کُنتَ تُحِبُّ وَ أبغِض مَن کنتَ تُبغِضُ وَ والِ مَن کُنتَ تَوالی و انتَظِر الفَرجَ صَباحاً وَ مَساءً (24)؛ «اگر زمانی قرار گرفتی که به امامی از آل محمد علیهم السلام دست نیافتی، هر که را قبلاً دوست داشتی (از ائمه گذشته) دوست بدار و هر که را از دشمنانشان دشمن داشتی دشمن بدار و از هر که پیروی نمودی پیروی کن و هر صبح و شام در انتظار فرج باشد.»
انتظار در این روایت برای منتظران حقیقی آن حضرت به صورت استدام و دائمی بیان گردیده است و هر آن کس که دوستدار ایشان است برایش صبح و شب فرقی نمی‌کند دائماً در انتظارش نشسته تا گم شده‌اش را پیدا نماید.

مقدمات انتظار

بزرگان، چهار عامل را به عنوان مقدمات انتظار و شروطی که به واسطه‌ی آن، فرد منتظر شناخته می‌شود، نام برده‌اند:

الف. یقین داشتن به وقوع چیزی

یقین یعنی انسان، وقوع چیزی را قطعی بداند و هیچ شک و تردیدی در آن نداشته باشد. در این صورت حالت انتظار، خود به خود در او ظهور خواهد کرد؛ لذا هرچه علم فرد از علم الیقین به عین الیقین و حق الیقین برسد، حالت انتظار، قوی‌تر، یقینی‌تر، مطمئن‌تر و تأثیرگذارتر می‌شود؛ و مراتب بالای یقین به امام، همان معرفتی است که فرموده‌اند:
«مَن ماتَ وَ لَم یَعرِف إمامَ زَمانِهِ، ماتَ میتَةً جاهِلیَّةً» (25)؛ «همانا هر که بیمرد و امام زمانش را نشناسد بر مرگ جاهلیت مرده است.»
یقین غیر از ایمان است و صاحب المیزان، آن را علمی می‌داند که هیچ شک و تردیدی در آن راه نداشته باشد. (26)
فرق ایمان و یقین، در این است که در کمال ایمان، قلب قبول می‌کند، شک برطرف می‌شود و اخلاصش، شرک را کنار می‌زند؛ و در یقین، همان باور و ایمان را می‌چشد، ادراک می‌کند و متخلق می‌شود. برای مثال، فرض کنید فرد تشنه، در ایمانش به آب آن را به عنوان مایع زلالی که از دو عنصر تشکیل شده و خاصیتش سیراب کنندگی است، می‌شناسد. او خواص آب را شناسایی می‌کند و این شناخت را به باور قلبی خود می‌دهد که: اگر من تشنه‌ام، هیچ چیز جز آب، سیرابم نخواهد کرد. تا اینجا طالب می‌شود که سراغ آب برود. اما هنوز طرف آ ب نرفته و فقط به وجود مایعی در خارج که او نیازمند به آن است، عالم شده و این نیاز به باورش نشسته؛ که همان ایمان است. اما وقتی آب را می‌نوشد و از طریق خون بر تمام سلول‌های بدنش می‌رساند، گوارا بودن آن را در تأثیراتی که در خونش و در تمام اعضا و جوارحش می‌گذارد، می‌چشد. یعنی همه چیزش از آب، متأثر می‌شود و در وجود خود با تک تک سلول‌هایش حقیقت آب را احساس می‌کند که این «یقین» می‌شود.

ب. نزدیک دانستن وقوع آن چیز

دومین مقدمات انتظار، آن است که وقوع منتظَر را نزدیک ببیند. این امر سبب می‌شود منتظِر، سهل انگاری را کنار بگذارد و به سرعت، خود را برای آن آماده کند و شرایط لازم را فراهم نماید؛ تا جایی که اگر هر لحظه، منتظرِ آن امر در لحظه‌ی بعد باشد، دائماً آماده و مهیّا برای وقوع آن است.
عده ای بر این باورند که حضرت تا هزاران سال دیگر نخواهد آمد و دچار یأس و ناامیدی شده، زندگی را بر خود و اجتماع اطراف خود سخت می‌نمایند، در حالی که طولانی فرض کردن غیبت، خود نوعی زمان گذاشتن است که به شدت از آن نهی شده است. یک دلیل تعیین نکردن زمان برای ظهور، این است که ما هر لحظه منتظر باشیم و شب و روز به امید شنیدن صحیه‌ی آسمانی به سر بریم. اگر ما ظهور حضرت را دور تصور می‌کنیم، از آن روست که انتظارمان غلط است. دور انگاشتن ظهور، ضدّ انتظار است و ناامیدی را در وجود انسان ایجاد می‌کند؛ لذا مسلماً افرادی که ظهور را دور می‌بینند حالت انتظار در وجودشان کم و نوعی دل سردی در آنان حاکم است. اما کسی که آمدن امام را قریب الوقوع می‌داند، حالت انتظارش قوی و در نتیجه دائماً در نشاط و شوق است. انتظار قوی هم موجب دقت می‌شود، مراقبه و تطهیر را در وجود بالا می‌برد. بر عکس، هر چه انتظار، ضعیف‌تر باشد، بی‌توجهی و بی دقتی بیشتر است.

ج. دست داشتن وضعیتی که منتظرش هستیم

سومین عنصر، انتظار، شناخت کیفیت حاکمیت و سیره ی اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و عملی حضرت است که آن وضعیت را مطلوب و محبوب انسان می‌کند؛ چه اگر کسی نسبت به این مسئله، غلط فکر کند و در شنیده‌ها و تصورات عامیانه‌ی خود بماند، واقعاً منتظر آمدن حضرت نمی‌شود. مثلا ًکسی که می‌پندارد حضرت ظهور می‌کند همه را گردن می‌زند، هرگز نمی‌تواند منتظر ظهور دولت او باشد!
لذا باید تک تک ما، خود را مسئول بدانیم که جَلَوات زیبای حکومت حضرت را بشناسیم و وقوع و شرایط ظهور این امر الهی را دوست بداریم؛ زیرا در این صورت، انتظارمان برای رسیدن به آن بیشتر می‌شود.

د. دوست داشتن آن که خبر از آمدنش داده‌اند

چنین دوست داشتنی جز از طریق معرفت حاصل نمی‌شود و این معرفت هرچه بیشتر باشد، انتظار بیشتر است.

صفات منتظران

1.قائلین به امامت حضرت مهدی علیه السلام

انتظار زمانی به صورت ساختمان کامل درمی آید که تمام مصالح این ساختمان صحیح و سالم بر سر جای خود قرار گرفته شده باشند. یکی از آن مصالح که در شکل گیری انتظار نقش اساسی و مهم را ایفا می‌نماید «شناخت امام و اعتقاد به امامت» است. همانطور که در کلام امام سجاد علیه السلام آمده است:
«أنَّ اهلَ زمانِ غیبةٌ القائلون بإمامَتهِ، المُنتَظّرونَ لِظُهُورِهِ افضلُ أهلِ کُلِّ زمان» (27)؛ «همانا مردم زمان غیبت حضرت مهدی علیه السلام که به امامت او قائل باشند و در انتظار ظهورش به سر برند برتر از مردم هر زمان دیگرند»
بنابراین تا شناخت و آگاهی و اعتقاد راسخ نسبت به امام عصر علیه السلام وجود نداشته باشد ساختار انتظار محقق نخواهد شد.
آری، با چنین دیدگاهی است که منتظر می‌تواند آماده سازی خویش و جامعه‌اش را برعهده بگیرد و به سمت فرج در حرکت باشد.

2.داشتن کرامت و برتری اخلاقی

قرآن کریم می‌فرماید: «اتقوالله ما استطعتم» (28) یعنی پرهیزگاری کنید خدا را به قدری که قدرت دارید. تقوی یک موضوع واقعی است که در قلب انسان است و مربوط به ظواهر نیست، بنابراین معیار کرامت انسانی چیزی جز «پاکدامنی و تقوی» نخواهد بود.
امام صادق علیه السلام فرمودند: «مَن سَرَّ أن یکونَ مِن أصحابِ القائِمِ فلینتظر و لیعمل بالوَرعِ و محاسِنَ الأخلاقِ وَ هُوَ منتظِر» (29)؛ «هر کس دوست بدارد از اصحاب و یاوران قائم علیه السلام باشد باید انتظار بکشد و بر اساس پرهیزکاری و نیکوی اخلاق رفتار نماید: درحالی که چشم انتظار ظهور است.»
بنابراین در تصور نمی‌گنجد کسی به فضائل و کرامت انتظار دست یابد ولی تقوا را پیشه خود نساخته باشد. کسانی که فقط کلام خود را بر این قرار می‌دهند که ما منتظران حضرت مهدی علیه السلام هستیم ولی بدون رعایت و اصول اسلام و تقوای درونی و بیرونی می‌خواهند حاصلی از انتظار برداشت نمایند، سخت در اشتباه هستند. گشودن پنجره ای درونی به فرج حضرت مهدی علیه السلام مستلزم تقوا و پاکدامنی است که شخص منتظر باید ملکه‌اش شده باشد و حق تقوا را در حد عالی به انجام رسانیده باشدتا نام منتظر بر او قرار دهند، بنابراین از صفات بارز منتظران ظهور حضرت مهدی علیه السلام تقوا و پاکدامنی و کرامت اخلاقی است.

اطاعت پذیری

در انتظار نشستن، با اعتقاد به ولایت و رهبری امام معصوم علیه السلام، بر می‌تابد که شخص منتظر خواسته‌اش را درخواستۀ مولای خویش فنا کند و معیار دوستی خویش را در فرمان پذیری از حضرتش بطلبد. پیامبر (صلی الله علیه وآله )فرمودند: «طُوبی لِمَن أدرَکَ قائمَ أهلَ بیتی و هو یأتَّمُ بِهِ فی غَیبته قَبلَ قِیامِهِ وَ لیَتَوَلّی اولیائهُ وَ یُعادَیَ أعدائه» (30) خوشا به حال آنان که قائم خاندان مرا درک کرده و در زمان غیبت و قبل از قیامش به او تأسی می‌جویند. دوستانش را دوست می‌دارند و با دشمنانش دشمن هستند. تسلیم شدن به امام علیه السلام، بالاتریین بندگی خدا و روح همه اعمال عبادی است و خداوند بیش از هر چیز به همین اعتقاد و قبول ولایت و فرمان پذیری و اطاعت محض از امام معصوم علیه السلام بندگی می‌شود.
تفاوت در اطاعت پذیری، تفاوت در رفتار را را به دنبال دارد. کسانی که در اطاعت از امام معصوم به صورت عوامانه عمل می‌نمایند؛ یعنی گاهی از امام معصوم و گاهی ازنفس خویش، این‌ها دچار تزلزل رفتاری شده نمی‌توانند اثرات حقیقی انتظار را دریابند. وقتی در زیارت جامعه کبیره می‌خوانیم «مقدّمکم امام طلبتی و حوائجی و ارادتی فی کل احوالی و اموری» (31)؛ «و شما را در همه حالات و کارهایم پیش روی خواسته و حاجات و اراده‌ام قرار داده‌ام.» یعنی اراده‌ی امام معصوم علیه السلام را بر اراده‌ی خود و طلب او را بر طلب خود، مقدم کنیم. آنچه را که او برای ما می‌خواهد، بر آنچه که ما برای خود می‌خواهیم، مقدم کنیم. آری آنچه امام علیه السلام برای ما می‌خواهد، ریشه در حب و عشق دارد؛ اما آنچه ما از امام علیه السلام می‌خواهیم، ریشه در نیاز و فقر است. بنابراین ریشه‌ی تمام هلاکت‌ها را می‌توان در عدم فرمان پذیری جستجو نمود.

منتظران حقیقی سرشار از معرفت

امروز منتظران حضرت مهدی علیه السلام طپش‌های قلبشان در انتظار موعودی است که انسان‌های پاک سرشت و مطهر وعدۀ آمدنش را به جهانیان اعدام داشته‌اند. اگر می‌خواهیم منتظران راستین حضرتش باشیم باید گرد و غبار دوری از معرفت ایشان را از وجود خاک بزدایم تا از حقیقت امام بهره گیری نمائیم. آری، تا پرده‌ی جهل از دل‌ها بر ما برداشته نشود و جان ما اسماء الهی را کنکاش نکند به معرفت دست نمی‌یابد.
«منتظران واقعی کسانی اند که خداوند به آن‌ها عقول و معرفتی داده که غیبت برای آنها به منزله حضور شده است. حکومت‌های سلطه‌گر و مقامات دنیای وجود آنان را سرشار از محبت نکرده و در چشم آنان ننشسته است، زیرا می‌دانند همه این‌ها برای بشریت فتنه‌ای بیش نیست و می‌خواهند آدمی را مسخ نمایند و به این باور رسیده‌اند که تنها کسی می‌تواند خیرخواه انسان باشد که طمعی در او نداشته باشد و بر ارزش او واقف باشد و او همان حجت الهی است.» (32)

منتظر در خون غلطان

آنچه از سیره ی قولی و فعلی ائمه علیهم السلام برمی آید، این است که آن‌ها هم منتظر بوده‌اند و ما را نیز به این مطلب، به یار سفارش کرده‌اند. از حضرت صادق علیه السلام نقل شده است که فرمودند: «مَن ماتَ مِنکُم عَلی هذا الأمرِ مُنتَظِراً لَهُ کانَ کَمَن کانَ فِی فُسطاطِ القائم علیه السلام» (33)؛ «هر کس از شما با اعتقاد به این امر بمیرد در حالی که منتظر آن باشد، مانند کسی که در خیمه‌ی قائم علیه السلام باشد.» یعنی انتظار آن قدر اهمیت دارد و زیباست که هر کس در حال انتظار فرج بمیرد، همچون کسی است که در خیمه‌ی حضرت حجت علیه السلام بوده است.حضرت رضا علیه السلام فرموده‌اند:
«ما أحسَنَ الصَّبرَ وَ اِنتظارَ الفَرَجِ! أمّا سَمِعتَ قَولَ اللهِ عَزّوجَلَّ: وَ ارتَقِبُوا إنّی مَعَکُم رقیب» (34) «فَانتَظِروُا انّی مَعَکُم مِنَ المُنتظرینَ!؟»(35)
صبر و انتظار فرج چه نیکوست! آیا سخن خدای تعالی را نشنیده ای که فرمود: چشم به راه باشید که من نیز با شما چشم به راهم و فرمود: منتظر باشید که من نیز با شما از منتظرانم!؟
امام رضا علیه السلام این آیات را ناظر به انتظار فرج حضرت مهدی علیه السلام می‌دانند و در حقیقت با این دو آیه، منتظِر را از صفات حق تعالی و خدا را منتظر حضرت حجت علیه السلام معرفی می‌کنند. یعنی خداوند، سنن و اسباب و علل را برای ظهور حضرت آماده می‌کند؛ پس چه زیباست انسان هم با پروردگارش همگام شود و چون خدا رقیب است، او هم مصداق «وَ ارتَقَبُوا» باشد. حتی خود امام عصر علیه السلام هم جزء منتظران است؛ چرا که وقتی خدا امر می‌کند «فَانتَظِروا» اولین مطیع این امر و منتظرتر از همه، خود امام علیه السلام است.
منتظر امام، باید مثل خود او باشد؛ وگرنه آنان که ادعای انتظار می‌کنند ولی قدم جای قدم‌های مولایشان نمی‌گذارند، معلوم نیست فردا از مطیعان ایشان باشند یا نه (36)
امام صادق علیه السلام در حدیثی از پدرانش و آن‌ها از حضرت علی علیه السلام نقل کرده‌اند:
«المُنتَظِر لإمرِنا کَالمُتَشَحِّطِ بِدَمِهِ فی سبیلِ الله» (37)؛ «منتظر امر ما مانند کسی است که در راه خدا، در خون خود بغلتد.»
منتظر حقیقی باید هرچه از عدّه و عُدّه در توان دارد، آماده کند. باید در جبهه های مخالفت‌های درونی و بیرونی بجنگد؛ یعنی مدام خون دل بخورد و با موانع مبارزه کند. چنین منتظری مانند آن است که به خون خود در راه خدا غلتیده است.

منتظر امروز، فرمانبردار فردا

امام صادق علیه السلام در حدیثی می‌فرمایند: «طُوبَی لِشیعَةِ قائِمَنا المُنظَرینَ لِظُهُورِهِ فی غَیبَةِ وَ المطیعینَ لَهُ فی ظُهُورِهِ؛ اولئک اولیاءُ اللهِ الّذین» لاخوفٌ علیهم وَ لاهُم یَحزَنُون (38)؛ «خوشا به حال شیعیان قائم ما که در حال غیبتش انتظار ظهورش را دارند و در حال ظهورش فرمانبردار او هستند. آنان دوستان خدا که نه ترسی دارند و نه اندوهگین می‌شوند.»
این حدیث بیان می‌کند که منتظر امروز، فرمانبردار فرداست؛ و لیکن منتظری که امروز بدون احساس دست روی دست گذاشته و هیچ توجهی به دشمن خارجی که با تجهیزات جنگی و فرهنگی غربی هجوم می‌آورد، توجه دارد و نه از هجوم پیوسته‌ی شیطان و نفس درونش باخبر است، چگونه می‌تواند در دوران ظهور فرمانبردار باشد؟
اگر امامش به او دستور دهد که همه هستی‌ات را رها کن و در میدان جنگ وارد شو، چه خواهد کرد؟ اگر منتظر، امروز آمادگی پیدا نکند، خود را به زندگی و خوشی‌های دنیوی عادت دهد و روح حماسی در درونش ایجاد نشود، هرگز نمی‌تواند فردا مطیع امام باشد تا اگر لازم شد، همه چیزش را رها کند! جوانی که امروز به اصطلاح غلط جوانی می‌کند و خود را در همه چیز آزاد می‌گذارد، فردا چگونه فرمانبردار امام خواهد بود؟

نتیجه

انتظار، همه ابعاد وجودی انسان را تحت الشعاع قرار داده همه مناسبات او را فرا می‌گیرد و این انتظار است که می‌تواند انسان را در تحقق عدالت جهانی به کمال مطلوب برساند. ونیز انتظار انسان را به آرامش گاه نپذیرفتن می‌کشاند تا زیر بار هر ظلم و ستمی نرود و هر طاغوتی را تحمل ننماید.

پی‌نوشت‌ها:

1. بحارالأنوار، ج 74، ص 143، ح 26.
2. همان، ج 52، ص 140، ح 50.
3. الغیبة، نعمانی، ص 158، ح 3.
4. ر.ک: خورشید مغرب، ص 260،261.
5. سوره آل عمران، آیه 200.
6. الغیبة، نعمانی، ص 27.
7. اصول کافی، ج 8، ص 382.
8. ر. ک: توهم دیدار امام زمان علیه السلام، ص 369.
9. جزوه بصیرت و انتظار فرج، طاهرزاده، اصغر، ص 13.
10. کافی، ج 2، ص 23ـ22.
11. همان.
12. بحارالانوار، ج 51، ص 156.
13. غیبة نعمانی، ص 207ـ206.
14. معرفت نور تا عصر ظهور، ص 57 و 58 و 59.
15. کافی، ج 1، ص 336ـ335.
16. غیبة نعمانی، ص 186.
17. سوره قصص، آیه 5.
18. بحارالأنوار، ج 53، ص 92ـ91.
19. مفاتیح الجنان، دعای عهد.
20. میزان الحکمه، ج 1240.
21. همان.
22. مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص 904.
23. انتظار و وظایف منتظران، ص 75(با کمی تغییر).
24. بحار، ج 52، ص 133.
25. وسائل الشیعه، ج 16، ص 246.
26. ترجمه تفسیر المیزان، ج 6، ص 106.
27. بحار، ج 52، ص 122، ح 4.
28. همان.
29. بحارالأنوار، ج 52، ص 140، ح 50.
30. بحارالأنوار، ج 51، ص 72.
31. زیارت جامعه کبیره.
32. علی و پایان تاریخ، ص 83.
33. کمال الدین و تمام النعمه، ج 2، ص 644.
34. این عبارت سه بار در قرآن کریم آمده است.
35. کمال الدین و تمام النعمه، ج 2، ص 645.
36. معرفت نور تا عصر ظهور، ج 2، ص 152ـ151.
37. کمال الدین و تمام النعمه، ج 2، ص 645.
38. کمال الدین و تمام النعمه، ج 2، ص 357.

منابع
1. قرآن کریم.
2. نهج البلاغه.
3. الغیبة نعمانی ابن أبی زینب، محمد بن ابراهیم، نشر صدوق، چاپ اول 1379 ق.
4. بحارالأنوار، مجلسی محمد باقر، نشراحیاء التراث، چاپ دوم، سال 1403 ق.
5. کافی، یعقوب کلینی، محمدبن، نشر اسوه، چاپ چهارم، سال 1379 ش.
6. میزان الحکمه، ری شهری، محمد، نشر دار الحدیث، چاپ سوم، سال 1381 ش.
7. انتظار و وظایف منتظران، نیلی پور، مهدی، نشر مرغ سلیمان، چاپ چهار، سال 1387 ش.
8. وسائل الشیعه شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، نشر آل البیت، چاپ اول، سال 1409 ق.
9. کمال الدین و تمام النعمه ابن بابویه، محمد بن علی، نشراسلامیه، چاپ دوم، سال 1395 ق.
10. خورشید مغرب، حکیمی، محمدرضا، نشرفرهنگ اسلامی، چاپ هجدهم 1380 ش.
11. توهم در دیدار امام زمان، میرزائی، فاطمه، نشر موسسه سائحات، چاپ اول، سال 1387 ش.
12. معرفت نور تا عصر ظهور، میرزائی، فاطمه، نشر فکرآوران، چاپ اول،1387 ش.