نویسنده: مهرنوش ابراهیمی روشن



 

سرگذشت جذام درایران و مراکز درمانی آن

حرف از جذام که می شود همه یاد آن صحنه ای از فیلم «پاپیون» می افتند که این زندانی فراری به منطقه ای می رسد که ساکنان آن جذامی هستند و از وحشت این بیماری هیچ کس به آن وارد نمی شود. پاپیون که عزمش را برای فرار از جزیره زندانی ها جزم کرده است به خانه جذامی ها وارد می شود و از فنجانی قهوه می خورد که انگشت یکی از افراد جذامی به آن می چسبد و از دستش جدا می شود. اما حقیقت جذام تا نیمه های اول سده بیستم بسیار تلخ تر از آن چیزی بود که در فیلم «پاپیون» تصویر شده است. این بیماری که تا قرن ها به عنوان مرضی لاعلاج شناخته می شد، غیر از آسیب های جسمی که به بیمار وارد می کرد، موجب رانده شدن او از جامعه می شد.
جذام تا مدت ها بیماری ناشناخته ای بود. آن طور که برخی تاریخ دانان می گویند این بیماری از هند و مصر به دیگر نقاط دنیا گسترش پیدا کرد و لشکرکشی اسکندر به هندوستان، جذام را به کشورهای غربی برد. انسان و گونه خاصی از میمون ها به نام مانگایی تنها موجودات زنده ای هستند که به شکل طبیعی دچار این بیماری می شوند و آن را از راه دستگاه تنفس، دستگاه گوارش و پوست به همنوعان خود منتقل می کنند. بر خلاف تصور عمومی که در بین مردم تمام جهان وجود دارد. 95درصد افراد جامعه در برابر این بیماری، ایمنی طبیعی دارند و هرگز به این بیماری مبتلا نمی شوند و فقط تعداد می از مردم به آن ابتلا پیدا می کنند. شناسایی زودرس جذام و درمان دارویی به موقع و پیش از انتقال میکروب به اطرافیان فرد مبتلا از راه های حذف این بیماری به شمار می رود که به راحتی قابل انجام است. جذام فقط درصورت ارتباط های نزدیک و طولانی مدت در یک محیط سربسته بافرد بیماری که تحت درمان نباشد، انتقال می یابد.
کلمه جذام در بین اعراب پیش از اسلام مورد استفاده قرار می گرفت و چون ریشه عربی این واژه به معنی قطع یا ناقص کردن است. این تصور وجود دارد که اعراب به دلیل آن که بیماری جذام موجب قطع انگشتان دست و حتی خود دست و پا می شد و صورت را از شکل می انداخت این نام را برای بیماری مهلک آن دوران انتخاب کردند. اولین اطلاعات مکتوبی که درباره جذام یا خوره وجود دارد به چهار هزار سال قبل و سرزمین بابل بر می گردد. در آن زمان، ساکنان این سرزمین کسانی را که به این بیماری دچار می شدند از جامعه طرد می کردند، جذام، که از مدت ها پیش در ایران گسترش یافته بود، بسیار دیر دراین سرزمین ثبت شد. به نوشته هرودت (سده پنجم پیش از میلاد)، در ایران جذامیان مبتلا به گونه های غده ای و گونه لکه های کم رنگ روی پوست خارج از شهرها زندگی می کردند و حق ورود به شهرها را نداشتند.
جالب این جاست که بنا به نوشته هرودت درایران آن زمان، جذام را ناشی از هرگناهی می دانستند که علیه خورشید صورت می گرفت و در واقع بیماری خوره را مختص به گناهکاران می دانستند و بیماران جذامی را افرادی قلمداد می کردند که به دلیل اعمال خود گرفتار عذاب الهی شده اند و به همین دلیل جایگاهی برای نگهداری و درمان آنان درکنار دیگر افراد جامعه قائل نبودند.
در ایران خط سیر مناطق جذام خیر از خراسان شروع می شود و پس از گذشتن از مازندران، گیلان، زنجان و آذربایجان، به کردستان و کرمانشاه می رسد عامل اصلی بروز و گسترش بیماری جذام رعایت نکردن بهداشت عمومی و شخصی است به همین دلیل دردوران معاصر مناطقی که بیشترین بروز بیماری در آنها دیده می شود، مناطقی هستند که اقشار آسیب پذیر جامعه درآنجاها زندگی می کنند. درواقع فقر، بی خانمانی و تغذیه نامناسب از عوامل مساعد کننده ابتلا به بیماری به شمار می روند.
تا سالیان تنها راه درمان جذام، همان شیوه قدیمی درمان بود، یعنی راندن بیماران و دوره کردن آنها از جلوی چشم مردم. اما بود، یعنی راندن بیماران و دور کردن آنها از جلوی چشم مردم. اما با پیشرفت علم پزشکی و کشف داروهایی که این بیماری را به طور کامل کنترل می کند، زندگی تازه ای برای بیماران جذامی آغاز شد، تا مدت ها جامعه با وحشت به جذام و گرفتاران به این بیماری نگاه می کرد اما وقتی مشخص شد بیماران شفا یافته هرچند ممکن است. آثار و زخم های جذام را روی دست و صورتشان داشته باشند اما هیچ آسیبی به مردم سالم وارد نمی کنند؛ این بیماران هم امکان حضوردر جامعه را پیدا کردند. اولین قدمی که برای تغییر رفتار با افراد مبتلا به جذام در ایران برداشته شد، تأسیس «جمعیت کمک به جذامیان» بود، تا پیش از آن تعداد کمی مرکز درمان جذام در ایران وجود داشت.
از سرتاسر ایران بیماران جذامی به حرم امام رضا (ع) می رفتند و برای سلامت خود دعا می کردند. آنها با گدایی از زائران حرم روزگار می گذراندند و در شهر مشهد پخش بودند به همین دلیل مسوولان شهری، سه کیلومتر دور از مشهد یک مرکز جذامیان به نام آسایشگاه محرابخان ایجاد کردند. با جدی شدن فعالیت های جمعیت کمک به جذامیان ابتدا فهرستی از همه جذامیان ایران تهیه شد. سپس پراکندگی و تعداد آنها در نقاط مختلف کشور مورد بررسی قرارگرفت. سازمان جهانی بهداشت که در آن سال ها فعالیت های گسترده ای را برای مقابله با جذام در دنیا شروع کرده بود، پیشنهاد کرد بیماران جذامی درمحل زندگی و محیط آشنای خود درمان شوند ولی اهالی روستا یا شهرها آن را نپذیرفتند. سپس قرار براین شد که برای بیماران جذامی شهرک بسازند و آنها را درآن شهرک سکنی دهند و با کمک به آنها به تدریج بیماران به توانند از نظر نیازهای زندگی خود کفا بشوند.. درآن سال ها چند آسایشگاه بیماراستان و مرکز پژوهشی تخصصی برای بیماران جذامی آغاز به کار کردند که البته دردهه های بعدی هرکدام دچار سرنوشت های گوناگون شدند. براساس آمار الان حدود پنج هزار جذامی در ایران وجود دارد و هر سال 10 تا 30 بیمار مبتلای جدید شناسایی می شوند.

محرابخان درخراسان

محرابخان هم ابتدا مانند مراکز دیگری که برای نگهداری جدامیان ایجاد شده بود امکانات چندانی برای درمان این بیماران نداشت و بیش از هر چیز از این مرکز به عنوان محلی برای جلوگیری از پراکنده شدن بیماران درشهرها و روستاهای اطراف استفاده می شد. اما از سال 1340 بهبود شرایط آسایشگاه محرابخان آغاز شد و پس از چند سال مراجعه بیماران به این مرکز به اندازه ای شد که در آسایشگاه آن 900بیمار جذامی با 180 کودک سالمشان زندگی می کردند. در ساختمان اصلی جذامخانه وسایل مدرن و پیشرفته ای به کار گرفته شد و پزشکان متخصص دراین مرکز به فعالیت پرداختند وحشت مردم هم از این بیماری کمتر شده بود و با آگاهی رسانی گسترده جمعیت کمک به جذامیان؛ مردم دریافتند که بیماری جذام سرایت نمی کند . شمار بیماران جذامی شناخته شده بود و در برخی بیمارستان ها، بیمار جذامی را بستری و درمان می کردند. هر چند وقت یک بار چند جراح سوئیسی به ایران می آمدند و جراحی ها انجام می شد. در آن روز بیماران آسایشگاه محرابخان درخواست کردند که جایی جداگانه برای زندگی همسر و فرزندان تندرست آنها ساخته شود. بدین ترتیب شهرکی در 280 کیلومتری بجنورد به نام بهکده راجی ساخته شد.
درسال 1358 جمعیت ملی مبارزه با جذام با تصویب دولت به وزارت بهداری وقت واگذار می شود و زیر نظر سازمان مبارزهه با جذام ایران آغاز به کار می کند. در زمان دکتر عباس زاده مدیرکل بهداری استان خراسان (1337) محدوده آسایشگاه محرابخان که حدود هشت هکتار بود مشخص و اطراف آن حصار کشی می شود. درسال 1358 طبق تصمیم وزارت بهداری با تصویب دولت آسایشگاه محرابخان منحل و همه خانواده های وابسته به جذامیان ساکن آسایشگاه به مناطق و زمین های اطراف آسایشگاه منتقل می شوند.

بهکده راجی

30 هزار هکتار از زمین های موجود در 155 کیلومتری شمال غربی بجنورد برای ایجاد مرکزی برای جذامیان بهبود یافته به جمعیت کمک به جذامیان هدیه شد. این بهکده به پاس خدمات ارزنده دکتر عبدالحسین راجی، مدیرعامل جمعیت کمک به جدامیان و یکی از بنیانگذاران این بهکده، به نام بهکده راجی نام گذاری شد.
بهکده راجی دردشت گرگان، دهکده ای سبز و خرم و نوبنیاد بود و برای جذامیان پاک شده و درمان شده ایران ساخته شد. سال 1356 برای 1500 نفر جمعیت بهکده راجی با هزینه ای بیش از 40 میلیون تومان مدرن ترین و پیشرفته ترین روستای ایران ساخته شده بود. پروفسور کاریون کارشناس سازمان جهانی بهداشت پس از بازدید از بهکده گفته بود که «دریک علفزار بهشت کوچکی ساخته اند».
درگذرزمان دربهکده راجی همه وسایل و احتیاجات زندگی مانند 300 خانه دو و سه اتاقه، یک بیمارستان 25 تختخوابی، یک دبستان دخترانه و پسرانه، آموزشگاه حرفه ای، ساختمان ژاندارمری، رستوران، مهمانسرا، سالن سینما، پمپ بنزین، کارخانه برق، پارک و مغازه های نانوایی، قصابی، قهوه خانه و انبارهای کشاورزی، چراگاه ها برای دام، گاراژ، کارگاه های جوراب بافی، قالی بافی، درودگری، آهنگری، جوشکاری، و تعمیرگاه خودرو و ماشین های مختلف صنعتی، و مکان های دیگر عمومی ایجاد شده است. خانه و آب و برق و خدمات پزشکی و درمانی به رایگان دراختیار ساکنین بهکده قراردارد. ساکنین بهکده همه کار می کنند به ویژه زنان که روزها کودکانشان را به مهد کودک می سپارند و به کارگاه های جوراب بافی و قالی بافی می روند.
هزینه کل ساختمان و همه وسایل جراحی بیمارستان بهکده راجی از سوی جمعیت کمک به جذامیان کشور آلمان پرداخت شد. در زمینه کشاورزی و دامداری بهکده پیشرفت های زیادی کرده است. همچنین سیب زمینی و پنبه در بهکده کشت می شود و مازاد بر مصرف ساکنان بهکده از محصولات کشاورزی به سایر منطقه ها برای فروش فرستاده می شود. شبکه کشاورزی بهکده مکانیزه است و درآن از آبیاری قطره ای استفاده می شود.

بابا یاغی در آذربایجان

بابا یاغی هم مانند محرابخان، جایی بود که ابتدا از آن برای دور نگهداشتن بیماران جذامی از افراد دیگر جامعه استفاده می شد. این مرکز هم از سال های ابتدایی دهه 1340 شمسی با گسترش فعالیت های جمعیت کمک به جذامیان دچار تغییرهای زیادی شد و امکانات بسیاری در آن به وجود آمد.
با آغاز نوسازی های باباباغی، تمام ساختمان های قدیمی این مرکز خراب شدند و ساختمان های تازه ای برای اسکان بیماران شفا یافته و خانواده های آنها ساخته شد. ایجاد بیمارستانی تخصصی برای درمان بیماران جذامی اقدام دیگری بد که باباباغی را به یک قطب درمانی در کشور تبدیل کرد.
تا سال 1356 دراین مرکز پزشکان و متخصصان جذام، جراح پلاستیک، جراح عمومی و بیماری های چشم، فیزیوتراپیست، پرستار و تکنسین درخدمت بیش از 400بیمار جذامی این مرکز بودند که با 115 کودک تندرست خود در آسایشگاه زندگی می کردند. با گسترش درمان در سال 1355، 176 عمل جراحی ترمیمی، 214 عمل جراحی عمومی، 37 عمل چشم و درمان با فیزیوتراپی دراین مرکز انجام شد. بیمارستان بابا باغی هنوز هم به فعالیت های خود برای نگهداری و درمان بیماران مبتلا به جذام ادامه می دهد. اوج فعالیت های این مرکز سال های 1349 و 50 بود که نزدیک به 600 بیمار در آن نگهداری می شد. اما هم اکنون 106 بیمار مرد و 108 بیماردر آسایشگاه بابا باغی ساکن هستند. کل جمعیت این آسایشگاه با احتساب فرزندان و همسران سالم افراد جذامی به 450نفر می رسد.

نورآباد در لرستان

در لرستان ناحیه ای وجود دارد که پیشکوه نامیده می شود. در شمال غربی این ناحیه و دربخش دلفان شهری دور افتاده وجود دارد که مردم آن را نور آباد نام گذاشته اند. مردم نورآباد گرفتار بلای جذام بودند. در نورآباد پاسگاه ژاندرمری هم خارج از شهر بود و مردم نورآباد با خارج ارتباط نداشتند. درهمان سال هایی که جمعیت کمک به جذامیان در هر نقطه ای از کشور در حال بیماریابی و کمک به این افراد بودند، زمینی از سوی وزارت کشاورزی به بیماران این منطقه اهدا شد و مرکز پژوهش های جذام در مدت 15 ماه در این زمین ساخته شد. پس از آن مرکز پژوهش های جذام به عنوان یکی از واحدهای جمعیت کمک به جذامیان مورد استفاده قرار گرفت. در این مرکز 27 نفر در بخش های درمانی و پژوهشی فعالیت می کردند و یک پزشک فرانسوی سرپرستی پژوهش ها را به عهده داشت. در لرستان پنج نفر بهداشت یار همیشگی در پی یافتن بیماران در منطقه بودند و همه بیماران شناخته شده و زیر پوشش درمانی قرار گرفته بودند. بیماران از کار افتاده زیر پوشش بیمه های اجتماعی رفته بودند و به آنها حقوق پرداخت می شد. تا شهریور سال 1356 در این مرکز 3650 بیمار درمان شده بودند و رسیدگی های لازم برای 10 هزار و 700 بیمار در نقاط مختلف لرستان انجام شده بود.
پس از انقلاب اسلامی و به ویژه در سالیان گذشته با پیشرفت هایی که در درمان و پیشگیری از بروز جذام درایران به وجود آمد بسیاری از بیماران جذامی درمان شدند و توانستند به زندگی عادت خود در جامعه ادامه دهند. یکی از دلایل اصلی بروز بیماری جذام پایین بودن سطح بهداشت عمومی و تاخیر درشناسایی بیماری است. هر دو این مشکل ها در سه دهه گذشته تا اندازه زیادی رفع شده است. به همین دلیل بیشتر مراکز درمانی جذام، با مراکز نگهداری این بیماران دیگر مورد استفاده قرار نمی گیرد. هم اکنون بیمارستان بابا باغی، مجهزترین مرکزی است که بیماران جذامی شفا یافته همراه خانواده های خود در آن زندگی می کنند. بهکده راجی نیز هنوز برقرار است اما دیگر نه آن تعداد بیمار سال های گذشته در آن ساکن هستند و نه آن همه تجهیزات پزشکی و پزشکانی که در آن حاضر بودند. در آن مرکز به کار خود ادامه می دهند. بسیاری از پزشکان متخصصی که از نزدیک با این بیماری در تماس هستند عقیده دارند تا ریشه کن شدن جذام درایران راه زیادی نمانده است. اما این هدف در صورتی محقق می شود که با یک برنامه ریزی واقع بینانه و اصولی نیازهای اولیه بهداشتی به مناطق دور افتاده روستایی ارسال شود تا مراکز اصلی به وجود آمدن بیماری جذام از این بیماری در امان بمانند.
منبع: ماهنامه همشهری شماره 88