نویسنده: دکتر حسین علایی



 

بررسی علل، ابعاد و اهداف جنگ حزب الله و رژیم صهیونیستی

در جولای 2006، ارتش تل آویو جنگ گسترده و وسیعی را علیه حزب الله لبنان آغاز کرد که تا آگوست همان سال ادامه یافت و به جنگ ژوئیه «33 روزه» معروف شد. جنگ ارتش تل آویو علیه جنبش مقاومت اسلامی لبنان که با حمله به پایگاه های حزب الله انجام شد، اولین جنگی است که رژیم صهیونیستی در آن به شکست بزرگی دچار شد و نتوانست به اهداف خود از برپایی این جنگ گسترده دست یابد. در این جنگ یک طرف رژیم صهیونیستی قرار داشت که پیشرفته ترین ارتش خاورمیانه را به همراه انواع جنگ افزارهای فوق مدرن در اختیار داشت و از پشتیبانی هوایی و دریایی برخوردار بود و در طرف دیگر جمعی از شیعیان علوی موضع گرفته بودند که جز به سلاح های انفرادی و تدبیر هوشمندانه و پشتیبانی مردم و اتکال به خدای بزرگ به چیز دیگری متکی نبودند.

علل شروع جنگ

گروه فلسطینی حماس در برنامه مقاومت خود علیه رژیم صهیونیستی موفق شد تا یک سرباز صهیونیست به نام گیلعاد شالیط را در پایگاه کرم شالوم به اسارت درآورد. هدف حماس از این اقدام، آزادی هزار زندانی فلسطینی بود که به نتیجه نرسید. در واکنش به این اقدام از روز ششم تیر ماه 1385 ارتش صهیونیستی عملیات نظامی شدید و گسترده ای را علیه مردم فلسطین در نواز غزه آغاز کرد. متأسفانه در قبال کشتار وسیع فلسطینیان، هیچ واکنشی از سوی جامعه بین المللی و نیز کشورهای عربی در اعتراض به رفتار وحشیانه تل آویو صورت نگرفت. بعد از حدود دو هفته از حمله بی وقفه رژیم صهیونیستی به ساکنین نوار غزه و محاصره شدید غیر نظامیان فلسطینی و انهدام نیروگاه برق غزه از سوی تل آویو و قطع برق مردم در هوای گرم تابستان و به خاک و خون کشیده شدن تعدادی از مردم بی سلاح و عدم حمایت جدی از سوی کشورهای دنیا از مظلومین فلسطینی، گروه حزب الله لبنان دست به کار شد و با حمله به مواضع نظامیان صهیونیست در بامداد روز 21 / 4 / 85 در اطراف روستای عیت الشعب یک تانک مر کاوا را نابود کرد و هفت نظامی صهیونیست را به هلاکت رساند و دو نفر از آنها را نیز اسیر کرد تا یک کمک عملی و اساسی به مردم فلسطین کرده باشد. این اقدام حزب الله نشان داد که موضوع فلسطین، مسأله جهان اسلام است و حمله به مردم فلسطین تهاجم به همه مسلمانان جهان تلقی می شود و واکنش جدی را در پی خواهد داشت.
رژیم صهیونیستی جنگ گسترده 33 روزه را در واکنش به عملیات حزب الله در بخشی از مرز اشغالی لبنان و دستگیری دو نظامی صهیونیستی، انجام داد. انگیزه حزب الله از دستگیری دو نظامی صهیونیست در مرز لبنان، مبادله آنها با اسرای لبنانی در زندان های تل آویو بود که برخی از آنها مانند سمیر قنطار مسیحی حدود 30 سال بود که اسیر رژیم صهیونیستی بودند.
حزب الله از ماه ها قبل اعلام کرده بود که چنانچه زندانیان لبنانی از سوی تل آویو آزاد نشوند این سازمان به نمایندگی از سوی مردم لبنان و با اسیر گرفتن از دشمن برای رهایی آنها اقدام خواهد کرد.
 اقدام حزب الله در اسیر کردن دو نظامی صهیونیست در مرزهای فلسطین اشغالی با بودن موانع نظامی گوناگون، برای به گرفتار نشدن سربازانش به دست حزب الله، نشان دهنده مهارت و خیرگی حزب الله بود. ارتش صهیونیستی از مدت ها قبل، طرحی را برای نابودی توان نظامی حزب الله آماده کرده بود که قرار بود که حدود دو ماه پس از این تاریخ به مرحله اجرا درآید ولی اقدام حزب الله موجب اجرای سریع تر آن طرح شد. از سوی دیگر صهیونیست ها از مدت ها پیش تلاش می کردند که با کمک قطعنامه 1559 شورای امنیت سازمان ملل متحد و از طریق دولت لبنان به خلع سلاح حزب الله بپردازند که نام ماندند.

اهداف تل آویو از آغاز جنگ

عملیات حزب الله در به اسارت درآوردن دو سرباز صهیونیست فشار داخلی بر ایهود اولمرت نخست وزیر صهیونیست ها را افزایش داد و دولت وی را به عنوان دولتی ناکار آمد در افکار عمومی جلوه داد. تل آویو برای جلوگیری از مخدوش شدن اعتبار نظامی خود، حمله به حزب الله را در دستور کار ارتش قرار داد تا به اهداف ذیل دست یابد:
1- آزادسازی دو نظامی صهیونیست.
2- از بین بردن توان موشکی حزب الله.
3- خارج کردن نیروهای حزب الله از جنوب لبنان و حاشیه مرزی با فلسطین اشغالی.
4- انهدام سازمان نظامی حزب الله به منظور از بین بردن قدرت مقاومت در برابر صهیونیست ها.
5- کشتن یا به اسارت گرفتن سران حزب الله به ویژه سید حسن نصرالله.
6- انحراف افکار عمومی جهان از جنایات تل آویو در فلسطین و نوار غزه.
از هنگامی که رژیم صهیونیستی تحت فشار حزب الله ارتش جنوب لبنان را منحل کرد و به اشغال اراضی جنوبی لبنان پایان داد به دنبال انتقام گیری از حزب الله و پایان دادن به قدرت نظامی آن بود. بر همین اساس ارتش تل آویو از قبل برای تهاجمی وسیع علیه حزب الله در زمان مناسب، برنامه ریزی کرده بود. با حمله حزب الله به مواضع صهیونیست ها و به اسارت درآوردن دو نظامی صهیونیست بهانه کافی برای تهاجم همه جانبه علیه حزب الله در سرتاسر لبنان فراهم شد. در این جنگ تل آویو با همه توانش وارد عمل شد و کل توان نیروهای هوایی و دریایی و زمینی اش را وارد میدان کرد به طوری که مجبور شد هنگام جنگ، تمام نیروهای احتیاط خود را نیز فراخوان نماید. میزان بمبی که تل آویو در طول مدت این 33 روز علیه حزب الله به کاربرد بیش از مقدار بمب هایی بود که رژیم صهیونیستی در طول جنگ با کشورهای عربی استفاده کرد. برآورد تل آویو آن بود که این جنگ بیش از دو هفته طول نخواهد کشید. طبق برنامه ریزی انجام شده همزمان از هوا و دریا، مواضع و مقرهای حزب الله بمباران شد و تلاش شد تا به وسیله عملیات هلی برن سران حزب الله را اسیر کند که موفقیتی در بر نداشت.

شیوه های جنگی و جنایات تل آویو

صهیونیست ها در آغاز بمباران راه های ارتباطی و تدارکاتی حزب الله را در سراسر لبنان قطع کردند، بیش از یکصد مورد پل لبنان را منهدم کردند، تمام مراکزی که گمان می کردند، مراکز پشتیبانی حزب الله است را بمباران کردند. جنگنده های رژیم صهیونیستی همه ساختمان های متعلق به حزب الله در لبنان را که توسط جاسوسان خود یا هواپیماهای بدون سرنشین شناسایی کرده بودند، مورد هدف قرار دادند. منطقه ضاحیه - جشن پیروزی حزب الله در آنجا برگزار شد - را که یک منطقه آپارتمانی فشرده بود و عمده مسؤولان حزب الله هم در آنجا زندگی می کردند، با بمب های هیدروژنی منهدم و پودر کردند. هر مکان و نقطه ای که متعلق به حزب الله بود، از بیمارستان گرفته تا مراکز فرهنگی و منازل مسکونی را هم به طور مداوم مورد تهاجم هوایی قرار دادند؛ مثلاً در یک برج 20 طبقه ای که تصور می رفت در یک طبقه آن، یکی از اعضای حزب الله ساکن است، با موشک هایی که بسیار پیشرفته، دقیق و هوشمند بودند، بدون اینکه آن برج منهدم شود، فقط آن یک واحد را مورد هدف قرار دادند. چند عملیات هلی برن هم در نقاط مختلف لبنان، از جمله در صور و بلعبک که فاصله نسبتاً زیادی هم با مرز دارد، انجام دادند تا بتوانند افرادی را که می خواهند دستگیر کنند ولی موفق نشدند. در جریان این بمباران ها یک میلیون نفر از مردم لبنان یعنی همه جمعیت شیعیان لبنان را که پایگاه اجتماعی حزب الله بودند را آواره کردند، به خاطر اینکه بتوانند افکار عمومی جامعه شیعه را نسبت به حزب الله مخدوش کنند، ولی در این بمباران ها و حملات گسترده، به دولت و ارتش لبنان کاری نداشتند.

چگونگی مقاومت حزب الله

حزب الله از قبل با توجه به عقب نشینی سال 2000 تل آویو، پیش بینی این انتقام جویی را کرده بود. بنابراین برنامه ریزی های لازم را برای مقابله با چنین وضعیتی انجام داده بود. از سوی دیگر به جز ایران و سوریه، هیچ قدرتی حتی دولت لبنان از حزب الله حمایت نکرد. برای دفاع از مرزهای لبنان حتی ارتش آن کشور هم در برابر تهاجم تل آویو، مأموریتی از سوی دولت آن کشور دریافت نکرده. ولی پس از 33 روز تهاجم شبانه روزی، نیروی زمینی ارتش رژیم صهیونیستی حتی نتوانست خود را به رودخانه لیطانی در جنوب لبنان برساند. ارتش صهیونیست ها در این جنگ نزدیک به 50 تانک مرکاوا و بلدوزرهای زرهی خود را از دست داد. بعدها در پیامد این شکست، بیشتر فرماندهان ارتش رژیم صهیونیستی به اجبار استعفا دادند. بیشتر تحلیل گران نظامی بر این باورند که استراتژی نظامی صهیونیست ها در جریان جنگ 33 روزه، مقابل حزب الله با شکست مواجه شده است. در طول جنگ 33 روزه، ارتش رژیم صهیونیستی قادر به جلوگیری از پرتاب موشک های حزب الله به مناطق صهیونیست نشین نبود. واضح بود که اقدام نظامیان صهیونیست در حمله به جنوب لبنان، برای ساکنان سرزمین های اشغالی، نه تنها امنیت نیاورد بلکه برعکس، امنیت و آرامش آنها را نیز با خطر مواجه ساخت. گفته می شود در پاسخ به بمباران مردم لبنان از سوی تل آویو حدود 4000 گلوله توپ و راکت از سوی حزب الله به سرزمین های صهیونیست نشین پرتاب شد، حدود یک میلیون نفر از ساکنین سرزمین های اشغالی، مجبور شدند تا به سمت اماکن امن و پناهگاه ها، جابه جا شوند. جنگ 33 روزه مشخص ساخت که حزب الله لبنان از حدود شش سال قبل از آن و از زمانی که تل آویو مجبور شد تحت فشار حزب الله از جنوب لبنان در سال 2000 خارج شود، برای یک درگیری احتمالی گسترده از سوی رژیم صهیونیستی، خود را آماده کرده بوده است و توانسته سیستم ارتباطی مطمئنی را طرح ریزی کند که هنگام بمباران های گسترده بتواند سیستم فرماندهی و کنترل خود را حفظ کند و با تک تک رزمندگان در ارتباط باشد.
 حزب الله در طول جنگ توانست از گسترش دامنه جنگ جلوگیری کند؛ به طوری که با اعلام طرح حمله به تل آویو در صورت حمله به بیروت، توانست امنیت پایتخت لبنان را تا حد زیادی حفظ کند و از شدت گرفتن جنگ جلوگیری کند. با پیش بینی های انجام شده از قبل، حزب الله توانست از طریق شبکه المنار، جنگ روانی دشمن را خنثی و ارتباط روحی و معنوی خود را با مردم لبنان و دیگر نقاط جهان حفظ کند. این در حالی بود که ارتش رژیم صهیونیستی تمام مراکز رادیو تلویزیونی حزب الله و نیز تمام نقاطی را که به عنوان فرستنده از سوی حزب الله استفاده می شد، بمباران کرد. پس از سپری شدن دو هفته از جنگ، برآورد تل آویو شکسته شدن مقاومت حزب الله، غلط از آب درآمد. با تداوم استقرار حزب الله در مواضع خود و جلب افکار عمومی جهانی به سود حزب الله، تل آویو قصد داشت که عملیات خود را متوقف کند، چون احساس می کرد در ادامه جنگ و رسیدن به اهداف خود، به بن بست رسیده است ولی در این شرایط، آمریکا اعلام کرد عملیات تل آویو باید در لبنان ادامه یابد و اجازه دخالت شورای امنیت سازمان ملل را برای اعلام آتش بس نداد. پس از این مرحله، صهیونیست ها دیگر به عنوان نماینده آمریکا در معرکه جنگ با حزب الله، به انجام مأموریت می پرداختند تا بتوانند اهداف آمریکا را تأمین کنند. در همین گیر و دار خانم رایس، وزیر خارجه آمریکا سفری به منطقه خاورمیانه انجام داد و در بیروت اعلام کرد که از دل این جنگ باید یک خاورمیانه جدیدی متولد شود که این سخن مفهومی جز خاورمیانه بدون حزب الله نداشت. حالا سؤال اینجاست که در این مدت نسبتاً طولانی حزب الله چگونه برنامه ریزی کرده بود و با چه شیوه ای جنگید که شکست نخورد؟ طبیعی است که شکیت نخوردن حزب الله در برابر ارتشی مجهز به معنی پیروزی این حزب تلقی می شود. حزب الله توانست هم تلفات سنگین نظامی را به ارتش صهیونیستی وارد کند و هم اجازه پیش روی به آنها در جنوب لبنان را ندهد. اما این برنامه ریزی و پیش بینی چگونه بود؟ برنامه ریزی حزب الله دارای سه مؤلفه اساسی بود. اول اینکه، فکر کرده بود اگر تل آویو جنگ را آغاز کرد، حزب الله تبدیل به یک سازمان مخفی و ناپیدا از دید دشمن شود که کسی نتواند آنها را ردیابی کند. بنابراین حتی در صحنه کارزار و معرکه نبرد نیز ارتش صهیونیست ها نمی توانست، رزمندگان جبهه متقابل خود را ببیند و آنها را تشخیص دهد. تانک های صهیونیست ها وقتی که از مرز لبنان عبور کرده و پیشروی به سمت رودخانه لیطانی را آغاز کردند، نتوانستند جنگجویان مدافع جنوب لبنان و رزمندگان حزب الله را ببینند به محض اینکه ارتش صهیونیست ها حمله همه جانبه خود را آغاز کرد، حزب الله تمام مناطقی را که در اختیار داشت تخلیه و تبدیل به یک نیروی زیر زمینی و چریکی تمام عیار کرد.
دومین برنامه حزب الله این بود که روی سلاح های رژیم صهیونیستی از قبل مطالعه کرده بود و مهم ترین تسلیحات و ادوات جنگی تل آویو از جمله جنگ افزارهایی مانند ناوهای جنگی، نوع تانک ها و زره پوش ها، قدرت بمب ها و هواپیماها، توانایی بالگردهای رزمی و همچنین انواع هواپیماهای بدون سرنشین و نیز توانایی شنود و جنگ الکترونیک دشمن را کاملاً بررسی کرده بود. از آنجایی که تکیه تل آویو بر سلاح های پیشرفته بود حزب الله از قبل آگاهی داشت که اگر این تسلیحات و ادوات مهم را منهدم کند روحیه نظامیان این رژیم کاهش یافته و افت خواهد کرد، بنابراین در تاکتیک های خود، سلاح ها و آموزش هایی را انتخاب و از آنها استفاده کرده بود که توانایی تخریب و منهدم کردن جنگ افزارها و تسلیحات پیشرفته دشمن را داشته باشد.
سومین برنامه حزب الله این بود که دامنه جنگ ها به داخل مرزهای رژیم صهیونیستی کشیده شود و شهروندان صهیونیست که همیشه در حین تجاوزات تل آویو به لبنان، با خیال راحت به زندگی خود ادامه می دادند، طعم تلخ جنگ و آثار زیان بار جنایات دولت خود را در فضای سرزمین های غصب شده، احساس کنند. بنابراین حزب الله به گونه ای برنامه ریزی کرده بود تا از مرزهای جنوب لبنان به سمت مرکز فلسطین اشغالی و تا نزدیک شهر تل آویو را تبدیل به منطقه جنگی و شرایطی را فراهم کند که اگر جنگ در مناطق سرزمین های لبنان ادامه یافت، مردم ساکن در داخل خاک فلسطین اشغالی هم احساس حضور در آثار جنگ را داشته باشند. بنابراین حزب الله سعی کرد با کمک توپخانه برد بلند و نیز موشک هایی که در اختیار داشت، برای پاسخ گویی به بمباران های گسترده تل آویو علیه مردم لبنان استفاده کند و امنیت روانی ساکنین فلسطین اشغالی را بر هم بزند. با این سیاست، حزب الله توانست برای حدود یک میلیون نفر از مردم ساکن شمال رژیم صهیونیستی ناامنی روانی ایجاد کند و آنها را از زندگی عادی ساقط کند. برنامه ریزی دیگر حزب الله، بررسی و مطالعه در مورد تاکتیک های نظامی ارتش صهیونیستی بود. حزب الله برای مقابله با آن تاکتیک ها هم، طرح های مناسبی را تهیه کرده بود. مثلاً یکی از تاکتیک های ارتش صهیونیستی این است که وقتی فرماندهان آن تصمیم به انجام حمله می گیرند، ابتدا تلاش می کنند تا سیستم سلسله عصبی فرماندهی طرف مقابل را در هم شکسته و از بین ببرند،
یعنی امکان ارتباط فرمانده طرف مقابل را با زیر مجموعه اش مختل کرده به گونه ای که او نتواند رزمندگان در اختیار خود را کنترل و هدایت کند بنابراین چنین نیرویی دیگر کارایی نخواهد داشت. حزب الله برای خنثی کردن این تاکتیک، سیستم مخابراتی و ارتباطی خاص را طراحی کرده بود که تا آخرین لحظه جنگ، قطع نشود، به همین خاطر اعضای حزب الله برای تماس با یکدیگر و با رده های مختلف خود، از دستگاه های بی سیمی و نیز دستگاه تلفن همراه استفاده نکردند. لازم به ذکر است که ارتش صهیونیست ها در اثنای جنگ، ساختمان مخابرات لبنان و سیستم ارتباط ماهواره ای آن کشور را بمباران و منهدم کردند تا مطمئن شوند که حزب الله نمی تواند از هیچ امکاناتی برای برقراری ارتباطات خود استفاده کند. به هر حال تل آویو 33 روز متوالی تلاش کرد تا به اهداف خود با استفاده از انواع سلاح های جنگی از جمله بمب های خوشه ای، دسترسی پیدا کند. آنها هر جایی را که منتسب به حزب الله بود، بمباران و موشک باران کردند ولی پس از ناکامی در رسیدن به امیال و آرزوهای خود و با مشاهده پایداری و صلابت رزمندگان حزب الله که همچنان به مقاومت خود ادامه می دادند و مانع پیشروی قوای زرهی صهیونیست ها در خاک لبنان می شدند تل آویو از سر عجز به برقراری آتش بس، تن داد و پذیرفت تا اجلاس شورای امنیت سازمان ملل برای تدوین قطعنامه 1701 تشکیل شود. با تصویب این قطعنامه جنگ 33 روزه پایان یافت.

نتایج تاکیکی جنگ

جنگ 33 روزه نه تنها به حیات نظامی حزب الله خاتمه نداد بلکه نفوذ سیاسی حزب الله را در لبنان آنچنان توسعه داده است که هم اکنون واشنگتن و تل آویو پس از سقوط دولت های سنیوره و سعد حریری نگران روی کار آمدن دولت میقاتی که همگراتر و هم سوتر با حزب الله است، هستند.
این جنگ نشان داد که گروه های مبارز، توانایی های زیادی در مقابله با ارتش بسیار مجهز رژیم صهیونیستی دارند و با تفکر، تدبیر و بررسی نقاط ضعف دشمن در هر شرایطی می توانند ضربات سهمگینی بر قوای نظامی صهیونیستی وارد کنند.
پس از جنگ 33 روزه، حزب الله موفق شد تا در یک مبادله مهم با تل آویو، اسرای لبنانی از جمله سمیر قنطار را آزاد کند و مشکلی را که دولت لبنان طی سه دهه نتوانسته بود حل کند، به نتیجه برساند. بنابراین مردم لبنان و فلسطین دریافتند که اگر سال ها منتظر باشند تا اسرای آنها از جمله تعدادی زیادی زن و کودک و افراد مسن زندانی از سوی تل آویو آزاد شوند یا جوامع بین المللی از قبیل سازمان ملل به این رژیم فشار آورند تا آنها را از زندان آزاد کند اتفاقی صورت نخواهد گرفت و بنابراین خود باید دست به کار شوند و هزاران اسیر دربند خود را آزاد کنند. هم اکنون نیز به اسارت گرفتن نظامیان دشمن، از بهترین راه ها برای آزاد کردن اسرای دربند فلسطینی است که تعداد آنها بیش از 10 هزار نفر است.

تفاوت جنگ 33 روزه با جنگ های گذشته رژیم صهیونیستی

در جنگ های 1967 و 1973 ارتش رژیم صهیونیستی با ارتش کشورهای عربی همجوار می جنگید که دارای تجهیزات و جنگ افزارهای فراوانی بودند. تل آویو در این جنگ برای رسیدن به پیروزی انواع و اقسام طرح های نظامی و جنگی را به مرحله اجرا گذاشت، به گونه ای که گفته می شود در حین جنگ 12 بار طرح های عملیاتی خود را تغییر داد ولی در نهایت نتوانست از راه نظامی بر حزب الله پیروز شود. تل آویو باید بداند که حزب الله قوی تر از آن است که بتوان با چند روز جنگ آن را از پا درآورد. آنها پذیرفته اند هم اکنون تل آویو تحت برد سلاح های حزب الله است.

عواقب جنگ برای تل آویو

در این جنگ نزدیک به یک سوم مناطق صهیونیست نشین در تیررس موشک ها و راکت های حزب الله قرار گرفت که در طول دوران تشکیل این رژیم بی سابقه بوده است. شکست در جنگ 33 روزه، جایگاه و شکست ناپذیری ارتش اسرائیل را به شدت زیر سؤال برد و هیبت آن را در افکار عمومی خدشه دار کرد. این اولین بار در تاریخ تشکیل این رژیم بود که ارتش جنگی را آغاز می کرد و با شکست نظامی، مجبور می شد، جنگ را به اتمام برساند. پس از جنگ، تل آویو کمیته ای را به نام «وینوگراد» برای بررسی بیان علل شکست تشکیل داد. این کمیته پس از مدت ها تحقیق، مسؤولیت ناکامی ارتش را برعهده نخست وزیر، وزیر دفاع و رئیس ستاد ارتش قرار داد. هر چند تل آویو تمام توان جنگی خود را علیه حزب الله به منظور آزاد کردن دو اسیر نظامی، به کار گرفت ولی تا مدت ها اجساد این دو نظامی که مرده بودند در اختیار رزمندگان حزب الله باقی بود و هیچ راهی برای این رژیم جهت آزاد کردن آنها از طریق مذاکره و توافق با حزب الله باقی نماند. در نهایت تل آویو مجبور شد تا در ازای آزاد سازی اسرای لبنانی از جمله سمیر قنطار، اجساد سربازان خود را پس بگیرد. پس از گذشت جنگ عمیر پرتس وزیر دفاع امید خود را به شرکت در انتخاب ریاست جمهوری از دست داد و دان حالوتس، رئیس ستاد ارتش مجبور به استعفاء شد. اُلمرت هم پس از دو سال و نیم، پست نخست وزیری خود را از دست داد.

نتیجه گیری

تل آویو در جریان جنگ 33 روزه در عرصه نظامی و بازدارندگی راهبردی شکست سختی را از حزب الله متحمل شد. این دومین شکست صهیونیست ها در برابر حزب الله بود. اولین شکست در سال 1379 در پی ضربات متعدد حزب الله به نیروهای اشغالگر که این نیروها مجبور به خروج از جنوب لبنان شدند، اتفاق افتاد. جنگ 33 روزه پیامدهای کوتاه مدت و بلند مدت متعددی رابر منطقه خاورمیانه و بر تاکتیک های جنگی تل آویو گذاشت. با فروریختن اعتبار نظامی این رژیم ترس از قدرت جنگی تل آویو از دل مردم لبنان برداشته شد. مردم کشورهای عربی که پس از شکست اعراب در جنگ های 1967 و 1973 سر خورده شده بودند، احساس سربلندی و افتخار کردند. نگاه به شیعه در بین مسلمانان اهل سنت تغییر کرد و آنها شیعیان را بهترین مدافعان فلسطینیان سنی مذهب تلقی کردند. در عرصه داخلی لبنان، حزب الله از یک گروه مقاومت به یک حزب تأثیر گذار در صحنه سیاسی لبنان تبدیل شد که بدون شرکت این گروه در حکومت، امکان تشکیل دولت پایدار در لبنان وجود ندارد. گروه های فلسطینی از جمله حماس، استفاده از شیوه های حزب الله را در برنامه مقاومت خود علیه تل آویو به کار گرفتند و حماس توانست مقاومت کم نظیری را در جریان جنگ 22 روزه از خود به یادگار بگذارد. اسلام گرایی در جهان عرب گسترش یافت و دولت های کشورهای عربی تحت فشار مردم خود برای حمایت از فلسطینیان قرار گرفتند. با مقاوت حزب الله در جنگ 33 روزه، مردم دنیا به خوبی فهمیدند که اندیشه های حضرت امام خمینی (ره) موجب قدرتمند شدن مظلومان عالم در مقابل زورگویان می شود و این امام خمینی (ره) است که حتی پس از ترک این جهان فانی همچنان پرچم دار مسأله فلسطین در جهان بوده و طرفداران اندیشه های او بهترین حامیان واقعی مردم فلسطین هستند. با جنایات صهیونیست ها، همه مردم جهان درک کردند که تهاجم نظامی تل آویو به لبنان، تجسم بی عدالتی و ظلم آشکار بود.
منبع: همشهری دیپلماتیک ش 48