فقه کودک
مقدمه
کودکان ضعیف ترین اقشار هر جامعه اند و عشق به کودک، در عقلانیت و عاطفه فردى و اجتماعى بشر ریشه دارد. با این حال، در دنیاى معاصر، شرایطى فراهم آمده که در آن بسیارى کودکان در اقصى نقاط عالم، از آسایش، امنیت و آنچه حق طبیعى و انسانى براى رشد و بالندگى نامیده مى شود، محروم اند و این ضعیف ترین قشر، به مظلوم ترین افراد نیز تبدیل شده اند. در چنین شرایطى، کنوانسیون هاى بین المللى حقوق کودک که قدمت برخى آنها به بیش از نُه دهه مى رسد، با درک این بحران هاى اجتماعى و براى حمایت از حقوق اولیه و اساسى کودکان که از موجودیت انسانى و اقتضائات سِنى آنان ناشى مى شود، در سطوح عالى تصویب و اغلب پذیرفته شده اند. بندهایى از اعلامیه جهانى حقوق بشر، قرارداد ژنو سال 1924 درباره حقوق کودک، قرارداد رعایت حقوق کودکان 1959، ماده 23 و 24 پیمان بین المللى حقوق سیاسى و شهروندى، ماده 40 پیمان جهانى براى حقوق اجتماعى، سیاسى و فرهنگى، و نیز پیمان حقوق کودک مصوب 1989 این کنوانسیون هایى هستند که بر حمایت ویژه حقوقى از کودکان، پیش و پس از تولد، و در دوران رشد تاکید دارد.توجه دوباره بشر به حقوق این قشر از جوامع بشرى، در اثر بیدارى وجدان جهانى، نسبت به حقوقى است که ادیان الهى پیش از این بدان توجه و تاکید داشته اند. پیمان هاى جهانى حقوق کودک نیز به نوعى متاثر از ادیان الهى است. دین مبین اسلام نیز به عنوان کامل ترین دین الهى، از نخست بر لزوم رعایت حقوق کودکان تاکید داشته و دارد. از این رو قرآن کریم نخست در آیاتى متعدد بر رعایت حقوق کودکان، به ویژه کودکان بى سرپرست و یتیم، توصیه و تاکید فرمود. فقه که دستاورد زحمات بى دریغ فقیهانى یا به تعبیر دیگر، حقوقدانان اسلامى است؛ به پیروى از قرآن و سنت معصومان(ع)، همواره بر اهمیت توجه به کودکان تاکید داشته و روابط حقوقى ایشان را در خانواده و جامعه ترسیم و تدوین کرده اند. این نوشته، با رویکرد فقهى به حقوق کودک، در صدد پژوهش در ابواب مختلف فقهى، در پى بازخوانى متمرکز حقوق کودک است.
گفتار اول:حقوق کودک در خانواده
زندگى در محیط خانواده نخستین گروهى است که کودک با ایشان در تعامل است. کودک در خانواده، از حقوقى برخوردار است که توجه بدان را شارع مقدس تأکید کرده است. برخى از این حقوق، حقوق مالى و برخى حقوق عاطفى و برخى حقوق تربیتى است. بدیهى است که محروم ساختن عمدى کودک از حقوقى که به موجب شرع و قانون به کودک داده شده، مى تواند از عوامل تحقق کودک آزارى باشد.الف. حقوق مالى کودک
1.نفقه
نفقه، از حقوق مالى کودک بر خانواده است. از این رو، فقیهان ولى کودک را به پرداخت مخارج کودک موظف مى دانند؛ اولیاى کودک نخست پدر اوست و سپس پدر بزرگ او و سپس سایر اجداد او در صورت وجود و توانایى مالى. در غیر این صورت مادر و سپس پدر او و سپس مادر او و سپس پدران او در صورت وجود و توانایى مالى، مسئولیت تامین مخارج کودک را در خانواده دارند.(1) از دلایل این نظر فقیهان، مى توان به روایت غیاث عن أبى عبد اللّه علیه السّلام اشاره کرد که مى فرماید:"اتى أمیر المؤمنین صلوات اللّه علیه بیتیم قال: خذوا بنفقته أقرب الناس منه من العشیرة ممّن یأکل میراثه"؛(2) حضرت امیر (ع) در این روایت دستور دادند که مخارج زندگى کودک را خویشانى که از او ارث مى برند، با رعایت ترتیب قرابت اخذ کنند.2.ارث
ارث، حق مالى دیگرى است که کودک در خانواده دارد. از این رو در صورت فوت، یکى از اعضاى خانواده، بر اساس قانون ارث مبتنى بر شرع اسلام، از اعضاى خانواده ارث خواهد برد.(3) تاکید بر این حق، در شرع مقدس اسلام، تا جایى است که حتى جنین، به شرط زنده متولد شدن، از متوفى ارث مى برد.3. سرپرستى از کودک
یکى از وظایف والدین و سرپرست قانونى کودکان، حضانت کودک است. صاحب جواهر در توضیح حضانت مى گوید:" أما الحضانة بالفتح و الکسر فهى کما فى القواعد و المسالک ولایة و سلطنة على تربیة الطفل و ما یتعلق بها من مصلحة حفظه و جعله فى سریره و کحله و تنظیفه و غسل خرقه و ثیابه و نحو ذلک"(4) چنان که در کتب قواعد و مسالک آمده است، حضانت به معناى ولایت و سلطنت بر تربیت کودک و آنچه با این سلطنت ارتباط دارد، از قبیل رعایت مصالح در حفظ کودک، رسیدگى به خورد و خواب او، و رعایت مسائل نظافتى و بهداشتى، او مانند حمام بردن او و تمیز نگهداشتن او و شستن لباس او و امورى از این قبیل.شهید ثانى در شرح لمعه نیز حضانت را به همین مضمون تفسیر کرده است.(5) بنابراین کسى که حضانت کودک را بر عهده دارد، اعم از پدر و مادر و... ، موظف است به وضعیت جسمى و روانى او رسیدگى متعارف و متناسب با شرایط کودک کند تفسیرى که فقیهان از حضانت ارائه کرده اند، تفسیرى است که شامل مصادیق مختلفى از حقوق کودک مى گردد.
فقیهان به اتفاق، حضانت را حقى براى سرپرست کودک اعم از پدر و مادر مى دانند. سپس این بحث را مطرح کرده اند که آیا حضانت بر کسى که حضانت طفل را دارد، واجب است یا خیر؟ به تعبیر دیگر، آیا حضانت افزون بر حق بودن، تکلیف نیز هست یاخیر؟
شهید ثانى در پاسخ مى گوید: " نقل عن بعض الأصحاب وجوبها و هو حسن حیث یستلزم ترکها تضییع الولد إلى أن حضانته حینئذ تجب کفایة کغیره من المضطرین، و فى اختصاص الوجوب بذى الحق نظر. و لیس فى الأخبار ما یدل على غیر ثبوت أصل الاستحقاق"؛ ایشان فتوا به وجوب حضانت را تحسین کرده، موجب جلوگیرى از تضییع حقوق کودک مى داند. البته در ادامه، این وجوب را از نوع وجوب کفایى دانسته که با عهده دار شدن یکى از کسانى که حق حضانت را دارند، وجوب آن از عهده دیگران ساقط مى شود. صاحب جواهر نیز با نظر شهید ثانى و دیگر فقیهان موافقت کرده وجوب کفایى را پذیرفته است. ایشان در ادامه، بر خلاف شهید ثانى، اجبار پدر را در صورت عهده دار نشدن مادر در پذیرش حضانت، لازم دانسته است،(6) بنابراین رعایت وظایف حضانت واجب و ترک آن ترک واجب بوده و هر ترک واجبى، مستحق تعزیر است.
ب. حقوق عاطفى
1. حق ملاقات با والدین در صورت جدایى ایشانیکى از حقوق عاطفى کودک، وجود شرایط لازم براى بهره مندى از عواطف والدین است. در صورت جدایى و متارکه والدین، حضانت کودک بر عهده یکى از والدین، طبق حکم دادگاه قرار خواهد گرفت. در این میان، هر چند والدین کودک به دلایلى از یک دیگر جدا شده اند؛ اما نباید کودک را از نعمت وجود پدر یا مادر در دوران کودکى که به عواطف ایشان نیاز مبرم دارد، محروم ساخت، از این رو، کودک حق دارد، به راحتى با کسى که تحت حضانت او نیست، اعم از پدر یا مادر، ملاقات داشته باشد.
دین مبین اسلام، با توجه ویژه به این نیاز کودک، به خصوص در دوران خردسالى، حق ملاقات را از طرفى، یکى از حقوق والدین و از طرف دیگر، یکى از حقوق کودک مى داند.
صاحب جواهر در توضیح این حق مى فرماید: "نعم ینبغى أن لا یمنع الولد من زیارتها و الاجتماع معها کما لا تمنع هى من زیارته و الاجتماع معه، لما فى ذلک من قطع الرحم و المضارة بها، فان کان ذکرا ترک یذهب إلى أمه، و إن کانت أنثى أتتها هى زائره مع فرض الضرر علیها بخروجها و إلا مضت هى إلیها، و المراد عدم منع المواصلة بینهما مع فرض عدم التضرر على الطفل بها، و خصوصا فى حال مرضه أو مرضها أو موت کل منهما، کما هو واضح"؛ سزاوار نیست که کودک از ملاقات و همراهى مادر منع گردد. هم چنانکه مادر نباید از ملاقات و همراهى با فرزند محروم باشد، زیرا لازمه این ممنوعیت، قطع رحم و رفت و آمد خویشاوندى واجب است، و این امر بر طرفین ضرر عاطفى وارد خواهد ساخت. این ملاقات در مواقع خاصى چون بیمارى فرزند یا یکى از والدین یا فوت ایشان، اهمیت خاصى خواهد یافت.
روایات باب وجوب و اهمیت صله رحم، در این بحث برجستگى خاصى خواهد داشت و این حق کودک را تایید و تاکید مى کنند. از جمله روایت جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ از امام صادق (ع) است که بر وجوب صله رحم دلالت دارد: "قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ جَلَّ ذِکْرُهُ- "وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِى تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلَیْکُمْ رَقِیباً" قَالَ فَقَالَ هِیَ أَرْحَامُ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَ بِصِلَتِهَا وَ عَظَّمَهَا أَ لَا تَرَى أَنَّهُ جَعَلَهَا مِنْه".(7) در این روایت امام(ع)، از سوال از ارحام و خویشان، به دلیل امر او به صله رحم سخن به میان آورده است. مواخذه و سوال در جایى است که امرى واجب باشد و چنان که در آیه وحدیث آمده است صله رحم از امور مربوط به خدا است و از امورى است که به موجب امر خدا واجب است. از این رو در روایت صَفْوَانَ عَنِ الْجَهْمِ بْنِ حُمَیْدٍ از امام صادق (ع) تاکید شده است که هیچ چیزى موجب جواز قطع رحم نیست. در این روایت آمده است: "قَالَ قُلْتُ لِأَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع تَکُونُ لِیَ الْقَرَابَةُ عَلَى غَیْرِ أَمْرِى أَ لَهُمْ عَلَیَّ حَقٌّ قَالَ نَعَمْ حَقُّ الرَّحِمِ لَا یَقْطَعُهُ شَیْ ءٌ وَ إِذَا کَانُوا عَلَى أَمْرِکَ کَانَ لَهُمْ حَقَّانِ حَقُّ الرَّحِمِ وَ حَقُّ الْإِسْلَام"؛(8) بنابراین ضمن اینکه تفاوت مذهب و دین موجب جواز قطع رحم نیست ، بلکه متارکه و جدایى والدین کودک نیز نمى تواند، مجوزى براى ممنوع ساختن کودک از ملاقات و رفت و آمد با والدین باشد.
2. عدم تبعیض بین کودکان توسط والدین
رفع تبعیض و اجراى عدالت از اهداف دین مبین اسلام است. قرآن کریم در آیه 8 سوره مائده، عدالت ورزى را موجب نزدیکى به تقوا مى داند. آیه 13 سوره حجرات نیز در این راستا بشریت را خطاب قرار داده و تقوا را معیار برترى معرفى کرده و بر هدف رفع تبعیض در مکتب اسلام تاکید کرده و مى فرماید: "یا ایها الناس انّا خلقناکم من ذکر و انثى و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا، انّ اکرمکم عند الله اتقاکم".رعایت عدالت و فقدان تبعیض از حقوقى است که خدا بر همه انسان ها قرار داده است که یکى کسانى که آشکارا در مسیر این هدف قرار دارد، کودکان هستند. سیره عملى اهل بیت(ع)، مصادیق بسیارى از توجه خاص پیشوایان دین به فقدان تبعیض میان کودکان در جامعه و خانواده را در بر دارد. جست وجو در احکام مالى اسلام، مانند نفقه، ارث، دیات و... نشان مى دهد که از دید شارع مقدس، تفاوتى میان کودکان در احکام مالى نیست؛ چرا که میان فقیر غنى در میزان ارث تفاوتى نیست یا در میزان نفقه میان کودکان تفاوتى نیست؛ تفاوت در منزلت اجتماعى، تاثیرى در میزان دیه ندارد و حتى میان کودک و بزرگسال نیز در دیه و ارث تفاوتى نیست. امیرمؤمنان(ع) در راستاى اجراى عدالت و رفع تبعیض، همه کودکان یتیم کوفه را تحت حمایت مالى و عاطفى قرار مى داد. یکى از نمونه هاى آن رسیدگى حضرت به خانواده یتیمى است که از بازماندگان یکى از شهدا بودند. حضرت شخصا بدان خانواده کمک مالى کرده، آن گاه که مادر ایتام مشغول نان پختن شد، شروع به نگهدارى و بازى با کودکان یتیم کرده و خرما بر دهان آنها گذارده مى فرمود: "یا بنى ! اجعل على بن ابى طالب فى حل"؛ فرزندم! عل را حلال کنید (اگر در حق شما کوتاهى کرده است).(9)
رهبر عالى قدر اسلام، حضرت محمد (ص) خود به کودکان سلام مى کرد و به آنها احترام مى کرد و از این که در مورد ایشان رعایت مساوات نشود، به سختى ناراحت مى شد. روزى شخصى در حضور پیامبر، یکى از فرزندان خود را بوسید، و دیگرى را نبوسید، حضرت ناراحت شده، فرمودند: "فهلا ساویت بینهما"(10) چرا میان آنها به مساوات رفتار نکردى؟
3.محبت و تامین نیازهاى عاطفى کودک توسط سرپرست قانونى طفل
امروزه تحقیقات متعدد روانشناسان نیز تایید کرده است که یکى از اساسى ترین نیاز کودک، نیازهاى عاطفى است؛ چه بسیار مجرمینى که بر اساس آسیب هاى ناشى از کمبودهاى عاطفه به سوى جرم سوق داده شده اند. دین مبین اسلام نیز پیش از همه، بر لزوم تامین نیاز هاى کودک تاکید داشته و دارد. در سیره عملى پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع)، مصادیق بسیارى وجود دارد که نشان از شدت توجه ایشان به حقوق عاطفى کودکان دارد. روایات بسیارى در منابع روایى وجود دارند که بر اهمیت تامین این نیازها پاى فشرده اند. رسول گرامى اسلام(ص)، به مهربانى و محبت به کودکان دستور داده مى فرمایند: "أَحِبُّوا الصِّبْیَانَ وَ ارْحَمُوهُمْ".(11) در روایت دیگرى امام صادق(ع) مى فرماید:"إِنَّ اللَّهَ لَیَرْحَمُ الْعَبْدَ لِشِدَّةِ حُبِّهِ لِوَلَدِهِ"؛(12) خداوند به واسطه محبت مهربانى بسیار انسان به فرزندش، به او مهربانى مى کند. پیامبر اکرم (ص) بوسیدن کودک از سوى والدین را موجب جلب پاداش الهى دانسته و شاد کردن او را موجب شاد کردن والدین توسط خداوند در روز قیامت معرفى مى فرماید: "مَنْ قَبَّلَ وَلَدَهُ کَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ حَسَنَةً وَ مَنْ فَرَّحَهُ فَرَّحَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ".(13) تامین نیازهاى عاطفى کودک، چنان مورد توجه شارع مقدس است که تاکید مى کند که والدین نباید نسبت به کودک بد قولى کنند، تا مبادا بر اثر این امر، کودک به لحاظ عاطفى سرخورده شود. در روایت آمده است: " عَنْ کُلَیْبٍ الصَّیْدَاوِیِّ قَالَ قَالَ لِی أَبُو الْحَسَنِ ع إِذَا وَعَدْتُمُ الصِّبْیَانَ فَفُوا لَهُمْ فَإِنَّهُمْ یَرَوْنَ أَنَّکُمُ الَّذِینَ تَرْزُقُونَهُمْ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَیْسَ یَغْضَبُ لِشَیْ ءٍ کَغَضَبِهِ لِلنِّسَاءِ وَ الصِّبْیَانِ"؛(14) آنگاه که به کودک وعده اى دادید، بدان وفا کنید، چرا که آنها گمان مى کنند که شما والدین، آنها را روزى مى دهید. به یقین خداى عز و جل نسبت به هیچ چیز، به اندازه اى که به خاطر کودکان و زنان خشمگین مى شود، خشمگین نمى گردد. در حقیقت براساس این روایت، عدم رعایت حقوق عاطفى کودکان از امورى است که موجب خشم خداوند شده و عذاب الهى را در پى دارد؛ به ویژه که اگر کودک بر اثر این امر آسیب روانى ببیند، کودک آزارى روانى محقق خواهد شد.4. رعایت حقوق هویتى کودک
حقوق هویتى کودک در خانواده، عبارت است از داشتن نام مناسب و انتساب رسمى کودک به پدر و مادر، از طریق نام خانوادگى و اوراق هویتى رسمى. اسلام، زندگى کودک از دوران پیش از تولد، توجه کرده، کودک را مستحق داشتن نام مناسب حتى پیش از تولد دانسته است. در روایتى در این مورد آمده است:" فرزندان خود را پیش از تولد نامگذارى کنید و اگر نمى دانید که طفل، پسر است یا دختر، نامى برایش انتخاب کنید که هم براى پسر مناسب باشد، هم براى دختر، زیرا بچه اى که سقط شده است، هنگامى که به روز رستاخیز شما را ملاقات مى کند، به پدر خود مى گوید: "چرا مرا نامگذارى نکردى، حال آن که پیامبر خدا فرزند فاطمه را پیش از تولد، "محسن" نامگذارى کرد؟"(15)بدیهى است که نامگذارى کودک حتى پیش از تولد نیز بر نحوه رابطه میان والدین و کودک تاثیر گذار است و از این جهت، حتى پیش از تولد نیز والدین به نامگذارى کودک توصیه شده اند؛ از سوى دیگر، تاثیر نام در روح و روان کودک چه در دوران کودکى وچه در بزرگسالى، امرى است که امروزه توسط تحقیقات روانشناسى نیز تایید مى کند. منایع روایى در موارد بسیارى یکى از وظایف والدین نسبت به کودک را انتخاب نام خوب بر کودک معرفى کرده اند. در روایتى از رسول خدا (ص) درپاسخ به سوال از وظایف والدین نسبت به کودک آمده است: "تُحَسِّنُ اسْمَهُ وَ أَدَبَهُ وَ ضَعْهُ مَوْضِعاً حَسَنا". در روایت دیگرى آمده است:" نخستین کار نیکى که انسان درباره فرزند خود مى کند، این است که نام نیکو بر او نهد. وظیفه شماست که نام نیکو بر فرزند خود بگذارید".(16)
یکى دیگر ازحقوق فرزندان بر والدین، اثبات نسب ایشان توسط والدین و پذیرش انتساب آنها به خود است. از این رو در روایتى پیامبر اکرم (ص) در نکوهش نفى نسب مى فرمایند:" أَیُّمَا رَجُلٍ نَفَى نَسَبَ وَلَدِهِ وَ هُوَ یَنْظُرُ إِلَیْهِ احْتَجَبَ اللَّهُ عَنْهُ وَ فَضَحَهُ عَلَى رُءُوسِ الْخَلَائِقِ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْ آخِرِین"؛(17) هرکس انتساب فرزند خویش را به خود نفى کند، خداوند از او دور خواهد شد و او را درمیان اولین تا آخرین مخلوقات خود رسوا خواهد کرد. در روایت دیگرى نیز آمده است که از کسى که به واسطه لعان، فرزند خود را نفى کرده دورى کنید که ملائکه خدا از چنین کسى نفرت دارند.(18) ازاین رو یکى از وظایف والدین پذیرش کودک خویش و گذاردن نام خانوادگى خود بر ایشان، به این سبب که کودک منتسب به ایشان شده و والدین خویش را بشناسد.
نتیجه گیرى
حقوق کودک از بدو تولد مورد توجه خاص شارع مقدس اسلام بوده و روابط حقوقى کودک به اقتضاى نیازهاى او، تنظیم و تدوین شده است. ازاین رو در جهت پیشرفت هر چه بیشتر حقوق کودک، توجه به نگاه جامع و دقیق فقه، امرى ضرورى است.پی نوشت ها :
1. ر.ک: فاضل لنکرانى، محمد؛ النکاح ( تفصیل الشریعة فى شرح تحریر الوسیله)، نشر دفتر معظم له، ص 616. نیز ر.ک: نجفى ، محمد حسن، جواهر الکلام، همان، ج 31،ص 380. نیز، خوانسارى، جامع المدارک، نشر اسماعیلیان، 1405 ه.ق.، ج 4، 487.
2. کلینى،الکافى، ج 4، ص 13 و نیز، شیخ طوسى، تهذیب الاحکام، ج 2، ص 89.
3. ر.ک: امام خمینى (ره)، تحریر الوسیله، همان، کتاب الارث.
4. نجفى، محمد حسن؛ جواهر الکلام، همان، ج 31، ص 283.
5. شهید ثانى، الروضة البهیة فى شرح اللمعة الدمشقیة، نشر الحدیث، ج5، ص: 459.
6. نجفى،محمد حسن؛ جواهر الکلام، همان، ج 31، ص 284.
7. شیخ کلینى، الکافى، همان، ج 2، باب صله الرحم، ص 150، ح 1.
8. شیخ کلینى، الکافى، همان، ج 2، باب صله الرحم، ص 157، ح 30.
9. بهشتى، احمد؛ اسلام و حقوق کودک، همان، ص57، نیز مجلسى،محمد باقر؛ بحار الانوار، ج 9، ص 350.
10. بهشتى، احمد؛ اسلام و حقوق کودک، همان، ص 63.
11. شیخ کلینى، الکافى، همان، ج6، باب بر الاولاد، ص49، ح 3.
12. شیخ کلینى، الکافى، همان، ج6، باب بر الاولاد، ص50، ح 5.
13. شیخ کلینى، الکافى، همان، ج6، باب بر الاولاد، ص49، ح1.
14. شیخ کلینى، الکافى، همان، ج6، باب بر الاولاد، ص50، ح8.
15. شیخ کلینى، الکافى، همان، ج6، ص 18.
16. بهشتى،احمد؛ اسلام وحقوق کودک، همان ص 80، نیز شیخ عباس قمى، سفینة البحار، ماده سما.
17. نورى، حسین؛ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، نشر آل البیت (ع)، بیروت، 1407، چ اول، ج15، ص: 440.
18. نورى، حسین؛ مستدرک الوسائل، همان، ص 447.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}