نویسنده: حیدر علی بلوجی



 

حملات شیمیایی تا قبل از عملیات خیبر

حملات شیمیایی دی 1359 با تا تیر 1362

جنگ تحمیلی در 31 شهریور 1359 با تجاوز عراق به ایران آغاز شد. از زمستان سال 1359 یعنی چند ماه پس از آغاز جنگ تحمیلی، عراق اولین بار از گلوله‏های شیمیایی استفاده کرد که اغلب از مواد اشک آور و تهوع زا و عصبی کننده، تشکیل یافته بود و البته موارد آن بسیار محدود بود و به نظر می‏رسید بیشتر جنبه آزمایشی داشته باشد. مجموع این موارد تا ابتدای مرداد ماه 1362 که شروع انجام چند عملیات بزرگ در غرب کشور بود،به 25 مورد می‏رسید.

حملات شیمیایی مرداد 1362 تا بهمن 1362

مجموعه حملات شیمیایی این دوره تقریبا 25 مورد است که مهم‏ترین آنها را خواهیم گفت. در مرداد ماه 1362، هفت حمله شیمیایی مهم در مناطق عملیاتی شمال غرب کشور (والفجر 2) و در پیرانشهر، روستاهای مجاور و حاج عمران صورت گرفت که در این حمله در دو مورد بمباران سنگینی که انجام شد افراد غیر نظامی نیز آسیب دیدند (حاج عمران؛ 6:30 بعد از ظهر 17 مرداد و 7 صبح 18 مرداد).
در آبان ماه 1362 منطقه وسیعی از غرب کشور، یعنی چند روز پس از عملیات و الفجر 4، با گاز خردل بمباران شیمیایی شد که به جز مناطق نظامی، شهرهایی چون مریوان، سردشت (3 آبان)، بانه (8و9 آبان) و روستاهای مجاور را نیز شامل می‏شد. این حملات منجر به مصدوم شدن عده‏ای از رزمندگان و نیز گروهی از مردم غیر نظامی اعم از زنان و کودکان شد.
دولت جمهوری اسلامی ایران طی نامه‏های متعددی جزئیات حوادث فوق را به اطلاع شورای امنیت سازمان ملل متحد رسانیدند و درخواست نمودند تا در اسرع وقت هیأتی جهت بررسی شواهد به جای مانده از حادثه و معاینه بیماران به ایران اعزام شود،ولی متأسفانه هیچ اقدامی صورت نپذیرفت.
در ماه‏های آذر، دی و بهمن سال 1362 نیز به طور پراکنده و بسیار محدود حملات شیمیایی صورت گرفت. تا اینکه عملیات بزرگی در جنوب کشور در جزایر مجنون (عملیات خیبر) آغاز گشت که سومین مرحله جنگ شیمیایی محسوب می‏شد و تا آخر جنگ ادامه داشت. حملات بسیار گسترده‏ای که با گاز خردل صورت گرفت و نخستین تشکیلات درمانی ویژه مصدومین شیمیایی در جنوب کشور ایجاد شد.

حملات شیمیایی در عملیات خیبر

در تاریخ 3 / 12 / 62 در جنوب کشور عملیات گسترده‏ای به نام خیبر آغاز شد، نخستین حمله گسترده و شدید با گاز خردل در این عملیات صورت گرفت. در ابتدا دانش کمی در مورد مکانیسم اثر و چگونگی برخورد با گاز خردل وجود داشت و به طور کلی سیستم مناسبی برای مقابله با این گونه حملات نبود اما به تدریج سیستم درمان مصدومین شیمیایی شکل گرفت.

حملات شیمیایی در عملیات بدر

اهمیت گازهای اعصاب که در عملیات بدر مورد استفاده وسیع قرار گرفت، در ایجاد آثار کشنده و سریع و نیز تأثیر قطعی درمان مناسب و سریع مصدومین مربوطه می‏باشد. در این مرحله از جنگ، نقش حیاتی سیستم درمانی مستقل مصدومین شیمیایی که در سال 1362 بسیار ساده و مختصر بود، تجربه شد و تا خاتمه جنگی یکی از وظایف مهم بهداری به شمار می‏رفت، پس از شروع عملیات بدر، مقامات کشور ما به طور رسمی به سازمان ملل متحد هشدار دادند که عراق در تدارک تهاجم گسترده شیمیایی علیه ایران است.

حملات شیمیایی در عملیات فاو (والفجر 8)

عملیات بزرگ فاو (و الفجر 8) در تاریخ 20 / 11 / 64 رقم خورده است. پس از گذشت 3 روز طاقت فرسا و استقرار نیروها در منطقه فاو، پاتک‏های سنگین عراق شروع شد و جنگ سختی در گرفت که طی آن عراقی‏ها از امکانات متنوعی از جمله تسلیحات شیمیایی استفاده نمودند. پس از گذشت حدود دو ماه و نیم، جنگ نیروها در زمین، هوا و دریا به اتمام رسید و با استحکام خطوط دفاعی ایران در منطقه کارخانه نمک، برای مدتی طولانی آرامش نسبی بر شبه جزیره فاو حاکم شد.
فاو منطقه‏ای نیمه باتلاقی و پر از گیاهان و نیزارهای بلند و نخلستان‏هایی به ویژه در حاشیه‏های مجاور آب قرار دارد. با توجه به محدود بودن منطقه و امکان پایداری بیشتر عوامل شیمیایی، امکان حملات شدید شیمیایی بسیار بود. در روزهای اول عملیات، به دلیل بارندگی‏های شدید و بی‏وقفه و هوای ابری، پرواز هواپیماهای عراقی به ندرت صورت می‏گرفت، تا اینکه بالاخره حملات شیمیایی آغاز شد.
در عملیات فاو، در بهمن و اسفند 1364، نیروهای عراق از گاز عصبی سارین به شکل بی‏سابقه‏ای استفاده کردند و استفاده از این گاز تا خاتمه جنگ به عنوان یکی از موثرترین گازهای ناپایدار جنگی، موقعیت خود را حفظ نمود. در این مرحله از جنگ شیمیایی که با عملیات فاو همزمان بود، اگرچه گاز اعصاب به خصوص سارین به عنوان اصلی‏ترین سلاح شیمیایی محسوب می‏شد؛ حملات گاز خردل نیز به دفعات به وسیله هواپیما و توپخانه‏ها انجام گرفت.

حادثه سردشت

عراقی‏ها، مهمترین حملات شیمیایی به مناطق غیر نظامی پس از جنگ جهانی اول را در سال 1366 انجام دادند. حملات سنگین شیمیایی ارتش عراق هم در شهرهای ایران و هم در خاک عراق علیه اهداف غیر نظامی بارها صورت گرفت. در گذشته نیز مناطق مسکونی، هدف قرار می‏گرفتند ولی صدمات بسیار محدود بود. عراق در این مرحله از جنگ شیمیایی، فشار را بر روی غیر نظامیان متمرکز کرد، چون اولا می‏توانست مسئولین ایرانی را نگران ادامه مقاومت در برابر خواسته عراق سازد و از سوی دیگر، روحیه مردم را در شهرهای مختلف کشور که این بیماران را با بیماری‏ های وحشتناک می‏دیدند، تضعیف نماید. ثانیا با توجه به این نکته که غیر نظامیان در برابر حملات شیمیایی آسیب پذیری بیشتری دارند،با صرف هزینه بسیار ناچیز، یعنی انداختن تنها چند بمب شیمیایی، هزاران بیمار را راهی مراکز درمانی و نقاهتگاه‏های ایران در شهرهای مختلف می‏کرد و چون مصدومین شیمیایی (خصوصا مصدومین عوامل تاول زا) باید مدت زمان زیادی بستری شوند لذا عملا تعداد زیادی از تخت‏های فعال مراکز درمانی ایران اشغال می‏شد و این موضوع می‏توانست آثار دردناک روحی برای مردم و کادر پزشکی به دنبال داشته باشد و علاوه بر آن خدمات پشتیبانی درمانی برای نیروهای نظامی را مختل نماید.

عملیات والفجر 10 حوادث مریوان و روستاهای اطراف

در اوایل فروردین 1367 نگرانی زیادی به دلیل احتمال حملات شیمیایی موشکی عراق به تهران و سایر شهرهای بزرگ وجود داشت. خبرگزاری عراق در 9 / 1 / 67 به نقل از مسئولین عراقی اعلام کرد که: «... عراق ممکن است به عنوان یک اقدام بازدارنده و کیفری، تعدادی از شهرهای بزرگ ایران را هدف حملات شیمیایی قرار دهد...». حتی در برخی از خبرها،فاجعه حمله شیمیایی عراق به حلبچه و نقاط کرد نشین عراق را به ایران نسبت داده و اضافه نمودند که به تلافی حملات فوق (!) عراق به شهرهای پر جمعیت ایران حمله شیمیایی خواهد کرد.
علیرغم اصرار مسئولین جمهوری اسلامی ایران، سازمان ملل در اعزام تیم کارشناسی اهمال می‏کرد، تا اینکه سرانجام در 8 / 1 / 1367 هیأتی به تهران وارد شد. این تأخیر 12 روزه باعث شد تا شواهد مستند مربوط به گاز اعصاب و سیانید هم از نظر مصدومین و شهدا و هم از نظر نمونه‏برداری (به علت ناپایداری عامل) قابل ارائه نباشند. ضعف دیگر کار هیأت این بود که تنها متخصص این گروه یک پزشک بود و کارشناس مواد شیمیایی و اسلحه شناس همراه تیم نبود و لذا گزارش کامل تهیه نشد، به علاوه هیأت اجازه بازدید از شهر حلبچه را نداشت.
حدود یک ماه بعد در گزارش منتشره از سوی آن هیأت ملاحظه شد که کاربرد گاز خردل به عنوان عامل اصلی مسمومیت معرفی و از عامل اعصاب به عنوان عامل فرعی نام برده شده است؛ در حالیکه واقعیت این نبود و شواهد باقیمانده در مورد عامل اعصاب در زمان حضور تیم در ایران از بین رفته بود و تنها به دلیل تأثیر سریع و ناپایداری شدید آن، بسیار ناچیز و غیر قابل استفاده شده بود.

حملات عراق به مناطق فاو شلمچه مجنون

در تاریخ یکشنبه 28 / 1 / 1367، عراق حمله شیمیایی خود را به منطقه فاو در خطوط مقدم و مناطق پشتیبانی آن آغاز کرد. در این حمله، عراق از توپخانه گاز اعصاب استفاده نمود، البته مقدار کمی نیز سیانید به کاربرد. در پنجشنبه 1 / 2 / 1367 عراق برخی روستاهای خوزستان در اطراف دارخوین و هویزه را مورد حمله با گاز اعصاب و سیانید قرار داد که عده‏ای شهید و مصدوم شدند. عراق همچنان به تهدیدهای خود درباره تهاجم شیمیایی به مناطق غیر نظامی و شهرهای بزرگ کشور، از جمله تهران ادامه داد. به دنبال تصرف فاو، عراق در تاریخ 4 / 3 / 1367 با حمله دیگری منطقه عملیاتی کربلای 5 (شلمچه) و سپس جزایر مجنون را نیز به تصرف خود درآورد. طی این حمله، عراق از گلوله‏های توپ و بمب‏های حاوی گاز اعصاب نیز استفاده کرد.

کاربرد سلاح‏های شیمیایی علیه کردهای عراقی

علاوه بر کاربرد سلاح‏های شیمیایی علیه ایران، نیروهای تحت حاکمیت صدام، رئیس جمهوری معدوم عراق، در طول جنگ تحمیلی به کرات برای سرکوب کردهای معارض این کشور به قوه قهریه از جمله سلاح‏هایی که سلاح خاص (شیمیایی) می‏نامیدند، متوسل شدند. با وجود این، بمباران شیمیایی حلبچه، در اوج جنایات شیمیایی صدام قرار می‏گیرد. هر چند، بمباران حلبچه نمونه‏ای از خشونت بارترین جنایات صدام حسین به شمار می‏رود، موضوع بمباران شیمیایی حلبچه چندان مورد بحث و مداقه علمی قرار نگرفته است. در زمینه دلایل عدم توجه به این موضوع به عوامل مختلفی،از جمله عدم اقتضای دامن زدن به این موضوع بر اساس سیاست ایالت متحده امریکا، می‏توان اشاره کرد. به عبارت دیگر، تنها بعد از حمله صدام به کویت، زمانی که سیاست‏های کشور کویت ایجاب کرد، مسئولیت ارتکاب این حملات از سوی صدام و نیروهای تحت رهبری او مورد تائید قرار گرفت. البته صدام در دادگاه محاکمه وی پس از دست گیری‏اش به دست نیروهای امریکایی، مسئولیت کاربرد سلاح‏های شیمیایی علیه ایرانی‏ها را پذیرفته و از این عمل ددمنشانه خود به عنوان یک افتخار یاد کرد.
در حالی که پس از این موضع گیری صدام، قسمت اعظم معما حل شده به نظر می‏رسد، با توجه به مسئولیت‏های مستقیم و غیر مستقیم حامیان بین المللی صدام و ازجمله ایالت متحده آمریکا در زمان جنگ عراق علیه ایران، راه زیادی برای احقاق حقوق قربانیان این حملات وجود خواهد داشت. البته، اذعان دولت آمریکا بر نقش صدام در بمباران شیمیایی حلبچه، به طور غیر مستقیم در زدودن اتهامات واهی علیه جمهوری اسلامی ایران از یک سو نشان دادن مسئولیت واقعی دولت وقت عراق و حامیان آن از سوی دیگر بسیار حائز اهمیت است. در عین حال، می‏توان نتیجه گرفت که انفعال جامعه بین المللی نسبت به اقدامات مغایر با حقوق بین الملل موجب تجری بیشتر صدام شده و در نهایت او را به کاربرد سلاح‏های شیمیایی حتی علیه شهروندان خود رهنمون می‏کرد. (26)
یوسف هیلتر من (27)، در بیان بخش عمده جنایت حلبچه و برای نشان دادن نقش دستگاه حکومتی صدام در این جنایت معتقد است که علی شیمیایی، پسر عموی صدام که توسط وی به عنوان رئیس پلیس امنیتی عراق منصوب شده بود، به مدت دو سال در این پست مشغول فراهم کردن منویات صدام بود و وقت کافی برای سرکوب کردها در اختیار داشت. وی در مارس 1987 با ارسال پیامی به کردها اعلام کرد که دوران کردها دیگر به سر آمده است. به دنبال این هشدار،از اواخر سال مزبور وی با به عهده گرفتن رهبری عملیات انفال، با «سلاح‏های خاص» این عنوان در دوره حکومت صدام به سلاحهای شیمیایی اطلاق می‏شد - شورشیان کرد را سرکوب کرد. در واقع کاربرد سلاح‏های شیمیایی علیه کردهای عراقی یکی از مراحل هشت گانه عملیات سرکوب کردها بود که در نتیجه آن هزاران نفر در حلبچه کشته شدند و در موارد بعدی با ایجاد رعب و وحشت ناشی از کاربرد این سلاح‏ها، آن دسته از مردان، زنان و کودکان روستایی که از این حملات نجات پیدا کرده و پا به فرار می‏گذاشتند. به دست سربازان رژیم بعثی که از قبل در انتظار آنها بودند، اسیر و تحویل پلیس امنیتی عراق می‏شدند. گروه ویژه قتل عام این اسیران، کار را تمام می‏کردند و آن عده که جزء اعدامی‏ها نبودند، به مناطق دور دست تبعید می‏شدند.گفته می‏شود که بین هفتاد تا هشتاد هزار نفر از مردان کرد در طول این عملیات مفقود شدند و خبری از سرنوشت آنها به دست نیامده است.
شکی نیست که حکومت ریگان از تمام آنچه به سر کردها می‏آمد، مطلع بود. اسناد دولت آمریکا و مصاحبه برخی از مسئولین این کشور ادعای مزبور را تائید می‏کند. می‏توان گفت که دلیل حمایت‏های مختلف سیاسی، اقتصادی و حتی نظامی با دادن اسلحه و اطلاعات امنیتی و نظامی مربوط به جنگ - دولت امریکا از صدام به دلیل ترس ایالات متحده آمریکا از نفوذ انقلاب اسلامی ایران در منطقه بود. بدیهی است که جنگ و کاربرد سلاح شیمیایی علیه ایران از دیدگاه صدام و آمریکا می‏توانست بازدارنده باشد. دستگاه اطلاعاتی امریکا کاملا نسبت به اقدامات صدام آگاه بود، با وجود این، برای ممانعت از توسل او به سلاح شیمیایی به هیچ اقدامی دست نزد. در واقع،در مقابل صدام، آمریکا نه تنها با یک ژست سیاسی کاربرد سلاح شیمیایی توسط او را محکوم نکرد، بلکه در سال 1984 با اعزام دونالد رامسفلد به عنوان فرستاده ویژه به عراق، خواهان تجدید روابط سیاسی با این کشور شد.

جمع بندی

شاید بتوان گفت تا دهه 1980 خلع سلاح و کنترل تسلیحات، موضوعات خاص دو بلوک شرق و غرب بوده و مجموعه جهان سوم به طور عمده نقش حاشیه‏ای در این فرایند داشتند. با تحولات عمده‏ای که در معادلات روابط بین الملل رخ داد، جهت گیری‏های خلع سلاح و کنترل تسلیحات نیز وارد عرصه دیگری شد و در واقع با فروکش کردن رقابت‏های سنتی شرق و غرب شکل دیگری از معماری روابط بین الملل مطرح شد که طی آن کنترل تسلیحات از جایگاه ویژه‏ای برخوردار گشت.
در طول دهه 1980، اقدام عراق در کاربرد سلاح شیمیایی علیه ایران و حتی شهروندان خود نیز عامل مهمی در اقناع جامعه بین المللی برای انعقاد یک معاهده بین المللی برای منع جامع سلاح‏های شیمیایی بود که در عین حال این معاهده نواقص مکانیسم‏های قبلی را نیز نداشته باشد. بر همین اساس بود که کنوانسیون سلاح‏های شیمیایی در سال 1993 با هدف جلوگیری از تولید، انباشت، استفاده و توسعه سلاح‏های شیمیایی و الزام به انهدام کلیه سلاح‏های شیمیایی منعقد شد. مفاد و مقررات این کنوانسیون به طور یکسان و غیر تبعیض آمیز برای تمام دول عضو الزام آور بوده و در صورت اثبات عدم پایبندی یک کشور عضو نسبت به تعهدات خود، سازمان منع سلاح‏های شیمیایی، سازمان بین المللی مجری کنوانسیون، می‏تواند مجازات‏های سختی را علیه کشور خاطی تعیین و اعمال نماید.
کنوانسیون منع سلاح‏های شیمیایی نسبت به دیگر معاهدات بین المللی کامل‏ترین و جامع‏ترین آنها محسوب می‏گردد چرا که ضمن ممنوعیت کامل چرخه حیاتی یک سری از سلاح‏های کشتار دسته جمعی، دارای مبانی محکم بازرسی و مقررات سفت و سخت نظارت بر پایبندی و حسن اجرا، ارائه اطلاعات، سازمان اجرا کننده شده است. در واقع، کنوانسیون شیمیایی، نخستین سند بین المللی خلع سلاحی است که هدف غایی آن از بین بردن یک طبقه کامل از سلاح‏های کشتار جمعی است. (28)
اما نتیجه فوق، با تمام اهمیتی که دارد،تنها یک روی سکه را نشان می‏دهد. در این جنگ سکوت خارجی و انفعال جامعه بین المللی در مقابل کاربرد سلاح‏های شیمیایی توسط عراق، هموار کننده مسیر کاربرد فزاینده سلاح‏های شیمیایی توسط عراق علیه ایران و حتی شهروندان عراقی بود. به عبارت دیگر، کشورهای خارجی و به خصوص قدرت‏های خارجی و سازمان ملل با برخورد انفعالی خود صدام را در کاربرد سلاح شیمیایی جری‏تر ساختند. زیرا علیرغم اعزام چندین هیأت بازرسی سازمان ملل به ایران و تائیدیه گروه‏های حقیقت یاب در مورد کاربرد این سلاح‏ها، شورای امنیت نه تنها عراق را محکوم نکرد بلکه در عباراتی مبهم «از طرفین خواست تا از کاربرد سلاح‏های شیمیایی خودداری کنند». عباراتی که برای دو طرف تعهد یکسانی را مشخص می‏کرد، هر چند ایران نقشی در کاربرد سلاح‏های شیمیایی نداشت.
به هر حال، در اثر حملات شیمیایی عراق هزاران نظامی و غیر نظامی جان خود را از دست دادند و یا به دلیل مصدومیت‏های شیمیایی خود و خانواده‏شان با آثار و عوارض ناشی از این مصدومیت رنج می‏برند. اما از بعد امنیت منطقه‏ای و چشم انداز آتی آن، این انفعال جامعه بین المللی موجب شد تا میل به اشاعه سلاح‏های کشتار جمعی در سال‏های بعد در منطقه تقویت شود. زیرا وقتی کشورهای منطقه شاهد بودند که ایران در برابر حملات شیمیایی صدام بی دفاع مانده و مکانیسم‏های بین المللی هیچ کمک و حمایتی برای ایران ارائه ندادند، به صورت کاملا طبیعی نتیجه گرفتند که مهمترین اصل تأمین امنیت ملی اصل خود اتکایی و بازدارندگی در برابر تهدیدات از طریق دستیابی به سلاح‏های کشتار جمعی است. (29)

پی‌نوشت‌ها:

26. Joost R Hiltermann.A Poisonous Affair: America Iraq and the Gassing of Halabja Cambridge University Press 2007 346 PP.
27. یوست هیلترمن به عنوان مدیر بخش نظارت بر تسلیحات در سازمان دیده‏بان حقوق بشر، گزارش مفصلی از قتل عام کردهای حلبچه با گازهای شیمیایی برای این سازمان تهیه کرده بود. در سال 2007 نتیجه مطالعات خود در این زمینه را در قالب یک کتاب منتشر کرد. وی اکنون مدیر پروژه خاورمیانه در گروه مطالعاتی بحران‏های بین المللی است.
28. برای اطلاع بیشتر از محتوا و وضعیت اجرای کنوانسیون سلاح‏های شیمیایی ر.ک: www.opcw.org.
29. Just Hiltermaan "Qutsiders as Enablers" Chapter 6 in Lawrence G Potter and Gary Sick iran/Iraq and the Legacies of war (NY:Palgrave Macmillan 2004).

منبع: فصلنامه مطالعات جنگ ایران و عراق، سال ششم، شماره بیست و پنجم.