نویسنده : علامه مصباح یزدی



 

عامل عقلانی و هم بستگی اجتماعی

مهم ترین عامل در پیدایش جامعه و تأسیس زندگی جمعی و تشکیل جوامع مدنی، عامل عقلانی است. عقل موجودی حسابگر است و تشکیل جامعه را بر محور منافع اعضای آن، اعم از منافع مادّی یا معنوی، توصیه می کند. هنگامی که منافع جامعه را محور تأسیس جامعه عقلانی قرار دادیم، به تناسب تنوع این منافع و تعارض آن ها، ارتباطات اجتماعی اشکال و صور گوناگونی به خود می گیرند.

محورهای معنوی و هم بستگی های اجتماعی

اسلام می کوشد تا همه انسان ها بر محور دین حق که عامل تأمین مصالح معنوی انسان است، متحد شوند و تنها به تأمین مصالح مادّی زندگی شان اکتفا نمی کند. در آیه های فراوانی بر محور بودن دین حق برای همبستگی های اجتماعی و هم زیستی انسان ها تأکید شده است؛ از جمله:
وَاعْتًصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِیعاً وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْکُرُواْ نِعْمَةَ اللهِ عَلَیْکُمُ إِذْ کُنتُمْ أعْدَاءً فَألَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً وَ کُنتُمْ عَلَیَ شَفَا حفْرَةٍ مِّنَ النَّارِ فَأنقَذَکُم مِّنْهَا کَذَلِکَ یُبَیِّنَ اللهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ؛ (4) و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکند مشوید و نعمت خدا را بر خود به یاد آورید آن گاه که دشمن هم بودید، پس خدا میان دل های شما الفت برقرار کرد تا در سایه لطف و نعمت الهی با هم برادر شدید، و بر کنار پرتگاه آتش بودید که شما را از [خطر سقوط در] آن رهانید. این گونه خداوند نشانه های خود را برای شما آشکار می کند، باشد که شما راه یابید.
خداوند می خواهد همه را گرد یک محور جمع کند و با هم پیوند دهد؛ ولی نه هم محوری، بلکه محور «حبل الله».
خداوند در آیه های بعد می فرماید:
وَلَا تَکُونُواْ کَالَّذِیَن تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُواْ مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْبَیِّنَاتُ وَأوْلَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ؛ (5) و چون کسانی نباشید که پس از آنکه دلیل های آشکار برایشان آمد پراکنده شدند و با هم اختلاف پیدا کردند، و برای آنان عذابی سهمگین است.
در این آیه نیز منشأ اصلی تفرقه را تفرقه در دین معرفی کرده که لازمه محور بودن دین، در همبستگی های اجتماعی است.
در آیه ای دیگر آمده است:
إِنَّ الَّذِینَ فَرَّقُواْ دِینَهُمْ وَکَانُوا شِیَعاً لَسْتَ مِنْهُمْ فِی شَیْءٍ إِنَّمَا أمْرُهُمْ إِلَی اللهِ ثُمَّ یُنَبِّئُهُمْ بِمَا کَانُواْ یَفْعَلُونَ؛ (6) کسانی که دین خود را پراکنده ساختند و متفرق گردیدند، تو هیچ ارتباطی با آن ها نداری، کار آنان فقط با خداست. آنگاه به آنچه انجام می دادند، آگاهشان خواهد کرد.
از همه این آیات استفاده می شود که از دید اسلام، مطلوب آن است که همه انسان ها گرد محوردین، با هم متحد شوند و در راه آن بکوشند، آن را محور همبستگی قرار دهند و در آن، اختلاف و تفرقه ایجاد نکنند.
خدای متعال در بعضی از آیات به مردم سفارش می کند که براساس نیکی و تقوا با یکدیگر همکاری کنند، نه براساس گناه و ستم:
وَتَعَاوَنُوا عَلَی الْبرَّ وَالتَّقْوَی وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَی الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ؛ (7) و در نیکوکاری و پرهیزکاری با یکدیگر همکاری کنید، و در گناه و تعدّی دستیار هم نشوید.
بنابراین، هر نوع همکاری ارزشمند نیست، بلکه تعاون و تعامل هنگامی ارزشمند است که بر محور تقوا و ارزش های دینی باشد.

عواطف اجتماعی در قرآن

خداوند یکی از بزرگ ترین نعمت های خود را الفت و محبت می شمرد و اعطای این نعمت را بر مؤمنان، منت می نهد و همواره به آنان یادآوری و سفارش می کند که قدر این نعمت را بدانند و برای دوام آن بکوشند:
-وَاذْکُرُواْ نِعْمَةَ اللهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنتُمْ أعْدَاءُ فَألَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً؛ (8) و نعمت خدا را بر خودتان به یاد آورید: آن گاه که دشمنان [یکدیگر] بودید، پس [خداوند] میان دل های شما الفت انداخت تا به لطف او برادران هم شدید.
-وَألَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أنفَقْتَ مَا فِی الأرْضِ جَمِیعاً مَّا ألَّفَت بین قُلُوبِهِمْ وَلَکِنَّ اللهَ ألَّفَ بَیْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ؛ (9) و میان دل هایشان الفت انداخت، که اگر آن چه را در روی زمین هست انفاق می کردی، نمی توانستی میان دل هایشان الفت برقرار کنی، ولی خداوند میان آنان الفت انداخت، چرا که او عزیز و حکیم است.
اگر در جامعه ای روابط معنوی مطرح نباشد و اعضای آن براساس مصالح مادی خود، روابط اجتماعی داشته باشند و محور عواطف و دوستی هایشان مادّیات باشد، چنین عواطفی خطرناک است و ایشان را به سوی شقاوت سوق می دهد. کافران به سبب داشتن منافع مشترک همدیگر را دوست می داشتند و یاری می کردند و این هم بستگی آنان، خطر بزرگی برای اسلام و زیان جبران ناپذیری برای خودشان بود که همگی آنان را از معنویت و سعادت حقیقی دور می کرد. در قرآن کریم به نمونه هایی از این عواطف اشاره کرده است. از آن جمله، در داستان ابراهیم آمده است:
وَقَالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مَّن دُونِ اللهِ أوْثَاناً مَّوَدَّةَ بَیْنِکُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا؛ (10) و [ابراهیم به بت پرستان عصر خود] گفت: این که جز خدا بت هایی برگرفته اید، برای مودّت و دوستی میان شما در زندگی دنیاست.

مهار عواطف اجتماعی در قرآن

خداوند عواطف اجتماعی را بر محور ایمان و پرهیزکاری و براساس دین الهی، مهار و محدود کرده و اجازه تجاوز از این حدود را نمی دهد. مخالفت قرآن با عواطف و دوستی هایی که از چارچوب ملاک نامبرده تجاوز کرده باشد، شدید است و با تعابیر تند، در آیه های بسیاری، مسلمانان را از آن باز می دارد؛ از جمله:
لَّا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکَافِرِینَ أوْلِیَاءَ مِن دُوْنِ الْمُؤْمِنِینَ وَمَن یَفْعَلْ ذَلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللهِ فِی شَیْءٍ إِلَّا أن تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَیُحَذِّرَکُمُ اللهُ نَفْسَهُ وَإِلَی اللهِ الْمَصِیرُ؛ (11) مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست خود گیرند و هر کس چنین کند، در هیچ چیز [او را] از [دوستیِ] خدا [بهره ای] نیست، مگر آنکه از [شر] آن ها تقیه کنید و خداوند شما را از [عقاب] خود می ترساند و بازگشت [همه] به سوی خداست.
شاید بتوان گفت که این آیه از صریح ترین و گویاترین آیه ها دراین زمینه است که با لحنی تند مؤمنان را از برقراری روابط دوستانه با کفار بر حذر می دارد. در این آیه، واژه «اولیاء» جمع ولی، به کار رفته است. این کلمه، با واژه های «ولایت» و «تولّی» هم ریشه است که به معنای ارتباط و دوستی و نزدیک شدن و هم بستگی به کار می رود و هرگاه دو نفر چنان با هم نزدیک باشند که با هم همبستگی داشته باشند، درباره آنان تعبیر ولایت به کار می رود.

مفهوم ولایت

بنابر آنچه بیان شد، ولایت، بر رابطه ای دو یا چند سویه دلالت دارد که هر یک از اطراف این رابطه، به طور مساوی، ولیّ دیگران است و همه ولیّ هم هستند؛ مثلاً از یک سو خدا ولیّ مؤمنان است و از سوی دیگر آنان نیز اولیای خدایند. قرآن در یک جا می فرماید:
اللهُ وَلِیُ الَّذِینَ آمَنُواْ؛ (12) خداوند سرور کسانی است که ایمان آورده اند.
و در جای دیگر می فرماید:
ألا إِنَّ أوْلِیَاء اللهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ؛ (13) آگاه باشید که بر دوستان خدا نه بیمی است و نه آنان اندوهگین می شوند.
البته گاهی به لحاظ موقعیت ویژه و تأثیر روشن تری که یک طرف بر دیگران دارد، تنها براو «ولی» اطلاق می شود و طرف های دیگر، «مولّی علیهم» هستند. رابطه ولایت به گونه های مختلفی در میان انسان ها تحقق می یابد: گاه میان دو فرد، گاه میان فرد و گروه یا جامعه، و گاهی میان دو گروه یا دو جامعه.
الگوی زیبای ولایت
اکنون به آیه ای اشاره می کنیم که در این زمینه، الگو و اسوه ای را به مسلمانان معرفی می کند تا دوستی ها و دشمنی های خود را با پیروی از آن تنظیم کنند. خداوند می فرماید:
قَدْ کانَتْ لَکُمْ أسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْرَاهِیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَءاءُ مِنکُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللهِ کَفَرْنَا بِکُمْ وَبَدَا بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاء أبَداً حَتَّی تُؤْمِنُوا بِاللهِ وَحْدَهُ؛ (14) قطعاً برای شما در [پیروی از] ابراهیم و کسانی که با اویند سرمشقی نیکوست؛ هنگامی که به قوم خود گفتند: «ما از شما و آن چه به جای خدا می پرستید بیزاریم. به شما کفر می ورزیم و میان ما و شما دشمنی و کینه همیشگی پدیدارشده تا وقتی که فقط به خدا ایمان بیاورید».
شما باید از ابراهیم و همراهان وی پیروی کنید که به همشهریان خود به روشنی گفتند: ما از شما و آنچه می پرستید، بیزاریم. مؤمن باید در برابر کافر، این چنین صریح باشد؛ زیرا سیاست بازی با دشمنان دین معنا ندارد. از کفار اظهار برائت کنید و دشمنی خود را آشکار سازید. این اختلاف بر سر هدف است و اساس آن، ایمان و کفر خواهد بود. هرگز نباید اعتقاد را با چیز دیگری معامله کرد و یگانه راه رفع این اختلاف، آن است که دشمن به خدا ایمان آورد.

ولایت مُجاز

با دشمن جامعه اسلامی که بخواهد مصالح مادّی و معنوی یا مصالح معنوی مسلمانان را تهدید کند، نباید روابط دوستان داشته باشیم؛ اما اگر بیگانگان درباره مصالح معنوی ما بی طرف باشند و برای تأمین منافع خود با مسلمانان روابط برقرار کنند، که برای جامعه اسلامی نیز منافع مادّی در بر دارد و ممکن است در سایه این رابطه، در درازمدت زمینه ای برای تأمین مصالح معنوی هم فراهم شود. چنین جامعه ای هرچند کافرهم باشد، مسلمانان نباید به دشمنی با آنان برخیزند. خداوند در این باره می فرماید:
لَا یَنْهَاکُمُ اللهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُم مِّن دِیَارِکُمْ أن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ *إِنَّمَا یَنْهَاَکُمُ اللهُ عَنِ الَّذِینَ قَاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَأخْرَجُوکُم مِّن دِیَارِکُمْ وَظَاهَرُوا عَلَی إِخْرَاجِکُمْ أن تَوَلَّوْهُمْ وَمَن یَتَوَلَّهُمْ فَأوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ؛ (15) خدا شما را از کسانی که با شما در [کار] دین نجنگیده و شما را از خانه هایتان بیرون نرانده اند، نهی نمی کند که با آنان نیکی کنید و به عدالت با ایشان رفتار کنید، زیرا که خداوند عدالت پیشگان را دوست می دارد. خداوند شما را تنها از دوستی با کسانی بازمی دارد که در [کار] دین با شما جنگیده و شما را از خانه هایتان بیرون کرده و در بیرون راندنتان با یکدیگر همپشتی کرده اند. و هر کس با آنان دوستی کند، آنان همان ستمکاران اند.
با توجه به معیارهای کلی مذکور، می توان ارزش های اخلاقی را در روابط اجتماعی باز شناخت تا معلوم شود در کجا باید روابط، دوستانه باشد و در کجا خصمانه، و در روابط شخصی نیز دوستی با چه کسی رواست و با چه کسی ناروا، و در جامعه با گروه مؤمنان و کافران چگونه باید رفتار کرد.

پی نوشت ها :

4.آل عمران (3)، 103. ر. ک: حسین بن علی الخزاعی النیشابوری، روض الجنان و روح الجنان، ج 4، ص 437؛ ملا فتح الله کاشانی، منهج الصادقین، ج 2، ص 290؛ محسن الفیض کاشانی، الصافی، ج 1، ص 337.
5.آل عمران (3)، 105.
6.انعام (6)، 159. ر. ک: سید محمد حسین طباطبائی، المیزان، ج 7، ص 412.
7.مائده (5)، 2.
8.آل عمران (3)، 103.
9.انفال (8)، 63.
10.عنکبوت (29)، 25.
11.آل عمران (3)، 28. ر. ک: سید محمد حسین طباطبائی، المیزان، ج 3، ص 161.
12.بقره (2)، 257.
13.یونس (10)، 62. ر. ک: همان، ج 10، ص 98؛ ملا فتح الله کاشانی، منهج الصادقین، ج 4، ص 374.
14.ممتحنه (60)، 4.
15.ممتحنه (60)، 8 و 9.

منبع : کتاب انسان سازی در قرآن