نویسندگان: مجتبی نوروزی (1) و حسن نقی زاده (2)



 

چکیده

یکی از معیار های نقد متن حدیث (نقد داخلی) موافقت و مخالفت با قرآن است. این معیار- که از رهنمودهای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و معصومان (علیهم السّلام) به دست آمده است، به «اخبار عرض» شهرت یافته است. مضمون این احادیث، این است که حدیثی را که موافق با قرآن است، بپذیرید و حدیثی را که مخالف قرآن است، دور اندازید. این احادیث به دو صورت: مطلق (بدون فرض تعارض) و در ضمن اخبار ترجیح آمده است. در مورد مفهوم و معنای موافقت و مخالفت در هر دو قسم از این روایات، اقوال مختلفی از سوی اصولیان مطرح شده است. این مقاله، ضمن یادکرد روایات عرض و مفاد آنها، دیدگاه های مختلف در معنای موافقت و مخالفت حدیث با قرآن را بررسی و سرانجام، پس از نقد و بررسی آنها نظریه برتر و قابل پذیرش در این زمینه را مطرح خواهد نمود. شاید واکاوی مسأله از طریق نمونه هایی که فقها در آثار فقهی خود بیان داشته اند، میسر گردد.

کلید واژه ها:

اخبار عرض، اخبار ترجیح، موافقت حدیث با قرآن، مخالفت حدیث با قرآن، معیار صدق و کذب حدیث، حدیث موضوع.

مقدمه

بحث نقد حدیث، همزمان با جعل روایات در عصر رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آغاز گردید و پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) ضمن هشدار به موقع نسبت به آفت جعل و وضع، درباره ی معیار های نقد حدیث سخن گفت. از معیار های مهم نقد متن حدیث، عدم مخالفت آن با قرآن است. مفهوم ابتدایی آن، این است که روایت را باید با قرآن سنجید و حدیثی که مخالف کتاب الهی بود، ارزشی ندارد و تنها روایت موافق با قرآن می تواند برای ما حجت باشد. این معیار- که اولین بار توسط پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مطرح گردید- بعدها
نیز مورد اهتمام و توجه معصومان (علیهم السّلام) قرار گرفت و نزد اصولیان به «روایات عرض» شهرت یافت. متن این احادیث با تعبیرهای مختلف از زبان امام علی (علیه السلام)، امام باقر (علیه السلام)، امام صادق (علیه السلام) و امام رضا (علیه السلام) نقل شده اند و این تأکید از اهمیت این معیار در پذیرفتن احادیث حکایت دارد.
پس از دوران معصومان (علیهم السّلام) نیز این معیار به عنوان نخستین و مهم ترین معیار در نقد داخلی حدیث (متن حدیث) مورد توجه بوده است. محدثان و فقیهان اصولی و اخباری و دیگر متفکران اسلامی همواره درباره ی آن به داوری نشسته اند.
در این مقاله سعی شده است تا با ذکر روایات عرض، ضمن بررسی مدلول و مفهوم موافقت و مخالفت با قرآن، دیدگاه های مختلف در این زمینه مورد تحلیل و ارزیابی قرار گیرد. نیز سعی خواهد شد که به پرسش های زیر پاسخ داده شود.
با توجه به این که در روایات عرضه حدیث بر قرآن تعبیرهای مختلفی مانند «موافقت با قرآن»، «عدم مخالفت با قرآن»، «تصدیق قرآن»، «یک یا دو شاهد از قرآن» و... آمده است، آیا این تعابیر با هم یکسان و به یک معنا هستند؟ یا با هم مغایرت دارند؟ آیا معیار پذیرش احادیث «موافقت با قرآن» است یا «عدم مخالفت با قرآن»؟ ملاک موافقت و مخالفت حدیث با قرآن چیست؟ چه حدیثی را باید موافق و کدام یک را مخالف قرآن دانست؟ آیا موافقت و مخالفت تک مضمونی حدیث با قرآن منظور است یا موافقت و مخالفت با کل قرآن؟ در مورد اخباری که نه موافق با قرآن است و نه مخالف آن، چه باید کرد؟ تکلیف در این گونه روایات چگونه است؟ دیدگاه بزرگان فقها و اصولیان در این زمینه چیست؟ و... نخست، روایاتی که عرضه حدیث بر قرآن را سفارش می کنند، از نظر خواهیم گذراند. خود پیامبر در حدیثی فرمود:
الا کثرت علی الکذابه و ستکثر من کذب علی متعمدًا فلیتبوأ مقعده من النار؛ (3)
همانا دروغ بر من زیاد شده است و زیادتر نیز می شود. هر کس از روی عمد بر من دروغ ببندد، جایگاه او در آتش است.
این حدیث بیانگر این نکته است که جعل و وضع از زمان خود حضرت آغاز گردیده و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای بازشناسی حدیث صحیح از مجعول آن معیارهایی را بیان فرموده که از آن جمله «عدم مخالفت حدیث با قرآن» است. آن بزرگوار ضمن خطبه ای در منی فرمود:
أَیُّهَا النَّاسُ مَا جَاءَکُمْ عَنِّی یُوَافِقُ کِتَابَ الله فَأَنَا قُلْتُهُ وَ مَا جَاءَکُمْ یُخَالِفُ کِتَابَ الله فَلَمْ أَقُلْهُ؛ (4)
ای مردم، آنچه از من موافق با قرآن برای شما نقل شد، من آن را گفته ام و آنچه را مخالف با آن نقل شده است، نگفته ام. از امام باقر و امام صادق (علیه السلام) نیز نقل شده است:
لَا تُصَدِّقْ عَلَیْنَا إِلَّا مَا وَافَقَ کِتَابَ الله وَ سُنَّةَ نَبِیِّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم)؛ (5)
هیچ روایت مستند به ما را مپذیر، مگر موافق با کتاب و سنت باشد.
از آن زمان تا کنون این معیار مورد توجه صحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، امامان معصوم (علیهم السّلام)، فقها و محدثان بوده است و با عرضه روایات بر قرآن روایات صحیح را از غیر آن تشخیص می دادند. (6)
عالمان و اندیشمندان اسلامی، افزون بر تألیف آثار مختلف در خصوص نقد سندی، به نقد متن حدیث نیز توجه داشته اند و مباحثی تحت عنوان «روش شناسی نقد متن حدیث» یا «منهجیه نقد المتن» را مطرح نموده اند. هر چند در گذشته مباحث مربوط به «نقد متن» آن چنان که شایسته و بایسته است، مورد توجه عالمان حدیث نبوده است؛ اما طی دو قرن اخیر رویکرد حدیث پژوهان به این مباحث توسعه بیشتری یافته است و به تألیفات بسیاری به طور مستقل و یا در ضمن مباحث علم درایه و علوم حدیث منتهی گردیده است؛ افزون بر آنچه اصولیان در قالب مباحث اصولی بدان پرداخته اند.
اینک به برخی از کتب مستقل در نقد متن حدیث اشاره می شود:
1. نقد المتن بین صناعه المحدثین و مطاعن المستشرقین، نجم عبد الرحمن خلف،
2. اهتمام المحدثین بنقد الحدیث سنداً و متناً و دحض مزاعم المستشرقین و اتباعهم، محمد لقمان السلفی،
3. اصول منهج النقد عند اهل الحدیث، عصام احمد البشیر،
4. مقاییس نقد متون السنه، مسفر عزم الله الدمینی،
5. منهج نقد المتن عند علماء الحدیث النبوی، صلاح الدین بن احمد الادلبی،
6. نقد الحدیث فی علم الروایه و الدرایه، حسین الحاج حسن،
7. جهود المحدثین فی نقد متن الحدیث النبوی الشریف، محمد طاهر الجوابی.

تعداد روایات عرض و دسته بندی آنها

در مورد تعداد روایات عرض میان محققان اختلاف نظر وجود دارد. برخی تعداد آنها را نوزده روایت ((18) روایت از شیعه و سه روایت از اهل سنت) (7) و بعضی آن را بالغ بر 25 روایت (8) و برخی نیز ادعا کرده اند که تمامی روایات مربوط به عرض حدیث بر قرآن در منابع شیعی و اهل سنت (ع) روایت است. (9)

دسته بندی روایات عرض

محققانی همچون امام خمینی، (10) آیه الله خویی (11) و شهید سید محمد باقر صدر (12) روایات عرض را دو قسم می دانند:
الف. روایاتی که به طور کلی درباره ی عرضه احادیث بر قرآن سخن می گویند، بی آن که در مقام بیان تعارض میان دو حدیث باشند. اکثر روایات عرض مربوط به این قسم هستند؛
ب. روایاتی که در مقام حل تعارض بین دو خبر آمده است و ترجیح روایات موافق قرآن و طرح مخالف آن را بیان می کند.
در نقطه مقابل نیز، بزرگانی چون مرحوم آخوند خراسانی هم روایات عرض حدیث بر قرآن را درون یک طیف جای داده اند که در جهت تمییز حجت از لا حجت وارد شده اند؛ زیرا به گمان ایشان خبر مخالف قرآن از اصل حجت نیست تا پای تعارض به میان کشیده شود. (13)

الف. روایات دسته اول

این گونه احادیث- که در متن آنها از فرض تعارض ذکری به میان نیامده- عبارتند از:
1. عن ابی عبدالله (علیه السّلام) قال: قَالَ رَسُولُ الله (صلی الله علیه و آله و سلم):
إِنَّ عَلی کُلِّ حَقٍّ حَقِیقَةً وَ عَلَی کُلِّ صَوَابٍ نُوراً فَمَا وَافَقَ کِتَابَ الله فَخُذُوهُ وَ مَا خَالَفَ کِتَابَ الله فَدَعُوهُ؛ (14)
امام صادق (علیه السّلام) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می کند که فرمود:
برای هر حقی حقیقتی و برای هر واقعیتی نوری است. پس هر چه را که با قرآن موافق است، بگیرید و هر چه مخالف قرآن است رها کنید.
2. عَنْ أَیُّوبَ بْنِ الْحُرِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ الله (علیه السّلام) یَقُولُ:
کُلُّ شَیْ ءٍ مَرْدُودٌ إِلَی الْکِتَابِ وَ السُّنَّةِ وَ کُلُّ حَدِیثٍ لَا یُوَافِقُ کِتَابَ الله فَهُوَ زُخْرُفٌ؛ (15)
ایوب بن حر از امام صادق (علیه السّلام) نقل می کند که فرمود:
هر چیزی به کتاب و سنت بازمی گردد و هر حدیثی که موافق کتاب خدا نباشد، زخرف است.
3. عن ایوب بن راشد، عَنْ أَبِی عَبْدِ الله (علیه السّلام) قَالَ:
مَا لَمْ یُوَافِقْ مِنَ الْحَدِیثِ الْقُرْآنَ فَهُوَ زُخْرُفٌ؛ (16)
ایوب بن راشد، از امام صادق (علیه السّلام) نقل می کند که فرمود:
هر حدیثی که موافق قرآن نباشد، زخرف است.
4. عن هشام بن الحکم و غیره، عَنْ أَبِی عَبْدِ الله (علیه السّلام) قَالَ:
خَطَبَ النَّبِی (صلی الله علیه و آله و سلم) بِمِنًی فَقَالَ: «أَیُّهَا النَّاسُ مَا جَاءَکُمْ عَنِّی یُوَافِقُ کِتَابَ الله فَأَنَا قُلْتُهُ وَ مَا جَاءَکُمْ یُخَالِفُ کِتَابَ الله فَلَمْ أَقُلْهُ»؛ (17)
هشام بن حکم از امام صادق (علیه السّلام) نقل می کند که فرمود:
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در خطبه ای در منی می فرمود: «ای مردم، آنچه از من موافق با قرآن برای شما نقل شد، آن را گفته ام و آنچه مخالف با آن نقل شده است، آن را نگفته ام».
5. وَ عَنْ کُلَیْبٍ الْأَسَدِی قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ الله (علیه السّلام) یَقُولُ:
مَا أَتَاکُمْ عَنَّا مِنْ حَدِیثٍ لَا یُصَدِّقُهُ کِتَابُ الله، فَهُوَ زُخْرُفٌ (18) [باطِلٌ] (19)
کلیب اسدی از امام صادق (علیه السّلام) نقل می کند:
هر حدیثی که از ما به شما برسد و قرآن آن را تصدیق نکند، زخرف (یا باطل) است.
6. وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ الله (علیه السّلام):
یَا مُحَمَّدُ! مَا جَاءَکَ فِی رِوَایَةٍ مِنْ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ یُوَافِقُ الْقُرْآنَ فَخُذْ بِهِ، وَ مَا جَاءَکَ فِی رِوَایَةٍ مِنْ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ یُخَالِفُ الْقُرْآنَ فَلَا تَأْخُذْ بِهِ؛ (20)
محمد بن مسلم از امام صادق (علیه السّلام) روایت می کند که:
هر حدیثی، چه راوی آن نیکوکار باشد چه بدکار، اگر موافق با قرآن باشد، بپذیر و اگر مخالف با قرآن باشد، نپذیر.
7. عن علی بن ایوب، عَنْ أَبِی عَبْدِ الله (علیه السّلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم:
إِذَا حُدِّثْتُمْ عَنِّی بِالْحَدِیثِ فَأَنْحِلُونِی أَهْنَأَهُ، وَ أَسْهَلَهُ، وَ أَرْشَدَهُ، فَإِنْ وَافَقَ کِتَابَ الله، فَأَنَا قُلْتُهُ وَ إِنْ لَمْ یُوَافِقْ کِتَابَ الله، فَلَمْ أَقُلْهُ؛ (21)
علی بن ایوب، از امام صادق (علیه السّلام) نقل می کند که از قول پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
هرگاه حدیثی از قول ما برای شما باز گفتند، آن را که قوی تر، آسان تر و نزدیک تر به رشد است، قبول کنید. در صورتی که با کتاب خدا موافقت داشت، من آن را گفته ام و اگر موافق با کتاب خدا نبود، من آن را باز نگفته ام.
8. عن عبدالله بن بکیر، عن أَبُی جَعْفَرٍ (علیه السلام) قال:
إِذَا جَاءَکُمْ عَنَّا حَدِیثٌ فَوَجَدْتُمْ عَلَیْهِ شَاهِداً أَوْ شَاهِدَیْنِ مِنْ کِتَابِ الله، فَخُذُوا بِهِ، وَ إِلَّا فَقِفُوا عِنْدَهُ، ثُمَّ رُدُّوهُ إِلَیْنَا، حَتَّی یَسْتَبِینَ لَکُمْ؛ (22)
عبدالله بن بکیر، از امام باقر (علیه السلام) نقل می کند که فرمود: هر گاه از ما حدیثی به شما برسد، در صورتی که یک یا دو شاهد از کتاب خدا بر مضمون آن یافتید، آن را بگیرید و گر نه توقف کنید، سپس آن را به ما باز گردانید تا حقیقت برای شما آشکار شود.
9. عن ابن علوان، عن جعفر (علیه السلام)، عن ابیه قال: قرأت فی کتاب لعلی (علیه السلام) أَنَّ رَسُولَ الله (صلی الله علیه و آله و سلم) قَالَ:
إِنَّهُ سَیُکْذَبُ عَلَی کَمَا کُذِبَ عَلَی مَنْ کَانَ قَبْلِی فَمَا جَاءَکُمْ عَنِّی مِنْ حَدِیثٍ وَافَقَ کِتَابَ الله فَهُوَ حَدِیثِی وَ أَمَّا مَا خَالَفَ کِتَابَ الله فَلَیْسَ مِنْ حَدِیثِی؛ (23)
ابن علوان، از امام صادق (علیه السلام)، از قول پدرش نقل می کند که فرمود: در کتابی که متعلق به علی (علیه السلام) بود، خواندم که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
همانا بر من دروغ بسته می شود؛ همان طوری که بر پیامبران قبل از من دروغ بستند. پس حدیثی که از من به شما رسیده و موافق با کتاب خدا باشد، سخن من است. اما آنچه مخالف کتاب خداست، از سخنان من نیست.

روایات دسته دوم

وجه مشترک این دسته از احادیث، پیش زمینه اختلاف دو روایت با یکدیگر است؛ مثلاً پرسش راوی از اختلاف حدیث است؛ هر چند جواب به صورت مطلق آمده است. این روایات عبارت اند از:
1. عن ابی یعفور قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ الله (علیه السلام) عَنِ اخْتِلَافِ الْحَدِیثِ یَرْوِیهِ مَنْ نَثِقُ بِهِ، وَ مِنْهُمْ مَنْ لَا نَثِقُ بِهِ قَالَ:
إِذَا وَرَدَ عَلَیْکُمْ حَدِیثٌ فَوَجَدْتُمْ لَهُ شَاهِداً مِنْ کِتَابِ الله أَوْ مِنْ قَوْلِ رَسُولِ الله (صلی الله علیه و آله و سلم)، وَ إِلَّا فَالَّذِی جَاءَکُمْ بِهِ أَوْلَی بِهِ؛ (24)
عبد الله بن ابی یعفور می گوید: از امام صادق (علیه السلام) در مورد اختلاف حدیث پرسیدم که آن را اشخاص موثق و غیر موثق نقل می کنند. فرمود :
هر گاه حدیثی وارد شد که برای آن شاهدی از کتاب خدا یا از قول پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) یافتید، بپذیرید. و گر نه، کسی که روایت را آورده، اولی به آن است.
2.وَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ، عَنِ الرِّضَا (علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَهُ: تَجِیئُنَا الْأَحَادِیثُ عَنْکُمْ مُخْتَلِفَةً، فَقَالَ: مَا جَاءَکَ عَنَّا فَقِسْ عَلَی کِتَابِ الله عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَحَادِیثِنَا فَإِنْ کَانَ یُشْبِهُهُمَا فَهُوَ مِنَّا وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ یُشْبِهُهُمَا فَلَیْسَ مِنَّا؛ (25)
حسن بن جهم، از امام رضا (علیه السلام) روایت می کند که به حضرتش عرض کردم: احادیث مختلفی به نقل از شما به ما می رسد [، وظیفه ما چیست؟]. امام (علیه السلام) فرمود: آنچه از ما به شما می رسد، با کتاب خدا و احادیث ما بسنجید. اگر شباهتی به آن دو داشت، سخن ماست و اگر بی شباهت بود، از ما نیست.
3. عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ، عَنِ الْعَبْدِ الصَّالِحِ (علیه السلام) قَالَ:
إِذَا کَانَ جَاءَکَ الْحَدِیثَانِ الْمُخْتَلِفَانِ فَقِسْهُمَا عَلَی کِتَابِ الله وَ عَلَی أَحَادِیثِنَا فَإِنْ أَشْبَهَهُمَا فَهُوَ حَقٌّ وَ إِنْ لَمْ یُشْبِهْهُمَا فَهُوَ بَاطِلٌ؛ (26)
حسن بن جهم از امام کاظم (علیه السلام)روایت می کند:
هنگامی که دو روایت گوناگون به شما رسید، آنها را با قرآن و احادیث ما مقایسه کنید. اگر به قرآن و گفته های ما شباهت داشت، حق است و گر نه، باطل است.
4. عن عمر بن حنظله، عن أبی عبد الله (علیه السلام) قلت... فإن کان الخبران عنکما مشهورین قد رواهما الثقات عنکم، قال:
ینظر ما وافق حکمه حکم الکتاب و السنه و خالف العامه، فیؤخذ به، و یترک ما خالف حکمه حکم الکتاب و السنه و وافق العامه...؛ (27)
عمر بن حنظله می گوید که از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم:... اگر هر دو خبر مشهور باشند و راویان ثقه آن را نقل کرده باشند[، چه باید کرد؟] امام صادق (علیه السلام) فرمود:
روایتی که با حکم قرآن و سنت سازگار و با عامه مخالف باشد، اخذ گردد و روایتی را که با حکم کتاب و سنت مخالف است، به کناری نهاده شود.
5. عن عبد الرحمن بن ابی عبد الله قال: قَالَ الصَّادِقُ (علیه السلام):
إِذَا وَرَدَ عَلَیْکُمْ حَدِیثَانِ مُخْتَلِفَانِ فَاعْرِضُوهُمَا عَلَی کِتَابِ الله فَمَا وَافَقَ کِتَابَ الله فَخُذُوهُ، وَ مَا خَالَفَ کِتَابَ الله فَرُدُّوهُ، فَإِنْ لَمْ تَجِدُوهُمَا فِی کِتَابِ الله فَاعْرِضُوهُمَا عَلَی أَخْبَارِ الْعَامَّةِ، فَمَا وَافَقَ أَخْبَارَهُمْ فَذَرُوهُ، وَ مَا خَالَفَ أَخْبَارَهُمْ فَخُذُوهُ؛ (28)
عبد الرحمن بن ابی عبد الله از امام صادق (علیه السلام) نقل کرد که فرمود:
هر گاه دو حدیث مختلف به شما رسید، آنها را با قرآن بسنجید. هر کدام با قرآن موافق بود، برگیرید و هر کدام مخالف آن بود، نپذیرید. اگر مورد اخلاف را در قرآن نیافتید، آنها را با اخبار اهل سنت بسنجید. هر کدام را که با اخبار آنها موافق است، رها کنید و آن را که با اخبار آنها مخالف باشد، بپذیرید.
6. عن جابر عن أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی (علیه السلام):
وَ مَا جَاءَکُمْ عَنَّا، فَإِنْ وَجَدْتُمُوهُ لِلْقُرْآنِ مُوَافِقاً، فَخُذُوا بِهِ، وَ إِنْ لَمْ تَجِدُوهُ مُوَافِقاً، فَرُدُّوهُ، وَ إِنِ اشْتَبَهَ الْأَمْرُ عَلَیْکُمْ فَقِفُوا عِنْدَهُ وَ رُدُّوهُ إِلَیْنَا حَتَّی نَشْرَحَ لَکُمْ؛ (29)
جابر از امام باقر (علیه السلام) نقل کرد که فرمود:
هر چه از ما به شما رسید، اگر آن را موافق قرآن یافتید، بگیرید و اگر نیافتید، آن را رد کنید و اگر امر بر شما مشتبه شد، درنگ کنید و به ما برگردانید تا [حقیقت را] روشن سازیم.
7. عن سدیرقَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ وَ أَبُو عَبْدِ الله (علیه السلام):
لَا تُصَدِّقْ عَلَیْنَا إِلَّا مَا وَافَقَ کِتَابَ الله وَ سُنَّةَ نَبِیِّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم)؛ (30)
سدیر از امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) نقل کند که فرمودند:
هیچ روایتی را به نقل از ما نپذیرید، مگر آن که موافق با کتاب خدا و سنت پیامبرش باشد.
8. عن أَبِی عَبْدِ الله (علیه السلام):
إِذَا أَتَاکُمْ عَنَّا حَدِیثَانِ مُخْتَلِفَانِ، فَخُذُوا بِمَا وَافَقَ مِنْهُمَا الْقُرْآنَ، فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا لَهُمَا شَاهِداً مِنَ الْقُرْآنِ، فَخُذُوا بِالْمُجْمَعِ عَلَیْهِ؛ (31)
امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
هر گاه از ما دو حدیث مختلف به شما رسید، آن را که موافق با قرآن است، بگیرید و اگر از قرآن شاهدی برای آن دو نیافتید، آن را که مورد اتفاق است، بگیرید.

پی نوشت ها :

1) دانشجوی دکتری مدرسی معارف اسلامی دانشگاه فردوسی مشهد.
2) استادیار و عضو هیأت علمی دانشگاه فردوسی مشهد.
3) الکافی، ج 1، ص 62.
4) همان، ج 1، ص 69.
5) وسائل الشیعه، ج 27، ص 123.
6) برای اطلاع بیشتر ر.ک : مبانی نقد متن الحدیث، ص47_ 60.
7) «حدیث شناسی؛ قواعد و معیارهای نقد آن»، ص28.
8) «مدلول و گستره قرآن در عرض حدیث بر قرآن»، ص 48.
9) برای اطلاع بیشتر ر.ک : «نقد متن 2»، ص 13 _ 17.
10) تنقیح الاصول، ج 4، ص 559.
11) مصباح الاصول، ج 3، ص 407.
12) بحوث فی علم الاصول، ج 7، ص 315 و 337.
13) کفایه الاصول، ص 445.
14) الکافی، ج1، ص69.
15) همان.
16) همان.
17) همان.
18) مستدرک الوسائل، ج17، ص304.
19) بحار الانوار، ج2، ص 189؛ المحاسن، ج1، ص221.
20) مستدرک الوسائل، ج17، ص304.
21) بحار الأنوار، ج2، ص 242؛ المحاسن، ج1، ص 221.
22) الکافی، ج2، ص222.
23) بحار الأنوار، ج2، ص 227؛ قرب الاسناد، ص44.
24) الکافی، ج1، ص69.
25) وسائل الشیعه، ج27، ص121.
26) بحار الأنوار، ج2، ص244.
27) الاحتجاج، ج2، ص107.
28) وسائل الشیعه، ج27، ص110.
29) همان، ج 27، ص 120؛ بحار الأنوار، ج2، ص236.
30) همان، ج 27، ص 123.
31) مستدرک الوسائل، ج17، ص306.

منبع: فصلنامه علمی-پژوهشی علوم حدیث 55