نویسندگان: مجتبی نوروزی (1) و حسن نقی زاده (2)



 

نمونه هایی از عرض حدیث بر قرآن

1. عبد الله بن عمر، از ابن عباس و او از عمر نقل می کند که پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) بازماندگان مرده را از گریه بر مرده نهی کردند؛ زیرا مرده از گریه بر او معذب می شود. این سخن به گوش عایشه رسید. او به انکار آن پرداخت و گفت:
به خدا سوگند هرگز پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) چنین سخنی نگفته است؛زیرا این سخن مخالف این آیه فرآن است؛ (ولا تزر وازره وزر اخری؛ هیچ بار برداری بار [گناه] دیگری را بر نمی دارد) (3). (4)
2. مسروق بن اجدع می گوید به عایشه گفتم:آیا پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) خدایش را دیده است؟ عایشه گفت:
لقد قف شعری مما قلت من حدثک عن محمدا رای ربه فقد کذب. ثم قرات:(لا تدرکه الابصار و هو یدرک الابصار و هو اللطیف الخبیر)؛ (5)
از آنچه گفتی موی بر تنم راست شد. کسی که گفته پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خدایش را دیده است قطعاً دروغ گفته است. سپس این آیه را خواند: «چشم ها او را در نمی یابند و اوست که دیدگان را در می یابد و او لطیف و آگاه است. (6)
3. در روایتی از پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) آمده که: جبرییل برای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پیام آورد که خدا به شما سلام میرساند ومی خواهد از ابوبکر سوال کنی که آیا او از خدا راضی است؛در حالی که خدا از او راضی است؟ امام جواد (علیه السّلام) این روایت نبوی را در مدح ابوبکر انکار کرد و آن را خلاف قران می دانست؛
(ولقد خلقنا الانسان و نعلم ما توسوس به نفسه ونحن اقرب الیه من حبل الورید) (7)
و ما انسان را آفریده ایم و می دانیم که نفس او چه وسوسه ای به او می کند و ما از شاهرگ [او] به او نزدیک تریم.
زیرا عقلاً محال است که بر خداوند خشنودی و ناخشنودی ابوبکر نسبت به خود پوشیده باشد تا نیازمند به سؤال از او باشد! (8)
4. روایتی از امام باقر (علیه السّلام) وارد شده که آن حضرت در مورد جوانی که به همراه زنی سبب قتل غیر عمد فردی شده اند، می فرماید:
ان خطا المراهو الغلام عمد (9)
خطای غلام (نوجوان) و زن به هنگام قتل، عمد شمرده می شود.
5. شیخ طوسی وبسیاری از محدثان این حدیث را مخالف آیه ی (ومن قتل مومنا خطا فتحریر رقبه مومنه و دیه مسلمه الی اهله الا ان یصدقوا) (10) دانسته اند. (11) که بیان می کند اگر کسی به خطا دیگری را به قتل برساند، در برابر آن، آزاد کردن بنده یا دادن دیه به خانواده ی او کفایت می کند. بنا بر این این گونه روایات- که خلاف آیات قرآن هستند- نمی توانند صحیح باشند.
6. شیخ مفید روایات عدد را در شمارش ماه رمضان، مخالف قرآن دانسته و روایات معیار بودن رویت هلال را موافق قرآن می داند؛
والحدیث فی العدد یخالف القرآن فلا یقاس بحدیث الرویه الموافق للقرآن. (12)
7. شیخ طوسی روایت جواز نماز خواندن با لباس آغشته به شراب را نمی پذیرد و آن را مخالف قرآن می داند:
هذه الاخبار مخالفه لظاهر القرآن، فینبغی أن یکون العمل علی غیرها. (13)
شهید آیه الله سید محمد باقر صدر روایات مربوط به مذمت برخی قبایل و طوایف را مخالف روح قرآن می داند:
فمثلاً لو وردت، روایه فی ذم طائفه من الناس و بیان فسقهم فی الخلق او أنهم قسم من الجن، قلت انّ هذا مخالف مع الکتاب الصریح فی وحده البشریه جنساً و حسباً و مساواتهم فی الانسانیه و مسئولیاتها مهما اختلفت اصنافهم و الوانهم؛ (14)
مثلاً چنانچه روایتی در سرزنش نژادی از مردم و پستی آنها در آفرینش، یا آن که آنها دسته ای از جنیان هستند، وارد شود، خواهیم گفت که این روایت مخالف با صریح قرآن است که انسان ها را در اصل آفرینش و ارزش اسلامی و مسئولیت های او از هر نژاد و طایفه ای که باشند، یکسان می داند.
شبیه این موارد، روایات زیادی نیز وجود دارند که محدثان و فقها به خاطر مخالفت با قرآن، به آنها توجه نکرده اند. (15)

نقد و تحلیل

چنان که گذشت، در روایات عرض تعبیرهای گوناگونی به چشم می خورد؛ از قبیل: موافقت با قرآن، عدم مخالفت با قرآن، تصدیق قرآن، وجود یک یا دو شاهد از قرآن، موافقت با حکم کتاب و سنّت و شباهت به کتاب و سنت.
پرسش مهمی که در اینجا مطرح است، این است که آیا این تعبیرها از یک حقیقت حکایت دارند یا با هم متفاوت اند؟ اگر چنین است، چه نسبتی با هم دارند؟ ملاک پذیرش حدیث، کدام معیار از اینهاست؟ آنچه از بررسی روایات عرض به دست می آید، این است که ظاهراً تمام عنوان های مطرح شده در وایات به دو تعبیر «موافقت و مخالفت» با قرآن باز می گردد و تعدد تعبیرها برای فهم بهتر همین معناست. در بیشتر این روایات، موافقت با قرآن و مخالفت با آن در مقابل هم ذکر شده است و همین تقابل می رساند که دیگر تعبیرها هم به این دو تعبیر باز می گردند؛ به عنوان مثال، این سخن که اگر یک یا دو شاهد از قرآن بر حدیثی یافتید، آن حدیث را بپذیرید، به ظاهر اشاره به همان معنای موافقی دارد که در روایات دیگر آمده است. تعبیر به شباهت با قرآن و تصدیق مفاد روایت توسط قرآن کریم نیز همین معنا را تداعی می کند. (16)
بنا بر این، ما در روایات عرض با دو تعبیر «موافقت با قرآن» و «مخالفت با قرآن» مواجهیم. حال، باید روشن شود که منظور از موافقت و مخالفت چیست؟ کدام یک معیار پذیرش احادیث است؟
در پرتو مباحث گذشته، مشخص گردید که روایات عرض به دو مضمون آمده اند: بعضی از روایات حدیثی را که موافق قرآن نباشد، زخرف و باطل اعلام فرموده است؛ یعنی عدم موافقت را شرط بطلان حدیث می داند. در مقابل، در دسته ای دیگر از روایات تعبیر «مخالفت» مطرح شده است که اگر حدیث، مخالف قرآن بود، آن را نپذیرید؛ یعنی شرط بطلان حدیث، مخالفت آن با قرآن دانسته شده است. این یک مشکل در این زمینه است که آیا معیار نقد، «موافقت حدیث با قرآن» است یا «عدم مخالفت آن با قرآن»؟
اگر موافقت حدیث با قرآن شرط باشد، چنان که بزرگان فرموده اند، باید بسیاری از روایات به کناری نهاده شوند؛ زیرا قرآن اصول و کلیات را بیان فرموده و نسبت به بسیاری از جزئیات مسائل شرعی- که در سنت مطرح شده است - ساکت است. از این رو، در صورتی که موافقت با قرآن شرط پذیرش حدیث تلقی شود، ما را با مشکلی بس عظیم مواجه خواهد ساخت؛ زیرا فرض این است که موافقت، شرط است و باید احراز شود. اما اگر عدم مخالفت را شرط پذیرش روایت بدانیم، همین اندازه که احراز مخالفت نشود، در قبول حدیث کفایت می کند. بنا بر این، باید به دنبال راه حل برای این مشکل بود.
پیش از این گفتیم که بعضی مانند شهید صدر نفس روایاتی که حجیت سنت را منوط به موافقت با قرآن کرده است مخالف قرآن دانسته اند؛ زیرا پذیرش این گونه روایات به لغو حجیت خبر واحد منتهی می شود و مخالف ادله قطعی حجیت خبر ثقه است. (17)
ایشان در نهایت، منظور از موافقت با قرآن در اخبار ترجیح را همان عدم مخالفت با قرآن می داند. (18) و بدین ترتیب، مشکل را این گونه حل می نمایند.
بعضی نیز از قاعده ی «نتیجه تابع اخس مقدمتین است»، استفاده کرده اند. شرط «عدم مخالفت» در برابر شرط «موافقت» امر ساده تری است و طبق این قاعده شرط ساده تر را مبنای عمل قرار می دهیم و آن را شرط عمل می دانیم؛ در مقابل «موافقت» که شرط کمال است. (19) البته در پاسخ به این دیدگاه می توان گفت که ساده یا مشکل بودن، نمی تواند معیار تشخیص باشد. بعضی نیز معتقدند که ما نباید همیشه معیار را «موافقت» یا «مخالفت» قرار دهیم؛ زیرا در مواردی که موضوعی در روایت آمده و همان موضوع هم در قرآن آمده است، قطعاً معیار، «موافقت با قرآن» است و اصولاً موافقت در جایی معنا دارد که آن موضوع، هم در قرآن باشد و هم در حدیث. در این صورت، معیار «موافقت» است. اما در حوزه هایی از مسائل که اصولاً قرآن به جزئیات نپرداخته است و در روایات فروع را ذکر کرده اند، قطعاً موافقت روایات با آیات معنا ندارد، و لذا معیار در این موارد «عدم مخالفت» است. (20)
شاید بهترین تعبیر در مورد معنای «موافقت» را حضرت آیه الله سیستانی مطرح کرده است. ایشان به منظور برون رفت از مشکل مربوط به موافقت حدیث با قرآن، دیدگاه جدیدی را مطرح نموده است که می تواند مورد پذیرش قرارگیرد. ایشان مقارنه حدیث با آیه خاصی از قرآن را صحیح ندانسته، بلکه معتقدند که مراد از موافقت، موافقت با روح قرآن و اصول اسلامی عام مستفاد از کتاب و سنت است. (21) با این دیدگاه، دیگر مشکل حل می شود و آن محذوریت را ندارد.
بسیاری از اصولیان، بویژه معاصران، معیار پذیرش احادیث را عدم مخالفت آنها با قرآن دانسته اند که به برخی از آنها اشاره گردید. در نظر این گروه از اصولیان معنای مخالفت، با توجه به روایت عرض حدیث بر قرآن، به صورت مطلق (قسم اول روایات) و باب تعارض (قسم دوم روایات،) متفاوت است. این گروه، مخالفت را در قسم اول روایات عرض مخالفت به نحو تباین یا عموم و خصوص من وجه و مخالفت در قسم دوم روایات یعنی اخبار ترجیح را مخالفت بدوی، یعنی مخالفت با عمومات و اطلاقات قرآن دانسته اند.
در واقع، این گروه از اصولیان روایت را با آیه مشخص و معینی از قرآن سنجیده اند و با توجه به رابطه منطقی موجود بین آنها (تباین یا عموم و خصوص من وجه) به عدم پذیرش آن در قسم اول قایل شده اند.
این معیار- که از سوی بسیاری از اصولیان مطرح شده است- در مواردی کارساز و راهگشاست که موضوع مطرح شده در روایت عیناً در آیات قرآن نیز آمده باشد و ما با مقارنه و تطبیق آن دو و کشف رابطه بین آنها مخالفت و عدم مخالفت آن را با قرآن به دست آوریم. اما با توجه به این که قرآن کریم در بسیاری از موارد مربوط به جزئیات احکام شرعی- که در روایات مطرح شده اند- سکوت کرده است؛ یعنی اخباری وجود دارند که نه موافق با قرآن اند و نه مخالف، در این موارد این معیار نمی تواند مشکل را حل کند. و این معنا از مخالفت در بسیاری از موارد نمی تواند راهگشا باشد و ما را به نتیجه مطلوب برساند. بنا بر این، باید معیار دیگری را مطرح نمود تا این مشکل را نداشته باشد.
توجه به همین نکته موجب شده است که شهید آیه الله صدر پس از یک بحث بسیار طولانی و مفصل مشکل را به وسیله توسعه در مورد و متعلق «مخالفت» حل نمایند. ایشان نیز معتقد است که منظور، مخالفت و موافقت حدیث با مضمون آیه مشخص و معین از قرآن نیست؛ زیرا بسیاری از موضوعات جزئی در قرآن مطرح نشده است، بلکه منظور از طرح حدیث مخالف قرآن، طرح حدیثی است که مخالف روح کلی و عام قرآن باشد. بنا بر این حدیثی مخالف قرآن محسوب می شود که منسجم و هماهنگ با گوهر تشریعیات قرآنی و سرشت فراگیر آن نباشد. (22)
ایشان با ذکر دو مثال به توضیح این نظریه پرداخته است:
مثلاً چنان چه روایتی در سرزنش نژادی از مردم و پستی آنها در آفرینش، یا آن که آنها دسته ای از جنیان هستند، وارد شود، خواهیم گفت که این روایت مخالف با صریح قرآن است که انسان ها را در اصل آفرینش و ارزش اسلامی و مسئولیت های او، از هر نژاد و طایفه ای که باشند، یکسان می داند. اما اگر روایتی نقل شود که دلالت بر وجوب دعا به هنگام رویت هلال ماه داشته باشد، چنین روایتی با قرآن کریم مخالف نیست؛ چرا که در قرآن بر عبادت و نیایش خداوند متعال به هر مناسبت و در هر زمان و مکانی ترغیب و تشویق شده است. حاصل سخن، این که هر دلیل ظنی که حکم فقهی را در برداشته باشد، هنگامی که با اصل بیانات روشن قرآنی مخالفت نداشته باشد، موافق با کتاب و جوهره تشریع های آن قلمداد می شود، بویژه اگر حجیت آن با خود کتاب ثابت شده باشد. (23)
بنا بر این، می توان گفت که «مقصود از این روایات، همسویی و ناهمسویی روایات با مجموع قرآن است و سنجش حرفی و تک مضمونی مراد نیست؛ یعنی این روایات نمی خواهد بیان کند که هر حدیثی اگر با آیه ای سنجیده شود و موافق با آن باشد، بدان عمل می شود و اگر مخالف نباشد، طرد می گردد؛ بلکه کلیت قرآن را به عنوان یک مقیاس مطرح می کند. به سخن دیگر، جهت گیری کلی و همسویی کلی اخبار با قرآن منظور نظر است. با این تفسیر، دیگر مطابقت و موافقت جزیی اخبار با قرآن منظور نمی گردد و دیگر جایی برای برخی ایرادها و خرده گیری ها نیز باقی نمی ماند؛ یعنی ممکن است مضامین فراوانی در احادیث مطرح شود که بدین صورت جزیی در کتاب خدا نیست، لکن از آن سو که با کلیت قرآن ناسازگاری ندارد و یا همسویی دارد، قابل اخذ است. (24)

نتیجه گیری

از مجموعه مطالبی که در این مقاله مطرح گردید، می توان به نتایج ذیل اشاره نمود:
1. آنچه به عنوان پیام اصلی روایات عرض و ترجیح می توان مطرح نمود، این است که قرآن کریم به عنوان سند قطعی برای حجیت و اعتبار روایات نقش تعیین کننده و اساسی دارد.
2. چنانچه از روایات عرض فهمیده می شود، علت و انگیزه صدور این روایات، وجود دروغ پردازی ها، نیرنگ ها، جعل و تحریف هایی بوده است که در زمینه احادیث از طرف مخالفان به انگیزه های مختلف سیاسی، و اقتصادی و... صورت گرفته است و این به زمان خود پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برمی گردد.
3. معیار عرضه ی احادیث بر قرآن به عنوان یک معیار و ملاک اساسی در نقد داخلی حدیث(نقد متن) از صدر اسلام همواره مورد توجه معصومان (علیهم السّلام) بوده و متفکران اسلامی نیز همواره در پذیرش احادیث صحیح از این معیار مدد می گرفته اند و آن را از معیارهای مهم نقد متن حدیث بر شمرده اند. (25)
4. احادیث عرض در منابع شیعی جزء روایات صحیح و قابل استناد است؛ به طوری که بسیاری از محققان آنها را متواتر معنوی یا مستفیض دانسته اند؛ در حالی که در اهل سنت این روایات جزء روایات جعلی و موضوع است.
5. تعابیری مانند «الکتاب»، «کتاب الله»، «القرآن» می رساند که مقیاس پذیرش احادیث، عرضه آنها بر مجموع قرآن است، نه آیه ای خاص و معین از آن. به عبارت دیگر، کلیت قرآن را به عنوان یک مقیاس و معیار معرفی می کند. و دیگر، مطابقت و موافقت جزیی اخبار با قرآن مورد نظر نیست و جایی برای ایراد ها باقی نمی ماند.
6. تعابیر مختلف در احادیث عرض، بازگشت به دو تعبیر «موافقت» و «مخالفت» دارد و برای تبیین بهتر این دو تعبیر مطرح شده اند. اکثر اصولیان معتقدند که منظور از موافقت حدیث با قرآن همان عدم مخالفت آن با قرآن است.
7. اکثر اصولیان برای کشف مخالفت حدیث با قرآن، روایت را با آیه مشخص و معینی از قرآن سنجیده اند و با توجه به رابطه منطقی موجود بین آنها، مخالفت در قسم اول روایات عرض را مخالفت به نحو تباین یا عموم و خصوص من وجه و مخالفت در قسم دوم روایات، یعنی اخبار ترجیح را مخالفت بدوی (مخالفت با عمومات و اطلاقات قرآن) دانسته اند.
8. معیار مطرح شده از سوی اکثر اصولیان در مواردی راهگشاست که موضوع مطرح شده در روایت عیناً در آیات قرآن نیز آمده باشد، ولی در بسیاری از موارد که قرآن در مورد جزئیات احکام شرعی مطرح شده در روایات، سکوت کرده است؛ این معیار نمی تواند راهگشا باشد، لذا باید معیار دیگری را جستجو کرد.
9. بهترین دیدگاه در حل مشکل مذکور دیدگاه شهید آیه الله صدر است. ایشان این مشکل را به وسیله توسعه در مورد و متعلق «مخالفت» حل نموده است. نامبرده معتقد است که منظور از مخالفت، مخالفت با روح کلی و عام قرآن است؛ نه این که مخالفت حدیث با آیه معین و مشخصی مراد باشد؛ زیرا در مواردی که قرآن نسبت به موضع حدیث سخنی ندارد، دچار مشکل می شویم، ولی با پذیرش این نظریه جدید جای هیچ گونه ایراد و خرده گیری باقی نمی ماند.

- «حدیث شناسی؛ قواعد و معیار های نقد آن» (مصاحبه با حضور دکتر رضایی اصفهانی، دکتر مودب و دکتر علی نصیری)، فصل نامه شیعه شناسی، شماره 11، 1384ش.
- کفایه الاصول، محمدکاظم خراسانی، قم: موسسه آل البیت لاحیاء الثرات، 1418ق.
- تأویل مختلف الحدیث، ابن قتیبه، بیروت: دار الکتب العلمیه.
- دفاع عن السنه و رد شبه المستشرقین و الکتاب المعاصرین، ابو شبهه، سعودی: دار اللواء، دوم، 1408ق.
- «مدلول و گستره قرآن در عرض حدیث بر قرآن»، مهدی احمدی، مجله علوم حدیث، شماره 39، بهار 1385ش.
- الفوائد المدنیه، محمد امین استرآبادی، قم: موسسه النشر الاسلامی، اول، 1424ق.
- فرائد الاصول، شیخ مرتضی انصاری، قم: دهاقانی، اول، 1375ش.
- الحدائق الناضره فی احکام العتره الطاهره، یوسف بن احمد بحرانی، تصحیح: محمد تقی ایروانی، بیروت: دار الاضواء، دوم، 1405ق.
- الدرر النجفیه، یوسف بن احمد بحرانی، قم: موسسه آل البیت لاحیاء التراث.
- صحیح البخاری، محمّد بن اسماعیل بخاری، قم: دار الفکر، 1401ق.
- نهایه الافکار (تقریرات درس آیه الله شیخ ضیاءالدین عراقی)، محمدتقی بروجردی، قم: موسسه النشر الاسلامی.
- مبانی نقد متن الحدیث، قاسم بیضانی، قم: المرکز العالمی للدراسات الاسلامیه، اول، 1429ق.
- تنقیح الاصول (تقدیرات درس امام خمینی رحمه الله، حسین تقوی اشتهاردی، قم: موسسه تنظیم و نشر آثار الامام خمینی رحمه الله، اول، 1419ق.
- تسنیم، عبدالله جوادی آملی، قم: نشر اسراء، 1379ش.- نقد و بررسی روشهای تشخیص حدیث موضوع، امیر جودوی، قم: عرش اندیشه، قم،1374ش.
- وسائل الشیعه، محمدبن حسن حر عاملی، قم: مؤسسه آل البیت، 1409ق.
- منتقی الاصول (تقریرات درس آیه الله سید محمد حسینی روحانی)، سید عبد الصاحب حکیم، دوم، 1417ق.
- قرب الاسناد، عبد الله بن جعفر حمیری، تهران: کتابخانه نینوی.
- المحاسن، احمدبن محمد خالد برقی، قم: دار الکتب الاسلامیه، 1137ق.
- الکفایه فی علم الروایه، ابوبکر احمدبن علی خطیب بغدادی، تحقیق: احمد عمر هاشم، بیروت: دارالکتب العربی، 1405ق.
- سنن الدار قطنی، علی بن عمر دار قطنی، تحقیق: مجدی بن منصور سید الشوری، بیروت: دارالکتب العلمیه، اول، 1417ق.
- سنن الدارمی، عبد الله بن بهرام دارمی، دمشق: مطبعه الاعتدال، 1349ق.
- السنه و مکانتها فی التشریع الاسلامی، مصطفی سباعی، بیروت:دار الوراق،1419ق.
- الحدیث النبوی بین الراویه، جعفر سبحانی، قم: مؤسسه ی الامام الصادق (علیه السّلام) اول 1419ق.
- مصباح الاصول (تقریرات درس آیه الله خویی)، سید محد سرور الواعظ، قم: مکتب الدواری،پنجم،1417ق.
- الرافد فی علم الاصول (تقریرات درس آیه الله سیستانی)، سید منیر سید عدنانقطیفی،قم:مکتب آیه الله سیستانی، 1414ق.
- الموافقات فی اصول الشریعه، ابی اسحاق شاطبی، تصحیح:عبدالله درّاز، بیروت:دار المکتب العلمیه.
- اختلاف الحدیث، محمدبن ادریس شافعی، تحقیق: عامر احمد حیدر،بیروت: مؤسسه الکتب الثقافیه،اول،1413ق.
- الرساله، محمدبن ادریس شافعی، تحقیق: احمد محمد شاکر، بیروت: المکتبه العلمیه.
- جایگاه قرآن در استنباط احکام، سیف الله صرافی، قم: دفتر تبلیغات اسلامی، اول، 1377ش.
- من لایحضره الفقیه، محمدبن علی صدوق، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم: جامعه مدرسین، 1404ق.
- الاحتجاج، احمد بن علی طبرسی، تحقیق: سید محمد باقر خرسان، نجف اشرف: دار النعمان، 1479ق.
- الاستبصار، محمّدبن الحسن طوسی، تحقیق: سید حسن موسوی خرسان، تهران: دار الکتب الاسلامیه، چهارم، تهران، 1339 ش.
- تهذیب الاحکام، محمدبن حسن طوسی، تهران: دار الکتب الاسلامیه، 1359ش.
- «مأخذ شناسی نقد محتوایی حدیث»، غلامحسین عصارزاده، مجله علوم حدیث، شماره 15، بهار 1379ش.
- الجامع لاحکام القرآن (تفسیر القرطبی)، محمدبن احمد قرطبی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1405ق.
- هدایه الابرار الی طریق الائمه الاطهار، حسین بن شهاب الدین کرکی، تصحیح: رئوف جمال الدین، اول، 1977م.
- الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، تهران: دار الکتب الاسلامیه، 1359ش.
- بحار الأنوار، محمد باقر مجلسی، بیروت: مؤسسه الوفاء، 1404ق.
- مرآه العقول فی شرح اخبار آل الرسول، محمد باقر مجلسی، تهران: دار الکتب الاسلامیه، تهران: دوم، 1339ش.
«نقد متن 2» مجله علوم حدیث، مهدی مهریزی، شماره 30، زمستان 1327ش. جایگاه قرآن کریم در فرایند استنباط فقهی، حسن نقی زاده، مشهد: دانش شرقی، اول، 1374ش.
- مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، میرزا حسین نوری طبرسی.
- دراسات فی علم الاصول (تقریرات درس آیه الله خوئی)، سید علی هاشمی شاهرودی، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه، اول،1420ق.
- بحوث فی علم الاصول (تقریرات درس شهید آیه الله سید محمد باقر صدر)، سید محمود هاشمی، مرکز الغدیر الدراسات الاسلامیه، پنجم 1417ق.

پی نوشت ها :

1) دانشجوی دکتری مدرسی معارف اسلامی دانشگاه فردوسی مشهد.
2) استادیار و عضو هیأت علمی دانشگاه فردوسی مشهد.
3) سوره انعام، ایه 164
4) صحیح البخاری، ج2، ص 81
5) سوره انعام، آیه 103
6) همان، ص 175
7) سوره ق، آیه 16
8) الاحجاج، ج2، ص 246
9) من لا یحضره الفقیه، ج4، ص 113
10) سوره نساء، آیه ی 92
11) الاستبصار، ج4، ص 286
12) مستدرک الوسائل، ج17، ص 306
13) الاستبصار، ج1، ص 190
14) بحوث فی علم الاصول، ج7، ص 334
15) برای اطلاع بیشتر ر. ک : «نقد متن 2»، ص 25- 31.
16) جایگاه قرآن در استنباط احکام، ص 304 _ 306.
17) بحوث فی علم اصول، ج 7، ص 322.
18) همان، ص 357 و 358.
19) حدیث شناسی؛ قواعد و معیار های نقد آن، ص 31.
20) همان.
21) الرافد فی علم الاصول، ج1، ص 11 و 12.
22) بحوث فی علم الاصول، ج 7، ص 333 و 334.
23) بحوث فی علم الاصول، ج 7، ص 334.
24) «نقد متن 2»، ص 23.
25) برای اطلاع بیشتر ر.ک : «نقد متن 2»، ص 8- 11.

منبع: فصلنامه علمی-پژوهشی علوم حدیث 55