زنادقه در سده های نخستین اسلامی (1)
در سده ی سوم اسلامی، میراث فرهنگی یونان موج وار به اسلام روی می آورد. گروهی از متفکران شیفته ی معقولاتی شدند که گفتی در آن ها کشفی کرده بوده یا می پنداشتند که کشفی خواهند کرد،
نویسنده: تورج تابان
در سده ی سوم اسلامی، میراث فرهنگی یونان موج وار به اسلام روی می آورد. گروهی از متفکران شیفته ی معقولاتی شدند که گفتی در آن ها کشفی کرده بوده یا می پنداشتند که کشفی خواهند کرد، این گروه که تحت تأثیر اندیشه های باستانی ایرانی نیز بودند، در عصر عباسیان، مسلمانان آزاد اندیش را تشکیل می دادند و به «زنادقه» موسوم شدند. واژه ی «زندیق»لفظی ایرانی بود که از دستگاه اداری ساسانیان اخذ شده بود. زنادقه روایات اسلامی را جز بعنوان شاهدی محض و تأویل پذیر بکار نمی بردند. بررسی واژه ی زندیق دشوارست، چه مدلول این لفظ با تغییر حریفان طرف مخاصمه عوض شده است. با این که فرقه هایی با گرایش های ثنوی گوناگون که از مزادپرستی یا آیین مانوی ناشی می شدند و کما بیش تحت تأثیر تأویلات غنوسی Gonostic قرآن قرار داشتند، هنوز در سرزمین های اسلامی باقی بودند.شیعیان میانه رو (زیدیه)حریفان اسماعیلی خود را زندیق نامیدند، صوفیان نیز به نوبه ی خود بارها زندیق خوانده شدند.ابوالحسن نوری (م.295/907)را به سبب نظریه ی عشق الهیش بعنوان زندیق محاکمه کردند و در آغاز قرن چهارم اسلامی، زندقه یکی از اتهامات عمده ی حلاج بود.(1)
در مبارزات مکتبی، کاربرد واژه ی زندیق مسلماً با سوء استفاده همراه بوده است. با این همه می توان گفت که این لفظ بجا یا نابجا به صاحبان هر گونه طرز فکری اطلاق می شد که شریعت و حدیث را اساس عقاید خود قرار نمی دادند.(2)بدین سان زندیق به همه ی کسانی گفته می شد که در زندگی با شریعت بر خوردار پیدا کردند. بطور کلی پیروان آیین ثنوی که فتح ایران به دست مسلمانان صورت تازه ای بدان داده بود، روافض که تأویل را به صورت افراطی بکار می بردند، بدبینان و اباحتیان(3)و دهریان یا منکران خدا و همه ی کسانی که نسبت به وحی یا سنت موضع انتقادی داشتند و در میان امت مسلمان منبع فساد یا اغتشاش بحساب می آمدند زندیق خوانده شدند.(4)مخالفان این بدعتگران محدثانی بودن که به تعلیم قدما وابستگی داشتند، به ویژه در قرن سوم اسلامی، همان حنبلیان بودند که دلایل ردیه شان بیش از هر چیز بر حجت های معتبر و بر دفاع از معتقدات ایمانی علیه هر گونه معیاری که دارای جنبه ی عقلانی محض باشد متکی بود،لیکن «بدعتگران»علاوه بر آن حریفانی داشتند که با سلاح خود آنان می خواستند با آنان مقابله کنند.(5)
می توان گفت مفهوم و مدلول واژه ی زندیق هیچ گاه به یک صورت باقی نمانده بلکه در زمان ها و مکان های مختلف تغییر می کرده است، نه تنها مانویان و مزدکیان و فیلسوفان و منطقیان زندیق خوانده شدند، بلکه روافض و اهل اعتزال نیز از این نسبت بی بهره نمانده و گاهگاه چنین عنوانی یافته اند.(6)خوارزمی در مفاتیح العلوم (7)زنادقه و مانویه و مزدکیه را مترادف یکدیگر خوانده است.ابوالمعالی در بیان الادیان (8)و عبدالجلیل قزوینی در کتاب نقض(9)و نشوان الحمیری (م.573/1177)در الحور العین(10)و یافعی (م.768/1366) در مرآت الجنان و عبره الیقظان(11)قرمطیان را زندیق می نامند و بیهقی ( م.470/1077) معتزلی و زندیقی و دهری را در یک ردیف ذکر می کند(12).مفهوم زندیق در نظر افراد مختلف فرق می کرد، چه بسا افرادی که دیگران را ملحد و زندیق خوانده اند و حال آن که دیگران آنان را متهم به الحاد و زندقه کرده اند.ابوالعلاء معری (م.449/1048)در رساله الغفران،(13)ابن راوندی ( م.293/905)را ملحد می داند و از کتاب های او بزشتی یاد می کند.(14)ابوحیان توحیدی (م.400/1009)نیز او را از دهریان و ملحدان شمرده می گوید: گروهی از دهریان و ملحدان که بر مرکب جهل سوارند و چشم دلشان از دیدن حقایق کورست و موجب تباهی دین شده اند، از این گروه اند صالح بن عبد القدوس(15)(مق 160/776)و ابن ابی العوجاء (مق 155/772)و مطربن ابی الغیث و ابن راوندی و حصری که در بیابان گمراهی سر گردان بوده اند و گروهی از کوته نظران را با گفتار خود فریفته اند.(16)اما ابن جوزی (م.597/1200)
ابوحیان توحیدی را در کفر و زندقه همپایه ی ابن راوندی و ابوالعلاء معری می داند.(17)بدین ترتیب سرانجام مفهوم واژه ی زندیق توسعه ی بسیار یافت تا آنجا که هر بدعتگزار با ملحد و کسانی که مذهبشان با مذهب رسمی سنی مطابقت نداشت زندیق نامیده شدند.
نخست این که روایاتی که در بعضی از آن ها هست نه تنها درست و با دقت ذکر نشده بلکه ناقص و مشوش است. دوم این که بعضی از این منابع یا بیشتر آن ها را مخالفان زنادقه نوشته اند و آراء و عقاید زنادقه را با روشی دشمنانه و افزون مطالبی از خود نقل کرده اند، تا اغراض خویش را تثبیت کرده، گناه را متوجه ی زندیقان کنند،(25)خاورشناسان بدین تخلیط و تحریف توجه بسیار کرده، مقالات گوناگون در این باره منتشر نموده اند که حاوی اطلاعات فراوان است.با این همه، هنوز در مسأله ی مفهوم زندقه و روشن کردن عقاید آن توفیق نیافته اند.توجه آن ها به تاریخ زندقت بدان سبب است که برخی از نظریات علم کلام و بعضی مذاهب کلامی(26)که در قرن های دوم و سوم هجری پدید آمد بدون شناخت مفاهیم زندقت قابل فهم نیستند، بسیار از آراء مذهبی از جمله درک دشمنی های بسیار شدید که غالباً میان معتزله و زنادقه روی می داد قابل درک نیست. این زندقیان مسایلی را مطرح می کردند و اصحاب اعتزال مجبور بودند به آنان پاسخ دهند(27).در آمدن آراء معتزلیان متقدم به صورت مکاتب متشکل علم کلام با ترکیب آیین فکری و تنظیم مسایل مورد اختلاف، مرهون همین توجه به جدال عقیدتی است.(28)اگر پیدایش آراء مختلف معتزله را مورد بررسی قرار دهیم به این نتیجه می رسیم که زندقت بزرگ ترین نقش را در پیدایش و تکامل این مکتب داشته است. همچنین است مسأله ی شعوبیت ما، نمی توانیم این جنبش سیاسی را که دراوایل حکومت عباسی بر پا شده است بشناسیم مگر این که به نتیجه ای که طه حسین در کتاب حدیث الاربعاء(29)رسیده است برسیم.بنا به رای او جنبش زندقت اساساً به شعوبیت باز می گردد.
در میان آثار مورخان اسلام، جاحظ ( م.255/869) در کتاب های الحیوان،(30) کتاب التاج،(31) البیان و التبین(32)، التبریع و التدویر،(33) این قتیبه (م.267/889) در عیون الاخبار(34)، خیاط معتزلی در الانتصار،(35) ابی حاتم رازی (م.322/933-934) در اعلام النبوه،(36) اشعری (م.324/935) در مقالات الاسلامیین،(37) مسعودی (م.346/957) در مروج الذهب،(38) و التنبیه و الاشراف،(39) ابوالفرج اصفهانی (م.356/966-967) در الاغانی(40)، ملطی (م.377/987) در التبنیه...،(41) ابن ندیم (م.385/995) در الفهرست،(42) ابو منصور بغدادی (م.429/1037) در الفرق بین الفرق،(43) سید مرتضی (م.436/1044) در امالی،(44) ابوریحان بیرونی (م.440/1048) در آثار الباقیه،(45) و تحقیق ماللهند،(46) و حسنی رازی در تبصره العوام (47) اطلاعات بسیاری درباره ی زنادقه بدست داده اند.
خاورشناسان در بررسی های انتقادی خود درباره ی زندقه بعلت پیچیدگی های فراوان آراء این مکتب در مقیاس کوچکتری بدان توجه کردند، چنان که غالباً یکی از بزرگان زندقه را معرفی می نمودند تا بتوانند مأخذی برای کار خود ارائه دهند.(48)بعنوان مثال پژوهشگر مجاری الگناتس گلدتسیهر Ignaz Goldziher تحقیق ویژه ای بسال (1893)میلادی درباره ی صالح بن عبدالقدوس نموده که در کنگره ی بین المللی خاورشناسان منتشر شده است.(49)پس از آن رساله ی کوچکی به زبان روسی از ابان عبدالحمید اللاحقی (م. دوم/هشتم)بسال (1913)انتشار یافته است.(50)اما بیشترین پژوهش ها درباره ی ابن مقفع (م.142/759)صورت گرفته و از طریق شرح حال وی توانسته اند جنبه های دیگر زندقت را مورد نظر قرار دهند. معروفترین بررسی هایی که درباره ی ابن مقفع منتشر شده است، رساله ی محققانه ی زنده یاد عباس اقبال آشتیانی است که در سال (1306)شمسی در برلین نشر شده است.(51)پس از آن پژوهش فرانچسکو گابریلی Francesco Gabrieli درباره ی ابن مقفع است. گابریلی در مقاله ی «شرح حال ابن مقفع»(52)ضمن تحلیل انتقادی، گزارش گرانقدری از دستاوردهای ابن مقفع بدست داده و کوشیده است به جنبه های گوناگون زندقه ی وی بپردازد، وی به نوشته های ابن خلکان (م.628/1230-1231) و ابن جوزی (648/1246) و صفدی (م.768/1366) استناد می کند، و نوشته ی مختصر الفهرست و فقراتی را از یعقوبی (م.284/897) و ابن قتیبه و کتاب اغانی ابوالفرج اصفهانی را بدان ها می افزاید.(53)مأخذ مهمی که از دسترس گابریلی خارج مانده اند بوسیله ی دومنیک سوردل Dominique Sourdel مورد بررسی قرار گرفته است.سوردل در مقاله ی « شرح حال ابن مقفع از روی مأخذ قدیم»(54)بر اساس کتاب الوزراء و الکتاب(55)ابوعبدالله جهشیاری (م.33/941) و نسخه ی خطی انساب لاشراف(56) بلاذری (م.279/892)چهره ی دیگری از ابن مقفع بدست داده است. مؤلف به کمک متون تازه بخشی از عقاید سیاسی و مذهبی این زندیق قدیمی را آشکار کرده است. گابریلی علاوه بر مقاله ی ابن مقفع تحقیق دیگری زیر عنوان «یادداشت هایی درباره ی بشاربن برد»(57)دارد که در سمینار مدرسه ی بررسی های خاورمیانه در سال (1937)میلادی ارائه کرده است.همچنین پژوهش دیگری به نام «زندقه در قرن اول حکومت عباسی»(58)نوشته است.نویسنده در این گفتار زندقه را در قرن دوم و سوم هجری مورد بررسی قرار داده، اما تکیه ی او بیشتر بر خلافت عباسیان است.گابریلی در این مقاله صادقانه اعتراف دارد که در این زمینه هیچ مطلب تازه ای درباره ی زندقه ارائه نکرده است و تنها به پژوهش های جدیدی که بعد از جنگ جهانی دوم صورت گرفته است اشاره می کند، همو می افزاید در بین دو جنگ جهانی هنگامی که نبرد میان مانویت و اسلام موضوع اصلی بررسی های ساموئل نیبرگ(59)و میکل آنجلو گوئیدی(60)و ریشتر(61)و ژرژ واژدابو، در این زمینه بحث های مفیدی انجام گرفته است.اثر قابل تحسین پاول کراوس Paul Kraus با عنوان «گفتاری درباره ی تاریخ الحاد در اسلام»(62)که می رفت تا نقاب از چهره و دوره های الحادی عصر عباسی بردارد، متأسفانه پس از اندک مدتی نشر آن متوقف ماند.
یکی از پژوهش های جالب درباره ی تاریخ زندقه، تحقیقی است از ژرژ واژدار با عنوان «زندیق در کشورهای اسلامی در اوائل دوره ی عباسی»(63).این مقاله در سال (1935)نوشته شده و در سال (1937)میلادی در مجله ی بررسی های خاوری منتشر شده است. این گفتار ترسیم تمام و کمالی از زنادقه در سرزمین های اسلامی در اوایل عصر عباسیان است و به شناخت منابع قابل دسترس کمک شایانی می کند. واژدا در این مقاله کوشیده است تاریخ سطحی زندقت و مناظراتی را که بر ضد ثنویان و مانویان بعمل آمده بنویسد، او به تأثیر احتمالی مانویان در زندگی فکری و اجتماعی اوائل عصر عباسی توجهی ندارد، بلکه تکیه ی او بیشتر بر منابع تاریخی درباره ی فشار بر زنادقه و معروفترین زندیقان در عصر نخستین خلفای عباسی است. واژدا در بخش نخست از بررسی های خود بندهای موجود در الفهرست ابن ندیم را که برخی از آنان از مانویان در سرزمین های اسلامی هستند و اختلاف ایشان را در جانشینی مانی و فشار ساسانیان بر آنان، همچنین درباره ی متکلمانی که اظهار مسلمانی می کردند و در باطن مانوی بودند و به نام رؤسا و امرایی که متهم به زندقت در زمان عباسیان بودند آورده است. در بخش دوم به فشار رسمی خلفای اول عباسی بر زندیقان و قلع و قمع آن ها پرداخته و اطلاعات گسترده ای از معروفترین زندیقان آن زمان بدست داده است.(64)واژدار با بررسی منابع شیعی گزارش جالبی درباره ی ابن ابی العوجا و ابو عیسی وراق (م. 247/861)داده است.اطلاعات واژدار درباره ی بشار بن برد (م.168/784)بسیارست.نویسنده با نقدی موشکافانه بدون پرداختن به زندگینامه و دستاوردهای ادبیش به زندقه ی او پرداخته است.(65)وی به تحلیل شخصیت و شعر و روابط بشار با معاصرانش و آنچه را که موجب شد که بشار به زندقه شهرت یابد می پردازد.(66)بنا به رای وی صفت آشنای زندیق به استثنای ابن مقفع به او بیش از هر ادیب دیگری تعلق داشته است.«زندیق یا زندیک»(67)عنوان مقاله ای است از هانس هاینریش شدر H.H. Schaeder که در سال (1930)میلادی در مجله ی مطالعات ایرانی منتشر ساخته است. شدر در این تحقیق فقط به اصل ریشه ی واژه ی زندیک نزد نویسندگان غیر مسلمان پرداخته این پژوهش شامل چهار بخش است. مؤلف در بخش نخست ریشه ی آرامی زندیک را مورد تحلیل قرار داده.بخش دوم گفتاری درباره ی قدمت و مفهوم واژه ی زندیک برای مانویان است در این بخش به تحلیل قدیمیترین سندی که در آن مانویان را زندیک خوانده اند پرداخته. بخش سوم بررسی ای است از استاد تازه یاب تورفان درباره ی مانی... و آخرین قسمت آن به واژه ی زندیک در ادبیات فارسی اختصاص دارد. گذشته از مقاله ی شماره او ماسینیون معانی واژه ی زندیق را آن طوری که مسلمانان استعمال کرده اند در مقالتی در دایره المعارف اسلام (68)و در کتاب مصائب حلاج، شهید تصوف اسلام (69)آورده است. دو مقاله ی شدر و ماسینیون نشان می دهند که اختصاص دارد نقل می شود: کتاب الزندقه و الزنادقه منذ ظهور الاسلام...(71)نگاشته ی طه شرف، الزندقه و الشعوبیه...(72) نوشته ی سمیره مختار لیثی، الشعوبیه اثرها الاجتماعیه...(73)تألیف زاهیه قدوره و الزندقه فی عهد المهدی عباسی (74)تألیف محمد خلیف التونسی.(75)
منبع: نشریه فکر و نظر شماره 1
در مبارزات مکتبی، کاربرد واژه ی زندیق مسلماً با سوء استفاده همراه بوده است. با این همه می توان گفت که این لفظ بجا یا نابجا به صاحبان هر گونه طرز فکری اطلاق می شد که شریعت و حدیث را اساس عقاید خود قرار نمی دادند.(2)بدین سان زندیق به همه ی کسانی گفته می شد که در زندگی با شریعت بر خوردار پیدا کردند. بطور کلی پیروان آیین ثنوی که فتح ایران به دست مسلمانان صورت تازه ای بدان داده بود، روافض که تأویل را به صورت افراطی بکار می بردند، بدبینان و اباحتیان(3)و دهریان یا منکران خدا و همه ی کسانی که نسبت به وحی یا سنت موضع انتقادی داشتند و در میان امت مسلمان منبع فساد یا اغتشاش بحساب می آمدند زندیق خوانده شدند.(4)مخالفان این بدعتگران محدثانی بودن که به تعلیم قدما وابستگی داشتند، به ویژه در قرن سوم اسلامی، همان حنبلیان بودند که دلایل ردیه شان بیش از هر چیز بر حجت های معتبر و بر دفاع از معتقدات ایمانی علیه هر گونه معیاری که دارای جنبه ی عقلانی محض باشد متکی بود،لیکن «بدعتگران»علاوه بر آن حریفانی داشتند که با سلاح خود آنان می خواستند با آنان مقابله کنند.(5)
می توان گفت مفهوم و مدلول واژه ی زندیق هیچ گاه به یک صورت باقی نمانده بلکه در زمان ها و مکان های مختلف تغییر می کرده است، نه تنها مانویان و مزدکیان و فیلسوفان و منطقیان زندیق خوانده شدند، بلکه روافض و اهل اعتزال نیز از این نسبت بی بهره نمانده و گاهگاه چنین عنوانی یافته اند.(6)خوارزمی در مفاتیح العلوم (7)زنادقه و مانویه و مزدکیه را مترادف یکدیگر خوانده است.ابوالمعالی در بیان الادیان (8)و عبدالجلیل قزوینی در کتاب نقض(9)و نشوان الحمیری (م.573/1177)در الحور العین(10)و یافعی (م.768/1366) در مرآت الجنان و عبره الیقظان(11)قرمطیان را زندیق می نامند و بیهقی ( م.470/1077) معتزلی و زندیقی و دهری را در یک ردیف ذکر می کند(12).مفهوم زندیق در نظر افراد مختلف فرق می کرد، چه بسا افرادی که دیگران را ملحد و زندیق خوانده اند و حال آن که دیگران آنان را متهم به الحاد و زندقه کرده اند.ابوالعلاء معری (م.449/1048)در رساله الغفران،(13)ابن راوندی ( م.293/905)را ملحد می داند و از کتاب های او بزشتی یاد می کند.(14)ابوحیان توحیدی (م.400/1009)نیز او را از دهریان و ملحدان شمرده می گوید: گروهی از دهریان و ملحدان که بر مرکب جهل سوارند و چشم دلشان از دیدن حقایق کورست و موجب تباهی دین شده اند، از این گروه اند صالح بن عبد القدوس(15)(مق 160/776)و ابن ابی العوجاء (مق 155/772)و مطربن ابی الغیث و ابن راوندی و حصری که در بیابان گمراهی سر گردان بوده اند و گروهی از کوته نظران را با گفتار خود فریفته اند.(16)اما ابن جوزی (م.597/1200)
ابوحیان توحیدی را در کفر و زندقه همپایه ی ابن راوندی و ابوالعلاء معری می داند.(17)بدین ترتیب سرانجام مفهوم واژه ی زندیق توسعه ی بسیار یافت تا آنجا که هر بدعتگزار با ملحد و کسانی که مذهبشان با مذهب رسمی سنی مطابقت نداشت زندیق نامیده شدند.
1-منابع تاریخ زنادقه(18)
زندقه در اسلام سرگذشتی جالب دارد. مورخان اسلام درباره ی زنادقه مطالب گوناگون و حکایات متعدد بیان کرده اند که نمی توان بدون نقد و تحلیل تاریخی با آن برخورد کرد، کما این که خاورشناسان نیز توجه ویژه ای به این مسأله مبذول داشته اند.آلفرد دفون کرمر در این مورد اشاراتی به منابع سده ی نخست اسلامی دارد و معتقدست که باید به آراء و عقایدی که در متون اسلامی درباره ی روزگار بنی امیه آمده است با احتیاط نگریست.(19)آرایی که اکنون در دسترس ماست، از سده ی سوم اسلامی به بعد تحت تأثیر اخبار دوره ی عباسیان قرار گرفته است.دگرگون جلوه دادن روایات تاریخی پدیده ای است که در تاریخ نه یک بار بلکه بارها تکرار شده است،(20)آنچه درباره ی تاریخ زنادقه در روزگار نخستین خلفای عباسی بیان شده تقریباً مبتنی بر منابع تاریخی و ادبی همان دوره است، و همچنین بر آراء متکلمان و نویسندگان ملل و نحلی متکی است که غالباً سنی بوده اند، از این جهت بیشتر کسانی را زندیق شمرده اند که با گروه های مختلف شیعی مرتبط بوده اند.با این که اطلاعاتی که درباره ی زنادقه از منابع شیعی بدست می آید زیاد مهم اند، ارزش آن ها بطور عمده از این لحاظ است که درباره ی مبارزه ی عقیدتی اسلام سنی و زنادقه معلوماتی بدست می دهند، برای مثال ابو منصور طبرسی (م.اوایل سده ی ششم/ دوازدهم)در کتاب احتجاج(21)مناظرات امام رضا را با زنادقه آورده است(22). در بیشتر این منازعات امام هشتم شیعیان مدار بحث و گفتگوست، هم از این نظر که این امام مرجع اصلی شیعه ی امامیه در مسائل اعتقادی آنان است و هم بسبب روابط او با برخی از زنادقه که از نظر تاریخی مورد تصدیق است.(23)منابعی که ما را به تاریخ زندقه راهنمایی می کند اندک و نامطمئن است به دلیل این که کتاب های زنادقه تقریباً از بین رفته است. متأسفانه در روزگار ما جز پاره های کوتاه در کتاب هایی در رد عقاید آن ها نوشته شده، چیزی بدست ما نرسیده است.(24)این ردیه ها از دو جهت نامطئمن و غیر قابل اعتماد هستند.نخست این که روایاتی که در بعضی از آن ها هست نه تنها درست و با دقت ذکر نشده بلکه ناقص و مشوش است. دوم این که بعضی از این منابع یا بیشتر آن ها را مخالفان زنادقه نوشته اند و آراء و عقاید زنادقه را با روشی دشمنانه و افزون مطالبی از خود نقل کرده اند، تا اغراض خویش را تثبیت کرده، گناه را متوجه ی زندیقان کنند،(25)خاورشناسان بدین تخلیط و تحریف توجه بسیار کرده، مقالات گوناگون در این باره منتشر نموده اند که حاوی اطلاعات فراوان است.با این همه، هنوز در مسأله ی مفهوم زندقه و روشن کردن عقاید آن توفیق نیافته اند.توجه آن ها به تاریخ زندقت بدان سبب است که برخی از نظریات علم کلام و بعضی مذاهب کلامی(26)که در قرن های دوم و سوم هجری پدید آمد بدون شناخت مفاهیم زندقت قابل فهم نیستند، بسیار از آراء مذهبی از جمله درک دشمنی های بسیار شدید که غالباً میان معتزله و زنادقه روی می داد قابل درک نیست. این زندقیان مسایلی را مطرح می کردند و اصحاب اعتزال مجبور بودند به آنان پاسخ دهند(27).در آمدن آراء معتزلیان متقدم به صورت مکاتب متشکل علم کلام با ترکیب آیین فکری و تنظیم مسایل مورد اختلاف، مرهون همین توجه به جدال عقیدتی است.(28)اگر پیدایش آراء مختلف معتزله را مورد بررسی قرار دهیم به این نتیجه می رسیم که زندقت بزرگ ترین نقش را در پیدایش و تکامل این مکتب داشته است. همچنین است مسأله ی شعوبیت ما، نمی توانیم این جنبش سیاسی را که دراوایل حکومت عباسی بر پا شده است بشناسیم مگر این که به نتیجه ای که طه حسین در کتاب حدیث الاربعاء(29)رسیده است برسیم.بنا به رای او جنبش زندقت اساساً به شعوبیت باز می گردد.
در میان آثار مورخان اسلام، جاحظ ( م.255/869) در کتاب های الحیوان،(30) کتاب التاج،(31) البیان و التبین(32)، التبریع و التدویر،(33) این قتیبه (م.267/889) در عیون الاخبار(34)، خیاط معتزلی در الانتصار،(35) ابی حاتم رازی (م.322/933-934) در اعلام النبوه،(36) اشعری (م.324/935) در مقالات الاسلامیین،(37) مسعودی (م.346/957) در مروج الذهب،(38) و التنبیه و الاشراف،(39) ابوالفرج اصفهانی (م.356/966-967) در الاغانی(40)، ملطی (م.377/987) در التبنیه...،(41) ابن ندیم (م.385/995) در الفهرست،(42) ابو منصور بغدادی (م.429/1037) در الفرق بین الفرق،(43) سید مرتضی (م.436/1044) در امالی،(44) ابوریحان بیرونی (م.440/1048) در آثار الباقیه،(45) و تحقیق ماللهند،(46) و حسنی رازی در تبصره العوام (47) اطلاعات بسیاری درباره ی زنادقه بدست داده اند.
خاورشناسان در بررسی های انتقادی خود درباره ی زندقه بعلت پیچیدگی های فراوان آراء این مکتب در مقیاس کوچکتری بدان توجه کردند، چنان که غالباً یکی از بزرگان زندقه را معرفی می نمودند تا بتوانند مأخذی برای کار خود ارائه دهند.(48)بعنوان مثال پژوهشگر مجاری الگناتس گلدتسیهر Ignaz Goldziher تحقیق ویژه ای بسال (1893)میلادی درباره ی صالح بن عبدالقدوس نموده که در کنگره ی بین المللی خاورشناسان منتشر شده است.(49)پس از آن رساله ی کوچکی به زبان روسی از ابان عبدالحمید اللاحقی (م. دوم/هشتم)بسال (1913)انتشار یافته است.(50)اما بیشترین پژوهش ها درباره ی ابن مقفع (م.142/759)صورت گرفته و از طریق شرح حال وی توانسته اند جنبه های دیگر زندقت را مورد نظر قرار دهند. معروفترین بررسی هایی که درباره ی ابن مقفع منتشر شده است، رساله ی محققانه ی زنده یاد عباس اقبال آشتیانی است که در سال (1306)شمسی در برلین نشر شده است.(51)پس از آن پژوهش فرانچسکو گابریلی Francesco Gabrieli درباره ی ابن مقفع است. گابریلی در مقاله ی «شرح حال ابن مقفع»(52)ضمن تحلیل انتقادی، گزارش گرانقدری از دستاوردهای ابن مقفع بدست داده و کوشیده است به جنبه های گوناگون زندقه ی وی بپردازد، وی به نوشته های ابن خلکان (م.628/1230-1231) و ابن جوزی (648/1246) و صفدی (م.768/1366) استناد می کند، و نوشته ی مختصر الفهرست و فقراتی را از یعقوبی (م.284/897) و ابن قتیبه و کتاب اغانی ابوالفرج اصفهانی را بدان ها می افزاید.(53)مأخذ مهمی که از دسترس گابریلی خارج مانده اند بوسیله ی دومنیک سوردل Dominique Sourdel مورد بررسی قرار گرفته است.سوردل در مقاله ی « شرح حال ابن مقفع از روی مأخذ قدیم»(54)بر اساس کتاب الوزراء و الکتاب(55)ابوعبدالله جهشیاری (م.33/941) و نسخه ی خطی انساب لاشراف(56) بلاذری (م.279/892)چهره ی دیگری از ابن مقفع بدست داده است. مؤلف به کمک متون تازه بخشی از عقاید سیاسی و مذهبی این زندیق قدیمی را آشکار کرده است. گابریلی علاوه بر مقاله ی ابن مقفع تحقیق دیگری زیر عنوان «یادداشت هایی درباره ی بشاربن برد»(57)دارد که در سمینار مدرسه ی بررسی های خاورمیانه در سال (1937)میلادی ارائه کرده است.همچنین پژوهش دیگری به نام «زندقه در قرن اول حکومت عباسی»(58)نوشته است.نویسنده در این گفتار زندقه را در قرن دوم و سوم هجری مورد بررسی قرار داده، اما تکیه ی او بیشتر بر خلافت عباسیان است.گابریلی در این مقاله صادقانه اعتراف دارد که در این زمینه هیچ مطلب تازه ای درباره ی زندقه ارائه نکرده است و تنها به پژوهش های جدیدی که بعد از جنگ جهانی دوم صورت گرفته است اشاره می کند، همو می افزاید در بین دو جنگ جهانی هنگامی که نبرد میان مانویت و اسلام موضوع اصلی بررسی های ساموئل نیبرگ(59)و میکل آنجلو گوئیدی(60)و ریشتر(61)و ژرژ واژدابو، در این زمینه بحث های مفیدی انجام گرفته است.اثر قابل تحسین پاول کراوس Paul Kraus با عنوان «گفتاری درباره ی تاریخ الحاد در اسلام»(62)که می رفت تا نقاب از چهره و دوره های الحادی عصر عباسی بردارد، متأسفانه پس از اندک مدتی نشر آن متوقف ماند.
یکی از پژوهش های جالب درباره ی تاریخ زندقه، تحقیقی است از ژرژ واژدار با عنوان «زندیق در کشورهای اسلامی در اوائل دوره ی عباسی»(63).این مقاله در سال (1935)نوشته شده و در سال (1937)میلادی در مجله ی بررسی های خاوری منتشر شده است. این گفتار ترسیم تمام و کمالی از زنادقه در سرزمین های اسلامی در اوایل عصر عباسیان است و به شناخت منابع قابل دسترس کمک شایانی می کند. واژدا در این مقاله کوشیده است تاریخ سطحی زندقت و مناظراتی را که بر ضد ثنویان و مانویان بعمل آمده بنویسد، او به تأثیر احتمالی مانویان در زندگی فکری و اجتماعی اوائل عصر عباسی توجهی ندارد، بلکه تکیه ی او بیشتر بر منابع تاریخی درباره ی فشار بر زنادقه و معروفترین زندیقان در عصر نخستین خلفای عباسی است. واژدا در بخش نخست از بررسی های خود بندهای موجود در الفهرست ابن ندیم را که برخی از آنان از مانویان در سرزمین های اسلامی هستند و اختلاف ایشان را در جانشینی مانی و فشار ساسانیان بر آنان، همچنین درباره ی متکلمانی که اظهار مسلمانی می کردند و در باطن مانوی بودند و به نام رؤسا و امرایی که متهم به زندقت در زمان عباسیان بودند آورده است. در بخش دوم به فشار رسمی خلفای اول عباسی بر زندیقان و قلع و قمع آن ها پرداخته و اطلاعات گسترده ای از معروفترین زندیقان آن زمان بدست داده است.(64)واژدار با بررسی منابع شیعی گزارش جالبی درباره ی ابن ابی العوجا و ابو عیسی وراق (م. 247/861)داده است.اطلاعات واژدار درباره ی بشار بن برد (م.168/784)بسیارست.نویسنده با نقدی موشکافانه بدون پرداختن به زندگینامه و دستاوردهای ادبیش به زندقه ی او پرداخته است.(65)وی به تحلیل شخصیت و شعر و روابط بشار با معاصرانش و آنچه را که موجب شد که بشار به زندقه شهرت یابد می پردازد.(66)بنا به رای وی صفت آشنای زندیق به استثنای ابن مقفع به او بیش از هر ادیب دیگری تعلق داشته است.«زندیق یا زندیک»(67)عنوان مقاله ای است از هانس هاینریش شدر H.H. Schaeder که در سال (1930)میلادی در مجله ی مطالعات ایرانی منتشر ساخته است. شدر در این تحقیق فقط به اصل ریشه ی واژه ی زندیک نزد نویسندگان غیر مسلمان پرداخته این پژوهش شامل چهار بخش است. مؤلف در بخش نخست ریشه ی آرامی زندیک را مورد تحلیل قرار داده.بخش دوم گفتاری درباره ی قدمت و مفهوم واژه ی زندیک برای مانویان است در این بخش به تحلیل قدیمیترین سندی که در آن مانویان را زندیک خوانده اند پرداخته. بخش سوم بررسی ای است از استاد تازه یاب تورفان درباره ی مانی... و آخرین قسمت آن به واژه ی زندیک در ادبیات فارسی اختصاص دارد. گذشته از مقاله ی شماره او ماسینیون معانی واژه ی زندیق را آن طوری که مسلمانان استعمال کرده اند در مقالتی در دایره المعارف اسلام (68)و در کتاب مصائب حلاج، شهید تصوف اسلام (69)آورده است. دو مقاله ی شدر و ماسینیون نشان می دهند که اختصاص دارد نقل می شود: کتاب الزندقه و الزنادقه منذ ظهور الاسلام...(71)نگاشته ی طه شرف، الزندقه و الشعوبیه...(72) نوشته ی سمیره مختار لیثی، الشعوبیه اثرها الاجتماعیه...(73)تألیف زاهیه قدوره و الزندقه فی عهد المهدی عباسی (74)تألیف محمد خلیف التونسی.(75)
منبع: نشریه فکر و نظر شماره 1
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}