جامه کعبه (2)
در دوره ی ممالیک مصر
(648- 923/ 1250- 1517)وقتی که عباسیان سقوط کردند، ایوبیان مصر و یمن به ترتیب هشت سال، و سی سال بود که سقوط کرده بودند.به جای آنان در مصر سلسله ی ممالیک و در یمن سلسله ی رسولی ها (627- 859/ 1229- 1454)روی کار بود و این بار رقابت و نزاع برای تسلط براراضی مقدسه ی حجاز و نام برده شدن در خطبه ی مکه و انحصار در جامه پوشی کعبه در مدار مصر و یمن یعنی بین رسولی ها نخست با ایوبی ها و سپس با ممالیک متمرکز بود.
در سال (632)(1234)الملک المنصور نور الدین عمر (647/ 1249)بنیانگذار سلسله ی رسولی ها با دبدبه و جلال به حج رفت و به منظور جلب قلوب مکیان مالیات و عوارض آن ها را، به موجب فرمانی که آن را بر کعبه از سوی حجرالاسود نبشت، لغو کرد و همو بود که در جریان طوفان 12 سال بعد چنان که گذشت داوطلب تجدید جامه ی کعبه شد و پیشنهادش رد گردید (1).
در آشفتگی و وحشت ناشی از سقوط خونین بغداد که پس از آن سفر حجاج از عراق ده سال قطع گردید، طبیعی بود که ارسال جامه نیز مدتی به تعویق افتد، و اولین کسی که پس از عباسیان به این کار اقدام کرد الملکم المظفر (659/ 1295)پسر و جانشین الملک المنصور فوق الذکر بود که در سال (659)(1260)یعنی چهار سال پس از مرگ آخرین خلیفه ی عباسی به حج رفت، کعبه را با دست خود شستشو داد و علاوه بر جامه ی بیرونی، پرده ای هم بر درون کعبه فروهشت که سقف و تمام دیوارهایش را می گرفت (2).جامه ی سال بعد نیز بوسیله ی همین حاکم تهیه شد ولی سال بعد از آن تهیه کننده ی جامه، الملک الظاهر بیبرس «البند قداری»(چهارمین سلطان مملوکی مصر:676/ 1277)بود که به حج رفت و جامه ای را که برده بود با دست خود بر کعبه فرو پوشاند (3).از این به بعد تقریباً به مدت هشتاد سال یعنی تا روی کار آمدن شانزدهمین حاکم این سلسله که ذکرش بیاید این شیوه ادامه یافت و جامه ی کعبه بوسیله ی سلاطین مصر و یمن مشترکاً یا متناوباً تأمین گردید.
در این مدت البته در رنگ و طرح اصلی جامه تغییر داده نشد و همان رنگ سیاه عباسیان که الناصر الدین الله آن را برای آخرین بار احیاء کرد، ادامه یافت.یک گزارشگر مغربی که در سال (696)(1296)حج کرده، مشاهدات خود را چنین بیان می دارد:«سرتا پای بیت شریف از هر چهار طرف با جامه ای از حریر سیاه که بر کناره ی بالای آن نوشتاری به خط سفید دیده می شود پوشیده است.زیر این جامه، مماس با دیوار مکرم، جامه ی دیگری است که از کتان زرد رنگ و در کعبه را پرده ای ویژه از حریر مطرز که در آن صنعت غریبی با خطوط سیاه و سفید به کار رفته و بر دامن آن نواری مکتوب از حریر سبز رنگ به چشم می خورد.(4)»دو گزارش دیگر که چند سال بعد تهیه شده ضمن تأیید نقاط اصلی این توصیف، نکات تازه ای در بردارد. گزارش اول از ابن بطوطه جهانگرد معروف عرب است که از نیمه ی سال (725)تا اواخر سال (732)(نیمه ی 1325 تا حدود سپتامبر 1313)پنج بار حج کرده و در سفرنامه ی معروف خود درباره ی جامه چنین می نویسد:«در روز عید قربان جامه کعبه از مقر کاروان مصریان به بیت شریف حمل گردید و بر بام آن گذاشته شد. و چون روز سوم (13 ذی الحجه)فرا رسید، بنی شیبه (حاجیان سنتی کعبه از پیش از اسلام)مراسم فروهشتن آن بر کعبه آغاز کردند.این جامه ای است از دیبا، به رنگ سیاه تیره و با آستر کتانی.بر کناره ی بالای آن، دور تا دور، طرازی است که در آن آیه ی «جعل الله البیت قیاماً»با نخ سفید نخدوزی شده و این جلوه و تلالوء خاصی در زمینه ی سیاه جامه ایجاد کرده است.(5)»او اضافه می کند که «مسئوولیت تهیه ی جامه برای کعبه ی مشرفه با الملک الناصر (سلطان مملوکی مصر)است که همه ساله، علاوه بر جامه، مستمری قاضی و خطیب و ائمه و مؤذنها و فراشان و نگهبانان و کارگردان حرم را با کلیه ی مایحتاج آن از شمع و روغن ارسال می دارد.»(6)گزارش دیگر از یکی از معاصران ابن بطوطه است که شش سال بعد از او به زیارت حج رفته و در کتابی که متعاقباً تألیف کرده (7)می نویسد:«اکنون جامه ی کعبه سالی یک بار در موسم حج تجدید می شود.و این جامه که از خزانه ی شاهی مملکت مصر تهیه می گردد به همراه کاروان حجاج (مصر)ارسال و با حضور مسؤولان کاروان بر کعبه پوشانده می شود.اشراف مکه و بنی شیبه جامه ی کهن را قطعه قطعه کرده و به بهایی گران به حجاج مناطق مختلف می فروشند و آن ها آن را به عنوان تبرک با خود حمل می کنند.تا آنجا که من می دانم حاکم یمن نیز برای کعبه جامه می فرستد و آن زیر جامه ی مصر پوشانده می شود.این جامه ها هر دو از حریر سیاهند و در آن ها آیه های مربوط به کعبه با خطوط سفید تطریز شده است.و در سال هفتصد و سی و هشت (اواخر ژوئن 1337)که حج کردم من نیز با امرای کاروان مصر بر بام کعبه ی شریفه شدم.سطح بام با مرمر سفید (8)مفروش بود و بر دیوارکهای آن حلقه هایی تعبیه شده بود که طناب جامه را بر آن می بستند».
در سال (743)(1342)الملک الصالح شانزدهمین سلطان مملوکی مصر به سلطنت رسید و در دوره ی حکومت سه سال واند او تحول تازه ای در نحوه ی تحویل جامه ی کعبه که از زمان عمربن خطاب تغییر نکرده بود به وجود آمد.این تحول عبارت از این بود که او سه قطعه ده از املاک خالصه ی مصر را از بیت المال خرید و آن را وقف نمود که از در آمد آن سالی یک بار برای کعبه و هر پنج سال یک بار برای حرم پیامبر جامه تهیه کنند (9)از آن پس جز در موارد استثنائی جامه ی کعبه به مدت پنج قرن از محل همین موقوفات و موقوفات اضافی دیگری که ذکرش بیاید تهیه شد (10)و رویه ی کار که تا قرن بیستم و جنگ جهانی اول ادامه یافت چنین شد که سالی یک جامه از حریر سیاه برای کعبه فرستاده می شد و هر سال که سلطان جدیدی بر تخت می نشست، او علاوه بر جامه ی بیرونی، جامه ای هم از حریر قرمز برای درون کعبه و جامه ای دیگر از حریر سبز برای حجره ی پیامبر به مدینه می فرستاد (11).تنها تغییری که در این مدت اتفاق می افتاد در نقش و رنگ طراز جامه بود که ظاهراً بسته به سلیقه ی امرا و یا حتی بافنده و یا دوزنده گاهی از حریر سفید می شد و گاهی سیاه و گاهی زرد (12).
البته همان طور که گفته شد موارداستثناء از قاعده ی فوق به گونه های مختلف کم نبوده است.مثلاً در سال (751)(1350)الملک المجاهد حاکم رسولی یمن (764/ 1362) کوشید که جامه ی مصریان را از کعبه و جامه ای را بنام خود بر آن کند.حاکم مکه، مصریان را خبر کرد و در نتیجه بین او و امیر الحج مصر زد و خوردی در گرفت که در اثر آن حاکم یمن دستگیر و به قاهره فرستاده شد (13).همچنین در سال (761)(1359)الملک الناصر برادر الملک الصالح حاکم فوق الذکر مصر برای درون کعبه جامه ای که سقف آن از حریر قرمز و قسمت دیوارهایش از حریر سیاه بود فرستاد (14).و این جامه این قدر در کعبه ماند تا 65 سال بعد بر سبای سیف الدین اشرف (سی و سومین حاکم مملوکی مصر: 842/ 1438)در اولین سال سلطنت خود آن را با جامه ای دیگر از دیبای قرمز عوض کرد (15).چند سال بعد از این نیز «سلطان شاهرخ»جامه ای به کعبه هدیه کرد، منتها این کار پس از جلب موافقت مصر انجام گرفت و پیک حامل آن نیز نخست به قاهره و از آنجا به همراه محمل مصر در سال (848)(1444)به مکه رفت و جامه بر کعبه پوشانده شد (16).و البته این جامه زیاد دوام نیاورد و در سال (856)(1452)به دستور چقمق، ظاهر سیف الدین (سی و پنجمین سلطان مملوکی مصر:857/ 1453)جامه ی درونی بر سبای و جامه ی شاهرخ تیموری از کعبه کنده شده و فقط جامه های ارسالی او ابقا گردید (17).
در زمان سلاطین عثمانی
(680- 1341/ 1281- 1922)درآخرین روز سال (922)(23 ژانویه ی 1517)حکومت ممالیک به دست سلطان سلیم (نهمین سلطان عثمانی:927/ 1520) سقوط کرد و مصر ضمیمه ی امپراطوری عثمانی گردید.تنها تغییری که این امر در موضوع جامه ی کعبه ایجاد کرد این بود که قرار شد جامه ی داخلی کعبه و جامه ی حرم پیامبر در ترکیه دوخته شود و مصر کمافی السابق به دوختن جامه ی بیرونی کعبه و بافتن پارچه برای تمام جامه ها ادامه دهد (18).در اولین سال فتح مصر سلطان سلیم هدایای سالانه ای را که پدرش برای حرمین مقرر کرده بود دو برابر کرد و آن را همراه محمل مصری حامل جامه ی کعبه به مکه فرستاد (19).در سال یا سالهای بعد که برنامه ی جدید عملی گردید، مرسوله ی استانبول که تمام وسایل مصرفی کعبه از شمع و روغن و عطر و گلاب و غیره نیز شامل می شد، بوسیله کاروان شام (سوریه)و مرسوله ی مصر مستقلاً و طبق روال قدیمی ارسال می گردید (20).در دوره ی جانشین سلطان سلیم یعنی سلطان سلیمان قانونی (974/ 1566)به او گزارش شد که در آمد قراء سه گانه ای که الملک الصالح دو قرن پیش از آن وقف کرده بود کفاف هزینه های جامه را نمی دهد و این بود که او در سال (947)(1540)ده قطعه روستای دیگر در مصر خریداری کرد و آن ها را به موقوفه ی قبلی افزود (21).از این تاریخ تا بیش از یک قرن و نیم از جامه طبق قراری که ذکر شد جریان یافت.در سال (1118)(1706)سلطان احمد (بیست و سومین سلطان عثمانی:1143/ 1730)دستور داد پارچه ی جامه هایی که از استانبول فرستاده می شود به جای مصر در خود استانبول بافته شود و جامه ای را که او به مناسبت به تخت نشستن خود در سال بعد به حرمین فرستاد به این طریق تهیه شد (22). این وضع نیز بیش از یک قرن و نیم ادامه یافت تا این که در زمان سلطان عبدالعزیز (سی و دومین سلطان: 1293/ 1876)ارسال جامه ی داخلی از عثمانی بکلی قطع گردید و به موجب گزارشی در (1352)(1933)جامه ی داخلی کعبه در آن سال همانی بود که سلطان عثمانی مذکوردرآغاز جلوس خود، (72)سال پیش از آن ارسال داشته بوده است.(23)
در تمام این چهار قرن، جامه ی اصلی (بیرونی)کعبه از مصر و طبق قراری که در آغاز سلطه ی عثمانی ها بر آن گذاشته شده بود تهیه و ارسال گردید و تنها تحول قابل ذکر در آن دو رویداد مرتبط به هم بود که در آغاز قرن (13)(19)به وجود آمد.یکی از این دو مربوط به نحوه ی تأمین هزینه ی جامه بود.به موجب آنچه در فرمان انتصاب محمد علی پاشا به حکومت مصر بوسیله ی سلطان عثمانی قید شده بود، مقرر بود که این هزینه به عنوان جزئی از مخارج نگهداری حرمین از خزانه ی مصر تأمین گردد (24).و لذا محمد علی در آغاز کار خود (1220/ 1805)حکم وقف موقوفه های الملک الصالح و سلطان سلیمان را لغو کرد و چند سال بعد (1233/ 1817)قصر یکی از امرای مصر را در یک محله ی مسیحی نشین قاهره خریداری و آن را تبدیل به یک «پلی تکنیک»بافندگی نمود که زیر نظر متخصصان اروپایی انواع مختلف پارچه را در آن تهیه می کردند که طبعاً از آن جمله بود پارچه ی لازم برای جامه ی کعبه (25).
تحول دیگر، یک امر سیاسی-مذهبی و محمل آن «محمل»بود که در تاریخ حج جای مهم و ویژه ای دارد.در کتب سیر از محمل پیامبر اکرم می خوانیم که حامل هدایای ایشان برای کعبه بود و کتب تاریخ پراند از ماجراهایی که بر محملهای عراقی و شامی و یمنی گذشته است (26).
یکی از این گونه محملها طبعاً محمل جامه ی کعبه بود و «محمل الکسوه»و یا به طور کلی «المحمل»با توجه به نقش تقریباً انحصاری ای که در مصر در طول تاریخ در تهیه ی جامه کعبه، چه مستقلاً برای خود و چه برای دیگران، داشته است، بخش جالبی از تاریخ مصر جدید را به خود اختصاص داده و مورخان درباره ی آغاز و تطور آن قصه ها دارند (27).از حقایق مسلم درباره ی آن این است که آن، مانند بسیاری دیگر از پدیده ها، در آغاز چیزی ساده و عبارت از کجاوه یا محموله ای بود که بر شتر می بستند و جامه را در آن حمل می کردند. ولی، چنان که یک قانون اجتماعی است، به قول شیخ اجل «هر که آمد بر آن مزیدی کرد»و در قرن (29)میلادی به غایتی رسید که روز به راه افتادن آن در قاهره محشری برپا می شد که هیچ جشن و مراسمی با آن برابری نمی توانست کند (28).
این گونه تحول، یعنی این که یک پدیده ی اجتماعی ساده، در طول زمان، به این درجه از شاخ و برگ و تفصیل برسد، اگر در جایی مانند مصر و در شهری چون قاهره یک امر عادی بود، آن در جامه ی ساده و کویری نجد که طبیعت خشن امکان تجربه کردن چنین تحولی را تا آن زمان کمتر به آن داده بود، نه عادی می نمود و نه-مخصوصاً در مقدسات دینی-قابل پذیرش.و این بود که وهابیه، که پس از پیدایش اسلام مهم ترین نهضت فکری منبعث از درون عربستان و بهترین تجلی ویژگیهای فکری و روحی آن سرزمین بود، محملی آنچنانی را که در مقایسه با الگوی محملهای صدر اسلام بدعتی بی چون و چرا بود، نه می توانست توجیه کند و نه پذیرا شود-مخصوصاً از این نظر که رسالت اصلی و انگیزه ی تکوینی آن پیراستن اسلام از شاخ و برگها و یا به عبارت شیخ اجل سعدی، از «مزید»هایی بود که در طول قرون و اعصار بر آن افزوده شده بود.
و لذا وقتی که در چهارم محرم (1218)(26 آوریل 1803)امام سعود بن عبدالعزیز، «سعود کبیر»(1229/ 1813)برای مدت کوتاهی بر مکه تسلط یافت تحول سیاسی- مذهبی فوق الذکر در امر جامه ی کعبه نیز آغاز گردید.امام سعود از حکام نجد و از پیروان و یاران امام محمد بن عبدالوهاب (1206/ 1792)بنیانگذار مذهب وهابی بود و وقتی که وارد مکه شد به سلطان سلیم عثمانی نامه ای نوشت به این مضمون:...«آنچه را که در اینجا از مظاهر بت پرستی بود نابود و از مالیاتها آنچه را که نادرست بود لغو کردم... بر توست که نگذاری والیان دمشق و قاهره با محملهای آن چنانی و بوق و کرنا به این شهر مقدس بیایند.در این کارها اثری و نشانی از اسلام نیست.(29).
این دفعه، سعود البته کاری از پیش نبرد چه متعاقب نگارش نامه مزبور از مکه رفت و کارها به حالت عادی بازگشت.ولی سه سال بعد (1221/ 1806)که دوباره بر مکه مسلط شد هفت سال در آنجا ماند و در این مدت که ارسال جامه و محمل از مصر قطع گردید، خود سعود به این کار همت گماشت و در سال اول از دیبای قرمز رنگ و سالهای بعد از دیبای سیاه برای کعبه فراهم کرد (30).
در سال (1229)(1813)که دولت عثمانی مکه را از دست سعود باز پس گرفت، وضع محمل و جامه دوباره به حال سابق بازگشت و این امر به مدت یک قرن یعنی تا جنگ جهانی اول با همان تشریفات سابق ادامه یافت (31).
در سال (1333)(1914)دولت عثمانی به طرفداری از آلمان وارد جنگ شد و از ترس این که مبادا در کار جامه خللی وارد آید-چه مصر در جبهه ی مخالف وزیر نفوذ انگلیس بود-دستور داد در خود ترکیه (آستانه)جامه های بسیار فاخری برای داخل و خارج کعبه و برای حجره ی نبوی تهیه کردند.این جامه ها با راه آهن به مدینه ارسال شده و قبل از حج آن سال به مقصد رسیدند.از قضا جامه ی معمولی مصرنیز رسیده و در نتیجه جامه ی ترکیه را در انبار حرم پیامبر نگاهداشته و جامه ی مصر را مورد استفاده قرار دادند.در جریان جنگ، جامه مرتب از مصر می رسید و حکومت انگلیس هم کوشش می کرد که در آن وقفه ای رخ ندهد (32).
در سال (1341)(1922)اتفاق جالبی رخ داد و آن، این بود که در آن سال بین حسین شریف مکه و هیأت محمل مصر اختلافی روی ملاحظات سیاسی بر سر اجازه ی ورود گروه پزشکی مصری روی داد و پس از مشاجرات فراوان مصریان از تحویل جامه در جده سر باز زده و با کشتی ای که آمده بودند در آخرین روز ذی القعده به مصر بازگشته و جامه و محمل را هم با خود بردند.ملک حسین در وضع بدی قرار گرفته بود که بتوان جامه ای نو تهیه کرد و از طرف دیگر اگر او این کار را نمی کرد، آن برایش یک شکست سیاسی به حساب می آمد. در اوج این اضطراب ناگاه به یادش آمد که جامه ی ارسالی ترکیه از هفتاد سال پیش در انبار حرم مدینه است و هر چند وقت، حتی برای حمل آن از مدینه نبود مع ذلک با تمام کوشش این کار را کردند و در روز عید قربان جامه ی ترکیه را که آیتی بود از هنر و زیبایی بر کعبه فروهشتند.مصریان البته از وجود این جامه آگاهی نداشتند و وقتی که خبر برافروختن چنین جامه ای را که به مراتب از جامه ی مصری فاخرتر بود شنیدند از موفقیت رقیبت و دشمن خود در حجاز به حیرت فرو رفتند، و به هر حال غائله به خیر ختم شد.سال بعد ملک حسین که از تجربه ی گذشته درس آموخته بود، دستور داد در عراق (احساء)جامه ای زیبا برای کعبه ساختند و آن را در انبار کعبه آماده گذاشت ولی مصر آن سال جامه فرستاد و مشکلی پیش نیامد (33).
در دوره حکومت آل سعود
(1345/ 1926- 000)در(17)ربیع الاول (1343)(16 اکتبر 1924)نیروهای ملک عبدالعزیز آل سعود پس از چند ماه جنگ با ملک حسین شریف مکه و پسرش علی، مکه را تصرف کردند.هر چند جده هنوز در دست نیروهای مخالف بود، ولی ملک عبدالعزیز ظاهراً تصور می کرد که مصر به هر حال جامه را به موقع ارسال خواهد داشت و برای این که مبادا نیروهای مخالف مانعی در کار حجاج و تحویل جامه ایجاد کنند، بندر « رابغ»را که تصرف کرده بودند برای این کار آماده کردند، ولی ماهها گذشت و دولت مصر نه جامه را فرستاد و نه خبری که نمی خواهد این کار را بکند.تا این که ماه حج رسید و ملک عبدالعزیز، ناراحت از این ماجرا، با بنی شیبه به مشورت پرداخت و بالاخره از جامه ای که رقیبش ملک حسین سال پیش برای احتیاط از عراق تهیه دیده بود، استفاده کرد، و نگرانی پایان یافت (34).
در جمادی الثانی سال (1344)(دسامبر 1925)جنگ بین آل سعود و خاندان هاشمی بکلی پایان یافت و جده و دیگر مناطق حجاز به دست ملک عبدالعزیز افتادند و در این سال بر اساس قولی که ظاهراً دولت مصر داده بود جامه طبق معمول بیامد و هر چند بین مأموران سعودی و مصریان حامل جامه درگیریهایی سر طبل و دهل مصریان درگرفت، ولی به هر حال غائله پایان یافت و جامه پوشی کعبه به موقع عملی شد. در سال بعد مصر علی رغم اظهار موافقت با ارسال جامه، در آخرین لحظه از ارسال آن سرباز زد و سعودی ها با عجله ی تمام دست به کار شده و در مکه جامه ای برای کعبه از ماهوت سیاه با آستر سربی و نوار مذهب و همچنین پرده ای برای در کعبه با طراز حریر تهیه کردند و باز مشکل حل شد (35).
ولی این تحولات ملک عبدالعزیز را به فکر چاره جویی اساسی انداخت و بلافاصله پس از پایان مراسم حج دست به کار شد.در اوائل محرم (1346)(اوائل ژوییه ی 1927)دستوری برای ایجاد یک کارگاه ویژه تهیه ی جامه، و تهیه ی جامه برای همان سال به وزیر مالیه ی خود صادر کرد.و پسر دومش فیصل (ملک فیصل بعدی)را مأمور نظارت بر این کار نمود.کار بنای کارگاه در ماه رجب آن سال خاتمه یافت و فقط مشکلی که وجود داشت نبودن استاد کار و کارگر ماهر بود که در خود سعودی وجود نداشت و لذا به هندوستان روی آور شدند و به کمک شیخ عبدالرحمن مظهر رئیس مطوفان هند که متعاقباً ریاست کارگاه مزبور به عهده اش گذاشته شد افراد و مواد اولیه ی لازم را از هندوستان وارد کردند و در آن سال اولین جامه ی ساخت سعودی که از حریر طبیعی سیاه بود بر کعبه پوشانده شد و بالاخره درسال (1352)(1933)یعنی هفت سال پس از تأسیس کارگاه، اولین جامه ای که تمام کارگران آن سعودی بودند بر کعبه فروهشته شد (36)
تهیه ی جامه در مکه به طریقی که ذکر شد چهار سال تمام ادامه یافت و در این مدت حکومت مصر احساس کرده بود که این کار مخل به حیثیت تاریخی او بین ملل مسلمان است.و در نتیجه با ملک عبدالعزیز وارد مذکره شد و در قراردادی بین مصطفی نحاس نخست وزیر وقت مصر و فؤاد معاون وزیر خارجه ی سعودی که در (4)رمضان (1355)(18 نوامبر 1936)در قاهره منعقد گردید موافقت شد که از مراسم حج همان سال، مصر ارسال جامه را از سر بگیرد. و در ضمن قرار شد که بر جامه این عبارت نوشته شود:«هدیه شده به کعبه ی مشرفه در دوره ی سلطنت ملک عبدالعزیز آل سعود پادشاه کشور عربی سعودی»و از طرف دیگر عربستان هم تعهد کرد که در جده و مکه از محمل جامه استقبال کامل به عمل آورد.(37)
این موافقت نیز تا سال (1381)(1961)اجرا شد و در این مدت کارگاه مکه تعطیل و علی رغم انقلاب (1952)مصر جامه ی کعبه مرتب از مصر فرستاده می شد.در سال (1382)(1962)که روابط بین جمال عبدالناصر و دولت سعودی به تیرگی گراییده بود، کشتی حامل جامه.. طبق معمول در موسم حج عازم جده شد ولی در بندر جده در اثر نزاعی که بین اولیای بندر و کاپیتان کشتی در گرفت ماجرای سالها پیش تکرار شد و کشتی مصری با بار و جامه ای که آورده بود به مصر بازگشت و جنگ رادیویی و تبلیغاتی بین دو کشور اوج گرفت.رهبران سعودی دوباره به تب و تاب افتادند و با عجله نمایندگانی برای تهیه ی جامه به ژاپن و هند و پاکستان و سوریه اعزام کردند و بالاخره در کارگاه قدیمی مکه که تعطیل شده بود جامه ای را سر هم کردند و کعبه را آن سال بی جامه نگذاردند.ولی این جامه که به علت عجله و از ته مانده ی مواد سالهای تأسیس کارخانه تهیه شده بود چیز خوبی نبود و بزودی در اثر تابش آفتاب رنگ باخت و بالاخره چند ماه بعد (ربیع الاول 1383)آن را با جامه ای دیگر عوض کردند تا در مراسم حج آن سال جامه ی معمولی سالانه که در کارگاه تعمیر و تجدید بنا شده ی قدیمی در مکه تهیه شده بود بر کعبه فرو هشتند (38).
ده سال بعد ضمن این که کارگاه موجود در مکه به آسانی به کار خود ادامه می داد، ملک فیصل دستور تأسیس یک کارگاه مدرن تر و مجهزتر را صادر کرد و این کارگاه جدید به که کار تهیه ی جامه از سال (1394)(1974)به آنجا منتقل شده در دوره ی ملک خالد در (7) ربیع الثانی (1397)(26 مارس 1974)به دست ولیعهد او امیر فهد (پادشاه کنونی)افتتاح شد و تا امروز به کار خود ادامه می دهد (39).
پی نوشت ها :
1-همان مرجع ص 79-80
2-فاسی، شفاءالغرام...، (ج1 ص 124)؛ مقریزی، الذهب...،(ص 84-85).این الملک المظفر معروف ترین عضو سلسله رسولیان بود که بر سراسر حجاز تصرف یافت و به گفته مقریزی (همان مرجع)از زمان او تا زمان تألیف کتاب مذکور یعنی (841/ 1437)، که می شود حدود 2 قرن نام ملوک یمن پس از نام سلاطین مصر در خطبه خوانده می شده. و این را هم می دانیم که جامه ارسالی این ملک مظفر برای درون کعبه بیش از یک قرن آنجا بماند تا در سال (761/ 359)به وسیله الملک الناصر تعویض گردید.رک پاورقی شماره 86 ذیل.
3-فاسی، شفاء الغرام...، (ج1 ص 124)؛ مقریزی «تقی الدین ابوالعباس احمد بن علی»(845/ 1441)، کتاب السلوک المعرفه الدول و الملوک (4 جزء در 12 قسم یا جلد: 1-6 (جزء 1-2)، ویراسته مصطفی زیاده، قاهره لجنه التالیف و الترجمه و النشر، (1936/ 1958، و ج 7-12).(جزء 3-4) ویراسته دکتور سعید ابوالفتاح عاشور المکتبه دارالکتب 1970-1973) ج2 (یعنی قسم2 از جزو1)(ص 466-502)، الذهب المسبوک، (ص 85-86 و 90-91). در ضمن بد نیست گفته شود این الملک الضاهر اولین کسی است که در سال 661(1262)سنت به گردش در آوردن «محمل جامه»کعبه را در شهر قاهره هنگام ارسال آن به مکه آغاز کرد و این مقدمه یک نماد اجتماعی پر شاخ و برگ در قرن های بعد شد که به طوری که در متن این مقاله ذکرش بیاید (ص63-65) مسایل فراوانی به دنبال داشت (رک پاورقی 100 و 99 زیر).
4-التجیبی، القاسم بن یوسف السبتی (730/ 1329)مستفاد الرحله و الاغتراب، ویراسته عبدالحیظ منصور(لیبیا- تونس، الدارالعربیه للکتاب، (1395/ 1975) 259 و برای مگزارش مشابه برای سال (8718 و 719)رک، مقریزی، کتاب السلوک...، ج4 ( قسم یک از جزء دو) ص 190 و 195 و 197
5-ابن بطوطه، ابوعبدالله محمد بن ابراهیم اللواتی (779/ 1377) رحله ابن بطوطه، بیروت، دارصادر للطباعه و دارلبیروت للطباعه، 1379/ 1960) ص 171
6-همان مرجعص 171. توضیح:الملک الناصر، محمد بن قلاوون نهمین سلطان مملوکی مصرست که در فاصله (693- 742/ 1293/ 1341)سه بار به سلطنت مصر رسید و گزارش این بطوطه در دوره سوم سلطنت او (709- 749/ 1309-1348) بوده است.
7-العمری، مسالک الابصار...، که با توجه به تاریخ فوت مؤلف (749-1348)روشن است که کتاب حداکثر 12 سال پس از زیارت حج تألیف شده است.
8-همان مرجع ص 100-101
9-ابن حجر عسقلانی، فتح الباری...، ج4 ص 205؛ لازم به تذکر است که مقریزی، کتاب السلوک...، ج6 (قسم 3 از جزء2)ص 898 و رفعت پاشا، مراه الحرمین...، (ج1 ص 284)تاریخ این وقف را، به ترتیب سال (754 و 750)ذکر کرده اند واین تاریخ ها به هیچ وجه درست نیستند چه می دانیم که الملک الصالح مذبور در آغاز سال 743 به سلطنت رسید و سه سال و 45 روز بعد سلطنتش با مرگ او به پایان رسید. البته اشتباه مقریزی و رفعت پاشا را نویسندگان دیگر هم مرتکب شده اند و از آن جمله از فاسی که شرحش در پاورقی زیر بیابید.
10-فاسی که اخبار مربوط به کعبه را در سال 825(1421) ذکر میز کند، می نویسد (شفاء الغرام...، ج1ص123)..« امسال نیز جامه کعبه مانند 70 سال گذشته از محل موقوفه الملک الصالح اسماعیل... تهیه شد» این که می گوییم فاسی این خبر را در سال 825 ذکر می کند البته بر اساس سیاق عبارت اوست، چه او قبلاً از سال 825 و اخبار آن نام می برند و سپس چند سطر پایین خبر مربوطه به جامه را با عبارت «امسال نیز...» آغاز می نماید ولی اگر این استنباط ما درست باشد محاسبه او که در متن خبر مزبور ذکر کرده است دچار اشکال می شود چه، به طوری که در پاورقی فوق (81) گفتیم الملک الصالح در آغاز سال 743(1342)به سلطنت رسید و همان سال هم عمل وقف را انجام داد و هفتاد سال بعد از آن می شود. 813 و نه 825 و ظاهراً گفته های مقریزی و رفعت پاشا، مذکور در پاورقی فوق با اشتباه فاسی یا هم منشاء اند و یا متأثر از آن.
11-نهروالی، تاریخ القطبی...، ص 70؛ رفعت پاشا، مرآه الحرمین...، (ج1ص219).
12-فاسی، شفاء الغرام...،(ج1ص 122-123)؛ جزیری، الدرر...، (ج1 ص 681)؛ رفعت پاشا، مرآه الحرمین...، (ج1ص283-284)؛ قلقشندی، صبح الاعشی...، (ج4 ص 282-281).
13-جزیری، الدرر...، (ج1ص648-652)؛ رفعت پاشا، مرآه الحرمین...،(ج1ص283).
14-فاسی، شفاء الغرام...، (ج1 ص 124-123)؛ نهروالی، تاریخ القطبی...، ص 186؛ جزیری، الدرر...، (ج1ص658-659)
15-نهروالی، تاریخ القطبی...، 186؛ جزیری، الدرر...، (ج1ص706)
16-روشن است که فرستنده این جامه شاهرخ میرزا پسر امیرتیمورگورگان و سومین حاکم سلسله تیموری است که در سال 799 (1396)در (20)سالگی حکمران مستقل خراسان شد در 28 سالگی یعنی سال مرگ پدرش (807/ 1404) پادشاه مستقل بود. در 809 مازندران، در 811 ماوراء النهر، در 817 (1414) فارس، در 819 کرمان، در 823 آذربایجان را تصرف کرد و 850 (1446) پس از 71 سال قمری عمر کردن در شهر ری درگذشت. پایتخت او هرات کانون علما و هنرمندان بود. راجع به ارسال جامه مذکور در متن رک نهروالی، تاریخ القطبی...، ص 191؛ جزیری، الدرر...، ج1ص733. ابن ظهیره (الجامع اللطیف...، ص 106). فرستنده این جامه را صاحب شیراز و تاریخ ارسال آن را 855 نوشته است. که مخصوصاً نکته دوم با توجه به این که حکومت شاهرخ 5 سال پیش از آن پایان یافته بود درست نیست.
17-نهروالی، تاریخ القطبی...، ص 192؛ جزیری، الدرر...،(ج1ص739)؛ برای اطلاعات و وقایع پراکنده مربوط به جامه کعبه در 50 سال آخر حکومت ممالیک در مصر رک نهروالی مذکور ص 194؛ ابن ایاس ابوالبرکات محمد بن محمد (930/ 1523)، بدایع الظهور فی الوقایع الدهور ویراسته محمد مصطفی ( ج3-5، قاهره، ناشران مختلف 83- 1379/ 63- 1960)(ج3، ص 89)و (ج5 ص 115).
18-رفعت پاشا، مراه الحرمین، (ج1ص291)
19-ابن ایاس، بدایع...، (ج5 ص 213 و 212 و 214)؛ نهروالی تاریخ القطبی...، (ص 241- 242).
20-ملحسن، رشتی الصالح در ازرقی، اخبار مکه...، (ج1 پاورقی ص 258)
21-نهروالی، تاریخ القطبی...، ص 188. برای نام این روستاها و متن وقف نامه رک رفعت پاشا مرآه الحرمین...، (ج1ص 284- 290)و برای نام کنونی این روستاها و فهرستی کامل تر از آن ها رک احمد، المحمل و الحج...، (ص 257- 258)
22-ملحسن در ازرقی، اخبار مکه...، (ج1، پاورقی ص 258)
23-همان مرجع.توضیح:به طوری که نویسنده در پایان پاورقی مذکور (ص 259)می نویسد او این یادداشت را در 1352(1933) به رشته تحریر در آورده است.
24-احمد، المحمل و الحج...، ص 261؛ رفعت پاشا، مرآه الحرمین...، (ج1 ص 284)
25-احمد، المحمل و الحج...، (ص 275- 276)؛ رک همچنین جبرتی، عبدالرحمن، عجایب الآثار فی التراجم و الاخبار، (چاپ دوم، 3ج، بیروت دارالجیل، 1978)(ج3ص 583- 584)(وقایع ذی الحجه/ 1233 اکتبر 1817).
26- محمل اصلاً کجاوه یا تخت روان و یا جهازی شبیه آن بود که برای حمل کالا یا انسان بر شتران می بستند.
تبیره زن بزد طبل نخستین
شتربانان همی بندند محمل
(منوچهری دامغانی)
و مجازاً به شتر حامل آن و یا رسته ای از شتران که موکبی شاهانه تشکیل می دادند و یا محملی با شان شوکت حمل می کردند نیز اطلاق می شده.فرستادن محمل با تحف و هدایا به حرمین شریفین در تاریخ حج و اسلام اهمیت و معنای خاصی داشته و علاوه بر مفاخر و چشم همچشمی امرا و سلاطین گاهی هم وسیله ای بوده که امرا و ملوک به طور ضمنی استقلال سیاسی خود از دیگران گوشتزد و اعلام می کردند-که یعنی من جز به خدا و پیامبر به کسی خراج و مالیات نمی دهم. در این باره رک مثلاً بحث درباره «صره الحرمین»(یا به اصطلاح امروزی «صندوق حرمین») در شقیر، نعوم، تاریخ السودان، ویراسته محمد ابراهیم ابوسلیم، (بیروت، دارالجبل، 1981) ص 182
27-رک مثلاً البتنونی، محمد لبیت، الرحله الحجازیه، (مصر، مطبعه جمالیه، 1329/ 1910)بحث «المحمل» ص 137 به بعد.به گفته مقریزی در الذهب المسبوک...، ص 11 الملک الظاهر(چهارمین سلطان مملوکی مصر، 676/ 1270) اولین کسی بود که محمل جامه کعبه را در سال 661 (1262)در شهر قاهره به گردش در آورد و در کتاب دیگرش، کتاب السلوک...، ج2(یعنی قسم 1 جزء1)ص 502 در تفصیل این واقعه چنین می نویسد:«آن سال جامه مثل همیشه تهیه گردید و محمل آن که خواص و اعیان دولت و قضاه و فقها و صوفیه و خطباء و ائمه همه سواره آن را همراهی می کردند در شهر قاهره و مصر(=فسطاط) گردانده شد و سپس در دهه دوم ماه شوال به مکه گسیل گشت.»رک همچنین، قلقشندی، صبح الاعشی...، (ج4ص57-58). و برای توصیف ماجرای ارسال محمل نزدیک دو قرن بعد از آن یعنی سال 923(1516)رک ابن ایاس، بدایع الزهور...، (ج5ص213-214، 212).
28-محمد لبیت بتنونی مؤلف الرحله الحجازیه فوق الذکر که در 1327(1909)در معیت حلمی پاشا، خدیو مصر، به حج رفته در کتاب خود، که شرح مشاهدات او در این سفرست، شرحی درباره محمل آن سال دارد (ص 138 قنطار(مصری)- یعنی 629 کیلوگرم وزن داشت. آن را دو نوع روپوش بود. یکی معمولی و از حریر سبز و دیگری فاخر و زربفت که فقط در مراسم رسمی ارسال به مکه به آن می پوشاندند. حرکت محمل از قاهره روز معینی داشت.آن روز بزرگترین میدان شهر (میدان قلعه که هنوز هم هست)مراسم رژه ترتیب می یافت.خدیو مصرو علمای بزرگ و وزراء و سران دولت از لشکری و کشوری و اعیان شهر در جایگاه های مخصوص خود نخست از موکب محمل، به ترتیبی که بیاید، سان می دیدند، آن گاه و پس از این که موکب میدان را یک بار دور می زد،«حضرت مامورالکسوه»که لگام شتر خاص محمل را در دست داشت جلو می دوید و آن را تقدیم خدیو می کرد و او نیز با دست خود آن را به « امیرالحج»، که معمولاً از سران لشکر و با فرمان خدیو انتخاب می شد، تسلیم می کرد.در این لحظه توپ ها به غرش در می آمدند و موکب به راه افتاد:در پیشاپیش همه حضرات صوفیان، بعد لشکریان در رده های سواره و پیاده نظام، سپس شتر حامل محمل به زمام داری امیرالحج و پس از آن ملتزمان و مسوولان محمل و طبالان همه سوار بر شترهای خود.این کاروان مجلل پس از عبور از خیابان های معینی که مملو از تماشاچی بود در خیمه هایی که بیرون شهر برایش برافراشته شده بود فرود می آمد.خود محمل در چادری ویژه قرار می گرفت تا علاقمندان بتوانند به زیارت آن بروند.روز موعود کاروان حرکت می کرد و از راه کانال سوئز و دریای سرخ عازم حرمین شریفین می گردید.در هر دوی این شهرها مراسم استقبال و بدرقه با همین تشریفاتی عظیم تر انجام می گرفت و پس از پایان حج که کاروان به مصر بر می گشت با همان جشن و سرور و تشریفات و از همان مسیرهای اولی به میدان سابق آورده می شد و این بار امیرالحج زمام شتر محمل را به دست پادشاه، و او بار دیگر به «حضرت مامور الکسوه»می سپرد و غرش توپ ها پایان مراسم را اعلام می کرد (ص 142-143).در این سال، به طور خلاصه، در حالی که خود جامه (4550)لیره مصری هزینه برداشته بود، برای محمل آن بیش از ده برابر یعنی پنجاه هزار لیره صرف شده بود ( ص 138).
29-به نقل از عطار، الکعبه و الکسوه...، ص 155.
30-همان مرجع ص 156، ملحسن در ازرقی، اخبارمکه...(ج1ص258) (پاورقی)
31-همان مرجع
32-همان مرجع، عطار، الکعبه الکسوه...ص157
33-ملحسن در ازرقی تاریخ مکه...،ج1 پاورقی ص 259، عطار، الکعبه...ص-160-158
34-ملحسن در ازرقی تاریخ مکه...،ج1 پاورقی ص 259، عطار، الکعبه...ص160-161 و 164-165
35-ملحسن در ازرقی اخبارمکه...،ج1پاورقی ص 259، عطار، الکعبه...ص166-169
36-ملحسن در ازرقی اخبار مکه...، ج1 پاورقی ص 259، عطار، الکعبه...ص170-175
37-متن قراردادها در احمد المحمل و الحج...، ص 14-15. ضمناً تاریخ این قراردادها که در ص 20 و 12 این کتاب صریحاً ذکر شده 4 رمضان 1355(18 نوامبر 1936)است.و اگر آن به مورد اجرا در آمده باشد (که دلیلی بر خلاف آن نیست)مصر باید ارسال جامع را از همان سال از سر گرفته باشد ولی عطار در الکعبه و الکسوه...، (ص 175-176)، می نویسد که مصر از سال 1358(1938)ارسال جامع را از سر گرفت که ظاهراً اشتباه است.
38-عطار، الکعبه و الکسوه...، (ص 177-182)
39-همان مرجع، (ص 187 و 184)
ابن ایاس ابوالبرکات، محمد بن محمد (930/ 1523)بدایع الزهور فی وقایع الدهور، ویراسته محمد مصطفی، ج3-5، قاهره ناشران مختلف (83- 1379- 63- 1960)
ابن اثیر عزالدین ابوالحسن علی بن محمد (630-1232)، الکامل فی التاریخ،13ج، بیروت، دارصادرللطباعه و النشر و دار بیروت للطباعه و النشر، 1965م.
ابن بطوطه، ابوعبدالله محمد بن ابراهیم اللواتی (779-1377)، رحله ابن بطوطه، بیروت دار صادر للطباعه و دار بیروت للطباعه- 1960 1379
ابن تغزی بردی، جمال الدین ابوالمحاسن یوسف (874- 1469)، النجوم الزاهره فی ملوک مصر و القاهره، 12ج، قاهره، دارالکتب المصریه 75-2348-56-1929
ابن جبیر، ابوالحسن محمد بن احمد (614- 1217)، رحله ابن جبیر، بیروت، دارالتراث، 1388- 1968.
ابن حجرعسقلانی، شهاب الدین ابوالفضل (852/ 1448)، فتح الباری بشرح البخاری، 17ج، مصر، مطبعه عیسی البابی الحلبی و اولاده 1378/ 1959.
ابن ظهیره القرشی، محمد جارالله، الجامع الطیف فی فضل مکه و اهلها و بناء البیت الشریف، تاریخ تالیف طبق ص 25- 324 کتاب، 950/ 1543، چاپ دوم، قاهره، عیسی البابی الحلبی و اولاده، 1357/ 1938.
ابن کثیر، ابوالفداء الحافظ (774/ 1372)، البدایه و النهایه، چاپ اول، 14ج بیروت، مکتبه المعارف، 1966 م.
ابن میسر، ابوعبدالله محمد بن علی بن یوسف (677/ 1278)، ( الجزء الثانی من)اخبار مصر، تصحیح هنری ماسیه، قاهره، المعهد العملی الفرنسی للعادیات الشرقیه، 1919م
ابن هشام، عبدالملک الحمیری، ( حدود 218/ 833)، السیره النبویه، ویراسته مصطفی شفا و دیگران، چاپ سوم، 4ج بیروت، دارالاحیاء العربی 1391/ 1971
احمد، یوسف، المحمل و الحج: الجزء الاول، قاهره، مطبعه حجازی 1356/ 1937
الازرقی، ابوالولید محمد بن عبدالله بن احمد ( حدود 265/ 878)، اخبار مکه و ما جاء فیها من الآثار، تحقیق رشدی صالح ملحسن، 2جزء در 1ج، چاپ دوم، ( بیروت) دارالاندلس، 1358/ 1965
البتنونی، محمد لبیت، الرحله الحجازیه، مصر، مطبعه الجمالیه 1329/ 1910
البستانی، بطرس، دائره المعارف، ج3، چاپ بیروت، مطبعه دارالمعارف، 1878م
البلاذری، ابوالعباس بن یحیی بن جابر (279/ 892)، فتوح البلدان، ویراسته M.J.de goeje چاپ اول و 1866، چاپ افست به وسیله E.J.brill 1968م
البلوی، ابوالحاج محمد (604/ 1207)، الف باء، 2 ج، قاهره، المکتبه الوحدیه، 1287/ 1870
التجیبی، القاسم بن یوسف السبتی (1730/ 1329)، مستفاد الرحله و الاغتراب، ویراسته عبدالحفیظ منصور لیبا- تونس، الدارالعربیه للکتاب، 1395/ 1975
تقی زاده، سید حسن، از پرویز تا چنگیز، تهران، کتابفروشی فروغی، 1349 شمسی.
جبرتی، عبدالرحمن، عجایب الآثار فی التراجم و الاخبار، چاپ دوم، 3ج، بیروت، دارالجیل، 1978
الجزیره الانصاری، عبدالقادر، محمد بن عبدالقادر (حدود 980/ 1572)، الدرر...، الفرائد، المنظمه فی الاخبار الحاج و طریق مکه المعظمه، ویراسته حمد الجاسر، چاپ اول، 2ج، دارالیمامه للبحث و الترجمه و النشر، ریاض 1403/ 1983
حسن، دکتور، حسن ابراهیم، تاریخ الدوله، الفاطمیه، چاپ چهارم، مکتبه النهضه المصریه، 1981
رفعت پاشا، ابراهیم، مرآه الحرمین اوالرحلات الحجازیه و الحج و مشاعره الدینیه،2ج، قاهره، مطبعه دارالکتب المصریه 1344/ 1925
زامبارو، معجم النساء و الاسرات و الحاکمه فی التاریخ و الاسلامی، ویراسته دکتور ذکی محمد حسن، مطبعه جامعه الفواد الاول 1951
سبط بن الجوزی شمس الدین ابوالمظفر یوسف بن قزاوغلی (654/ 1256)، مرآه الزمان فی التاریخ الایام، ویراسته علی سویم، آنکارا، دانشگاه آنکارا، 1968
سرور، محمد جمال الدین، النفوذ الفاطمی، فی الجزیره العرب، قاهره، دارالفکر، العربی، 1369/ 1950
السهیلی، عبدالرحمان (581/ 1175) الروض الانف فی شرح السیره النبویه لابن هشام، ویراسته عبدالحرمان الوکیل،7ج، چاپ اول، قاهره، دارالنصر1378/ 1964
شقیر، نعوم، تاریخ السودان، ویراسته محمدابراهیم ابوسلیم، بیروت، دارالجیل، 1981
الطبری، ابوجعفرمحمدبن جریر(310/ 922)، تاریخ الطبری: تاریخ الرسل و الملوک، ویراسته محمد ابوالفضل ابراهیم،10ج، قاهره، دارالمعارف مصر، 1960- 1969م
العرینان، الدکتور محمد،«اباهه المدینه و حریق الکعبه فی عهد یزید بن معاویه بین المصادر القدیمه و الحدیثه» در مجله کلیه الاداب، ( لجامعه الریاض)ج5، (1977-1978) ص 79-99.
عطار، احمد، عبدالغفور، الکعبه و الکسوه، چاپ اول، مکه، 1397/ 1977
عمر بن فهد، محمد بن محمد بن محمد (885/ 1470)، اتحاف الوریه باخبار ام القری، ویراسته فهیم محمد شلتوت، 2ج، قاهره، مکتبه الخانخی، 4- 1403/ 4- 1983
العمری، شهاب الدین ابوالعباس احمد بن فضل الله ( 749/ 1348)، مسالک الابصار فی ممالک الامصار الجزء الاول، ویراسته احمد زکی پاشا، قاهره، مطبعه دارالکتب، المصریه، 1342/ 1924
الفاسی، تقی الدین محمد بن احمد بن علی (832/ 1427)، شفاء الغرام باخبار البلد الحرام، ویراسته «جمعی از علما»2ج، مصر، مطبعه عیسی البابی، الحلبی و اولاده 1956م
فاسی، العقد، الثمین فی تاریخ البلد الامین، ویراسته محمد فواد سید، 8ج، قاهره، مطبعه السنت محمدیه، 1378- 1388/ 1958- 1969
القطبی، عبدالکریم (1014/ 1605)، اعلام العلماء الاعلام ببناء المسجد الحرام، ویراسته احمد محمد جمال و عبدالعزیز الرفاعی، چاپ اول ریاض، دارالرفاعی، 1403/ 1983
القلقشندی، ابوالعباس احمد بن علی بن احمد، (820/ 1418)، صبح الاعشی فی صناعه الانشاء، 14ج. قاهره، مطبعه الامیریه، 38- 1331/ 19- 1913
مسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین (346/ 957)، مروج الذهب و معادن الجوهر، ویراسته اسعد داغر، 4جزء در 2ج، چاپ سوم، بیروت، دارالاندلس، 1978م
المقریزی، تقی الدین ابوالعباس احمد بن علی (845/ 1441)، انعاظ الحنفاء باخبار ائمه فاطمیین الخلفاء، ویراسته دکترجمال الدین الشیال، چاپ دوم، قاهره، لجنه الاحیاء التراث السلامیه. 1387/ 1967
مقریزی، الذهب المسلوک فی ذکر منهج من خلفاء و الملوک، ویراسته دکتور جمال الدین الشیار، قاهره، لجنه التالیف و الترجمه و النشر1955م
مقریزی، کتاب الخطط، المقریزیه، المسماه بالمواعظ و الاعتبار بذکر الاخطط و الآثار،3ج، بیروت، مکتبه الاحیاء العلوم، 1959م
مقریزی، کتاب السلوک لمعرفه الدول و الملوک،4ج در 12 قسم یا جلد: ج 1-6 ( جزء 1-2)ویراسته محمد زیاده، قاهره، لجنه التالیف و الترجمه و النشر، 1936- 1958 و ج 7-12( جزء3-4)ویراسته دکتر سعید عبدالفتاح عاشورا، قاهره، مکتبه دارالکتب، 1970- 1973
ناصرخسرو، (481/ 1088) سفرنامه: رهله ناصر خسرو... فی القرن الخامس الهجری، ترجمه یحیی الخشاب، بیروت،دارالکتاب الحدیث، 1970
نعمان بن حیون (363/ 973)، رساله افتتاح الدعوه، ویراسته دکتور فرحات الدشراوی، تونس، الشرکه التونسیه للنشر و التوزیع1975
النهروالی، محمد قطب الدین (990/ 1582)، تاریخ القطبی المسمی باکتاب الاعلام باعلام بیت الله الحرام ویراسته محمد طاهر کردی، چاپ مکه، المکتبه العلمیه، 1370/ 1950
هاجسن، مارشال گ.س. (Marshall G.S.Hodgson) فرقه اسماعیلیه، ترجمه فریدون بدره ای، تهران، کتابفروشی تهران، 1346شمسی.
الهمدانی، دکتور حسین فضل الله و دکتور حسن سلیمان محمود الصلیحیون و الحرکه الفاطمیه فی الیمن: 268- 626، قاهره، مکتبه مصر 1955
یاقوت حموی، شهاب الدین ابی عبدالله (627/ 1229)،معجم البلدان، 5ج، بیروت، دارصادر و دار بیروت للطباعه 1399/ 1979
یعقوبی، احمد بن واضح (286/ 897)، البلدان، ترجمه ی دکتر محمد ابراهیم آیتی. تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1356شمسی
منبع: نشریه فکر و نظر شماره 1
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}