نویسندگان: دکتر محمود کریمی (1)
سعید طاوسی مسرور (2)


 

چکیده

جابر بن یزید جعفی از اصحاب نامدار و مورد وثوق امام باقر و امام صادق (علیهم السلام) و از دانشمندان بزرگ شیعه ی امامیه در نیمه ی دوم قرن اول و نیمه ی اول قرن دوم هجری است. او از برخی مشایخ نامدار سنی روایت می کرد و شاگردان قابل توجهی از اهل تسنن داشت. از این رو جابر جعفی همواره مورد توجه اهل تسنن بوده اما از دیرباز تا کنون رجال شناسان سنی غالباً او را جرح کرده و روایاتش را بی اعتبار دانسته اند. اعتقاد به رجعت، غلو در تشیع، بیان مطلب عجیب و غریب، دیوانگی و فساد عقل، کذب و تدلیس و امامت فرقه ی مغیریه مهم ترین علل جرح جابر نزد اهل تسنن است.

کلید واژه:

جابر بن یزید جعفی، اهل تسنن، شیعه امامیه، رجال، غلو.

درآمد:

ابو محمد جابر بن یزید جعفی کوفی (3) (حدود 50 - 128 ق) (4)، از اصحاب نامدار امام باقر و امام صادق (علیهم السلام) است. (5) جابر از تابعان بوده، (6) از برخی اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، عمدتاً از ابوطُفَیل عامر بن واثِله لَیثی (7) و جابر بن عبد الله انصاری (8) روایت کرده است. او که خود شیعه بود، از برخی مشایخ نامدار سنی نیز کسب علم نموده و از آنان روایت می‌کند؛ افرادی چون مجاهد بن جَبر، عطاء بن ابی رَباح، طاووس بن کَیسان، قاسم بن محمد بن ابی بکر، سالم بن عبدالله بن عمر و عامر بن شَراحیل شَعبی. (9) جابر جعفی شاگردان قابل توجهی نیز از اهل تسنن داشت (10) که از مهم‌ترین آنان می‌توان به سُفیان ثَوری (11)، شُعبَه بن حَجّاج (12)، سُفیان بن عُیَینَه (13)، شَریک بن عبد الله نخعی (14)، ابو خَیثَمَه زُهیر بن معاویه جعفی (15) و ابو حنیفه (16) اشاره کرد.
او اهل کوفه بود (17) و به احتمال فراوان در سراسر عمر به جز مدت هیجده سال (بین سال‌های 94 تا 114 ق) (18) که برای کسب علم از امام باقر (علیه السلام) در مدینه اقامت نمود، (19) در کوفه می‌زیست. (20) و (21)
روایات جابر به روشنی نشان می‌دهد که وی شیعه ی امامی بوده و علاقه ی فراوانی به اهل بیت (علیهم السلام) داشته (22) و از خلفای بنی امیه تبری جسته است. (23) بعضی از معاصرانش نیز به شیعه بودن وی تصریح کرده‌اند. (24) برخی از بزرگان اهل تسنن نیز او را از بزرگ‌ترین علما و رؤسای شیعه معرفی کرده‌اند. (25)
جابر از معتقدان به رجعت بوده (26) و علاوه بر این، بنا بر نقل ابن جُحام (زنده در 328 ق) (27) امام علی (علیه السلام) را همان دابّه الارض (28) یاد شده در قرآن (29) دانسته که در آستانه ی قیامت ظاهر خواهد شد (30). (31)
همچنین در میان روایات وی، روایات فراوانی در باب ملاحم و فتن (32)، مهدویت و علائم ظهور قائم (33) وجود دارد که نشان دهنده ی ایمان و توجه ویژه ی وی به این آموزه ی اعتقادی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم( و امامان معصوم (علیهم السلام) تواند بود (34).
جابر جعفی از دانشمندان برجسته ی مسلمان است (35) و مرجعیت علمی او، مطلبی است که حتی مخالفان سرسخت وی نیز بدان اقرار کرده‌اند. هر چند ذهبی و صفدی، او را ضعیف و رافضی خوانده‌اند، اما از وی به «معدن و منبع علم» (36) و «مرجع علمی» (37) تعبیر کرده‌اند. (38) او در کوفه از جایگاه علمی والایی برخوردار بود؛ شیعه و سنی از او روایت می‌کردند و علما با گرایش‌های گوناگون و متفاوت از او کسب علم می‌نمودند. (39) جابر بن یزید از بزرگ‌ترین علمای شیعه است (40) که در زمان خود در شاخه های علمی حدیث، تاریخ، فقه، تفسیر و کلام سرآمد بود و مرجعیت علمی‌اش در این علوم مورد تأیید همگان قرار داشت. او در اواخر دوره ی اموی، یک مرجع عمده درباره ی علوم دینی زمانش به شمار می‌رفت، به طوری که بسیاری از دانشمندان معروف اوایل دوره ی عباسی، نزد وی شاگردی کرده و از او به عنوان راوی قابل اعتماد و دانشمند، روایت حدیث می‌کردند، حتی اگر با عقاید شیعی او موافقت نداشتند. (41)
در مورد وثاقت وی گفتنی است که اگر چه برخی رجالیان متقدم شیعه او را تضعیف کرده‌اند (42)، اما رجالیان متأخر با بررسی و نقد دیدگاه پیشینیان خود به جابر، عموماً او را توثیق کرده و موارد طعن وی را توجیه کرده‌اند (43)، ولی کتب رجالی و حدیثی اهل تسنن از دیرباز تا کنون به جرح وی پرداخته‌اند. در ادامه به بررسی و نقد وجوه طعن اهل تسنن در جابر بن یزید خواهیم پرداخت.

اهل تسنن و جابر جعفی

جابر جعفی با آن که شیعه بود، از مشایخ برجسته ی سنی نیز روایت می‌کرد و به همین دلیل مورد توجه اهل تسنن قرار داشت. جابر محدثی بسیار پر کار بود. (44) در این باره ترمذی از وکیع نقل کرده که اگر او نبود، کوفه از حدیث تهی می‌گردید (45). او گاهی احادیث منحصر به فرد و نادر روایت می‌کرد و این موضوع سبب شد برخی از بزرگان اهل تسنن چون شعبه بن حجاج، روایت نمودن از وی را بر خود لازم بدانند. (46) روایات او در موضوعات گوناگون تفسیری (47) ، فقهی (48)، تاریخی (49) و دیگر موضوعات دینی در کتب اهل تسنن فراوان دیده می‌شود؛ و به همین سبب، از شاگردان و معاصران سنی او تا علمای متأخر اهل تسنن درباره ی وی اظهار نظرهای گوناگونی وجود دارد و عملاً در میان اهل تسنن، با طیفی از اظهار نظر در مورد او مواجه می‌شویم. در میان آثار روایی و رجالی اهل تسنن باید گفت چهره های برجسته‌ای از اهل حدیث، مانند سُفیان ثَوری و شُعبه بن حَجّاج به جابر علاقه مند بوده، او را توثیق کرده و از وی روایت می‌کرده‌اند (50). آنان همواره از جابر با احترام یاد کرده، در مورد او تعابیری چون «اورع فی الحدیث» (51) و «من اوثق الناس» (52) به کار برده‌اند (53). برخی از اهل تسنن بدین نیز اکتفا نکرده و او را صاحب کرامت دانسته‌اند؛ چنان که عثمان بن ابی شیبه از جدش نقل کرده که جابر، در زمان نایابی برخی میوه ها، از آن میوه ها به وی داده است (54). لازم به ذکر است که روایات او در برخی مسانید و مصنفات همچون مسند طیالسی (55)، مسند ابن راهویه (56)، مسند عبد بن حمید (57)، مسند ابی یعلی (58)، المصنف عبد الرزاق صنعانی (59) و المصنف ابن ابی شیبه کوفی (60) نیز به چشم می‌خورد (61).
اما به عنوان نگاهی متفاوت باید از ابوحنیفه، نامدارترین شخصیت اصحاب رأی یاد کرد که با کذاب خواندن جابر و به قصد تضعیف وی، گوید که دروغگوتر از جابر جعفی ندیدم، هرگاه رأیی را به او می‌گفتم، پاسخ مرا با حدیث می‌داد و مدعی می‌شد که چند هزار حدیث از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌داند که آن‌ها را برای کسی بیان نکرده است (62). در این میان، افزون بر آن که بسیاری از علمای رجال او را از مجروحین و ضعفا دانسته‌اند (63)، احمد بن حنبل از اعتنا به احادیث جابر نهی می‌کرده است، با این همه، خود وی در مسندش از جابر روایت‌هایی آورده است (64). در این باره اظهار نظر خود وی گویاست. از او در مورد جابر جعفی و لیث بن ابی سلیم (65) پرسیدند و وی در پاسخ چنین گفته است:
جابر در حدیث قوی‌تر و لیث عقیده‌اش بهتر است. این که مردم احادیث جابر را ترک کرده‌اند به سبب سوء اعتقاد اوست. (66)
از دیگر شخصیت‌های نامدار حدیث و رجال اهل تسنن، عبد الرحمن بن مهدی، جابر را متروک دانسته و یحیی بن معین او را در خور اعتنا نمی‌شمرده (67) و دارقُطنی او را تضعیف کرده است (68). ابن حجر عسقلانی نیز با عبارت «هو ضعیف جداً» (69) از وی یاد نموده است (70). (71)
به هر صورت، در میان صاحبان صحاح سته، روایات جابر دارای شروط بخاری و مسلم نبوده (72) و نسایی نیز وی را متروک دانسته است (73)؛ اما ابن ماجه قزوینی (74) و ترمذی (75) از او روایت کرده‌اند. ابو داوود نیز او را در حدیث قوی نمی‌دانسته (76) و تنها یک حدیث از وی نقل کرده است (77). (78)

پی نوشت ها :

1) استادیار علوم قرآن و حدیث در دانشگاه امام صادق (علیه السلام).
2) کارشناسی ارشد تاریخ تشیع از دانشگاه امام صادق (علیه السلام).
3) التاریخ الکبیر، ج 2، ‌ص 210، 211؛ الانساب، ج 2، ‌ص 68.
4) الطبقات الکبری، ج 6، ‌ص 345؛ المعارف، ‌ص 480؛ شذرات الذهب، ج 1، ‌ص 175؛ تهذیب المقال، ج 5، ‌ص 45 ـ 47.
5) رجال الطوسی، ‌ص 129، 176.
6) همان، ‌ص 176.
7) برای نمونه هایی از روایات وی از عامر بن واثله، ر.ک: المعجم الاوسط، ج 4، ‌ص 187؛ الغیبه نعمانی، ‌ص 276؛ التوحید، ‌ص 21؛ سنن دارقطنی، ج 1، ‌ص 302؛ امالی الطوسی، ‌ص 578؛ تاریخ مدینه دمشق، ج 42، ‌ص 242؛ ابو الطفیل عامر بن واثله کِنانی لیثی (1 ـ 100 یا 102، 107، 110 و 116.ق): برقی نام او را در شمار خواص اصحاب امیرالمؤمنین (علیه السلام) آورده و کشی او را کَیسانی و از معتقدان به حیات محمد بن حنفیه دانسته است. او با مختار قیام نمود و آخرین صحابی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است که وفات کرد. طوسی نام وی را در شمار اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)، امام حسن (علیه السلام) و امام علی بن الحسین (علیه السلام) ذکر کرده است (ر.ک: رجال برقی، ‌ص 4؛ رجال الکشی، ‌ص 95؛ رجال الطوسی، ‌ص 44، 70، 95 و 118؛ مشاهیر علماء الامصار، ‌ص 64؛ الاستیعاب، ج 4، ‌ص 1696؛ الاکمال فی اسماء الرجال، ‌ص 119؛ الکاشف، ج 1، ‌ص 527؛ شرح اصول الکافی، ج 7، ‌ص 368).
8) طریق صدوق به جابر بن عبد الله انصاری به واسطه ی جابر جعفی است: از علی بن احمد بن موسی، از محمد بن ابی عبد الله کوفی، از محمد بن اسماعیل برمکی، از جعفر بن احمد، از عبدالله بن فضل، از مفضل بن عمر، از جابر بن یزید جعفی، از جابر بن عبدالله انصاری، ر.ک: من لا یحضره الفقیه، ج 4، ‌ص 445؛ برای نمونه هایی از روایات وی از جابربن عبد الله ر.ک: امالی صدوق، ‌ص 124، 125، کمال الدین، ‌ص 253، 254، 394؛ کفایه الاثر، ‌ص 66، 67؛ در مورد جابر بن عبد الله انصاری ر.ک: «جابر بن عبد الله انصاری»، ‌ص 177ـ 181.
9) برای فهرست مشایخ جابر ر.ک: الجرح و التعدیل، ج 2، ‌ص 497؛ تهذیب الکمال، ج 4، ‌ص 466.
10) برای فهرست راویان احادیث وی ر.ک: رجال النجاشی، ‌ص 128؛ تهذیب الکمال، ج 4، ‌ص 466، 467؛ جامع الرواه، ج 1، ‌ص 144 ـ 146.
11) در مورد وی ر.ک: تهذیب الکمال، ج 11، ‌ص 154 ـ 169؛ سفیان حدود پنجاه حدیث از جابر نقل کرده است (الکامل فی ضعفاء الرجال، ج 2، ‌ص 119، 120).
12) در مورد وی ر.ک: تهذیب الکمال، ج 12، ‌ص 479 ـ 495.
13) در مورد وی ر.ک: همان، ج 11، ‌ص 177 ـ 196.
Tradition and Survival…, 1، pp. 372 - 373.
14) در مورد وی ر.ک: تهذیب الکمال، ج 12، ‌ص 462 ـ 475؛ الکنی والالقاب، ج 3، ‌ص 246، 247.
15) در مورد وی ر.ک: تهذیب الکمال، ج 9، ‌ص 420 ـ 425؛ زهیر، کتابی از احادیث جابر گرد آورد. این کتاب را احمد بن حنبل دیده و از آن استنساخ کرده است. ر.ک: المجروحین، ج ‌1، ‌ص 209.
16) ابو حنیفه، ‌ص 66؛ الامام الصادق و المذاهب الاربعه، ج 1، ‌ص 341؛ برای روایت ابوحنیفه از جابر، ر.ک: مسند الامام ابی حنیفه، ‌ص 67، 89.
17) المجروحین، ج 1، ‌ص 208.
18) از آن‌جا که دوران شاگردی وی در عصر امامت امام (علیه السلام) (94 ـ 114 ق) بوده، او باید بین سال های 94 تا 96 ه. ق به مدینه رفته باشد، ر.ک: الکافی، ج 1، ‌ص 472؛ رجال الکشی، ص192، 193؛ امالی الطوسی، ‌ص 296.
19) از زندگی او تا پیش از ورودش به مدینه و درک محضر امام باقر (علیه السلام) اطلاعات چندانی در دست نیست؛ «جابر بن یزید جعفی»، ‌ص 181.
20) امالی طوسی، ‌ص 296؛ این‌که گفته‌اند او بیش تر در حجاز می‌زیست، صحیح به نظر نمی‌رسد، زیرا او کوفی بود و بنا بر این گزارش، فقط سال در مدینه اقامت گزید و سپس به کوفه بازگشت. ابن سعد گزارش نموده که در زمان امارت خالد بن عبد الله قسری بر کوفه، هر گاه عیسی بن مسیب بجلی قاضی این شهر بر مسند قضا قرار می‌گرفت، جابر جعفی نیز در کنار او می‌نشست. این گزارش حاکی از اقامت وی در کوفه است. (ر.ک: الطبقات الکبری، ج 6، ‌ص 346؛ رجال الکشی، ‌ص 192؛ علم تاریخ در گستره ی تمدن اسلامی، ج 1، ‌ص 511).
21) از آن‌جا که جابر در زمان امامت امام ششم (علیه السلام) در کوفه مقیم بوده، احتمالاً برای شنیدن حدیث از آن حضرت، برخی اوقات (مثلاً ایام حج) به مدینه مسافرت می‌کرده است؛ (چهارده نور پاک، ج 8، ص 1055).
22) برای نمونه ر.ک: جعفر بن محمد حضرمی، اصل در: الاصول سته عشر، ‌ص 60 ـ 65؛ المحاسن، ج 1، ‌ص 168، 171؛ بصائر الدرجات، ‌ص 69، 95، 110؛ مناقب الامام امیر المؤمنین (علیه السلام)، ج 2، ‌ص 107، 287؛ صفات الشیعه، ‌ص 13، 14، علل الشرایع، ج 1، ص 136 ـ 137؛ امالی المفید، ص 74، 217؛ تاریخ مدینه دمشق، ج 14، ص 170، ج 42 ، ص 242؛ عامه و خاصه روایاتی از او در باب وجوب صلوات بر پیامبر و خاندانش در هر نماز واجب نقل کرده‌اند (شعار اصحاب الحدیث، ‌ص 108؛ التمهید، ج 16، ‌ص 195؛ الخلاف، ج 1، ‌ص 373) او از راویان حدیثی است که اعتقاد به ولایت امام علی (علیه السلام) را شرط قبولی اعمال می‌داند (الطرائف، ص 156، 157).
23) برای نمونه ر.ک: تفسیر العیاشی، ج 2، ‌ص 50، 84؛ الغیبه نعمانی، ص 131؛ ارشاد القلوب، ج 2، ص 384 ـ 391؛ بحار الانوار، ج 29، ‌ص 46 ـ 63؛ از او روایتی در مورد لعن بر بنی‌امیه پس از هر نماز واجب نقل شده است؛ تهذیب الاحکام، ج 2، ‌ص 109، 321.
24) رجال الکشی، ‌ص 195.
25) الکاشف، ج 1، ‌ص 288، میزان الاعتدال، ج 1، ‌ص 379؛ التفسیر و المفسرون، ج 2، ص 38؛ ر.ک: بعض مثالب النواصب، ‌ص 23.
26) تاریخ یحیی بن معین، ج 1، ‌ص 207؛ تأویل مختلف الحدیث، ص 17؛ المحلی، ج 3 ، ‌ص 62؛ تفسیر العیاشی، ج 2، ‌ص 256، 257؛ مختصر البصائر، ‌ص 17، 18، 26، 29، 37، 38.
27) در مورد وی ر.ک: «ابن جحام»، ‌ص 216.
28) در مورد دابه الارض، ر.ک: مختصر البصائر، ‌ص 206 ـ 210؛ بحار الانوار، ج 53، ‌ص 110 ـ 113، 124 ـ 126؛ بازگشت به دنیا در پایان تاریخ، ‌ص 109 ـ 121.
29) سوره ی نمل، آیه ی 82 .
30) تأویل ما نزل...، ‌ص 211 ـ 215.
31) ر.ک: الضعفاء الکبیر، ج 1، ‌ص 194.
32) ابن حماد در کتاب الفتن، اخبار فراوانی از امام باقر (علیه السلام) آورده که همگی به واسطه ی سعید ابو عثمان از جابر جعفی است؛ برای نمونه ر.ک: الفتن، ‌ص 118، 129، 130، 165، 171، 174؛ در این باره و در باب روایات جابر در نشانه های ظهور، ملاحم و فتن (ر.ک: تحلیل تاریخی نشانه های ظهور، ‌ص 34، 40، 47 ـ 49، 163).
33) برای نمونه ر.ک: تفسیر العیاشی، ج 1، ‌ص 61، 244، 245، ج 2، ‌ص 76 و 326؛ الغیبه نعمانی، ‌ص 288 ـ 291، 314، 354؛ الغیبه طوسی، ‌ص 187، 452، 470؛ مجمع البیان، ج 9، ‌ص 381؛ سرور اهل الایمان، ‌ص 29، 30، 42، 43، 102، 103، 111، 112.
34) او از راویان حدیث مشهوری است که غیبت قائم را به خورشید پس ابر تشبیه می‌کند، کمال الدین، ‌ص 253؛ برای روایتی از وی در باب اوصاف مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، (ر.ک: الارشاد، ج 2، ‌ص 382).
35) موسوعه طبقات الفقهاء، ج 1، ‌ص 307.
36) «اَحَدُ اَوعِیَهِ العِلمِ».
37) «اَخَذوا عَنه العِلمَ».
38) تاریخ الاسلام، ج 8، ‌ص 59؛ زرکلی نیز از وی با تعبیر «واسع الروایه غزیر العلم بالدین؛ دارای روایات و علم فراوان در دبن» یاد کرده است (ر.ک: الاعلام، ج 2، ‌ص 105).
39) موسوعه طبقات الفقهاء، ج 1، ‌ص 308.
40) الکاشف، ج 1، ‌ص 288؛ میزان الاعتدال، ج 1، ‌ص 379.
41) Tradition and Survival…, 1، pp. 86 ـ 87.
42) رجال النجاشی، ‌ص 128؛ رجال ابن داوود، ‌ص 61، 299.
43) رجال حر عاملی، ‌ص 75، وسائل الشیعه، ج 30، ‌ص 329؛ الوجیزه فی الرجال، ‌ص 42؛ خاتمه المستدرک، ج 4، ‌ص 197، 218؛ معجم رجال الحدیث، ج 4، ‌ص 344، 345؛ معجم الثقات و ترتیب الطبقات، ‌ص 25؛ الجامع فی الرجال، ج 1، ‌ص 351 ـ 353، 929.
44) بعض مثالب النواصب، ‌ص 24.
45) سنن الترمذی، ج 1، ‌ص 133؛ ر.ک: العبر، ج 1، ‌ص 127، 128؛ شذرات الذهب، ج 1، ‌ص 175؛ کوفه در قرن دوم هجری یک مرکز عمده ی حدیث بود؛ ر.ک:
Tradition and Survival…, 1، p. 87.
46) تهذیب التهذیب، ج 2، ‌ص 42.
47) برای نمونه ر.ک: تفسیر مجاهد بن جبر، ج 1، ‌ص 388، 389، ج 2، ‌ص 691، 697، 698، 704؛ تفسیر القرآن العظیم، ج 2، ‌ص 313، ج 3، ‌ص 34، 135، تفسیر سفیان ثوری، ‌ص 127، 183.
48) برای نمونه ر.ک: مسند احمد بن حنبل، ج 1، ‌ص 317؛ المحلی، ج 11، ‌ص 332، 333؛ بغیه الباحث عن زوائد مسند الحارث، ‌ص 96.
49) برای نمونه ر.ک: تاریخ الامم و الملوک، ج 1، ‌ص 266، 269 و 276، ج 4، ‌ص 194، 500 و 512، ج 5، ‌ص 449.
50) ثوری و شعبه خود می‌دانسته‌اند ارتباط با جابر برای برخی از اهل تسنن مناسب نیست، بنابراین ابو عَوانَه را از رفتن به نزد جابر نهی می‌کردند (تهذیب التهذیب، ج 2، ‌ص 42).
51) پارساترین فرد در نقل حدیث.
52) از معتمد‌ترین و امین‌ترین افراد.
53) میزان الاعتدال، ج 1، ‌ص 379.
54) همان، ج 1، ‌ص 380.
55) مسند طیالسی، ‌ص 108.
56) مسند ابن راهویه، ج 4، ‌ص 250.
57) منتخب مسند عبد بن حمید، ‌ص 320.
58) مسند ابو یعلی، ج 7، ‌ص 277.
59) برای نمونه ر.ک: المصنف صنعانی، ج 1، ‌ص 289، ج 2، ‌ص 553، ج 3، ‌ص 202.
60) المصنف ابن ابی شیبه کوفی، ج 1، ‌ص 65، 368.
61) مالک بن انس نیز روایاتی از جابر نقل کرده است. ر.ک: المدونه الکبری، ج 1، ‌ص 3، 81، ج 2، ‌ص 104.
62) المجروحین، ج 1، ‌ص 209؛ الکامل فی ضعفاء الرجال، ج 2، ‌ص 113.
63) الضعفاء الکبیر، ج 1، ‌ص 191 ـ 196؛ المجروحین، ج 1، ‌ص 208، 209؛ الکامل فی ضعفاء الرجال، ج 2، ‌ص 113 ـ 120.
64) محمد بن رافع، احمد بن حنبل را در حال استنساخ کتاب زهیر بن معاویه از احادیث جابر دید، بدو گفت تو ما را از احادیث وی نهی می‌کنی و خود آن‌ها را می‌نویسی. احمد در پاسخ گفت: [می‌نویسم که] بدانم، (ر.ک: مسند احمد، ج 1، ‌ص 241، ج 4، ‌ص 254؛ المجروحین، ج 1، ‌ص 209؛ بحر الدم، ‌ص 32، 33).
65) محدث و عالم نامدار کوفی، از موالی بنی امیه (بعد از 60 «احتمالاً در زمان خلافت یزید» 138 یا 143 ه. ق) از راویان احادیث شَعبی، مُجاهد، طاووس، عطاء، عِکرِمَه و نافع مولی ابن عمر و از مشایخ سفیان ثوری، شعبه بن حجاج، شَریک بن عبد الله نَخَعی، زُهیر بن معاویه، زائده، فُضیل بن عَیّاض، ابو عَواَنه. گفتنی است برخی از علمای رجال اهل تسنن او را تضعیف کرده‌‌اند؛ (سیر اعلام النبلاء، ج 6، ‌ص 179 ـ 184).
66) تاریخ الاسلام، ج 8، ‌ص 60 .
67) تاریخ یحیی بن معین، ج 1، ‌ص 210، 268؛ التاریخ الکبیر، ج 2، ‌ص 210.
68) سنن دارقطنی، ج 1، ‌ص 348.
69) او به شدت ضعیف است.
70) تلخیص الحبیر، ج 4، ‌ص 156.
71) ابن عربی نیز احادیثی که در سندش جابر جعفی باشد، به شدت تضعیف کرده است؛ (الفتوحات المکیه، ج 1، ص 455، 489).
72) ر.ک: ذکر اسماء التابعین ...، ج 1، ‌ص 93 ـ 97؛ الکاشف، ج 1، ‌ص 288.
73) الضعفاء والمتروکین، ‌ص 163؛ به تصریح ذهبی در سنن النسائی روایتی از جابر جعفی وجود ندارد؛ الکاشف، همان. بنابر این نوشته ی سید شرف الدین که نسائی در سنن خود از جابر روایت آورده است، صحیح نیست (ر.ک: المراجعات، ‌ص 113).
74) سنن ابن ماجه، ج 1، ‌ص 277، 377، 387، ج 2، ‌ص 753، 755، 784.
75) سنن ترمذی، ج 3، ‌ص 17، ج 4، ‌ص 251، ج 5، ‌ص 346.
76) سؤالات ابی عبید الآجری ابا داود ...، ج 1، ‌ص 189، 190؛ میزان الاعتدال، ج 1، ‌ص 380.
77) سنن ابو داود، ج 1، ‌ص 233.
78) در باب روایات وی در صحاح سته، ر.ک: رجال الشیعه فی أسانید السنه، ‌ص 71 ـ 74.

منبع: فصلنامه علمی- پژوهشی علوم حدیث شماره 54.