حقوق افراد در جامعه
وضع نهاد خانواده در ایران، توجهات بسیاری را به خود جلب کرده است. هم اکنون نهادهای اجتماعی، تدریجاً، متوجه وقوع تحولات نگران کننده پیرامون وضعیت خانواده شده اند. اتفاقاتی که به تعبیر ما
نویسنده: دکتر محمدرضا سالاری فر
وضع نهاد خانواده در ایران، توجهات بسیاری را به خود جلب کرده است. هم اکنون نهادهای اجتماعی، تدریجاً، متوجه وقوع تحولات نگران کننده پیرامون وضعیت خانواده شده اند. اتفاقاتی که به تعبیر ما آخرین خط بحران خانواده ها است؛ یعنی طلاق.
متأسفانه در سال های اخیر ما شاهد افزایش آمار طلاق در کشور بوده ایم؛ این بدین معنا است که از هر چهار ازدواج، یک مورد منجر به طلاق می شود. علاوه بر این، شاهد افزایش نرخ طلاق هستیم؛ یعنی علاوه بر درصد بالای آمار طلاق، شاهد روند صعودی آن نیز هستیم.
آسیب فوق، زمانی خود را بهتر به ما نشان می دهد که به مواردی از این قبیل توجه شود:
اولاً مطابق فضای فرهنگی کشور، طلاق پدیده ای است که مردم، به راحتی، آن را نمی پذیرند؛ یعنی خانواده ها گاهی حاضر هستند سال ها سختی و مرارت را در زندگی زناشویی تحمل کنند؛ ولی به سمت طلاق نروند. اضافه بر این، بسیاری از خانم ها احساس می کنند در صورت طلاق، حقوقشان ضایع می شود و به آن دست نمی یابند. به همین جهت حاضرند به سمت طلاق نروند.
حال، با وجود این همه موانع بر سر راه تحقق طلاق، افزایش روزافزون و رونق بیش از پیش آن، فاجعه ای روانشناختی و جامعه شناختی به حساب می آید که لازم و ضروری است، مورد آسیب شناسی قرار گیرد. به همین جهت است که طی سال های اخیر، شاهد گرایش محققان و پژوهشگران حوزه های علوم انسانی به سمت مطالعات خانواده بودده ایم.
واقعیت مذکور در حالی رخ می دهد که سمت و سوی حرکت نهاد خانواده در جامعه ایرانی، به گونه ای دیگری است. خانواده در جامعه ایرانی، با توجه به دلایل مختلف فکری، فرهنگی و دینی، همواره از ارزش و احترام والایی برخوردار بوده است و از آن به عنوان نهادی محوری، حتی در برقراری روابط سیاسی، مذهبی و ... استفاده شده است. به رغم این واقعیت، متأسفانه امروزه شاهد وجود برخی دغدغه ها، خصوصاً برای برخی از جوانان، در مورد نهاد خانواده هستیم. دغدغه هایی از قبیل وجه «ضرورت ازدواج»، «تشکیل خانواده»، «قبح طلاق»، «حرمت روابط آزادی» و مواردی از این دست.
بدیهی است که بروز و نمود این قبیل دغدغه ها در جامعه ایرانی، تهدیدی جدی است که باید از طریق علت یابی دقیق، آن را مورد آسیب شناسی جدی در رابطه با خانواده، دیدگاه «ضروری نبودن آن» است. بنابراین اگر بنا باشد کار فرهنگی و علمی صورت گیرد، باید یکی از کانون ها و علمی صورت گیرد، باید یکی از کانون ها و مراکز تحلیلی خود را از این دیدگاه قرار داد.
این در حالی است که امروزه در اثر پیشرفت علم و تکنولوژی، زمینه رفاه افراد جامعه بیشتر فراهم شده است. در اثر فراهم شدن هرچه بیشتر زمینه های رفاه، می تواند به گسترش تمایلات مادی و متعاقب آن توجه به غرایز کمک رساند. بر این اساس لازم است که زن و مرد، متناسب با نیازهای جنسی و عاطفی، همدیگر را مورد توجه قرار دهند. بدیهی است در این میان، اگر به این نیازها توجه نشود و نیازهای زوجین، از سوی دیگری مورد بی مهری یا بی توجهی قرار گیرد، ناهنجاری هایی به وجود خواهد آمد که شاید در بهترین حالت، به تحمل یکدیگر ختم شود.
امروزه، تحت تاثیر فرایندهای ناشی از تهاجم فرهنگی، شاهد تغییر تدریجی برخی ارزش ها در میان گروهی از آحاد جامعه هستیم. هرچند این روند تغییر، شیب خیلی کندی دارد؛ لکن، در دراز مدت منجر به بحران و فاجعه در جامعه خواهد شد؛ به عنوان نمونه، جامعه ای را در نظر بگیرید که در آن، ارزش وفاداری زن نسبت به مرد یا مرد نسبت به زن یا ارزش عاطفه و مهر مادری، برادری و خواهری رنگ ببازد. آیا نتیجه ای که به بار خواهد نشست، چیزی غیر از زوال خانواده خواهد بود.
یکی از علل تغییر در ارزش ها را در جوامع به طور عموم و جامعه ایرانی به طور خاص، باید وسایل ارتباط جمعی دانست. قرارگرفتن این قبیل کالاها در میان سبد کالایی خانواده ها، به هر اندازه که بیشتر باشد، تهدید نیز به همان میزان بیشتر می شود. روشن است که مراد، وضع موجود است. وضع موجودی که در آن، ابزار کنترل و هدایت شبکه های ماهواره ای در دستان قدرت هایی است که میل به تهاجم فرهنگی دارند اینان می توانند، به این طریق، ارزش های خود را به انحای مختلف، به دیگر کشورهای جهان صادر کنند و به تعبیر روان شناسان، از آن جمله و ارزش های موجود در آن، حساسیت زدایی می کنند. مسؤولان فرهنگی، اجرایی و سیاسی کشور باید درصدد مواجهه درست با این پدیده، یعنی تغییر ارزش ها، باشند. در این رابطه می توان به تولید برنامه های قوی، جذاب و متنوع فرهنگی، سیاسی، تفریحی و ... در صدا و سیما اشاره کرد. در این صورت است که مردم دیگر تمایلی به نصب ماهواره پیدا نمی کنند و حتی آن کسانی که ماهواره دارند، ترجیح می دهند برنامه های داخلی را تماشا کنند. شاهد این ادعا، برنامه های تلویزیونی موفقی، نظیر مختارنامه، است. این قبیل برنامه ها نشان دادند که می توانند برخی از مردم را از رسانه های عامل تهاجم فرهنگی جدا کنند و به سمت برنامه های تلویزیونی بکشانند. در مجموع، حساسیت زدایی از ارزش ها و تغییر الگوهای ارزشی، بحران آینده خانواده ها است که باید مورد آسیب شناسی قرار گیرد. نکته ای که باید در تحلیل جامعه ایرانی نسبت به تغییر الگوها، به طور ویژه مد نظر قرار داده شود، ساختار جامعه ایرانی است.
در تبیین مسأله فوق، می توان به چند نکته اشاره کرد: وضعیت اقتصادی و نبود درآمد، افزایش توقعات و معضلات فرهنگی از جمله مسائل هستند.
در باب نیازهای واقعی باید گفت که مسأله اشتغال، نبود درآمد، تورم بالا و ... بسیاری از خانواده ها را با مشکلاتی مواجه کرده است. جوانی که در صدد ازدواج است، با مشاهده چنین وضعیتی، احتیاط را در دستور کار خود قرار می دهد و در وهله اول، به فکر درآمد و اشتغال می افتد. دستیابی به چنین اهدافی، با وجود مشکل سراسری اشتغال در کشور، به مسأله تأخیر در امر ازدواج منجر خواهد شد.
نیازهای دیگری که در باب ازدواج مطرح است، نیازهای کاذب اقتصادی است. این قبیل نیازها، به طور عمده، در اثر پیشرفت علم و تکنولوژی و تبلیغات گسترده به وجود می آیند؛ بدین صورت که فرد احساس می کند در بسیاری از ابعاد زندگی خود دارای نیازهایی است که باید به آنها پاسخ دهد. در این میان، لازم است مسؤولان فرهنگی و اجرایی کشور، با نگاهی علمی و همه جانبه، بکوشند آحاد جامعه نیازهای خود را به سمت نیازهای واقعی سوق دهند. در برخورد با نیازهای واقعی نیز لازم است، با توجه به راهکارهای علمی و عملیاتی و بر اساس واقعیت های موجود، تصمیم گیری شود. همچنین لازم است همه تلاش مسؤولان، در جهت بالابردن استانداردهای زندگی افراد باشد؛ یعنی این گونه نیست که فقط افراد جامعه موظف به حرکت در میان واقعیت های موجود و حرکت بر اساس امکانات موجود باشند؛ بلکه مسؤولین نظام نیز موظف هستند از طریق بالا بردن امکانات موجود و تسهیل راه های دستیابی مردم به نیازهای واقعی، استاندارهای زندگی عمومی را بهبود بخشند.
منبع: نشریه خردنامه هشمهری، شماره 87 .
متأسفانه در سال های اخیر ما شاهد افزایش آمار طلاق در کشور بوده ایم؛ این بدین معنا است که از هر چهار ازدواج، یک مورد منجر به طلاق می شود. علاوه بر این، شاهد افزایش نرخ طلاق هستیم؛ یعنی علاوه بر درصد بالای آمار طلاق، شاهد روند صعودی آن نیز هستیم.
آسیب فوق، زمانی خود را بهتر به ما نشان می دهد که به مواردی از این قبیل توجه شود:
اولاً مطابق فضای فرهنگی کشور، طلاق پدیده ای است که مردم، به راحتی، آن را نمی پذیرند؛ یعنی خانواده ها گاهی حاضر هستند سال ها سختی و مرارت را در زندگی زناشویی تحمل کنند؛ ولی به سمت طلاق نروند. اضافه بر این، بسیاری از خانم ها احساس می کنند در صورت طلاق، حقوقشان ضایع می شود و به آن دست نمی یابند. به همین جهت حاضرند به سمت طلاق نروند.
حال، با وجود این همه موانع بر سر راه تحقق طلاق، افزایش روزافزون و رونق بیش از پیش آن، فاجعه ای روانشناختی و جامعه شناختی به حساب می آید که لازم و ضروری است، مورد آسیب شناسی قرار گیرد. به همین جهت است که طی سال های اخیر، شاهد گرایش محققان و پژوهشگران حوزه های علوم انسانی به سمت مطالعات خانواده بودده ایم.
آسیب شناسی خانواده ایرانی
1. ضرورت یا عدم ضرورت خانواده
اگر بتوان جهان غرب را به صورت یک کل واحد مورد اشاره قرار داد، باید گفت که در این جهان، نظام خانواده به مرور و در طول سال های طولانی، به سستی گراییده است و در این فرایند، اهمیت و ارزش خانواده به عنوان یک کانون نهاد تربیتی، اجتماعی، سیاسی و ... روند نزولی پیدا کرده است. اما در اثر به وجود آمدن یکسری ناهنجاری های رفتاری و فرهنگی (چه در حوزه فردی و چه در حوزه اجتماعی) غربیان سیاست کلی خود را مبنی بر بی تفاوتی نسبت به نظام خانواده، تغییر دادند و به سمت تقویت این نهاد قدم برداشتند. به همین جهت، شاهد نوعی بازگشت به نهاد خانواده در میان جوامع غربی هستیم، به این صورت که در تدوین و طراحی سیاست های فرهنگی و اجتماعی خود، نهاد خانواده را مد نظر قرار می دهند.واقعیت مذکور در حالی رخ می دهد که سمت و سوی حرکت نهاد خانواده در جامعه ایرانی، به گونه ای دیگری است. خانواده در جامعه ایرانی، با توجه به دلایل مختلف فکری، فرهنگی و دینی، همواره از ارزش و احترام والایی برخوردار بوده است و از آن به عنوان نهادی محوری، حتی در برقراری روابط سیاسی، مذهبی و ... استفاده شده است. به رغم این واقعیت، متأسفانه امروزه شاهد وجود برخی دغدغه ها، خصوصاً برای برخی از جوانان، در مورد نهاد خانواده هستیم. دغدغه هایی از قبیل وجه «ضرورت ازدواج»، «تشکیل خانواده»، «قبح طلاق»، «حرمت روابط آزادی» و مواردی از این دست.
بدیهی است که بروز و نمود این قبیل دغدغه ها در جامعه ایرانی، تهدیدی جدی است که باید از طریق علت یابی دقیق، آن را مورد آسیب شناسی جدی در رابطه با خانواده، دیدگاه «ضروری نبودن آن» است. بنابراین اگر بنا باشد کار فرهنگی و علمی صورت گیرد، باید یکی از کانون ها و علمی صورت گیرد، باید یکی از کانون ها و مراکز تحلیلی خود را از این دیدگاه قرار داد.
2. همسرگزینی
مسأله دومی که باید در بحث آسیب های خانواده ایرانی به آن اشاره شود، بحث همسرگزینی است. همسرگزینی و روند نامناسب آن، تأثیر به سزایی در فرجام زندگی های مشترک دارد. به زعم اینجانب، بسیاری از طلاق های امروزی، ریشه در همین علت دارند. چرا که در صورت چنین مراکزی و تشویق مردم به حضور در این قبیل مراکز می تواند مشکلات خانواده ها را در زمینه همسرگزینی تا حد زیادی کم کند و با ارائه اطلاعات دقیق علمی، جوانان را مهیا برای انتخابات آگاهانه همسر آینده خود کند.3. نیازهای عاطفی و جنسی
سومین مسأله مطرح در زمینه آسیب های خانواده، بی توجهی و کم توجهی به نیازهای عاطفی و جنسی زنان و مردان است. این در حالی است که اگر ما نسبت به مسائل اجتماعی و فرهنگ جامعه، نگاهی کارشناسانه داشته باشیم، از پس حل این قبیل مسائل برخواهیم آمد.این در حالی است که امروزه در اثر پیشرفت علم و تکنولوژی، زمینه رفاه افراد جامعه بیشتر فراهم شده است. در اثر فراهم شدن هرچه بیشتر زمینه های رفاه، می تواند به گسترش تمایلات مادی و متعاقب آن توجه به غرایز کمک رساند. بر این اساس لازم است که زن و مرد، متناسب با نیازهای جنسی و عاطفی، همدیگر را مورد توجه قرار دهند. بدیهی است در این میان، اگر به این نیازها توجه نشود و نیازهای زوجین، از سوی دیگری مورد بی مهری یا بی توجهی قرار گیرد، ناهنجاری هایی به وجود خواهد آمد که شاید در بهترین حالت، به تحمل یکدیگر ختم شود.
4. تغییر ارزش ها
از دیگر آسیب های خانواده ایرانی، که شاید بتوان از آن به عنوان مهم ترین مسأله و بحران عصر پیش رو یاد کرد. بحران تغییر ارزش ها است. ارزش های اسلامی، همواره در طول تاریخ حاکم و جاری در رفتارهای مردم ایران بوده است؛ به عبارت دیگر مردم ایران، همواره در طول تاریخ، از یکسری ارزش های دینی و اسلامی پیروی می کردند. در اثر پیروی از این آموزه ها، بسیاری از مسائل و مشکلات را بر اساس رضایت قلبی خود ابراز می داشتند.امروزه، تحت تاثیر فرایندهای ناشی از تهاجم فرهنگی، شاهد تغییر تدریجی برخی ارزش ها در میان گروهی از آحاد جامعه هستیم. هرچند این روند تغییر، شیب خیلی کندی دارد؛ لکن، در دراز مدت منجر به بحران و فاجعه در جامعه خواهد شد؛ به عنوان نمونه، جامعه ای را در نظر بگیرید که در آن، ارزش وفاداری زن نسبت به مرد یا مرد نسبت به زن یا ارزش عاطفه و مهر مادری، برادری و خواهری رنگ ببازد. آیا نتیجه ای که به بار خواهد نشست، چیزی غیر از زوال خانواده خواهد بود.
یکی از علل تغییر در ارزش ها را در جوامع به طور عموم و جامعه ایرانی به طور خاص، باید وسایل ارتباط جمعی دانست. قرارگرفتن این قبیل کالاها در میان سبد کالایی خانواده ها، به هر اندازه که بیشتر باشد، تهدید نیز به همان میزان بیشتر می شود. روشن است که مراد، وضع موجود است. وضع موجودی که در آن، ابزار کنترل و هدایت شبکه های ماهواره ای در دستان قدرت هایی است که میل به تهاجم فرهنگی دارند اینان می توانند، به این طریق، ارزش های خود را به انحای مختلف، به دیگر کشورهای جهان صادر کنند و به تعبیر روان شناسان، از آن جمله و ارزش های موجود در آن، حساسیت زدایی می کنند. مسؤولان فرهنگی، اجرایی و سیاسی کشور باید درصدد مواجهه درست با این پدیده، یعنی تغییر ارزش ها، باشند. در این رابطه می توان به تولید برنامه های قوی، جذاب و متنوع فرهنگی، سیاسی، تفریحی و ... در صدا و سیما اشاره کرد. در این صورت است که مردم دیگر تمایلی به نصب ماهواره پیدا نمی کنند و حتی آن کسانی که ماهواره دارند، ترجیح می دهند برنامه های داخلی را تماشا کنند. شاهد این ادعا، برنامه های تلویزیونی موفقی، نظیر مختارنامه، است. این قبیل برنامه ها نشان دادند که می توانند برخی از مردم را از رسانه های عامل تهاجم فرهنگی جدا کنند و به سمت برنامه های تلویزیونی بکشانند. در مجموع، حساسیت زدایی از ارزش ها و تغییر الگوهای ارزشی، بحران آینده خانواده ها است که باید مورد آسیب شناسی قرار گیرد. نکته ای که باید در تحلیل جامعه ایرانی نسبت به تغییر الگوها، به طور ویژه مد نظر قرار داده شود، ساختار جامعه ایرانی است.
5. تأخیر در سن ازدواج
پنجمین آسیبی که در ازدواج ها باید علت یابی شود و مورد شناسایی جدی قرار گیرد، تأخیر در سن ازدواج است. هم اکنون با مقوله تأخیر در سن ازدواج، متأسفانه، در سطح وسیعی مواجه هستیم. به همین جهت، می طلبد که آن را به صورت جدی مورد مطالعه و مداقه قرار دهیم.در تبیین مسأله فوق، می توان به چند نکته اشاره کرد: وضعیت اقتصادی و نبود درآمد، افزایش توقعات و معضلات فرهنگی از جمله مسائل هستند.
6. نیازهای اقتصادی
آخرین مسأله ای که باید در رابطه با تاخیر در سن ازدواج به آن اشاره کرد، بحث نیازهای اقتصادی است. نیازهای اقتصادی را در دو بخش می توان مطرح کرد. نیازهای واقعی و نیازهای کاذب.در باب نیازهای واقعی باید گفت که مسأله اشتغال، نبود درآمد، تورم بالا و ... بسیاری از خانواده ها را با مشکلاتی مواجه کرده است. جوانی که در صدد ازدواج است، با مشاهده چنین وضعیتی، احتیاط را در دستور کار خود قرار می دهد و در وهله اول، به فکر درآمد و اشتغال می افتد. دستیابی به چنین اهدافی، با وجود مشکل سراسری اشتغال در کشور، به مسأله تأخیر در امر ازدواج منجر خواهد شد.
نیازهای دیگری که در باب ازدواج مطرح است، نیازهای کاذب اقتصادی است. این قبیل نیازها، به طور عمده، در اثر پیشرفت علم و تکنولوژی و تبلیغات گسترده به وجود می آیند؛ بدین صورت که فرد احساس می کند در بسیاری از ابعاد زندگی خود دارای نیازهایی است که باید به آنها پاسخ دهد. در این میان، لازم است مسؤولان فرهنگی و اجرایی کشور، با نگاهی علمی و همه جانبه، بکوشند آحاد جامعه نیازهای خود را به سمت نیازهای واقعی سوق دهند. در برخورد با نیازهای واقعی نیز لازم است، با توجه به راهکارهای علمی و عملیاتی و بر اساس واقعیت های موجود، تصمیم گیری شود. همچنین لازم است همه تلاش مسؤولان، در جهت بالابردن استانداردهای زندگی افراد باشد؛ یعنی این گونه نیست که فقط افراد جامعه موظف به حرکت در میان واقعیت های موجود و حرکت بر اساس امکانات موجود باشند؛ بلکه مسؤولین نظام نیز موظف هستند از طریق بالا بردن امکانات موجود و تسهیل راه های دستیابی مردم به نیازهای واقعی، استاندارهای زندگی عمومی را بهبود بخشند.
منبع: نشریه خردنامه هشمهری، شماره 87 .
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}