تشکیل خانواده در اسلام
چون که گل رفت و گلستان درگذشت
نشنوی زان پس ز بلبل سرگذشت.(1)
در بین نهادهای اجتماعی، «خانواده» کوچک ترین نهاد اجتماعی است که در نخستین شکل خود ازدواج یک مرد و یک زن آغاز می شود. تعریف عام و شایع از خانواده این است که خانواده از پدر و مادر و فرزندان تشکیل شده است. هر چند که در واقع هسته اصلی خانواده همان زن و شوهر هستند. برای اینکه اعضای خانواده بتوانند به درستی نقش خود را در خانواده و جامعه ایفا کنند باید حقوق واقعی هر یک از آنان رعایت شود. طبیعی است، عدم رعایت حقوق لازم هر یک از آنها، مساوی با اخلال در کارکرد خانواده است. در ادامه این ناکارآمدی اخلال در ابعاد گوناگون اجتماع است. بنابراین، این انگیزه ها و رفتارهای فضیلت آمیز و رذیلت آمیز زنان و مردان است که پدیدآورنده فضایل و رذایل در درون نهاد خانواده و سایر نهادهای جامعه می باشد.
موضوع «زن و خانواده» از جنبه ها و زوایای گوناگونی دارای اهمیت است زیرا زنان علاوه بر تفاوت طبیعی خود با مردان که قابل بررسی است یکی از دو رکن اساسی است و تأثیرگذار خانواده نیز هستند.
به عبارت دیگر، زنان را در ارتباط با موضوع خانواده، از دو زاویه می توان مورد بررسی قرار داد. یکی توجه به طبیعت وجودی زنان به لحاظ خصوصیات و ویژگی های طبیعی زن بودن آنها، که طبیعتاً در این نگاه، زنان در مقایسه با مردان از خصایصی مشترک یا متفاوت برخوردار هستند و طرح این بحث ها به لحاظ نظری در دانش هایی مانند روان شناسی، جامعه شناسی، فیزیولوژی جسمانی و علومی از این دست جای می گیرد. زاویه دیگر، محور وظایف زنان به عنوان یکی از اصلی ترین عناصر تشکیل دهنده خانواده است. این محور از گستره موضوعی گوناگونی برخوردار است.
آنچه در این نوشتار به دور از هرگونه دفاع یک جانبه، مورد توجه نگارنده است، تأکید بر تکالیف زنان در کنار مردان (به عنوان همسر) و بیان اهمیت نقش رعایت آن تکالیف، در خانواده است. بنابراین؛ به نظر می رسد که باید در تبیین مسأله به سؤالاتی پاسخ داده شد. از دیدگاه اسلامی، زنان به عنوان همسر جایگاهی در درون خانواده دارند؟ عدم توجه به حقوق آنان چه خسارتی بر خانواده وارد می سازد؟ قلمرو تعامل مردان با زنان در صورت عدم توجه زنان به وظایف خود چیست؟
زن از دیدگاه اسلام
اسلام برای زنان نقش ویژه ای را در خانواده قائل شده است. به سهولت می توان حقانیت این ادعا را بررسی دیدگاه های غیراسلامی دریافت. به عنوان نمونه؛ سازمان ملل متحد در یکی از مصوبات خود سال 1975 میلادی را سال زن نامید. ایده ای که در آن سال در سازمان ملل کلید خورد به این دلیل بود که دریافتند سالیان متمادی است که درباره زن ستم روا داشته شده است. به عبارت دیگر؛ 1975 سال است که درباره زن جهان و جایگاه آنان بی توجهی شده است و باید برای دفاع از این حقوق از دست رفته دست به یک اقدام جهانی زد. اما چیزی که امروز مشاهده می کنیم این است که نه تنها حقوق زن در جامعه جهانی به نحو واقعی تأمین نشده است بلکه در برخی موارد ظلم بیشتری به جایگاه زن شده است. همین امر ضرورت پرداختن به حقوق زنان را دوچندان می کند.در برابر این اندیشه نادرست که ریشه در تفکرات ماده گرایانه فرهنگ غرب دارد، در حالی که اندیشه اسلامی در طول سالیان متمادی و با سابقه بیش از 14 قرن از آغازین روزهای ظهور اسلام تاکنون به زن نگاهی واقع گرایانه و انسانی داشته است. اسلام یک سال به خصوص را سال زن نمی نامد بلکه در تمام روزها و سال ها برای زن جایگاه رفیعی و والایی قایل است. خداوند در قرآن کریم نه فقط به مسلمانان بلکه ضمن خطاب به تمام انسان ها و توصیه آنان به رعایت پرهیزگاری در مقام نظر و عمل می فرماید: «یا ایُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُم الَّذی خَلَقَکُم مِن نَفسٍ واحِدَهٍ وَ خَلَقَ مِنها زَوجَها وَ بَثَّ مِنهُما رِجالاً کَثیراً و نِساءً»(2)ای انسان های پرهیزگار و با تقوا، آفریدگار شما کسی است که شما را از نفس واحد آفریده است و از همین نفس واحد زوج آن را خلق کرده است و زنان و مردان کثیری را از آن زوج خلق کرده است.
کاملاً روشن است که در اندیشه الهی وجود حقیقی زن مساوی با حقیقت انسانی او است. یعنی؛ هرگاه تصوری از انسان هست تفاوتی به لحاظ وجودی بین زن یا مرد بودن نیست. بلکه اگر تفاوتی مطرح می شود در جنبه های دیگری مانند اقتضائات تکوین و طبیعی زنان است. به همین دلیل؛ از ناحیه خداوند زوجی در نظر گرفته شد تا مردان و زنانی فراوانی به عنوان دو صنف (و نه دو نوع حقیقی) از انسان در گستره گیتی ظهور یابند.
بنابراین؛ در دیدگاه دین قضیه زن قضیه همان انسان است با جنسیت خاص که نقش ویژه ای در جهان هستی ایفا می کند. زن مخلوق خداست و خداوند همانگونه که مرد را با اراده خاص خود ایجاد نموده است، زن را نیز با اراده خاص خود آفریده است. هر دو را مکمل یکدیگر می داند به گونه ای که توجه به هر یک از آن دو به طور جداگانه، جایگاه و معنایی در تکوین نخواهد داشت. (3)
زوج در قرآن
در آیات متعددی از قرآن کریم از زوج و حقوق زوج صحبت شده است. شاید چنین تلقی شود که منظور از زوج در آیه «خَلَقَ مِنها زَوجَها» یعنی خداوند از نفس انسانی زوج همان نفس را که زن باشد آفرید. این طرز تلقی از آیه درست نیست. زیرا؛ برخی از مفسران معاصر بر این عقیده هستند که در قرآن کریم بر هر دو (زن و مرد) زوج اطلاق شده و اطلاق زوجه بر زن لغتی غیرفصیح است. از این رو؛ در قرآن واژه ازدواج به کار رفته است ولی واژه «زوجه و زوجات» به کار نرفته است. بنابراین؛ استنباط از این آیه که خداوند ابتدا حوّا را آفریده و سپس آدم(ع) از او خلق شده است، استنباط صحیحی نیست. زیرا؛ در لغت فصیح مانند آیه «هُم وَ ازواجُهُم»(4) و نیز آیه «یا آدمُ اسکُن انتَ وَ زَوجُکَ الجنّه». (5) بر هر یک از زن و مرد، زوج اطلاق می شود. بنابراین؛ هر فردی که در خور اقتران یا مجانس خود باشد زوج خواهد بود و اصطلاح زوج و فرد در علم ریاضی جدا از معنای عام لغوی و عرفی است و این دو مطلب نباید به هم آمیخته شود. (6)تعبیر قرآن به واژه ازدواج به جای زوجه با آن که مقصود قرآن همان حوّا زوجه آدم است، از این روست که زوج، از زوجه فصیح تر است. گرچه به گفته طبری اکثر اعراب، واژه زوج را با «هاء» استعمال می کنند (7) ولی فصحای عرب به همسر مؤنث نیز زوج اطلاق می کنند نه زوجه. زیرا؛ این کلمه اسم است نه وصف. از این رو علامت تأنیث نمی پذیرد و از این لحاظ بر فرزدق که کلمه زوجه را در شعر خود به کار برده انتقاد شده است. (8) اطلاق عنوان زوج بر همسر مرد به این اعتبار است که زن و مرد، هر کدام به انضمام دیگری زوج می شوند. به همین لحاظ است که در آیه «و لهم فیها ازواج مطهّره»(9) زوج مؤنث در قرآن به ازواج جمع بسته شد نه زوجات.(10)
زوج در نگاه جامعه شناختی
امروزه در بین اندیشه ها و کلمات برخی از جامعه شناسان جدید، طرز تلقی جالبی را در خصوص واژه زوج و ارتباط آن با زن و مرد مشاهده می کنیم. آنان نیز نوعی زوج را صفت نمی دانند تا زوج صفت مرد باشد و زوجه صفت زن بلکه اسمی برای یک فعالیت اجتماعی و غیرفردی می دانند. یکی از جامعه شناسان در حوزه روابط جنسی در این باره می گوید: زوج عبارت است از اتحاد جسمانی، روانی و اجتماعی یک مرد و یک زن که در معرض مسائل انطباق و ادغام در قبال جامعه قرار می گیرند. (11)خانواده از دیدگاه اسلام
اسلام توجه و عنایت ویژه ای به خانواده دارد. زیرا؛ خانواده هسته اصلی تکوین اجتماع بشری است.از آنجایی که اسلام هدف خاصی را در تکوین خانواده دنبال می کند و حتی به نوعی به دنبال ارائه الگویی آرمانی برای خانواده است، روابطی را در درون خانواده برای اعضای آن در نظر گرفته است تا خانواده از استحکام بالایی برخوردار شود. اگر به روابط اعضای این نهاد عنایت داشته باشیم، مشاهده می کنیم که شریعت مقدس به لحاظ فقهی و اخلاقی، احکام خاصی را تشریع فرموده است. شریعت اسلام در کنار حقوق مشترک انسانی، حقوقی را برای مرد و حقوقی را برای زن ارائه کرده که خاص هر یک است.
اگر بخواهیم به طور خاص به مسأله زنان در نهاد خانواده توجه کنیم به سه شکل قابل بررسی است: زن به عنوان همسر، زن به عنوان مادر و زن به عنوان دختر. هر چند نقش های سه گانه زن در خانواده از اهمیت خاصی برخوردار است اما هدف نگارنده در این مقاله، بررسی موضوع زن به عنوان همسر است که در فرایند ازدواج شکل می گیرد.
ازدواج
ازدواج ایجاد رابطه بین زن و مرد است که به قصد همسری واقع می شود. چنین رابطه ای هم جهت طبیعی و تکوینی دارد و هم جهت تشریعی. به لحاظ طبیعی رابطه همسری صرفاً شامل نوع انسانی نیست بلکه سنتی طبیعی در حیات طبیعی است که شامل انسان، حیوان و حتی گیاهان نیز می شود. (12) در این رابطه طبیعی یک طرف ارتباط جنبه فاعلیت و مؤثریت و طرف دیگر جنبه انفعال و متأثریت دارد. قرآن در تأیید چنین رابطه ای که به تأیید علوم جدید هم رسیده است، می فرماید: «وَ مِن کُلِّ شَیءٍ خَلَقنا زَوجَینِ لَعَلَّکُم تَذَکَّرُونَ»(13) یعنی؛ ما از هر چیزی زوج آن را خلق کردیم. به عنوان مثال؛ دانشمندان در علوم جدید علاوه بر انسان و حیوان، درباره گیاهان معتقدند که گل ها عضو مذکریت و مؤنثیت داشته که از طریق ارتباط این اعضا با یکدیگر، تلقیح حاصل شده و محصول آن از طریق جزء مؤنث ظهور می یابد. (14)در میان انسان ها نیز رابطه همسری یا همان ازدواج تکویناً امری بدیهی است و به لحاظ تشریعی نیز از حکمت خاصی برخوردار بوده و از قوانین خاصی پیروی می کند. به همین جهت؛ ازدواج به عنوان امری مقدس، بسیار مورد توجه شریعت اسلام است. (15)
ازدواج در اسلام رابطه مقدسی است که بین زن و مرد ارتباط، وحدت، محبت و مودت قلبی برقرار می کند تا زن و مرد در سایه آن، با هم زندگی رضایت بخشی را در شادی ها و غم ها، داشته باشند و مسؤولیت های اجتماعی خود را تا رسیدن به تعالی فردی و محافظت بر کیان بشری انجام دهند.
هدف اصلی ازدواج
یکی از بحث های مهم در موضوع ازدواج که تأثیر مستقیمی به نقش زن در خانواده و ثبات و استحکام اصل خانواده دارد، بحث هدف اصلی ازدواج است. طیف وسیعی از اندیشه ها در این خصوص در ادیان، مکاتب و دیدگاه های اشخاص از الهی و مادی وجود دارد.در دیدگاه الهی خصوصاً اسلام، ازدواج با هدف مطالبات جسمانی و صرفاً ارضای غریزه جنسی و تجارت محض صورت نمی گیرد بلکه اسلام طبق آیه شریفه «وَ لَقَد کَرّمنا بَنی آدَمَ»(16) ضمن برتر دانستن انسان بر حیوان، به انسان کرامت بخشیده، به او قسم خورده (17) و او را خلیفه خود روی زمین معرفی کرده است. (18) زیرا انسان دارای قوه تفکر و تأمل است و از این عقلانیت در امور جنسی خود بهره می برد. عقلانیت است که باعث شده تا انسان از اخلاق جنسی و احکام خاصی برخوردار شود و امور جنسی خود را بر اساس شاخصه های عقلی به ظهور برساند. بنابراین؛ هدف ازدواج در اسلام عمیق تر از لذات و تمتعات جنسی است.
در میان سایر ادیان و مکاتب دانشمندان نیز این مباحث مطرح است مبنی بر اینکه بهترین شکل اخلاق جنسی و زناشویی به لحاظ تأمین سعادت چیست؟ آیا غرض اصلی از ازدواج صرف کامجویی، پرهیز از معصیت، تشکیل خانواده یا تکثیر نسل است؟ در پاسخ به این سؤال نظرات گوناگونی مطرح شده است که ریشه این تفاوت در آرا، تفاوت در مبانی آنان در خصوص زن و خانواده است. مبانی از قبیل اینکه آیا زن و مرد هر دو موجود مستقل یا دو صنف متفاوت از یک حقیقت انسانی هستند؟ آیا خانواده صرفاً با ارتباط زن و مرد شکل می گیرد یا شکل های دیگری هم برای خانواده وجود دارد؟ آیا نقش غالب در خانواده با پدر است یا مادر؟ آیا پدر سالاری و اصالت مرد حق است یا مادرتباری اصیل است؟ وحدت و تعدد هر یک از زن و مرد چه نقشی در موضوع خانواده دارد؟ آیا بهترین شکل اخلاق جنسی در جامعه صنعتی قابل ارزیابی است یا جامعه کشاورزی، جامعه علمی بهداشتی یا جامعه دینی و مذهبی؟ هر یک از این سؤالات به لحاظ مبانی باید پاسخ داده شود تا بتوان در مورد اصل ازدواج صحبت کرد.
آنچه در کل می توان گفت این است که ما مسلمانان به استناد آیه شریفه «وَ مِن آیاتِهِ ان خَلَقَ لَکُم مِن انفُسِکُم اَزواجاً لِتَسکُنُوا اِلَیها وَ جَعَلَ بَینَکُم مَوَدَّهَ وَ رَحمَه اِنَّ فی ذلِکَ لایاتٍ لِقَومٍ یَتَفَکَّرونَ.»(19) علاقه دو همسر را به یکدیگر یکی از نشانه های بارز وجود خداوند دانسته و نکاح را سنت و تجرد را نوعی شرارت می دانیم. در حالی که برخی از آیین ها از دنیای قدیم علاقه جنسی را ذاتاً پلید و آمیزش جنسی را حتی با همسر شرعی و قانونی نوعی تباهی و سقوط می دانند. به قول راسل عوامل و عقاید مخالف جنسیت از اعصار خیلی قدیم وجود داشته و به خصوص در هرجا که مسیحیت و دین بودا پیروز می شد، عقیده مزبور نیز تفوق می یافت. در دنیایی هم که از تأثیرات مسیحی و بودایی دور بوده است، ادیان و راهبانی مانند «اسنیت ها در یهودیت» بوده اند که از تجرد طرفداری می کردند. در یونان و روم متمدن طریقه کلبیون جای طریقه اپیکور را گرفت و نو افلاطونیان نیز به اندازه کلبیون ریاضت طلب شدند. در ایران نیز این تفکر به سمت باختر پخش شد مبنی بر اینکه ماده عین تباهی است و به همراه آن این اعتقاد به وجود آمد که هرگونه رابطه جنسی ناپاک است و بعدها همین عقیده با کمی اصلاحات از اعتقادات کلیسای مسیحی شد.(20)
ازدواج از دیدگاه پولس رسول
باوری که در زمان های پیش از مسیحیت وجود داشت این بود که به جای اینکه اساس خانواده بر ازدواج باشد، ازدواج بر مبنای خانواده قرار گرفت. با ظهور مسیحیت خصوصاً پولس رسول (سن-پل) نظر جدیدی در مورد زناشویی مطرح شد مبنی بر اینکه در بادی امر غرض از ازدواج تکثیر نسل نیست بلکه هدف اصلی جلوگیری از معصیت زنا است.پولس رسول این نکته را در رساله اول خود به قرنتیان تشریح می کند. لزوم طرح این مسأله از ناحیه وی زمانی آغاز می شود که قرنتیان مسیحی با زن پدران خویش رابطه نامشروع برقرار کردند و ایشان نیز نظریاتی را مطرح کرد: (21)
1- برای مردان بهتر است که زنی را لمس نکنند.
2- البته به منظور اجتناب از زنا هر مردی زوجه خودش و هر زن شوهر خودش را داشته باشد.
3- شوهر حق زن و زن حق شوهر خود را ادا نماید.
4- زن اختیار بدن خود را ندارد بلکه شوهرش دارد و مرد نیز اختیار بدن خودش را ندارد بلکه زنش دارد.
5- زن و شوهر از یکدیگر جدا نشوند مگر به رضایت طرفین و آن هم برای روزه و عبادت.
6- البته این امر را نه به عنوان حکم بلکه به صورت اجازه می گویم.
7- آرزوی من این است که تمام مردان مثل من باشند ولی هر کس موهبت خاصی از خدا دارد.
8- به مجردان و بیوه زنان می گویم که بهتر است مانند من زندگی کنند.
9- اگر نمی توانند خویشتندار باشند بهتر آن است که نکاح و ازدواج کنند تا سوختن در آتش جهنم. (22)
از نظریات ارائه شده از پولس رسول برمی آید که در ازدواج هیچ هدف بیولوژیکی وجود ندارد. زیرا؛ بر اساس آموزه های مسیحی در ظهور ثانوی مسیح، حتی مناسبات جنسی در محدوده زندگی زناشویی، مانعی برای وصول به رستگاری است.
یعنی؛ شخص مجرد در امور خداوند می اندیشد که چگونه رضایت خدا را جلب کند و شخص متأهل در امور دنیایی می اندیشد تا چگونه رضایت زن خویش را جلب کرده و او را خشنود سازد. هرچند اشخاص متأهل می توانند رستگار شوند. منتها زنا گناه کبیره است و باید از گناه خود توبه کرد. در واقع پولس ازدواج را جایگزینی برای زنا تلقی کرده است. به تعبیری به طور مطلق اصل بر پلیدی ازدواج و ارتباط زن و مرد است اما اگر ترس از معصیت و زنا باشد می توان ازدواج کرد. راسل می گفت: پزشکی به من توصیه کرد اگر می خواهی سیگار را ترک کنی، ساده ترین راه این است که هر وقت هوس سیگار کردی خودت را به مکیدن آب نبات مشغول بساز و پولس نیز درست با همین تلقی ازدواج را توصیه می کند.
وی معتقد نیست که سودی بر ازدواج مترتب باشد و این که عشق و علاقه ای بین زن و شوهر ممکن است چیزی زیبا و خواستنی باشد. بنابراین؛ کمترین توجهی به مسأله خانواده ندارد و تنها چیزی که ذهنش را متوجه خود ساخته مسأله زنا است و تمام اخلاق جنسی او در پیوند با این یک مسأله قابل طرح است. مثل اعتقاد به اینکه تنها علت پخت نان، بازداری مردم از سرقت آن است. (23) از دیدگاه شهید مطهری ظاهراً علت اینکه فکر پلید بودن علاقه و آمیزش جنسی تا این حد بین مسیحیان اوج گرفت، تفسیری بود که از بدو تشکیل کلیسا برای مجرد زیستن حضرت عیسی صورت گرفته بود. گفته شد علت اینکه مسیح تا آخر مجرد زیست پلیدی ذاتی این عمل است. پس روحانیون مسیحی شرط وصول به مقامات معنوی را از آلوده نشدن به زن در تمام مدت عمر دانستند. هدف از چنین ریاضتی این بوده است که مردان را متقی سازند. ازدواج به نیت تولید نسل جایز است ولی این ضرورت مانع اصلی پلیدبودن عمل ازدواج نیست. هدف دیگر دفع افسد به فاسد است.
یعنی؛ ازدواج جایز است به خاطر اینکه از آمیزشهای بی قید و بند مردان و زنان جلوگیری شود. همانگونه که در کلمات راسل مشاهده کردیم در نظریه پولس رسول مسأله تولید نسل هدف فرعی است و هدف اصلی همان اجتناب از فسق زنا و دفع افسد به فاسد است. (24)
ازدواج و تقرب به خداوند
اسلام به مسأله ازدواج بسیار توجه عمیقی کرده است. زیرا؛ ازدواج و ارتباط و علاقه جنسی زن و مرد به یکدیگر از دیدگاه اسلام ریشه در اهداف الهی، فطری، تکوینی و طبیعی بشر دارد.در اسلام ارتباط جنسی زن و مرد، از اهداف اصلی، فرعی و فواید، منافع و نتایج معقولی برخوردار است.
اصلی ترین و مهم ترین هدف ازدواج از دیدگاه اسلام تهذیب، تزکیه، پرورش و تکمیل نفس و نیل به مقام شامخ قرب الهی است. این هدف دقیقاً مطابق با هدف آفرینش انسان از ناحیه خداوند است. اسلام انسان را موجودی برگزیده و عالی می داند که برای تمتعات حیوانی آفریده نشده است.
اسلام از انسان خواسته است که دلبستگی و وابستگی تمام عیار به دنیا نداشته باشد بلکه در تمام حرکات و افعال حتی درخوردن و آشامیدن و خوابیدن و ازدواج کردن، این هدف عالی را تعقیب می نماید. دنیا را وسیله و مزرعه ای برای آخرت و رسیدن به قرب الهی بداند. بنابراین؛ هدف انسان دیندار و با ایمان در ازدواج از اهداف حیوانی، برتر و بالاتر خواهد بود و به صورت امری مقدس که در حصول تقوا و تقرب الی الله کمک خواهد کرد، جلوه گر خواهد شد. او می خواهد به سنت پیامبر عمل کند تا به وسیله امری مشروع، نیاز غریزه جنسی خود را تأمین کرده و خویشتن را از گناه و انحراف مصون بدارد و با تولید فرزندانی صالح، زمین را از موحدان برجسته و گویندگان کلمه توحید پرساخته و باقیات الصالحاتی از خود بر جای گذارد.
ازدواج و علاقه جنسی زن و مرد با وجود هدف های عالی که بیان شد، دارای فواید و نتایج فراوانی است.
1- کسب استقلال:
طبیعت هر انسانی این است که اگر در زمانی در کنار پدر و مادر زندگی تبعی داشتند، حال از طریق ازدواج به استقلال رسیده و زندگی جدیدی را آغاز کنند. در این زندگی جدید، پسر و دختر، زن و شوهر می شوند، واحد کوچک اجتماعی را تشکیل می دهند، مسؤولیت پذیر شده و به استقلال می رسند، زندگی هدفدار پیدا کرده و محصول کسب و کارشان به خانواده جدید تعلق می گیرد.2- انس و آرامش:
از دیگر طبیعت های انسانی، وجود انس و الفت است. تنها زندگی کردن بسیار دشوار است بلکه در مقابل انسان به خاطر وجود ناآرامی ها، غم ها، سختی ها و اموری از این دست به یک همدم امین و وفادار نیازمند است تا با او انس گرفته و خود را از طریق رازداری ها، دلجویی ها و غمخواری ها آرامش بخشد. بهترین فردی که می تواند این نیاز طبیعی را تأمین کند، همسر است. امام رضا(ع) می فرماید: «ما افاد عبدٌ خیراً من زوجه صالحه اذا رآها سرّته و اذا غاب عنها حفظته فی نفسها و مالها». بندگان خدا به فایده ای بهتر از همسر شایسته دست نمی یابند مگر وقتی که همسرش را می بیند شادمانش گرداند و در غیاب او از خودش و مالش محافظت نماید. (25)3- حفظ عفت و مصونیت از گناه:
غریزه جنسی یکی از غرایز نیرومند انسانی است. اگر این غریزه از طریق ازدواج در مسیر طبیعی خویش قرار گیرد، انسان از گناه و انحراف مصون خواهد ماند و یکی از فضائل اصلی انسان که عفت باشد، تحصیل خواهد شد.رسول خدا(ص) فرمودند: هر کسی که ازدواج کند نصف دینش را حفظ کرده است. (26) هر کس که می خواهد خدا را پاکیزه ملاقات کند، باید ازدواج کند. (27) به وسیله ازدواج می توان چشم و دامن را از گناه بازداشت.(28)
4- آرامش و تعادل اعصاب:
علاوه بر اینکه ازدواج روح انسان را آرام می سازد در تعادل سلسله های عصبی جسم انسان نیز تأثیرگذار است.ارضای صحیح غریزه جنسی برای سلامت جسمانی انسانی ضرورت دارد و عدم ارضای صحیح آن امراضی از قبیل: ضعف اعصاب، اضطراب، افسردگی، یأس، دلمرده گی، دلهره، تشنج، تندخویی، بدبینی، گوشه گیری، سردرد، زخم معده و سوء هاضمه در پی دارد. بنابراین؛ سلامت جسم انسان در این حوزه منوط به ازدواج است.
5- تولید و تکثیر نسل:
یکی از نتایج ازدواج ابقای نسل بشر است. ابقای نسل، امری با اهمیت است. هدف آفرینش جهان، وجود انسان و تکامل اوست. وجود فرزند صالح در دنیا و آخرت سعادت محسوب شده و این امر از ثمرات ازدواج است. رسول خدا(ص) فرمودند: تزویج کنید تا صاحب فرزند شوید و بر تعداد شما افزوده شود. زیرا؛ من در قیامت در برابر سایر امت ها به زیاد بودن شما حتی به فرزندان سقط شده شما، مباهات می کنم.(29)6- همکاری در اطاعت و نیل به ثواب:
انسان مؤمن انتخاب همسر شایسته و موافق خود می تواند در طریق انجام وظیفه و سلوک الی الله، از همکاری های همسر خویش بهره مند گردد.ابوذر غفاری پرسید آیا ممکن است هم از مناسبات جنسی همسران خود بهره مند شویم و در عین حال پاداش اخروی هم داشته باشیم؟ رسول خدا (ص) به ایشان فرمودند: همانگونه که اگر به صورت غیرمشروع انجام می دادی گناه به حساب می آمد، حال که مشروع انجام دادی، پاداش اخروی دارد. (30) رسول خدا(ص)می فرمودند: «من سعاده المرء الزوجه الصالحه» یکی از عوامل سعادت انسان داشتن همسر شایسته است.(31)
7- سلامت و امنیت اجتماعی:
زمانی سلامت و امنیت در جامعه فراگیر می شود که بنیاد خانواده مستحکم باشد و استحکام خانواده زمانی رخ می دهد که ازدواج درستی صورت گرفته باشد.8- لذتجویی های جنسی:
یکی از مهم ترین فواید و اصلی ترین انگیزه های نیاز طبیعی ازدواج، کامجویی های مشروع جنسی است. همانگونه که در بخش های قبلی در پرسش ابوذر از رسول خدا(ص) مطرح شده بود، لذایذ مشروع و زیبا که نفس انسان میل شدید و غریزی با آن دارد، با تمام کیفیت و کمیت هایی که برای آن در نظر می گیریم، مورد توجه و ترغیب اسلام است. اسلام رهبانیت را قبول ندارد و عمل جنسی را منفور نمی شمارد بلکه در مناسبات جنسی زنان و مردان با یکدیگر، راه های فراوانی را متذکر شده تا انسان به بهترین وجه از این ودیعه الهی استفاده کند؛ امری که دانستن آن مهم است این است که استفاده از مناسبات جنسی در اسلام همانند دنیا سنجیده می شود. همانگونه که دنیا وسیله و مزرعه ای برای آخرت است، مناسبات جنسی هم باید با این دید مورد توجه قرار گیرد.ازدواج و مناسبات جنسی با بالاترین سطح از کیفیت و کمیت اگر در مسیر شرعی و قانونی آن باشد، می تواند راهی برای وصل به حق تعالی باشد. رسول خدا(ص) فرمودند: روشنی چشم من در نماز و لذت بردن از زنان است. (32) در برابرش، اگر مناسبات جنسی و ازدواج، در مسیر غیرمشروع قرار گیرد، بزرگ ترین عامل تباهی و سقوط انسان به مرتبه پست حیوان خواهد شد.
گل و گلستان
نظر به مطالبی که در بخش اول مقاله درباره مسأله زن، خانواده و ازدواج بر اساس دیدگاه اسلامی و غیراسلامی بیان شد، اهمیت این نکته بر کسی پوشیده نیست که زن به عنوان عضوی از خانواده، نقش مؤثری در خانواده به تبع آن در اجتماع بشری دارد. حتی اگر این نکته را در مقایسه با مردان مطرح کنیم، می توان گفت که نقش زن در بسیاری از موارد، که بخشی از آن در اهداف و فواید ازدواج بیان شد، از مرد بیشتر است؛ در واقع زن در خانواده همانند گلی است که گلستان خانواده با وجود او عطرآگین خواهد شد.بدیهی است، عدم توجه به لوازم و نیازهای طبیعی شد یک گل، ضعف، ناکارآمدی و پژمردگی گل را در پی خواهد داشت و فقدان گل نیز، گلستان پر از طراوت را به زمینی بایر، بی ثمر و بدون محصول تبدیل خواهد کرد. علاوه بر نیازهای طبیعی، تربیت یک گل و نحوه نگهداری آن نیز باید بر اساس مناسبات و اقتضائات خاص خودش صورت گیرد.
بنابراین؛ اگر درباره زن در خانواده به گونه ای عمل شود که موجودی ضعیف و بی خاصیت شمرده شود یا جایگاه او به عنوان همسر، مادر و هر نقش دیگری، مورد تعرض اعضای دیگر خانواده و اجتماع قرار گیرد، کوچکترین نهاد بشری و به تبع آن تمام نهادهای اجتماعی دیگر به اموری بی اثر و بیهوده تبدیل خواهد شد.
پی نوشت ها :
1- مولانا، مثنوی معنوی، دفتر اول.
2- نساء/1.
3- الجمری، عبدالامیر منصور، المراه فی ظلل الاسلام، بیروت، دار و مکتبه الهلال، چاپ چهارم، 1986، ص24.
4- یس/56.
5- بقره/35.
6. جوادی آملی، عبدالله، تنسیم، ج2، قم، انتشارات اسراء، چاپ پنجم، 1389ش، ص 470.
7. طبری، ابنجریر، جامع البیان عن آیات القرآن، ج1، بیروت، دارالفکر، 1415ق، ص 182.
8. الطاهر ابن عاشور، تفسیرالتحریر و التنویر، ج1، مؤسسه التونسیه، 1393ق، ص 414.
9. بقره/25.
10- تسنیم، همان، جلد3، ص 326.
11. دانینو، آندره مورالی، جامعه شناسی روابط جنسی، ترجمه حسن پویان، تهران، نشر توس، 1383، ص 79.
12. الجمری، همان، ص 88.
13. ذاریات/49.
14- احمد امین، التکامل فی الاسلام، ج4، ص 54.
15- التکامل فی الاسلام، همان ص 88.
16- اسراء/7.
17- و نفس و ما سویها (شمس/7)
18- انی جاعل فی الارض خلیفه (بقره/30).
19- روم/21.
20- مطهری، مرتضی، اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب، تهران، انتشارات صدرا، چاپ هفتم، 1372، ص 12-11.
21- برتراندراسل (1969-1872)، زناشویی و اخلاق، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران، نشر اندیشه، چاپ چهارم، 2537، ص 45 و 46.
22- رساله اول پولس رسول به قرنتیان، باب هفتم، آیات 32 تا 34.
23- برتراندراسل، همان، ص 47.
24- مطهری، مرتضی، همان، ص 14-13.
25- الحرالعاملی، محمدابن حسن، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، ج14، مؤسسه آل البیت، 1414ق، ص 22.
26- وسائل الشیعه، همان، ص 5 (من تزویج احرز نصف دینه).
27- وسائل الشیعه، همان، ص 6 (من اوجب ان یلقی الله طاهراً مطهرا فلیلقه بزوجه).
28- وسائل الشیعه، همان، ج3، ص 531 .
29- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج103، بیروت، مؤسسه الوفاء، چاپ دوم، 1403ق، ص 220.
30- نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسایل و مستنبط المسائل، ج2، بیروت، مؤسسه آل البیت، چاپ اول، 1408ق، ص 531.
31- وسائل الشیعه، همان، ج14، ص 23.
32- وسائل الشیعه، همان، ص 23.
1- مولانا، مثنوی معنوی، دفتر اول.
2- الجمری، عبدالامیر منصور، المراه فی ظلل الاسلام، بیروت، دار و مکتبه الهلال، چاپ چهارم، 1986.
3- جوادی آملی، عبدالله، تنسیم، ج2، قم، انتشارات اسراء، چاپ پنجم، 1389ش.
4- طبری، ابن جریر، جامع البیان عن آیات القرآن، ج1، بیروت، دارالفکر، 1415ق.
5- الطاهر ابن عاشور، تفسیرالتحریر و التنویر، ج1، مؤسسه التونسیه، 1393ق.
6- دانینو، آندره مورالی، جامعه شناسی روابط جنسی، ترجمه حسن پویان، تهران، نشر توس، 1383ش
7- احمد امین، التکامل فی الاسلام، ج4.
8- مطهری، مرتضی، اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب، تهران، انتشارات صدرا، چاپ هفتم، 1372.
9- برتراند راسل (1969-1872)، زناشویی و اخلاق، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران، نشر اندیشه، چاپ چهارم، 2537.
10- رساله اول پولس رسول به قرنتیان، باب هفتم.
11- الحرالعاملی، محمدابن حسن، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، ج14، مؤسسه آل البیت، 1414ق.
12- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج103، بیروت، مؤسسه الوفاء، چاپ دوم، 1403ق.
13- نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسایل و مستنبط المسائل، ج2، بیروت، مؤسسه آل البیت، چاپ اول، 1408ق.
14- مکارم، ناصر و همکاران علمی، تفسیر نمونه، ج3، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374.
15- طباطبائی، محمدحسین، ترجمه تفسیرالمیزان، ج4، ترجمه سیدمحمد باقر موسوی همدانی، قم، انتشارات جامعه مدرسین، چاپ پنجم، 1374ش.
منبع: نشریه خردنامه هشمهری، شماره 87 .
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}